بنیمسلیه: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
[[قیام مختار]] نیز از دیگر رخدادهای [[اسلامی]] است که حضور برخی از چهرههای مشهور این قوم در آن به ثبت رسیده است. [[بجیر بن عبدالله مسلی]] از برجستهترین و نامدارترین این افراد بود. [[بجیر]] از بزرگان [[اصحاب]] [[محمد بن حنفیه]] و از قیامکنندگان و همراهان قیام [[مختار بن ابوعبیده ثقفی]] در [[سال ۶۷ هجری]] بود. او از معدود کسانی بود که در نابودی [[قاتلین]] [[امام حسین]]{{ع}} و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} شدت و حدّت بسیار از خود نشان میداد و همچنان با مختار بود تا این که مختار در پی [[شکست]] از [[سپاه]] [[مصعب بن زبیر]]، در [[قصر کوفه]] به محاصره در آمد<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.</ref>. فردای روزی که مختار کشته شد، بجیر با یادآوری سخنان آخر مختار، آنان را به دلیل نپذیرفتن پیشنهاد مختار برای خروج از قصر و [[نبرد]] با زبیریان، مورد [[سرزنش]] قرار داد و گفت: «اگر شما به [[حکم]] این [[قوم]] [[تسلیم]] شوید، شما را مانند گوسفند سر میبرند؛ پس چه بهتر که با شمشیرهاتان خارج شوید و نبرد کنید تا محترمانه بمیرید». اما آنان نپذیرفتند و تن به [[اسارت]] دادند<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۰۸؛ مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.</ref>. چون حکم [[اعدام]] دستهجمعی آنان صادر شد، [[بجیر]] به عنوان آخرین تقاضا، از زبیریان خواست تا او را در مکانی غیر از محل [[قتل]] دیگر [[اسرا]] به قتل برسانند؛ چراکه آنها به پیشنهاد وی برای خروج و نبرد با [[دشمن]] و [[پذیرفتن]] [[مرگ]] با [[عزت]] و محترمانه، وقعی ننهادند و خود را گرفتار مرگی ذلیلانه کردند<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref>. علاوه بر این گروه، در [[جبهه]] مقابل نیز، حضور جمعی از مسلیها گزارش شده است. بر پایه این گزارش، مردانی از [[قبیله]] بنی مسیله در [[سپاه]] [[مصعب بن زبیر]] حضور داشتند و پس از [[شکست]] مختار از [[مصعب]]، همراه او وارد [[کوفه]] شدند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | [[قیام مختار]] نیز از دیگر رخدادهای [[اسلامی]] است که حضور برخی از چهرههای مشهور این قوم در آن به ثبت رسیده است. [[بجیر بن عبدالله مسلی]] از برجستهترین و نامدارترین این افراد بود. [[بجیر]] از بزرگان [[اصحاب]] [[محمد بن حنفیه]] و از قیامکنندگان و همراهان قیام [[مختار بن ابوعبیده ثقفی]] در [[سال ۶۷ هجری]] بود. او از معدود کسانی بود که در نابودی [[قاتلین]] [[امام حسین]]{{ع}} و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} شدت و حدّت بسیار از خود نشان میداد و همچنان با مختار بود تا این که مختار در پی [[شکست]] از [[سپاه]] [[مصعب بن زبیر]]، در [[قصر کوفه]] به محاصره در آمد<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.</ref>. فردای روزی که مختار کشته شد، بجیر با یادآوری سخنان آخر مختار، آنان را به دلیل نپذیرفتن پیشنهاد مختار برای خروج از قصر و [[نبرد]] با زبیریان، مورد [[سرزنش]] قرار داد و گفت: «اگر شما به [[حکم]] این [[قوم]] [[تسلیم]] شوید، شما را مانند گوسفند سر میبرند؛ پس چه بهتر که با شمشیرهاتان خارج شوید و نبرد کنید تا محترمانه بمیرید». اما آنان نپذیرفتند و تن به [[اسارت]] دادند<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۰۸؛ مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.</ref>. چون حکم [[اعدام]] دستهجمعی آنان صادر شد، [[بجیر]] به عنوان آخرین تقاضا، از زبیریان خواست تا او را در مکانی غیر از محل [[قتل]] دیگر [[اسرا]] به قتل برسانند؛ چراکه آنها به پیشنهاد وی برای خروج و نبرد با [[دشمن]] و [[پذیرفتن]] [[مرگ]] با [[عزت]] و محترمانه، وقعی ننهادند و خود را گرفتار مرگی ذلیلانه کردند<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref>. علاوه بر این گروه، در [[جبهه]] مقابل نیز، حضور جمعی از مسلیها گزارش شده است. بر پایه این گزارش، مردانی از [[قبیله]] بنی مسیله در [[سپاه]] [[مصعب بن زبیر]] حضور داشتند و پس از [[شکست]] مختار از [[مصعب]]، همراه او وارد [[کوفه]] شدند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==بنی مسلیه و [[دولت]] [[عباسیان]]== | |||
پیشتر از [[همکاری]] جمعی از [[مردم]] بنی مسلیه با [[امویان]] و حضور آنها در [[فتوحات اسلامی]] این دوره، گفتیم؛ اما بیشترین نقش بنی مسلیه را باید در خلال حوادث مربوط به [[قیام]] عباسیان جست. این [[قوم]]، نقش بسیار بالایی در به [[خلافت]] رسیدن عباسیان ایفا نمودند. امر [[دعوت]] عباسیان در بنی مسلیه پا گرفت و هم آنان بودند که با [[پذیرش امر]] دعوت، به هواداری از ایشان قیام کردند چندان که محله بنی مسلیه در [[کوفه]] و [[منزل]] افرادی نظیر [[سالم بن بجیر]] و [[ابوسلمه خلال]]، محل [[اجتماع]] [[دعات]] [[عباسی]] و مأمن و [[پناه]] سران عباسی در پیش از تشکیل [[حکومت عباسیان]] بود<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۹۲؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۵۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۰۹.</ref>. نقش بیبدیل این قوم در قیام عباسیان را میتوان از [[وصیت]] محمد بن علی به پسرش [[ابراهیم امام]] به خوبی دریافت. بر اساس [[نقلی]]، وی به هنگام [[مرگ]]، ضمن بیان سفارشات و وصایای خود به ابراهیم، با اشاره به [[بکیر بن ماهان]] که در کنارشان حضور داشت گفت: {{عربی|ان هذا الحي من بني مسليه خاصتي و عيبتي و مستراحي و موضع سرّي و هم منّي بمنزلة لحمتي منهم القائم بامرنا و منهم قاتل اللعين بن اللعين باكناف مصر}}؛ این گروه از بنی مسلیه از [[یاران خاص]] من و اساس من و محل [[آسایش]] و رازدار من و به منزله گوشت مناند؛ آنانند که به امر ما قیام میکنند و از آنان است قاتل لعین بن اللعین در اطراف مصر»<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۲۳۸. گویا عبارت «قاتل لعین بن اللعین» اشاره به فرازی از روایت منسوب به امیرالمؤمنین{{ع}} است. برخی منابع پس از ذکر جریان همراهی بجیر بن عبدالله مسلی با مختار و چگونگی جریان اسارت او نقل کردهاند که چون زبیریان بجیر را جهت اعدام به قتلگاه میبردند، عمرو بن حریث به مصعب گفت: «این مرد گمان میکند که فرعون این امت را میکشد». بجیر گفت: «نه، این چنین نیست؛ و لکن روایتی که ما شنیدیم، گویای چیز دیگری است». مصعب گفت: «چه شنیدی؟» گفت: «روزی امام علی{{ع}} که مالک اشتر نیز همراهش بود، بر ما گذشت. پس نوجوانی از ما با کاسهای از شیر و کوزهای آب بیرون آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین انتخاب کن، پس حضرت، جام و کوزه را گرفت، سپس بر شیر آب ریخت و میل فرمود. و سپس فرمود: ما در خوب محفلی وارد شدیم؛ نام این طایفه چیست؟ گفتیم: بنی مسلیه. فرمود: به به؛ بنی مسلیه از حیث جایگاهشان، مردم را در آخرالزمان پشت سر مینهند، فرعون این امت به دست مردی از آنان کشته میشود و شعارشان در آن روز در لشکر، سختتر و سوزانتر از سوزاندن آتش است». (مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۲) ظاهراً فرعون مذکور، همان مروان بن محمد معروف به مروان حمار آخرین خلیفه اموی است که به دست عامر بن اسماعیل بن عامر در سال ۱۳۲ هجری در بوصیر مصر به هلاکت رسید. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۰۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۳۰۸-۳۰۹)</ref>. [[سلمة بن بجیر]] از جمله افراد بنی مسلیه و از بزرگترین نقشآفرینان [[قیام]] [[عباسیان]] بود. سلمه از اخص [[اصحاب]] [[ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه]]<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.</ref> و از [[ثقات]] وی و [[رییس]] [[یاران]] او بود<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۲.</ref> که در جمع یارانش به «ابن الشهید» [[شهرت]] داشت<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۲-۱۸۳.</ref>. وی همراه با جمعی از اصحاب ابوهاشم از کسانی بود که ابوهاشم را هنگام عزیمتش به [[شام]] و دیدار با [[ولید بن عبدالملک اموی]] [[همراهی]] میکرد<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.</ref>. سلمه در زمانی که ابوهاشم، محمد بن علی را در [[بلقاء]] [[جانشین]] خود کرد، در آنجا حضور نداشت؛ چراکه ابوهاشم او را جهت کاری به [[دمشق]] فرستاده بود و به او گفته بود که خود به بلقاء نزد پسر عمویش [[محمد بن علی بن عبدالله بن عبا]] میرود و در آنجا آن قدر [[منتظر]] میماند تا وی به آنها ملحق شود<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۲-۱۸۳.</ref>. اما [[ابوهاشم]] پیش از دیدار با سلمه در بلقاء به شدت [[بیمار]] شد و بر اثر آن [[مرض]] در حالی که جمعی از [[یاران خاص]] او از جمله [[ابوعمرو]] البزّاز - از [[موالیان]] بنی مسلیه - در کنار بسترش بودند، [[جان]] داد<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۳.</ref>. با آمدن [[سلمة بن بجیر]] به بلقاء و چاره جویی [[اصحاب]] ابوهاشم در امر بعد از ابوهاشم، ابن بجیر طی سخنانی محمد بن علی را لایق این امر برشمرد و خواستار پذیرش این امر از سوی وی شد<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۹۱.</ref>. محمد بن علی پذیرش این امر را منوط به [[یاری]] اصحاب ابوهاشم کرد. پس با املای ابن بجیر، اسامی [[یاران]] و [[دعات]] ابوهاشم که نام سالم بن بجیر و [[بکیر بن ماهان]] و [[ابوسلمه خلال]] از [[قبیله]] بنی مسلیه از جمله آنان بودند، در کاغذی نوشته شد و تقدیم او گردید<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۹۱.</ref>. مدتی بعد، سلمة بن بجیر نیز، در حالی که محمد بن علی و جمعی دیگر از یاران او را در راه [[کوفه]] [[همراهی]] میکرد، بیمار شد و در [[ذی خشب]] درگذشت<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۹۲.</ref>. | |||
بکیر بن ماهان هم از دیگر دعات بزرگ [[عباسی]] بود. پدر بکیر از موالیان مردی از بنی مسلیه در [[شام]] و سپس [[اردن]] بود و پسر او بکیر در بنی مسلیه به منزله یکی از اعضای خودشان شناخته میشد. وی از مردی [[دیوان]] سالار و جنگاور بود که همراه با شماری دیگر از [[مردم]] بنی مسلیه، [[یزید بن مهلب]] را در فتح [[گرگان]] یاری رساندند<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۹۱.</ref>. بکیر بن ماهان که مردی از [[شیعیان]] بود و [[اموال]] بسیاری از [[سرزمین]] سند بهدست آورده بود، پس از بازگشت به کوفه، با [[دعوت]] [[میسره]] [[عبدی]] و ابن خنیس، با [[نهضت]] همراه شد و تمام اموالی که از سند بهدست آورده بود، در این راه [[مصرف]] نمود<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۳۳.</ref>. با [[مرگ]] [[میسره]] در [[عراق]]، [[بکیر]] بن ماهان از سوی محمد بن علی جایگزین او شد. اما چندی بعد وی نیز - که به کنیهاش «[[ابوهاشم]]» معروف بود - به بستر [[بیماری]] افتاد و چون مرگ خود را نزدیک دید، [[حفص بن سلیمان]] معروف به [[ابوسلمه خلال]] را که از [[موالیان]] بنی مسلیه و از بزرگان [[شیعه]] بود [[جانشین]] خود کرد و از او خواست پیگیر امور بعد او شود. [[ابوسلمه]] موضوع را برای محمد بن علی نوشت و محمد بن علی [[امام]]، او را عهدهدار [[دعوت]] کرد. محمد بن علی امام طی نامهای از ابوعکرمه و حیان که عهدهدار دعوت در [[خراسان]] بودند، خواست تا از آن پس، [[مکاتبات]] خود را با ابوسلمه انجام دهند و زیر نظر او با ابوسلمه [[همکاری]] کنند<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۳۴.</ref>. محمد بن علی در [[سال ۱۲۴ هجری]] درگذشت. او پیش از مرگ، پسرش ابراهیم را فرا خواند و او را [[جانشین کردن]] خود کرد. بنی مسلیه، ابراهیم را نیز چونان پدرش، مورد [[حمایت]] همهجانبه خود قرار دادند و بزرگانی از این [[قوم]]، همچون ابوسلمه خلال در [[یاری]] او و امر دعوت وی در خراسان و دیگر نقاط [[سرزمینهای اسلامی]] کوشیدند<ref>مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۲۴۱ و ۲۴۷ به بعد.</ref> تا این که [[ابراهیم امام]] در [[سال ۱۳۲ هجری]]، بهدست مأموران [[مروان بن محمد]] – آخرین [[خلیفه اموی]]- کشته شد. با کشته شدن ابراهیم امام، برادرانش [[ابوجعفر منصور]] و [[ابوالعباس سفاح]] بر [[جان]] خود بیمناک شدند از این رو همراه با عبدالله و اسماعیل و [[عیسی]] و داوود پسران [[علی بن عبدالله بن عباس]] از [[حمیمه]] به عراق گریختند و خود را به [[کوفه]] رساندند و در [[خانه]] ابوسلمه خلال -که از داعیان پدرشان محمد بن علی در عراق بود - [[منزل]] کردند<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۵۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۰۹.</ref>. با آمدن ابومسلم به [[کوفه]] و دیدار با سران [[عباسی]]، [[قیام]] [[عباسیان]] رفته رفته نضج گرفت و وارد مرحله نهایی و نظامی خود شد<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۵۹.</ref>. در این مرحله، علاوه بر [[ابوسلمه خلال]]، بزرگان دیگری از بنی مسلیه همچون عامر بن [[اسماعیل بن عامر]] به [[یاری]] عباسیان شتافتند. عامر بن اسماعیل در محاصره [[دمشق]] حضور داشت<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۳۰۸.</ref> و زمانی که [[عبدالله بن علی]]، برادرش [[صالح]] را در [[طلب]] [[مروان بن محمد]] – آخرین [[خلیفه اموی]] - به [[مصر]] فرستاد، [[عامر بن اسماعیل بن عامر]] را بر طلیعه [[سپاه]] او گماشت<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۰۴.</ref>. عامر و یارانش در بوصیر مصر با سپاه مروان بن محمد به [[جنگ]] و [[گریز]] پرداختند و در این زد و خوردها، جمعی از اصحابش کشته شدند<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref>؛ اما علیرغم قلت [[یاران]]، موفق به [[قتل]] [[مروان]] در این منطقه گردید<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۰۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۳۰۹.</ref>. حضور بنی مسلیه در این جنگ، به قدری پررنگ و چشمگیر بود که برخی منابع به نقل از شیوخ کوفه، از بنی مسلیه به عنوان [[قاتلان]] مروان یاد میکردند<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۴۲.</ref>. | |||
پس از استقرار [[دولت]] عباسیان و [[استوار]] شدن [[حکومت]] [[ابوالعباس سفاح]]، [[ابوسلمه]] [[نفوذ]] بسیار در بارگاه او یافت چندان که گفته شده که [[سفاح]] تقریباً همه [[امور حکومتی]] خود را به ابوسلمه خلال سپرد. وی، ابوسلمه را که [[مردم]] «[[وزیر]] [[آل محمد]]» میخواندند، وزیر خود قرار داد و در همه کارها به او [[اعتماد]] میکرد<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۷۰.</ref>. اما چندی نگذشت که سفاح، بدو بدبین شد و با [[وزیران]] خود درباره کشتن او به [[شور]] پرداخت. سرانجام با طرح نقشهای، ابوسلمه کشته شد<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۲، ص۱۶۵.</ref>، و برای جلوگیری از [[شورش]] احتمالی، شایع شد که [[خوارج]] او را کشتهاند<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۴۹؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۶، ص۷۶؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص۲۲۲.</ref>. از دیگر [[رجال]] معروف بنی مسیله که از او در دوران [[خلافت عباسی]] سخن به میان آمده، یحیی بن عامر پسر [[عامر بن اسماعیل بن عامر مسلی]] - سردار [[عباسی]] - است. نقل شده که پس از [[ولایتعهدی امام رضا]]{{ع}}، [[مأمون]] طی بخشنامهای در [[سال ۲۰۱ هجری]] به سرتاسر [[بلاد اسلامی]]، به تمام عمال [[حکومتی]] خود دستور داد تا [[لباس سیاه]] ([[لباس]] رسمی [[عباسیان]]) را طرد کنند و لباس سبز (لباس رسمی [[علویان]]) بپوشند<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۸، ص۵۵۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۴۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۷۵.</ref>. این دستور به مذاق برخی از متعصبین [[دستگاه عباسی]] از جمله یحیی بن عامر خوش نیامد و بدین جهت به [[مخالفت]] با مأمون پرداخت. این امر، سرانجام به دار آویخته شدن او در [[خراسان]] انجامید<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |