دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
←بیست و یکم: اتمام حجت
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]] | | موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]] | ||
خط ۵: | خط ۴: | ||
| مدخل بالاتر = [[اثبات عصمت پیامبران]] | | مدخل بالاتر = [[اثبات عصمت پیامبران]] | ||
| مدخل اصلی = [[اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی]] - [[اثبات ضرورت عصمت پیامبران]] - [[ضرورت عصمت]] | | مدخل اصلی = [[اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی]] - [[اثبات ضرورت عصمت پیامبران]] - [[ضرورت عصمت]] | ||
| تعداد پاسخ = | | تعداد پاسخ = ۱۵ | ||
}} | }} | ||
'''دلایل عقلی [[اثبات]] [[عصمت انبیاء]] چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | '''دلایل عقلی [[اثبات]] [[عصمت انبیاء]] چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | ||
خط ۱۱: | خط ۱۰: | ||
== پاسخ جامع اجمالی == | == پاسخ جامع اجمالی == | ||
مهمترین براهین عقلی متکلمان در اثبات عصمت پیامبران که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت پیامبران نیز هستند، عبارتاند از: | مهمترین براهین عقلی متکلمان در اثبات عصمت پیامبران که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت پیامبران نیز هستند، عبارتاند از: | ||
=== نخست: [[برهان امتناع تسلسل]] === | === نخست: [[برهان امتناع تسلسل]] === | ||
اگر پیامبر [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] به وجود میآید و چون تسلسل ممتنع است، لاجرم معصوم نبودن پیامبر نیز منتفی است<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>. به عبارت دیگر اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند، باید برای [[هدایت]] شدنشان [[پیامبر]] دیگری بیاید تا آنها را [[هدایت]] کنند و در صورتی که قایل به عدم [[عصمت پیامبران]] شدیم باید برای [[پیامبران]] [[جدید]] هم [[پیامبران]] جدیدی برای هدایتشان نازل شوند و چون این امر منجر به [[تسلسل]] خواهد شد و [[تسلسل]] امری محال است میتوان نتیجه گرفت [[پیامبران]] [[معصوم]] هستند<ref>ر.ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>. | اگر پیامبر [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] به وجود میآید و چون تسلسل ممتنع است، لاجرم معصوم نبودن پیامبر نیز منتفی است<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>. به عبارت دیگر اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند، باید برای [[هدایت]] شدنشان [[پیامبر]] دیگری بیاید تا آنها را [[هدایت]] کنند و در صورتی که قایل به عدم [[عصمت پیامبران]] شدیم باید برای [[پیامبران]] [[جدید]] هم [[پیامبران]] جدیدی برای هدایتشان نازل شوند و چون این امر منجر به [[تسلسل]] خواهد شد و [[تسلسل]] امری محال است میتوان نتیجه گرفت [[پیامبران]] [[معصوم]] هستند<ref>ر.ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>. | ||
برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کرده و در تقریر خود از این برهان امام را محور قرار دادهاند هر چند بر پیامبران هم صادق است. در توضیح این [[برهان]] چنین آمده است: "از آنجا که پیامبر طریق وصول عباد به [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]] است، او میباید | برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کرده و در تقریر خود از این برهان امام را محور قرار دادهاند هر چند بر پیامبران هم صادق است. در توضیح این [[برهان]] چنین آمده است: "از آنجا که پیامبر طریق وصول عباد به [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]] است، او میباید منزّه از همه آلودگیها باشد. در غیر این صورت، [[امّت]] محتاج پیامبری دیگر برای [[اصلاح]] خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] لازم میآید که [[باطل]] است<ref>{{عربی|انه یجب أن یکون الإمام معصوما، و یدل علیه وجهان: (احدهما) لولم یکن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لکن اللازم باطل فالملزوم کذلک. بیان الملازمة: انه لولم یکن معصوما فبتقدیر صدور المعصیه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به علیها و یثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یکن ملطوفا له، و هو باطل علی ما مر، و یکون الکلام فی ذلک الأمام کالکلام فیه، و یلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[ابنمیثم بحرانی]] در اثبات عصمت امام چنین موضعی اتخاذ نموده است: از آنجا که امام طریق وصول عباد به رحمت رحیمیّه پروردگار است، او میباید منزّه از همه آلودگیها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم میآید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت میباید به شخصی معصوم ختم شود. عبارت ابنمیثم بحرانی چنین است: {{عربی|انه يجب أن يكون الإمام معصوما، و يدل عليه وجهان: (احدهما) لولم يكن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لكن اللازم باطل فالملزوم كذلك. بيان الملازمة: انه لولم يكن معصوما فبتقدير صدور المعصيه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به عليها و يثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یكن ملطوفا له، و هو باطل على ما مر، و يكون الكلام في ذلك الأمام كالكلام فيه، و يلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref> | ||
=== دوم: برهان لزوم هدایت بشر === | === دوم: برهان لزوم هدایت بشر === | ||
[[پیامبران]] برای [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[مردم]] [[مبعوث]] میشوند، به همین دلیل باید مردم آنها را [[باور]] داشته و به عنوان [[هادی]] بپذیرند. | [[پیامبران]] برای [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[مردم]] [[مبعوث]] میشوند، به همین دلیل باید مردم آنها را [[باور]] داشته و به عنوان [[هادی]] بپذیرند. ارتباط تنگاتنگ بین [[هدایت]] و [[عصمت]] باعث شده است تا عصمت برای [[هادی]] لازم و [[واجب]] باشد تا جایی که هادی اگر [[معصوم]] نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد<ref>امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه میکند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بیخطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا به امام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علیاکبر واعظ موسوی، علی{{ع}} میزان حق، ص۱۰۱</ref>. | ||
از طرفی هدایت، امری است که در [[امام]] و [[نبی]] مشترک است یعنی همان [[وظیفه]] هدایت [[پیامبر]] به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای [[جانشین]] او (امام) هم متعین است؛ لذا شاید بتوان گفت یکی از فلسفههای عصمت در امام هم همان ایجاد | از طرفی هدایت، امری است که در [[امام]] و [[نبی]] مشترک است یعنی همان [[وظیفه]] هدایت [[پیامبر]] به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای [[جانشین]] او (امام) هم متعین است؛ لذا شاید بتوان گفت یکی از فلسفههای عصمت در امام هم همان ایجاد اعتماد [[مردم]] به [[الگو]] و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به [[معارف دین]] از بین میرود<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>. | ||
=== سوم: [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم === | === سوم: [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم === | ||
خط ۲۸: | خط ۲۶: | ||
پیامبران حافظان شریعتند، حافظ شریعت باید معصوم باشد، پس [[واجب]] است معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | پیامبران حافظان شریعتند، حافظ شریعت باید معصوم باشد، پس [[واجب]] است معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | ||
علامه حلی در تقریر این برهان مینویسد: رهبران [هدایت]، نگاهبانان شریعت و سرپرستان آن هستند<ref>{{عربی|لأنهم حفظة الشرع و القوامون به}}، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴؛ عقائد الامامیة، ص۶۷.</ref>. {{عربی|القوامون}} جمع [[قیّم]] است. «قیّم» به کسی گویند که | علامه حلی در تقریر این برهان مینویسد: رهبران [هدایت]، نگاهبانان شریعت و سرپرستان آن هستند<ref>{{عربی|لأنهم حفظة الشرع و القوامون به}}، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴؛ عقائد الامامیة، ص۶۷.</ref>. {{عربی|القوامون}} جمع [[قیّم]] است. «قیّم» به کسی گویند که کفالت و سرپرستی دیگری را به عهده گرفته و از منافع وی محافظت میکند و اجازه دارد به نفع او در اموالش تصرف کند. | ||
برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کردهاند، تقریر آنها از برهان در آن بحث را میتوان در اثبات عصمت پیامبران نیز تطبیق نمود. چنانچه برخی از | برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کردهاند، تقریر آنها از برهان در آن بحث را میتوان در اثبات عصمت پیامبران نیز تطبیق نمود. چنانچه برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] مینویسند: "هرگز نمیتوان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمیماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | ||
=== پنجم: [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!=== | === پنجم: [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!=== | ||
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند. و بدین ترتیب | تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند. و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض میگردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام میشود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲.</ref>. | ||
=== ششم: برهان لزوم اطمینان === | === ششم: برهان لزوم اطمینان === | ||
پیامبران میخواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. | پیامبران میخواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. | ||
فرق این [[برهان]] با برهان حفظ شریعت در این است که [[انسانها]] باید در اینجا اطمینان کنند به رسیدن شریعت، اگر پیامبر یا امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از نصب او خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت میافزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[پیامبر]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] او و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با | فرق این [[برهان]] با برهان حفظ شریعت در این است که [[انسانها]] باید در اینجا اطمینان کنند به رسیدن شریعت، اگر پیامبر یا امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از نصب او خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت میافزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[پیامبر]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] او و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با نصب نبی منافات دارد"<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>مرحوم شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان میکنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره میکند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام میشود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد": {{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش میگوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] میکند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان مینماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}. الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref> | ||
=== هفتم: [[برهان لطف]] === | === هفتم: [[برهان لطف]] === | ||
خط ۴۵: | خط ۴۳: | ||
شماری از [[آیات قرآن کریم]] به [[فلسفه نبوت]] و [[اهداف بعثت پیامبران]] پرداختهاند که با مطالعه آنها میتوان اهداف چندی را برشمرد:[[تعلیم و تربیت]]<ref>سوره جمعه، آیه ۲.</ref>، ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] [[خداوند]] به [[مردم]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، [[اتمام حجت]] [[خدا]] بر مردم<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>، ایجاد زمینه [[برپایی عدالت]] در [[جامعه]]<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و متحقق ساختن [[الگوها]] و نمونههای [[تربیتی]] برای افراد [[بشر]]<ref>سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> حال با وجود این اغراض، هرگونه ویژگی، صفت، فعل یا موقعیتی از انبیا که به این اهداف و متحقق ساختن آنها آسیب برساند، مصداق نقض غرض [[رسالت]] [[رسولان]] و [[نبوت انبیا]] خواهد بود؛ بنابراین هر صفتی در انبیا و عمل یا [[اعتقادی]] از آنها که مانع ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] خداوندی به [[مردم]] باشد یا مانع [[تعلیم]] [[دین]] و [[شریعت]] و [[احکام الهی]] به مردم باشد یا مخلّ [[تربیت]] پذیری و [[تزکیه]] مردم باشد یا مانع تمام شدن حجت [[خدا]] بر مردم و [[انذار]] [[خلق]] خدا و [[تذکر]] آنها باشد یا به [[الگو]] و [[اسوه]] بودن [[پیامبران]] خدشه وارد کند، نقض کننده غرض [[بعثت پیامبران]] خواهد بود. | شماری از [[آیات قرآن کریم]] به [[فلسفه نبوت]] و [[اهداف بعثت پیامبران]] پرداختهاند که با مطالعه آنها میتوان اهداف چندی را برشمرد:[[تعلیم و تربیت]]<ref>سوره جمعه، آیه ۲.</ref>، ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] [[خداوند]] به [[مردم]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، [[اتمام حجت]] [[خدا]] بر مردم<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>، ایجاد زمینه [[برپایی عدالت]] در [[جامعه]]<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و متحقق ساختن [[الگوها]] و نمونههای [[تربیتی]] برای افراد [[بشر]]<ref>سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> حال با وجود این اغراض، هرگونه ویژگی، صفت، فعل یا موقعیتی از انبیا که به این اهداف و متحقق ساختن آنها آسیب برساند، مصداق نقض غرض [[رسالت]] [[رسولان]] و [[نبوت انبیا]] خواهد بود؛ بنابراین هر صفتی در انبیا و عمل یا [[اعتقادی]] از آنها که مانع ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] خداوندی به [[مردم]] باشد یا مانع [[تعلیم]] [[دین]] و [[شریعت]] و [[احکام الهی]] به مردم باشد یا مخلّ [[تربیت]] پذیری و [[تزکیه]] مردم باشد یا مانع تمام شدن حجت [[خدا]] بر مردم و [[انذار]] [[خلق]] خدا و [[تذکر]] آنها باشد یا به [[الگو]] و [[اسوه]] بودن [[پیامبران]] خدشه وارد کند، نقض کننده غرض [[بعثت پیامبران]] خواهد بود. | ||
جواز [[ارتکاب گناه]] از سوی [[پیامبران]]، نه تنها با غرض [[بعثت]] ناسازگار است، بلکه سبب [[تشویق]] [[مردم]] به [[معصیت]] میشود و ازآنجاکه نقض غرض و ترغیب به معصیت، هیچ یک با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، لازم است [[پیامبران الهی]] از ارتکاب هر گناهی مصون باشند. شایان ذکر است که این دلیل، [[لزوم]] [[عصمت انبیا]] را حتی پیش از بعثت ثابت میکند؛ زیرا بدیهی است وجود [[پیامبری]] که هیچ سابقه [[گناه]] و معصیت ندارد، تأثیر بیشتری در تحصیل کامل [[اهداف تربیتی]] بعثت دارد<ref>محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۷۵.</ref>. برخی، نکته دیگری را به این بیان افزودهاند: اهمیت این بیان وقتی روشن میشود که دریابیم مردمی که [[انبیا]] برای آنها [[مبعوث]] میشوند، استعدادها و درجات مختلفی دارند؛ بنابراین [[پیامبران]] باید در سطحی باشند که بتوانند [[تربیت]] مستعدترین و والاترین افراد را نیز بر عهده گیرند و این ممکن نخواهد شد جز آنکه خود [[معصوم]] و برخوردار از بالاترین درجات [[کمالات]] [[انسان]] باشند<ref>محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص 292-298.</ref> | جواز [[ارتکاب گناه]] از سوی [[پیامبران]]، نه تنها با غرض [[بعثت]] ناسازگار است، بلکه سبب [[تشویق]] [[مردم]] به [[معصیت]] میشود و ازآنجاکه نقض غرض و ترغیب به معصیت، هیچ یک با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، لازم است [[پیامبران الهی]] از ارتکاب هر گناهی مصون باشند. شایان ذکر است که این دلیل، [[لزوم]] [[عصمت انبیا]] را حتی پیش از بعثت ثابت میکند؛ زیرا بدیهی است وجود [[پیامبری]] که هیچ سابقه [[گناه]] و معصیت ندارد، تأثیر بیشتری در تحصیل کامل [[اهداف تربیتی]] بعثت دارد<ref>محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۷۵.</ref>. برخی، نکته دیگری را به این بیان افزودهاند: اهمیت این بیان وقتی روشن میشود که دریابیم مردمی که [[انبیا]] برای آنها [[مبعوث]] میشوند، استعدادها و درجات مختلفی دارند؛ بنابراین [[پیامبران]] باید در سطحی باشند که بتوانند [[تربیت]] مستعدترین و والاترین افراد را نیز بر عهده گیرند و این ممکن نخواهد شد جز آنکه خود [[معصوم]] و برخوردار از بالاترین درجات [[کمالات]] [[انسان]] باشند<ref>محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص 292-298.</ref> | ||
برخی این برهان را به صورت مستقل ذکر کرده و از آن به عنوان | برخی این برهان را به صورت مستقل ذکر کرده و از آن به عنوان برهان تلازم عصمت با حکمت نام بردهاند. تقریر آنها چنین است که واگذاری [[منصب امامت]] به مرتکب گناهان باطنی، امری سفیهانه است؛ زیرا به اقتضای منصب امامت، باید بیشترین [[احترام]] را به صاحب و متصدی آن گذاشت. حال، چگونه ممکن است کسی که در [[باطن]] [[مرتکب گناه]] میشود و مستحق [[لعن]] و [[بیزاری]] است، به چنین منصبی برسد و شایسته بیشترین احترام شود؟<ref>{{عربی|لا يحسن من الحكيم ان يولي الامام الذي يقتضي امامته نهاية التعظيم له و التبجيل من يجوز ان يكون في باطنه مستحقا للعن و البرائة لان ذلك سفه}}؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱. به بیان منطقی میتوان گفت: اگر خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی واگذار کند، کاری سفیهانه انجام داده است؛ ولی خداوند حکیم کار سفیهانه انجام نمیدهد؛ پس خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی، واگذار نمیکند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۸.</ref> | ||
البته برهان تلازم حکمت به صورت دیگری نیز تقریر شده که در ادامه به صورت مستقل ذکر خواهد شد. | البته برهان تلازم حکمت به صورت دیگری نیز تقریر شده که در ادامه به صورت مستقل ذکر خواهد شد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۴: | ||
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید، در این باره مینویسد: عصمت در نبی [[واجب]] است تا اینکه [[اطمینان]] [[مردم]] به او حاصل شود و در نتیجه، غرض از [فرستاده شدن] او حاصل گردد<ref>{{عربی|و يجب في النبي العصمة، ليحصل الوثوق فيحصل الغرض}}، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۶۳.</ref> | [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید، در این باره مینویسد: عصمت در نبی [[واجب]] است تا اینکه [[اطمینان]] [[مردم]] به او حاصل شود و در نتیجه، غرض از [فرستاده شدن] او حاصل گردد<ref>{{عربی|و يجب في النبي العصمة، ليحصل الوثوق فيحصل الغرض}}، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۶۳.</ref> | ||
برخی دیگر اما این برهان را به عنوان دلیلی مستقل بر عصمت پیامبر و امام ذکر کرده و در تقریر آن گفتهاند: [[امامت]] یعنی استمرار | برخی دیگر اما این برهان را به عنوان دلیلی مستقل بر عصمت پیامبر و امام ذکر کرده و در تقریر آن گفتهاند: [[امامت]] یعنی استمرار وظایف نبوت و [[امام]] یعنی [[جانشین]] و [[خلیفه پیامبر]] در همه [[شؤون نبوت]]، جز در مسأله تلقی وحی به معنای اصطلاحی آن. چنین [[انسانی]] باید در مقام تبیین و توضیح [[احکام الهی]] و [[سنت نبوی]]، از هر گونه [[انحراف]] عمدی و سهوی [[معصوم]] باشد<ref>البته کسانی که دلیل عقلی برای اثبات عصمت انبیا از گناهان و نیز از خطا و نسیان را تمام و بیاشکال میدانند، در اینجا نیز این دلیل را به موارد مذکور تعمیم میدهند. ولی به هر حال، قدر متیقن این است که با این دلیل، عصمت ائمه {{عم}} از گناه و خطا در مقام تبیین و تفسیر وحی الهی و سنت نبوی به اثبات میرسد.</ref> و الا نقض غرض پیش آمده، [[هدف]] [[تشریع احکام]] و برانگیختن [[انبیا]] تحقق نخواهد یافت. بنابراین، همان ادلهای که [[عصمت انبیا]] را [[اثبات]] مینمودند، بر [[عصمت امام]] نیز صحه میگذارند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۷۴-۲۸۱.</ref>. | ||
=== نهم: تلازم [[عصمت وحی]] با [[عصمت پیامبر]] === | === نهم: تلازم [[عصمت وحی]] با [[عصمت پیامبر]] === | ||
خط ۶۶: | خط ۶۴: | ||
=== یازدهم: اعطای معجزه به پیامبران === | === یازدهم: اعطای معجزه به پیامبران === | ||
یکی از ادله عقلی که برای [[اثبات عصمت انبیا]] به آن تمسّک شده است، رابطه [[معجزه]] با [[عصمت]] است<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۵؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۶؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۵۰؛ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰؛ همو، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۳۲۰؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۳۳۸.</ref>. اعطای معجزه به یک شخص، [[دلیل عصمت]] او در تلقّی و ابلاغ وحی شمرده میشود؛ همچنین نشانه آن است که شایستگی و قابلیت دریافت این مقام را داشته است؛ بر این اساس این دلیل را در دو مقام تقریر میکنیم: | یکی از ادله عقلی که برای [[اثبات عصمت انبیا]] به آن تمسّک شده است، رابطه [[معجزه]] با [[عصمت]] است<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۵؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۶؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۵۰؛ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰؛ همو، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۳۲۰؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۳۳۸.</ref>. اعطای معجزه به یک شخص، [[دلیل عصمت]] او در تلقّی و ابلاغ وحی شمرده میشود؛ همچنین نشانه آن است که شایستگی و قابلیت دریافت این مقام را داشته است؛ بر این اساس این دلیل را در دو مقام تقریر میکنیم: | ||
# اول: دلالت معجزه بر عصمت در مقام اخذ و بازخوانی [[وحی]]: اعطای معجزه به [[پیامبران]] عقلاً دلالت میکند بر اینکه [[دروغ]] در آنچه [[انبیا]] به [[خداوند]] نسبت میدهند راه ندارد؛ چون اعطای معجزه به یک شخص به منزله [[تأیید]] و تصدیق او در گفتارش میباشد. حال اگر قرار باشد انبیا به دروغ چیزی را به خداوند نسبت دهند، تأیید چنین [[پیامبری]] با معجزه، در [[حکم]] تصدیق نمودن شخص [[دروغگو]] است و تصدیق دروغگو [[قبیح]] و ناپسند است و از [[خدای حکیم]] کار قبیح سر نمیزند. | |||
# اول: دلالت معجزه بر عصمت در مقام اخذ و بازخوانی [[وحی]]: اعطای معجزه به [[پیامبران]] عقلاً دلالت میکند بر اینکه [[دروغ]] در آنچه [[انبیا]] به [[خداوند]] نسبت میدهند راه ندارد؛ چون اعطای معجزه به یک شخص به منزله [[تأیید]] و | # دوم: دلالت [[معجزه]] بر [[عصمت]] در مقام عمل: اعطای معجزه به یک شخص، به منزله [[تأیید]] تمامی [[کردار]] و گفتار او و [[وجوب پیروی]] از وی شمرده میشود؛ بنابراین صدور معجزه از [[پیامبران]]، دلیل بر عصمت ایشان از [[گناهان]] میباشد؛ زیرا در غیر این صورت باید دو متناقض را کنار هم نشاند؛ یعنی در فرض صدور معصیت از انبیا لازمه اقامه معجزه این است که از تمامی [[اعمال]] آن [[پیامبر]] [[پیروی]] کنیم؛ ولی از طرف دیگر هیچ شخص حکیمی به [[نافرمانی]] و تخلّف از دستورهایش [[رضایت]] نمیدهد؛ درنتیجه هم [[تبعیت]] از [[انبیا]] لازم است و هم لازم نیست!»<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۳۰۸ ـ 311</ref>. | ||
# دوم: دلالت [[معجزه]] بر [[عصمت]] در مقام عمل: اعطای معجزه به یک شخص، به منزله [[تأیید]] تمامی [[کردار]] و گفتار او و [[وجوب پیروی]] از وی شمرده میشود؛ بنابراین صدور معجزه از [[پیامبران]]، دلیل بر عصمت ایشان از [[گناهان]] میباشد؛ زیرا در غیر این صورت باید دو متناقض را کنار هم نشاند؛ یعنی در فرض صدور معصیت از انبیا لازمه اقامه معجزه این است که از تمامی [[اعمال]] آن [[پیامبر]] [[پیروی]] کنیم؛ ولی از طرف دیگر هیچ شخص حکیمی به [[نافرمانی]] و تخلّف از دستورهایش [[رضایت]] نمیدهد؛ درنتیجه هم [[تبعیت]] از [[انبیا]] لازم است و هم لازم نیست!»<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص | |||
=== دوازدهم: [[برهان پیشوایی امام]] === | === دوازدهم: [[برهان پیشوایی امام]] === | ||
متکلمان تقریرهای مختلفی را برای این برهان بیان کردهاند که از جمله آنها این است که اصولاً امام، [[پیشوای مردم]] است و مردم موظفاند با [[پیروی]] از او و با توجه به عملش، [[اعمال]] خود را انجام دهند. چنین کسی باید لزوماً معصوم باشد؛ وگرنه اگر به عصمت نیاز نباشد، هرکسی، از جمله [[یهود]] و [[نصارا]] نیز میتوانستند امام ما باشند: {{عربی|و لانه امام و الامام من يفعل الشيء لاجله و الا كانت اليهود و النصارى ائمة لنا و يستحيل التعبد باتباع غير المعصوم لقبحه}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر محلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۹.</ref> | متکلمان تقریرهای مختلفی را برای این برهان بیان کردهاند که از جمله آنها این است که اصولاً امام، [[پیشوای مردم]] است و مردم موظفاند با [[پیروی]] از او و با توجه به عملش، [[اعمال]] خود را انجام دهند. چنین کسی باید لزوماً معصوم باشد؛ وگرنه اگر به عصمت نیاز نباشد، هرکسی، از جمله [[یهود]] و [[نصارا]] نیز میتوانستند امام ما باشند: {{عربی|و لانه امام و الامام من يفعل الشيء لاجله و الا كانت اليهود و النصارى ائمة لنا و يستحيل التعبد باتباع غير المعصوم لقبحه}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر محلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۹.</ref> | ||
نکته قابل توجه این است که هر چند | نکته قابل توجه این است که هر چند متکلمان اسلامی جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کردهاند، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده [[و]] قابل استناد در [[اثبات عصمت پیامبران]] نیز هست بدین جهت که مراد از [[امام]]، [[پیشوا]]، [[رهبر]] و مقتداست و در این امر [[پیامبر]] و امام مشترکند. | ||
=== | === سیزدهم: برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم === | ||
یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را اینگونه تقریر میکند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] میکند و از [[حق]] [[گمراه]] میشود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>. | یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را اینگونه تقریر میکند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] میکند و از [[حق]] [[گمراه]] میشود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>. | ||
مرحوم شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد»<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۹۳.</ref> | مرحوم شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد»<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۹۳.</ref> | ||
هر چند [[شیخ مفید]] جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کرده، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده | هر چند [[شیخ مفید]] جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کرده، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده و قابل استناد در [[اثبات عصمت پیامبران]] نیز هست بدین جهت که مراد از [[امام]]، [[پیشوا]]، [[رهبر]] و مقتداست و در این امر [[پیامبر]] و امام مشترکند. | ||
=== | === چهاردهم: برهان اضطرار === | ||
هشام بن حکم در تقریر این برهان میگوید: بعد از [[پیامبر]] سه حالت احتمال دارد: الف) با رفتن پیامبر [[تکلیف]] برداشته شده و [[انسانها]] مانند بهائم باشند که این احتمال [[باطل]] است. ب) همه [[مردم]] در حد مساوی و به اندازه پیامبر عالم شوند که هیچکس به دیگری احتیاج نداشته باشد، این احتمال هم وقوع خارجی ندارد. ج) اینکه مردم به شخصی [[نیازمند]] باشند که [[سهو]] و غلط و [[انحراف]] نداشته باشد و [[معصوم]] از [[گناهان]] و بری از خطاها باشد و همه به او نیازمند باشند و او به کسی نیازمند نباشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰۰، باب ۸.</ref>. این احتمال صحیح است. | هشام بن حکم در تقریر این برهان میگوید: بعد از [[پیامبر]] سه حالت احتمال دارد: الف) با رفتن پیامبر [[تکلیف]] برداشته شده و [[انسانها]] مانند بهائم باشند که این احتمال [[باطل]] است. ب) همه [[مردم]] در حد مساوی و به اندازه پیامبر عالم شوند که هیچکس به دیگری احتیاج نداشته باشد، این احتمال هم وقوع خارجی ندارد. ج) اینکه مردم به شخصی [[نیازمند]] باشند که [[سهو]] و غلط و [[انحراف]] نداشته باشد و [[معصوم]] از [[گناهان]] و بری از خطاها باشد و همه به او نیازمند باشند و او به کسی نیازمند نباشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰۰، باب ۸.</ref>. این احتمال صحیح است. | ||
روشن است که این برهان، بر پایه عصمت پیامبر، بنا شده است. از این رو هدف از آن اثبات عصمت جانشین پیامبر یا همان امام است. | روشن است که این برهان، بر پایه عصمت پیامبر، بنا شده است. از این رو هدف از آن اثبات عصمت جانشین پیامبر یا همان امام است. | ||
=== | === پانزدهم: برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]] === | ||
این برهان نیز از جمله براهین عام است که هم برای اثبات عصمت پیامبر کاربرد دارد و هم اثبات عصمت امام. | این برهان نیز از جمله براهین عام است که هم برای اثبات عصمت پیامبر کاربرد دارد و هم اثبات عصمت امام. | ||
این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمیتواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸.</ref> | این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمیتواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸.</ref> | ||
=== | === شانزدهم: برهان عصمت پیامبر از دروغ در تبلیغ دین === | ||
این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی است. با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، میتوان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست. | این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی است. با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، میتوان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست. | ||
سید این برهان را این گونه تبیین میکند: [[پیامبری]] که مدعی [[رسالت]] است، هر سخنی میگوید، [[خداوند]] نیز همراه با سخن پیامبر و در [[تأیید]] او گفته است: «تو را در این گفتار و اینکه از جانب من سخن میگویی، | سید این برهان را این گونه تبیین میکند: [[پیامبری]] که مدعی [[رسالت]] است، هر سخنی میگوید، [[خداوند]] نیز همراه با سخن پیامبر و در [[تأیید]] او گفته است: «تو را در این گفتار و اینکه از جانب من سخن میگویی، تصدیق میکنم»؛ حال اگر [[پیامبر]] دروغ بگوید، مستلزم آن است که خداوند این [[کذاب]] را تصدیق کرده باشد؛ در حالی که تصدیق کذاب [[قبیح]] است، و قبیح بر خداوند جایز نیست<ref>سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۱۷.</ref>. همانگونه که سید خود [[اذعان]] کرده است، این برهان عقلاً پیامبر را از دروغ در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] میشمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۱.</ref>. | ||
=== هفدهم: برهان رویگردانی [[مردم]] از [[گناهکار]] === | |||
=== | |||
این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات ضرورت عصمت امام است. | این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات ضرورت عصمت امام است. | ||
تقریر این برهان چنین است که صدور [[گناهان کبیره]] و | تقریر این برهان چنین است که صدور [[گناهان کبیره]] و صغیره از [[پیامبران]] و امامان ـ پیش از تصدی منصب [[نبوت]] و [[امامت]] باشد یا پس از آن ـ موجب [[نفرت]] مردم از پذیرش سخن آنان میشود، و در مقابل، مبرا بودن آنها از [[گناهان]]، موجب [[آرامش نفس]] درباره سخنان پیامبران خواهد شد<ref>{{عربی|قد بينا أن الكبائر و الصغائر لا يجوزان على الأنبياء {{عم}} قبل النبوة ولا بعدها، لما في ذلك من التنفير عن قبول أقوالهم، و لما في تنزيههم عن ذلك من السكون إليهم، فكذلك يجب أن يكون الأئمة {{عم}} منزهين عن الكبائر و الصغائر قبل الإمامة و بعدها، لأن الحال واحدة}}؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۲۲-۲۲. نیز ر.ک: همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۲.</ref> | ||
=== هجدهم: برهان تلازم [[عصمت]] با [[حکمت]] === | |||
[[علامه حلّی]] [[حکمت الهی]] را [[دلیل]] محکم [[عقل]]، برای [[اثبات]] [[عصمت امامان]] میداند و در این رابطه چنین [[استدلال]] میکند: [[خداوند متعال]] در نهایت حکمت، [[حکیم]] است و عالم به جمیع معلومات ([[مخلوقات]]) و [[غنی]] مطلق است و محتاج به چیزی در این عالم نیست، در اقوال و [[افعال]] [[پروردگار]] عالم چیزی که حکیمانه نباشد واقع نمیشود (چون [[خداوند تعالی]] [[امر]] به [[اطاعت از امام]] کرده است) به [[حکم عقل]] اطاعت از امام غیر [[معصوم]] به صورت مطلق منافی حکمت پروردگار است. پس عقل میگوید [[امام]] باید به واسطه حکمت [[خداوند حکیم]] معصوم باشد<ref>ر.ک: الالفین، ص۷۶ و ۴۲۷.</ref>. | [[علامه حلّی]] [[حکمت الهی]] را [[دلیل]] محکم [[عقل]]، برای [[اثبات]] [[عصمت امامان]] میداند و در این رابطه چنین [[استدلال]] میکند: [[خداوند متعال]] در نهایت حکمت، [[حکیم]] است و عالم به جمیع معلومات ([[مخلوقات]]) و [[غنی]] مطلق است و محتاج به چیزی در این عالم نیست، در اقوال و [[افعال]] [[پروردگار]] عالم چیزی که حکیمانه نباشد واقع نمیشود (چون [[خداوند تعالی]] [[امر]] به [[اطاعت از امام]] کرده است) به [[حکم عقل]] اطاعت از امام غیر [[معصوم]] به صورت مطلق منافی حکمت پروردگار است. پس عقل میگوید [[امام]] باید به واسطه حکمت [[خداوند حکیم]] معصوم باشد<ref>ر.ک: الالفین، ص۷۶ و ۴۲۷.</ref>. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۰: | ||
پس عقل میگوید، به واسطه [[حکمت خداوند]]، محال است که امام، معصوم نباشد. | پس عقل میگوید، به واسطه [[حکمت خداوند]]، محال است که امام، معصوم نباشد. | ||
=== | === نوزدهم: انحصار نظریه [[حق]] در کلام امام === | ||
یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت انبیا، انحصار نظریه حق در کلام امام است. قبل از تقریر این برهان ذکر این نکته لازم است که این برهان نیز در شمار براهین عام جهت اثبات عصمت انبیا و امامان است و مراد از امام در عنوان این برهان، همان رهبر دینی و پیشوای جامعه است که مرجعیت دینی، سیاسی و علمی مردم را به عهده دارد. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راههای رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون | یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت انبیا، انحصار نظریه حق در کلام امام است. قبل از تقریر این برهان ذکر این نکته لازم است که این برهان نیز در شمار براهین عام جهت اثبات عصمت انبیا و امامان است و مراد از امام در عنوان این برهان، همان رهبر دینی و پیشوای جامعه است که مرجعیت دینی، سیاسی و علمی مردم را به عهده دارد. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راههای رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون قیاس یا خبر واحد از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معرفی میکند، و با توجه به اینکه این راهها در رساندن ما به حکم خدا ناتواناند، باید در [[اثبات]] حکم خدا به گفتار [[امام]] مراجعه کرده و گفتار امام زمانی میتواند ما را به حکم خدا برساند که وی را از [[اشتباه]] [[معصوم]] بدانیم: {{عربی|و لان ادلة غيره باطلة من الرأي و الخبر المفرد فلابد من اثباته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵؛ شکل منطقی این استدلال را میتوان در قالب یک قیاس استثنایی انفصالی اینگونه بیان کرد: راه رسیدن به حکم خدا، قیاس است یا خبر واحد و یا گفتار امام؛ اما راه رسیدن به حکم خدا، قیاس یا خبر واحد نیست؛ پس راه رسیدن به حکم خدا، گفتار امام است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۱.</ref> | ||
=== | === بیستم: [[خوار]] شدن [[گناهکار]] === | ||
این [[برهان]] نیز از جمله برهانهایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما میتواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید. | این [[برهان]] نیز از جمله برهانهایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما میتواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید. | ||
ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار میآید، میگوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او میشود. از اینرو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref> | ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار میآید، میگوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او میشود. از اینرو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref> | ||
=== بیست و یکم: [[اتمام حجت]] === | |||
در صورت معصوم نبودن پیامبران مسأله [[اتمام حجّت]] نیز حاصل نمیشود؛ زیرا همیشه بهانهای در دست مخالفان خواهد بود که عدم [[پیروی]] از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال دروغ و [[کذب]] و یا خطا و اشتباه بوده است؛ لذا در [[حدیثی]] از [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}} میخوانیم: «او [[معصوم]] است و مویّد و موفّق و مستقیم و [[آگاه]] از [[حق]] و ایمن از خطاها و [[لغزشها]] و [[انحراف]]ها؛ [[خداوند]] او را به این صفت مخصوص کرده تا حجّتش بر [[بندگان]] و شاهدش بر [[خلق]] باشد»<ref>{{متن حدیث|هُوَ مَعْصُومٌ مُویَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ اَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّصهُ اللهُ بِذلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتُهُ عَلی عِبَادِهِ وَ شَاهِدُهُ عَلی خَلْقِهِ}}، عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه، نشر جهان، تهران، ۱۳۷۸ه ق، چاپ اول، ج ۱، ص۲۲۲.</ref>.<ref>ر.ک: پیام قرآن، همان، ج ۷، ص۱۸۷</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۸۲.</ref> | |||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱. | | عنوان پاسخدهنده = ۱. شریفی؛ | ||
| تصویر = 11917.jpg | | تصویر = 11917.jpg | ||
| پاسخدهنده = احمد حسین شریفی | | پاسخدهنده = احمد حسین شریفی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[احمد حسین شریفی|شریفی]]''' در کتاب ''«[[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[احمد حسین شریفی|شریفی]]''' در کتاب ''«[[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
'''[[برهان نقض غرض]]''' | «'''[[برهان نقض غرض]]''' | ||
«دلیلی که تقریباً همه [[متکلمان شیعه]] بدان [[تمسک]] کردهاند این است که: [[امامت]] یعنی استمرار [[وظایف نبوت]] و [[امام]] یعنی [[جانشین]] و [[خلیفه پیامبر]] در همه [[شؤون نبوت]]، جز در مسأله [[تلقی وحی]] به معنای اصطلاحی آن. چنین [[انسانی]] باید در [[مقام]] تبیین و توضیح [[احکام الهی]] و [[سنت نبوی]]، از هر گونه [[انحراف]] عمدی و سهوی [[معصوم]] باشد<ref>البته کسانی که دلیل عقلی برای اثبات عصمت انبیا از گناهان و نیز از خطا و نسیان را تمام و بیاشکال میدانند، در اینجا نیز این دلیل را به موارد مذکور تعمیم میدهند. ولی به هر حال، قدر متیقن این است که با این دلیل، عصمت ائمه {{عم}} از گناه و خطا در مقام تبیین و تفسیر وحی الهی و سنت نبوی به اثبات میرسد.</ref> و الا [[نقض غرض]] پیش آمده، [[هدف]] [[تشریع احکام]] و [[برانگیختن]] [[انبیا]] تحقق نخواهد یافت. بنابراین، همان ادلهای که [[عصمت انبیا]] را [[اثبات]] مینمودند، بر [[عصمت امام]] نیز صحه میگذارند. | «دلیلی که تقریباً همه [[متکلمان شیعه]] بدان [[تمسک]] کردهاند این است که: [[امامت]] یعنی استمرار [[وظایف نبوت]] و [[امام]] یعنی [[جانشین]] و [[خلیفه پیامبر]] در همه [[شؤون نبوت]]، جز در مسأله [[تلقی وحی]] به معنای اصطلاحی آن. چنین [[انسانی]] باید در [[مقام]] تبیین و توضیح [[احکام الهی]] و [[سنت نبوی]]، از هر گونه [[انحراف]] عمدی و سهوی [[معصوم]] باشد<ref>البته کسانی که دلیل عقلی برای اثبات عصمت انبیا از گناهان و نیز از خطا و نسیان را تمام و بیاشکال میدانند، در اینجا نیز این دلیل را به موارد مذکور تعمیم میدهند. ولی به هر حال، قدر متیقن این است که با این دلیل، عصمت ائمه {{عم}} از گناه و خطا در مقام تبیین و تفسیر وحی الهی و سنت نبوی به اثبات میرسد.</ref> و الا [[نقض غرض]] پیش آمده، [[هدف]] [[تشریع احکام]] و [[برانگیختن]] [[انبیا]] تحقق نخواهد یافت. بنابراین، همان ادلهای که [[عصمت انبیا]] را [[اثبات]] مینمودند، بر [[عصمت امام]] نیز صحه میگذارند. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۶۹: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. | | عنوان پاسخدهنده = ۲. صفرزاده؛ | ||
| تصویر = 1379670.jpg | | تصویر = 1379670.jpg | ||
| پاسخدهنده = ابراهیم صفرزاده | | پاسخدهنده = ابراهیم صفرزاده | ||
خط ۳۱۱: | خط ۳۰۸: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = | | عنوان پاسخدهنده = 3. علیپور وحید؛ | ||
| تصویر = 1100806.jpg | | تصویر = 1100806.jpg | ||
| پاسخدهنده = حسن علیپور وحید | | پاسخدهنده = حسن علیپور وحید | ||
خط ۳۲۴: | خط ۳۲۱: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 4. | | عنوان پاسخدهنده = 4. فاریاب؛ | ||
| تصویر = 334567.jpg | | تصویر = 334567.jpg | ||
| پاسخدهنده = محمد حسین فاریاب | | پاسخدهنده = محمد حسین فاریاب | ||
خط ۳۳۱: | خط ۳۲۸: | ||
«[[هشام بن حکم]] دستکم سه [[برهان عقلی]] بر [[عصمت امام]] اقامه کرده است: | «[[هشام بن حکم]] دستکم سه [[برهان عقلی]] بر [[عصمت امام]] اقامه کرده است: | ||
'''[[برهان امتناع تسلسل]]'''<ref>توجه به این نکته لازم است که نامگذاری این برهانها به دست نگارنده و با توجه به محتوا و هدف مستدل به آن بوده، و چنین اصطلاحاتی در آن زمان رایج نبوده است.</ref>: | '''[[برهان امتناع تسلسل]]'''<ref>توجه به این نکته لازم است که نامگذاری این برهانها به دست نگارنده و با توجه به محتوا و هدف مستدل به آن بوده، و چنین اصطلاحاتی در آن زمان رایج نبوده است.</ref>: | ||
با توجه به این پیشفرض، هشام برهان خود را اینگونه تقریر میکند: اگر [[امام]]، [[معصوم]] نباشد، ممکن است مانند دیگران [[مرتکب گناه]] شود. آنگاه نیازمند فرد دیگری است که حد را بر او جاری کند<ref>{{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ يَدْخُلَ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ غَيْرُهُ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَحْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحَدَّ كَمَا يُقِيمُهُ عَلَى غَيْرِهِ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، ح۱). گفتنی است برخی محققان نیز در مقام تبیین دلیل لزوم عصمت امام، از نظر شیعه، همین دلیل را مطرح کردهاند (ر.ک: علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۵).</ref>. | این [[برهان]] یک پیشفرض دارد. از جمله [[وظایف امام]]، [[اجرای حد]] بر [[گنهکار]] است. با توجه به این پیشفرض، هشام برهان خود را اینگونه تقریر میکند: اگر [[امام]]، [[معصوم]] نباشد، ممکن است مانند دیگران [[مرتکب گناه]] شود. آنگاه نیازمند فرد دیگری است که حد را بر او جاری کند<ref>{{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ يَدْخُلَ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ غَيْرُهُ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَحْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحَدَّ كَمَا يُقِيمُهُ عَلَى غَيْرِهِ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، ح۱). گفتنی است برخی محققان نیز در مقام تبیین دلیل لزوم عصمت امام، از نظر شیعه، همین دلیل را مطرح کردهاند (ر.ک: علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۵).</ref>. | ||
مرحوم [[سید مرتضی علم الهدی]]، برهان امتناع تسلسل را از مهمترین برهانهای عقلی اثبات عصمت امام دانسته است که دستکم هشت بار در آثار خود به آن [[تمسک]] کرده و درباره آن میگوید: {{عربی|هذا الدليل من آكد ما اعتمد عليه في عصمة الإمام من طريق العقول}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹.</ref>. | مرحوم [[سید مرتضی علم الهدی]]، برهان امتناع تسلسل را از مهمترین برهانهای عقلی اثبات عصمت امام دانسته است که دستکم هشت بار در آثار خود به آن [[تمسک]] کرده و درباره آن میگوید: {{عربی|هذا الدليل من آكد ما اعتمد عليه في عصمة الإمام من طريق العقول}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹.</ref>. | ||
خط ۳۷۸: | خط ۳۷۵: | ||
به دیگر بیان، از آنجا که دلیل نیاز به امام، [[هدایتگری]] اوست، اگر وی نیز از [[اشتباه]] و [[گناه]] [[معصوم]] نباشد، خود نیازمند به امام دیگری است تا وی را با [[احکام]] [[حقیقی]] خداوند آشنا کند و از گناه بازدارد؛ اگر آن امام نیز معصوم نباشد، باز [[نیازمند امام]] دیگری است و... که موجب تسلسل میشود»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۷.</ref>. | به دیگر بیان، از آنجا که دلیل نیاز به امام، [[هدایتگری]] اوست، اگر وی نیز از [[اشتباه]] و [[گناه]] [[معصوم]] نباشد، خود نیازمند به امام دیگری است تا وی را با [[احکام]] [[حقیقی]] خداوند آشنا کند و از گناه بازدارد؛ اگر آن امام نیز معصوم نباشد، باز [[نیازمند امام]] دیگری است و... که موجب تسلسل میشود»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۷.</ref>. | ||
'''برهان [[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!''' | |||
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی میشود که باید از او پیروی کنند. و بدین ترتیب [[جایگاه امام]] و [[مأموم]] عوض میگردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام میشود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲.</ref>. | |||
'''[[فلسفه وجودی امام]]''': [[هشام بن حکم]] در [[مناظره]] خود با [[ضرار]] که منکر [[ضرورت وجود امام در جامعه]] بود، برای [[ضرورت وجود امام]] پس از [[رسول خدا]] {{صل}} دلیلی میآورد که ضمن آن، [[ضرورت عصمت امام]] نیز ثابت میشود. | '''[[فلسفه وجودی امام]]''': [[هشام بن حکم]] در [[مناظره]] خود با [[ضرار]] که منکر [[ضرورت وجود امام در جامعه]] بود، برای [[ضرورت وجود امام]] پس از [[رسول خدا]] {{صل}} دلیلی میآورد که ضمن آن، [[ضرورت عصمت امام]] نیز ثابت میشود. | ||
خط ۳۸۶: | خط ۳۸۶: | ||
در واقع، این [[برهان]]، ضرورت وجود امام [[معصوم]] را ثابت میکند؛ به گونهای که اگر [[امام]] معصوم نباشد، بود و نبود او تفاوتی نخواهد داشت. | در واقع، این [[برهان]]، ضرورت وجود امام [[معصوم]] را ثابت میکند؛ به گونهای که اگر [[امام]] معصوم نباشد، بود و نبود او تفاوتی نخواهد داشت. | ||
ظاهر این برهان، گویای آن است که هشام با این برهان در پی [[اثبات عصمت امام]] از گناه و اشتباه در [[تبیین دین]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۱۹۷-۲۰۱.</ref>. | ظاهر این برهان، گویای آن است که هشام با این برهان در پی [[اثبات عصمت امام]] از گناه و اشتباه در [[تبیین دین]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۱۹۷-۲۰۱.</ref>. | ||
'''برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]]''' | |||
این برهان نیز از جمله براهین عام است که هم برای اثبات عصمت پیامبر کاربرد دارد و هم اثبات عصمت امام. | |||
این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمیتواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸.</ref> | |||
'''برهان عصمت پیامبر از دروغ در تبلیغ دین''' | |||
این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی است. با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، میتوان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست. | |||
سید این برهان را این گونه تبیین میکند: [[پیامبری]] که مدعی [[رسالت]] است، هر سخنی میگوید، [[خداوند]] نیز همراه با سخن پیامبر و در [[تأیید]] او گفته است: «تو را در این گفتار و اینکه از جانب من سخن میگویی، [[تصدیق]] میکنم»؛ حال اگر [[پیامبر]] دروغ بگوید، مستلزم آن است که خداوند این [[کذاب]] را تصدیق کرده باشد؛ در حالی که تصدیق کذاب [[قبیح]] است، و قبیح بر خداوند جایز نیست<ref>سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۱۷.</ref>. | |||
همانگونه که سید خود [[اذعان]] کرده است، این برهان عقلاً پیامبر را از دروغ در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] میشمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۱.</ref>. | |||
'''برهان رویگردانی [[مردم]] از [[گناهکار]]''' | |||
این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات ضرورت عصمت امام است. | |||
تقریر این برهان چنین است که صدور [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] از [[پیامبران]] و امامان ـ پیش از [[تصدی منصب]] [[نبوت]] و [[امامت]] باشد یا پس از آن ـ موجب [[نفرت]] مردم از پذیرش سخن آنان میشود، و در مقابل، مبرا بودن آنها از [[گناهان]]، موجب [[آرامش نفس]] درباره سخنان پیامبران خواهد شد<ref>{{عربی|قد بينا أن الكبائر و الصغائر لا يجوزان على الأنبياء {{عم}} قبل النبوة ولا بعدها، لما في ذلك من التنفير عن قبول أقوالهم، و لما في تنزيههم عن ذلك من السكون إليهم، فكذلك يجب أن يكون الأئمة {{عم}} منزهين عن الكبائر و الصغائر قبل الإمامة و بعدها، لأن الحال واحدة}}؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۲۲-۲۲. نیز ر.ک: همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۲.</ref> | |||
'''برهان تلازم [[عصمت]] با [[حکمت]]''' | |||
[[علامه حلّی]] [[حکمت الهی]] را [[دلیل]] محکم [[عقل]]، برای [[اثبات]] [[عصمت امامان]] میداند و در این رابطه چنین [[استدلال]] میکند: [[خداوند متعال]] در نهایت حکمت، [[حکیم]] است و عالم به جمیع معلومات ([[مخلوقات]]) و [[غنی]] مطلق است و محتاج به چیزی در این عالم نیست، در اقوال و [[افعال]] [[پروردگار]] عالم چیزی که حکیمانه نباشد واقع نمیشود (چون [[خداوند تعالی]] [[امر]] به [[اطاعت از امام]] کرده است) به [[حکم عقل]] اطاعت از امام غیر [[معصوم]] به صورت مطلق منافی حکمت پروردگار است. پس عقل میگوید [[امام]] باید به واسطه حکمت [[خداوند حکیم]] معصوم باشد<ref>ر.ک: الالفین، ص۷۶ و ۴۲۷.</ref>. | |||
[[آیتالله]] مصباح یزدی هم در باب [[عصمت انبیا]] به همین دلیل استناد کرده که قابل توجیه در باب عصمت امامان نیز هست<ref>راه و راهنماشناسی، ج۴، ص۱۴۷-۱۴۸.</ref>. | |||
'''برهان تلازم امامت با عصمت''' | '''برهان تلازم امامت با عصمت''' | ||
خط ۳۹۷: | خط ۴۲۳: | ||
«یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را اینگونه تقریر میکند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] میکند و از [[حق]] [[گمراه]] میشود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>. | «یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را اینگونه تقریر میکند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] میکند و از [[حق]] [[گمراه]] میشود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>. | ||
مرحوم شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد»<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۹۳.</ref> | مرحوم شیخ در این برهان نیز با استفاده از یکی دیگر از لوازم [[فاسد]] قول به عدم عصمت، در صدد [[اثبات]] [[لزوم عصمت امام]] است؛ بدین بیان که اگر امام {{ع}} از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نباشد، [[مردم]] نیز به [[پیروی]] از او [[مبتلا]] به [[فساد]] و [[گمراهی]] از [[حق]] خواهند شد»<ref>بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۹۳.</ref>. | ||
'''انحصار نظریه [[حق]] در کلام امام''' | |||
یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت انبیا، انحصار نظریه حق در کلام امام است. قبل از تقریر این برهان ذکر این نکته لازم است که این برهان نیز در شمار براهین عام جهت اثبات عصمت انبیا و امامان است و مراد از امام در عنوان این برهان، همان رهبر دینی و پیشوای جامعه است که مرجعیت دینی، سیاسی و علمی مردم را به عهده دارد. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راههای رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون [[قیاس]] یا [[خبر واحد]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معرفی میکند، و با توجه به اینکه این راهها در رساندن ما به حکم خدا ناتواناند، باید در [[اثبات]] حکم خدا به گفتار [[امام]] مراجعه کرده و گفتار امام زمانی میتواند ما را به حکم خدا برساند که وی را از [[اشتباه]] [[معصوم]] بدانیم: {{عربی|و لان ادلة غيره باطلة من الرأي و الخبر المفرد فلابد من اثباته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵؛ شکل منطقی این استدلال را میتوان در قالب یک قیاس استثنایی انفصالی اینگونه بیان کرد: راه رسیدن به حکم خدا، قیاس است یا خبر واحد و یا گفتار امام؛ اما راه رسیدن به حکم خدا، قیاس یا خبر واحد نیست؛ پس راه رسیدن به حکم خدا، گفتار امام است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۱.</ref>. | |||
'''[[خوار]] شدن [[گناهکار]]''' | |||
این [[برهان]] نیز از جمله برهانهایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما میتواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید. | |||
ایشان با بیان اینکه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] نبی [[واجب]] است، و [[استخفاف]] او در [[مذهب]] [[اهل سنت]] [[فسق]] و در مذهب ما [[کفر]] به شمار میآید، میگوید: «[[صدور گناه]] از نبی موجب استخفاف او میشود. از اینرو، لازم است نبی [[معصوم]] باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»<ref>{{عربی|و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف}}؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴۵.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 5. | | عنوان پاسخدهنده = 5. سلیمانیان؛ | ||
| تصویر = IM010459.jpg | | تصویر = IM010459.jpg | ||
| پاسخدهنده = مصطفی سلیمانیان | | پاسخدهنده = مصطفی سلیمانیان | ||
خط ۴۱۵: | خط ۴۵۱: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 6. | | عنوان پاسخدهنده = 6. خاتمی؛ | ||
| تصویر = 260.jpg | | تصویر = 260.jpg | ||
| پاسخدهنده = سید احمد خاتمی | | پاسخدهنده = سید احمد خاتمی | ||
خط ۴۲۳: | خط ۴۵۹: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 7. | | عنوان پاسخدهنده = 7. محمدی؛ | ||
| تصویر = 137988.jpg | | تصویر = 137988.jpg | ||
| پاسخدهنده = رضا محمدی | | پاسخدهنده = رضا محمدی | ||
خط ۴۳۳: | خط ۴۶۹: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 8. | | عنوان پاسخدهنده = 8. فیاضبخش؛ | ||
| تصویر = 1379158.jpg | | تصویر = 1379158.jpg | ||
| پاسخدهنده = محمد تقی فیاضبخش | | پاسخدهنده = محمد تقی فیاضبخش | ||
خط ۴۵۸: | خط ۴۹۴: | ||
پیامبران میخواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. | پیامبران میخواهند [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. | ||
فرق این [[برهان]] با برهان حفظ شریعت در این است که [[انسانها]] باید در اینجا اطمینان کنند به رسیدن شریعت، اگر پیامبر یا امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از نصب او خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت میافزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[پیامبر]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] او و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با [[نصب نبی]] منافات دارد"<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>مرحوم شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان میکنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره میکند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام میشود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد": {{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش میگوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] میکند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان مینماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}. الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref> | فرق این [[برهان]] با برهان حفظ شریعت در این است که [[انسانها]] باید در اینجا اطمینان کنند به رسیدن شریعت، اگر پیامبر یا امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از نصب او خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت میافزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[پیامبر]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] او و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با [[نصب نبی]] منافات دارد"»<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>مرحوم شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان میکنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره میکند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام میشود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد": {{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش میگوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] میکند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان مینماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}. الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref> | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 9. | | عنوان پاسخدهنده = 9. اکبری ملکآبادی؛ | ||
| تصویر = 1100455.jpg | | تصویر = 1100455.jpg | ||
| پاسخدهنده = هادی اکبری ملکآبادی | | پاسخدهنده = هادی اکبری ملکآبادی | ||
خط ۴۷۲: | خط ۵۰۸: | ||
'''[[برهان حفظ شریعت]]''' | '''[[برهان حفظ شریعت]]''' | ||
[[امام]] که [[حافظ شریعت]] است باید حتما [[معصوم]] باشد و الا [[شریعت]] [[حفظ]] نمیشود. امام، حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است امام، معصوم باشد. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] مینویسند: "هرگز نمیتوان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمیماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار | [[امام]] که [[حافظ شریعت]] است باید حتما [[معصوم]] باشد و الا [[شریعت]] [[حفظ]] نمیشود. امام، حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است امام، معصوم باشد. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] مینویسند: "هرگز نمیتوان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمیماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد»<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 10. | | عنوان پاسخدهنده = 10. خسروپناه؛ | ||
| تصویر = 11172.jpg | | تصویر = 11172.jpg | ||
| پاسخدهنده = عبدالحسین خسروپناه | | پاسخدهنده = عبدالحسین خسروپناه | ||
خط ۴۸۷: | خط ۵۲۳: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = 11. | | عنوان پاسخدهنده = 11. حسینی میلانی؛ | ||
| تصویر = 373589.jpg | | تصویر = 373589.jpg | ||
| پاسخدهنده = سید علی حسینی میلانی | | پاسخدهنده = سید علی حسینی میلانی | ||
| پاسخ = آیت الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]'''، در کتاب ''«[[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیت الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]'''، در کتاب ''«[[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«ادله عقلی اثبات عصمت پیامبر و امام | |||
'''[[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!''' | '''[[پیروی]] [[پیشوا]] از پیروانش!''' | ||
خط ۵۱۳: | خط ۵۳۸: | ||
برخی این برهان را همان برهان لطف دانسته و آن را به صورت یک برهان مستقل بیان نکردهاند. توضیح اینکه نصب پیامبر و [[جانشین]] او [[عبث]] نیست؛ بلکه [[خداوند متعال]] از این کار [[هدف]] و غرض مهمی دارد. این غرض تنها با [[عصمت]] [[حجتهای خدا]] تأمین میشود و اگر [[نبی]] و [[امام]] [[معصوم]] نباشند، هدف حاصل نمیشود و این از [[باری تعالی]] محال است. پس نبی یا امام باید معصوم باشد. | برخی این برهان را همان برهان لطف دانسته و آن را به صورت یک برهان مستقل بیان نکردهاند. توضیح اینکه نصب پیامبر و [[جانشین]] او [[عبث]] نیست؛ بلکه [[خداوند متعال]] از این کار [[هدف]] و غرض مهمی دارد. این غرض تنها با [[عصمت]] [[حجتهای خدا]] تأمین میشود و اگر [[نبی]] و [[امام]] [[معصوم]] نباشند، هدف حاصل نمیشود و این از [[باری تعالی]] محال است. پس نبی یا امام باید معصوم باشد. | ||
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید، در این باره مینویسد: عصمت در نبی [[واجب]] است تا اینکه [[اطمینان]] [[مردم]] به او حاصل شود و در نتیجه، غرض از [فرستاده شدن] او حاصل | [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید، در این باره مینویسد: عصمت در نبی [[واجب]] است تا اینکه [[اطمینان]] [[مردم]] به او حاصل شود و در نتیجه، غرض از [فرستاده شدن] او حاصل گردد»<ref>{{عربی|و يجب في النبي العصمة، ليحصل الوثوق فيحصل الغرض}}، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۶۳.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = | | عنوان پاسخدهنده = 12. مینایی؛ | ||
| تصویر = IM010274.jpg | | تصویر = IM010274.jpg | ||
| پاسخدهنده = بهروز مینایی | | پاسخدهنده = بهروز مینایی | ||
| پاسخ = آقای '''[[بهروز مینایی|مینایی]]'''، در کتاب ''«[[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[بهروز مینایی|مینایی]]'''، در کتاب ''«[[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
'''[[برهان لطف]]''' | «'''[[برهان لطف]] و [[نقض غرض]]''' | ||
در رایجترین تقریب از قاعده لطف و استفاده از آن در [[اثبات عصمت]] [[معصومان]] توسط متکلمان شیعه که در [[کلام]] [[امامان شیعه]] {{عم}} مانند [[امام صادق]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}}<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۹۹؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۶۰؛ ج۱۱، ص۴۰.</ref> نیز به کار گرفته شده است<ref>ر.ک: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۳۷؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۷؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰-۲۶۲؛ خواجه نصیرالدین طوسی، نقدالمحصّل، «رسالة المفتعة فی اول الواجبات»، ص۴۷۴؛ علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۴۹؛ ابن میثم البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۲۵؛ علامه حلّی، نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۵۸؛ علی عاملی نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۱؛ فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۳۰۰؛ میرزااحمد آشتیانی، نامه رهبران، ص۳۲۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ص۱۷۱؛ ابوالحسن شعرانی، اثبات نبوت، ص۱۰۱-۱۰۴؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۶۷؛ علامه بلاغی نجفی، الهدی الی دین المصطفی، ص۴۵؛ میرزارفیعا نائینی، ثمره شجره الهیه، ص۳۴؛ ملامحسن فیض کاشانی، علم الیقین، ج۱، ص۳۵۷؛ محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۹۸؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، ص۸۵؛ محمدجواد مغنیه، معالم الفلسفة الاسلامیه، ص۱۴۱؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۷؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳؛ محسن خرازی، بدایة المعارف الالهیه، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱؛ محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref> بر «نقض غرض» تکیه شده است؛ به این بیان که اگر [[انبیا]] [[معصوم]] نباشند، نقض غرض میشود و مقصود آنها از نقض غرض، از بین رفتن و از دست دادن اغراضی است که بر [[بعثت انبیا]] و [[ارسال رسل]] مترتب است. اکنون با توجه به اینکه اهداف و اغراض گوناگونی برای [[بعثت پیامبران]] معرفی شده است، به اهم این اغراض اشاره میکنیم. | در رایجترین تقریب از قاعده لطف و استفاده از آن در [[اثبات عصمت]] [[معصومان]] توسط متکلمان شیعه که در [[کلام]] [[امامان شیعه]] {{عم}} مانند [[امام صادق]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}}<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۹۹؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۶۰؛ ج۱۱، ص۴۰.</ref> نیز به کار گرفته شده است<ref>ر.ک: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۳۷؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۷؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰-۲۶۲؛ خواجه نصیرالدین طوسی، نقدالمحصّل، «رسالة المفتعة فی اول الواجبات»، ص۴۷۴؛ علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۴۹؛ ابن میثم البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۲۵؛ علامه حلّی، نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۵۸؛ علی عاملی نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۱؛ فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۳۰۰؛ میرزااحمد آشتیانی، نامه رهبران، ص۳۲۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ص۱۷۱؛ ابوالحسن شعرانی، اثبات نبوت، ص۱۰۱-۱۰۴؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۶۷؛ علامه بلاغی نجفی، الهدی الی دین المصطفی، ص۴۵؛ میرزارفیعا نائینی، ثمره شجره الهیه، ص۳۴؛ ملامحسن فیض کاشانی، علم الیقین، ج۱، ص۳۵۷؛ محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۹۸؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، ص۸۵؛ محمدجواد مغنیه، معالم الفلسفة الاسلامیه، ص۱۴۱؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۷؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳؛ محسن خرازی، بدایة المعارف الالهیه، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱؛ محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref> بر «نقض غرض» تکیه شده است؛ به این بیان که اگر [[انبیا]] [[معصوم]] نباشند، نقض غرض میشود و مقصود آنها از نقض غرض، از بین رفتن و از دست دادن اغراضی است که بر [[بعثت انبیا]] و [[ارسال رسل]] مترتب است. اکنون با توجه به اینکه اهداف و اغراض گوناگونی برای [[بعثت پیامبران]] معرفی شده است، به اهم این اغراض اشاره میکنیم. | ||
خط ۵۲۷: | خط ۵۵۲: | ||
شماری از [[آیات قرآن کریم]] به [[فلسفه نبوت]] و [[اهداف بعثت پیامبران]] پرداختهاند که با مطالعه آنها میتوان اهداف چندی را برشمرد:[[تعلیم و تربیت]]<ref>سوره جمعه، آیه ۲.</ref>، ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] [[خداوند]] به [[مردم]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، [[اتمام حجت]] [[خدا]] بر مردم<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>، ایجاد زمینه [[برپایی عدالت]] در [[جامعه]]<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و متحقق ساختن [[الگوها]] و نمونههای [[تربیتی]] برای افراد [[بشر]]<ref>سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> حال با وجود این اغراض، هرگونه ویژگی، صفت، فعل یا موقعیتی از انبیا که به این اهداف و متحقق ساختن آنها آسیب برساند، مصداق نقض غرض [[رسالت]] [[رسولان]] و [[نبوت انبیا]] خواهد بود؛ بنابراین هر صفتی در انبیا و عمل یا [[اعتقادی]] از آنها که مانع ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] خداوندی به [[مردم]] باشد یا مانع [[تعلیم]] [[دین]] و [[شریعت]] و [[احکام الهی]] به مردم باشد یا مخلّ [[تربیت]] پذیری و [[تزکیه]] مردم باشد یا مانع تمام شدن حجت [[خدا]] بر مردم و [[انذار]] [[خلق]] خدا و [[تذکر]] آنها باشد یا به [[الگو]] و [[اسوه]] بودن [[پیامبران]] خدشه وارد کند، نقض کننده غرض [[بعثت پیامبران]] خواهد بود. | شماری از [[آیات قرآن کریم]] به [[فلسفه نبوت]] و [[اهداف بعثت پیامبران]] پرداختهاند که با مطالعه آنها میتوان اهداف چندی را برشمرد:[[تعلیم و تربیت]]<ref>سوره جمعه، آیه ۲.</ref>، ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] [[خداوند]] به [[مردم]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، [[اتمام حجت]] [[خدا]] بر مردم<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>، ایجاد زمینه [[برپایی عدالت]] در [[جامعه]]<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و متحقق ساختن [[الگوها]] و نمونههای [[تربیتی]] برای افراد [[بشر]]<ref>سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> حال با وجود این اغراض، هرگونه ویژگی، صفت، فعل یا موقعیتی از انبیا که به این اهداف و متحقق ساختن آنها آسیب برساند، مصداق نقض غرض [[رسالت]] [[رسولان]] و [[نبوت انبیا]] خواهد بود؛ بنابراین هر صفتی در انبیا و عمل یا [[اعتقادی]] از آنها که مانع ابلاغ پیام الهی و [[وحی]] خداوندی به [[مردم]] باشد یا مانع [[تعلیم]] [[دین]] و [[شریعت]] و [[احکام الهی]] به مردم باشد یا مخلّ [[تربیت]] پذیری و [[تزکیه]] مردم باشد یا مانع تمام شدن حجت [[خدا]] بر مردم و [[انذار]] [[خلق]] خدا و [[تذکر]] آنها باشد یا به [[الگو]] و [[اسوه]] بودن [[پیامبران]] خدشه وارد کند، نقض کننده غرض [[بعثت پیامبران]] خواهد بود. | ||
جواز [[ارتکاب گناه]] از سوی [[پیامبران]]، نه تنها با غرض [[بعثت]] ناسازگار است، بلکه سبب [[تشویق]] [[مردم]] به [[معصیت]] میشود و ازآنجاکه نقض غرض و ترغیب به معصیت، هیچ یک با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، لازم است [[پیامبران الهی]] از ارتکاب هر گناهی مصون باشند. شایان ذکر است که این دلیل، [[لزوم]] [[عصمت انبیا]] را حتی پیش از بعثت ثابت میکند؛ زیرا بدیهی است وجود [[پیامبری]] که هیچ سابقه [[گناه]] و معصیت ندارد، تأثیر بیشتری در تحصیل کامل [[اهداف تربیتی]] بعثت دارد<ref>محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۷۵.</ref>. برخی، نکته دیگری را به این بیان افزودهاند: اهمیت این بیان وقتی روشن میشود که دریابیم مردمی که [[انبیا]] برای آنها [[مبعوث]] میشوند، استعدادها و درجات مختلفی دارند؛ بنابراین [[پیامبران]] باید در سطحی باشند که بتوانند [[تربیت]] مستعدترین و والاترین افراد را نیز بر عهده گیرند و این ممکن نخواهد شد جز آنکه خود [[معصوم]] و برخوردار از بالاترین درجات [[کمالات]] [[انسان]] | جواز [[ارتکاب گناه]] از سوی [[پیامبران]]، نه تنها با غرض [[بعثت]] ناسازگار است، بلکه سبب [[تشویق]] [[مردم]] به [[معصیت]] میشود و ازآنجاکه نقض غرض و ترغیب به معصیت، هیچ یک با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، لازم است [[پیامبران الهی]] از ارتکاب هر گناهی مصون باشند. شایان ذکر است که این دلیل، [[لزوم]] [[عصمت انبیا]] را حتی پیش از بعثت ثابت میکند؛ زیرا بدیهی است وجود [[پیامبری]] که هیچ سابقه [[گناه]] و معصیت ندارد، تأثیر بیشتری در تحصیل کامل [[اهداف تربیتی]] بعثت دارد<ref>محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۷۵.</ref>. برخی، نکته دیگری را به این بیان افزودهاند: اهمیت این بیان وقتی روشن میشود که دریابیم مردمی که [[انبیا]] برای آنها [[مبعوث]] میشوند، استعدادها و درجات مختلفی دارند؛ بنابراین [[پیامبران]] باید در سطحی باشند که بتوانند [[تربیت]] مستعدترین و والاترین افراد را نیز بر عهده گیرند و این ممکن نخواهد شد جز آنکه خود [[معصوم]] و برخوردار از بالاترین درجات [[کمالات]] [[انسان]] باشند»<ref>محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص 292-298.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = | | عنوان پاسخدهنده = 13. احمدی؛ | ||
| تصویر = 11446.jpg | | تصویر = 11446.jpg | ||
| پاسخدهنده = رحمتالله احمدی | | پاسخدهنده = رحمتالله احمدی | ||
| پاسخ = آقای '''[[رحمتالله احمدی|احمدی]]'''، در کتاب ''«[[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[رحمتالله احمدی|احمدی]]'''، در کتاب ''«[[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
'''تلازم [[عصمت وحی]] با [[عصمت پیامبر]]''' | «'''تلازم [[عصمت وحی]] با [[عصمت پیامبر]]''' | ||
عدهای معتقدند همانطور که وجود پیدا کردن [[انسانها]] [[امر تکوینی]] است، [[هدایت]] آنها هم امر [[تکوینی]] است، بنابراین باید وسیله [[هدایت]] که همان [[وحی]] است [[تکوینی]] باشد، یعنی هیچگونه خلل و خطایی در آن وجود نداشته باشد و لازمۀ [[عصمت]] [[وحی الهی]] به معنای [[عصمت پیامبران]] نیز هست چراکه اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند [[خطا]] و [[اشتباه]] آنان به سبب اینکه حامل و مبلغ [[وحی الهی]] هستند موجب میشود [[عصمت وحی]] نیز زیر سوال | عدهای معتقدند همانطور که وجود پیدا کردن [[انسانها]] [[امر تکوینی]] است، [[هدایت]] آنها هم امر [[تکوینی]] است، بنابراین باید وسیله [[هدایت]] که همان [[وحی]] است [[تکوینی]] باشد، یعنی هیچگونه خلل و خطایی در آن وجود نداشته باشد و لازمۀ [[عصمت]] [[وحی الهی]] به معنای [[عصمت پیامبران]] نیز هست چراکه اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند [[خطا]] و [[اشتباه]] آنان به سبب اینکه حامل و مبلغ [[وحی الهی]] هستند موجب میشود [[عصمت وحی]] نیز زیر سوال برود»<ref>ر.ک: [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۱۱ و ۲۱۲.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = | | عنوان پاسخدهنده = 14. گلپایگانی؛ | ||
| تصویر = 1103557498.jpg | | تصویر = 1103557498.jpg | ||
| پاسخدهنده = علی ربانی گلپایگانی | | پاسخدهنده = علی ربانی گلپایگانی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی ربانی گلپایگانی|گلپایگانی]]'''، در کتاب ''«[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی ربانی گلپایگانی|گلپایگانی]]'''، در کتاب ''«[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
'''ضعیف الاراده نبودن پیامبران''' | «'''ضعیف الاراده نبودن پیامبران''' | ||
عدم [[عصمت پیامبران]] مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است: [[گناه]] کردن هر [[انسانی]]، زاییدۀ [[ضعف]] وجودی اوست، چراکه تمام قوای [[نفسانی]]، [[مطیع]] و تابع عقلند و [[عقل]] به هیچ عنوان ارادۀ [[گناه]] و [[معصیت]] را بر قوای [[نفسانی]] صادر نمیکند. بنابراین اگر شخصی دچار [[گناه]] و [[معصیت]] شد یعنی از نظر [[عقلی]] فردی ضعیف و ناقص است، با این وجود آیا میتوان قائل شد [[پیامبران]] [[معصوم]] نیستند و آلودۀ به [[گناه]] میشوند»<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص۱۰۰. </ref>. | |||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = 15. سازندگی؛ | |||
| تصویر = 1379700.jpg | |||
| پاسخدهنده = مهدی سازندگی | |||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[مهدی سازندگی|سازندگی]]''' در کتاب ''«[[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«دانشمندان فرق و مذاهب اسلامی غالباً در مورد اصل ضرورت عصمت انبیا نظر واحدی دارند و اختلافات موجود عمدتاً در بعضی از اقسام و مراحل و قلمروی عصمت انبیاست. پرسشی که در مورد [[عصمت انبیا]] مطرح میشود این است که: اولاً، چه لزومی دارد که [[انبیا]] [[معصوم]] باشند؟ ثانیاً، صرف [[عدالت]] کفایت میکند؛ زیرا همان طور که [[مردم]] به گفتار علمای [[عادل]] گردن مینهند و بیش از عدالت و [[وثاقت]] و [[راستی و درستی]] که در آنها سراغ دارند، [[انتظار]] دیگری ندارند و آیا درباره انبیا نیز به دلیل دیگری نیاز و ضرورتی [[احساس]] نمیکنند؟ | |||
در پاسخ به نخست باید گفت: از دو راه [[عقل]] و نقل میتوان [[ضرورت عصمت انبیا]] را تبیین کرد. پیش از [[تمسک]] به [[ظاهر آیات]] [[قرآن]]، توجه به این نکته ضروری است که چون بین عقل و [[وحی]] تنافی وجود ندارد، لازم است [[آیات]] به گونهای معنا شود که با [[حکم]] [[قاطع]] عقل، [[تعارض]] نداشته باشند. | |||
در خصوص [[عصمت انبیا]]، تنها یک [[دلیل عقلی]] را ذکر میکنیم. [[محقق طوسی]] با عبارتی موجز میفرماید: «[[عصمت]] برای [[نبی]] لازم است تا [[اطمینان]] به وی حاصل شود و در نتیجه، غرض حاصل گردد». بنابراین [[لزوم]] عصمت انبیا به دلیل [[وثوق]] به گفتار، [[پیام]] و [[کردار]] انبیاست<ref>تجرید الاعتقاد، ص۱۵۵.</ref>. | |||
برخی از [[محققان]] دلیل ضرورت عصمت انبیا را چنین بیان میکنند: وقتی وجود [[خداوند]] - با همه [[صفات جمال و جلال]] او -ثابت شد و وحی ممکن و [[نبوت عامه]] [[اثبات]] گردید، مطلب دیگری که عقل به آن حکم خواهد کرد، لزوم عصمت انبیا در دریافت و [[ابلاغ وحی]] میباشد، یعنی خدایی که برای [[هدایت]] [[بندگان]]، [[پیامبری]] را بر میگزیند، ضرورتاً پیامبری که از هرگونه [[سهو]] و [[نسیان]] - چه رسد به [[عصیان]] - در دریافت و ابلاغ وحی معصوم باشد، خواهد فرستاد؛ زیرا در غیر این صورت با [[حکمت]] [[نبوت]] و [[انزال کتب]] و [[ارسال رسل]] - که ریشه در [[حکمت آفرینش]] دارد - سازگار نخواهد بود. حکمت [[برانگیختن]] [[رسولان]]، هدایت ناس است و [[راهنمایی]] مردم در صورتی حاصل میشود که پیام آور [[خدا]] از [[خطا]] و سهو و نسیان در دریافت و رساندن وحی معصوم باشد. | |||
این اصل [[کلامی]] ریشه در [[صفات الهی]]، از جمله [[علم]] و [[قدرت]] و [[حکمت آفرینش]]، [[حکمت]] [[تشریع]]، و بالاخره [[تنزه]] [[خداوند]] از هرگونه [[قبح]]، [[ظلم]] و [[عبث]] دارد. اگر رسولی در دریافت یا رساندن [[وحی]] [[خطا]] کند، [[جهل]] یا عجز و یا ناشایستگی در کار [[ربوبی]] را نشان خواهد داد، بلکه اگر [[پیامبری]] ضرورتاً [[معصوم]] نباشد، یا در [[هدایت]] وی [[اشتباه]] عمدی یا [[سهوی]] رخ خواهد داد و یا لااقل، [[امت]] [[اعتماد]] لازم بر خصوص پیامبری او، یا [[الهی]] بودن همه [[تکلیف]] و پیامهایش نخواهند داشت. در قسم اول، اغرا به جهل و [[گمراهی]] [[مردم]] و در صورت دوم، [[لغو]] و عبث لازم میآید و ساحت [[مقدس]] ربوبی از هر دو امر [[منزه]] است<ref>مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص۸۱.</ref>. | |||
در پاسخ به [[پرسش]] دوم میتوان گفت: فرق میان [[انبیا]] و [[علما]] در این است که منبع گفتههای انبیا [[عالم غیب]] و ماورای ماده است و در صورت احتمال خطا یا تعمد [[کذب]]، راه تشخیص آن برای مردم عادی و [[خبرگان]] بسته است؛ برخلاف منبع آرای علما که در دسترس قرار دارد و [[اهل]] فن و آگاهان از [[دلایل]] [[علمی]]، امکان بررسی و دسترسی به [[صحت]] قضیه را دارند. از این رو پیوسته [[اهل خبره]] و کارشناسان، در پی آن هستند که درجه قوت و [[ضعف]] دلایل هر عالم را سنجیده، [[درستی]] و نادرستی، یا [[اعلم بودن]] وی را تشخیص دهند؛ زیرا منابع اصلی (کتاب، [[سنت]]، [[اجماع]]، [[عقل]]) در دست است و به کتب استدلالی نیز میتوان رجوع کرد. | |||
ولی برای کسی که بخواهد صحت گفتار یک [[پیامبر]] را بسنجد، چنین معیارهایی وجود ندارد؛ در صورت احتمال خلاف در گفتار یک پیامبر، هرگز نمیتوان با [[علوم عادی]] بشری آن را تبیین کرد، بدان جهت که مصدر گفتههای او وحی است و از ماورای ماده خبر میدهد که در دسترس [[بشریت]] عادی نیست؛ از این رو برای صحت سنجی [[نبوت]] و [[صدق]] اصل [[رسالت]]، صرفاً به [[ایمان]] و [[معجزه]] نیاز است و در صورت [[شک]]، راه دیگری وجود ندارد؛ از این رو تا دلیل [[صدق]] وی یعنی همان [[عصمت]]، وجود نداشته باشد، نمیتوان به صرف [[عدالت]] ظاهری در [[انبیا]] بسنده کرد. | |||
[[آیتالله]] [[معرفت]] [[فلسفه]] [[ضرورت عصمت انبیا]] و تفاوت آنها را با مصلحانی که [[معصوم]] نیستند، چنین تبیین میکند: [[پیامبر]]، معصومترین موجود عالم است و اگر بار سنگین [[وحی]] بر دوش نااهلی [[آلوده]] گذاشته شود، [[قادر]] به رساندن وحی به سر [[منزل]] مقصود نیست. [[پیامبران]] از [[عالم غیب]] خبر میدهند؛ عالمی که دسترسی به آن برای [[مصلحان]] و [[مجتهدان]] غیر معصوم امکان پذیر نیست، بنابراین، برای خداوندگاران [[دین]] و [[دیانت]]، عصمت شرط است»<ref>محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، گردآورنده خسرو تقدسی نیا، ص۵۳-۵۵.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۸۲.</ref> | |||
}} | }} | ||
خط ۵۶۳: | خط ۶۰۹: | ||
[[رده:پرسمان عصمت]] | [[رده:پرسمان عصمت]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای عصمت با | [[رده:(اا): پرسشهای عصمت با ۱۵ پاسخ]] |