پرش به محتوا

بنی مران بن جعفی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۷: خط ۱۷:
==[[اسلام]] بنی مرّان==
==[[اسلام]] بنی مرّان==
روند اسلام‌پذیری این [[قوم]] با [[پذیرش اسلام]] دیگر [[طوایف]] [[قبیله]] [[بنی جعفی]] همراه و همسان بوده است. نقل است که گروهی از بنی جعفی به [[ریاست]] دو نفر از بزرگان شان «[[قیس بن سلمة بن شراحیل]]» و «[[سلمة بن یزید]]» به [[مدینه]] رفتند و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند. حضرت، آنان را به [[یکتاپرستی]] فراخواند و [[تکالیف]] [[ایمانی]] را بر ایشان [[ابلاغ]] کرد. [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} در این دیدار دستور دادند تا برای قیس نامه‌ای نوشتند و او را بر [[قبایل]] «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان [[امیر]] کردند<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} در این دیدار با خوراندن [[دل]] گوسفند به [[قیس بن سلمه]] - که [[جعفی‌ها]] در [[جاهلیت]]، سخت از خوردن آن [[امتناع]] می‌کردند - سعی در [[نفی]] [[ضلالت]] و [[عصبیت]] [[جاهلی]] و جایگزین کردن آن با [[ایمان]] و [[عمل صالح]] نمود؛ اما این گروه همچنان بر [[تأیید]] رفتارشان از سوی پیامبر{{صل}} [[اصرار]] می‌ورزیدند. در نتیجه، [[دعوت]] رسول خدا{{صل}} را نپذیرفتند و بازگشتند. آنان در راه بازگشت، متعرض مردی از [[مسلمانان]] که با خود شتری از شتران [[زکات]] همراه داشت شده، او را دست بستند و شتر را به [[غارت]] بردند. از همین روی، مورد [[لعن]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. علاوه بر قیس بن سلمة بن شراحیل<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>، از [[سلمان بن ثمامة بن شراحیل]]<ref>ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶.</ref> هم در شمار [[وفد]] کنندگان این قوم به مدینه یاد شده است. علاوه بر این وفد، هیأتی دیگر از بنی جعفی، متشکل از ابوسَبَره [[یزید بن مالک جعفی]] و پسرانش - [[عزیز]] و سَبَره - احتمالاً همراه با جمعی دیگر از [[جعفی‌ها]]، به [[مدینه]] راه یافت. آنان به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} شرفیاب شدند و جملگی [[اسلام]] پذیرفتند. در این دیدار، حضرت، ضمن [[گفتگو]] با آنان، نام «[[عزیز]]» را به «[[عبدالرحمن]]» [[تغییر]] داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. گفته شده که در این دیدار، [[ابوسبره]] از دمل یا زخم دستش که مانع او از به‌دست گرفتن افسار شتر بود، [[گله]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}}، چوبه‌ای خواست و با آن روی زخم کشید که همان دم [[شفا]] یافت. رسول خدا{{صل}} برای ابوسبره و فرزندانش [[دعا]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و برای او ۲۵۰۰ درهم مقرری تعیین فرمود<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. ابوسبره درخواست کرد که رودخانه و مسیلی که در [[یمن]] و سرزمین‌های ایشان بود و «حُردان»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و به [[نقلی]] «[[جردان]]»<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref> نام داشت، به او واگذار شود که این تقاضا پذیرفته شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.</ref>. این [[وادی]]، به جهت انتساب به جعفی‌ها، «وادی [[جعفی]]» نیز خوانده شده است<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
روند اسلام‌پذیری این [[قوم]] با [[پذیرش اسلام]] دیگر [[طوایف]] [[قبیله]] [[بنی جعفی]] همراه و همسان بوده است. نقل است که گروهی از بنی جعفی به [[ریاست]] دو نفر از بزرگان شان «[[قیس بن سلمة بن شراحیل]]» و «[[سلمة بن یزید]]» به [[مدینه]] رفتند و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند. حضرت، آنان را به [[یکتاپرستی]] فراخواند و [[تکالیف]] [[ایمانی]] را بر ایشان [[ابلاغ]] کرد. [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} در این دیدار دستور دادند تا برای قیس نامه‌ای نوشتند و او را بر [[قبایل]] «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان [[امیر]] کردند<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} در این دیدار با خوراندن [[دل]] گوسفند به [[قیس بن سلمه]] - که [[جعفی‌ها]] در [[جاهلیت]]، سخت از خوردن آن [[امتناع]] می‌کردند - سعی در [[نفی]] [[ضلالت]] و [[عصبیت]] [[جاهلی]] و جایگزین کردن آن با [[ایمان]] و [[عمل صالح]] نمود؛ اما این گروه همچنان بر [[تأیید]] رفتارشان از سوی پیامبر{{صل}} [[اصرار]] می‌ورزیدند. در نتیجه، [[دعوت]] رسول خدا{{صل}} را نپذیرفتند و بازگشتند. آنان در راه بازگشت، متعرض مردی از [[مسلمانان]] که با خود شتری از شتران [[زکات]] همراه داشت شده، او را دست بستند و شتر را به [[غارت]] بردند. از همین روی، مورد [[لعن]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref>. علاوه بر قیس بن سلمة بن شراحیل<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹.</ref>، از [[سلمان بن ثمامة بن شراحیل]]<ref>ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶.</ref> هم در شمار [[وفد]] کنندگان این قوم به مدینه یاد شده است. علاوه بر این وفد، هیأتی دیگر از بنی جعفی، متشکل از ابوسَبَره [[یزید بن مالک جعفی]] و پسرانش - [[عزیز]] و سَبَره - احتمالاً همراه با جمعی دیگر از [[جعفی‌ها]]، به [[مدینه]] راه یافت. آنان به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} شرفیاب شدند و جملگی [[اسلام]] پذیرفتند. در این دیدار، حضرت، ضمن [[گفتگو]] با آنان، نام «[[عزیز]]» را به «[[عبدالرحمن]]» [[تغییر]] داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. گفته شده که در این دیدار، [[ابوسبره]] از دمل یا زخم دستش که مانع او از به‌دست گرفتن افسار شتر بود، [[گله]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}}، چوبه‌ای خواست و با آن روی زخم کشید که همان دم [[شفا]] یافت. رسول خدا{{صل}} برای ابوسبره و فرزندانش [[دعا]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و برای او ۲۵۰۰ درهم مقرری تعیین فرمود<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>. ابوسبره درخواست کرد که رودخانه و مسیلی که در [[یمن]] و سرزمین‌های ایشان بود و «حُردان»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۵.</ref> و به [[نقلی]] «[[جردان]]»<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref> نام داشت، به او واگذار شود که این تقاضا پذیرفته شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.</ref>. این [[وادی]]، به جهت انتساب به جعفی‌ها، «وادی [[جعفی]]» نیز خوانده شده است<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==بنی مرّان و [[فتوحات اسلامی]]==
حضور جدی [[قبیله]] جعفی و [[طوایف]] متعدد آن - از جمله بنی مرّان - در تحولات دوران [[اسلامی]]، با آغاز [[خلافت عمر]] و مسأله [[فتوح]] گره خورده است.؛ چراکه مردان این قبیله به واسطه فراخوان [[خلیفه دوم]]<ref>ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۱۰.</ref>، در دو [[جبهه]] [[شام]] و [[عراق]] استقرار یافتند<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۳۵-۲۳۶.</ref>. با توجه به حضور مشاهیر جعفی در صحنه‌های مختلف فتوح، تصریح بر نام قبیله در برخی از میدان‌ها و در نهایت مشارکت گسترده [[اعراب]] [[یمنی]] در [[رویارویی]] با [[ارتش]] [[ساسانی]] و [[فتوحات]] شرقی، می‌توان دریافت که [[قبیله]] [[جعفی]] و [[طوایف]] آن در نخستین [[فتوح]] حضور داشته است<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۱.</ref>. [[دلایل]] متعدد دیگری هم این ادعا را [[اثبات]] می‌کند. بنا بر برخی [[اسناد]] [[تاریخی]]، در پی متمرکز شدن [[فتوحات در عراق]] و [[ایران]]، و در [[اجابت]] از [[فرمان]] [[عمر بن خطاب]] - [[خلیفه]] وقت [[مسلمانان]] - گروهی از [[بنی جعفی]] با سواران خود همراه با [[قبیله مذحج]] - که از آنها در برخی منابع با عنوانِ «یمنی‌های قدیم‌» نام برده شده است -‌<ref>رجوع کنید به جُعیط‌، الکوفه نشأة المدینة العربیة الإسلامیة، ص۳۲-۳۳.</ref> در [[مدینه]] حضور یافتند. [[سپاه]] مدینه به هنگام عزیمت از این [[شهر]]، - که به [[فرماندهی]] سعد بن وقاص و به قصد [[حمله]] به [[قادسیه]]، عازم [[عراق]] شده بود، - هزار و سیصد تن از [[مذحجیان]] را به فرماندهی سه تن از رؤسایشان: [[عمرو بن معد یکرب]] علی بنی منبه ([[زبید]]) و [[أبوسبرة بن ذؤیب جعفی]] و [[یزید بن حارث صدائی]] در خود جای داده بود<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۸۴.</ref>. در کتب [[الفتوح]] [[ابن اعثم]] و [[تاریخ]] [[طبری]] هم تصریح شده که [[ابوسبرة بن ذؤیب جعفی]]، [[ریاست]] قبیله و [[فرمانده]] [[جعفی‌ها]] را در فتوح عراق - که با فرماندهی کل [[سعد بن ابی وقاص]] در حال انجام بود - بر عهده داشت<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۹؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۵۸.</ref>. از دیگر [[رجال]] این [[قوم]] که نامش در جمع شرکت‌کنندگان در قادسیه به ثبت رسیده است می‌توان به نام [[حنبص بن حصین بن ربیعة بن سلامان]] یاد کرد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۶.</ref>. با این حال، بیشترین و مهمترین [[اخبار]] درباره حضور طوایف بنی مرّان در [[فتوحات]]، متعلق به مشارکت آنان در [[لشکرکشی]] به [[گرگان]] و [[طبرستان]] است که به واسطه توجه ویژه یزید بن مهلب به [[اعراب]] [[یمنی]] و واگذاری امور لشکری به برخی از سران جعفی مانند [[زحر بن قیس]] و حضور فعال این [[طایفه]] در کنار [[قبیله]] [[جعفی]] در [[تصرف]] مکرر [[گرگان]] فراهم گردید<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۹۴-۲۹۶.</ref>. همچنین، مردان جعفی و [[طوایف]] آن - از جمله بنی مرّان - در [[سال ۹۳ هجری]] همراه با قتیبة بن مسلم [[باهلی]] در فتح سند حضور پررنگی یافتند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۱۸-۵۱۹.</ref>. به گزارش [[بلاذری]]، [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، [[جهم بن زحر جعفی]] را به عنوان [[فرمانده]] مقدمه [[سپاه]] [[محمد بن قاسم ثقفی]] عازم دیبل و سند کرد. جهم که خود از [[سرداران]] نظامی دوران [[اموی]] بود؛ از [[اصفهان]] به [[شیراز]] و از آنجا از طریق کرمان و سیستان، عازم سند شد<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۳۴-۵۳۵.</ref>. وی همچنین [[وظیفه]] [[نظارت]] بر اسکان [[قبایل]] و ساخت مسجدی در سند را بر عهده داشت<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>.<ref>مریم سعیدیان جزی، «قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، ص۱۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==بنی مرّان و تعامل با [[دولت علوی]]{{ع}}==
گزارشاتی در دست است که بیانگر [[همسویی]] [[جعفی‌ها]] و قبایل تابعه آن، با [[امام علی]]{{ع}} در صحنه‌های مختلف است. هر چند این گزارش‌ها دلیلی بر گرایش‌های [[شیعی]] آنها نیست. بر اساس این گزارشات، علی{{ع}} پس از [[انتصاب به خلافت]] و در پی ورود به [[کوفه]]، به [[زحر بن قیس جعفی]] [[مأموریت]] داد تا [[والی]] همدان و [[مردم]] آن را برای [[بیعت]] با آن حضرت [[ترغیب]] کند<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۵. او در زمان خلافت خلیفه سوم هم، به همراه جریر بن عبدالله بجلی کارگزار عثمان در سرزمین‌های جبل بود و در اداره امور آنجا به او کمک می‌کرد. (دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۵۶.)</ref>. [[زحر]] در این مأموریت، طی سخنانی از [[فضایل علی]]{{ع}} گفت و [[بیعت مردم]] با ایشان را سبب تقویت پایه‌های [[قدرت]] [[خلافت]] و [[اقتدار]] بیشتر آن حضرت عنوان کرد<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ص۱۷-۱۸؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۵۰۱-۵۰۲.</ref>. وی در [[نبرد جمل]] نیز حضور یافت و از جمله افرادی بود که [[باور]] داشتند علی{{ع}} [[وصی رسول خدا]]{{صل}} است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۳-۱۵۰.</ref>. پس از وقوع [[جنگ جمل]]، [[امام علی]]{{ع}}، او را همراه با نامه‌ای به [[شهر کوفه]] فرستادند. حضرت{{ع}} در این [[نامه]] ضمن توضیحاتی در باب علت وقوع این حادثه، از [[مردم کوفه]] خواستند تا اگر سؤالی درباره این [[جنگ]] دارند از [[زحر بن قیس]] بپرسند<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۳۹۸-۳۹۹؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، صص۱۵-۱۶.</ref>. زحر بن قیس در [[صفین]] نیز حاضر بود<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۷؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۱۲۹.</ref>. وی در جریان [[حکمیت]] اگرچه خواستار [[صلح]] بود<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۴۸.</ref> اما در [[دومة الجندل]] حضور یافت<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۶۷-۶۸.</ref> و ناظر و [[نماینده]] [[عراقی‌ها]] در اجرای امر حکمیت بود<ref>ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۳.</ref>. با آغاز غارات [[معاویه]] علیه سرزمین‌هایی حاکمیتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، وی در دفع غارات معاویه کوشید<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۸۹-۴۹۰.</ref>. او در اواخر [[حیات]] امیرالمؤمنین{{ع}} از سوی ایشان جهت [[تأمین امنیت]] منطقه [[مدائن]] در مقابل حملات [[شامیان]] فرستاده شد<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۸۸.</ref>. هر چند در روایتی دیگر، دلیل حضور وی در مدائن، امارت او بر این منطقه دانسته شده است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۷؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۶۳۱.</ref>. [[زحر]]، فردی [[جاه‌طلب]] و زیاده‌خواه بود و تلاش‌های او همان‌گونه که [[عتبة بن ابی‌سفیان]] نیز در سخنانش بدان اشاره کرده بود در راستای کسب [[منافع]] مادی‌اش بود. [[عتبة بن ابی‌سفیان]] در سخنان خود با [[قیس بن اشعث]] در [[جنگ صفین]] به این امر تصریح کرده و گفته بود: «او فردی است که جز منافع شخصی‌اش به چیز دیگری نمی‌اندیشد»<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۴۰۸؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۳۷.</ref>.
همین مصلحت‌اندیشی‌ها و توجه به [[منافع مادی]] باعث شده بود تا زحر بن قیس از کسانی باشد که موضوع [[صلح با معاویه]] را به شدت دنبال کند و به برقراری این [[صلح]] تأکید بورزد<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۴۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۰۷.</ref>. علاوه بر [[زحر بن قیس]]، [[هبیرة بن نعمان]]<ref>ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج‌۶، ص۴۴۶.</ref>، [[شریح بن یزید بن مره]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۶.</ref> و [[عمرو بن خلیفه]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۶.</ref> از دیگر نام‌آوران بنی مرّان در [[نبرد صفین]] به شمار آمده‌اند. با این حال، گزارشاتی هم در دست است که از اعتزال برخی دیگر از آنان مانند [[سلامة بن ثمامة بن شراحیل]] از حضرت و سکونت در [[رقّه]] خبر می‌دهد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۵. ابن حجر به نقل از ابن کلبی آورده که او و عده‌ای از مردم از جنگ [صفین] که آن را فتنه می‌خواندند، از امیرالمؤمنین{{ع}} کناره گرفت و در رقّه ساکن شدند. علی{{ع}} هدایایی برای آنها فرستاد و فرمود: «شما را از گرفتن حقتان از غنایم جنگی منع‌تان نمی‌کنم،؛ چراکه مسلمانید؛ گرچه ما را یاری ندادید». (ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۱۶) برخی دیگر از منابع هم، ضمن نقل گزارشی متفاوت، از این فرد با نام سلمان بن ثمامة بن شراحیل یاد کردند و از حضور و همراهی او با امام علی{{ع}} در جنگ صفین خبر داده، آورده‌اند که وی پس از جنگ، در رقّه ساکن شده است. (ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۳ به نقل از ابن منده؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۳۲، ص۲۱۸.)</ref>. ضمن این که از هبیرة بن نعمان، در شمار اشراف و [[امراء]] [[امام علی]]{{ع}} و از [[کارگزاران]] ایشان در [[مدائن]] نام برده‌اند<ref>ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج‌۶، ص۴۴۶.</ref>. [[ازدواج]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}<ref>ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۱۲۹.</ref> و به [[نقلی]] [[امام حسین]]{{ع}}<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۶.</ref> با [[عائشه]] دختر [[مثلم بن قیس بن معاویة بن سیحان]] از دیگر حوادث مرتبط با بنی مرّان در دوران [[حکومت]] [[مولی الموحدین]]{{ع}} یاد شده است.
[[پس از شهادت علی]]{{ع}} و در دوران [[حکومت امام حسن]]{{ع}} هم، از معدود مواردی که نامی از این [[قوم]] در گزارشات [[تاریخی]] به ثبت رسیده است می‌توان به ارسال نامه‌ای از [[امام حسن]]{{ع}} به [[زحر بن قیس]] اشاره کرد. در این [[نامه]]، حضرت از او خواستند تا ضمن [[اعلان]] موقعیت خود، خود و همراهانش با [[امام]]{{ع}} [[بیعت]] کنند<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۸۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۶۴

ویرایش