بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
=== [[قرآن کریم]] === | === [[قرآن کریم]] === | ||
[[خدای متعال]] در [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref> و چند [[آیه]] دیگر {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲</ref>؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، | [[خدای متعال]] در [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref> و چند [[آیه]] دیگر {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲</ref>؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، تعلیم کتاب را افزون بر [[تلاوت آیات]]، از کارهای آن حضرت به شمار آورده است و از ذکر تعلیم کتاب به دنبال تلاوت آیات به خوبی فهمیده میشود که منظور از «تعلیم کتاب» [[تعلیم]] [[قرائت قرآن]] نبوده است، بلکه [[تعلیم]] معانی و معارف آن بوده است و عطف {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}} به {{متن قرآن|الْكِتَابَ}} و تعلق {{متن قرآن|يُعَلِّمُهُمُ}} به هردو، به یک وزان مؤید دیگری برای این معنا است؛ زیرا تردیدی نیست که [[تعلیم]] [[حکمت]]، [[تعلیم]] مطلب و [[حقیقت]] است نه [[تعلیم]] لفظ و قرائت؛ پس مناسب این است که تعلیم کتاب نیز به همین معنا باشد. | ||
[[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. | [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. | ||
نیز با توجه به دو مطلب زیر دلالت آشکار دارد که یکی از شئونات و وظایفی که [[خدای متعال]] در | نیز با توجه به دو مطلب زیر دلالت آشکار دارد که یکی از شئونات و وظایفی که [[خدای متعال]] در عصر رسالت برعهدۀ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} قرار داده بود، [[تفسیر قرآن]] و [[بیان معارف]] و [[احکام]] آن بوده است: | ||
# منظور از {{متن قرآن|مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}} [[آیات قرآن]] است؛ زیرا هرچند [[قرآن]] بهطور مستقیم بر [[مردم]] نازل نشده، از آنجا که برای [[هدایت]] عموم [[مردم]] نازل شده و [[خدای متعال]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را برانگیخته است که [[قرآن]] را به آنان برساند، تعبیر {{متن قرآن|مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}} در مورد [[قرآن]] صحیح است و [[شاهد]] آن [[آیات]] دیگری است که با عبارتهای روشنتر، [[نزول]] [[آیات قرآن]] به سوی [[مردم]] را بیان کرده است؛ مانند: | # منظور از {{متن قرآن|مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}} [[آیات قرآن]] است؛ زیرا هرچند [[قرآن]] بهطور مستقیم بر [[مردم]] نازل نشده، از آنجا که برای [[هدایت]] عموم [[مردم]] نازل شده و [[خدای متعال]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را برانگیخته است که [[قرآن]] را به آنان برساند، تعبیر {{متن قرآن|مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}} در مورد [[قرآن]] صحیح است و [[شاهد]] آن [[آیات]] دیگری است که با عبارتهای روشنتر، [[نزول]] [[آیات قرآن]] به سوی [[مردم]] را بیان کرده است؛ مانند: | ||
##{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ}}<ref>«و به راستی به سوی شما آیاتی روشنگر و مثلی (عبرت آموز) از کسانی که پیش از شما گذشتند و اندرزی برای پرهیزگاران فرو فرستادهایم» سوره نور، آیه ۳۴.</ref>. | ##{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ}}<ref>«و به راستی به سوی شما آیاتی روشنگر و مثلی (عبرت آموز) از کسانی که پیش از شما گذشتند و اندرزی برای پرهیزگاران فرو فرستادهایم» سوره نور، آیه ۳۴.</ref>. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
# کلمه «تبیین» در بیان معنا و مطالب [[آیات ظهور]] دارد و در ذکر الفاظ و [[تلاوت آیات]] کاربردی ندارد<ref>علامه طباطبایی نیز در تفسیر این آیه فرموده است: {{عربی|فیکون محصل المعنی: ان القصد بنزول هذا الذکر الی عامّة البشر و انّک و الناس فی ذلک سواء و انّما اخترناک لتوجیه الخطاب و القاء القول لا لنحمّلک قدرة غیبیة و ارادة تکوینیة الهیة فنجعلک مسیطرا علیهم و علی کل شیء بل لامرین: احدهما ان تبین للناس ما نزّل تدریجا الیهم، لان المعارف الالهیة لا ینالها الناس بلا واسطة فلا بد من بعث واحد منهم للتبیین و التعلیم و هذا هو غرض الرسالة ینزل الیه الوحی فیحمله ثمّ یؤمر بتبلیغه و تعلیمه و تبیینه}}؛ (المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۹-۲۶۰).</ref>. | # کلمه «تبیین» در بیان معنا و مطالب [[آیات ظهور]] دارد و در ذکر الفاظ و [[تلاوت آیات]] کاربردی ندارد<ref>علامه طباطبایی نیز در تفسیر این آیه فرموده است: {{عربی|فیکون محصل المعنی: ان القصد بنزول هذا الذکر الی عامّة البشر و انّک و الناس فی ذلک سواء و انّما اخترناک لتوجیه الخطاب و القاء القول لا لنحمّلک قدرة غیبیة و ارادة تکوینیة الهیة فنجعلک مسیطرا علیهم و علی کل شیء بل لامرین: احدهما ان تبین للناس ما نزّل تدریجا الیهم، لان المعارف الالهیة لا ینالها الناس بلا واسطة فلا بد من بعث واحد منهم للتبیین و التعلیم و هذا هو غرض الرسالة ینزل الیه الوحی فیحمله ثمّ یؤمر بتبلیغه و تعلیمه و تبیینه}}؛ (المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۹-۲۶۰).</ref>. | ||
بنابراین، از این [[آیه]] نیز مانند [[آیات]] قبل به دست میآید که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در | بنابراین، از این [[آیه]] نیز مانند [[آیات]] قبل به دست میآید که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در عصر رسالت، [[آیات قرآن]] و معارف و [[احکام]] آن را [[تفسیر]] میکرده است؛ زیرا این [[آیه]] [[تبیین قرآن]] را از [[وظایف]] آن حضرت بیان کرده و تردیدی نیست که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از زیر بار [[وظیفه]] شانه خالی نمیکرده و تکالیفی را که [[خدا]] برعهدۀ او گذاشته بود، به [[نیکوترین]] وجه انجام میداده است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۸-۲۰.</ref> | ||
=== [[روایات]] === | === [[روایات]] === | ||
در مصادر [[روایی]] [[شیعه]] و [[سنی]]، [[روایات]] فراوانی دلالت آشکار دارد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در | در مصادر [[روایی]] [[شیعه]] و [[سنی]]، [[روایات]] فراوانی دلالت آشکار دارد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در عصر رسالت، [[قرآن]] را [[تفسیر]] میکرده است. برخی [[روایات]] بهطور کلی از [[مفسر]] بودن آن حضرت و [[تفسیر]] شدن [[آیات]] به وسیلۀ ایشان خبر میدهند و برخی، [[تفسیر]] بعضی از [[آیات]] را از آن حضرت نقل میکنند؛ برای نمونه: | ||
در معتبرترین مصادر [[روایی]] [[شیعه]] - اصول [[الکافی]] - با سندی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده که در پاسخ [[ابوبصیر]] که گفت: [[مردم]] میگویند چرا [[نام علی]] و [[اهل]] بیتش در [[کتاب خدا]] ذکر نشده است، فرمود: {{متن حدیث|قُولُوا لَهُمْ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ، و لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً و لَاأَرْبَعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ، وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَ الْحَجُّ، فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ: طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ و الْحَسَنِ و الْحُسَيْنِ {{عم}}، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي عَلِيٍّ {{ع}}: | در معتبرترین مصادر [[روایی]] [[شیعه]] - اصول [[الکافی]] - با سندی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده که در پاسخ [[ابوبصیر]] که گفت: [[مردم]] میگویند چرا [[نام علی]] و [[اهل]] بیتش در [[کتاب خدا]] ذکر نشده است، فرمود: {{متن حدیث|قُولُوا لَهُمْ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ، و لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً و لَاأَرْبَعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ، وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَ الْحَجُّ، فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ: طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ و الْحَسَنِ و الْحُسَيْنِ {{عم}}، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي عَلِيٍّ {{ع}}: | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
در [[روایات]] بسیاری آمده است: وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> نازل شد، [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را فراخواند و عبایی یا پوششی بر روی آنان انداخت و فرمود: خدایا، اینان [[اهل بیت]] و [[خواص]] من هستند».<ref>ر. ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۲۷۵، ح۳۳ و ص۲۷۶، ح۳۶ و ص۲۸۰-۲۸۱، ح۴۶ و ۴۷. در برخی روایات آمده است که فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِيَ}}، ر. ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۱۶. با بیانهای دیگری نیز «اهل البیت» در این آیه به افراد فوق و در برخی روایات به دوازده امام تفسیر شده است. ر. ک: البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج۶، ص۲۵۵-۲۸۵، ح۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۲۱، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۹، ۳۰، ۳۲، ۳۴، ۳۵، ۳۷، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۵، ۴۸، ۴۹، ۵۳، ۵۴، ۵۵، ۵۷، ۶۲.</ref> | در [[روایات]] بسیاری آمده است: وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> نازل شد، [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را فراخواند و عبایی یا پوششی بر روی آنان انداخت و فرمود: خدایا، اینان [[اهل بیت]] و [[خواص]] من هستند».<ref>ر. ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۲۷۵، ح۳۳ و ص۲۷۶، ح۳۶ و ص۲۸۰-۲۸۱، ح۴۶ و ۴۷. در برخی روایات آمده است که فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِيَ}}، ر. ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۱۶. با بیانهای دیگری نیز «اهل البیت» در این آیه به افراد فوق و در برخی روایات به دوازده امام تفسیر شده است. ر. ک: البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج۶، ص۲۵۵-۲۸۵، ح۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۲۱، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۹، ۳۰، ۳۲، ۳۴، ۳۵، ۳۷، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۵، ۴۸، ۴۹، ۵۳، ۵۴، ۵۵، ۵۷، ۶۲.</ref> | ||
بنابراین، تردیدی نیست که در | بنابراین، تردیدی نیست که در عصر رسالت [[تفسیر قرآن]] آغاز شده و نخستین [[مفسر قرآن کریم]] [[رسول خدا]] {{صل}} بوده است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۰-۲۳.</ref> | ||
== [[مفسران عصر رسالت]] == | == [[مفسران عصر رسالت]] == | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
نخستین [[مفسر قرآن]] و [[برترین]] [[مفسر]] عصر رسالت [[رسول خدا]] {{صل}} بوده است، ولی آیا غیر از آن حضرت نیز در عصر رسالت مفسر قرآن بوده است یا خیر؟ | نخستین [[مفسر قرآن]] و [[برترین]] [[مفسر]] عصر رسالت [[رسول خدا]] {{صل}} بوده است، ولی آیا غیر از آن حضرت نیز در عصر رسالت مفسر قرآن بوده است یا خیر؟ | ||
نمیتوان به این سؤال پاسخی [[قطعی]] داد؛ زیرا آیهای که دلالت آشکار داشته باشد که غیر آن حضرت نیز در عصر رسالت [[قرآن]] را [[تفسیر]] میکرده است، سراغ نداریم. برخی [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> را در مورد فهم و [[تفسیر قرآن]] یا شامل آن دانسته و به استناد آن گفتهاند: [[خدا]] در این آیه گروههایی را بر استخراج [[معانی قرآن]] [[مدح]] کرده است<ref>ر. ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱ و ۲، ص۸۰. شیخ حرّ عاملی نیز به این آیه استدلال کرده است که در فهم معنای قرآن باید به پیامبر و امامان معصوم {{عم}} رجوع شود و استنباط از قرآن متوقف بر رجوع به آنان است (ر. ک: حرّ عاملی، الفوائد الطوسیّه، ص۱۸۶).</ref>. براساس این برداشت، ممکن است از این آیه استفاده شود که در عصر رسالت غیر از رسول خدا {{صل}}، جمع دیگری که در این آیه {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} نامیده شدهاند نیز قرآن را تفسیر و معانی آن را استخراج میکردهاند؛ زیرا [[ظهور]] ارتباط آیه به عصر رسالت با توجه به [[سیاق]]، غیرقابل [[انکار]] است، ولی اولاً: معلوم نیست که این آیه در مورد تفسیر، یا حتی شامل آن باشد؛ زیرا ظاهر آن است که ضمیر {{متن قرآن|رَدُّوهُ}} به {{متن قرآن|أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ}} بازمیگردد و موضوع [[آیه]] مسائل [[امنیتی]] است نه [[تفسیر قرآن]]، و ثانیاً: بر فرض اینکه آیه به [[تفسیر]] مربوط باشد نیز بر مدعا دلالت ندارد؛ زیرا در این فرض نیز مفاد آیه این است که اگر برای فهم معنای [[قرآن]] به آنان [[رجوع]] میکردند، از طریق آنان به آن [[آگاه]] میشدند؛ پس تفسیر آنان مشروط به آن است که به آنان رجوع کنند و رجوع افراد به غیر [[رسول خدا]] {{صل}} برای فهم معنای قرآن در | نمیتوان به این سؤال پاسخی [[قطعی]] داد؛ زیرا آیهای که دلالت آشکار داشته باشد که غیر آن حضرت نیز در عصر رسالت [[قرآن]] را [[تفسیر]] میکرده است، سراغ نداریم. برخی [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> را در مورد فهم و [[تفسیر قرآن]] یا شامل آن دانسته و به استناد آن گفتهاند: [[خدا]] در این آیه گروههایی را بر استخراج [[معانی قرآن]] [[مدح]] کرده است<ref>ر. ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱ و ۲، ص۸۰. شیخ حرّ عاملی نیز به این آیه استدلال کرده است که در فهم معنای قرآن باید به پیامبر و امامان معصوم {{عم}} رجوع شود و استنباط از قرآن متوقف بر رجوع به آنان است (ر. ک: حرّ عاملی، الفوائد الطوسیّه، ص۱۸۶).</ref>. براساس این برداشت، ممکن است از این آیه استفاده شود که در عصر رسالت غیر از رسول خدا {{صل}}، جمع دیگری که در این آیه {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} نامیده شدهاند نیز قرآن را تفسیر و معانی آن را استخراج میکردهاند؛ زیرا [[ظهور]] ارتباط آیه به عصر رسالت با توجه به [[سیاق]]، غیرقابل [[انکار]] است، ولی اولاً: معلوم نیست که این آیه در مورد تفسیر، یا حتی شامل آن باشد؛ زیرا ظاهر آن است که ضمیر {{متن قرآن|رَدُّوهُ}} به {{متن قرآن|أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ}} بازمیگردد و موضوع [[آیه]] مسائل [[امنیتی]] است نه [[تفسیر قرآن]]، و ثانیاً: بر فرض اینکه آیه به [[تفسیر]] مربوط باشد نیز بر مدعا دلالت ندارد؛ زیرا در این فرض نیز مفاد آیه این است که اگر برای فهم معنای [[قرآن]] به آنان [[رجوع]] میکردند، از طریق آنان به آن [[آگاه]] میشدند؛ پس تفسیر آنان مشروط به آن است که به آنان رجوع کنند و رجوع افراد به غیر [[رسول خدا]] {{صل}} برای فهم معنای قرآن در عصر رسالت [[ثابت]] نیست. | ||
تاکنون به روایتی که بیان کند در عصر رسالت، افرادی غیر رسول خدا {{صل}} نیز قرآن را تفسیر میکردهاند، دست نیافتم و روایاتی که بیان معنا و [[تفسیر آیات]] را از [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} و سایر [[صحابه]] نقل میکند نیز قابل [[استدلال]] نیست؛ زیرا معلوم نیست که آن معنا را در عصر رسالت بیان کرده باشند و چهبسا [[ادب]] اقتضا میکرده که در عصر رسالت به [[احترام]] رسول خدا {{صل}} از بیان آنچه از تفسیر قرآن که با [[تعلّم]] از رسول خدا {{صل}} یا [[اجتهاد]] و [[تدبر]] به دست آوردهاند، [[سکوت]] کنند و با حضور آن حضرت در بین [[امت]]، به تفسیر قرآن نپردازند؛ البته احتمال دارد برای افرادی که در [[شهرها]] و روستاهای دور از محل اقامت رسول خدا {{صل}} [[زندگی]] میکردهاند و به آن حضرت دسترسی نداشتهاند، برخی [[آیات]] را تفسیر کرده باشند، ولی با توجه به اینکه صحابه آگاه به تفسیر قرآن با رسول خدا {{صل}} زندگی میکردهاند و غالباً با آن حضرت بودهاند و کمتر به شهرها و روستاهای دور از محل اقامت آن حضرت میرفتهاند، این احتمال [[ضعیف]] است و اگر هم بیان کرده باشند، در حدّ معنای یک یا چند آیه بوده، نه به مقداری که بتوان آنان را [[مفسر]] نامید. | تاکنون به روایتی که بیان کند در عصر رسالت، افرادی غیر رسول خدا {{صل}} نیز قرآن را تفسیر میکردهاند، دست نیافتم و روایاتی که بیان معنا و [[تفسیر آیات]] را از [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} و سایر [[صحابه]] نقل میکند نیز قابل [[استدلال]] نیست؛ زیرا معلوم نیست که آن معنا را در عصر رسالت بیان کرده باشند و چهبسا [[ادب]] اقتضا میکرده که در عصر رسالت به [[احترام]] رسول خدا {{صل}} از بیان آنچه از تفسیر قرآن که با [[تعلّم]] از رسول خدا {{صل}} یا [[اجتهاد]] و [[تدبر]] به دست آوردهاند، [[سکوت]] کنند و با حضور آن حضرت در بین [[امت]]، به تفسیر قرآن نپردازند؛ البته احتمال دارد برای افرادی که در [[شهرها]] و روستاهای دور از محل اقامت رسول خدا {{صل}} [[زندگی]] میکردهاند و به آن حضرت دسترسی نداشتهاند، برخی [[آیات]] را تفسیر کرده باشند، ولی با توجه به اینکه صحابه آگاه به تفسیر قرآن با رسول خدا {{صل}} زندگی میکردهاند و غالباً با آن حضرت بودهاند و کمتر به شهرها و روستاهای دور از محل اقامت آن حضرت میرفتهاند، این احتمال [[ضعیف]] است و اگر هم بیان کرده باشند، در حدّ معنای یک یا چند آیه بوده، نه به مقداری که بتوان آنان را [[مفسر]] نامید. | ||
بنابراین، وجود مفسرانی غیر از رسول خدا {{صل}} در عصر رسالت معلوم نیست و هیچ دلیل روشنی بر آن وجود ندارد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۴-۲۵.</ref> | بنابراین، وجود مفسرانی غیر از رسول خدا {{صل}} در عصر رسالت معلوم نیست و هیچ دلیل روشنی بر آن وجود ندارد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۴-۲۵.</ref> | ||
== مآخذ [[تفسیر]] | == مآخذ [[تفسیر]] عصر رسالت == | ||
«مآخذ» جمع مأخذ است. مأخذ، مصدر میمی یا اسم [[زمان]] یا اسم مکان از واژۀ «اخذ» به معنای گرفتن است. در لغت «اخذ» را به حیازت و تحصیل نیز معنا کردهاند<ref>در المعجم الوسیط انیس، ابراهیم، ص۸، {{عربی|اخذ الشیء اخذا}} به {{عربی|حازه و حصّله}} معنا شده است.</ref>، ولی میتوان گفت این دو نیز نوعی گرفتن و از مصادیق معنای آن است؛ بنابراین، اگر از مأخذ اسم مکان [[اراده]] شود، طبق ریشه اصلیاش بهمعنای محل گرفتن، حیازت و تحصیل است. | «مآخذ» جمع مأخذ است. مأخذ، مصدر میمی یا اسم [[زمان]] یا اسم مکان از واژۀ «اخذ» به معنای گرفتن است. در لغت «اخذ» را به حیازت و تحصیل نیز معنا کردهاند<ref>در المعجم الوسیط انیس، ابراهیم، ص۸، {{عربی|اخذ الشیء اخذا}} به {{عربی|حازه و حصّله}} معنا شده است.</ref>، ولی میتوان گفت این دو نیز نوعی گرفتن و از مصادیق معنای آن است؛ بنابراین، اگر از مأخذ اسم مکان [[اراده]] شود، طبق ریشه اصلیاش بهمعنای محل گرفتن، حیازت و تحصیل است. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
با توجه به اینکه در عصر رسالت، وجود [[مفسر]] دیگری جز [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[ثابت]] نیست، مآخذ تفسیر آن عصر را باید در بین تفسیرهایی که از آن حضرت به ما رسیده، جستجو کرد و یا از آیات و روایاتی که سرچشمۀ [[علم پیامبر]] {{صل}} به معانی و [[معارف قرآن]] و مآخذ تفسیرهای وی را بیان میکنند، به دست آورد. | با توجه به اینکه در عصر رسالت، وجود [[مفسر]] دیگری جز [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[ثابت]] نیست، مآخذ تفسیر آن عصر را باید در بین تفسیرهایی که از آن حضرت به ما رسیده، جستجو کرد و یا از آیات و روایاتی که سرچشمۀ [[علم پیامبر]] {{صل}} به معانی و [[معارف قرآن]] و مآخذ تفسیرهای وی را بیان میکنند، به دست آورد. | ||
با استفاده از برخی آیات و [[روایات]] و [[تفاسیر]] نقل شده از آن حضرت، اموری را بهعنوان مآخذ تفسیر آن عصر میتوان بیان کرد؛ البته باید توجه داشت [[قطعی]] بودن مآخذی که از [[روایات]] و [[تفاسیر]] نقل شده از آن حضرت، بیان میشود، منوط به [[صحت]] آنها است که در اینجا مجال بررسی آن نیست و ما آن مآخذ را بر فرض صحت صدور آن روایات و تفاسیر بیان میکنیم؛ ازاینرو، آن امور را به صورت احتمال و بر فرض صدور آنها، از مآخذ [[تفسیر]] در | با استفاده از برخی آیات و [[روایات]] و [[تفاسیر]] نقل شده از آن حضرت، اموری را بهعنوان مآخذ تفسیر آن عصر میتوان بیان کرد؛ البته باید توجه داشت [[قطعی]] بودن مآخذی که از [[روایات]] و [[تفاسیر]] نقل شده از آن حضرت، بیان میشود، منوط به [[صحت]] آنها است که در اینجا مجال بررسی آن نیست و ما آن مآخذ را بر فرض صحت صدور آن روایات و تفاسیر بیان میکنیم؛ ازاینرو، آن امور را به صورت احتمال و بر فرض صدور آنها، از مآخذ [[تفسیر]] در عصر رسالت به شمار میآوریم<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۵-۲۶.</ref>: | ||
=== فهم عرفی یا فهم خود [[پیامبر]] {{صل}} === | === فهم عرفی یا فهم خود [[پیامبر]] {{صل}} === | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
در برخی [[تفاسیر]] که از رسول خدا {{صل}} نقل شده، برای بیان مقصود آیهای به [[آیه]] دیگر استناد شده است؛ برای مثال، در تفسیر {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref> برای بیان اینکه مقصود از [[ظلم]] در این آیه، [[شرک]] است، به آیه {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>استناد شده است<ref>ر. ک: همین کتاب، ص۲۲.</ref>. | در برخی [[تفاسیر]] که از رسول خدا {{صل}} نقل شده، برای بیان مقصود آیهای به [[آیه]] دیگر استناد شده است؛ برای مثال، در تفسیر {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref> برای بیان اینکه مقصود از [[ظلم]] در این آیه، [[شرک]] است، به آیه {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>استناد شده است<ref>ر. ک: همین کتاب، ص۲۲.</ref>. | ||
برحسب این نقل و امثال آن، میتوان گفت: یکی از مآخذ تفسیر در | برحسب این نقل و امثال آن، میتوان گفت: یکی از مآخذ تفسیر در عصر رسالت خود قرآن بوده است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۷-۲۸.</ref> | ||
=== تلقی از [[جبرئیل]] === | === تلقی از [[جبرئیل]] === | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
{{متن حدیث|لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}: {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ}}<ref>«ما به تو «کوثر» دادیم * پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن!» سوره کوثر، آیه ۱.</ref> قَالَ النَّبِيُّ {{صل}}: یَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذِهِ النَّحِيرَةُ الَّتِي أَمَرَنِي بِهَا رَبِّي قَالَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِنَحِيرَةٍ وَ لَكِنَّهُ يَأْمُرُكَ إِذَا أَحْرَمْتَ لِلصَّلَاةِ أَنْ تَرْفَعَ يَدَيْكَ إِذَا كَبَّرْتَ وَ إِذَا رَكَعْتَ وَ إِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ الرُّكُوعِ وَ إِذَا سَجَدْتَ وَ إِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ السُّجُودِ فَإِنَّهُ صَلَاتُنَا وَ صَلَاةُ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ}}<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۳۸؛ در بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۰۴، ح۱۲ و ص۱۶ ح۴۰۵ نیز دو روایت با مضمون روایت مزبور در تفسیر این آیه نقل شده است.</ref>؛ وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ}} بر [[رسول خدا]] {{صل}} نازل شد، [[پیامبر]] از [[جبرئیل]] پرسید: این نحیره [شتر [[قربانی]]] ای که [[خدا]] مرا به آن [[فرمان]] داده، چیست؟ [[جبرئیل]] گفت: آن نحیره [شتر قربانی] نیست؛ خدا به تو فرمان میدهد که وقتی تکبیرة الاحرام [[نماز]] را میگویی و [[رکوع]] میکنی و سر از رکوع برمیداری، دستهایت را بالا بیاوری؛ زیرا آن، نماز ما و نماز فرشتگانی است که در آسمانهای هفتگانهاند». | {{متن حدیث|لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}: {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ}}<ref>«ما به تو «کوثر» دادیم * پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن!» سوره کوثر، آیه ۱.</ref> قَالَ النَّبِيُّ {{صل}}: یَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذِهِ النَّحِيرَةُ الَّتِي أَمَرَنِي بِهَا رَبِّي قَالَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِنَحِيرَةٍ وَ لَكِنَّهُ يَأْمُرُكَ إِذَا أَحْرَمْتَ لِلصَّلَاةِ أَنْ تَرْفَعَ يَدَيْكَ إِذَا كَبَّرْتَ وَ إِذَا رَكَعْتَ وَ إِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ الرُّكُوعِ وَ إِذَا سَجَدْتَ وَ إِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ السُّجُودِ فَإِنَّهُ صَلَاتُنَا وَ صَلَاةُ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ}}<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۳۸؛ در بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۰۴، ح۱۲ و ص۱۶ ح۴۰۵ نیز دو روایت با مضمون روایت مزبور در تفسیر این آیه نقل شده است.</ref>؛ وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ}} بر [[رسول خدا]] {{صل}} نازل شد، [[پیامبر]] از [[جبرئیل]] پرسید: این نحیره [شتر [[قربانی]]] ای که [[خدا]] مرا به آن [[فرمان]] داده، چیست؟ [[جبرئیل]] گفت: آن نحیره [شتر قربانی] نیست؛ خدا به تو فرمان میدهد که وقتی تکبیرة الاحرام [[نماز]] را میگویی و [[رکوع]] میکنی و سر از رکوع برمیداری، دستهایت را بالا بیاوری؛ زیرا آن، نماز ما و نماز فرشتگانی است که در آسمانهای هفتگانهاند». | ||
از اینگونه [[روایات]] استفاده میشود که برخی تفسیرهای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[جبرئیل امین]] دریافت شده و ازاینرو میتوان گفت: یکی از مآخذ [[تفسیر]] در | از اینگونه [[روایات]] استفاده میشود که برخی تفسیرهای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[جبرئیل امین]] دریافت شده و ازاینرو میتوان گفت: یکی از مآخذ [[تفسیر]] در عصر رسالت تلقی از جبرئیل است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۸.</ref> | ||
=== [[وحی]] یا [[تعلیم]] [[خداوند]] === | === [[وحی]] یا [[تعلیم]] [[خداوند]] === | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
در [[روایت]] دیگری که [[کلینی]] با [[سند صحیح]] از ابو الصباح نقل کرده نیز آمده است که [[امام]] [[جعفر صادق]] {{ع}} با تأکید فرمودهاند: خدا تنزیل و تأویل را به پیامبرش آموخته است<ref>کلینی، فروع الکافی، ج۷، ص۴۳۹، {{عربی|بَابُ مَا لَا يَلْزَمُ مِنَ الْأَيْمَانِ وَ النُّذُورِ}}، ح۱۵. این روایت را شیخ طوسی نیز با سند صحیح در تهذیب الاحکام، ج۸، ص۲۸۶، ح۱۰۵۲، {{عربی|بَابُ الْأَيْمَانِ وَ الْأَقْسَامِ}}، ح۴۴ آورده است.</ref>. | در [[روایت]] دیگری که [[کلینی]] با [[سند صحیح]] از ابو الصباح نقل کرده نیز آمده است که [[امام]] [[جعفر صادق]] {{ع}} با تأکید فرمودهاند: خدا تنزیل و تأویل را به پیامبرش آموخته است<ref>کلینی، فروع الکافی، ج۷، ص۴۳۹، {{عربی|بَابُ مَا لَا يَلْزَمُ مِنَ الْأَيْمَانِ وَ النُّذُورِ}}، ح۱۵. این روایت را شیخ طوسی نیز با سند صحیح در تهذیب الاحکام، ج۸، ص۲۸۶، ح۱۰۵۲، {{عربی|بَابُ الْأَيْمَانِ وَ الْأَقْسَامِ}}، ح۴۴ آورده است.</ref>. | ||
طبق بیانی که گذشت، از این دو روایت استفاده میشود که پیامبر {{صل}} معنای [[ظاهر و باطن قرآن]] و [[تفسیر]] و تأویل آن را از خدا آموخته است؛ بیتردید اگر نگوییم تنها مأخذ، دستکم یکی از مآخذ تفسیر در | طبق بیانی که گذشت، از این دو روایت استفاده میشود که پیامبر {{صل}} معنای [[ظاهر و باطن قرآن]] و [[تفسیر]] و تأویل آن را از خدا آموخته است؛ بیتردید اگر نگوییم تنها مأخذ، دستکم یکی از مآخذ تفسیر در عصر رسالت، [[تعلیم]] [[خدای متعال]] بوده است و به استناد این دو [[روایت]]، میتوان گفت: هر معنایی را که [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[آیات]] بیان کرده، به [[تعلیم]] و [[وحی الهی]] بوده است. | ||
از روایت {{متن حدیث|الَّا اِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَ مِثْلَهُ مَعَهُ}}؛ توجّه، همانا کتاب [[قرآن]] و مانند آن، با آن به من عطا شده است» که در کتابهای [[اهل تسنّن]] از رسول خدا {{صل}} نقل شده<ref>ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۳۱؛ ابو داوود، سنن ابی داوود، ج۲، ص۶۱۰، ح۴۶۰۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۲۸۳، ح۶۷۰؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، دار الکتب العلمیّة، ج۱، ص۲۹.</ref>، چهبسا استفاده شود که [[تفسیر]] و [[تأویل آیات]] نیز بر آن حضرت نازل میشده است؛ زیرا در این روایت آمده که افزون بر قرآن، مطالب دیگری به مقدار قرآن نیز به [[پیامبر]] {{صل}} عطا شده است و با توجه به اینکه عطا شدن قرآن به آن حضرت از راه [[وحی]] و نازل شدن بر وی بوده، روشن میشود که عطا شدن مطالب دیگر نیز از همین راه بوده است<ref>ابن قتیبه نیز گفته است: {{عربی|و یأتیه جبرئیل {{ع}} بالسنن کما کان یأتیه بالقرآن و لذلک قال: اوتیت الکتاب و مثله معه یعنی من السنن}} (ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ص۱۵۵).</ref>؛ بنابراین، اگر از آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> استفاده شود [[قرآن کریم]] دربردارنده همۀ معارف، [[احکام]] و [[دانشهای لازم]] برای [[هدایت]] و [[سعادت بشر]] است، بیتردید همۀ آن مطالب دیگر، تفسیر و [[تأویل قرآن]] میباشد و اگر آن استفاده پذیرفته نشود، احتمال داده میشود که همه یا بخش عمده آن مطالب، تفسیر و تأویل آیات باشد. | از روایت {{متن حدیث|الَّا اِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَ مِثْلَهُ مَعَهُ}}؛ توجّه، همانا کتاب [[قرآن]] و مانند آن، با آن به من عطا شده است» که در کتابهای [[اهل تسنّن]] از رسول خدا {{صل}} نقل شده<ref>ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۳۱؛ ابو داوود، سنن ابی داوود، ج۲، ص۶۱۰، ح۴۶۰۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۲۸۳، ح۶۷۰؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، دار الکتب العلمیّة، ج۱، ص۲۹.</ref>، چهبسا استفاده شود که [[تفسیر]] و [[تأویل آیات]] نیز بر آن حضرت نازل میشده است؛ زیرا در این روایت آمده که افزون بر قرآن، مطالب دیگری به مقدار قرآن نیز به [[پیامبر]] {{صل}} عطا شده است و با توجه به اینکه عطا شدن قرآن به آن حضرت از راه [[وحی]] و نازل شدن بر وی بوده، روشن میشود که عطا شدن مطالب دیگر نیز از همین راه بوده است<ref>ابن قتیبه نیز گفته است: {{عربی|و یأتیه جبرئیل {{ع}} بالسنن کما کان یأتیه بالقرآن و لذلک قال: اوتیت الکتاب و مثله معه یعنی من السنن}} (ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ص۱۵۵).</ref>؛ بنابراین، اگر از آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> استفاده شود [[قرآن کریم]] دربردارنده همۀ معارف، [[احکام]] و [[دانشهای لازم]] برای [[هدایت]] و [[سعادت بشر]] است، بیتردید همۀ آن مطالب دیگر، تفسیر و [[تأویل قرآن]] میباشد و اگر آن استفاده پذیرفته نشود، احتمال داده میشود که همه یا بخش عمده آن مطالب، تفسیر و تأویل آیات باشد. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
امّا به نظر میرسد اولاً: [[قطعی]] نیست که مخاطب این آیات مشرکان باشند، بلکه ممکن است مخاطب، [[مؤمنان]] یا عموم [[انسانها]] باشند و از باب {{عربی|"ايّاك اعني واسمعي يا جاره"}} مقصود [[نفی]] [[پندار]] مشرکان و یا نفی هر پندار نادرستی دربارۀ پیامبر {{صل}} باشد و ثانیاً: خطاب به مشرکان و در مقام رد پندار آنان بودن، قرینهای نیست که اطلاق این آیات را بهخصوص [[دعوت به خدا]] یا [[آیات قرآن]] مقیّد کند؛ زیرا خطاب و [[مقام]] یاد شده اگر با اطلاق ناسازگار و بیتناسب باشد، قرینه تقیید و مراد نبودن اطلاق میباشد؛ اما اگر با اطلاق نیز سازگار و متناسب باشد، دلیل تقیید نمیباشد و به نظر میرسد که با اطلاق نیز سازگار و متناسب است. چه اشکال دارد که [[آیات]]، خطاب به [[مشرکان]] و در مقام رد توهم آنان باشد و توهم آنان را با ذکر کبرای کلی [[وحی]] بودن همۀ [[سخنان پیامبر]] {{صل}} [[نفی]] کند؟ و مؤید بلکه مؤکّد این معنا روایاتی است که این آیات را با سخنان پیامبر {{صل}} دربارۀ [[امامت]] و [[خلافت حضرت علی]] {{ع}} و [[برتری]] [[اهل]] بیتش، تطبیق داده است<ref>ر. ک: حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۱۴۴-۱۴۷، ح۴، ۵، ۱۰، ۱۱، ۱۲ و ۱۴.</ref> و حتی در شماری از آن [[روایات]]، [[سبب نزول]] این آیات، نسبتهای ناروای [[منافقان]] به [[پیامبر]] {{صل}} درباره [[محبت]] و بیان [[امامت حضرت علی]] {{ع}} بیان شده است. در آن روایات آمده است که منافقان گفتند: «محمد در محبت پسر عمویش [[گمراه]] است و دربارۀ او جز از روی [[هوای نفس]] [[سخن]] نمیگوید» و [[خداوند]] در [[تکذیب]] آنان این آیات را نازل فرمود است<ref>در یکی از آن روایات آمده است: {{متن حدیث|فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَيٍّ وَ أَصْحَابُهُ لَقَدْ ضَلَّ مُحَمَّدٌ فِي مَحَبَّةِ ابْنِ عَمِّهِ وَ غَوَى وَ مَا يَنْطِقُ فِي شَأْنِهِ إِلَّا بِالْهَوَى فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}}}} و در روایت دیگر آمده است: {{متن حدیث|وَ قَالُوا وَ اللَّهِ لَقَدْ ضَلَّ هَذَا الرَّجُلُ وَ غَوَى وَ مَا يَنْطِقُ فِي ابْنِ عَمِّهِ إِلَّا بِالْهَوَى فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي ذَلِكَ: {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}}}} و در روایت دیگر آمده است: {{متن حدیث|... أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{صل}} يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ {{ع}} حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}}} (حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۱۴۴-۱۴۷، ح۴، ۵ و ۱۴).</ref>. | امّا به نظر میرسد اولاً: [[قطعی]] نیست که مخاطب این آیات مشرکان باشند، بلکه ممکن است مخاطب، [[مؤمنان]] یا عموم [[انسانها]] باشند و از باب {{عربی|"ايّاك اعني واسمعي يا جاره"}} مقصود [[نفی]] [[پندار]] مشرکان و یا نفی هر پندار نادرستی دربارۀ پیامبر {{صل}} باشد و ثانیاً: خطاب به مشرکان و در مقام رد پندار آنان بودن، قرینهای نیست که اطلاق این آیات را بهخصوص [[دعوت به خدا]] یا [[آیات قرآن]] مقیّد کند؛ زیرا خطاب و [[مقام]] یاد شده اگر با اطلاق ناسازگار و بیتناسب باشد، قرینه تقیید و مراد نبودن اطلاق میباشد؛ اما اگر با اطلاق نیز سازگار و متناسب باشد، دلیل تقیید نمیباشد و به نظر میرسد که با اطلاق نیز سازگار و متناسب است. چه اشکال دارد که [[آیات]]، خطاب به [[مشرکان]] و در مقام رد توهم آنان باشد و توهم آنان را با ذکر کبرای کلی [[وحی]] بودن همۀ [[سخنان پیامبر]] {{صل}} [[نفی]] کند؟ و مؤید بلکه مؤکّد این معنا روایاتی است که این آیات را با سخنان پیامبر {{صل}} دربارۀ [[امامت]] و [[خلافت حضرت علی]] {{ع}} و [[برتری]] [[اهل]] بیتش، تطبیق داده است<ref>ر. ک: حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۱۴۴-۱۴۷، ح۴، ۵، ۱۰، ۱۱، ۱۲ و ۱۴.</ref> و حتی در شماری از آن [[روایات]]، [[سبب نزول]] این آیات، نسبتهای ناروای [[منافقان]] به [[پیامبر]] {{صل}} درباره [[محبت]] و بیان [[امامت حضرت علی]] {{ع}} بیان شده است. در آن روایات آمده است که منافقان گفتند: «محمد در محبت پسر عمویش [[گمراه]] است و دربارۀ او جز از روی [[هوای نفس]] [[سخن]] نمیگوید» و [[خداوند]] در [[تکذیب]] آنان این آیات را نازل فرمود است<ref>در یکی از آن روایات آمده است: {{متن حدیث|فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَيٍّ وَ أَصْحَابُهُ لَقَدْ ضَلَّ مُحَمَّدٌ فِي مَحَبَّةِ ابْنِ عَمِّهِ وَ غَوَى وَ مَا يَنْطِقُ فِي شَأْنِهِ إِلَّا بِالْهَوَى فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}}}} و در روایت دیگر آمده است: {{متن حدیث|وَ قَالُوا وَ اللَّهِ لَقَدْ ضَلَّ هَذَا الرَّجُلُ وَ غَوَى وَ مَا يَنْطِقُ فِي ابْنِ عَمِّهِ إِلَّا بِالْهَوَى فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي ذَلِكَ: {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}}}} و در روایت دیگر آمده است: {{متن حدیث|... أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{صل}} يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ {{ع}} حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}}} (حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۱۴۴-۱۴۷، ح۴، ۵ و ۱۴).</ref>. | ||
بنابراین، افزون بر [[روایات]]، از این [[آیات]] نیز استفاده میشود که مأخذ تمام تفسیرهای [[پیامبر]] {{صل}} در | بنابراین، افزون بر [[روایات]]، از این [[آیات]] نیز استفاده میشود که مأخذ تمام تفسیرهای [[پیامبر]] {{صل}} در عصر رسالت، [[وحی الهی]] و [[تعلیم]] [[جبرئیل]] یا [[خدای متعال]] بوده است<ref>این تردید ازاینرو است که {{متن قرآن|شَدِيدُ الْقُوَى}} را جمعی به جبرئیل و برخی به خدا تفسیر کردهاند (ر. ک: مجمع البیان، المیزان و تفسیر القمی در تفسیر همین آیه).</ref>، و جمع بین این معنا و مأخذهای پیشین نیز به این صورت است که تلقی از جبرئیل یکی از [[صور]] [[وحی]] است و حتی در این آیات نیز جمعی از [[مفسران]] «شدید القوی» را به جبرئیل [[تفسیر]] کردهاند و طبق این تفسیر، وحی به تعلیم جبرئیل توصیف شده است و در مواردی که آیهای به کمک آیۀ دیگر تفسیر میشود، وحی بودن آن ممکن است به این لحاظ باشد که [[آیه]] [[مبیّن]] به پیامبر {{صل}} وحی شده است و حتی ممکن است کمک گرفتن از آیۀ دیگر به وحی الهی و تعلیم [[خدا]] یا تعلیم جبرئیل از جانب خدا باشد و ازاینرو، اگر در روایتی که سند آن صحیح است، تفسیر آیهای به کمک آیۀ دیگر از پیامبر {{صل}} نقل شود، حتی اگر وجه تبیین آن روشن نباشد نیز میتوان به آن [[اعتماد]] کرد. در جمع آن با فهم عرفی نیز میتوان گفت: وقتی دلالت آیه بر معنا از ابتدا با اندکی دقت و [[تدبر]]، آشکار و قابل فهم باشد و به تعلیم و تبیین نیاز نباشد، وحی بودن معنایی که از آن فهمیده میشود، به وحی بودن خود آیه است و اینگونه معانی [[تنزیل قرآن]] است که با نازل شدن آیات بر پیامبر {{صل}}، به آن حضرت تفهیم و [[القا]] میشود، و وحی و به تعلیم خدا یا جبرئیل بودن آن معانی، به لحاظ نازل شدن آن آیات از جانب خدا به وسیلۀ جبرئیل بر [[قلب]] پیامبر {{صل}} است و امتیاز و [[برتری]] اینگونه [[تفاسیر]] بر تفاسیر دیگران (مفسران غیرمعصوم) در این است که احتمال [[اشتباه]] موجود در فهم [[تفاسیر]] دیگران، در اینگونه تفاسیر جایی ندارد؛ البته درصورتیکه صدور آن از [[پیامبر]] معلوم و یا دستکم با [[سند صحیح]] به ما رسیده باشد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۸-۳۳.</ref> | ||
== [[برترین]] دانشجوی [[تفسیر]] در | == [[برترین]] دانشجوی [[تفسیر]] در عصر رسالت == | ||
یکی از ویژگیهای عصر رسالت، حضور وجود [[مبارک]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در بین [[امت مسلمان]] و امکان [[فراگیری دانش]] [[وحیانی]] [[ناب]] از آن بزرگوار بوده است. | یکی از ویژگیهای عصر رسالت، حضور وجود [[مبارک]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در بین [[امت مسلمان]] و امکان [[فراگیری دانش]] [[وحیانی]] [[ناب]] از آن بزرگوار بوده است. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
اما از آنجا که استعداد، [[همّت]]، [[شوق]] و امکانات افراد در فراگیری دانش [[اختلاف]] دارد، [[بدیهی]] است که بهرۀ همۀ [[اصحاب]] از [[دانش]] [[تفسیری]] آن حضرت یکسان نیست و ممکن است برخی هیچ نتوانسته باشند از تفسیر آن حضرت بهره ببرند و برخی، تنها تفسیر یک یا چند [[آیه]] و برخی، بخش عظیمی از آن را و برخی، تفسیر تمام [[آیات]] را از آن حضرت فراگرفته باشند. | اما از آنجا که استعداد، [[همّت]]، [[شوق]] و امکانات افراد در فراگیری دانش [[اختلاف]] دارد، [[بدیهی]] است که بهرۀ همۀ [[اصحاب]] از [[دانش]] [[تفسیری]] آن حضرت یکسان نیست و ممکن است برخی هیچ نتوانسته باشند از تفسیر آن حضرت بهره ببرند و برخی، تنها تفسیر یک یا چند [[آیه]] و برخی، بخش عظیمی از آن را و برخی، تفسیر تمام [[آیات]] را از آن حضرت فراگرفته باشند. | ||
از [[روایات]] موجود در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] به دست میآید که در بین [[صحابه]]، کسی که هم استعداد و همتش در [[فراگیری دانش]] بیش از دیگران بوده و هم امکان [[آموختن]] از [[رسول خدا]] {{صل}} بیشتر از دیگران برایش فراهم گردید، و هم رسول خدا {{صل}} در [[تعلیم]] [[دانش]] [[وحیانی]] به وی سعی فراوان نموده، [[امیر مؤمنان]] [[امام علی بن ابی طالب]] {{ع}} است و ازاینرو، میتوان او را [[برترین]] دانشجوی [[تفسیر]] در | از [[روایات]] موجود در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] به دست میآید که در بین [[صحابه]]، کسی که هم استعداد و همتش در [[فراگیری دانش]] بیش از دیگران بوده و هم امکان [[آموختن]] از [[رسول خدا]] {{صل}} بیشتر از دیگران برایش فراهم گردید، و هم رسول خدا {{صل}} در [[تعلیم]] [[دانش]] [[وحیانی]] به وی سعی فراوان نموده، [[امیر مؤمنان]] [[امام علی بن ابی طالب]] {{ع}} است و ازاینرو، میتوان او را [[برترین]] دانشجوی [[تفسیر]] در عصر رسالت دانست. اینک برخی [[روایات]] را که بر این مطلب دلالت ندارد، یادآور میشویم. | ||
در [[نهج البلاغه]] چنین آمده است: {{متن حدیث|وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ وَضَعَنِي فِي [حَجْرِهِ] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِيدٌ] يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِي فِعْلٍ... وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ {{صل}} فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ...}}<ref>نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص۸۱۱ و ۸۱۲، خطبه ۱۹۲.</ref>؛ موضع مرا نسبت به رسول خدا {{صل}}، به سبب [[خویشاوندی]] نزدیک و [[منزلت]] ویژهام، تحقیقا دانستهاید. مرا درحالیکه [[کودک]] بودم در دامانش مینهاد، به سینهاش میفشرد، در بسترش در کنار خود میخواباند و جسدش را با من تماس میداد و بوی خوشش را به من میرساند. | در [[نهج البلاغه]] چنین آمده است: {{متن حدیث|وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ وَضَعَنِي فِي [حَجْرِهِ] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِيدٌ] يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِي فِعْلٍ... وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ {{صل}} فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ...}}<ref>نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص۸۱۱ و ۸۱۲، خطبه ۱۹۲.</ref>؛ موضع مرا نسبت به رسول خدا {{صل}}، به سبب [[خویشاوندی]] نزدیک و [[منزلت]] ویژهام، تحقیقا دانستهاید. مرا درحالیکه [[کودک]] بودم در دامانش مینهاد، به سینهاش میفشرد، در بسترش در کنار خود میخواباند و جسدش را با من تماس میداد و بوی خوشش را به من میرساند. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
[[محمد بن حسن صفار]] در [[بصائر الدرجات]] فقط در ضمن دو باب درباره اینکه رسول خدا {{صل}} همۀ علمش را به [[امیر المؤمنین]] {{ع}} آموخته و آن حضرت در [[علم]] [[رسول خدا]] {{صل}} مشارکت داشته و در [[نبوّت]] مشارکت نداشته، ۲۳ [[حدیث]] نقل کرده است<ref>ر. ک: صفّار، بصائر الدرجات، ص۲۹۰-۲۹۴، جزء ۴، باب ۱۰ و ۱۱.</ref> که همۀ آنها بر مدّعای ما دلالت دارد و در باب دیگری نیز روایاتی که با [[صراحت]] این مدعا را ثابت میکند، آورده است<ref>ر. ک: صفّار، بصائر الدرجات، ص۱۹۷ و ۱۹۸، جزء ۴، باب ۸، ح۱ و ۳.</ref>. [[علامه مجلسی]] بخشی از این [[روایات]] را در [[بحار الانوار]] آورده است<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۲۰۸-۲۱۲.</ref>. | [[محمد بن حسن صفار]] در [[بصائر الدرجات]] فقط در ضمن دو باب درباره اینکه رسول خدا {{صل}} همۀ علمش را به [[امیر المؤمنین]] {{ع}} آموخته و آن حضرت در [[علم]] [[رسول خدا]] {{صل}} مشارکت داشته و در [[نبوّت]] مشارکت نداشته، ۲۳ [[حدیث]] نقل کرده است<ref>ر. ک: صفّار، بصائر الدرجات، ص۲۹۰-۲۹۴، جزء ۴، باب ۱۰ و ۱۱.</ref> که همۀ آنها بر مدّعای ما دلالت دارد و در باب دیگری نیز روایاتی که با [[صراحت]] این مدعا را ثابت میکند، آورده است<ref>ر. ک: صفّار، بصائر الدرجات، ص۱۹۷ و ۱۹۸، جزء ۴، باب ۸، ح۱ و ۳.</ref>. [[علامه مجلسی]] بخشی از این [[روایات]] را در [[بحار الانوار]] آورده است<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۲۰۸-۲۱۲.</ref>. | ||
بنابراین، [[روایات شیعه]] و [[سنی]] دلالت دارد که [[رسول خدا]] {{صل}} همۀ معانی و [[معارف قرآن]] را به [[حضرت علی]] {{ع}} آموخته است و آن حضرت نیز بدون کمترین [[خطا]] و اشتباهی همۀ آن معانی و معارف را دریافت کرده و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرده است. روایاتی از قبیل {{متن حدیث|عَلِيٌّ خَازِنُ عِلْمِي}}<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۳۱۴، حدیث ۱۸، ج۴۰، ص۲۰۴، حدیث ۱۱؛ ج۴۴، ص۲۳۸، حدیث ۲۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.</ref>، {{متن حدیث|عَلِيٌّ عَيْبَةُ عِلْمِي}}<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۹۷، ح۳۶؛ ج۱۸، ص۳۹۲، ح۹۸؛ ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۱۴۹، ح۵۴ و ص۲۰۴، ح۱۱؛ ج۲۵، ص۳۷، ح۴ و ص۴۳، ح۱۷؛ ج۳۲، ص۳۴۸، ح۳۳۰؛ ج۳۶، ص۲۰۲، ح۶؛ ج۳۷، ص۲۵۷، ح۱۴ و ص۳۱۴، ح۴۹؛ ج۳۸، ص۹۷، ح۱۵ و ص۳۴۱، ح۱۷؛ ج۳۹، ص۲۰۱، ح۳۲ و ص۲۶۷، ح۴۳؛ ج۴۰، ص۱۴، ح۲۹؛ ج۴۱، ص۱۸۲، ح۱۸؛ ج۴۶، ص۲۳۲، ح۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.</ref>، {{متن حدیث|أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۸۷، ح۱۱۴ و ص۲۰۱، ح۴ و ص۲۰۲، ح۶ و ۷ و ص۲۰۳، ح۸ و ص۲۰۴، ح۱۱ و ص۲۰۵، ح۱۲ و ص۲۰۶، ح۱۳-۱۶ و ص۲۸۶؛ ج۴۱ و ص۳۰۱، ح۳۲ و ص۳۲۷؛ ج۱۰، ص۱۲۰، ۱۴۵ و ۴۴۵؛ ج۲۴، ص۱۰۷، ۲۰۳؛ ج۳۳، ص۵۳؛ ج۲۸، ص۱۹۹؛ ج۳۹، ص۴۷، ۲۱۰؛ ج۳۸، ص۱۸۹؛ امینی، الغدیر، ج۵، ص۴۶۸-۵۰۱.</ref>، {{متن حدیث|أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۳۴؛ ج۲۶، ص۱۱۱؛ ج۶۹، ص۸۱؛ ج۹۳، ص۵۷؛ ج۴۰، ص۲۰۱، ح۳ و ص۲۰۳، ح۸، ۹، ۱۰ و ص۲۰۷؛ امینی، الغدیر، ج۵، ص۵۰۲.</ref> که در کتابهای [[فریقین]] با سندهای متعدد از [[رسول خدا]] {{صل}} نقل شده نیز [[مؤیّد]] بلکه مؤکّد این مدّعا است؛ زیرا از اینگونه [[روایات]] به خوبی استفاده میشود که [[امام علی]] {{ع}} تمام [[علم]] و [[حکمت]] [[پیامبر]] {{صل}} را بدون کم و کاست دریافت کرده است، و تردیدی نیست که [[دانش]] [[تفسیر قرآن]] جزء عمده و قدر متیقّن علم و حکمت رسول خدا بوده و بنابراین، [[قطعی]] است که امام علی {{ع}} [[برترین]] دانش آموخته | بنابراین، [[روایات شیعه]] و [[سنی]] دلالت دارد که [[رسول خدا]] {{صل}} همۀ معانی و [[معارف قرآن]] را به [[حضرت علی]] {{ع}} آموخته است و آن حضرت نیز بدون کمترین [[خطا]] و اشتباهی همۀ آن معانی و معارف را دریافت کرده و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرده است. روایاتی از قبیل {{متن حدیث|عَلِيٌّ خَازِنُ عِلْمِي}}<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۳۱۴، حدیث ۱۸، ج۴۰، ص۲۰۴، حدیث ۱۱؛ ج۴۴، ص۲۳۸، حدیث ۲۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.</ref>، {{متن حدیث|عَلِيٌّ عَيْبَةُ عِلْمِي}}<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۹۷، ح۳۶؛ ج۱۸، ص۳۹۲، ح۹۸؛ ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۱۴۹، ح۵۴ و ص۲۰۴، ح۱۱؛ ج۲۵، ص۳۷، ح۴ و ص۴۳، ح۱۷؛ ج۳۲، ص۳۴۸، ح۳۳۰؛ ج۳۶، ص۲۰۲، ح۶؛ ج۳۷، ص۲۵۷، ح۱۴ و ص۳۱۴، ح۴۹؛ ج۳۸، ص۹۷، ح۱۵ و ص۳۴۱، ح۱۷؛ ج۳۹، ص۲۰۱، ح۳۲ و ص۲۶۷، ح۴۳؛ ج۴۰، ص۱۴، ح۲۹؛ ج۴۱، ص۱۸۲، ح۱۸؛ ج۴۶، ص۲۳۲، ح۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.</ref>، {{متن حدیث|أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۸۷، ح۱۱۴ و ص۲۰۱، ح۴ و ص۲۰۲، ح۶ و ۷ و ص۲۰۳، ح۸ و ص۲۰۴، ح۱۱ و ص۲۰۵، ح۱۲ و ص۲۰۶، ح۱۳-۱۶ و ص۲۸۶؛ ج۴۱ و ص۳۰۱، ح۳۲ و ص۳۲۷؛ ج۱۰، ص۱۲۰، ۱۴۵ و ۴۴۵؛ ج۲۴، ص۱۰۷، ۲۰۳؛ ج۳۳، ص۵۳؛ ج۲۸، ص۱۹۹؛ ج۳۹، ص۴۷، ۲۱۰؛ ج۳۸، ص۱۸۹؛ امینی، الغدیر، ج۵، ص۴۶۸-۵۰۱.</ref>، {{متن حدیث|أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۳۴؛ ج۲۶، ص۱۱۱؛ ج۶۹، ص۸۱؛ ج۹۳، ص۵۷؛ ج۴۰، ص۲۰۱، ح۳ و ص۲۰۳، ح۸، ۹، ۱۰ و ص۲۰۷؛ امینی، الغدیر، ج۵، ص۵۰۲.</ref> که در کتابهای [[فریقین]] با سندهای متعدد از [[رسول خدا]] {{صل}} نقل شده نیز [[مؤیّد]] بلکه مؤکّد این مدّعا است؛ زیرا از اینگونه [[روایات]] به خوبی استفاده میشود که [[امام علی]] {{ع}} تمام [[علم]] و [[حکمت]] [[پیامبر]] {{صل}} را بدون کم و کاست دریافت کرده است، و تردیدی نیست که [[دانش]] [[تفسیر قرآن]] جزء عمده و قدر متیقّن علم و حکمت رسول خدا بوده و بنابراین، [[قطعی]] است که امام علی {{ع}} [[برترین]] دانش آموخته عصر رسالت بوده و تمام معانی و [[معارف قرآن]] و [[تفسیر]] و [[تأویل]] آن را از رسول خدا {{صل}} فراگرفته و به آن عالم و [[آگاه]] گردیده است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۳-۴۰.</ref> | ||
== [[تفسیر]] همه [[قرآن]] در | == [[تفسیر]] همه [[قرآن]] در عصر رسالت == | ||
این سؤال که در عصر رسالت چه مقدار از قرآن تفسیر شده است، بستگی دارد به اینکه [[رسول خدا]] {{صل}} چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده باشد؛ زیرا اولاً: [[ثابت]] نیست که در عصر رسالت غیر از رسول خدا {{صل}} [[مفسر]] دیگری برای قرآن بوده باشد و ثانیاً: اگر مفسر دیگری هم بوده، بیتردید به مقدار رسول خدا {{صل}} قرآن را تفسیر نکرده است. | این سؤال که در عصر رسالت چه مقدار از قرآن تفسیر شده است، بستگی دارد به اینکه [[رسول خدا]] {{صل}} چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده باشد؛ زیرا اولاً: [[ثابت]] نیست که در عصر رسالت غیر از رسول خدا {{صل}} [[مفسر]] دیگری برای قرآن بوده باشد و ثانیاً: اگر مفسر دیگری هم بوده، بیتردید به مقدار رسول خدا {{صل}} قرآن را تفسیر نکرده است. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۴: | ||
[[حق]] این است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} همۀ [[قرآن]] را [[تفسیر]] کرده، ولی نه برای همۀ [[امت]] و اصحابش؛ زیرا همۀ آنان [[استعداد]]، اهتمام، [[فراغت]] و امکانات [[یادگیری]] همۀ معانی و [[معارف قرآن]] را نداشتهاند. هریک از [[صحابه]] به مقدار استعداد، علاقه و امکاناتش از [[دانش]] [[تفسیری]] آن حضرت بهره برده است، ولی تنها کسی که براساس [[روایات]]، استعداد و امکان فراگیری همۀ معانی و معارف قرآن را داشته و [[رسول خدا]] {{صل}} تفسیر و [[تأویل]] و معانی ظاهر و [[باطن]] همۀ قرآن را برای او بیان کرده، [[برترین]] دانشآموخته آن عصر - [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} - میباشد، و عمده مستند در این مدعا همان روایاتی است که بخشی از آن در عنوان پیشین بیان شد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۰-۴۱.</ref> | [[حق]] این است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} همۀ [[قرآن]] را [[تفسیر]] کرده، ولی نه برای همۀ [[امت]] و اصحابش؛ زیرا همۀ آنان [[استعداد]]، اهتمام، [[فراغت]] و امکانات [[یادگیری]] همۀ معانی و [[معارف قرآن]] را نداشتهاند. هریک از [[صحابه]] به مقدار استعداد، علاقه و امکاناتش از [[دانش]] [[تفسیری]] آن حضرت بهره برده است، ولی تنها کسی که براساس [[روایات]]، استعداد و امکان فراگیری همۀ معانی و معارف قرآن را داشته و [[رسول خدا]] {{صل}} تفسیر و [[تأویل]] و معانی ظاهر و [[باطن]] همۀ قرآن را برای او بیان کرده، [[برترین]] دانشآموخته آن عصر - [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} - میباشد، و عمده مستند در این مدعا همان روایاتی است که بخشی از آن در عنوان پیشین بیان شد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۰-۴۱.</ref> | ||
== [[کتابت]] [[تفسیر]] | == [[کتابت]] [[تفسیر]] عصر رسالت == | ||
[[ذهبی]] برای تفسیر سه مرحله ذکر کرده است؛ مرحله اول را تفسیر در [[زمان پیامبر]] {{صل}} و [[اصحاب]] آن حضرت، مرحلۀ دوم را تفسیر در [[زمان]] [[تابعین]] دانسته، و مرحلۀ سوم را تفسیر در زمانهای تدوین نامیده است، و آغاز این مرحله را آغاز [[ظهور]] تدوین در اواخر زمان [[بنیامیه]]<ref>گفتهاند: مروان ۲۷ ذی حجه سال ۱۳۲ ه.ق کشته شد و دولت بنی امیه منقرض گردید (قمی، عباس، تتمة المنتهی، ص۱۴۶).</ref> و آغاز عصر [[عباسیها]] میداند. | [[ذهبی]] برای تفسیر سه مرحله ذکر کرده است؛ مرحله اول را تفسیر در [[زمان پیامبر]] {{صل}} و [[اصحاب]] آن حضرت، مرحلۀ دوم را تفسیر در [[زمان]] [[تابعین]] دانسته، و مرحلۀ سوم را تفسیر در زمانهای تدوین نامیده است، و آغاز این مرحله را آغاز [[ظهور]] تدوین در اواخر زمان [[بنیامیه]]<ref>گفتهاند: مروان ۲۷ ذی حجه سال ۱۳۲ ه.ق کشته شد و دولت بنی امیه منقرض گردید (قمی، عباس، تتمة المنتهی، ص۱۴۶).</ref> و آغاز عصر [[عباسیها]] میداند. | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۷: | ||
در ضمن روایتی دیگر از [[حضرت علی]] {{ع}} خطاب به [[طلحه]] چنین آمده است: {{متن حدیث|وَ تَأْوِيلُ كُلِّ آيَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ {{صل}} وَ كُلُّ حَلَالِ أَوْ حَرَامٍ أَوْ حَدٍّ أَوْ حُكْمٍ أَوْ أَيُّ شَيْءٍ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ عِنْدِي مَكْتُوبٌ بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ خَطِّ يَدِي حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۴۱.</ref>؛ «و [[تأویل]] هر آیهای که [[خدا]] بر محمد {{صل}} نازل کرده و هر [[حلال و حرام]] یا حدّ یا [[حکم]] و یا چیزیکه تا [[روز قیامت]]، [[امت]] به آن نیاز پیدا میکند، حتی دیۀ خراش، به املای [[رسول خدا]] و دستخط من [[کتابت]] شده است». | در ضمن روایتی دیگر از [[حضرت علی]] {{ع}} خطاب به [[طلحه]] چنین آمده است: {{متن حدیث|وَ تَأْوِيلُ كُلِّ آيَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ {{صل}} وَ كُلُّ حَلَالِ أَوْ حَرَامٍ أَوْ حَدٍّ أَوْ حُكْمٍ أَوْ أَيُّ شَيْءٍ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ عِنْدِي مَكْتُوبٌ بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ خَطِّ يَدِي حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۴۱.</ref>؛ «و [[تأویل]] هر آیهای که [[خدا]] بر محمد {{صل}} نازل کرده و هر [[حلال و حرام]] یا حدّ یا [[حکم]] و یا چیزیکه تا [[روز قیامت]]، [[امت]] به آن نیاز پیدا میکند، حتی دیۀ خراش، به املای [[رسول خدا]] و دستخط من [[کتابت]] شده است». | ||
این [[روایت]] با [[صراحت]] بیشتر بیان میفرماید که تأویل تمام [[آیات قرآن]] در | این [[روایت]] با [[صراحت]] بیشتر بیان میفرماید که تأویل تمام [[آیات قرآن]] در عصر رسالت به دست [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} کتابت شده است؛ البته در [[حدیث]] به عصر رسالت تصریح نشده است، ولی به املای رسول خدا بودن دلالت آشکار دارد که این کتابت در عصر رسالت بوده است. | ||
در ضمن روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز آمده است: {{متن حدیث|يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} إِمْلَاءٌ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطَّهُ عَلِيٌّ {{ع}} بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ}}<ref>کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۹۷، «کتاب الحجة، باب فیه ذکر الصحیفة و الجفر و الجامعة و مصحف فاطمة علیها السّلام»، ح۱.</ref>؛ ای [[ابو محمد]]، به [[راستی]] [[جامعه]] در نزد ما است؛ اما چه میدانند که جامعه چیست؟ [[ابو بصیر]] [[راوی حدیث]] گوید: عرض کردم: فدایت شوم! [[جامعه]] چیست؟ فرمود: صحیفهای است به طول هفتاد ذراع [[رسول خدا]] {{صل}} به املای آن حضرت از شکاف دهانش و دستخط علی {{ع}}، در آن هر [[حلال و حرام]] و هرچیزی که [[مردم]] به آن نیاز پیدا میکنند، حتی دیۀ خراش مکتوب است». | در ضمن روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز آمده است: {{متن حدیث|يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} إِمْلَاءٌ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطَّهُ عَلِيٌّ {{ع}} بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ}}<ref>کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۹۷، «کتاب الحجة، باب فیه ذکر الصحیفة و الجفر و الجامعة و مصحف فاطمة علیها السّلام»، ح۱.</ref>؛ ای [[ابو محمد]]، به [[راستی]] [[جامعه]] در نزد ما است؛ اما چه میدانند که جامعه چیست؟ [[ابو بصیر]] [[راوی حدیث]] گوید: عرض کردم: فدایت شوم! [[جامعه]] چیست؟ فرمود: صحیفهای است به طول هفتاد ذراع [[رسول خدا]] {{صل}} به املای آن حضرت از شکاف دهانش و دستخط علی {{ع}}، در آن هر [[حلال و حرام]] و هرچیزی که [[مردم]] به آن نیاز پیدا میکنند، حتی دیۀ خراش مکتوب است». | ||
از این [[حدیث]] به دست میآید که در | از این [[حدیث]] به دست میآید که در عصر رسالت صحیفهای به طول هفتاد ذراع به املای رسول خدا {{صل}} و به دستخط [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نوشته شده است. در این حدیث به [[کتابت]] [[تفسیر]] تصریح نشده، ولی فرموده است هرچیزی که مردم به آن نیاز پیدا میکنند، در آن هست و تردیدی نیست که یکی از نیازهای [[علمی]] آنان [[تفسیر آیات قرآن]] است. | ||
با توجه به این [[روایات]] که نظیر آنها در ابواب [[علم ائمه]] {{عم}} فراوان است، معلوم میشود که تفسیر در عصر رسالت نیز تدوین شده است و تقسیم تفسیر به مرحلۀ قبل از تدوین و بعد از تدوین صحیح نیست.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۱-۴۴.</ref> | با توجه به این [[روایات]] که نظیر آنها در ابواب [[علم ائمه]] {{عم}} فراوان است، معلوم میشود که تفسیر در عصر رسالت نیز تدوین شده است و تقسیم تفسیر به مرحلۀ قبل از تدوین و بعد از تدوین صحیح نیست.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۱-۴۴.</ref> | ||
== [[آثار تفسیری]] | == [[آثار تفسیری]] عصر رسالت == | ||
گرچه از [[روایات]] استفاده میشود تفسیرهایی که [[پیامبر]] {{صل}} در عصر رسالت بیان میکردهاند، [[امام علی]] {{ع}} مینوشتهاند ولی نوشتههای آن حضرت به دست ما نرسیده است و از روایات استفاده میشود که آن نوشتهها در ضمن [[صحیفه]] یا [[مصحف امام علی]] {{ع}} در نزد [[امامان معصوم]] محفوظ مانده و اکنون در نزد [[امام]] [[زمان حضرت مهدی]] {{ع}} است؛ بنابراین، کتابی [[تفسیری]] از عصر رسالت در دسترس ما نیست و آنچه هست، روایاتی است که در لابهلای [[کتابهای تفسیری]] و [[روایی]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[پیامبر خدا]] {{صل}} نقل شده که البته صدور همۀ آنها از آن حضرت نیز معلوم نیست. [[سیوطی]] بخشی از [[روایات تفسیری]] منسوب به آن حضرت را که به آن دست یافته، در آخر کتاب [[اتقان]] آورده است<ref>ر. ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۳۷-۱۲۸۸.</ref>. مجموع آن روایات ۲۱۱ [[روایت]] در [[تفسیر]] ۷۶ [[سوره]] [[قرآن]] است. برای ۳۶ سوره قرآن هیچ [[روایت تفسیری]] نقل نکرده و از آن ۷۶ سوره، برای برخی [[سورهها]] مانند [[سوره بقره]] که ۲۸۶ [[آیه]] دارد، ۲۴ روایت تفسیری آورده است و برای [[سوره حمد]] ۲ روایت و برای بسیاری از سورهها مانند [[سوره نحل]]، [[سوره انبیا]]، [[سوره توبه]]، [[سوره فرقان]]، [[سوره قصص]]، [[سوره عنکبوت]]، [[سوره لقمان]]، [[سوره غافر]]، [[سوره فصلت]]، [[سوره شوری]]، [[سوره احقاف]]، [[سوره فتح]]، [[سوره حجرات]]، [[سوره ق]]، [[سوره ذاریات]]، [[سوره طور]]، [[سوره ممتحنه]]، [[سوره طلاق]]، [[سوره معارج]]، [[سوره مزمل]]، [[سوره نبأ]]، [[سوره بلد]]، [[سوره شمس]]، [[سوره انشراح]]، [[سوره زلزال]]، [[سوره عادیات]]، [[سوره همزه]]، [[سوره ماعون]]، [[سوره کوثر]]، [[سوره نصر]]، [[سوره اخلاص]] و [[سوره ناس]] تنها یک روایت آورده است. | گرچه از [[روایات]] استفاده میشود تفسیرهایی که [[پیامبر]] {{صل}} در عصر رسالت بیان میکردهاند، [[امام علی]] {{ع}} مینوشتهاند ولی نوشتههای آن حضرت به دست ما نرسیده است و از روایات استفاده میشود که آن نوشتهها در ضمن [[صحیفه]] یا [[مصحف امام علی]] {{ع}} در نزد [[امامان معصوم]] محفوظ مانده و اکنون در نزد [[امام]] [[زمان حضرت مهدی]] {{ع}} است؛ بنابراین، کتابی [[تفسیری]] از عصر رسالت در دسترس ما نیست و آنچه هست، روایاتی است که در لابهلای [[کتابهای تفسیری]] و [[روایی]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[پیامبر خدا]] {{صل}} نقل شده که البته صدور همۀ آنها از آن حضرت نیز معلوم نیست. [[سیوطی]] بخشی از [[روایات تفسیری]] منسوب به آن حضرت را که به آن دست یافته، در آخر کتاب [[اتقان]] آورده است<ref>ر. ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۳۷-۱۲۸۸.</ref>. مجموع آن روایات ۲۱۱ [[روایت]] در [[تفسیر]] ۷۶ [[سوره]] [[قرآن]] است. برای ۳۶ سوره قرآن هیچ [[روایت تفسیری]] نقل نکرده و از آن ۷۶ سوره، برای برخی [[سورهها]] مانند [[سوره بقره]] که ۲۸۶ [[آیه]] دارد، ۲۴ روایت تفسیری آورده است و برای [[سوره حمد]] ۲ روایت و برای بسیاری از سورهها مانند [[سوره نحل]]، [[سوره انبیا]]، [[سوره توبه]]، [[سوره فرقان]]، [[سوره قصص]]، [[سوره عنکبوت]]، [[سوره لقمان]]، [[سوره غافر]]، [[سوره فصلت]]، [[سوره شوری]]، [[سوره احقاف]]، [[سوره فتح]]، [[سوره حجرات]]، [[سوره ق]]، [[سوره ذاریات]]، [[سوره طور]]، [[سوره ممتحنه]]، [[سوره طلاق]]، [[سوره معارج]]، [[سوره مزمل]]، [[سوره نبأ]]، [[سوره بلد]]، [[سوره شمس]]، [[سوره انشراح]]، [[سوره زلزال]]، [[سوره عادیات]]، [[سوره همزه]]، [[سوره ماعون]]، [[سوره کوثر]]، [[سوره نصر]]، [[سوره اخلاص]] و [[سوره ناس]] تنها یک روایت آورده است. | ||
ولی باید توجه داشت که نسبت این روایات با روایات تفسیری عصر رسالت، ممکن است عموم من وجه باشد؛ نه این روایات تمام روایات تفسیری عصر رسالت است و نه قاطعانه میتوان گفت همۀ این روایات، روایات تفسیری عصر رسالت میباشد و ازاینرو، برای دست یافتن به روایات تفسیری عصر رسالت، هم تتبّع در کتب تفسیری و روایی لازم است تا روایاتی که از سیوطی فوت شده است، بهدست آید، بهخصوص که [[سیوطی]] تنها روایاتی را که در کتب [[اهل تسنن]] بوده، جمعآوری و به [[روایات شیعه]] توجهی نکرده است، و هم باید سند [[روایات]] و [[مخالفت]] نداشتن معنا و مفاد آنها با [[قرآن کریم]] و [[سنت]] [[قطعی]] [[پیامبر]] {{صل}} بررسی شود تا روایات [[واقعی]] | ولی باید توجه داشت که نسبت این روایات با روایات تفسیری عصر رسالت، ممکن است عموم من وجه باشد؛ نه این روایات تمام روایات تفسیری عصر رسالت است و نه قاطعانه میتوان گفت همۀ این روایات، روایات تفسیری عصر رسالت میباشد و ازاینرو، برای دست یافتن به روایات تفسیری عصر رسالت، هم تتبّع در کتب تفسیری و روایی لازم است تا روایاتی که از سیوطی فوت شده است، بهدست آید، بهخصوص که [[سیوطی]] تنها روایاتی را که در کتب [[اهل تسنن]] بوده، جمعآوری و به [[روایات شیعه]] توجهی نکرده است، و هم باید سند [[روایات]] و [[مخالفت]] نداشتن معنا و مفاد آنها با [[قرآن کریم]] و [[سنت]] [[قطعی]] [[پیامبر]] {{صل}} بررسی شود تا روایات [[واقعی]] عصر رسالت از [[روایات تفسیری]] ساختگی آشکار شود.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۴-۴۵.</ref> | ||
== ویژگی [[تفسیر]] در عصر رسالت == | == ویژگی [[تفسیر]] در عصر رسالت == |