پرش به محتوا

بعثت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
"بعثت" در لغت به‌معنای برانگیختن<ref>جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث می‌باشند.</ref>، چیزی را به طرفی سوق دادن<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.</ref> و فرستادن به تنهایی<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.</ref> است و در اصطلاح به‌معنای فرستاده شدن [[انسانی]] از سوی [[خداوند]] برای فراخواندن دیگران به سوی [[هدایت]] و کمال شایسته انسانی است<ref>ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>
"بعثت" در لغت به‌معنای برانگیختن<ref>جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث می‌باشند.</ref>، چیزی را به طرفی سوق دادن<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.</ref> و فرستادن به تنهایی<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.</ref> است و در اصطلاح به‌معنای فرستاده شدن [[انسانی]] از سوی [[خداوند]] برای فراخواندن دیگران به سوی [[هدایت]] و کمال شایسته انسانی است<ref>ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>


== فلسفه بعثت ==
== فلسفه بعثت ==
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
درباره [[فلسفه بعثت]] در [[آیات]] و [[روایات]] به موارد متعددی اشاره شده است که برخی از آنها عبارتند از:
درباره [[فلسفه بعثت]] در [[آیات]] و [[روایات]] به موارد متعددی اشاره شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:


=== ادله قرآنی ===
=== ادله قرآنی ===
خط ۲۱: خط ۲۰:


=== ادله روایی ===
=== ادله روایی ===
در برخی از [[روایات]] نیز [[رسول خدا]] {{صل}} به [[فلسفه بعثت]] اشاره کرده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌}}<ref>شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸؛ محدث نوری، المستدرک علی الوسیله، ج۱۱، ص۱۸۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۹۸.</ref>؛ [[حضرت]] در این [[حدیث]]، [[فلسفه بعثت]] را تکمیل مکارم [[اخلاقی]] ذکر کرده است.
در برخی از [[روایات]] نیز [[رسول خدا]] {{صل}} به [[فلسفه بعثت]] اشاره کرده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌}}<ref>شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸؛ محدث نوری، المستدرک علی الوسیله، ج۱۱، ص۱۸۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۹۸.</ref>؛ حضرت در این [[حدیث]]، [[فلسفه بعثت]] را تکمیل مکارم [[اخلاقی]] ذکر کرده است.


در [[حدیثی]] دیگر نیز می‌فرماید: "همانا من فرستاده خدایم، شما را [[دعوت]] می‌کنم. [[پرستش]] خدای تنها و رها کردن [[پرستش]] بت‌هایی که سود نمی‌دهند، زیانی ندارند، نمی‌آفریند و روزی نمی‌دهند و زنده نمی‌کنند و نمی‌میرانند"<ref>{{متن حدیث|إنی رسول الله أدعوکم إلی عبادة الله وحده و ترک عبادة الأصنام التی لا تنفع و لا تضر و لا تخلق و لا ترزق و لاتحیی و لاتمیت}}؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴.</ref>. [[حضرت]] در این [[روایت]]، [[فلسفه بعثت]] را [[دعوت به توحید]] و ترک [[عبادت]] [[بت‌ها]] می‌داند. اولین سخن [[رسول خدا]] {{صل}} با کسانی که آنها را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد، [[سخن]] از [[توحید]] بود: {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۹۰.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۹.</ref>
در [[حدیثی]] دیگر نیز می‌فرماید: "همانا من فرستاده خدایم، شما را [[دعوت]] می‌کنم. [[پرستش]] خدای تنها و رها کردن [[پرستش]] بت‌هایی که سود نمی‌دهند، زیانی ندارند، نمی‌آفریند و روزی نمی‌دهند و زنده نمی‌کنند و نمی‌میرانند"<ref>{{متن حدیث|إنی رسول الله أدعوکم إلی عبادة الله وحده و ترک عبادة الأصنام التی لا تنفع و لا تضر و لا تخلق و لا ترزق و لاتحیی و لاتمیت}}؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴.</ref>. حضرت در این [[روایت]]، [[فلسفه بعثت]] را [[دعوت به توحید]] و ترک [[عبادت]] [[بت‌ها]] می‌داند. اولین سخن [[رسول خدا]] {{صل}} با کسانی که آنها را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد، [[سخن]] از [[توحید]] بود: {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۹۰.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۹.</ref>


== بعثت پیامبر خاتم ==
== بعثت پیامبر خاتم ==
[[برانگیخته شدن]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مقام رسالت]]، یکی از مهم‌ترین حوادث [[تاریخ]] [[بشر]] و از نعمت‌های بزرگ [[الهی]] است که [[خداوند]] به سبب اعطای این [[نعمت]]، بر بندگانش [[منت]] نهاده است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۶.</ref>
برانگیخته شدن [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مقام رسالت]]، یکی از مهم‌ترین حوادث [[تاریخ]] [[بشر]] و از نعمت‌های بزرگ [[الهی]] است که [[خداوند]] به سبب اعطای این [[نعمت]]، بر بندگانش [[منت]] نهاده است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۶.</ref>


[[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد]] {{صل}} در [[چهل سالگی]]، از سوی [[خداوند]] به [[پیامبری]] برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در [[شهر]] [[مکّه]]، [[آیات]] [[سوره]] "اقرأ" بر آن [[حضرت]] فرود آمد. [[جبرئیل]]، یکی از [[فرشتگان]] بزرگ [[خداوند]]، [[قرآن]] را بر آن [[حضرت]] نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز [[پیامبری]] [[حضرت محمد]] {{صل}} بود، در روز ۲۷ [[ماه رجب]] سال چهلم [[عام الفیل]] بود. بعثت [[پیامبر اسلام]]، که به آن "[[مبعث]]" هم می‌گویند، یکی از روزهای [[فرخنده]] و از [[اعیاد]] بزرگ [[اسلامی]] است و [[مسلمانان]] [[جهان]] این روز را جشن گرفته، [[شادمانی]] می‌کنند. [[حضرت محمد]] {{صل}}، آخرین [[پیامبران]] است و پس از او هیچ کس به [[پیامبری]] برانگیخته نشده است و [[دین]] او، [[دینی]] کامل، جهانی و همیشگی است<ref> [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>.
[[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد]] {{صل}} در چهل سالگی، از سوی [[خداوند]] به [[پیامبری]] برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در [[شهر]] [[مکّه]]، [[آیات]] [[سوره]] "اقرأ" بر آن حضرت فرود آمد. [[جبرئیل]]، یکی از [[فرشتگان]] بزرگ [[خداوند]]، [[قرآن]] را بر آن حضرت نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز [[پیامبری]] [[حضرت محمد]] {{صل}} بود، در روز ۲۷ [[ماه رجب]] سال چهلم [[عام الفیل]] بود. بعثت [[پیامبر اسلام]]، که به آن "[[مبعث]]" هم می‌گویند، یکی از روزهای [[فرخنده]] و از [[اعیاد]] بزرگ [[اسلامی]] است و [[مسلمانان]] [[جهان]] این روز را جشن گرفته، [[شادمانی]] می‌کنند. [[حضرت محمد]] {{صل}}، آخرین [[پیامبران]] است و پس از او هیچ کس به [[پیامبری]] برانگیخته نشده است و [[دین]] او، [[دینی]] کامل، جهانی و همیشگی است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>.


== آغاز بعثت ==
== آغاز بعثت ==
[[حضرت محمد]] {{صل}} هر سال، یک ماه در [[غار حراء]] [[معتکف]] می‌شد و به [[عبادت]] [[خداوند]] می‌پرداخت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. آن [[حضرت]] [[چهل]] سال داشت که در [[مکه]] و [[غار حراء]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. [[اهل سنت]]، آغاز [[بعثت]] را [[رمضان]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.</ref> و [[شیعیان]] ۲۷ [[رجب]]<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.</ref> ذکر کرده‌اند.
[[حضرت محمد]] {{صل}} هر سال، یک ماه در [[غار حراء]] [[معتکف]] می‌شد و به [[عبادت]] [[خداوند]] می‌پرداخت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. آن حضرت [[چهل]] سال داشت که در [[مکه]] و [[غار حراء]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. [[اهل سنت]]، آغاز [[بعثت]] را [[رمضان]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.</ref> و [[شیعیان]] ۲۷ [[رجب]]<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.</ref> ذکر کرده‌اند.


اولین آیاتی که [[جبرئیل]] بر آن [[حضرت]] نازل کرد، [[آیات]] ابتدایی [[سوره علق]] است. [[ابن هشام]] آورده است: "[[رسول خدا]] {{صل}} عادت داشت هر سال یک ماه در [[غار حرا]] [[معتکف]] می‌شد. در این یک ماه، آن [[حضرت]]، [[غار حراء]] را [[اختیار]] می‌کرد و [[مستمندان]] و مساکینی را که در آنجا نزدش می‌رفتند [[اطعام]] می‌فرمود. چون آن یک ماه پایان می‌یافت به [[شهر مکه]] باز می‌گشت، ابتدا به کنار [[کعبه]] می‌رفت و هفت بار یا بیشتر دور آن [[طواف]] می‌کرد؛ سپس به [[خانه]] خویش می‌رفت. تا سالی که [[حضرت]] در آن به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد؛ طبق معمول همه ساله، در [[ماه رمضان]] برای [[اعتکاف]] و [[عبادت]] همراه اهل [[خانه]] خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که [[خدای تعالی]] او را به [[رسالت]] [[مبعوث]] کرد، مشغول [[عبادت]] بود. در آن شب، [[جبرئیل]] بر او نازل شد. در اینجا خود [[رسول خدا]] {{صل}} ادامه داستان را چنین [[نقل]] می‌فرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، [[جبرئیل]]، پارچه‌ای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامه‌ای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ [[جبرئیل]] مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار می‌گفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.</ref>.[[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: "پس من این [[آیات]] را خواندم و [[جبرئیل]] رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از [[غار]] بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که می‌گفت: ای [[محمّد]]! تو [[پیغمبر]] خدایی و من جبرئیلم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref>
اولین آیاتی که [[جبرئیل]] بر آن حضرت نازل کرد، [[آیات]] ابتدایی [[سوره علق]] است. [[ابن هشام]] آورده است: "[[رسول خدا]] {{صل}} عادت داشت هر سال یک ماه در [[غار حرا]] [[معتکف]] می‌شد. در این یک ماه، آن حضرت، [[غار حراء]] را [[اختیار]] می‌کرد و [[مستمندان]] و مساکینی را که در آنجا نزدش می‌رفتند [[اطعام]] می‌فرمود. چون آن یک ماه پایان می‌یافت به [[شهر مکه]] باز می‌گشت، ابتدا به کنار [[کعبه]] می‌رفت و هفت بار یا بیشتر دور آن [[طواف]] می‌کرد؛ سپس به [[خانه]] خویش می‌رفت. تا سالی که حضرت در آن به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد؛ طبق معمول همه ساله، در [[ماه رمضان]] برای [[اعتکاف]] و [[عبادت]] همراه اهل [[خانه]] خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که [[خدای تعالی]] او را به [[رسالت]] [[مبعوث]] کرد، مشغول [[عبادت]] بود. در آن شب، [[جبرئیل]] بر او نازل شد. در اینجا خود [[رسول خدا]] {{صل}} ادامه داستان را چنین [[نقل]] می‌فرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، [[جبرئیل]]، پارچه‌ای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامه‌ای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ [[جبرئیل]] مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار می‌گفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.</ref>.[[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: "پس من این [[آیات]] را خواندم و [[جبرئیل]] رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از [[غار]] بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که می‌گفت: ای [[محمّد]]! تو [[پیغمبر]] خدایی و من جبرئیلم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref>


== وضعیت عمومی [[اعراب]] زمان بعثت ==
== وضعیت عمومی [[اعراب]] زمان بعثت ==
[[جامعه]] [[عربستان]] [[پیش از بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[جامعه]] [[جاهلی]] محسوب می‌شد. [[جهل]] و [[فساد]]، این [[جامعه]] را فرا گرفته بود. [[بت‌پرستی]] در بین [[مردم]] رواج داشت: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا}}<ref> «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>. زنده به [[گور]] کردن دختران از [[رسوم]] ناپسندی بود که در بین آنها دیده می‌شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.</ref> و اصولاً [[زن]] را موجودی [[پست]] و کم‌ارزش می‌دانستند. [[اعمال]] [[حج]] به شیوه‌ای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا [[طواف]] عریان انجام می‌شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. [[خرافات]] در میان آنها رواج داشت<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. [[قتل]] و [[خونریزی]]، مایه [[مباهات]] ایشان بود. [[خداوند]] به دشمنی‌های میان آنها در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۱۰۳ اشاره کرده است<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ}} «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
[[جامعه]] [[عربستان]] پیش از بعثت [[رسول خدا]] {{صل}} [[جامعه]] [[جاهلی]] محسوب می‌شد. [[جهل]] و [[فساد]]، این [[جامعه]] را فرا گرفته بود. [[بت‌پرستی]] در بین [[مردم]] رواج داشت: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا}}<ref> «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>. زنده به [[گور]] کردن دختران از رسوم ناپسندی بود که در بین آنها دیده می‌شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.</ref> و اصولاً [[زن]] را موجودی [[پست]] و کم‌ارزش می‌دانستند. [[اعمال]] [[حج]] به شیوه‌ای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا [[طواف]] عریان انجام می‌شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. [[خرافات]] در میان آنها رواج داشت<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. [[قتل]] و [[خونریزی]]، مایه [[مباهات]] ایشان بود. [[خداوند]] به دشمنی‌های میان آنها در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۱۰۳ اشاره کرده است<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ}} «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
 
[[حضرت علی]] {{ع}} در خطبه‌های متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن حضرت در نود و پنجمین [[خطبه]] از [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: "[[خدا]]، [[پیامبر اسلام]] را هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنه‌ها]] به سر می‌بردند و [[هوا و هوس]] بر آنها چیره می‌شد؛ [[خودبزرگ‌بینی]] و [[تکبر]]، آنها را به لغزش‌های فراوان می‌کشاند، نادانی‌های [[جهالت]]، [[پست]] و خوارشان می‌کرد..."<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref> و در [[خطبه]] دوم درباره وضعیت زمان [[بعثت]] می‌فرماید: "... [[هدایت]]، فراموش شده بود و در عوض، [[گمراهی]] و نابینایی همه جا در حال شیوع بود، [[پرستش]] [[خدای رحمان]] [[معصیت]] شمرده می‌شد، [[شیطان]] را [[یاری]] می‌کردند؛ در حالی که [[ایمان]] بدون یار و [[یاور]] مانده بود. این در حالی است که [[مردم]] در فتنه‌هایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال می‌کردند... در سرزمینی که دانشمندانش به [[اجبار]] لب فرو می‌بستند و جاهلانش گرامی شمرده می‌شدند<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref>. در چنین زمانی بود که [[خداوند]] با [[بعثت]] آخرین فرستاده خویش، [[بشر]] را از [[جهالت]]، [[گمراهی]]، [[فساد]] و تعصب‌های بیجا [[نجات]] داد و راه [[سعادت]] را به آنها آموخت<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۹۰.</ref>.
 
== آغاز [[وحی]] ==
[[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[کوه]] «حرا» رفته بود [[جبرئیل]] آمد و گفت: ای محمد بخوان! [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: من قرائت کننده نیستم. جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار دیگر گفت: بخوان! پیامبر{{صل}} همان جواب را تکرار کرد، بار دوم نیز جبرئیل این کار را کرد و همان جواب را شنید، و در سومین بار گفت: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.</ref>.


[[حضرت علی]] {{ع}} در خطبه‌های متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن [[حضرت]] در نود و پنجمین [[خطبه]] از [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: "[[خدا]]، [[پیامبر اسلام]] را هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنه‌ها]] به سر می‌بردند و [[هوا و هوس]] بر آنها چیره می‌شد؛ [[خودبزرگ‌بینی]] و [[تکبر]]، آنها را به لغزش‌های فراوان می‌کشاند، نادانی‌های [[جهالت]]، [[پست]] و خوارشان می‌کرد..."<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref> و در [[خطبه]] دوم درباره وضعیت زمان [[بعثت]] می‌فرماید: "... [[هدایت]]، فراموش شده بود و در عوض، [[گمراهی]] و [[نابینایی]] همه جا در حال شیوع بود، [[پرستش]] [[خدای رحمان]] [[معصیت]] شمرده می‌شد، [[شیطان]] را [[یاری]] می‌کردند؛ در حالی که [[ایمان]] بدون [[یار]] و [[یاور]] مانده بود. این در حالی است که [[مردم]] در فتنه‌هایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال می‌کردند... در سرزمینی که دانشمندانش به [[اجبار]] لب فرو می‌بستند و جاهلانش گرامی شمرده می‌شدند<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref>. در چنین زمانی بود که [[خداوند]] با [[بعثت]] آخرین فرستاده خویش، [[بشر]] را از [[جهالت]]، [[گمراهی]]، [[فساد]] و تعصب‌های بیجا [[نجات]] داد و راه [[سعادت]] را به آنها آموخت<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۹۰.</ref>.
این سخن را گفت و از دیدۀ پیامبر{{صل}} پنهان شد. [[رسول خدا]]{{صل}} که با دریافت نخستین اشعۀ وحی سخت خسته شده بود به سراغ [[خدیجه]] آمد، و فرمود: «مرا بپوشانید و جامه‌ای بر من بیفکنید تا استراحت کنم». «[[طبرسی]]» در «[[مجمع البیان]]» نیز نقل می‌کند که رسول خدا{{صل}} به خدیجه فرمود هنگامی که تنها می‌شوم ندایی می‌شنوم (و نگرانم!). خدیجه عرض کرد: [[خداوند]] جز خیر دربارۀ تو کاری نخواهد کرد،؛ چراکه به [[خدا]] [[سوگند]] تو [[امانت]] را ادا می‌کنی، [[صلۀ رحم]] بجا می‌آوری، در [[سخن گفتن]] [[راستگو]] هستی.


==آغاز [[وحی]]==
«خدیجه» می‌گوید: بعد از این ماجرا ما به سراغ «[[ورقة بن نوفل]]» رفتیم (او از آگاهان [[عرب]] و عموزاده خدیجه بود) «[[رسول الله]]{{صل}} آنچه را دیده بود برای «ورقه» بیان کرد، «ورقه» گفت: هنگامی که آن منادی به سراغ تو می‌آید دقت کن ببین چه می‌شنوی؟ سپس برای من نقل کن. پیامبر{{صل}} در خلوتگاه خود این را شنید که می‌گوید: ای محمد بگو: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} - تا – {{متن قرآن|وَلَا الضَّالِّينَ}}<ref>«و نه راه گمراهان» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref>، و بگو: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را برای او بازگو کرد. «ورقه» گفت: «[[بشارت]] بر تو، باز هم بشارت بر تو، من [[گواهی]] می‌دهم تو همان هستی که «[[عیسی بن مریم]]» بشارت داده است! و تو شریعتی همچون «[[موسی]]» داری تو [[پیامبر]] مرسلی، و به زودی بعد از این [[روز]] [[مأمور]] به [[جهاد]] می‌شوی و اگر من آن روز را [[درک]] کنم در کنار تو جهاد خواهم کرد!».
[[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[کوه]] «حرا» رفته بود [[جبرئیل]] آمد و گفت: ای محمد بخوان! [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: من قرائت کننده نیستم.
جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار دیگر گفت: بخوان! پیامبر{{صل}} همان جواب را تکرار کرد، بار دوم نیز جبرئیل این کار را کرد و همان جواب را شنید، و در سومین بار گفت: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.</ref>.
این سخن را گفت و از دیدۀ پیامبر{{صل}} پنهان شد.
[[رسول خدا]]{{صل}} که با دریافت نخستین اشعۀ وحی سخت خسته شده بود به سراغ [[خدیجه]] آمد، و فرمود: «مرا بپوشانید و جامه‌ای بر من بیفکنید تا استراحت کنم».
«[[طبرسی]]» در «[[مجمع البیان]]» نیز نقل می‌کند که رسول خدا{{صل}} به خدیجه فرمود هنگامی که تنها می‌شوم ندایی می‌شنوم (و نگرانم!).
خدیجه عرض کرد: [[خداوند]] جز خیر دربارۀ تو کاری نخواهد کرد،؛ چراکه به [[خدا]] [[سوگند]] تو [[امانت]] را ادا می‌کنی، [[صلۀ رحم]] بجا می‌آوری، در [[سخن گفتن]] [[راستگو]] هستی.


«خدیجه» می‌گوید: بعد از این ماجرا ما به سراغ «[[ورقة بن نوفل]]» رفتیم (او از آگاهان [[عرب]] و عموزاده خدیجه بود) «[[رسول الله]]{{صل}} آنچه را دیده بود برای «ورقه» بیان کرد، «ورقه» گفت: هنگامی که آن منادی به سراغ تو می‌آید دقت کن ببین چه می‌شنوی؟ سپس برای من نقل کن.
هنگامی که «ورقه» از [[دنیا]] رفت [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «من این [[روحانی]] را در [[بهشت]] ([[بهشت برزخی]]) دیدم در حالی که [[لباس]] حریر بر تن داشت؛ زیرا او به من [[ایمان]] آورد و مرا تصدیق کرده است<ref>البته در بعضی از کلمات [[مفسرین]]، یا کتب [[تاریخ]]، مطالب ناموزونی دربارۀ این فصل از [[زندگی]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به چشم می‌خورد که مسلماً از [[احادیث مجعول]] و [[اسرائیلیات]] است، مثل اینکه [[پیغمبر]] بعد از ماجرای نخستین [[نزول وحی]] بسیار ناراحت شد و از این ترسید که القائات [[شیطانی]] باشد! یا چند بار [[تصمیم]] گرفت خود را از [[کوه]] به زیر پرتاب کند! و امثال این لاطائلات که نه با [[مقام]] شامخ [[نبوت]] سازگار است، نه با آنچه در تاریخ از [[عقل]] و [[درایت]] فوق‌العاده پیامبر{{صل}} و [[مدیریت]] و [[شکیبایی]] و [[تسلط بر نفس]] و [[اعتماد]] او ثبت شده است. به نظر می‌رسد اینگونه [[روایات ضعیف]] و رکیک ساخته و پرداخته [[دشمنان اسلام]] است و خواسته‌اند هم [[اسلام]] را زیر سؤال برند و هم شخص پیغمبر اکرم{{صل}} را.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]]، ص ۵۴۱.</ref>
پیامبر{{صل}} در خلوتگاه خود این را شنید که می‌گوید: ای محمد بگو: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} - تا – {{متن قرآن|وَلَا الضَّالِّينَ}}<ref>«و نه راه گمراهان» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref>، و بگو: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را برای او بازگو کرد.
«ورقه» گفت: «[[بشارت]] بر تو، باز هم بشارت بر تو، من [[گواهی]] می‌دهم تو همان هستی که «[[عیسی بن مریم]]» بشارت داده است! و تو شریعتی همچون «[[موسی]]» داری تو [[پیامبر]] مرسلی، و به زودی بعد از این [[روز]] [[مأمور]] به [[جهاد]] می‌شوی و اگر من آن روز را [[درک]] کنم در کنار تو جهاد خواهم کرد!».
هنگامی که «ورقه» از [[دنیا]] رفت [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «من این [[روحانی]] را در [[بهشت]] ([[بهشت برزخی]]) دیدم در حالی که [[لباس]] حریر بر تن داشت؛ زیرا او به من [[ایمان]] آورد و مرا [[تصدیق]] کرده<ref>البته در بعضی از کلمات [[مفسرین]]، یا کتب [[تاریخ]]، مطالب ناموزونی دربارۀ این فصل از [[زندگی]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به چشم می‌خورد که مسلماً از [[احادیث مجعول]] و [[اسرائیلیات]] است، مثل اینکه [[پیغمبر]] بعد از ماجرای نخستین [[نزول وحی]] بسیار ناراحت شد و از این ترسید که القائات [[شیطانی]] باشد! یا چند بار [[تصمیم]] گرفت خود را از [[کوه]] به زیر پرتاب کند! و امثال این لاطائلات که نه با [[مقام]] شامخ [[نبوت]] سازگار است، نه با آنچه در تاریخ از [[عقل]] و [[درایت]] فوق‌العاده پیامبر{{صل}} و [[مدیریت]] و [[شکیبایی]] و [[تسلط بر نفس]] و [[اعتماد]] او ثبت شده است.
به نظر می‌رسد اینگونه [[روایات ضعیف]] و رکیک ساخته و پرداخته [[دشمنان اسلام]] است و خواسته‌اند هم [[اسلام]] را زیر سؤال برند و هم شخص پیغمبر اکرم{{صل}} را.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۵۴۱.</ref>


==[[آثار بعثت پیامبر خاتم]]==
== [[آثار بعثت پیامبر خاتم]] ==


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۶۵۰

ویرایش