احتضار در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = احتضار| عنوان مدخل = احتضار| مداخل مرتبط = احتضار در قرآن | ||
| موضوع مرتبط = احتضار | | پرسش مرتبط = }} | ||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
واژه «[[احتضار]]»، مصدر ثلاثی مزید از باب افتعال و از ریشه «ح ض ر» و از نظر لغوی بهمعنای غایب نبودن <ref>القاموس المحیط، ج۱، ص۵۳۴.</ref> و در اصطلاح، بهمعنای [[جان]] کندن <ref>جواهرالکلام، ج۴، ص۵؛ [[الدرالمنثور]]، ج۲، ص۴۶۰؛ المصباح، ص۱۴۰.</ref> و حضور [[مرگ]] است <ref> القاموسالمحیط، ج۱، ص۵۳۵؛ اقربالموارد، ج۱، ص۶۶۷.</ref> و مراد از حضور مرگ (انتقال از [[دنیا]] به [[آخرت]]) حضور اسباب و مقدمات آن میباشد؛<ref> [[مجمعالبیان]]، ج۳، ص۳۷؛ الکاشف، ج۷، ص۳۳۴ـ۳۳۵؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج۲، ص۱۷۳.</ref> بهگونهای که شخص، چیزهای غیر [[مادّی]] مانند [[فرشته مرگ]] را ببیند و از [[زندگی]] [[دنیایی]] [[ناامید]] شده، به مرگ خویش [[اطمینان]] یابد. <ref> مجمعالبیان، ج۳، ص۳۷.</ref> [[عرب]] حاضر شدن سبب مرگ را کنایه از مسبّب میداند. <ref> تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۷۳.</ref> به شخص در حال احتضار، «محتضَر» و «محضور» گفته میشود. <ref> المصباح، ص۱۴۰؛ تاج العروس، ج۶، ص۲۹۱.</ref> ناگفته نماند که اصطلاح احتضار، مربوط به مرگ تدریجی بوده، درباره مرگ دفعی، بهکار نمیرود؛ البتّه دفعی بودن مرگ، دلیل خوب یا بد بودن شخص نیست. طبق [[حدیثی]]، مرگ دفعی [[تخفیف]] و [[راحتی]] برای [[مؤمن]]، و [[گرفتاری]] و [[غضب]] برای [[کافر]] است؛<ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۱.</ref> زیرا مؤمن با [[توبه]]، [[استغفار]] و [[وصیت]]، خود را آماده مرگ و در یک لحظه جانش را به [[خداوند]] [[تسلیم]] میکند؛ ولی کافر این [[آمادگی]] را ندارد | واژه «[[احتضار]]»، مصدر ثلاثی مزید از باب افتعال و از ریشه «ح ض ر» و از نظر لغوی بهمعنای غایب نبودن <ref>القاموس المحیط، ج۱، ص۵۳۴.</ref> و در اصطلاح، بهمعنای [[جان]] کندن <ref>جواهرالکلام، ج۴، ص۵؛ [[الدرالمنثور]]، ج۲، ص۴۶۰؛ المصباح، ص۱۴۰.</ref> و حضور [[مرگ]] است <ref> القاموسالمحیط، ج۱، ص۵۳۵؛ اقربالموارد، ج۱، ص۶۶۷.</ref> و مراد از حضور مرگ (انتقال از [[دنیا]] به [[آخرت]]) حضور اسباب و مقدمات آن میباشد؛<ref> [[مجمعالبیان]]، ج۳، ص۳۷؛ الکاشف، ج۷، ص۳۳۴ـ۳۳۵؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج۲، ص۱۷۳.</ref> بهگونهای که شخص، چیزهای غیر [[مادّی]] مانند [[فرشته مرگ]] را ببیند و از [[زندگی]] [[دنیایی]] [[ناامید]] شده، به مرگ خویش [[اطمینان]] یابد. <ref> مجمعالبیان، ج۳، ص۳۷.</ref> [[عرب]] حاضر شدن سبب مرگ را کنایه از مسبّب میداند. <ref> تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۷۳.</ref> به شخص در حال احتضار، «محتضَر» و «محضور» گفته میشود. <ref> المصباح، ص۱۴۰؛ تاج العروس، ج۶، ص۲۹۱.</ref> ناگفته نماند که اصطلاح احتضار، مربوط به مرگ تدریجی بوده، درباره مرگ دفعی، بهکار نمیرود؛ البتّه دفعی بودن مرگ، دلیل خوب یا بد بودن شخص نیست. طبق [[حدیثی]]، مرگ دفعی [[تخفیف]] و [[راحتی]] برای [[مؤمن]]، و [[گرفتاری]] و [[غضب]] برای [[کافر]] است؛<ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۱.</ref> زیرا مؤمن با [[توبه]]، [[استغفار]] و [[وصیت]]، خود را آماده مرگ و در یک لحظه جانش را به [[خداوند]] [[تسلیم]] میکند؛ ولی کافر این [[آمادگی]] را ندارد<ref> [[تفسیر موضوعی]]، ج۵، ص۲۱.</ref>.<ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 226.</ref> | ||
== احتضار در قرآن کریم == | == احتضار در قرآن کریم == | ||
خط ۲۱: | خط ۱۷: | ||
# احتضار بدون تصریح به [[ایمان]] یا [[کفر]] محتضر. {{متن قرآن|كَلاَّ إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ }}<ref>«هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد، و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟ و بداند که این (هنگام) جدایی است، و ساق در ساق، پیچد، در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۲۶-۳۰.</ref> بیشتر آیاتی که در آنها از احتضار [[سخن]] رفته، از نوع سوم بوده و وقایع مربوط به احتضار را بهطور کلّی بیان کرده است. | # احتضار بدون تصریح به [[ایمان]] یا [[کفر]] محتضر. {{متن قرآن|كَلاَّ إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ }}<ref>«هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد، و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟ و بداند که این (هنگام) جدایی است، و ساق در ساق، پیچد، در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۲۶-۳۰.</ref> بیشتر آیاتی که در آنها از احتضار [[سخن]] رفته، از نوع سوم بوده و وقایع مربوط به احتضار را بهطور کلّی بیان کرده است. | ||
گاهی در تمثیلهای [[قرآنی]] نیز از [[تغییر]] حالت ناشی از احتضار استفاده شده. در [[آیات]] مربوط به [[جنگ احزاب]]، حالت گروهی از کارشکنان، هنگام پدید آمدن [[احساس]] [[ترس]] از [[شکست]]، به کسی [[تشبیه]] شده که اسباب [[مرگ]]، وی را احاطه کرده و دچار [[پریشانی]] و زوال [[عقل]] گردیده است؛ چشمانش بیحرکت مانده، پلک نمیزند و دیدگانش از شدت ترس آکنده از [[حیرت]] است: {{متن قرآن|أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}}<ref>«در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۹.</ref> <ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۵۴۶.</ref> در بیان [[کراهت]] شدید گروهی از مؤمنان [[غافل]] از شرکت در [[جنگ بدر]] آمده است: {{متن قرآن|يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش میورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ میرانند و آنان مینگرند» سوره انفال، آیه ۶.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | گاهی در تمثیلهای [[قرآنی]] نیز از [[تغییر]] حالت ناشی از احتضار استفاده شده. در [[آیات]] مربوط به [[جنگ احزاب]]، حالت گروهی از کارشکنان، هنگام پدید آمدن [[احساس]] [[ترس]] از [[شکست]]، به کسی [[تشبیه]] شده که اسباب [[مرگ]]، وی را احاطه کرده و دچار [[پریشانی]] و زوال [[عقل]] گردیده است؛ چشمانش بیحرکت مانده، پلک نمیزند و دیدگانش از شدت ترس آکنده از [[حیرت]] است: {{متن قرآن|أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}}<ref>«در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۹.</ref> <ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۵۴۶.</ref> در بیان [[کراهت]] شدید گروهی از مؤمنان [[غافل]] از شرکت در [[جنگ بدر]] آمده است: {{متن قرآن|يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش میورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ میرانند و آنان مینگرند» سوره انفال، آیه ۶.</ref>.<ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 226-227.</ref> | ||
== رویدادهای [[زمان]] احتضار == | == رویدادهای [[زمان]] احتضار == | ||
خط ۲۷: | خط ۲۳: | ||
یکی از حالتهای زمان احتضار که شدت آن را نیز بیان میکند، رسیدن جان به گلو است. قرآن، از چنین تعبیری برای بیان [[وحشت]] زیاد در غیر احتضار نیز بهره جسته و آن، هنگامِ غالب شدن [[هراس]] ناشی از [[هجوم]] [[دشمنان]] در عرصه [[کارزار]] است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشمها کلاپیسه شد و دلها به گلوها رسید و به خداوند گمانها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا}}<ref>«در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.</ref> نظیر همین تعبیر در مورد [[حشر]] [[انسانها]] در [[معاد]] نیز آمده است. {{متن قرآن|وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ}}<ref>«و آنان را از روز نزدیک شونده بیم ده، هنگامی که جانها به گلوها میرسد در حالی که اندوهگیناند، ستمکاران را هیچ دوست و میانجی که درخواست وی را بپذیرند نخواهد بود» سوره غافر، آیه ۱۸.</ref> رسیدن جان محتضر به گلو، در دو جای قرآن ذکر شده: [[خداوند]] در [[سوره قیامت]]، ضمن منع [[انسانها]] از [[برگزیدن]] [[دنیا]] بر [[آخرت]]، آنها را متوجه این لحظه حساس کرده است: {{متن قرآن|كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ}}<ref>«هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد» سوره قیامه، آیه ۲۶.</ref> فاعل {{متن قرآن|بَلَغَتِ}} نفس است <ref>الکشاف، ج۴، ص۶۶۳؛ المنیر، ج۲۹، ص۲۷۳.</ref> و {{متن قرآن|تَّرَاقِيَ}} جمع ترقوه، بهمعنای استخوانی که گلو را از [[چپ و راست]] دربرگرفته،<ref>مفردات، ص۱۶۶، «ترق»؛ [[المیزان]]، ج۲۰، ص۱۱۳.</ref> یا بهمعنای جلو حلق و بالای سینه است. <ref>مفردات، ص۳۶۳، «رقی»؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۰.</ref> | یکی از حالتهای زمان احتضار که شدت آن را نیز بیان میکند، رسیدن جان به گلو است. قرآن، از چنین تعبیری برای بیان [[وحشت]] زیاد در غیر احتضار نیز بهره جسته و آن، هنگامِ غالب شدن [[هراس]] ناشی از [[هجوم]] [[دشمنان]] در عرصه [[کارزار]] است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشمها کلاپیسه شد و دلها به گلوها رسید و به خداوند گمانها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا}}<ref>«در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.</ref> نظیر همین تعبیر در مورد [[حشر]] [[انسانها]] در [[معاد]] نیز آمده است. {{متن قرآن|وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ}}<ref>«و آنان را از روز نزدیک شونده بیم ده، هنگامی که جانها به گلوها میرسد در حالی که اندوهگیناند، ستمکاران را هیچ دوست و میانجی که درخواست وی را بپذیرند نخواهد بود» سوره غافر، آیه ۱۸.</ref> رسیدن جان محتضر به گلو، در دو جای قرآن ذکر شده: [[خداوند]] در [[سوره قیامت]]، ضمن منع [[انسانها]] از [[برگزیدن]] [[دنیا]] بر [[آخرت]]، آنها را متوجه این لحظه حساس کرده است: {{متن قرآن|كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ}}<ref>«هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد» سوره قیامه، آیه ۲۶.</ref> فاعل {{متن قرآن|بَلَغَتِ}} نفس است <ref>الکشاف، ج۴، ص۶۶۳؛ المنیر، ج۲۹، ص۲۷۳.</ref> و {{متن قرآن|تَّرَاقِيَ}} جمع ترقوه، بهمعنای استخوانی که گلو را از [[چپ و راست]] دربرگرفته،<ref>مفردات، ص۱۶۶، «ترق»؛ [[المیزان]]، ج۲۰، ص۱۱۳.</ref> یا بهمعنای جلو حلق و بالای سینه است. <ref>مفردات، ص۳۶۳، «رقی»؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۰.</ref> | ||
در [[آیات]] {{متن قرآن|فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ }}<ref>«پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، و شما در آن هنگام مینگرید، و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید، اگر شما کیفر شدنی نیستید، چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۳-۸۷.</ref> رسیدن [[جان]] به گلو، دلیلی بر [[قدرت الهی]] و [[عجز]]انسانها از [[رویارویی]] با پدیدههای گوناگون و ازجمله [[مرگ]] دانسته شده. گفته شده: مراد از آیه {{متن قرآن|تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۷.</ref> این است که اگر در ادّعای خود صادقید، چرا [[روح]] محتضر را از هر طریقی که میتوانید (مانند [[تدابیر]] طبّی، تعویذهای کاهنانه و طلسمهای نجومی) حتی بهصورت نادر و اتفاقی بازنمیگردانید. <ref>تفسیر [[صدرالمتألهین]]، ج۷، ص۱۲۱.</ref> در آیات پیشین، افزون بر اشاره به نگاههای آکنده از دلسوزی و آمیخته با [[رعب]] اطرافیان محتضر به او که با زبان قال یا حال از اطرافیان کمک میطلبد،<ref>الفرقان، ج۲۷، ص۱۰۹.</ref> به نزدیکتر بودن خداوند از اطرافیان به محتضر نیز اشاره شده است تا هم قدرت الهی و عجز انسانها و هم [[رحمت خداوند]] به محتضر تبیین گردد.<ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | در [[آیات]] {{متن قرآن|فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ }}<ref>«پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، و شما در آن هنگام مینگرید، و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید، اگر شما کیفر شدنی نیستید، چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۳-۸۷.</ref> رسیدن [[جان]] به گلو، دلیلی بر [[قدرت الهی]] و [[عجز]]انسانها از [[رویارویی]] با پدیدههای گوناگون و ازجمله [[مرگ]] دانسته شده. گفته شده: مراد از آیه {{متن قرآن|تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۷.</ref> این است که اگر در ادّعای خود صادقید، چرا [[روح]] محتضر را از هر طریقی که میتوانید (مانند [[تدابیر]] طبّی، تعویذهای کاهنانه و طلسمهای نجومی) حتی بهصورت نادر و اتفاقی بازنمیگردانید. <ref>تفسیر [[صدرالمتألهین]]، ج۷، ص۱۲۱.</ref> در آیات پیشین، افزون بر اشاره به نگاههای آکنده از دلسوزی و آمیخته با [[رعب]] اطرافیان محتضر به او که با زبان قال یا حال از اطرافیان کمک میطلبد،<ref>الفرقان، ج۲۷، ص۱۰۹.</ref> به نزدیکتر بودن خداوند از اطرافیان به محتضر نیز اشاره شده است تا هم قدرت الهی و عجز انسانها و هم [[رحمت خداوند]] به محتضر تبیین گردد.<ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 228.</ref> | ||
=== [[ناامیدی]] از شفای محتضر === | === [[ناامیدی]] از شفای محتضر === | ||
در [[زمان]] [[احتضار]]، [[خویشاوندان]] و [[دوستان]] محتضر که در اطراف وی هستند، از روی ناامیدی میگویند: چه کسی میتواند او را [[شفا]] دهد؟ {{متن قرآن|وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ}}<ref>«و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟» سوره قیامه، آیه ۲۷.</ref><ref>تفسیر [[قرطبی]]، ج۱۹، ص۷۳.</ref> براساس روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} گوینده این سخن {{متن قرآن|مَنْ رَاقٍ}} خود محتضر است. <ref>نورالثقلین، ج۵، ص۴۶۵.</ref> برخی گفتهاند: {{متن قرآن|رَاقٍ}} بهمعنای بالابرنده است نه شفادهنده و گوینده این سخن، فرشتگانند که میپرسند: چه کسی روح او را بالا میبرد: [[فرشتگان]] [[رحمت]] یا [[فرشتگان]] [[عذاب]]؟<ref>جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۲؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۰؛ [[الدر المنثور]]، ج۸، ص۳۶۱.</ref> و نیز [[روایت]] شده که فرشتگان، از نزدیک شدن به [[کافر]] [[کراهت]] دارند و ملکالموت میگوید: چه کسی [[روح]] این کافر را بالا خواهد برد؟<ref>تفسیر [[قرطبی]]، ج۱۹، ص۷۳.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | در [[زمان]] [[احتضار]]، [[خویشاوندان]] و [[دوستان]] محتضر که در اطراف وی هستند، از روی ناامیدی میگویند: چه کسی میتواند او را [[شفا]] دهد؟ {{متن قرآن|وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ}}<ref>«و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟» سوره قیامه، آیه ۲۷.</ref><ref>تفسیر [[قرطبی]]، ج۱۹، ص۷۳.</ref> براساس روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} گوینده این سخن {{متن قرآن|مَنْ رَاقٍ}} خود محتضر است. <ref>نورالثقلین، ج۵، ص۴۶۵.</ref> برخی گفتهاند: {{متن قرآن|رَاقٍ}} بهمعنای بالابرنده است نه شفادهنده و گوینده این سخن، فرشتگانند که میپرسند: چه کسی روح او را بالا میبرد: [[فرشتگان]] [[رحمت]] یا [[فرشتگان]] [[عذاب]]؟<ref>جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۲؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۰؛ [[الدر المنثور]]، ج۸، ص۳۶۱.</ref> و نیز [[روایت]] شده که فرشتگان، از نزدیک شدن به [[کافر]] [[کراهت]] دارند و ملکالموت میگوید: چه کسی [[روح]] این کافر را بالا خواهد برد؟<ref>تفسیر [[قرطبی]]، ج۱۹، ص۷۳.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 228.</ref> | ||
=== [[یقین]] محتضر به جدایی === | === [[یقین]] محتضر به جدایی === | ||
[[انسان]] در لحظات [[احتضار]]، به جدایی یقین پیدا میکند: {{متن قرآن|وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ}}<ref>«و بداند که این (هنگام) جدایی است» سوره قیامه، آیه ۲۸.</ref> مراد از {{متن قرآن|ظَنَّ}} در این [[آیه]]، [[علم]] و یقین است؛ زیرا انسان در حالت احتضار، به جدایی از [[دنیا]]، [[مال]]، [[اهل]] و [[فرزندان]] یقین مییابد. <ref>روحالبیان، ج۱۰، ص۲۵۵؛ [[جامعالبیان]]، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۳.</ref> گفته شده: مراد از ظنّ، [[گمان]] است و ممکن است کاربرد ظنّ در مورد او برای استهزا باشد<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۱.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | [[انسان]] در لحظات [[احتضار]]، به جدایی یقین پیدا میکند: {{متن قرآن|وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ}}<ref>«و بداند که این (هنگام) جدایی است» سوره قیامه، آیه ۲۸.</ref> مراد از {{متن قرآن|ظَنَّ}} در این [[آیه]]، [[علم]] و یقین است؛ زیرا انسان در حالت احتضار، به جدایی از [[دنیا]]، [[مال]]، [[اهل]] و [[فرزندان]] یقین مییابد. <ref>روحالبیان، ج۱۰، ص۲۵۵؛ [[جامعالبیان]]، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۳.</ref> گفته شده: مراد از ظنّ، [[گمان]] است و ممکن است کاربرد ظنّ در مورد او برای استهزا باشد<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۱.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 229.</ref> | ||
=== جمع شدن ساقها === | === جمع شدن ساقها === | ||
هنگام احتضار، دو ساق پای انسان کنار هم جمع میشوند: {{متن قرآن|وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ}}<ref>«و ساق در ساق، پیچد» سوره قیامه، آیه ۲۹.</ref> فعل «التفّ» از مصدر «التفاف» بهمعنای جمع شدن و به هم پیچیدن <ref>لسانالعرب، ج۱۲، ص۳۰۴ـ۳۰۶.</ref> و معنای آیه این است که در حال احتضار، بهدلیل زوال نیروی حیاتی که در [[بدن]] جریان داشته، ساقها کنار هم جمع میشوند. <ref>المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲؛ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۵؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۶۲.</ref> در [[تفسیر آیه]] پیشین، آرای دیگری نیز وجود دارد: | هنگام احتضار، دو ساق پای انسان کنار هم جمع میشوند: {{متن قرآن|وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ}}<ref>«و ساق در ساق، پیچد» سوره قیامه، آیه ۲۹.</ref> فعل «التفّ» از مصدر «التفاف» بهمعنای جمع شدن و به هم پیچیدن <ref>لسانالعرب، ج۱۲، ص۳۰۴ـ۳۰۶.</ref> و معنای آیه این است که در حال احتضار، بهدلیل زوال نیروی حیاتی که در [[بدن]] جریان داشته، ساقها کنار هم جمع میشوند. <ref>المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲؛ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۵؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۳۶۲.</ref> در [[تفسیر آیه]] پیشین، آرای دیگری نیز وجود دارد: | ||
خط ۳۹: | خط ۳۵: | ||
# مقصود از ساق، ساق پای محتضر است که هنگام [[جان]] کندن، آنرا به هم میزند. <ref>التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲.</ref> | # مقصود از ساق، ساق پای محتضر است که هنگام [[جان]] کندن، آنرا به هم میزند. <ref>التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲.</ref> | ||
# مراد از ساقها، پاهای بستگان محتضر است که وی را پس از [[مرگ]] [[تشییع]] میکنند. <ref>الفرقان، ج۲۹، ص۲۹۰.</ref> | # مراد از ساقها، پاهای بستگان محتضر است که وی را پس از [[مرگ]] [[تشییع]] میکنند. <ref>الفرقان، ج۲۹، ص۲۹۰.</ref> | ||
# مردم بدن او و فرشتگان روحش را [[تجهیز]] میکنند. <ref>الدر المنثور، ج۸، ص۳۶۲.</ref> و مراد، دو ساق او است که در [[کفن]] پیچیده میشود. <ref>التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲؛ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۵.</ref> [[آیه]] از نظر لفظی، بر معناهایی نظیر پیوند شدت امر [[آخرت]] به امر [[دنیا]]، یا اتصال حال [[مرگ]] به [[زندگی]] و اتصال شدت مرگ به شدت [[هراس]] بیرون آمدن از [[قبر]] دلالت ندارد؛ مگر اینکه گفته شود: مراد از پیچیده شدن ساق به ساق، فراگیر شدن [[شداید]] و آمدن آنها یکی پس از دیگری از لحظه [[احتضار]] تا [[روز قیامت]] است تا بر هر یک از موارد، قابل انطباق باشد<ref>المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | # مردم بدن او و فرشتگان روحش را [[تجهیز]] میکنند. <ref>الدر المنثور، ج۸، ص۳۶۲.</ref> و مراد، دو ساق او است که در [[کفن]] پیچیده میشود. <ref>التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۲۳۲؛ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴۵.</ref> [[آیه]] از نظر لفظی، بر معناهایی نظیر پیوند شدت امر [[آخرت]] به امر [[دنیا]]، یا اتصال حال [[مرگ]] به [[زندگی]] و اتصال شدت مرگ به شدت [[هراس]] بیرون آمدن از [[قبر]] دلالت ندارد؛ مگر اینکه گفته شود: مراد از پیچیده شدن ساق به ساق، فراگیر شدن [[شداید]] و آمدن آنها یکی پس از دیگری از لحظه [[احتضار]] تا [[روز قیامت]] است تا بر هر یک از موارد، قابل انطباق باشد<ref>المیزان، ج۲۰، ص۱۱۳.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 229.</ref> | ||
=== [[ظهور]] [[فرشتگان]] در [[زمان]] احتضار === | === [[ظهور]] [[فرشتگان]] در [[زمان]] احتضار === | ||
یکی از حوادث مهمّ زمان احتضار، ظهور فرشتگان و گرفتن [[جان]] محتضر (توفّی) بهوسیله آنها است؛ حتی گفته شده: یکی از ادلّه نامگذاری زمان قبل از مرگ به «احتضار»، حضور فرشتگان در آن زماناست. <ref>مجمعالبحرین، ج۱، ص۵۳۰؛ [[جواهر الکلام]]، ج۴، ص۶.</ref> فرشتگان در امر توفّی [[تفریط]] و کوتاهی نمیکنند: {{متن قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> مقصود از تفریط؛ ضایع کردن، [[غفلت]]، [[سستی]] یا [[ناتوانی]] است. <ref>مجمعالبیان، ج۴، ص۴۸۳؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج۷، ص۷.</ref> توفّی به ملکالموت نیز نسبت داده شده است: {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref> [[قرآن]]، گاهی صحنههای احتضار [[مؤمنان]] و [[کافران]] را بهصورت دو نقطه مقابل یکدیگر، در کنار هم ذکر میکند تا [[اختلاف]] برخورد فرشتگان با این دو گروه بهگونه روشنتری بیان شود. | یکی از حوادث مهمّ زمان احتضار، ظهور فرشتگان و گرفتن [[جان]] محتضر (توفّی) بهوسیله آنها است؛ حتی گفته شده: یکی از ادلّه نامگذاری زمان قبل از مرگ به «احتضار»، حضور فرشتگان در آن زماناست. <ref>مجمعالبحرین، ج۱، ص۵۳۰؛ [[جواهر الکلام]]، ج۴، ص۶.</ref> فرشتگان در امر توفّی [[تفریط]] و کوتاهی نمیکنند: {{متن قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> مقصود از تفریط؛ ضایع کردن، [[غفلت]]، [[سستی]] یا [[ناتوانی]] است. <ref>مجمعالبیان، ج۴، ص۴۸۳؛ [[تفسیر]] [[قرطبی]]، ج۷، ص۷.</ref> توفّی به ملکالموت نیز نسبت داده شده است: {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref> [[قرآن]]، گاهی صحنههای احتضار [[مؤمنان]] و [[کافران]] را بهصورت دو نقطه مقابل یکدیگر، در کنار هم ذکر میکند تا [[اختلاف]] برخورد فرشتگان با این دو گروه بهگونه روشنتری بیان شود. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۳: | ||
براساس روایتی از [[امام باقر]] {{ع}}، [[فرشته مرگ]]، هنگام گرفتن [[روح]] گنهکاران، چهرهای متناسب با [[اعمال]] و صفات آنان داشته، با قیافهای خشمناک و وحشتآور به همراه فرشتگانی که در دستانشان تازیانههای آتشین است، به آنان نزدیک شده، جرعهای از شراب [[دوزخ]] در گلویشان میریزد. <ref>لقاء [[الله]]، ص۲۰۵ـ۲۰۶.</ref> فرشتگان جان [[اهل]] [[ایمان]] را با [[ملاطفت]] و [[بشارت]] آنان به [[از بین رفتن ترس]] و [[غم]] میستانند؛ بدینگونه که از [[عذاب]] [[خدا]] ترسان و برای [[ثواب]] او [[غمگین]] مباشید، یا از امور [[آخرت]] که در پیش دارید، مترسید و درباره آنچه مانند [[زن]] و فرزند، بهجا نهادهاید محزون نباشید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref><ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۱۷.</ref> بنابر روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز [[آیه]] پیشین به [[نزول فرشتگان]] در حالت [[احتضار]] اشاره دارد <ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۱۷.</ref> به نظر برخی، عبارت {{متن قرآن|كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}} که بهصورت ماضی استمراری است بر [[تنزّل]] [[فرشتگان]] مزبور، پس از [[مرگ]] دلالتمیکند. <ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۹۰.</ref> [[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است» سوره یونس، آیه ۶۴.</ref> به [[مؤمنان]] [[پارسا]]، [[بشارت]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] را [[وعده]] میدهد. در [[حدیثی]] از رسولاکرم {{صل}} آمده: بشارت در دنیا رؤیاهای نیکویی است که [[مؤمن]] میبیند و [[بشارت]] در آخرت، بشارت در [[زمان مرگ]] است. <ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۰.</ref> | براساس روایتی از [[امام باقر]] {{ع}}، [[فرشته مرگ]]، هنگام گرفتن [[روح]] گنهکاران، چهرهای متناسب با [[اعمال]] و صفات آنان داشته، با قیافهای خشمناک و وحشتآور به همراه فرشتگانی که در دستانشان تازیانههای آتشین است، به آنان نزدیک شده، جرعهای از شراب [[دوزخ]] در گلویشان میریزد. <ref>لقاء [[الله]]، ص۲۰۵ـ۲۰۶.</ref> فرشتگان جان [[اهل]] [[ایمان]] را با [[ملاطفت]] و [[بشارت]] آنان به [[از بین رفتن ترس]] و [[غم]] میستانند؛ بدینگونه که از [[عذاب]] [[خدا]] ترسان و برای [[ثواب]] او [[غمگین]] مباشید، یا از امور [[آخرت]] که در پیش دارید، مترسید و درباره آنچه مانند [[زن]] و فرزند، بهجا نهادهاید محزون نباشید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref><ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۱۷.</ref> بنابر روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز [[آیه]] پیشین به [[نزول فرشتگان]] در حالت [[احتضار]] اشاره دارد <ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۱۷.</ref> به نظر برخی، عبارت {{متن قرآن|كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}} که بهصورت ماضی استمراری است بر [[تنزّل]] [[فرشتگان]] مزبور، پس از [[مرگ]] دلالتمیکند. <ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۹۰.</ref> [[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است» سوره یونس، آیه ۶۴.</ref> به [[مؤمنان]] [[پارسا]]، [[بشارت]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] را [[وعده]] میدهد. در [[حدیثی]] از رسولاکرم {{صل}} آمده: بشارت در دنیا رؤیاهای نیکویی است که [[مؤمن]] میبیند و [[بشارت]] در آخرت، بشارت در [[زمان مرگ]] است. <ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۰.</ref> | ||
براساس روایتی از [[امام صادق]] {{ع}}، ملکالموت به مؤمن در حالت [[احتضار]] میگوید: آنچه [[امید]] داشتی، به تو داده شد و از آنچه میترسیدی، [[ایمنی]] یافتی؛ آنگاه برای وی دری را بهسوی منزلگاهش در [[بهشت]] گشوده، به وی گفته میشود: به [[سکونتگاه]] خویش در بهشت نظر کن و اینان [[رسول خدا]]، [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} هستند. <ref>تفسیر [[عیاشی]]، ج۲، ص۱۲۴ و ۱۲۵.</ref> بنا بر حدیثی [[نبوی]]، [[ملک الموت]] و کمککنندگانش (فرشتگان دیگر) برای [[قبض روح]] مؤمن به وی نزدیک نمیشوند؛ مگر پس از [[سلام]] بر او و بشارت او به بهشت. <ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۲.</ref> [[فقیهان]] برای مؤمنان، درباره [[مسلمان]] در حال احتضار، احکامی اعمّ از [[واجب]]، [[مستحب]] و [[مکروه]] ذکر کردهاند<ref>جواهر الکلام، ج۴، ص۶ـ۳۰.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | براساس روایتی از [[امام صادق]] {{ع}}، ملکالموت به مؤمن در حالت [[احتضار]] میگوید: آنچه [[امید]] داشتی، به تو داده شد و از آنچه میترسیدی، [[ایمنی]] یافتی؛ آنگاه برای وی دری را بهسوی منزلگاهش در [[بهشت]] گشوده، به وی گفته میشود: به [[سکونتگاه]] خویش در بهشت نظر کن و اینان [[رسول خدا]]، [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} هستند. <ref>تفسیر [[عیاشی]]، ج۲، ص۱۲۴ و ۱۲۵.</ref> بنا بر حدیثی [[نبوی]]، [[ملک الموت]] و کمککنندگانش (فرشتگان دیگر) برای [[قبض روح]] مؤمن به وی نزدیک نمیشوند؛ مگر پس از [[سلام]] بر او و بشارت او به بهشت. <ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۵۲.</ref> [[فقیهان]] برای مؤمنان، درباره [[مسلمان]] در حال احتضار، احکامی اعمّ از [[واجب]]، [[مستحب]] و [[مکروه]] ذکر کردهاند<ref>جواهر الکلام، ج۴، ص۶ـ۳۰.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 229-231.</ref> | ||
== [[شداید]] احتضار == | == [[شداید]] احتضار == | ||
از آیاتی مانند: {{متن قرآن| كَلاَّ إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ }}<ref>«هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد، و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟ و بداند که این (هنگام) جدایی است، و ساق در ساق، پیچد، در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۲۶-۳۰.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ }}<ref>«ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچچیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را میدیدی که ستمگران در سختیهای مرگند و فرشتگان دست گشودهاند که: جانهایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند میگفتید و از آیات او سر برمیتافتید با عذاب خوارساز کیفر داده میشوید» سوره انعام، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ }}<ref>«پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، و شما در آن هنگام مینگرید، و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید، اگر شما کیفر شدنی نیستید، چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۳-۸۷.</ref> و تعبیر تزهق از ریشه زُهوق بهمعنای خروج چیزی با [[سختی]] {{متن قرآن|فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و داراییها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>مفردات، ص۳۸۴؛ [[المیزان]]، ج۹، ص۳۰۸.</ref> و تعبیر آمدن سکرات مرگ و اشاره به قصد [[گریز]] [[انسان]] از آن: {{متن قرآن|وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ}}<ref>«و مستی مرگ، حقیقت را (پیش چشم) میآورد؛ این همان است که از آن کناره میکردی» سوره ق، آیه ۱۹.</ref> میتوان به شداید احتضار پی برد. {{متن قرآن|سَكْرَةُ}} بهمعنای مستی و مقصود از سکره مرگ، حالتی است که هنگام [[جان]] کندن بر انسان عارض میشود و همانند مستی که نمیداند چه میگوید و با او چه گفته میشود، به خویشتن مشغول و از [[مردم]] منقطع میگردد. | از آیاتی مانند: {{متن قرآن| كَلاَّ إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ }}<ref>«هرگز! چون (جان) به چنبرههای گردن رسد، و گفته شود، افسونگری (درمانگر) کیست؟ و بداند که این (هنگام) جدایی است، و ساق در ساق، پیچد، در این روز، گسیل به سوی پروردگار توست» سوره قیامه، آیه ۲۶-۳۰.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ }}<ref>«ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچچیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را میدیدی که ستمگران در سختیهای مرگند و فرشتگان دست گشودهاند که: جانهایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند میگفتید و از آیات او سر برمیتافتید با عذاب خوارساز کیفر داده میشوید» سوره انعام، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ }}<ref>«پس هنگامی که جان به گلو (ی یکی از شما) رسد، و شما در آن هنگام مینگرید، و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید، اگر شما کیفر شدنی نیستید، چرا آن جان را- اگر راست میگویید- (به بدن او) باز نمیگردانید؟» سوره واقعه، آیه ۸۳-۸۷.</ref> و تعبیر تزهق از ریشه زُهوق بهمعنای خروج چیزی با [[سختی]] {{متن قرآن|فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و داراییها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>مفردات، ص۳۸۴؛ [[المیزان]]، ج۹، ص۳۰۸.</ref> و تعبیر آمدن سکرات مرگ و اشاره به قصد [[گریز]] [[انسان]] از آن: {{متن قرآن|وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ}}<ref>«و مستی مرگ، حقیقت را (پیش چشم) میآورد؛ این همان است که از آن کناره میکردی» سوره ق، آیه ۱۹.</ref> میتوان به شداید احتضار پی برد. {{متن قرآن|سَكْرَةُ}} بهمعنای مستی و مقصود از سکره مرگ، حالتی است که هنگام [[جان]] کندن بر انسان عارض میشود و همانند مستی که نمیداند چه میگوید و با او چه گفته میشود، به خویشتن مشغول و از [[مردم]] منقطع میگردد. | ||
تعبیر {{متن قرآن|بِالْحَقِّ}} در [[آیه]] اخیر اشاره دارد به اینکه وجود پدیده [[مرگ]] بر اساس [[قضای الهی]] بوده، در [[نظام هستی]] ضروری است. <ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۴۸.</ref> در [[تفسیر]] این تعبیر آرای دیگری نیز ارائه شده است. <ref>الکشّاف، ج۴، ص۳۸۶؛ [[التفسیر الکبیر]]، ج۲۸، ص۱۶۴.</ref> طبق روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} مرگ، برای برخی [[کافران]]، از نیش زدن مار و عقرب و بریدن بدنشان با ارّه و قیچی و چرخاندن سنگ آسیاب در چشمانشان سختتراست<ref>معانی الاخبار، ج۲، ص۱۹۲ـ۱۹۳.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | تعبیر {{متن قرآن|بِالْحَقِّ}} در [[آیه]] اخیر اشاره دارد به اینکه وجود پدیده [[مرگ]] بر اساس [[قضای الهی]] بوده، در [[نظام هستی]] ضروری است. <ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۴۸.</ref> در [[تفسیر]] این تعبیر آرای دیگری نیز ارائه شده است. <ref>الکشّاف، ج۴، ص۳۸۶؛ [[التفسیر الکبیر]]، ج۲۸، ص۱۶۴.</ref> طبق روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} مرگ، برای برخی [[کافران]]، از نیش زدن مار و عقرب و بریدن بدنشان با ارّه و قیچی و چرخاندن سنگ آسیاب در چشمانشان سختتراست<ref>معانی الاخبار، ج۲، ص۱۹۲ـ۱۹۳.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 231-232.</ref> | ||
== [[احتضار]] پایان مهلت [[پذیرش توبه]] == | == [[احتضار]] پایان مهلت [[پذیرش توبه]] == | ||
[[انسان]] تا قبل از [[زمان]] احتضار، [[فرصت]] [[توبه]] دارد؛ ولی با فرارسیدن حالت احتضار و ظاهر شدن علایم [[قطعی]] مرگ، دیگر توبه او پذیرفته نشده،<ref>التبیان، ج۳، ص۱۴۷.</ref> هیچ سودی برای وی نخواهد داشت: {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت میکنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، میگوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر میمیرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساختهایم» سوره نساء، آیه ۱۸.</ref> گفته شده: مراد از گنهکاران {{متن قرآن|لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ}} در این آیه مسلمانانند؛ زیرا در ادامه آیه به عدم پذیرش توبه کافران تصریح شده است. <ref>جامع البیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۲.</ref> در لحظه احتضار، [[حقایق]] برای انسان آشکار میشود؛ ولی اثری بر آن مترتّب نمیگردد؛ زیرا نمیتوان [[ایمان]] آورد. <ref>تفسیر موضوعی، ج۴، ص۱۷۳ـ۱۷۴.</ref> [[فرعون]] هنگام [[گرفتاری]] در غرقاب نابودی توبه و [[اظهار ایمان]] کرد؛ ولی از وی پذیرفته نشد: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند تا آنگاه که آب از سرش گذشت؛ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم» سوره یونس، آیه ۹۰-۹۱.</ref> در برخی [[روایات]] وارد شده که توبه حتی در زمان احتضار نیز پذیرفته میشود <ref>الکشاف، ج۱، ص۴۸۹.</ref> و در [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است: در زمان احتضار، امکان توبه برای انسان [[جاهل]] وجود دارد؛ ولی این راه برای عالم مسدود است<ref>تفسیر [[عیاشی]]، ج۱، ص۲۲۸.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | [[انسان]] تا قبل از [[زمان]] احتضار، [[فرصت]] [[توبه]] دارد؛ ولی با فرارسیدن حالت احتضار و ظاهر شدن علایم [[قطعی]] مرگ، دیگر توبه او پذیرفته نشده،<ref>التبیان، ج۳، ص۱۴۷.</ref> هیچ سودی برای وی نخواهد داشت: {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت میکنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، میگوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر میمیرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساختهایم» سوره نساء، آیه ۱۸.</ref> گفته شده: مراد از گنهکاران {{متن قرآن|لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ}} در این آیه مسلمانانند؛ زیرا در ادامه آیه به عدم پذیرش توبه کافران تصریح شده است. <ref>جامع البیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۲.</ref> در لحظه احتضار، [[حقایق]] برای انسان آشکار میشود؛ ولی اثری بر آن مترتّب نمیگردد؛ زیرا نمیتوان [[ایمان]] آورد. <ref>تفسیر موضوعی، ج۴، ص۱۷۳ـ۱۷۴.</ref> [[فرعون]] هنگام [[گرفتاری]] در غرقاب نابودی توبه و [[اظهار ایمان]] کرد؛ ولی از وی پذیرفته نشد: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند تا آنگاه که آب از سرش گذشت؛ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم» سوره یونس، آیه ۹۰-۹۱.</ref> در برخی [[روایات]] وارد شده که توبه حتی در زمان احتضار نیز پذیرفته میشود <ref>الکشاف، ج۱، ص۴۸۹.</ref> و در [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است: در زمان احتضار، امکان توبه برای انسان [[جاهل]] وجود دارد؛ ولی این راه برای عالم مسدود است<ref>تفسیر [[عیاشی]]، ج۱، ص۲۲۸.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 232.</ref> | ||
== درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به [[دنیا]] == | == درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به [[دنیا]] == | ||
بسیاری از [[انسانها]] در [[زندگی دنیا]] دچار [[غفلت]] بوده، برای [[هجرت]] از دنیا [[آمادگی]] ندارند؛ به همین دلیل، هنگام [[رویارویی]] با [[مرگ]]، با [[استغاثه]] فراوان درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به [[دنیا]] را دارند. [[قرآن کریم]] از ابراز چنین تقاضایی چه هنگام فرا رسیدن مرگ بر اثر فرود آمدن [[عذاب الهی]] بر اقوامی خاص {{متن قرآن|وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ}}<ref>«و مردم را از روزی بیم ده که به آنان عذاب میرسد آنگاه آنان که ستم کردهاند میگویند: پروردگارا! (مرگ) ما را تا زمانی نزدیک پس افکن تا فراخوان تو را پاسخ دهیم و از پیامبران (تو) پیروی کنیم؛ آیا پیشتر سوگند نمیخوردید که بیزوالید؟» سوره ابراهیم، آیه ۴۴.</ref> و چه هنگام فرا رسیدن مرگ بهمعنای عام خبر داده است: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.</ref> طبق این [[آیه]]، [[مشرکان]] همواره به [[خدا]] [[شرک]] ورزیده، خدا را به آنچه از آن منزه است، وصف میکنند و به [[اموال]] و فرزندانی که به آنها داده شده، مغرورند تا زمانی که مرگ یکی از ایشان فرا رسد <ref>المیزان، ج۱۵، ص۶۷.</ref> و [[غفلت]] و [[لجاجت]] را در وی از بین ببرد. در این هنگام، از روی [[ندامت]] و [[حسرت]] بر کوتاهیهای خویش درخواست میکند که به دنیا بازگردد <ref>کشفالاسرار، ج۶، ص۴۶۷.</ref> که البته چنین درخواستی پذیرفته نمیشود. در [[حدیثی]] از رسولاکرم {{صل}} درباره این آیه آمده است: هنگامی که [[مرگ انسان]] فرا میرسد، هر آنچه گرد آورده و از [[ادای حق]] آن خودداری کرده، در برابرش جمع میشوند و در آن هنگام است که میگوید: {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ }}<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۱۱۹.</ref> بر اساس [[روایت]] دیگری از آن [[حضرت]]، جمله{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ }} در [[آیات]] ۹۹ـ۱۰۰ مؤمنون / ۲۳ به [[کافر]] اختصاص دارد؛ امّا [[مؤمن]] هنگامی که [[ملائکه]] را میبیند و آنان از وی درباره بازگشت به دنیا میپرسند، [[دنیا]] را [[خانه]] غمها خوانده، [[اشتیاق]] خود را برای رفتن بهسوی خدا اعلام میدارد. <ref>الکشاف، ج۳، ص۲۰۳؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۱۴ـ۱۱۵.</ref> در عین حال، آیاتی دیگر به درخواست تأخیر [[اجل]] از سوی [[مؤمنان]] اشاره دارد؛ مانند آیاتی که در آنها به مؤمنان[[امر]] شده از [[یاد خدا]] [[غافل]] نشوند و از آنچه روزیشان شده [[انفاق]] کنند؛ زیرا در غیر این صورت، هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، از [[خداوند]] میخواهد [[مرگ]] او را به تأخیر اندازد تا بتواند از [[اموال]] خویش [[انفاق]] کند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! مبادا داراییها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد و آنان که چنین کنند زیانکارند» سوره منافقون، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و از آنچه روزیتان کردهایم (در راه خداوند) هزینه کنید پیش از آنکه مرگ هر یک از شما در رسد آنگاه بگوید: پروردگارا! چرا (مرگ) مرا تا زمانی نزدیک پس نیفکندی تا صدقه بدهم و از شایستگان باشم» سوره منافقون، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و خداوند (مرگ) هیچ کس را چون اجلش در رسد پس نمیافکند و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره منافقون، آیه ۱۱.</ref> وجه جمع این [[آیات]] با روایاتی که بر عدم رغبت [[مؤمن]] برای بازگشت به [[دنیا]] دلالت میکنند، میتواند این باشد که درخواست تأخیر [[اجل]]، مربوط به [[مؤمنان]] متوسط و گنهکار، و [[اشتیاق]] برای رفتن بهسوی [[خدا]]، مربوط به دارندگان [[درجات عالی]] [[ایمان]] است. در روایتی نیز آمده است که چون [[جان]] مؤمن به گلوی وی رسد، جایگاهش در [[بهشت]] به او نشان داده میشود؛ آنگاه میگوید: مرا به دنیا بازگردانید تا [[خویشان]] خود را از آنچه میبینم [[آگاه]] سازم که به وی گفته میشود راهی بهسوی این کار نیست. <ref>من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۵۲.</ref> چنانکه [[قرآن]]، شبیه چنین مطلبی را از مؤمنی [[راستین]] نقل میکند: {{متن قرآن|قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ}}<ref>«گفته شد: به بهشت درآی! (و او) گفت: کاش قوم من (این را) میدانستند،» سوره یس، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ}}<ref>«که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامیداشتگان گردانید» سوره یس، آیه ۲۷.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | بسیاری از [[انسانها]] در [[زندگی دنیا]] دچار [[غفلت]] بوده، برای [[هجرت]] از دنیا [[آمادگی]] ندارند؛ به همین دلیل، هنگام [[رویارویی]] با [[مرگ]]، با [[استغاثه]] فراوان درخواست تأخیر مرگ و بازگشت به [[دنیا]] را دارند. [[قرآن کریم]] از ابراز چنین تقاضایی چه هنگام فرا رسیدن مرگ بر اثر فرود آمدن [[عذاب الهی]] بر اقوامی خاص {{متن قرآن|وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ}}<ref>«و مردم را از روزی بیم ده که به آنان عذاب میرسد آنگاه آنان که ستم کردهاند میگویند: پروردگارا! (مرگ) ما را تا زمانی نزدیک پس افکن تا فراخوان تو را پاسخ دهیم و از پیامبران (تو) پیروی کنیم؛ آیا پیشتر سوگند نمیخوردید که بیزوالید؟» سوره ابراهیم، آیه ۴۴.</ref> و چه هنگام فرا رسیدن مرگ بهمعنای عام خبر داده است: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.</ref> طبق این [[آیه]]، [[مشرکان]] همواره به [[خدا]] [[شرک]] ورزیده، خدا را به آنچه از آن منزه است، وصف میکنند و به [[اموال]] و فرزندانی که به آنها داده شده، مغرورند تا زمانی که مرگ یکی از ایشان فرا رسد <ref>المیزان، ج۱۵، ص۶۷.</ref> و [[غفلت]] و [[لجاجت]] را در وی از بین ببرد. در این هنگام، از روی [[ندامت]] و [[حسرت]] بر کوتاهیهای خویش درخواست میکند که به دنیا بازگردد <ref>کشفالاسرار، ج۶، ص۴۶۷.</ref> که البته چنین درخواستی پذیرفته نمیشود. در [[حدیثی]] از رسولاکرم {{صل}} درباره این آیه آمده است: هنگامی که [[مرگ انسان]] فرا میرسد، هر آنچه گرد آورده و از [[ادای حق]] آن خودداری کرده، در برابرش جمع میشوند و در آن هنگام است که میگوید: {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ }}<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۱۱۹.</ref> بر اساس [[روایت]] دیگری از آن [[حضرت]]، جمله{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ }} در [[آیات]] ۹۹ـ۱۰۰ مؤمنون / ۲۳ به [[کافر]] اختصاص دارد؛ امّا [[مؤمن]] هنگامی که [[ملائکه]] را میبیند و آنان از وی درباره بازگشت به دنیا میپرسند، [[دنیا]] را [[خانه]] غمها خوانده، [[اشتیاق]] خود را برای رفتن بهسوی خدا اعلام میدارد. <ref>الکشاف، ج۳، ص۲۰۳؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۱۴ـ۱۱۵.</ref> در عین حال، آیاتی دیگر به درخواست تأخیر [[اجل]] از سوی [[مؤمنان]] اشاره دارد؛ مانند آیاتی که در آنها به مؤمنان[[امر]] شده از [[یاد خدا]] [[غافل]] نشوند و از آنچه روزیشان شده [[انفاق]] کنند؛ زیرا در غیر این صورت، هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، از [[خداوند]] میخواهد [[مرگ]] او را به تأخیر اندازد تا بتواند از [[اموال]] خویش [[انفاق]] کند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! مبادا داراییها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد و آنان که چنین کنند زیانکارند» سوره منافقون، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و از آنچه روزیتان کردهایم (در راه خداوند) هزینه کنید پیش از آنکه مرگ هر یک از شما در رسد آنگاه بگوید: پروردگارا! چرا (مرگ) مرا تا زمانی نزدیک پس نیفکندی تا صدقه بدهم و از شایستگان باشم» سوره منافقون، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و خداوند (مرگ) هیچ کس را چون اجلش در رسد پس نمیافکند و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره منافقون، آیه ۱۱.</ref> وجه جمع این [[آیات]] با روایاتی که بر عدم رغبت [[مؤمن]] برای بازگشت به [[دنیا]] دلالت میکنند، میتواند این باشد که درخواست تأخیر [[اجل]]، مربوط به [[مؤمنان]] متوسط و گنهکار، و [[اشتیاق]] برای رفتن بهسوی [[خدا]]، مربوط به دارندگان [[درجات عالی]] [[ایمان]] است. در روایتی نیز آمده است که چون [[جان]] مؤمن به گلوی وی رسد، جایگاهش در [[بهشت]] به او نشان داده میشود؛ آنگاه میگوید: مرا به دنیا بازگردانید تا [[خویشان]] خود را از آنچه میبینم [[آگاه]] سازم که به وی گفته میشود راهی بهسوی این کار نیست. <ref>من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۵۲.</ref> چنانکه [[قرآن]]، شبیه چنین مطلبی را از مؤمنی [[راستین]] نقل میکند: {{متن قرآن|قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ}}<ref>«گفته شد: به بهشت درآی! (و او) گفت: کاش قوم من (این را) میدانستند،» سوره یس، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ}}<ref>«که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامیداشتگان گردانید» سوره یس، آیه ۲۷.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 232-233.</ref> | ||
== اعتراف [[ستمگران]] بر [[ضد]] خویشتن == | == اعتراف [[ستمگران]] بر [[ضد]] خویشتن == | ||
[[قرآن کریم]]، از [[اقرار]] برخی ستمگران (در لحظه [[احتضار]]) به [[کفر]] خویش سخن گفته و این اعتراف، حاکی از عمق [[یقین]] [[انسان]] در آن لحظه به [[عاقبت]] خویش است: {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ}}<ref>«ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ آنان کسانی هستند که بهرهشان از آن نوشته (که در لوح محفوظ است) بدیشان خواهد رسید تا چون فرستادگان ما که جانشان را میستانند، نزدشان فرا رسند (و به آنان) گویند: کجاست آنچه به جای خداون» سوره اعراف، آیه ۳۷.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | [[قرآن کریم]]، از [[اقرار]] برخی ستمگران (در لحظه [[احتضار]]) به [[کفر]] خویش سخن گفته و این اعتراف، حاکی از عمق [[یقین]] [[انسان]] در آن لحظه به [[عاقبت]] خویش است: {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ}}<ref>«ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ آنان کسانی هستند که بهرهشان از آن نوشته (که در لوح محفوظ است) بدیشان خواهد رسید تا چون فرستادگان ما که جانشان را میستانند، نزدشان فرا رسند (و به آنان) گویند: کجاست آنچه به جای خداون» سوره اعراف، آیه ۳۷.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 234.</ref> | ||
== اتصال احتضار به [[عذاب]] یا [[آسایش]] پس از مرگ == | == اتصال احتضار به [[عذاب]] یا [[آسایش]] پس از مرگ == | ||
احتضار انسانهای مؤمن و [[موحّد]]، به بهشت و آسایش در [[عالم برزخ]] متّصل میشود: {{متن قرآن|قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ}}<ref>«گفته شد: به بهشت درآی!» سوره یس، آیه ۲۶.</ref><ref>المیزان، ج۱۷، ص۷۹.</ref> و احتضار [[ستمگران]] و [[کافران]]، به [[جهنّم]] و عذاب برزخی متصل میگردد؛ چنانکه [[قوم نوح]] با [[غرق]] شدن، داخل [[آتش]] شدند: {{متن قرآن|مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا}}<ref>«آنان را برای گناهشان، غرق کردند و به درون آتش راندند و در برابر خداوند برای خویش یاوری نیافتند» سوره نوح، آیه ۲۵.</ref><ref> [[المیزان]]، ج۲۰، ص۳۶.</ref> و [[قوم فرعون]] در آتش برزخی به سر میبرند: {{متن قرآن|النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ}}<ref>«آتش (دوزخ) که سپیدهدمان و پایان روز بر آن عرضه میشوند و روزی که رستخیز برپا شود (گفته خواهد شد) فرعونیان را به (درون) سختترین عذاب درآورید!» سوره غافر، آیه ۴۶.</ref><ref> المیزان، ج۱، ص۳۵۰.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | احتضار انسانهای مؤمن و [[موحّد]]، به بهشت و آسایش در [[عالم برزخ]] متّصل میشود: {{متن قرآن|قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ}}<ref>«گفته شد: به بهشت درآی!» سوره یس، آیه ۲۶.</ref><ref>المیزان، ج۱۷، ص۷۹.</ref> و احتضار [[ستمگران]] و [[کافران]]، به [[جهنّم]] و عذاب برزخی متصل میگردد؛ چنانکه [[قوم نوح]] با [[غرق]] شدن، داخل [[آتش]] شدند: {{متن قرآن|مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا}}<ref>«آنان را برای گناهشان، غرق کردند و به درون آتش راندند و در برابر خداوند برای خویش یاوری نیافتند» سوره نوح، آیه ۲۵.</ref><ref> [[المیزان]]، ج۲۰، ص۳۶.</ref> و [[قوم فرعون]] در آتش برزخی به سر میبرند: {{متن قرآن|النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ}}<ref>«آتش (دوزخ) که سپیدهدمان و پایان روز بر آن عرضه میشوند و روزی که رستخیز برپا شود (گفته خواهد شد) فرعونیان را به (درون) سختترین عذاب درآورید!» سوره غافر، آیه ۴۶.</ref><ref> المیزان، ج۱، ص۳۵۰.</ref><ref>[[ابوالفضل خوش منش|خوش منش، ابوالفضل]]، [[احتضار (مقاله)|مقاله «احتضار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص 234.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |