پرش به محتوا

افسانه غرانیق: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۷: خط ۱۷:


== نقد و بررسی ==
== نقد و بررسی ==
===ادله بطلان حدیث غرانیق ===
==== اشکالات سندی و دلالی حدیث ====
علاوه بر اینکه این داستان با [[عصمت پیامبر]] در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و ادله عقلی و [[نقلی]] بسیاری برای ردّ این گونه افسانه‌ها کافی است. اشکالات دیگری نیز در آن وجود دارد که به آنها اشاره کنیم:
بسیاری از صاحب‌نظران [[اهل سنت]]، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از [[احادیث]] موضوعه و مجعوله توسط [[کفار]] و زنادقه شمرده<ref>تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.</ref> و گفته‌اند که سند هیچ یک از طرق این [[روایت]]، به [[زمان]] معاصر با این واقعه نمی‌رسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبوده‌اند که زمان نزول [[سوره نجم]] را [[درک]] کرده باشند. نزدیک‌ترین شخص به زمان وقوع این حادثه، از بین کسانی که این قصه را از آنها [[نقل]] کرده‌اند، [[ابن‌عباس]] است و حال آنکه ابن‌عباس یک سال قبل از هجرت متولد شده است<ref>و یا آنکه در آن زمان، کودکی دو سه ساله بوده است. ر.ک: الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰.</ref>. ولی به تصریح خود آنها، زمان وقوع این جریان به سال پنجم بعثت بر می‌گردد<ref>الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref>؛ یعنی حدود هفت سال پیش از تولد ابن‌عباس<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۸-۲۴۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref> سند همه [[روایات]] افسانه غرانیق منقطع است<ref>نصب المجانیق، ص ۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref>. راویان این داستان همگی از [[تابعان]] و طبقات بعد از آنها بوده و در [[زمان]] ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به [[دنیا]] نیامده بودند و از میان آنها تنها [[ابن عباس]] از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۱۲۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>


'''پاسخ نخست: اشکالات سندی و دلالی افسانه غرانیق'''
==== تنافی و مخالفت حدیث با قرآن ====
 
#این حدیث مخالف قرآن است و [[حدیث]] مخالف [[قرآن]] بر اساس قوانین علم درایه، هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و [[دروغ]] است<ref> الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص ۸۴.</ref> و روایات [[غرانیق]] با [[آیات قرآنی]] مخالف و ناسازگار است.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
علاوه بر اینکه این داستان با [[عصمت پیامبر]] در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و ادله عقلی و [[نقلی]] بسیاری برای ردّ این گونه افسانه‌ها کافی است. اشکالات دیگری نیز در آن وجود دارد که به آنها اشاره کنیم:
#این داستان با تمام آیات بیانگر [[عصمت پیامبران]] ناسازگار است. با مروری گذرا بر [[آیات قرآن]]، تنافی این داستان با قرآن به خوبی نمایان می‌شود؛ آن آیات عبارت‌اند از: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۲-۴.</ref>. این [[آیات]] با صراحت، دخالت هرگونه [[هوای نفسانی]] را از گفتار پیامبر {{صل}}، و گفتار آن حضرت را در [[تبیین آموزه‌های دینی]]، تنها برگرفته از سرچشمه زلال [[وحی]] معرفی می‌کنند و هرگونه [[انحراف]] از راه [[حق]] و گم کردن مقصد را از ساحت [[نبوی]] حضرت به دور می‌دارند، چه [[گمراهی]] و [[انحرافی]] از این بالاتر که ناخواسته در میان آیات [[توحید]]، ناگاه لب به [[ستایش]] از بتان بگشاید و چه نطقی از روی [[هوا و هوس]] از این بدتر که سخن [[شیطان]] را بر [[کلام خداوند]] بیفزاید؟! دیگر آیات این [[سوره]]، به نکوهش [[بت]] و [[بت‌پرستان]] می‌پردازند که مجالی برای [[شک و تردید]] در [[پست]] بودن آنها باقی نمی‌گذارد: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>. همچنین به این نکته توجه داده شده است که [[فرشتگان]]، تنها در چارچوب [[رضایت]] و [[اذن الهی]] می‌توانند [[شفاعت]] کنند؛ چه رسد به اجسام بی‌جانی چون بتان که هیچ کاری از دستشان ساخته نیست. همه [[باور]] [[مشرکان]] از سر [[جهل]] و [[ناآگاهی]] و بر پایه پندار و [[دنیاگرایی]] است: {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى *... وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ}}<ref>«و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد *... و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>. با توجه به اینکه [[آیه]] ۷۲ همین [[سوره]] نشان می‌دهد [[کافران]] و [[مشرکان]] می‌کوشیدند با وسوسه‌های خود، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را از [[وحی]] آسمانی [[منحرف]] کنند، روشن می‌شود که [[خداوند]] هرگز [[اجازه]] نداده است آنان به این خواسته شوم خود دست یابند؛ {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. این [[آیه شریفه]]، نشان دهنده آن است که خداوند با [[امدادهای غیبی]]، راه نفوذ هرگونه وسوسه‌ای را از سوی [[شیاطین]] بر [[دل]] پیامبر اکرم {{صل}} بسته و حضرتش را از هر [[انحرافی]] [[امان]] بخشیده است<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۷۲.</ref>.
# بسیاری از صاحب‌نظران [[اهل سنت]]، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از [[احادیث]] موضوعه و مجعوله توسط [[کفار]] و زنادقه شمرده<ref>تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.</ref> و گفته‌اند که سند هیچ یک از طرق این [[روایت]]، به [[زمان]] معاصر با این واقعه نمی‌رسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبوده‌اند که زمان نزول [[سوره نجم]] را [[درک]] کرده باشند. نزدیک‌ترین شخص به زمان وقوع این حادثه، از بین کسانی که این قصه را از آنها [[نقل]] کرده‌اند، [[ابن‌عباس]] است و حال آنکه ابن‌عباس یک سال قبل از هجرت متولد شده است<ref>و یا آنکه در آن زمان، کودکی دو سه ساله بوده است. ر.ک: الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰.</ref>. ولی به تصریح خود آنها، زمان وقوع این جریان به سال پنجم بعثت بر می‌گردد<ref>الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref>؛ یعنی حدود هفت سال پیش از تولد ابن‌عباس<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۸-۲۴۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref> سند همه [[روایات]] افسانه غرانیق منقطع است<ref>نصب المجانیق، ص ۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref>. راویان این داستان همگی از [[تابعان]] و طبقات بعد از آنها بوده و در [[زمان]] ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به [[دنیا]] نیامده بودند و از میان آنها تنها [[ابن عباس]] از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۱۲۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>
# این حدیث مخالف قرآن است و [[حدیث]] مخالف [[قرآن]] بر اساس قوانین علم درایه، هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و [[دروغ]] است<ref> الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص ۸۴.</ref> و روایات [[غرانیق]] با [[آیات قرآنی]] مخالف و ناسازگار است.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
# دشمنان پیامبر که در [[دشمنی]] با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمی‌کردند و برای پراکندن [[مردم]] از گرد او از انواع تهمت‌ها همچون ساحر، شاعر و [[مجنون]] استفاده می‌کردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکته‌سنجان بودند چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر [[ستایش]] خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟<ref>التمهید، ج ۱، ص ۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص ۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>
# به [[اجماع]] [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] بت‌ها<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است<ref>روح‌المعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
# چنین حادثه‌ای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و ره‌آورد او می‌شود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان [[ثابت]] شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
# اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در [[زمان]] وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از [[مسلمان]] و غیرمسلمان آن را به طور گسترده [[نقل]] می‌کردند، در حالی‌که هیچ‌یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند<ref>التمهید، ج ۱، ص ۸۷؛ پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص ۸۸، ۹۰.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>
# این داستان خود، [[گواه]] [[کذب]] خود است؛ زیرا [[پیامبری]] که از [[روز]] اول دعوتش ـ و حتی قبل از آن ـ سرلوحه کار او [[یکتاپرستی]] و [[مبارزه]] با [[بت‌ها]] بوده، چگونه ممکن است چنین کلماتی را بر [[زبان]] آورد؟<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۰۷.</ref>. چگونه ممکن است حتی یک شخص عادی، در یک فاصله کوتاه، سخنانی این چنین متناقض بگوید، و هیچ یک از مخاطبان پی به تناقض آشکار آن نبرد؟ جاعلان و سازندگان این قصّه، ناشیانه آن را در جریان نزول سوره‌ای ادعا کرده‌اند که در [[آیه]] ۲۳ آن در نکوهش [[بت‌ها]] آمده است<ref>الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref>: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>. شگفتا که برخی، این عقب‌نشینی از مواضع پیشین را، حتی به قبل از جریان این داستان نسبت داده، می‌گویند: چون روی‌گردانی و [[انکار]] [[قریش]]، بر حضرت گران می‌آمد، [[آرزو]] می‌کرد که چیزی از جانب [[خدا]] نازل شود که به نحوی [[دل]] [[مشرکان]] را با حضرت نرم کند؛ تا اینکه این جریان اتفاق افتاد و آرزوی حضرت تحقق یافت؟<ref>ر.ک: تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹؛ دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۳.</ref>.
# تناقضات فراوانی در نقل‌های مختلف این داستان به چشم می‌خورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، [[دروغ]] بودن آن را می‌نمایاند.<ref>الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص ۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص ۱۹.</ref>؛ یعنی اولاً در گوینده جملات {{عربی|"تلك الغرانيق العلى"}} [[اختلاف]] است که آیا [[پیامبر]] یا یکی از [[مشرکان]] یا [[شیطان]] آنها را گفته است. ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون [[نقل]] شده است. ثالثاً در [[زمان]] وقوع حادثه و کیفیت آن نیز [[اختلاف]] است، از همین‌رو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است<ref>تاریخ قرآن، ص ۱۵۸.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>. برخی گفته‌اند که شب بعد از وقوع این جریان، [[جبرئیل]] بر [[پیامبر]] نازل شد و حضرت را از آنچه رخ داده بود [[آگاه]] کرد. اما در برخی دیگر از نقل‌ها آمده است که افشای این جریان و آگاهی پیامبر از ماجرا تا مدت‌ها طول کشید؛ به طوری که مسلمانانی که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، با شنیدن خبر توافق پیامبر با قریش، به [[مکّه]] برگشتند. امّا پس از مدتی جبرئیل از [[نسخ]] [[آیات]] [[شیطانی]] خبر داد و مجدداً مشرکان سخت‌گیری‌های خود را آغاز کردند<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۸؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.</ref>. همچنین، در بعضی از نقل‌ها، [[زمان]] [[سجده]] [[پیامبر]] و [[مشرکان]]، پس از اتمام [[آیه]] آخر [[سوره نجم]] عنوان شده، اما ظاهر برخی دیگر از [[روایات]] این است که پس از القای {{عربی|تلک الغرانیق....}} بوده است<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>
# سوره نجم و [[داستان غرانیق]] مربوط به سال پنجم بعثت می‌باشد و حال آیه تمنّی که این داستان به عنوان [[شأن نزول]] آن، مطرح می‌شود، در [[سوره حج]] واقع شده که به تصریح بسیاری از [[مفسران]] از سوره‌های مدنی است<ref>الرحلة المدرسیة، ص۴۵؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۹-۷۰.</ref>.
# آیات [[سوره اسراء]] نیز دلالتی بر [[سرزنش]] [[پیامبر]] {{صل}} و تأثیرپذیری ایشان از دسیسه‌های [[شیطان]] ندارد؛ زیرا در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گفته‌اند<ref>البته در کتب تفسیر، وجوه دیگری نیز در شأن نزول آیات بیان شده است. از جمله اینکه بر اساس برخی از روایات، مشرکین از پیامبر {{صل}} درخواست نمودند که بت‌هایشان را به بدی یاد نکند و مسلمانان فقیر را از خود دور نماید، تا آنها نیز با پیامبر {{صل}} مجالست نمایند و سخنان او را بشنوند. ر.ک: المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲؛ مجمع البیان، ج۵-۶، ص۶۶۵؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶؛ الکشاف، ج۲، ص۶۸۳-۶۸۴.</ref>. آیات سوره اسراء در تناقض و تنافی آشکار با [[قصه]] [[غرانیق]] است؛ زیرا این [[آیات]] می‌فرمایند که [[پیامبر]] هیچ رکون و تمایلی به مشر کین نشان نداد و هرگز بر آنها اعتماد نکرد؛ که اگر کم‌ترین تمایلی به آنها پیدا می‌نمود به سخت‌ترین عذاب‌های دنیوی و [[اخروی]] دچار می‌شد. اما طبق [[داستان غرانیق]]، نه تنها پیامبر به آنها [[تمایل]] پیدا کرد، بلکه به خواسته اصلی آنها [[جامه]] عمل پوشید و دست از رکن اصلی [[دعوت]] خویش ([[مبارزه]] با [[بت‌ها]]) برداشت و چیزی را که [[خداوند]] نفرموده بود به او نسبت داد<ref>الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۷۰-۷۱.</ref>. بنابراین، این آیات نه تنها بر [[لغزش]] و [[انحراف]] پیامبر دلالتی ندارند، بلکه بر [[عصمت]] حضرت نیز صحه می‌گذارند؛ زیرا تثبیت الهی چیزی غیر از عصمت‌ها نیست<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۷۳.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۲۲-۱۲۹.</ref>
# تنافی با [[قرآن]]: این داستان با تمام آیات بیانگر [[عصمت پیامبران]] ناسازگار است. با مروری گذرا بر [[آیات قرآن]]، تنافی این داستان با قرآن به خوبی نمایان می‌شود؛ آن آیات عبارت‌اند از: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۲-۴.</ref>. این [[آیات]] با صراحت، دخالت هرگونه [[هوای نفسانی]] را از گفتار پیامبر {{صل}}، و گفتار آن حضرت را در [[تبیین آموزه‌های دینی]]، تنها برگرفته از سرچشمه زلال [[وحی]] معرفی می‌کنند و هرگونه [[انحراف]] از راه [[حق]] و گم کردن مقصد را از ساحت [[نبوی]] حضرت به دور می‌دارند، چه [[گمراهی]] و [[انحرافی]] از این بالاتر که ناخواسته در میان آیات [[توحید]]، ناگاه لب به [[ستایش]] از بتان بگشاید و چه نطقی از روی [[هوا و هوس]] از این بدتر که سخن [[شیطان]] را بر [[کلام خداوند]] بیفزاید؟! دیگر آیات این [[سوره]]، به نکوهش [[بت]] و [[بت‌پرستان]] می‌پردازند که مجالی برای [[شک و تردید]] در [[پست]] بودن آنها باقی نمی‌گذارد: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>. همچنین به این نکته توجه داده شده است که [[فرشتگان]]، تنها در چارچوب [[رضایت]] و [[اذن الهی]] می‌توانند [[شفاعت]] کنند؛ چه رسد به اجسام بی‌جانی چون بتان که هیچ کاری از دستشان ساخته نیست. همه [[باور]] [[مشرکان]] از سر [[جهل]] و [[ناآگاهی]] و بر پایه پندار و [[دنیاگرایی]] است: {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى *... وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ}}<ref>«و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد *... و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>. با توجه به اینکه [[آیه]] ۷۲ همین [[سوره]] نشان می‌دهد [[کافران]] و [[مشرکان]] می‌کوشیدند با وسوسه‌های خود، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را از [[وحی]] آسمانی [[منحرف]] کنند، روشن می‌شود که [[خداوند]] هرگز [[اجازه]] نداده است آنان به این خواسته شوم خود دست یابند؛ {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. این [[آیه شریفه]]، نشان دهنده آن است که خداوند با [[امدادهای غیبی]]، راه نفوذ هرگونه وسوسه‌ای را از سوی [[شیاطین]] بر [[دل]] پیامبر اکرم {{صل}} بسته و حضرتش را از هر [[انحرافی]] [[امان]] بخشیده است<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۷۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۵.</ref>. اگر [[پیامبر]] {{صل}} این کلمات را بر [[قرآن]] افزوده بود، طبق این آیه شریفه به مجازاتی سخت [[مبتلا]] می‌شد؛ اما از آنجا که چنین امری تحقق نیافته است، این نتیجه به دست می‌آید که این کلمات بر زبان حضرت جاری نشده است<ref>ر.ک: ناصرالدین البانی، نصب المجانیق فی نسف قصة الغرانیق، ص۵۸ (نرم افزار المکتبة الشاملة).</ref>. البته از این [[استدلال]] نمی‌توان در برابر دیدگاهی بهره برد که این کلمات را گفتار [[شیطان]] می‌داند که به [[تقلید]] از صدای حضرت، آنها را ادا کرده است؛ چون حضرت هیچ سخنی را نبسته است؛ از مجموع آیاتی که فرایند [[وحی]] را از آغاز تا انجام، مصون از هرگونه [[لغزش]] معرفی می‌کنند، چنین برداشت می‌شود که این داستان [[افسانه]] و انگارهای بیش نیست؛ زیرا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اولاً در ناحیه دریافت وحی [[معصوم]] است: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ}}<ref>«و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند» سوره نمل، آیه ۶.</ref>؛ ثانیاً در مقام ضبط وحی، فراموش کار نیست: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری،» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>؛ ثالثاً در مقام انشا و [[ابلاغ]]، {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.</ref>، و رابعاً در مقام اجرای مأموریت، به دور از هر گونه [[بخل]] و [[کتمان]] است: {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}<ref>«و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref><ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۸۱.</ref>. آیاتی چند، حکایت از آن دارند که [[خداوند]] پیامبرش را از اموری که در مرتبه‌ای پایین‌تر از [[گناه]] قرار دارند، مانند فظاظت ([[خشونت]])، و [[غلظت]] [[قلب]] ([[سنگ‌دلی]])<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}} «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و شاعر بودن، [[منزه]] و [[پاک]] فرموده است. حال چسان ممکن است آن حضرت این گونه به [[ستایش]] از بتان بپردازد و عنایت الهی، حضرتش را مصون ندارد؟<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۵۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۵.</ref>. اگر [[پیامبر]] {{صل}} این کلمات را بر [[قرآن]] افزوده بود، طبق این آیه شریفه به مجازاتی سخت [[مبتلا]] می‌شد؛ اما از آنجا که چنین امری تحقق نیافته است، این نتیجه به دست می‌آید که این کلمات بر زبان حضرت جاری نشده است<ref>ر.ک: ناصرالدین البانی، نصب المجانیق فی نسف قصة الغرانیق، ص۵۸ (نرم افزار المکتبة الشاملة).</ref>. البته از این [[استدلال]] نمی‌توان در برابر دیدگاهی بهره برد که این کلمات را گفتار [[شیطان]] می‌داند که به [[تقلید]] از صدای حضرت، آنها را ادا کرده است؛ چون حضرت هیچ سخنی را نبسته است؛ از مجموع آیاتی که فرایند [[وحی]] را از آغاز تا انجام، مصون از هرگونه [[لغزش]] معرفی می‌کنند، چنین برداشت می‌شود که این داستان [[افسانه]] و انگارهای بیش نیست؛ زیرا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اولاً در ناحیه دریافت وحی [[معصوم]] است: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ}}<ref>«و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند» سوره نمل، آیه ۶.</ref>؛ ثانیاً در مقام ضبط وحی، فراموش کار نیست: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری،» سوره اعلی، آیه ۶.</ref>؛ ثالثاً در مقام انشا و [[ابلاغ]]، {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.</ref>، و رابعاً در مقام اجرای مأموریت، به دور از هر گونه [[بخل]] و [[کتمان]] است: {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}<ref>«و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref><ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۸۱.</ref>. آیاتی چند، حکایت از آن دارند که [[خداوند]] پیامبرش را از اموری که در مرتبه‌ای پایین‌تر از [[گناه]] قرار دارند، مانند فظاظت ([[خشونت]])، و [[غلظت]] [[قلب]] ([[سنگ‌دلی]])<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}} «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و شاعر بودن، [[منزه]] و [[پاک]] فرموده است. حال چسان ممکن است آن حضرت این گونه به [[ستایش]] از بتان بپردازد و عنایت الهی، حضرتش را مصون ندارد؟<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۵۳.</ref>.
# [[خداوند متعال]] برای رسیدن بی‌کم وکاست پیام‌های [[الهی]] به [[مردم]]، نگهبانانی از [[فرشتگان]] در پیش رو و پشت سر [[پیامبران]] قرار می‌دهد: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا }}<ref>«جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.</ref> و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که می‌گوید: شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان [[آیات الهی]] قرار دهد جایگاهی نمی‌ماند<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>..<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
# [[خداوند متعال]] برای رسیدن بی‌کم وکاست پیام‌های [[الهی]] به [[مردم]]، نگهبانانی از [[فرشتگان]] در پیش رو و پشت سر [[پیامبران]] قرار می‌دهد: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا }}<ref>«جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.</ref> و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که می‌گوید: شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان [[آیات الهی]] قرار دهد جایگاهی نمی‌ماند<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>..<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
# ناهمخوانی با [[تاریخ]]: اولاً [[حضرت رسول]] {{صل}} در آغاز بعثت، در حضور مشرکان و در کنار [[کعبه]] [[عبادت]] نمی‌کرد؛ بلکه سعی حضرت بر این بود که در اوقات خلوت به عبادت بپردازد؛ ثانیاً [[دشمنی]] مشرکان با حضرت بیش از این بود که بدون فحص و تحقیق به این مقدار از نرمش حضرت، واکنش مثبت نشان دهند؛ ثالثاً [[محمد بن اسحاق]] که از باسابقه‌ترین مورخان است، بر جعلی بودن این داستان از سوی زندیقان پافشاری دارد و کتابی نیز در همین راستا نگاشته است؛ چنان که [[احمد بن حسین بیهقی]] اصل داستان را غیر ثابت می‌داند و بر [[طعن]] راویان آن تأکید می‌کند<ref>ر.ک: عمر بن علی بن عادل دمشقی، اللباب فی علوم الکتاب، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، ج۱۴، ص۱۱۷.</ref>؛ رابعاً طبق [[روایت]] [[ابن عباس]] و [[ابن زبیر]]، [[سوره حج]] در [[مدینه]] نازل شده و حتی [[آیه]] ۵۲ سوره حج هم استثنا نشده است. این سخن با ادعای نزول آیه در [[مکه]] بلافاصله پس از جریان [[غرانیق]]، در تضاد است<ref>ر.ک: محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>


'''پاسخ دوم: صیانت از [[لغزش]] با [[حفظ]] [[الهی]]''': ظاهر سیاق آیه حکایت از آن دارد که منظور از {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}} همان [[توحید]] و روش درست و نفی شرک است. برخی [[اسباب نزول]] آیه نیز این برداشت را [[تأیید]] می‌کند. [[سبب نزول]] این آیه، این سان نقل شده است که [[مشرکان]] از حضرت خواستند خدایان آنان را به بدی یاد نکند و بردگانشان را که به حضرت [[ایمان]] آورده‌اند، از خود دور سازد تا مشرکان با حضرت بنشینند و بحث را دنبال کنند. پس آیه این گونه [[تفسیر]] می‌شود: نزدیک بود مشرکان تو را بلغزانند و از آنچه به تو وحی شده است دور گردانند و در نتیجه بر ما [[افترا]] ببندی؛ چراکه [[رفتار]] تو افترا بر ما شمرده می‌شود؛ چون به ما منسوبی؛ اما با حفظ و صیانت ما از این لغزش در [[امان]] ماندی<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲.</ref>.
==== عدم سوء استفاده دشمنان از این ماجرا ====
دشمنان پیامبر که در [[دشمنی]] با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمی‌کردند و برای پراکندن [[مردم]] از گرد او از انواع تهمت‌ها همچون ساحر، شاعر و [[مجنون]] استفاده می‌کردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکته‌سنجان بودند چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر [[ستایش]] خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟<ref>التمهید، ج ۱، ص ۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص ۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>.


'''پاسخ سوم: رعایت حال برخی [[مسلمانان]]''': بر پایه اخباری، [[آیه]] درباره [[امیرمؤمنان]]، علی {{ع}} است. [[حضرت رسول]] {{صل}} که می‌دانست بسیاری از همان مسلمانان، به ویژه [[منافقان]]، با علی {{ع}} [[دشمنی]] دارند - چراکه او در [[جنگ‌ها]] پدران و [[برادران]] و [[خویشان]] آنها را کشته بود- هنگامی که [[امر الهی]] درباره [[نصب]] امیرمؤمنان، علی {{ع}} بر [[خلافت]] رسید، برای اینکه آنها دست از [[اسلام]] برندارند، در [[ابلاغ]] امر الهی قدری توقف کرد. [[خداوند]] برای اینکه مسلمانان بدانند حضرتش در اجرای [[اوامر الهی]] کوتاهی نمی‌کند، این آیه را نازل فرمود و این توقف حضرت هم [[مخالفت]] با امر الهی نبود؛ زیرا وقت آن تا موقع [[غدیر خم]] که مسلمانان متفرق می‌شدند، وسعت داشت. در عبارت {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ}}، «ان» مخففه از مثقله است و فاعل {{متن قرآن|كَادُوا}} همان [[جماعت]] مسلمانان است که نزدیک بود [[پیغمبر]] {{صل}} را تفتین کنند و منصرفش سازند. در عبارت {{متن قرآن|عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِي}} امیرمؤمنان است و موضوع [[وحی]]، [[تبلیغ]] خلافت و [[نصب علی]] {{ع}} است. {{متن قرآن|لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ}}؛ بر اساس این عبارت، توقع و تقاضای آنها این بود که [[رسول خدا]] {{صل}} بر خلاف [[وحی الهی]]، غیر علی {{ع}} را بر خلافت نصب کند {{متن قرآن|وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> می‌گفتند اگر چنین کنی، ما تو را [[دوست]] خود می‌گیریم؛ [[غافل]] از اینکه آن حضرت، از روی [[هوای نفس]] سخن نمی‌گوید؛ بلکه آنچه می‌گوید، جز وحی نازل شده بر او نیست {{متن قرآن|مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref> و [[خداوند]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.</ref><ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۲۸۹.</ref>.
==== اجماع مسلمانان بر عصمت پیامبر از کفر ====
به [[اجماع]] [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] بت‌ها<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است<ref>روح‌المعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
 
==== سلب اعتماد عمومی از پیامبر ====
چنین حادثه‌ای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و ره‌آورد او می‌شود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان [[ثابت]] شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>.
 
==== عدم نقل گسترده ماجرا توسط مسلمانان و غیر آنها ====
اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در [[زمان]] وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از [[مسلمان]] و غیرمسلمان آن را به طور گسترده [[نقل]] می‌کردند، در حالی‌که هیچ‌یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند<ref>التمهید، ج ۱، ص ۸۷؛ پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص ۸۸، ۹۰.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>
 
==== تناقض با دعوت همیشگی پیامبر به توحید ====
این داستان خود، [[گواه]] [[کذب]] خود است؛ زیرا [[پیامبری]] که از [[روز]] اول دعوتش ـ و حتی قبل از آن ـ سرلوحه کار او [[یکتاپرستی]] و [[مبارزه]] با [[بت‌ها]] بوده، چگونه ممکن است چنین کلماتی را بر [[زبان]] آورد؟<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۰۷.</ref>. چگونه ممکن است حتی یک شخص عادی، در یک فاصله کوتاه، سخنانی این چنین متناقض بگوید، و هیچ یک از مخاطبان پی به تناقض آشکار آن نبرد؟ جاعلان و سازندگان این قصّه، ناشیانه آن را در جریان نزول سوره‌ای ادعا کرده‌اند که در [[آیه]] ۲۳ آن در نکوهش [[بت‌ها]] آمده است<ref>الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref>: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>. شگفتا که برخی، این عقب‌نشینی از مواضع پیشین را، حتی به قبل از جریان این داستان نسبت داده، می‌گویند: چون روی‌گردانی و [[انکار]] [[قریش]]، بر حضرت گران می‌آمد، [[آرزو]] می‌کرد که چیزی از جانب [[خدا]] نازل شود که به نحوی [[دل]] [[مشرکان]] را با حضرت نرم کند؛ تا اینکه این جریان اتفاق افتاد و آرزوی حضرت تحقق یافت؟<ref>ر.ک: تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹؛ دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۳.</ref>.
 
==== تناقض در نقل‌های مختلف حدیث ====
#تناقضات فراوانی در نقل‌های مختلف این داستان به چشم می‌خورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، [[دروغ]] بودن آن را می‌نمایاند.<ref>الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص ۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص ۱۹.</ref>؛ یعنی اولاً در گوینده جملات {{عربی|"تلك الغرانيق العلى"}} [[اختلاف]] است که آیا [[پیامبر]] یا یکی از [[مشرکان]] یا [[شیطان]] آنها را گفته است. ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون [[نقل]] شده است. ثالثاً در [[زمان]] وقوع حادثه و کیفیت آن نیز [[اختلاف]] است، از همین‌رو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است<ref>تاریخ قرآن، ص ۱۵۸.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>. برخی گفته‌اند که شب بعد از وقوع این جریان، [[جبرئیل]] بر [[پیامبر]] نازل شد و حضرت را از آنچه رخ داده بود [[آگاه]] کرد. اما در برخی دیگر از نقل‌ها آمده است که افشای این جریان و آگاهی پیامبر از ماجرا تا مدت‌ها طول کشید؛ به طوری که مسلمانانی که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، با شنیدن خبر توافق پیامبر با قریش، به [[مکّه]] برگشتند. امّا پس از مدتی جبرئیل از [[نسخ]] [[آیات]] [[شیطانی]] خبر داد و مجدداً مشرکان سخت‌گیری‌های خود را آغاز کردند<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۸؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.</ref>. همچنین، در بعضی از نقل‌ها، [[زمان]] [[سجده]] [[پیامبر]] و [[مشرکان]]، پس از اتمام [[آیه]] آخر [[سوره نجم]] عنوان شده، اما ظاهر برخی دیگر از [[روایات]] این است که پس از القای {{عربی|تلک الغرانیق....}} بوده است<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>
# سوره نجم و [[داستان غرانیق]] مربوط به سال پنجم بعثت می‌باشد و حال آنکه آیه تمنّی که این داستان به عنوان [[شأن نزول]] آن، مطرح می‌شود، در [[سوره حج]] واقع شده که به تصریح بسیاری از [[مفسران]] از سوره‌های مدنی است<ref>الرحلة المدرسیة، ص۴۵؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۹-۷۰.</ref>.
# آیات [[سوره اسراء]] نیز دلالتی بر [[سرزنش]] [[پیامبر]] {{صل}} و تأثیرپذیری ایشان از دسیسه‌های [[شیطان]] ندارد؛ زیرا در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گفته‌اند<ref>البته در کتب تفسیر، وجوه دیگری نیز در شأن نزول آیات بیان شده است. از جمله اینکه بر اساس برخی از روایات، مشرکین از پیامبر {{صل}} درخواست نمودند که بت‌هایشان را به بدی یاد نکند و مسلمانان فقیر را از خود دور نماید، تا آنها نیز با پیامبر {{صل}} مجالست نمایند و سخنان او را بشنوند. ر.ک: المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲؛ مجمع البیان، ج۵-۶، ص۶۶۵؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶؛ الکشاف، ج۲، ص۶۸۳-۶۸۴.</ref>. آیات سوره اسراء در تناقض و تنافی آشکار با [[قصه]] [[غرانیق]] است؛ زیرا این [[آیات]] می‌فرمایند که [[پیامبر]] هیچ رکون و تمایلی به مشر کین نشان نداد و هرگز بر آنها اعتماد نکرد؛ که اگر کم‌ترین تمایلی به آنها پیدا می‌نمود به سخت‌ترین عذاب‌های دنیوی و [[اخروی]] دچار می‌شد. اما طبق [[داستان غرانیق]]، نه تنها پیامبر به آنها [[تمایل]] پیدا کرد، بلکه به خواسته اصلی آنها [[جامه]] عمل پوشید و دست از رکن اصلی [[دعوت]] خویش ([[مبارزه]] با [[بت‌ها]]) برداشت و چیزی را که [[خداوند]] نفرموده بود به او نسبت داد<ref>الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۷۰-۷۱.</ref>. بنابراین، این آیات نه تنها بر [[لغزش]] و [[انحراف]] پیامبر دلالتی ندارند، بلکه بر [[عصمت]] حضرت نیز صحه می‌گذارند؛ زیرا تثبیت الهی چیزی غیر از عصمت‌ها نیست<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۷۳.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۲۲-۱۲۹.</ref>


'''پاسخ چهارم: مماشات با [[مشرکان]]''': در [[شأن نزول آیه]] چنین [[روایت]] شده است که مشرکان به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گفتند: ما [[اجازه]] نمی‌دهیم بدون دست زدن به بت‌های ما [[حجر الاسود]] را استلام کنی. [[پیامبر]] {{صل}} نیز [[عزم]] داشت تا در ظاهر، این کار را انجام دهد، اما در [[قلب]] همچنان این کار را [[ناپسند]] می‌داشت که این [[آیه]] نازل شد...<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۸۸.</ref>.
==== ناهمخوانی با [[تاریخ]] ====
#اولاً [[حضرت رسول]] {{صل}} در آغاز بعثت، در حضور مشرکان و در کنار [[کعبه]] [[عبادت]] نمی‌کرد؛ بلکه سعی حضرت بر این بود که در اوقات خلوت به عبادت بپردازد.
# ثانیاً [[دشمنی]] مشرکان با حضرت بیش از این بود که بدون فحص و تحقیق به این مقدار از نرمش حضرت، واکنش مثبت نشان دهند. #ثالثاً [[محمد بن اسحاق]] که از باسابقه‌ترین مورخان است، بر جعلی بودن این داستان از سوی زندیقان پافشاری دارد و کتابی نیز در همین راستا نگاشته است؛ چنان که [[احمد بن حسین بیهقی]] اصل داستان را غیر ثابت می‌داند و بر [[طعن]] راویان آن تأکید می‌کند<ref>ر.ک: عمر بن علی بن عادل دمشقی، اللباب فی علوم الکتاب، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، ج۱۴، ص۱۱۷.</ref>.
#رابعاً طبق [[روایت]] [[ابن عباس]] و [[ابن زبیر]]، [[سوره حج]] در [[مدینه]] نازل شده و حتی [[آیه]] ۵۲ سوره حج هم استثنا نشده است. این سخن با ادعای نزول آیه در [[مکه]] بلافاصله پس از جریان [[غرانیق]]، در تضاد است<ref>ر.ک: محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>


همچنین در روایتی آمده است [[قریش]] به حضرت پیشنهاد کردند اگر آیه [[رحمت]] را به [[آیه عذاب]]، و آیه عذاب را به آیه رحمت تبدیل کنی، به تو [[ایمان]] می‌آوریم که این [[آیه شریفه]] نازل شد<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۲۸۴.</ref>. در پاره‌ای از [[روایات]]، نسبت‌های ناروایی به پیامبر {{صل}} داده شده است که [[تأویل]] پذیر نیست و حاکی از آن است که دست [[جعل]]، این روایات را ساخته و پرداخته است. پس [[تفسیر]] را نمی‌توان به این روایات پیوند داد<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۸، ص۱۲۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۰۳-۴۰۸.</ref>
==== تناقض با شأن نزول آیه ====
#ظاهر سیاق آیه حکایت از آن دارد که منظور از {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}} همان [[توحید]] و روش درست و نفی شرک است. برخی [[اسباب نزول]] آیه نیز این برداشت را [[تأیید]] می‌کند. [[سبب نزول]] این آیه، این سان نقل شده است که [[مشرکان]] از حضرت خواستند خدایان آنان را به بدی یاد نکند و بردگانشان را که به حضرت [[ایمان]] آورده‌اند، از خود دور سازد تا مشرکان با حضرت بنشینند و بحث را دنبال کنند. پس آیه این گونه [[تفسیر]] می‌شود: نزدیک بود مشرکان تو را بلغزانند و از آنچه به تو وحی شده است دور گردانند و در نتیجه بر ما [[افترا]] ببندی؛ چراکه [[رفتار]] تو افترا بر ما شمرده می‌شود؛ چون به ما منسوبی؛ اما با حفظ و صیانت ما از این لغزش در [[امان]] ماندی<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲.</ref>.
#در [[شأن نزول آیه]] چنین [[روایت]] شده است که مشرکان به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گفتند: ما [[اجازه]] نمی‌دهیم بدون دست زدن به بت‌های ما [[حجر الاسود]] را استلام کنی. [[پیامبر]] {{صل}} نیز [[عزم]] داشت تا در ظاهر، این کار را انجام دهد، اما در [[قلب]] همچنان این کار را [[ناپسند]] می‌داشت که این [[آیه]] نازل شد...<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۸۸.</ref>.
#همچنین در روایتی آمده است [[قریش]] به حضرت پیشنهاد کردند اگر آیه [[رحمت]] را به [[آیه عذاب]]، و آیه عذاب را به آیه رحمت تبدیل کنی، به تو [[ایمان]] می‌آوریم که این [[آیه شریفه]] نازل شد<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۲۸۴.</ref>. در پاره‌ای از [[روایات]]، نسبت‌های ناروایی به پیامبر {{صل}} داده شده است که [[تأویل]] پذیر نیست و حاکی از آن است که دست [[جعل]]، این روایات را ساخته و پرداخته است. پس [[تفسیر]] را نمی‌توان به این روایات پیوند داد<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۸، ص۱۲۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۰۳-۴۰۸.</ref>
#بر پایه اخباری، [[آیه]] درباره [[امیرمؤمنان]]، علی {{ع}} است. [[حضرت رسول]] {{صل}} که می‌دانست بسیاری از همان مسلمانان، به ویژه [[منافقان]]، با علی {{ع}} [[دشمنی]] دارند - چراکه او در [[جنگ‌ها]] پدران و [[برادران]] و [[خویشان]] آنها را کشته بود- هنگامی که [[امر الهی]] درباره [[نصب]] امیرمؤمنان، علی {{ع}} بر [[خلافت]] رسید، برای اینکه آنها دست از [[اسلام]] برندارند، در [[ابلاغ]] امر الهی قدری توقف کرد. [[خداوند]] برای اینکه مسلمانان بدانند حضرتش در اجرای [[اوامر الهی]] کوتاهی نمی‌کند، این آیه را نازل فرمود و این توقف حضرت هم [[مخالفت]] با امر الهی نبود؛ زیرا وقت آن تا موقع [[غدیر خم]] که مسلمانان متفرق می‌شدند، وسعت داشت. در عبارت {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ}}، «ان» مخففه از مثقله است و فاعل {{متن قرآن|كَادُوا}} همان [[جماعت]] مسلمانان است که نزدیک بود [[پیغمبر]] {{صل}} را تفتین کنند و منصرفش سازند. در عبارت {{متن قرآن|عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِي}} امیرمؤمنان است و موضوع [[وحی]]، [[تبلیغ]] خلافت و [[نصب علی]] {{ع}} است. {{متن قرآن|لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ}}؛ بر اساس این عبارت، توقع و تقاضای آنها این بود که [[رسول خدا]] {{صل}} بر خلاف [[وحی الهی]]، غیر علی {{ع}} را بر خلافت نصب کند {{متن قرآن|وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> می‌گفتند اگر چنین کنی، ما تو را [[دوست]] خود می‌گیریم؛ [[غافل]] از اینکه آن حضرت، از روی [[هوای نفس]] سخن نمی‌گوید؛ بلکه آنچه می‌گوید، جز وحی نازل شده بر او نیست {{متن قرآن|مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref> و [[خداوند]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.</ref><ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۲۸۹.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱٬۰۹۸

ویرایش