پرش به محتوا

سبب نزول در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


==اهمیت [[اسباب نزول]]==
==اهمیت [[اسباب نزول]]==
اینکه [[آگاهی]] از اسباب نزول تا چه اندازه می‌تواند در [[فهم]] و [[تفسیر قرآن]] یا فهم بهتر و کامل‌تر [[آیات]] نقش داشته باشد، همواره یکی از نخستین پرسش‌های پیش روی مؤلفان کتب اسباب نزول بوده است. شاید هیچ یک از [[مفسران]] پیشین درباره نقش ممتاز اسباب نزول در این باره تردید نکرده باشند. واحدی بر آن است که [[شناخت]] تفسیر قرآن بدون آگاهی از قصه‌های آن و [[سبب نزول]] آیاتِ آن ممکن نیست.<ref>اسباب النزول، واحدی، ص‌۸‌.</ref>. [[شاطبی]] گفته است: شناخت اسباب [[تنزیل]] برای همه طالبان [[دانش]] [[قرآن]] لازم است. وی در این باره به دو دلیل استناد می‌کند: نخست آن‌که محور [[اعجاز]] در [[نظم]] قرآن شناخت مقتضای [[حال]] است و چه بسا که از [[کلام]] واحد برحسب احوال، یا مخاطب‌های متفاوت برداشت‌های گوناگون حاصل شود؛ مثلاً استفهام یا صیغه امر دارای معانی مختلفی است که از قراین خارجی فهمیده می‌شود و اسباب نزول بیان‌کننده قرائن خارجی کلام است و شناخت سبب نزول در واقع همان شناخت مقتضای حال است که در [[تفسیر آیات]] به آن نیاز جدی است. دوم آن‌که عدم آشنایی به اسباب نزول سبب [[اجمال]] در [[آیات قرآن]] شده، در نتیجه موجب برداشت‌های مختلف از [[نصوص]] آیات می‌شود و چه بسا نزاع‌هایی را نیز در پی داشته باشد؛ بنابراین، شناخت اسباب نزول برای [[پیش‌گیری]] از اجمال آیات و پیامدهای آن لازم است.<ref>الموافقات، ج ۳، ص‌۲۰۱ ـ ۲۰۲.</ref>. [[ابن‌تیمیه]] نیز بر این نقش اسباب نزول تأکید کرده، بر آن است که شناخت اسباب نزول به فهم [[آیه]] کمک می‌کند؛ زیرا [[علم]] به‌سبب موجب علم به مسبب می‌شود.<ref>علم اسباب النزول، ص‌۷۵؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۶۲‌.</ref>. توجّه مفسران به [[روایات]] اسباب نزول در تفسیر قرآن نشان می‌دهد که آنان برای این روایات جای‌گاهی بس مهم در نظر گرفته‌اند، تا آنجا که حجم فراوانی از [[تفسیر صحابه]] و [[تابعان]] را بیان اسباب نزول آیات تشکیل می‌داده است. حتی در [[زمان]] [[صحابه]] [[علم]] به [[تنزیل قرآن]] و اینکه [[آیات]] آن در چه [[زمان]] و مکانی و درباره چه کسانی یا چیزهایی نازل شده است [[ارزش]] و [[افتخار]] به‌شمار می‌آمد و معیار فضل و تقدم [[صحابه]] بر دیگران یا برخی از صحابه بر دیگر [[صحابیان]] بوده است. در روایتی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آمده است که در خطبه‌ای فرمود: هرچه می‌خواهید از من بپرسید که به [[خدا]] [[سوگند]] از هر‌چه بپرسید به شما گزارش می‌دهم، و درباره [[کتاب خدا]] هرچه می‌خواهید از من بپرسید. به خدا سوگند که هیچ آیه‌ای نیست مگر آنکه می‌دانم در شب نازل شده یا در [[روز]]، در دشت نازل شده یا در [[کوه]]، و به خدا سوگند می‌دانم هر آیه‌ای از [[قرآن]] کجا و درباره چه کسی نازل شده است؛ زیرا پروردگارم به من [[قلبی]] بسیار [[خردمند]] و سنجش‌گر و زبانی بسیار پرسش‌گر بخشیده است.<ref>تاریخ دمشق، ج‌۲۷، ص‌۱۰۰؛ کنزالعمال، ج‌۲، ص‌۵۶۵؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۵۷.</ref>. [[ابن‌مسعود]] نیز گفته است: به خدایی که هیچ معبودی جز او نیست سوگند که هیچ آیه‌ای از کتاب خدا نازل نشده است مگر آنکه می‌دانم کجا و درباره چه کسی نازل شده است.<ref>التفسیر والمفسرون، ج‌۱، ص‌۹۰.</ref>. [[ابن عباس]] نیز از دانایان به [[اسباب نزول]] بوده و موارد فراوانی از [[تفسیر]] نقل شده از وی در بیان [[سبب نزول]] آیات‌است.
اینکه [[آگاهی]] از اسباب نزول تا چه اندازه می‌تواند در [[فهم]] و [[تفسیر قرآن]] یا فهم بهتر و کامل‌تر [[آیات]] نقش داشته باشد، همواره یکی از نخستین پرسش‌های پیش روی مؤلفان کتب اسباب نزول بوده است. شاید هیچ یک از [[مفسران]] پیشین درباره نقش ممتاز اسباب نزول در این باره تردید نکرده باشند. واحدی بر آن است که [[شناخت]] تفسیر قرآن بدون آگاهی از قصه‌های آن و [[سبب نزول]] آیاتِ آن ممکن نیست.<ref>اسباب النزول، واحدی، ص‌۸‌.</ref>. [[شاطبی]] گفته است: شناخت اسباب [[تنزیل]] برای همه طالبان [[دانش]] [[قرآن]] لازم است. وی در این باره به دو دلیل استناد می‌کند: نخست آن‌که محور [[اعجاز]] در [[نظم]] قرآن شناخت مقتضای [[حال]] است و چه بسا که از [[کلام]] واحد برحسب احوال، یا مخاطب‌های متفاوت برداشت‌های گوناگون حاصل شود؛ مثلاً استفهام یا صیغه امر دارای معانی مختلفی است که از قراین خارجی فهمیده می‌شود و اسباب نزول بیان‌کننده قرائن خارجی کلام است و شناخت سبب نزول در واقع همان شناخت مقتضای حال است که در [[تفسیر آیات]] به آن نیاز جدی است. دوم آن‌که عدم آشنایی به اسباب نزول سبب [[اجمال]] در [[آیات قرآن]] شده، در نتیجه موجب برداشت‌های مختلف از [[نصوص]] آیات می‌شود و چه بسا نزاع‌هایی را نیز در پی داشته باشد؛ بنابراین، شناخت اسباب نزول برای [[پیش‌گیری]] از اجمال آیات و پیامدهای آن لازم است.<ref>الموافقات، ج ۳، ص‌۲۰۱ ـ ۲۰۲.</ref>. [[ابن‌تیمیه]] نیز بر این نقش اسباب نزول تأکید کرده، بر آن است که شناخت اسباب نزول به فهم [[آیه]] کمک می‌کند؛ زیرا [[علم]] به‌سبب موجب علم به مسبب می‌شود.<ref>علم اسباب النزول، ص‌۷۵؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۶۲‌.</ref>. توجّه مفسران به [[روایات]] اسباب نزول در تفسیر قرآن نشان می‌دهد که آنان برای این روایات جایگاهی بس مهم در نظر گرفته‌اند، تا آنجا که حجم فراوانی از [[تفسیر صحابه]] و [[تابعان]] را بیان اسباب نزول آیات تشکیل می‌داده است. حتی در [[زمان]] [[صحابه]] [[علم]] به [[تنزیل قرآن]] و اینکه [[آیات]] آن در چه [[زمان]] و مکانی و درباره چه کسانی یا چیزهایی نازل شده است [[ارزش]] و [[افتخار]] به‌شمار می‌آمد و معیار فضل و تقدم [[صحابه]] بر دیگران یا برخی از صحابه بر دیگر [[صحابیان]] بوده است. در روایتی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آمده است که در خطبه‌ای فرمود: هرچه می‌خواهید از من بپرسید که به [[خدا]] [[سوگند]] از هر‌چه بپرسید به شما گزارش می‌دهم، و درباره [[کتاب خدا]] هرچه می‌خواهید از من بپرسید. به خدا سوگند که هیچ آیه‌ای نیست مگر آنکه می‌دانم در شب نازل شده یا در [[روز]]، در دشت نازل شده یا در [[کوه]]، و به خدا سوگند می‌دانم هر آیه‌ای از [[قرآن]] کجا و درباره چه کسی نازل شده است؛ زیرا پروردگارم به من [[قلبی]] بسیار [[خردمند]] و سنجش‌گر و زبانی بسیار پرسش‌گر بخشیده است.<ref>تاریخ دمشق، ج‌۲۷، ص‌۱۰۰؛ کنزالعمال، ج‌۲، ص‌۵۶۵؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۵۷.</ref>. [[ابن‌مسعود]] نیز گفته است: به خدایی که هیچ معبودی جز او نیست سوگند که هیچ آیه‌ای از کتاب خدا نازل نشده است مگر آنکه می‌دانم کجا و درباره چه کسی نازل شده است.<ref>التفسیر والمفسرون، ج‌۱، ص‌۹۰.</ref>. [[ابن عباس]] نیز از دانایان به [[اسباب نزول]] بوده و موارد فراوانی از [[تفسیر]] نقل شده از وی در بیان [[سبب نزول]] آیات‌است.


توجه به اسباب نزول در میان [[تابعان]] نیز به همان اندازه یا بیشتر بوده است؛ گرچه بسیاری از روایاتی که از آنها به ما رسیده مورد تردید یا [[انکار]] [[حدیث‌شناسان]] و [[مفسران]] تحلیل‌گر بعدی قرار گرفت، آن را صرفاً حوادثی دانستند که [[آیات قرآن]] بر آن تطبیق داده شده است.
توجه به اسباب نزول در میان [[تابعان]] نیز به همان اندازه یا بیشتر بوده است؛ گرچه بسیاری از روایاتی که از آنها به ما رسیده مورد تردید یا [[انکار]] [[حدیث‌شناسان]] و [[مفسران]] تحلیل‌گر بعدی قرار گرفت، آن را صرفاً حوادثی دانستند که [[آیات قرآن]] بر آن تطبیق داده شده است.
خط ۱۴: خط ۱۴:


==اعتبار روایات [[اسباب نزول]]==
==اعتبار روایات [[اسباب نزول]]==
[[دانش]] اسباب نزول از دانش‌های [[نقلی]] است که تنها راه دست‌یابی به آن نقل است و نمی‌توان برای رسیدن به آن [[اجتهاد]] کرد و اسباب نزول موجود روایاتی منقول از [[امامان معصوم]]{{ع}} [[صحابه]]، [[تابعان]] و [[پیروان]] آنها است، که از ارزشی یکسان برخوردار نیست؛ افزون بر اینکه در میان آنها روایات مجعول و محرَّف نیز دیده می‌شود. همین مسأله واحدی را بر آن داشت تا به [[گزینش]] روایات اسباب نزول روی آورد و آن‌چه را صحیح می‌پنداشت در مجموعه‌ای گرد آورد.<ref>اسباب النزول، واحدی، ص‌۷ ـ ۹.</ref>. وی با استناد به [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} که می‌فرماید: هرکس بدون دانش، بر [[قرآن]] [[دروغ]] ببندد، باید جای‌گاه خود را در [[آتش]] مهیا ببیند، [[نقل روایات]] غیر صحیح درباره اسباب نزول را با [[دروغ بستن]] بر قرآن برابر می‌دانست و بر این [[باور]] بود که جایز نیست درباره اسباب نزول [[آیات کریمه قرآن]] سخنی گفته شود؛ مگر از طریق نقل و شنیدن از کسانی‌که [[شاهد]] [[نزول وحی]] بودند و نسبت به اسباب نزول آگاهی داشتند و درباره این دانش بحث و [[پژوهش]] کردند؛<ref>اسباب‌النزول، واحدی، ص۸‌؛ الاتقان، ج۱، ص‌۶۶‌.</ref>. [[مفسران اهل سنت]] سخن [[صحابیان]] [[شاهد]] [[نزول وحی]] را در حد [[سخنان پیامبر]] بالا بردند و در [[حکم]] [[حدیث]] [[مسند]] و مرفوع قرار دادند.<ref>معرفة علوم الحدیث، ص‌۳۷؛ مقدمه ابن‌الصلاح، ص‌۴۶‌ـ‌۴۷؛ تدریب‌الراوی، ج۱، ص‌۱۹۲‌ـ‌۱۹۳.</ref>. البته این حکم، [[روایات]] سایر صحابیان را شامل نمی‌شود؛ مانند [[ابن‌عباس]] که از صحابیان خردسال بوده یا [[ابوهریره]] که در سه سال پایان [[حیات پیامبر]]، [[اسلام]] آورده است و روایات آنها حدیث موقوف به‌شمار می‌آید؛<ref>مقدمه ابن‌الصلاح، ص‌۴۷.</ref>. هم‌چنین [[سیوطی]] روایات منقول از [[تابعان]] را حدیث مرفوعِ مرسل شمرده است که در‌صورت برخورداری از دو شرط قابل پذیرش است: نخست اینکه سند آن تا فرد [[تابعی]] صحیح باشد و دوم آنکه آن تابعی از [[پیشوایان]] در [[تفسیر]] باشد که تفسیر * خود را از صحابیان گرفته‌اند؛ مانند [[مجاهد]]، [[عکرمه]] و [[سعید بن جبیر]]، یا آنکه آن [[روایت]] با [[روایت مرسل]] دیگری تقویت شود.<ref>الاتقان، ج‌۱، ص‌۶۷‌.</ref>. در مقابل این نظر، برخی نیز نگاه خوش بینانه‌ای به روایات [[اسباب نزول]] نداشته، اعتبار آنهارا رد کرده‌اند؛ علاّمه طباطبایی با اینکه [[معتقد]] است دانستن اسباب نزول تا اندازه‌ای [[انسان]] را از مورد [[نزول]] و مضمون [[آیات]] [[آگاه]] و روشن می‌کند؛<ref>قرآن در اسلام، ص‌۱۱۸.</ref>. اما روایات موجود اسباب نزول را فاقد اعتبار کافی می‌داند. وی می‌گوید: تتبع این روایات و [[تأمل]] کافی در اطراف آنها انسان را نسبت به آنها بدبین می‌کند؛ زیرا اولاً از [[سیاق]] بسیاری از آنها پیدا است که [[راوی]] ارتباط [[نزول آیه]] با حادثه را به‌صورت مشافهه و دریافت و [[حفظ]] به‌دست نیاورده، بلکه قصه را حکایت می‌کند؛ سپس آیاتی را که از جهت معنا با قصه مناسب است به [[قصه]] ارتباط می‌دهد؛ بنابراین، [[سبب نزول]] موجود در روایات، نظری و [[اجتهادی]] است، نه سبب نزول که از راه [[مشاهده]] و ضبط به‌دست آمده باشد. شاهد آن هم وجود روایات متناقض و متفاوت در ذیل یک [[آیه]] است که نمی‌توان همه را به عنوان سبب نزول پذیرفت. ثانیاً [[منع کتابت حدیث]] از‌طرف [[مقام خلافت]] در [[صدر اسلام]] که تا پایان [[قرن اول هجری]] ادامه داشت راه نقل به معنا را بیش از حد [[ضرورت]] برای [[راویان]] باز‌کرد و تغییرات ناچیز که در هر مرتبه [[نقل روایت]] پیش می‌آمد کم کم روی هم تراکم نموده گاهی اصل حادثه را کاملاً دگرگون می‌کرد؛ بنابراین، با تحقق چنین احتمالاتی [[روایات]] [[اسباب نزول]] اعتبار خود را از دست خواهد داد؛ به‌طوری که حتی صحیح بودن خبر از جهت سند نیز سودی نمی‌بخشد.<ref>قرآن در اسلام، ص‌۱۱۸‌ـ‌۱۱۹.</ref>. ایشان هم‌چنین بر آن است که روایات سبب نزولی که [[متواتر]] یا [[قطعی]] نباشد تنها در‌صورتی اعتبار خواهد داشت که به [[تأیید]] [[آیه]] برسد؛ یعنی آنکه بر آیه * عرضه شود و در‌صورتی که مضمون آیه و قراین موجود در آن با [[روایت]] سازگار بود به آن [[اعتماد]] شود و در هر صورت مقاصد عالیه [[قرآن مجید]] در استفاده خود از [[آیات کریمه قرآن]] نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارد.<ref>قرآن در اسلام، ص‌۱۱۹‌ـ‌۱۲۰.</ref>. برخی دیگر از [[محققان]] روشی میانه اتخاذ کرده، با تأکید بر نقش روایات اسباب نزول در [[فهم]] و [[تفسیر]] صحیح‌تر [[آیات]] معتقدند که راه [[اثبات]] [[درستی]] و اعتبار روایات اسباب نزول تنها [[موثق]] بودن [[رجال]] سند آنها نیست؛ بلکه افزون بر آن، از راه‌هایی دیگر مانند [[تواتر]] [[تاریخی]] یا [[همراهی]] با قراین معتبر مانند تناسب و [[هماهنگی]] با مفاد [[آیات کریمه]] نیز می‌توان به درستی آنها پی برد. از نظر این گروه مجموع روایات اسباب نزول در سه دسته جای می‌گیرد: یک دسته روایاتی که درستی و اعتبار آنها قطعی است و با دلیل معتبر ثابت شده است. دسته دیگر روایاتی که نادرستی و عدم اعتبار آنها قطعی و مسلم است و دسته سوم روایاتی است که بر نادرستی یا درستی آنها دلیلی وجود ندارد. در [[تفسیر آیات]] کریمه، دسته اول از روایات مورد استناد قرار می‌گیرد و دسته دوم باید نادیده گرفته شود و در مورد دسته سوم از [[روایات]]، [[مفسر]] می‌تواند هم با در نظر گرفتن روایات [[سبب نزول]] مفاد [[آیات]] را تبیین کند و هم با قطع نظر از آن؛ ولی از [[اسناد]] هر یک از این دو به [[خدای متعال]] باید خودداری کند و مفهوم مشترک میان آن دو را به عنوان مفاد [[قطعی]] [[آیه]] مطرح سازد.<ref>روش‌شناسی تفسیر، ص‌۱۶۲‌ـ‌۱۶۳.</ref>. این نظر با نظر اول ـ که از [[سیوطی]] نقل شد ـ تفاوت روشنی ندارد؛ اما در [[مقام]] برخورد با روایات [[اسباب نزول]] کاملا با آن متفاوت است و هرگز در پذیرش روایات، [[صحت سند]] را ملاک [[حقیقی]] و اصلی قرار‌نمی‌دهد و به نقد متن روایات و سازگاری با متن آیات نیز توجه جدی دارد.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[اسباب نزول - طیب حسینی ۱ (مقاله)|مقاله «اسباب نزول»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۲، ص ۶۴۴.</ref>.
[[دانش]] اسباب نزول از دانش‌های [[نقلی]] است که تنها راه دست‌یابی به آن نقل است و نمی‌توان برای رسیدن به آن [[اجتهاد]] کرد و اسباب نزول موجود روایاتی منقول از [[امامان معصوم]]{{ع}} [[صحابه]]، [[تابعان]] و [[پیروان]] آنها است، که از ارزشی یکسان برخوردار نیست؛ افزون بر اینکه در میان آنها روایات مجعول و محرَّف نیز دیده می‌شود. همین مسأله واحدی را بر آن داشت تا به [[گزینش]] روایات اسباب نزول روی آورد و آن‌چه را صحیح می‌پنداشت در مجموعه‌ای گرد آورد.<ref>اسباب النزول، واحدی، ص‌۷ ـ ۹.</ref>. وی با استناد به [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} که می‌فرماید: هرکس بدون دانش، بر [[قرآن]] [[دروغ]] ببندد، باید جایگاه خود را در [[آتش]] مهیا ببیند، [[نقل روایات]] غیر صحیح درباره اسباب نزول را با [[دروغ بستن]] بر قرآن برابر می‌دانست و بر این [[باور]] بود که جایز نیست درباره اسباب نزول [[آیات کریمه قرآن]] سخنی گفته شود؛ مگر از طریق نقل و شنیدن از کسانی‌که [[شاهد]] [[نزول وحی]] بودند و نسبت به اسباب نزول آگاهی داشتند و درباره این دانش بحث و [[پژوهش]] کردند؛<ref>اسباب‌النزول، واحدی، ص۸‌؛ الاتقان، ج۱، ص‌۶۶‌.</ref>. [[مفسران اهل سنت]] سخن [[صحابیان]] [[شاهد]] [[نزول وحی]] را در حد [[سخنان پیامبر]] بالا بردند و در [[حکم]] [[حدیث]] [[مسند]] و مرفوع قرار دادند.<ref>معرفة علوم الحدیث، ص‌۳۷؛ مقدمه ابن‌الصلاح، ص‌۴۶‌ـ‌۴۷؛ تدریب‌الراوی، ج۱، ص‌۱۹۲‌ـ‌۱۹۳.</ref>. البته این حکم، [[روایات]] سایر صحابیان را شامل نمی‌شود؛ مانند [[ابن‌عباس]] که از صحابیان خردسال بوده یا [[ابوهریره]] که در سه سال پایان [[حیات پیامبر]]، [[اسلام]] آورده است و روایات آنها حدیث موقوف به‌شمار می‌آید؛<ref>مقدمه ابن‌الصلاح، ص‌۴۷.</ref>. هم‌چنین [[سیوطی]] روایات منقول از [[تابعان]] را حدیث مرفوعِ مرسل شمرده است که در‌صورت برخورداری از دو شرط قابل پذیرش است: نخست اینکه سند آن تا فرد [[تابعی]] صحیح باشد و دوم آنکه آن تابعی از [[پیشوایان]] در [[تفسیر]] باشد که تفسیر * خود را از صحابیان گرفته‌اند؛ مانند [[مجاهد]]، [[عکرمه]] و [[سعید بن جبیر]]، یا آنکه آن [[روایت]] با [[روایت مرسل]] دیگری تقویت شود.<ref>الاتقان، ج‌۱، ص‌۶۷‌.</ref>. در مقابل این نظر، برخی نیز نگاه خوش بینانه‌ای به روایات [[اسباب نزول]] نداشته، اعتبار آنهارا رد کرده‌اند؛ علاّمه طباطبایی با اینکه [[معتقد]] است دانستن اسباب نزول تا اندازه‌ای [[انسان]] را از مورد [[نزول]] و مضمون [[آیات]] [[آگاه]] و روشن می‌کند؛<ref>قرآن در اسلام، ص‌۱۱۸.</ref>. اما روایات موجود اسباب نزول را فاقد اعتبار کافی می‌داند. وی می‌گوید: تتبع این روایات و [[تأمل]] کافی در اطراف آنها انسان را نسبت به آنها بدبین می‌کند؛ زیرا اولاً از [[سیاق]] بسیاری از آنها پیدا است که [[راوی]] ارتباط [[نزول آیه]] با حادثه را به‌صورت مشافهه و دریافت و [[حفظ]] به‌دست نیاورده، بلکه قصه را حکایت می‌کند؛ سپس آیاتی را که از جهت معنا با قصه مناسب است به [[قصه]] ارتباط می‌دهد؛ بنابراین، [[سبب نزول]] موجود در روایات، نظری و [[اجتهادی]] است، نه سبب نزول که از راه [[مشاهده]] و ضبط به‌دست آمده باشد. شاهد آن هم وجود روایات متناقض و متفاوت در ذیل یک [[آیه]] است که نمی‌توان همه را به عنوان سبب نزول پذیرفت. ثانیاً [[منع کتابت حدیث]] از‌طرف [[مقام خلافت]] در [[صدر اسلام]] که تا پایان [[قرن اول هجری]] ادامه داشت راه نقل به معنا را بیش از حد [[ضرورت]] برای [[راویان]] باز‌کرد و تغییرات ناچیز که در هر مرتبه [[نقل روایت]] پیش می‌آمد کم کم روی هم تراکم نموده گاهی اصل حادثه را کاملاً دگرگون می‌کرد؛ بنابراین، با تحقق چنین احتمالاتی [[روایات]] [[اسباب نزول]] اعتبار خود را از دست خواهد داد؛ به‌طوری که حتی صحیح بودن خبر از جهت سند نیز سودی نمی‌بخشد.<ref>قرآن در اسلام، ص‌۱۱۸‌ـ‌۱۱۹.</ref>. ایشان هم‌چنین بر آن است که روایات سبب نزولی که [[متواتر]] یا [[قطعی]] نباشد تنها در‌صورتی اعتبار خواهد داشت که به [[تأیید]] [[آیه]] برسد؛ یعنی آنکه بر آیه * عرضه شود و در‌صورتی که مضمون آیه و قراین موجود در آن با [[روایت]] سازگار بود به آن [[اعتماد]] شود و در هر صورت مقاصد عالیه [[قرآن مجید]] در استفاده خود از [[آیات کریمه قرآن]] نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارد.<ref>قرآن در اسلام، ص‌۱۱۹‌ـ‌۱۲۰.</ref>. برخی دیگر از [[محققان]] روشی میانه اتخاذ کرده، با تأکید بر نقش روایات اسباب نزول در [[فهم]] و [[تفسیر]] صحیح‌تر [[آیات]] معتقدند که راه [[اثبات]] [[درستی]] و اعتبار روایات اسباب نزول تنها [[موثق]] بودن [[رجال]] سند آنها نیست؛ بلکه افزون بر آن، از راه‌هایی دیگر مانند [[تواتر]] [[تاریخی]] یا [[همراهی]] با قراین معتبر مانند تناسب و [[هماهنگی]] با مفاد [[آیات کریمه]] نیز می‌توان به درستی آنها پی برد. از نظر این گروه مجموع روایات اسباب نزول در سه دسته جای می‌گیرد: یک دسته روایاتی که درستی و اعتبار آنها قطعی است و با دلیل معتبر ثابت شده است. دسته دیگر روایاتی که نادرستی و عدم اعتبار آنها قطعی و مسلم است و دسته سوم روایاتی است که بر نادرستی یا درستی آنها دلیلی وجود ندارد. در [[تفسیر آیات]] کریمه، دسته اول از روایات مورد استناد قرار می‌گیرد و دسته دوم باید نادیده گرفته شود و در مورد دسته سوم از [[روایات]]، [[مفسر]] می‌تواند هم با در نظر گرفتن روایات [[سبب نزول]] مفاد [[آیات]] را تبیین کند و هم با قطع نظر از آن؛ ولی از [[اسناد]] هر یک از این دو به [[خدای متعال]] باید خودداری کند و مفهوم مشترک میان آن دو را به عنوان مفاد [[قطعی]] [[آیه]] مطرح سازد.<ref>روش‌شناسی تفسیر، ص‌۱۶۲‌ـ‌۱۶۳.</ref>. این نظر با نظر اول ـ که از [[سیوطی]] نقل شد ـ تفاوت روشنی ندارد؛ اما در [[مقام]] برخورد با روایات [[اسباب نزول]] کاملا با آن متفاوت است و هرگز در پذیرش روایات، [[صحت سند]] را ملاک [[حقیقی]] و اصلی قرار‌نمی‌دهد و به نقد متن روایات و سازگاری با متن آیات نیز توجه جدی دارد.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[اسباب نزول - طیب حسینی ۱ (مقاله)|مقاله «اسباب نزول»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۲، ص ۶۴۴.</ref>.


==شمار روایات اسباب نزول==
==شمار روایات اسباب نزول==
۷۳٬۳۵۲

ویرایش