ابو سلمه مخزومی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آنکه ' به ' آنکه ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ابو سلمه مخزومی | | موضوع مرتبط = ابو سلمه مخزومی | ||
خط ۱۴: | خط ۱۳: | ||
پیامبر {{صل}} پس از هجرت، بین او و [[سعد بن خیثمه]] [[عقد اخوّت]] بست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>. وی افتخار حضور در [[جنگ بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> و [[جانشینی پیامبر]] در [[مدینه]] در [[غزوه]] ذیالعشیره را داشته است<ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref>. در [[جنگ اُحد]]، مجروح<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با [[پیامبر]] {{صل}} همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به [[فرماندهی]] گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به [[تقوا]] و خیر، به سوی قَطَن ([[سرزمین]] [[بنیاسد]]) فرستاد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.</ref>. هنگام بازگشت از این [[سریّه]]، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادیالآخر چهارم [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و در مدینه [[دفن]] شد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>. | پیامبر {{صل}} پس از هجرت، بین او و [[سعد بن خیثمه]] [[عقد اخوّت]] بست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>. وی افتخار حضور در [[جنگ بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> و [[جانشینی پیامبر]] در [[مدینه]] در [[غزوه]] ذیالعشیره را داشته است<ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref>. در [[جنگ اُحد]]، مجروح<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با [[پیامبر]] {{صل}} همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به [[فرماندهی]] گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به [[تقوا]] و خیر، به سوی قَطَن ([[سرزمین]] [[بنیاسد]]) فرستاد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.</ref>. هنگام بازگشت از این [[سریّه]]، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادیالآخر چهارم [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و در مدینه [[دفن]] شد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>. | ||
گفته شده که هنگام مرگش [[دعا]] کرد: [[خداوند]] [[جانشین]] خوبی برای او در خانوادهاش قرار دهد. و نیز گفتهاند: درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت [[روح]] از بدنش، چشمان او را برهم نهاد<ref> الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.</ref>. [[طبری]] مینویسد: پیامبر در [[نماز]] بر جنازه او نُه [[تکبیر]] گفت، و در پاسخ کسانیکه پنداشتند برای پیامبر {{صل}} [[سهو]] یا نسیانی رخ داده، فرمود: اگر بر «[[ابیسلمه]]» هزار تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابو سلمه مخزومی (مقاله)|مقاله «ابو سلمه مخزومی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | گفته شده که هنگام مرگش [[دعا]] کرد: [[خداوند]] [[جانشین]] خوبی برای او در خانوادهاش قرار دهد. و نیز گفتهاند: درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت [[روح]] از بدنش، چشمان او را برهم نهاد<ref> الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.</ref>. [[طبری]] مینویسد: پیامبر در [[نماز]] بر جنازه او نُه [[تکبیر]] گفت، و در پاسخ کسانیکه پنداشتند برای پیامبر {{صل}} [[سهو]] یا نسیانی رخ داده، فرمود: اگر بر «[[ابیسلمه]]» هزار تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابو سلمه مخزومی (مقاله)|مقاله «ابو سلمه مخزومی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 690-691.</ref> | ||
== [[ابوسلمه]] در [[شأن نزول]] == | == [[ابوسلمه]] در [[شأن نزول]] == | ||
خط ۲۶: | خط ۲۵: | ||
به نقل از ابنعبّاس، [[آیات]] {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا وَيَصْلَى سَعِيرًا إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ }} <ref>«اما آن کس که کارنامهاش را به دست راست وی دهند، به زودی با حسابی آسان به حساب او رسیدگی میشود، و شادان نزد خانوادهاش باز میگردد، و اما آنکه کارنامهاش را از پس پشت وی به او دهند، به زودی (به لابه)، مرگ (خود) را فرا میخواند، و بر آتشی افروخته درمیآید. بیگمان، او در میان خانوادهاش شادان بود، او میپنداشت هرگز (به پیشگاه خداوند) باز نمیگردد» سوره انشقاق، آیه: ۷- ۱۴.</ref> نیز در شأن [[ابوسلمه]] و برادرش دانسته شده است<ref> قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.</ref>. در [[تفسیر قمی]] همین شأن نزول به نقل از [[امام باقر]] {{ع}} دیده میشود<ref> قمی، ج ۲، ص ۴۴۰.</ref>. | به نقل از ابنعبّاس، [[آیات]] {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا وَيَصْلَى سَعِيرًا إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ }} <ref>«اما آن کس که کارنامهاش را به دست راست وی دهند، به زودی با حسابی آسان به حساب او رسیدگی میشود، و شادان نزد خانوادهاش باز میگردد، و اما آنکه کارنامهاش را از پس پشت وی به او دهند، به زودی (به لابه)، مرگ (خود) را فرا میخواند، و بر آتشی افروخته درمیآید. بیگمان، او در میان خانوادهاش شادان بود، او میپنداشت هرگز (به پیشگاه خداوند) باز نمیگردد» سوره انشقاق، آیه: ۷- ۱۴.</ref> نیز در شأن [[ابوسلمه]] و برادرش دانسته شده است<ref> قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.</ref>. در [[تفسیر قمی]] همین شأن نزول به نقل از [[امام باقر]] {{ع}} دیده میشود<ref> قمی، ج ۲، ص ۴۴۰.</ref>. | ||
ذیل آیات {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا }}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو میکرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۲-۳۴.</ref> در کنار چند نظر درباره شأن نزول آن، از ابنعبّاس و کلبی نقل است که این آیات در شأن ابوسلمه و برادرش اسود نازل شده است.<ref>قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۵۹.</ref>. این آیات که تا آیه ۴۳ یک [[سیاق]] دارد، تمثیلی از حال دو برادر است که یکی از آن دو دارای دو باغ پر ثمر بوده و در حالی که خود را نیرومندتر و ثروتمندتر از رفیقش میدانسته، به این [[پندار]] رسیده است که هر آنچه دارد، زوالناپذیر است و همین پندار، سبب [[انکار]] [[قیامت]] و [[کفر]] وی شده، [[نصایح]] برادرش در او بیاثر میماند. آنگاه که [[خداوند]]، همه آنچه را به او داده میگیرد، به شدّت پشیمان شده، [[آرزو]] میکند که ای کاش به پروردگارش [[شرک]] نمیورزید! قرطبی در ذیل آیه پیشین از [[سوره کهف]]، به [[نقل]] از [[ثعلبی]] و [[قشیری]] مینویسد: {{متن قرآن|قَائِلٌ }} و {{متن قرآن|قَرِينٌ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ}}<ref>«گویندهای از ایشان میگوید: همانا مرا همدمی بود» سوره صافات، آیه ۵۱.</ref> وی مینویسد: هر یک از این دو [[برادر]]، چهار هزار [[دینار]] به [[ارث]] برده بود. یکی از آن دو همه داراییاش را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد و آنگاه از برادرش خیری خواست و او ـ چنان که ادامه [[آیات]] اشاره دارد ـ در مقابل درخواست برادرش به [[توبیخ]] وی و اینکه چرا از [[تصدیقکنندگان]] و [[ایمان]] دارندگان به [[معاد]] است، پرداخت<ref>قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۵۹.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابو سلمه مخزومی (مقاله)|مقاله «ابو سلمه مخزومی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | ذیل آیات {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا }}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو میکرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۲-۳۴.</ref> در کنار چند نظر درباره شأن نزول آن، از ابنعبّاس و کلبی نقل است که این آیات در شأن ابوسلمه و برادرش اسود نازل شده است.<ref>قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۵۹.</ref>. این آیات که تا آیه ۴۳ یک [[سیاق]] دارد، تمثیلی از حال دو برادر است که یکی از آن دو دارای دو باغ پر ثمر بوده و در حالی که خود را نیرومندتر و ثروتمندتر از رفیقش میدانسته، به این [[پندار]] رسیده است که هر آنچه دارد، زوالناپذیر است و همین پندار، سبب [[انکار]] [[قیامت]] و [[کفر]] وی شده، [[نصایح]] برادرش در او بیاثر میماند. آنگاه که [[خداوند]]، همه آنچه را به او داده میگیرد، به شدّت پشیمان شده، [[آرزو]] میکند که ای کاش به پروردگارش [[شرک]] نمیورزید! قرطبی در ذیل آیه پیشین از [[سوره کهف]]، به [[نقل]] از [[ثعلبی]] و [[قشیری]] مینویسد: {{متن قرآن|قَائِلٌ }} و {{متن قرآن|قَرِينٌ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ}}<ref>«گویندهای از ایشان میگوید: همانا مرا همدمی بود» سوره صافات، آیه ۵۱.</ref> وی مینویسد: هر یک از این دو [[برادر]]، چهار هزار [[دینار]] به [[ارث]] برده بود. یکی از آن دو همه داراییاش را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد و آنگاه از برادرش خیری خواست و او ـ چنان که ادامه [[آیات]] اشاره دارد ـ در مقابل درخواست برادرش به [[توبیخ]] وی و اینکه چرا از [[تصدیقکنندگان]] و [[ایمان]] دارندگان به [[معاد]] است، پرداخت<ref>قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۵۹.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابو سلمه مخزومی (مقاله)|مقاله «ابو سلمه مخزومی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 691-693.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |