دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۲: خط ۷۲:
نکته قابل توجه این است که هر چند متکلمان اسلامی جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کرده‌اند، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده [[و]] قابل استناد در [[اثبات عصمت پیامبران]] نیز هست بدین جهت که مراد از [[امام]]، [[پیشوا]]، [[رهبر]] و مقتداست و در این امر [[پیامبر]] و امام مشترکند.
نکته قابل توجه این است که هر چند متکلمان اسلامی جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کرده‌اند، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده [[و]] قابل استناد در [[اثبات عصمت پیامبران]] نیز هست بدین جهت که مراد از [[امام]]، [[پیشوا]]، [[رهبر]] و مقتداست و در این امر [[پیامبر]] و امام مشترکند.


=== دلیل سیزدهم: برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم ===
=== سیزدهم: برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم ===
یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را این‌گونه تقریر می‌کند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] می‌کند و از [[حق]] [[گمراه]] می‌شود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>.
یکی از براهین عقلی اثبات عصمت امام که مرحوم شیخ مفید بدان استناد کرده، برهان تلازم عدم عصمت با گمراه شدن مردم است. مرحوم شیخ مفید برهان خود را این‌گونه تقریر می‌کند: «امام، از عصیان معصوم است؛ از [[سهو]] و [[نسیان]] در [[امان]] است؛ زیرا مردم با [[رهبری]] کسی که مرتکب [[گناهان]] شده است و در حقیقت [[احکام]]، [[اشتباه]] می‌کند و از [[حق]] [[گمراه]] می‌شود، به [[بیراهه]] خواهند رفت»<ref>{{عربی|ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).</ref>.


خط ۷۹: خط ۷۹:
هر چند [[شیخ مفید]] جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کرده‌، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده و قابل استناد در [[اثبات عصمت پیامبران]] نیز هست بدین جهت که مراد از [[امام]]، [[پیشوا]]، [[رهبر]] و مقتداست و در این امر [[پیامبر]] و امام مشترکند.
هر چند [[شیخ مفید]] جهت [[اثبات عصمت امام]] به این [[برهان]] استناد کرده‌، اما نوع کیفیت [[استدلال]] عام بوده و قابل استناد در [[اثبات عصمت پیامبران]] نیز هست بدین جهت که مراد از [[امام]]، [[پیشوا]]، [[رهبر]] و مقتداست و در این امر [[پیامبر]] و امام مشترکند.


=== دلیل چهاردهم: برهان اضطرار ===
=== چهاردهم: برهان اضطرار ===
هشام بن حکم در تقریر این برهان می‌گوید: بعد از [[پیامبر]] سه حالت احتمال دارد: الف) با رفتن پیامبر [[تکلیف]] برداشته شده و [[انسان‌ها]] مانند بهائم باشند که این احتمال [[باطل]] است. ب) همه [[مردم]] در حد مساوی و به اندازه پیامبر عالم شوند که هیچ‌کس به دیگری احتیاج نداشته باشد، این احتمال هم وقوع خارجی ندارد. ج) اینکه مردم به شخصی [[نیازمند]] باشند که [[سهو]] و غلط و [[انحراف]] نداشته باشد و [[معصوم]] از [[گناهان]] و بری از خطاها باشد و همه به او نیازمند باشند و او به کسی نیازمند نباشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰۰، باب ۸.</ref>. این احتمال صحیح است.
هشام بن حکم در تقریر این برهان می‌گوید: بعد از [[پیامبر]] سه حالت احتمال دارد: الف) با رفتن پیامبر [[تکلیف]] برداشته شده و [[انسان‌ها]] مانند بهائم باشند که این احتمال [[باطل]] است. ب) همه [[مردم]] در حد مساوی و به اندازه پیامبر عالم شوند که هیچ‌کس به دیگری احتیاج نداشته باشد، این احتمال هم وقوع خارجی ندارد. ج) اینکه مردم به شخصی [[نیازمند]] باشند که [[سهو]] و غلط و [[انحراف]] نداشته باشد و [[معصوم]] از [[گناهان]] و بری از خطاها باشد و همه به او نیازمند باشند و او به کسی نیازمند نباشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰۰، باب ۸.</ref>. این احتمال صحیح است.


روشن است که این برهان، بر پایه عصمت پیامبر، بنا شده است. از این رو هدف از آن اثبات عصمت جانشین پیامبر یا همان امام است.
روشن است که این برهان، بر پایه عصمت پیامبر، بنا شده است. از این رو هدف از آن اثبات عصمت جانشین پیامبر یا همان امام است.


=== دلیل پانزدهم: برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]] ===
=== پانزدهم: برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]] ===
این برهان نیز از جمله براهین عام است که هم برای اثبات عصمت پیامبر کاربرد دارد و هم اثبات عصمت امام.
این برهان نیز از جمله براهین عام است که هم برای اثبات عصمت پیامبر کاربرد دارد و هم اثبات عصمت امام.


این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمی‌تواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸.</ref>
این [[برهان]] یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند. اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمی‌تواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۹۸.</ref>


=== دلیل شانزدهم: برهان عصمت پیامبر از دروغ در تبلیغ دین ===
=== شانزدهم: برهان عصمت پیامبر از دروغ در تبلیغ دین ===
این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی است. با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، می‌توان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست.
این برهان نیز از جمله براهین مورد استناد سید مرتضی است. با توجه به [[اندیشه]] ایشان در همانندی [[پیامبر]] و امام در [[عصمت]]، می‌توان این [[برهان]] را درباره [[عصمت امام]] از [[دروغ]] در [[تبیین دین]] نیز جاری دانست.


سید این برهان را این گونه تبیین می‌کند: [[پیامبری]] که مدعی [[رسالت]] است، هر سخنی می‌گوید، [[خداوند]] نیز همراه با سخن پیامبر و در [[تأیید]] او گفته است: «تو را در این گفتار و اینکه از جانب من سخن می‌گویی، تصدیق می‌کنم»؛ حال اگر [[پیامبر]] دروغ بگوید، مستلزم آن است که خداوند این [[کذاب]] را تصدیق کرده باشد؛ در حالی که تصدیق کذاب [[قبیح]] است، و قبیح بر خداوند جایز نیست<ref>سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۱۷.</ref>. همان‌گونه که سید خود [[اذعان]] کرده است، این برهان عقلاً پیامبر را از دروغ در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] می‌شمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۱.</ref>.
سید این برهان را این گونه تبیین می‌کند: [[پیامبری]] که مدعی [[رسالت]] است، هر سخنی می‌گوید، [[خداوند]] نیز همراه با سخن پیامبر و در [[تأیید]] او گفته است: «تو را در این گفتار و اینکه از جانب من سخن می‌گویی، تصدیق می‌کنم»؛ حال اگر [[پیامبر]] دروغ بگوید، مستلزم آن است که خداوند این [[کذاب]] را تصدیق کرده باشد؛ در حالی که تصدیق کذاب [[قبیح]] است، و قبیح بر خداوند جایز نیست<ref>سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۱۷.</ref>. همان‌گونه که سید خود [[اذعان]] کرده است، این برهان عقلاً پیامبر را از دروغ در [[تبلیغ دین]] [[معصوم]] می‌شمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۱.</ref>.


=== دلیل هفدهم: برهان روی‌گردانی [[مردم]] از [[گناهکار]] ===
=== هفدهم: برهان روی‌گردانی [[مردم]] از [[گناهکار]] ===
این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات ضرورت عصمت امام است.
این برهان نیز از جمله براهین عقلی مورد استناد برخی از متکلمان در اثبات ضرورت عصمت امام است.


تقریر این برهان چنین است که صدور [[گناهان کبیره]] و صغیره از [[پیامبران]] و امامان ـ پیش از تصدی منصب [[نبوت]] و [[امامت]] باشد یا پس از آن ـ موجب [[نفرت]] مردم از پذیرش سخن آنان می‌شود، و در مقابل، مبرا بودن آنها از [[گناهان]]، موجب [[آرامش نفس]] درباره سخنان پیامبران خواهد شد<ref>{{عربی|قد بينا أن الكبائر و الصغائر لا يجوزان على الأنبياء {{عم}} قبل النبوة ولا بعدها، لما في ذلك من التنفير عن قبول أقوالهم، و لما في تنزيههم عن ذلك من السكون إليهم، فكذلك يجب أن يكون الأئمة {{عم}} منزهين عن الكبائر و الصغائر قبل الإمامة و بعدها، لأن الحال واحدة}}؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۲۲-۲۲. نیز ر.ک: همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۲.</ref>
تقریر این برهان چنین است که صدور [[گناهان کبیره]] و صغیره از [[پیامبران]] و امامان ـ پیش از تصدی منصب [[نبوت]] و [[امامت]] باشد یا پس از آن ـ موجب [[نفرت]] مردم از پذیرش سخن آنان می‌شود، و در مقابل، مبرا بودن آنها از [[گناهان]]، موجب [[آرامش نفس]] درباره سخنان پیامبران خواهد شد<ref>{{عربی|قد بينا أن الكبائر و الصغائر لا يجوزان على الأنبياء {{عم}} قبل النبوة ولا بعدها، لما في ذلك من التنفير عن قبول أقوالهم، و لما في تنزيههم عن ذلك من السكون إليهم، فكذلك يجب أن يكون الأئمة {{عم}} منزهين عن الكبائر و الصغائر قبل الإمامة و بعدها، لأن الحال واحدة}}؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة {{عم}}، ص۲۲-۲۲. نیز ر.ک: همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۲.</ref>


=== دلیل هجدهم: برهان تلازم [[عصمت]] با [[حکمت]] ===
=== هجدهم: برهان تلازم [[عصمت]] با [[حکمت]] ===
[[علامه حلّی]] [[حکمت الهی]] را [[دلیل]] محکم [[عقل]]، برای [[اثبات]] [[عصمت امامان]] می‌داند و در این رابطه چنین [[استدلال]] می‌کند: [[خداوند متعال]] در نهایت حکمت، [[حکیم]] است و عالم به جمیع معلومات ([[مخلوقات]]) و [[غنی]] مطلق است و محتاج به چیزی در این عالم نیست، در اقوال و [[افعال]] [[پروردگار]] عالم چیزی که حکیمانه نباشد واقع نمی‌شود (چون [[خداوند تعالی]] [[امر]] به [[اطاعت از امام]] کرده است) به [[حکم عقل]] اطاعت از امام غیر [[معصوم]] به صورت مطلق منافی حکمت پروردگار است. پس عقل می‌گوید [[امام]] باید به واسطه حکمت [[خداوند حکیم]] معصوم باشد<ref>ر.ک: الالفین، ص۷۶ و ۴۲۷.</ref>.
[[علامه حلّی]] [[حکمت الهی]] را [[دلیل]] محکم [[عقل]]، برای [[اثبات]] [[عصمت امامان]] می‌داند و در این رابطه چنین [[استدلال]] می‌کند: [[خداوند متعال]] در نهایت حکمت، [[حکیم]] است و عالم به جمیع معلومات ([[مخلوقات]]) و [[غنی]] مطلق است و محتاج به چیزی در این عالم نیست، در اقوال و [[افعال]] [[پروردگار]] عالم چیزی که حکیمانه نباشد واقع نمی‌شود (چون [[خداوند تعالی]] [[امر]] به [[اطاعت از امام]] کرده است) به [[حکم عقل]] اطاعت از امام غیر [[معصوم]] به صورت مطلق منافی حکمت پروردگار است. پس عقل می‌گوید [[امام]] باید به واسطه حکمت [[خداوند حکیم]] معصوم باشد<ref>ر.ک: الالفین، ص۷۶ و ۴۲۷.</ref>.


خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
پس عقل می‌گوید، به واسطه [[حکمت خداوند]]، محال است که امام، معصوم نباشد.
پس عقل می‌گوید، به واسطه [[حکمت خداوند]]، محال است که امام، معصوم نباشد.


=== دلیل نوزدهم: انحصار نظریه [[حق]] در کلام امام ===
=== نوزدهم: انحصار نظریه [[حق]] در کلام امام ===
یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت انبیا، انحصار نظریه حق در کلام امام است. قبل از تقریر این برهان ذکر این نکته لازم است که این برهان نیز در شمار براهین عام جهت اثبات عصمت انبیا و امامان است و مراد از امام در عنوان این برهان، همان رهبر دینی و پیشوای جامعه است که مرجعیت دینی، سیاسی و علمی مردم را به عهده دارد. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راه‌های رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون قیاس یا خبر واحد از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معرفی می‌کند، و با توجه به اینکه این راه‌ها در رساندن ما به حکم خدا ناتوان‌اند، باید در [[اثبات]] حکم خدا به گفتار [[امام]] مراجعه کرده و گفتار امام زمانی می‌تواند ما را به حکم خدا برساند که وی را از [[اشتباه]] [[معصوم]] بدانیم: {{عربی|و لان ادلة غيره باطلة من الرأي و الخبر المفرد فلابد من اثباته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵؛ شکل منطقی این استدلال را می‌توان در قالب یک قیاس استثنایی انفصالی این‌گونه بیان کرد: راه رسیدن به حکم خدا، قیاس است یا خبر واحد و یا گفتار امام؛ اما راه رسیدن به حکم خدا، قیاس یا خبر واحد نیست؛ پس راه رسیدن به حکم خدا، گفتار امام است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۱.</ref>
یکی دیگر از براهین عقلی اثبات عصمت انبیا، انحصار نظریه حق در کلام امام است. قبل از تقریر این برهان ذکر این نکته لازم است که این برهان نیز در شمار براهین عام جهت اثبات عصمت انبیا و امامان است و مراد از امام در عنوان این برهان، همان رهبر دینی و پیشوای جامعه است که مرجعیت دینی، سیاسی و علمی مردم را به عهده دارد. ابراهیم نوبختی با استناد به این برهان راه‌های رسیدن به [[حکم خدا]] را در مواردی همچون قیاس یا خبر واحد از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معرفی می‌کند، و با توجه به اینکه این راه‌ها در رساندن ما به حکم خدا ناتوان‌اند، باید در [[اثبات]] حکم خدا به گفتار [[امام]] مراجعه کرده و گفتار امام زمانی می‌تواند ما را به حکم خدا برساند که وی را از [[اشتباه]] [[معصوم]] بدانیم: {{عربی|و لان ادلة غيره باطلة من الرأي و الخبر المفرد فلابد من اثباته}}<ref>حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۵؛ شکل منطقی این استدلال را می‌توان در قالب یک قیاس استثنایی انفصالی این‌گونه بیان کرد: راه رسیدن به حکم خدا، قیاس است یا خبر واحد و یا گفتار امام؛ اما راه رسیدن به حکم خدا، قیاس یا خبر واحد نیست؛ پس راه رسیدن به حکم خدا، گفتار امام است.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۰۱.</ref>


=== دلیل بیستم: [[خوار]] شدن [[گناهکار]] ===
=== بیستم: [[خوار]] شدن [[گناهکار]] ===
این [[برهان]] نیز از جمله برهان‌هایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما می‌تواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید.
این [[برهان]] نیز از جمله برهان‌هایی است که حلبی بر [[اثبات عصمت]] [[نبی]] از [[گناهان]] اقامه کرده اما می‌تواند برای [[عصمت امام]] از [[گناه]] نیز به کار آید.


۱۱۸٬۰۴۱

ویرایش