پرش به محتوا

ظلمت: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۵: خط ۲۵:
# [[خداوند]] [[رفتار]] [[منافقین]] را تاریکی‌زا معرفی می‌‌کند و می‌فرماید مثل آنان چون کسی است که آتشی را با کوشش و [[رنج]] بر افروخته. همین که پرتو آن پیرامونش را روشن ساخت [[خداوند]] [[نور]] آنها را برگرفت و برد و در میان تاریکی‌هایی واگذارشان کرد که چیزی نمی‌بینند. آن‌چه از حالات و اوصاف [[منافقین]] و ساخت و سازها، [[اعمال]] بی‌رویه، محیط آشفته و پر [[اضطراب]] [[نفسانی]]، و خیالات و امیدهای بی‌پایه آنان که [[آیات]] گذشته بیان نموده [[قرآن]] در این مَثَل مانند پرده محسوس با تعبیرات و لغات مخصوصی برای اهل [[تأمل]] متمثل ساخته، تا آنان به خود آیند یا رسوا شوند و دیگران [[عبرت]] گیرند: [[منافقین]] [[مردم]] گم‌گشته و [[سرگردانی]] را می‌نمایاند که در بیابان [[تاریکی]] گرفتار شده‌اند توده‌های [[ابر]] همه آفاق و چراغ‌های [[راهنمایی]] آسمانی را پوشانده چنان‌که ستاره‌ای هم از گوشه افق رخ نشان نمی‌دهد، در چنین [[تاریکی]] و در میان وزش بادهای مخالف با کوشش و [[رنج]] و [[امیدواری]] هیمه و خاری فراهم می‌سازند و آتشی می‌افروزند تا از حرارتش گرم و از نورش محیط تاریک را روشن سازند تا شاید راه به جایی برند همین که [[آتش]] در می‌گیرد و نورش اطراف را روشن می‌نماید بادی می‌وزد و فراورده‌های آنان را به هر سو می‌پراکند، آن [[بیچارگان]] بهت زده و سرگردان به جای خود می‌ایستند. این مثل وضع نفسی آن مردمی است که ابرهای تاریک [[شهوات]] گوناگون افق [[فطرت]] آنها را پوشانده و ارتباطشان را با [[انوار]] [[هدایت]] [[قطع]] نموده، خود را در محیط مرگبار و [[مصیبت]] و [[فقر]] که لازمه [[دنیا]] است می‌نگرند، به جای آنکه خود را با نیروی [[عقل]] [[فطری]] و [[ارتباط]] نورهای [[هدایت]] [[قرآن]] برهانند اوهامی را آمیخته با [[حق و باطل]] چون بوته و هیمه گرد آورده و آن را مسلک و [[عقیده]] و [[آیین]] نام نهاده‌اند. همین که می‌خواهند به بافته و گردآورده‌های خود [[دل]] بندند و در پرتو [[نور]] ضعیفی که از [[فطرت]] می‌درخشد راهی یابند بادهای مخالف [[هواهای نفسانی]] که اثر برخورد با محیط‌ها و جوهای مختلف است نورشان را خاموش و راهشان را تاریک می‌نماید، پس از سال‌ها به جای خود متحیر [[ایستاده]] نه [[نور]] امیدی برای [[پیشرفت]] و نه راهی به بازگشت دارند<ref>پرتوی از قرآن، ج۱، ص۷۹.</ref>.  
# [[خداوند]] [[رفتار]] [[منافقین]] را تاریکی‌زا معرفی می‌‌کند و می‌فرماید مثل آنان چون کسی است که آتشی را با کوشش و [[رنج]] بر افروخته. همین که پرتو آن پیرامونش را روشن ساخت [[خداوند]] [[نور]] آنها را برگرفت و برد و در میان تاریکی‌هایی واگذارشان کرد که چیزی نمی‌بینند. آن‌چه از حالات و اوصاف [[منافقین]] و ساخت و سازها، [[اعمال]] بی‌رویه، محیط آشفته و پر [[اضطراب]] [[نفسانی]]، و خیالات و امیدهای بی‌پایه آنان که [[آیات]] گذشته بیان نموده [[قرآن]] در این مَثَل مانند پرده محسوس با تعبیرات و لغات مخصوصی برای اهل [[تأمل]] متمثل ساخته، تا آنان به خود آیند یا رسوا شوند و دیگران [[عبرت]] گیرند: [[منافقین]] [[مردم]] گم‌گشته و [[سرگردانی]] را می‌نمایاند که در بیابان [[تاریکی]] گرفتار شده‌اند توده‌های [[ابر]] همه آفاق و چراغ‌های [[راهنمایی]] آسمانی را پوشانده چنان‌که ستاره‌ای هم از گوشه افق رخ نشان نمی‌دهد، در چنین [[تاریکی]] و در میان وزش بادهای مخالف با کوشش و [[رنج]] و [[امیدواری]] هیمه و خاری فراهم می‌سازند و آتشی می‌افروزند تا از حرارتش گرم و از نورش محیط تاریک را روشن سازند تا شاید راه به جایی برند همین که [[آتش]] در می‌گیرد و نورش اطراف را روشن می‌نماید بادی می‌وزد و فراورده‌های آنان را به هر سو می‌پراکند، آن [[بیچارگان]] بهت زده و سرگردان به جای خود می‌ایستند. این مثل وضع نفسی آن مردمی است که ابرهای تاریک [[شهوات]] گوناگون افق [[فطرت]] آنها را پوشانده و ارتباطشان را با [[انوار]] [[هدایت]] [[قطع]] نموده، خود را در محیط مرگبار و [[مصیبت]] و [[فقر]] که لازمه [[دنیا]] است می‌نگرند، به جای آنکه خود را با نیروی [[عقل]] [[فطری]] و [[ارتباط]] نورهای [[هدایت]] [[قرآن]] برهانند اوهامی را آمیخته با [[حق و باطل]] چون بوته و هیمه گرد آورده و آن را مسلک و [[عقیده]] و [[آیین]] نام نهاده‌اند. همین که می‌خواهند به بافته و گردآورده‌های خود [[دل]] بندند و در پرتو [[نور]] ضعیفی که از [[فطرت]] می‌درخشد راهی یابند بادهای مخالف [[هواهای نفسانی]] که اثر برخورد با محیط‌ها و جوهای مختلف است نورشان را خاموش و راهشان را تاریک می‌نماید، پس از سال‌ها به جای خود متحیر [[ایستاده]] نه [[نور]] امیدی برای [[پیشرفت]] و نه راهی به بازگشت دارند<ref>پرتوی از قرآن، ج۱، ص۷۹.</ref>.  


== [[تشبیه]] [[گمراهی]] به [[تاریکی]] و [[ظلمات]] ==
== تشبیه [[گمراهی]] به [[تاریکی]] و [[ظلمات]] ==
#{{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref>.
#{{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره انعام، آیه ۶۳.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره انعام، آیه ۶۳.</ref>.
'''نتیجه''':
'''نتیجه''':
# [[خداوند]] [[اعمال]] [[کافران]] [[گمراه]] را این‌گونه به [[ظلمات]] و [[تاریکی]] [[تشبیه]] نموده و می‌فرماید: [[اعمال]] [[کفار]] چون ظلمت‌هایی است که در دریای مواج قرار داشته باشد. ({{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ}} بالای آن ظلمت موجی و بالای آن موج، موج دیگری و بالای آن ابری تیره قرار دارد، که همه آنها دست به دست هم داده و نمی‌گذارند آن تیره روز از [[نور]] [[آفتاب]] و [[ماه]] و [[ستارگان]] استفاده کند. ({{متن قرآن|يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ}} [[تاریکی]] و ظلمت‌های روی هم قرار گرفته و متراکم ({{متن قرآن|ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ}} آن [[قدر]] ظلمت‌ها روی هم متراکم است که اگر فرضاً دست خود را از ظلمت اولی در آورد آن را نمی‌بیند. ({{متن قرآن|إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا}} و وجه این تأکید این است که هیچ چیزی به [[انسان]] نزدیک‌تر از دست خود [[انسان]] نیست، و او اگر بتواند چیزی را ببیند دست خود را بهتر از سایر اعضایش می‌تواند ببیند، چون هر عضو دیگری را بخواهد ببیند باید [[خم]] شود، ولی دست را تا برابر چشم بلند می‌کند، می‌بیند، با این حال اگر کسی در ظلمتی قرار داشته باشد که حتی دست خود را نبیند، معلوم می‌شود که آن ظلمت منتها [[درجه]] ظلمت است. و در آخر [[آیه]] [[خداوند]] می‌‌فرماید [[گمراهان]] [[منحرف]] از [[توحید]] چطور می‌توانند [[نور]] داشته باشند؟ و حال آن‌که دهنده [[نور]]، [[خدا]] است که [[نور]] هر چیزی است، و اگر او برای چیزی [[نور]] قرار ندهد [[نور]] نخواهد داشت، چون غیر از [[خدا]] [[نور]] دهنده دیگری نیست ({{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}
# [[خداوند]] [[اعمال]] [[کافران]] [[گمراه]] را این‌گونه به [[ظلمات]] و [[تاریکی]] تشبیه نموده و می‌فرماید: [[اعمال]] [[کفار]] چون ظلمت‌هایی است که در دریای مواج قرار داشته باشد. ({{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ}} بالای آن ظلمت موجی و بالای آن موج، موج دیگری و بالای آن ابری تیره قرار دارد، که همه آنها دست به دست هم داده و نمی‌گذارند آن تیره روز از [[نور]] [[آفتاب]] و [[ماه]] و [[ستارگان]] استفاده کند. ({{متن قرآن|يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ}} [[تاریکی]] و ظلمت‌های روی هم قرار گرفته و متراکم ({{متن قرآن|ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ}} آن [[قدر]] ظلمت‌ها روی هم متراکم است که اگر فرضاً دست خود را از ظلمت اولی در آورد آن را نمی‌بیند. ({{متن قرآن|إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا}} و وجه این تأکید این است که هیچ چیزی به [[انسان]] نزدیک‌تر از دست خود [[انسان]] نیست، و او اگر بتواند چیزی را ببیند دست خود را بهتر از سایر اعضایش می‌تواند ببیند، چون هر عضو دیگری را بخواهد ببیند باید [[خم]] شود، ولی دست را تا برابر چشم بلند می‌کند، می‌بیند، با این حال اگر کسی در ظلمتی قرار داشته باشد که حتی دست خود را نبیند، معلوم می‌شود که آن ظلمت منتها [[درجه]] ظلمت است. و در آخر [[آیه]] [[خداوند]] می‌‌فرماید [[گمراهان]] [[منحرف]] از [[توحید]] چطور می‌توانند [[نور]] داشته باشند؟ و حال آن‌که دهنده [[نور]]، [[خدا]] است که [[نور]] هر چیزی است، و اگر او برای چیزی [[نور]] قرار ندهد [[نور]] نخواهد داشت، چون غیر از [[خدا]] [[نور]] دهنده دیگری نیست ({{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}
# بار دیگر [[قرآن]] دست [[مشرکان]] را گرفته و به درون فطرتشان می‌برد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز [[نور]] [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] را به آنها نشان می‌دهد و به [[پیامبر]] [[دستور]] می‌دهد به آنها این چنین بگوید: چه کسی شما را از تاریکی‌های بر و بحر [[رهایی]] می‌بخشد؟! {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...}}لازم به [[یادآوری]] است که ظلمت و [[تاریکی]] گاهی جنبه [[حسی]] دارد و گاهی جنبه [[معنوی]]: ظلمت [[حسی]] آن است که [[نور]] به کلی [[قطع]] شود یا آن چنان ضعیف شود که [[انسان]] جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت [[معنوی]] همان [[مشکلات]] و [[گرفتاری‌ها]] و پریشانی‌هایی است که [[عاقبت]] آنها تاریک و [[ناپیدا]] است. [[جهل]] ظلمت است، [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و نابه‌سامانی‌های [[فکری]]، [[گمراهی]]، [[کفر]] و [[انحرافات]] و آلودگی‌های [[اخلاقی]] که عواقب شوم آنها قابل [[پیش‌بینی]] نیست و یا چیزی جز [[بدبختی]] و [[پریشانی]] نمی‌باشد همگی ظلمتند. ظلمت و [[تاریکی]] شعبه‌ای از عدم است و [[انسان]] ذاتاً از عدم می‌گریزد و [[وحشت]] دارد، و به همین جهت معمولاً از [[تاریکی]] می‌ترسد. اگر این [[تاریکی]] با حوادث وحشتناک واقعی آمیخته شود و مثلاً [[انسان]] در یک سفر دریایی “شب تاریک و [[بیم]] موج و گردابی حائل” محاصره شود [[وحشت]] آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید می‌آید، زیرا معمولاً راه‌های چاره در چنان شرائطی به روی [[انسان]] بسته می‌شود، همین‌طور اگر در شبی تاریک در میان بیابانی راه را گم کند و صدای وحشتناک حیوانات درنده که در [[دل]] شب طعمه‌ای برای خود می‌جویند از دور و نزدیک به گوش او رسد، در چنین لحظاتی است که [[انسان]] همه چیز را به دست [[فراموشی]] می‌سپارد و جز خودش و [[نور]] تابناکی که در اعماق جانش می‌درخشد و او را به سوی مبدئی می‌خواند که تنها او است که می‌تواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد می‌برد. این‌گونه حالات دریچه‌هایی هستند به [[جهان]] [[توحید]] و [[خداشناسی]]. لذا در جمله بعد می‌گوید: “در چنین حالی شما از [[لطف]] بی‌پایان او [[استمداد]] می‌کنید گاهی آشکارا و با [[تضرع]] و [[خضوع]] و گاهی پنهانی در درون [[دل]] و [[جان]] او را می‌خوانید” {{متن قرآن|تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً}}<ref>تفسیر نمونه، ج۵، ۲۷۸.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۲۹.</ref>.
# بار دیگر [[قرآن]] دست [[مشرکان]] را گرفته و به درون فطرتشان می‌برد و در آن مخفیگاه اسرارآمیز [[نور]] [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] را به آنها نشان می‌دهد و به [[پیامبر]] [[دستور]] می‌دهد به آنها این چنین بگوید: چه کسی شما را از تاریکی‌های بر و بحر [[رهایی]] می‌بخشد؟! {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...}}لازم به [[یادآوری]] است که ظلمت و [[تاریکی]] گاهی جنبه [[حسی]] دارد و گاهی جنبه [[معنوی]]: ظلمت [[حسی]] آن است که [[نور]] به کلی [[قطع]] شود یا آن چنان ضعیف شود که [[انسان]] جایی را نبیند یا به زحمت ببیند، و ظلمت [[معنوی]] همان [[مشکلات]] و [[گرفتاری‌ها]] و پریشانی‌هایی است که [[عاقبت]] آنها تاریک و [[ناپیدا]] است. [[جهل]] ظلمت است، [[هرج و مرج]] [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و نابه‌سامانی‌های [[فکری]]، [[گمراهی]]، [[کفر]] و [[انحرافات]] و آلودگی‌های [[اخلاقی]] که عواقب شوم آنها قابل [[پیش‌بینی]] نیست و یا چیزی جز [[بدبختی]] و [[پریشانی]] نمی‌باشد همگی ظلمتند. ظلمت و [[تاریکی]] شعبه‌ای از عدم است و [[انسان]] ذاتاً از عدم می‌گریزد و [[وحشت]] دارد، و به همین جهت معمولاً از [[تاریکی]] می‌ترسد. اگر این [[تاریکی]] با حوادث وحشتناک واقعی آمیخته شود و مثلاً [[انسان]] در یک سفر دریایی “شب تاریک و [[بیم]] موج و گردابی حائل” محاصره شود [[وحشت]] آن به درجات بیش از مشکلاتی است که به هنگام روز پدید می‌آید، زیرا معمولاً راه‌های چاره در چنان شرائطی به روی [[انسان]] بسته می‌شود، همین‌طور اگر در شبی تاریک در میان بیابانی راه را گم کند و صدای وحشتناک حیوانات درنده که در [[دل]] شب طعمه‌ای برای خود می‌جویند از دور و نزدیک به گوش او رسد، در چنین لحظاتی است که [[انسان]] همه چیز را به دست [[فراموشی]] می‌سپارد و جز خودش و [[نور]] تابناکی که در اعماق جانش می‌درخشد و او را به سوی مبدئی می‌خواند که تنها او است که می‌تواند چنان مشکلاتی را حل کند، از یاد می‌برد. این‌گونه حالات دریچه‌هایی هستند به [[جهان]] [[توحید]] و [[خداشناسی]]. لذا در جمله بعد می‌گوید: “در چنین حالی شما از [[لطف]] بی‌پایان او [[استمداد]] می‌کنید گاهی آشکارا و با [[تضرع]] و [[خضوع]] و گاهی پنهانی در درون [[دل]] و [[جان]] او را می‌خوانید” {{متن قرآن|تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً}}<ref>تفسیر نمونه، ج۵، ۲۷۸.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۲۹.</ref>.


۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش