پرش به محتوا

آیا رابطه‌ای میان علم امام و عصمت او وجود دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:


سوم. محور این دیدگاه، تبیین منشأ [[عصمت عملی]] است و قلمرو آن، شامل [[عصمت علمی]] ([[عصمت از خطا]] و [[سهو]]) نمی‌‏باشد <ref>شریفی، همان: ۵۸-۶۷</ref>. صاحبان این نظریه، در خصوص منشأ [[عصمت علمی]]، تبیین قابل توجهی ارائه نداده‌اند <ref>همان</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی]]؛ [[سید کریم واعظ حسینی|واعظ حسینی]]، [[منشأ عصمت (مقاله)| مقاله «منشأ عصمت»]]، فصلنامه [[کلام اسلامی]]، ش ۹۰، ص ۵۰ ـ ۸۷.</ref>.
سوم. محور این دیدگاه، تبیین منشأ [[عصمت عملی]] است و قلمرو آن، شامل [[عصمت علمی]] ([[عصمت از خطا]] و [[سهو]]) نمی‌‏باشد <ref>شریفی، همان: ۵۸-۶۷</ref>. صاحبان این نظریه، در خصوص منشأ [[عصمت علمی]]، تبیین قابل توجهی ارائه نداده‌اند <ref>همان</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی]]؛ [[سید کریم واعظ حسینی|واعظ حسینی]]، [[منشأ عصمت (مقاله)| مقاله «منشأ عصمت»]]، فصلنامه [[کلام اسلامی]]، ش ۹۰، ص ۵۰ ـ ۸۷.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = 6. خانم فاطمه محقق؛
| تصویر = 1379712.jpg
| پاسخ‌دهنده = فاطمه محقق
| پاسخ = خانم '''[[فاطمه محقق|محقق]]''' در مقاله ''«[[عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن (کتاب)|عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
'''[[علم معصوم]] به عواقب [[گناه]]''': برخی [[منشأ عصمت]] را [[علم]] شخص [[معصوم]] - [[علمی]] که واقع نمائی آن به قدری [[قوی]] و شدید باشد که [[آثار گناه]] را در نظر معصوم مجسم کند و آن را با دیده [[دل]]، موجود و محقَق ببیند - به عواقب شوم گناه و [[معصیت]] می‌‌دانند که در این حالت [[صدور گناه]] و معصیت از وی به صورت یک محال عادی درمی آید.<ref>ر.ک: المیزان، ج ۲، صص ۷۸، ۸۲، ۱۳۹.</ref> همان طور که انسان‌های عادی هرگز خود را با ارتکاب زشتی‌های روشن، آلوده نمی‌کنند، روش انسان‌های والا و حکیم که از دانایی و حکمت سرشاری برخوردارند، نیز چنین است مگر آنکه عقل و خرد خود را از دست داده باشند. در کلام امیرمؤمنان{{ع}} آمده است: {{متن عربی|قرنت الحکمة بالعصمة}}. <ref>علی بن محمد اللیثی الواسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷۱، تحقیق: حسین الحسینی البیرجندی، قم: دار الحدیث، چ اول، ۱۳۷۶ش</ref>. به همین دلیل [[قبح]] [[قبیح]] کافی است که [[انسان]] [[حکیم]] را از دست یازیدن به آن بازدارد.
[[علامه طباطبایی]] می‌‌نویسد: «این [[موهبت الهی]] که ما آن را قوّه عصمت می‌‌نامیم، نوعی «علم و [[شعور]]» است که برخلاف سایر [[علوم]] هیچگاه مغلوب یکی از قوای دیگر نمی‌شود، بلکه همواره غالب بر آنهاست و آنها را در [[استخدام]] خود دارد. ازاین رو، پیوسته صاحبش را از [[گمراهی]] و [[خطا]] باز می‌‌دارد». <ref>{{متن عربی|الامر الذی تتحقق به العصمة نوع من العلم... علم مانع من الضلال}}. ر.ک: المیزان، ج ۵، ص۷۴-۷۳</ref>. شخص معصوم[[ جهنم]] را می‌‌بیند و در اثر [[شهود]] شعله‌های [[دوزخ]] از تماس با آن جداً خودداری می‌‌کند؛ زیرا او به [[مقام]] [[یقین]] رسیده است؛ {{متن قرآن|كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}.<ref>سوره التکاثر، آیات ۶- ۵</ref>. آن سان که [[پزشک]] حاذق، فرایند یک [[بیماری]] واگیر و خطرناک و میکروب‌های کشنده را در بدن [[بیمار]] می‌‌بیند و هرگز از نیم خورده این بیمار نمی‌خورد و با او تماس مستقیم بر قرار نمی‌کند یا این که [[انسان]] [[عاقل]] هرگز دست خود را به دهان مار سمّی نزدیک نمی‌کند.<ref>وحی و نبوت در قرآن، ص۲۳۹</ref>.
مرحوم [[فاضل مقداد]] می‌‌نویسد: «بعضی [[کلام]] جامع و خوبی در این باره دارند. به گفته آنها [[عصمت]] ملکه ای [[نفسانی]] است که صاحب آن را با وجود [[قدرت]] بر [[گناه]] از گناه باز می‌‌دارد و این ملکه متوقف است بر [[علم]] به زشتی‌های [[گناهان]] و خوبی‌های [[عبادات]] و [[طاعت]] ها؛ زیرا [[عفت]] هرگاه در نفس حاصل شود و [[علم تام]] به آنچه درمعصیت از [[شقاوت]] است و علم به سعادتی که در طاعت است، این علم باعث [[رسوخ]] این صفات در نفس می‌‌شود و ملکه می‌‌گردد». <ref>{{متن عربی|و لبعضهم کلامٌ حسن جامع هناقالوا: العصمة ملکة نفسانیة یمنع المتصف بها من الفجور مع قدرته علیه وتتوقف هذه الملکة علی العلم بمثالیب المعاصی و مناقب الطاعات، لأن العفة متٰی حصلت فی جوهر النفس واضاف الیها العلم التام بها فی المعصیة من الشقاوة والطاعة من السعادة، صار ذلک العلم موجباً لرسوخها فی النفس، فتصیر ملکة»}}. اللوامع الالهیهْ فی مباحث الکلامیهًْ، ص۲۴۴</ref>.
بنابراین به نظر می‌‌رسد که مبدأ و [[منشأ عصمت]]، چنانچه بزرگانی مانند فاضل مقداد، [[علامه طباطبایی]] و [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] گفته‌اند، علم [[شهودی]] به عواقب گناه و [[معصیت]] و [[زشتی]] آنهاست. <ref>آعبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، سیره رسول اکرم{{صل}})، ص۵</ref>.
'''نقد و بررسی''': عصمت هم در بُعد [[علمی]] مطرح می‌‌شود و هم در بعد عملی؛ گرچه [[عصمت عملی]] ناشی از [[عصمت علمی]] است اما انجام دادن یا ترک آگاهانه در [[اعمال]] نیاز به دو چیز دارد؛ علم و [[گرایش]]. علم تنها بدون گرایش علت تامه انجام دادن عمل نمی‌شود، مگر آنکه خود علم [[گرایش]] را ایجاد کند؛ ولی این کلیت ندارد. این گونه نیست که اگر [[علم]] به وجود آمد، گرایش به طور حتم به دنبال آن ایجاد گردد؛ زیرا [[قرآن]] افرادی را مثال می‌‌زند که علم داشتند اما گرایش در آنها به وجود نیامد.
[[خداوند]] درباره [[یهودیان]] می‌‌فرماید: آنها [[پیامبر خاتم]]{{صل}} را مانند [[فرزندان]] خود می‌‌شناختند اما به او [[ایمان]] نمی‌آوردند: {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}} <ref>«کسانی که به آنان کتاب آسمانی داده ایم پیامبر را همچون فرزندان خود می‌‌شناسند ولی جمعی از آنان حق را آگاهانه کتمان می‌‌کنند». سوره بقره، آیه ۱۴۶</ref>.
درباره [[فرعون]] و [[پیروان]] او می‌‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ * وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}} <ref>«هنگامی که آیات روشنی بخش ما به سراغ آنها آمد، گفتند: «این سحری است آشکار!»؛ و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! آنها به پیامبری موسی یقین داشتند امابه سبب ستم و تکبر او را انکار می‌‌کردند». سوره نمل، آیات ۱۴- ۱۳.</ref>.
درباره [[بلعم باعورا]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ}}. <ref>«و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد»! سوره اعراف، آیه ۱۷۵.</ref>.
از [[سیاق]] [[کلام]] بر می‌‌آید که معنای آوردن [[آیات]]، تلبس به پاره ای از [[آیات انفسی]] و [[کرامات]] [[خاصه]] [[باطنی]] است، به آن مقداری که [[راه معرفت خدا]] برای [[انسان]] روشن گردد و با داشتن آن آیات و آن کرامات، دیگر درباره [[حق]] [[شک]] و ریبی برایش باقی نماند و معنای «انسلاخ» بیرون شدن یا کندن هر چیزی است از پوست و جلدش، و این تعبیر کنایه استعاری از این است که [[آیات]] چنان در [[بلعم باعورا]] [[رسوخ]] داشت و وی آن چنان ملازم آیات بود که با پوست بدن او آمیخته شده بود و به سبب [[خبث]] درونی که داشت از جلد خود بیرون آمد و بعد از انسلاخ از [[آیات خدا]]،[[ شیطان]] کنترل او را در دست گرفت و [[راه رشد]] را گم کرد و متحیر شد و نتوانست خود را از ورطه [[هلاکت]] [[رهایی]] بخشد و بدین گونه از طریق منتهی به مقصد، خارج شد.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص۳۳۲.</ref>. بنابراین [[علم]] به [[تنهایی]]، علت تامه فعل نیست، هر چند به [[مرز]] [[یقین]] و [[شهود]] رسیده باشد.<ref>ر.ک: صحیفه عصمت، ص۴۹.</ref>.<ref>با توجه به آیات مطرح شده می‌‌توان به مهمترین عامل در عصمت پی برد و آن پاک بودن از صفات رذیله و هوای نفسانی است. امام باقر{{ع}} در ادامه بیان قضیه بلعم باعورا می‌‌فرماید: «الاصل فی ذلک بلعم، ثم ضربه الله مثلاً لکلّ مؤثر هواه علی هدی الله من اهل القبلة» مهم‌ترین مؤلفه ای که در آیه تطهیر به آن اشاره شده، همین حقیقت است و به همین دلیل خدای متعال در قرآن کریم اهمیت تزکیه نفس از صفات رذیله را در سوره شمس بعد از ۱۱ قسم بیان کرده است؛ زیرا پایه و اساس هر گناه و خطایی صفات رذیله است. (محقق کتاب)</ref>.<ref>[[فاطمه محقق|محقق، فاطمه]]، [[عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن (کتاب)|عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن]]، ص ۸۴ ال ۱۰۷.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = 7. احمد حسین شریفی؛
| تصویر = 11917.jpg
| پاسخ‌دهنده = احمد حسین شریفی
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[حسن یوسفیان|یوسفیان]]'''  و '''[[احمد حسین شریفی|شریفی]]''' در ''«[[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
«در مسأله اختیاری بودن [[عصمت]] باید به دو مطلب توجه کرد: نخست اینکه چه عامل و یا عواملی موجب می‌شود [[معصومین]] در [[مقام عمل]]، به [[اختیار]] خود آلودگی‌ها را رها کنند؟ بسیاری از کسانی که درباره اختیاری بودن [[عصمت]] بحث کرده‌اند همین مقدار را کافی دانسته، بحث را بیش از این پی نگرفته‌اند. ولی [[حق]] آن است که مشکل به همین جا ختم نمی‌شود؛ بلکه علاوه بر آن، مطلب دیگری نیز باید بررسی شود. و آن این است که عاملی که موجب می‌شود [[معصومین]] در [[مقام عمل]] اختیاراً [[ترک گناه]] و یا [[خطا]] نمایند، با [[اختیار]] خود [[معصومین]] به دست آمده و یا اینکه اعطای آن عامل، موهبتی [[الهی]] بوده است که ریشه در عوامل خارج از [[اختیار]] [[معصومین]] دارد؟ برای روشن‌تر شدن مطلب، به مثال زیر توجّه کنید: اگر دو مادّه سمّی را به دو نفر بدهیم و تنها یکی از آن دو را از سمّی بودن مادّه مطّلع کنیم، طبیعی است که آن کس که [[علم]] به سمّی بودن ماده پیدا کرده، از خوردن آن [[پرهیز]] نماید. و البتّه این اجتناب، اختیاری نیز می‌باشد؛ یعنی، هیچ عاملی از خارج او را مجبور به [[پرهیز]] از مادّه سمّی نکرده است. با این همه، روشن است که نمی‌توان او را تحسین و [[ستایش]] کرد و آن دیگری را آماج تیر [[نکوهش]] قرار داد؛ زیرا اعطای این [[علم]] به یکی از آن دو نفر، موهبتی بوده که بی‌هیچ مقدمه و [[شایستگی]] اختیاری به او عطا شده است. به حتم اگر این [[آگاهی]] به هرکس دیگری داده می‌شد، او نیز اختیاراً از خوردن آن ماده سمی اجتناب می‌ورزید.
بنابراین در این مسأله، اولاً: باید روشن شود که چگونه [[معصومین]] در ترک آلودگی‌ها [[مقهور]] و مغلوب عاملی خارجی نیستند و به [[اختیار]] خود عمل می‌کنند. ثانیاً: اگر [[عصمت]] را موهبتی [[الهی]] دانستیم باید این [[موهبت]] را فراورده شایستگی‌های اختیاری [[معصوم]] بدانیم.
متکلمان عوامل مختلفی را به عنوان منشأ یا سبب عصمت معصومان برشمرده‌اند که علم به مفاسد گناهان از جمله آنها است.
'''[[علم]] به [[مفاسد]] [[گناهان]]''':
عده‌ای از [[اندیشمندان]]، علت و [[منشأ عصمت]] را [[بینش]] و [[شناخت]] خاص [[معصومین]] شمرده‌اند. به این بیان که در نگاه [[معصومین]] [[مفسده]] [[گناهان]] چنان آشکار است که گویا آن را می‌بینند. برای نزدیک‌تر شدن مطلب به [[ذهن]]، گفته‌اند: اگر کسی "بداند"[[دست]] زدن به سیم برق موجب کشته شدنش می‌شود. بی‌شک از تماس با آن دوری گزیده، حتّی [[فکر]] دست زدن به آن را هم در سر می‌پروراند.
حال اگر فرض شود کسی عواقب [[اخروی]] کارهای [[زشت]] و صورت‌های واقعی [[اعمال]] [[ناپسند]] را بداند و ببیند، قهراً این [[آگاهی]] او موجب مصونیّتش از [[گناهان]] خواهد شد. البته روشن است که [[علم]] و [[آگاهی]] دارای مراتب و مراحل گوناگونی است که مرحله عالی آن موجب [[عصمت]] مطلقه خواهد گردید<ref>بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص۲۵۹؛ امام‌شناسی، ج۱، ص۸۰؛ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۱۷۴ - ۱۷۵؛ الالهیات، ج٣، ص۱۵۹-۱۶۲؛ تنزیه الانبیاء، ص۱۹-۲۱.</ref>.
این نظریه در واقع، ریشه در نظریات حکمای یونان باستان دارد، حکمایی همچون سقراط و [[افلاطون]]، که [[حکمت]] را ام‌الفضائل می‌دانستند و [[علم]] و [[آگاهی]] را علّت تامه عمل پنداشته، می‌گفتند: هر گونه [[زشتی]] و خطایی که از [[آدمیان]] سر می‌زند، ریشه در [[جهل]] آنها دارد<ref>برای آشنایی اجمالی با آرای حکمای یونان در مورد علم و آگاهی ر.ک: فلسفه اخلاق، ص۱۰۹.</ref>.
به هر روی، در نقد این نظریّه باید گفت که، در رابطه با [[اعمال]] ارادی [[انسان]]، [[علم]]، تنها واقعیت‌ها را آن طور که هست، نشان می‌دهد. ولی تحقّق یک عمل ارادی و یا عدم تحقّق آن، از رهگذر [[اراده]] انجام می‌گیرد. پس نمی‌توان [[منشأ عصمت]] را منحصر در [[علم]] به عواقب [[گناهان]] دانست. یکی از صاحب‌نظران در این باره می‌گوید: [[علم]]، [[مفاسد گناه]] و [[آلودگی]] را [[کشف]] می‌کند و [[انسان]] با وجود میل شدیدی که از نظر [[غرایز]] به انجام [[محرّمات]] دارد، گاه دارای [[اراده]] [[نیرومندی]] است که مانع از انجام [[گناه]] می‌گردد، و گاه در نتیجه [[ضعف اراده]]. [[تسلیم]] [[تمایلات]] [[سرکش]] می‌گردد و با توجه کامل به عواقب خطرناک [[گناه]] مرتکب آن می‌گردد و به سخن روشن‌تر، [[علم]] چراغ است و [[تمایلات]] [[سرکش]]، راهزن و [[اراده]]، [[نگهبان]]. به هر اندازه‌ای که این [[نگهبان]] [[قدرت]] داشته باشد. می‌تواند با [[استمداد]] از پرتو [[نور]] [[علم]]، از [[تجاوز]] [[تمایلات]] و [[هوس‌ها]] [[پیشگیری]] کند و تنها وجود چراغ و تجسّم [[مفاسد]]، برای [[پیشگیری]] از [[آلودگی]] کافی نیست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
ممکن است گفته شود، این [[علمی]] که موجب [[عصمت]] [[معصومین]] می‌شود. از سنخ [[علوم]] متعارفه بشری نیست؛ بلکه [[علمی]] است فوق سایر [[علوم]]، به عبارت دیگر، [[شهود]] [[عواقب معاصی]] و [[طاعات]] است؛ [[شهودی]] که هیچ‌گونه [[شک]] و ریبی در آن نیست<ref>الالهیات، ج۳، ص۱۵۹- ۱۶۲.</ref>. ولی به هر حال، آنچه مسلّم است این است که، [[علم]] به [[تنهایی]] علّت تامه عمل نیست، ولو آنکه به مرز [[یقین]] و [[شهود]] رسیده باشد؛ زیرا آن طور که از [[آیات]] و [[روایات]] و همچنین از تجربه‌های شخصی بر می‌آید، [[علم]]، حتی در بالاترین مراتب خود، علت تامّه برای تحقق عمل نیست. داستان [[بلعم باعورا]] که در [[قرآن کریم]] آمده، [[گواه]] این مدعا است. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵.</ref>
[[خداوند]] بدو [[دانش]] بسیار داد، اما او به کار نیست. یا درباره [[اهل کتاب]] می‌فرماید: آنان [[پیامبر]] {{صل}} را می‌شناختند همان‌گونه که [[فرزندان]] خویش را: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ}}<ref>«او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref>.
یعنی به [[رسالت]] و [[نبوت]] او [[علم]] قطعی داشتند، ولی در عین حال، به مقتضای آن عمل نکردند درباره [[فرعون]] و [[فرعونیان]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref>.
با آنکه [[یقین]] به [[الهی]] بودن [[آیات]] و [[نشانه‌ها]] داشتند امّا به خاطر انگیزه‌های [[نفسانی]]، آنها را [[انکار]] کرده، مطابق [[علم]] و [[یقین]] خویش عمل نکردند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۱۵.</ref>. بنابراین، [[علم]] و [[آگاهی]]، تنها می‌تواند شرط لازم برای تحقق عمل باشد، به شرط کافی.
'''[[علم]] و [[اراده]]''':
نظریه دیگری که توسط برخی از [[اندیشمندان اسلامی]]، در این باب ارائه شده، این است که [[عصمت]]، معلول "[[علم]] و [[اراده]]" [[معصومین]] است<ref>ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۳، ص۲۹۷-۳۰۲.</ref>. یکی از صاحبان این نظریه<ref>ر.ک: راهنما‌شناسی، ص۱۱۵-۱۲۸.</ref>، نخست به ذکر مقدماتی پرداخته که آنها را برای [[فهم]] درست این نظریه لازم و ضروری دانسته است. می‌توان آن مقدمات را این‌گونه سامان داد:
# [[انسان]] موجودی است که فطرتاً طالب کمال و [[سعادت]] خویشتن است و برای رسیدن به آن تلاش می‌کند.
# [[سیر]] و حرکت [[انسان]] برای [[رسیدن به کمال]] نهایی خویش، اختیاری است؛ یعنی، [[آدمی]] باید با [[اختیار]] خود، راه‌ها و اسباب مناسبی که [[عقل]] و [[وحی]] برای وصول به [[کمال مطلق]] در [[اختیار]] او قرار داده‌اند، برگزیند.
# در [[سیر]] اختیاری، دو رکن اساسی وجود دارد که بدون آنها، هیچ کاری را نمی‌توان مختارانه شمرد. آن دو عبارتند از: [[علم]] و [[اراده]]. به اقتضای این دو عامل، [[انسان]] "آگاهانه" یک [[راه]] را از میان طرق گوناگون و متضادی که پیش روی او وجود دارد، "بر می‌گزیند" و از بین کنش‌های متضاد درونی یکی را [[انتخاب]] می‌کند.
# البته همه [[آدمیان]] به طور یکسان، از این [[علم]] و [[آگاهی]] برخوردار نیستند؛ یعنی، ممکن است [[انسانی]] [[کمال نهایی]] خویش را نشناسد و یک کمال خیالی و وهمی را به جای آن برگزیند. و یا اینکه [[شناخت]] [[قوی]] و [[نیرومندی]] نسبت به راه‌های وصول به [[کمال نهایی]] خویش نداشته باشد، هر چند که میل و کشش به سوی کمال، در وجود تمامی [[انسان‌ها]] نهاده شده است.
# [[اراده]] و [[قدرت]] [[تصمیم‌گیری]] نیز که از ارکان فعال اختیاری است. از نظر شدّت و [[ضعف]]، در انسان‌های مختلف، متفاوت می‌باشد؛ یعنی، هنگامی که [[امیال]] گوناگون [[آدمی]]، در [[مقام]] ارضا با هم [[تعارض]] کردند، همه [[انسان‌ها]] به طور یکسان دست به [[گزینش]] نمی‌زنند. بلکه در این حال ممکن است، بر اثر [[ضعف اراده]]، شخصی مغلوب [[امیال]] [[پست]] حیوانی گردد، و دیگری به نیروی [[اراده]] و [[قدرت]] [[تصمیم‌گیری]] خود دست به گزینشی خداپسندانه زند.
# البته باید توجه داشت که [[قدرت]] [[اراده]] و [[تصمیم‌گیری]]، قابل تقویت است؛ یعنی [[انسان]] می‌تواند به وسیله تمرین و ریاضت‌های [[نفسانی]] و [[عمل به دستورات]] [[دین]]، [[اراده]] خود را تقویت نماید.
# انسان‌های عادی هم ممکن است که در سراسر [[عمر]] خویش از یک عمل خاصی اجتناب ورزند و حتی [[فکر]] انجام آن را در سر نپرورانند. روشن است که ترک دائمی یک عمل توسط شخصی، هیچ‌گاه به این معنا نیست که قدرتی بر انجامش ندارد و یا اینکه مجبور به ترکش می‌باشد؛ بلکه اجتناب از آن عمل خاص، معلول دو چیز است:
## [[علم]] و [[آگاهی]] به [[زشتی]] و [[پلیدی]] آن عمل؛
## نداشتن میل به انجام آن و یا داشتن اراده‌ای [[قوی]]، که [[مقهور]] هیچ عامل بیرونی و درونی نشود، نسبت به ترک آن.
با توجه به این مقدمات، می‌توان منشأ عموت [[معصومین]] را این‌گونه [[تفسیر]] کرد: اینکه افرادی وجود دارند که هیچ گناهی انجام نمی‌دهند معنایش این نیست که [[قدرت]] انجام [[گناه]] از آنها سلب شده است و اختیاری ندارند؛ بلکه این افراد، هم از نظر [[شناخت]]، چنان [[قوی]] هستند که [[زشتی]] هر کار [[بدی]] را می‌بینند... و هم از نظر [[اراده]]، چنان قدرتی دارند که محکوم جاذبه‌های [[شیطانی]] و خلاف [[حق]] واقع نمی‌شوند<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۱۹.</ref>.
لازم به ذکر است که اکثر نظریات پیشین را می‌توان با تصرفات و توجیهاتی به این نظریه برگرداند. ولی در [[نظریه]]"[[علم]] و [[اراده]]" مطلب به صورت منطقی و با [[مقامات]] دقیق‌تری [[تبیین]] گردیده است»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۴۹-۶۰.</ref>.
}}
}}
}}


۱۱٬۱۶۸

ویرایش