امیرالمؤمنین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = القاب امام علی | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = امام علی (پرسش) | |||
}} | |||
== لقب امام علی {{ع}}== | == لقب امام علی {{ع}}== | ||
[[روایات]] بسیاری در توضیح این لقب وارد شده که در اوایل قرون [[اسلامی]] مورد استشهاد و [[منازعه]] [[شیعه]] و [[سنی]] قرار گرفته است. [[ابن خلدون]]، هنگامی که از انتساب [[عمر]] به این لقب از طرف [[عمرو عاص]] سخن میگوید، مینویسد: | [[روایات]] بسیاری در توضیح این لقب وارد شده که در اوایل قرون [[اسلامی]] مورد استشهاد و [[منازعه]] [[شیعه]] و [[سنی]] قرار گرفته است. [[ابن خلدون]]، هنگامی که از انتساب [[عمر]] به این لقب از طرف [[عمرو عاص]] سخن میگوید، مینویسد: امیرالمؤمنین، در میان [[مردم]] به منزله لقبی برای علی{{ع}} تلقی گردید و آنگاه خلفای پس از وی این لقب را به [[وراثت]] از وی گرفتند. آنگاه [[شیعیان]]، لقب امام را به علی{{ع}} اختصاص دادند تا [[مقام امامت]] که اخت و مرادف [[خلافت]] است، صفت خاص او گردد. در [[مذهب]] ایشان نیز کنایه از این بود که علی برای امامت نماز، از [[ابوبکر]] شایستهتر است. پس کلمه [[امام]] را به علی{{ع}} و کسانی که پس از وی در مذهب آنان نامزد خلافت بودهاند، اختصاص دادند و همه ایشان را «امام» میگفتند<ref>ابن خلدون، مقدمه، ترجمه پروین گنابادی، ج۱، ص۳۴۳.</ref>. | ||
[[ابن ابی الحدید]] مینویسد: شیعه میپندارد در [[حیات]] [[حضرت رسول]]{{صل}}، او با عنوان «امیرالمؤمنین» خطاب شده است و [[مهاجر]] و [[انصار]] جملگی او را به آن خطاب کردهاند؛ و این در [[اخبار]] محدثان ثابت نشده است<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۲.</ref>. | [[ابن ابی الحدید]] مینویسد: شیعه میپندارد در [[حیات]] [[حضرت رسول]]{{صل}}، او با عنوان «امیرالمؤمنین» خطاب شده است و [[مهاجر]] و [[انصار]] جملگی او را به آن خطاب کردهاند؛ و این در [[اخبار]] محدثان ثابت نشده است<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۲.</ref>. | ||
خط ۸: | خط ۱۵: | ||
== جایگاه و تجلیگاه لقب امیرالمؤمنین == | == جایگاه و تجلیگاه لقب امیرالمؤمنین == | ||
۱. [[پیامبر]] به علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ الَّذِي احْتَجَ اللَّهُ بِهِ فِي ابْتِدَاءِ الْخَلْقِ حَيْثُ أَقَامَهُمْ فَقَالَ {{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}}<ref>«آیا من پروردگارتان نیستم؟» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> قالُوا جَمِيعاً بَلى فَقَالَ مُحَمَّدٌ رَسُولِي فَقَالُوا جَمِيعاً بَلَى فَقَالَ وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا جَمِيعاً لَا اسْتِكْبَاراً وَ عُتُوّاً عَنْ وَلَايَتِكَ إِلَّا نَفَرٌ قَلِيلٌ وَ هُمْ أَقَلُّ الْقَلِيلِ<ref>اشاره به آیه ۲۷ سوره واقعه.</ref> وَ هُمْ أَصْحَابُ الْيَمِينِ}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۱۳، ۲۳۱، ۳۸۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۸۵، ح۴۳؛ ج۳۷، ص۳۰۶، ح۳۵؛ ج۲۶، ص۲۸۵، ح۴۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۵۴۸.</ref>؛ «تویی آنکه [[خداوند]] [در [[آغاز آفرینش]]] با خلقش به او [[احتجاج]] کرد؛ آنگاه که آنان را به پا داشت و پرسید: آیا [[پروردگار]] شما نیستم؟ همگی پاسخ دادند: آری. باز پرسید: آیا محمد پیامبرم نیست؟ همگی پاسخ دادند: بلی. پس گفت: و آیا علی [[امیر مؤمنان]] نیست؟ همگی از روی [[استکبار]] و [[سرکشی]] از [[پذیرش ولایت]] تو، پاسخ دادند: نه؛ مگر اندک افرادی که بسیار اندکند، و منظور از «[[اصحاب]] الیمین» همینها هستند». | ۱. [[پیامبر]] به علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ الَّذِي احْتَجَ اللَّهُ بِهِ فِي ابْتِدَاءِ الْخَلْقِ حَيْثُ أَقَامَهُمْ فَقَالَ {{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}}<ref>«آیا من پروردگارتان نیستم؟» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> قالُوا جَمِيعاً بَلى فَقَالَ مُحَمَّدٌ رَسُولِي فَقَالُوا جَمِيعاً بَلَى فَقَالَ وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا جَمِيعاً لَا اسْتِكْبَاراً وَ عُتُوّاً عَنْ وَلَايَتِكَ إِلَّا نَفَرٌ قَلِيلٌ وَ هُمْ أَقَلُّ الْقَلِيلِ<ref>اشاره به آیه ۲۷ سوره واقعه.</ref> وَ هُمْ أَصْحَابُ الْيَمِينِ}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۱۳، ۲۳۱، ۳۸۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۸۵، ح۴۳؛ ج۳۷، ص۳۰۶، ح۳۵؛ ج۲۶، ص۲۸۵، ح۴۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۵۴۸.</ref>؛ «تویی آنکه [[خداوند]] [در [[آغاز آفرینش]]] با خلقش به او [[احتجاج]] کرد؛ آنگاه که آنان را به پا داشت و پرسید: آیا [[پروردگار]] شما نیستم؟ همگی پاسخ دادند: آری. باز پرسید: آیا محمد پیامبرم نیست؟ همگی پاسخ دادند: بلی. پس گفت: و آیا علی [[امیر مؤمنان]] نیست؟ همگی از روی [[استکبار]] و [[سرکشی]] از [[پذیرش ولایت]] تو، پاسخ دادند: نه؛ مگر اندک افرادی که بسیار اندکند، و منظور از «[[اصحاب]] الیمین» همینها هستند». | ||
در [[روایت]] دیگری از [[پیامبر]] آمده است: {{متن حدیث|لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَتَى سُمِّيَ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يُنْكِرُوا حَقَّهُ...}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۳۵ و ۳۸۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۸۵، ح۴۴ و ج۳۷، ص۳۰۶، ح۳۵.</ref>؛ «اگر [[مردم]] میدانستند از چه زمانی علی، | در [[روایت]] دیگری از [[پیامبر]] آمده است: {{متن حدیث|لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَتَى سُمِّيَ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يُنْكِرُوا حَقَّهُ...}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۳۵ و ۳۸۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۸۵، ح۴۴ و ج۳۷، ص۳۰۶، ح۳۵.</ref>؛ «اگر [[مردم]] میدانستند از چه زمانی علی، امیرالمؤمنین نامیده شده است، حقش را [[انکار]] نمیکردند.»... | ||
۲. [[خدای سبحان]] به مناسبتهایی، علی را [[امیرمؤمنان]] معرفی کرده است: مردی به [[امام علی]]{{ع}} گفت: ای [[ابوالحسن]]، تو را امیرالمؤمنین میخوانند. چه کسی تو را بر آنها [[امیر]] کرده است؟ فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ أَمَّرَنِي عَلَيْهِمْ}}؛ «خدای بلندمرتبه مرا به [[امامت]] [[مؤمنان]] [[نصب]] کرده است». | ۲. [[خدای سبحان]] به مناسبتهایی، علی را [[امیرمؤمنان]] معرفی کرده است: مردی به [[امام علی]]{{ع}} گفت: ای [[ابوالحسن]]، تو را امیرالمؤمنین میخوانند. چه کسی تو را بر آنها [[امیر]] کرده است؟ فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ أَمَّرَنِي عَلَيْهِمْ}}؛ «خدای بلندمرتبه مرا به [[امامت]] [[مؤمنان]] [[نصب]] کرده است». | ||
خط ۲۶: | خط ۳۳: | ||
۶. [[ابن عباس]] میگوید: علی صبح زود به محضر پیامبر شرفیاب شد، و [[دوست]] داشت کسی زودتر از او وارد [[خانه]] حضرت نشود. هنگامی نزد پیامبر آمد که حضرت در حیاط خانه، سرش در دامن [[دحیة بن خلیفه کلبی]] بود پس از [[سلام]] و احوالپرسی، [[دحیه]] به او گفت: تو نزد من هدیهای داری که تقدیمت میکنم: {{عربی|أَنْتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ...}}. تو و شیعیانت با محمد و حزبش به سرعت به بهشت میروید. به [[راستی]] کسی [[رستگار]] است که دوستدارت باشد و زیانبار کسی است که با تو [[دشمنی]] کند. [[دوستدار]] محمد، دوستدار تو، و دشمن محمد، [[دشمن]] تو است و به [[شفاعت]] محمد{{صل}} نرسد. ای [[برگزیده خدا]]، نزدیک من بیا. آنگاه سر [[مبارک]] پیامبر را در دامانش نهاد. پس پیامبر باخبر شد و از گفتوگویشان پرسید. علی{{ع}} ماجرا را شرح داد و پیامبر فرمود: او دحیه کلبی نبود؛ جبرئیل بود که تو را به نامی خواند که خدا تو را به آن نامیده، و او است که محبتت را در [[دل]] [[مؤمنان]] و ترست را در دل [[کافران]] افکنده است<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۳۱، فصل ۱۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۹۶؛ ج۳۹، ص۹۶، ح۸؛ سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۲۹ – ۱۳۰، ۱۴۸، ۱۶۲ – ۱۶۳، ۳۷۲، ۴۴۰، ۵۳۹ - ۵۴۰، ۶۲۴؛ تستری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۷۶.</ref>. | ۶. [[ابن عباس]] میگوید: علی صبح زود به محضر پیامبر شرفیاب شد، و [[دوست]] داشت کسی زودتر از او وارد [[خانه]] حضرت نشود. هنگامی نزد پیامبر آمد که حضرت در حیاط خانه، سرش در دامن [[دحیة بن خلیفه کلبی]] بود پس از [[سلام]] و احوالپرسی، [[دحیه]] به او گفت: تو نزد من هدیهای داری که تقدیمت میکنم: {{عربی|أَنْتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ...}}. تو و شیعیانت با محمد و حزبش به سرعت به بهشت میروید. به [[راستی]] کسی [[رستگار]] است که دوستدارت باشد و زیانبار کسی است که با تو [[دشمنی]] کند. [[دوستدار]] محمد، دوستدار تو، و دشمن محمد، [[دشمن]] تو است و به [[شفاعت]] محمد{{صل}} نرسد. ای [[برگزیده خدا]]، نزدیک من بیا. آنگاه سر [[مبارک]] پیامبر را در دامانش نهاد. پس پیامبر باخبر شد و از گفتوگویشان پرسید. علی{{ع}} ماجرا را شرح داد و پیامبر فرمود: او دحیه کلبی نبود؛ جبرئیل بود که تو را به نامی خواند که خدا تو را به آن نامیده، و او است که محبتت را در [[دل]] [[مؤمنان]] و ترست را در دل [[کافران]] افکنده است<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۳۱، فصل ۱۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۹۶؛ ج۳۹، ص۹۶، ح۸؛ سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۲۹ – ۱۳۰، ۱۴۸، ۱۶۲ – ۱۶۳، ۳۷۲، ۴۴۰، ۵۳۹ - ۵۴۰، ۶۲۴؛ تستری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۷۶.</ref>. | ||
۷. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دستور میداد که به علی، با عنوان «یا | ۷. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دستور میداد که به علی، با عنوان «یا امیرالمؤمنین» [[سلام]] کنید<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۲.</ref>. [[اسامه]]، با [[اعتراض]] به [[غصب]] امارت از سوی [[ابوبکر]] به او گفت: آیا این داستان را از یاد بردهای: هنگامی که [[پیامبر]] به ما [[فرمان]] داد بر علی{{ع}} با عنوان امیرالمؤمنین سلام کنیم، تو پرسیدی: آیا این فرمانی از جانب [[خدا]] و [[رسول]] او است؟ حضرت فرمود. آری. [[عمر]] برخاست و گفت: آیا این دستوری از طرف خدا و رسول او است؟ پیامبر فرمود: آری. سپس همگی برخاستند و بر او سلام کردند؛ و من که از همه شما کمسن و سالتر بودم، ایستادم و با تعبیر امیرالمؤمنین سلام کردم. ابوبکر گفت: خدا هیچگاه [[پیامبری]] و [[خلافت]] را در یک [[خاندان]] جمع نمیکند<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۱۰ - ۳۱۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۰۷؛ تستری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۷۷؛ ج۱۵، ص۱۹۷؛ ج۳۱، ص۱۹.</ref>. | ||
۸. حارث بن [[خزرج]] [[انصاری]]، [[صاحب پرچم]] [[انصار]]، میگوید: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که به علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ لَا يَتَقَدَّمُكَ بَعْدِي إِلَّا كَافِرٌ وَ إِنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ لَيُسَمُّونَكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۷۸؛ ابن شهر آشوب، المناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۵۴۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۰۷ و ۳۱۰؛ مصحح کتاب الیقین میگوید: در مصدر [مأة حدیث ابن شاذان (ش (۲۶)] چنین است: {{متن حدیث|فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَمِيرُ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ أَمِيرُ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ أَمِيرُ مَنْ مَضَى وَ أَمِيرُ مَنْ بَقِيَ فَلَا أَمِيرَ قَبْلَكَ وَ لَا أَمِيرَ بَعْدَكَ لِأَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يُسَمَّى بِهَذَا الِاسْمِ مَنْ لَمْ يُسَمِّهِ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ}}.</ref>؛ «ای علی، پس از من، بر تو مقدم نمیشود جز کسی که [[تسلیم]] [[امر خدا]] نیست. [[اهل]] [[آسمانها]] و [[عالم غیب]]، به [[حقیقت]] تو را | ۸. حارث بن [[خزرج]] [[انصاری]]، [[صاحب پرچم]] [[انصار]]، میگوید: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که به علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ لَا يَتَقَدَّمُكَ بَعْدِي إِلَّا كَافِرٌ وَ إِنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ لَيُسَمُّونَكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۷۸؛ ابن شهر آشوب، المناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۵۴۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۰۷ و ۳۱۰؛ مصحح کتاب الیقین میگوید: در مصدر [مأة حدیث ابن شاذان (ش (۲۶)] چنین است: {{متن حدیث|فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَمِيرُ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ أَمِيرُ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ أَمِيرُ مَنْ مَضَى وَ أَمِيرُ مَنْ بَقِيَ فَلَا أَمِيرَ قَبْلَكَ وَ لَا أَمِيرَ بَعْدَكَ لِأَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يُسَمَّى بِهَذَا الِاسْمِ مَنْ لَمْ يُسَمِّهِ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ}}.</ref>؛ «ای علی، پس از من، بر تو مقدم نمیشود جز کسی که [[تسلیم]] [[امر خدا]] نیست. [[اهل]] [[آسمانها]] و [[عالم غیب]]، به [[حقیقت]] تو را امیرالمؤمنین مینامند». | ||
۹. [[رسول خدا]]{{صل}} در مناسبتهای گوناگون بر [[پیشوایی]] [[امام علی]]{{ع}} و امیرالمؤمنین بودن ایشان تأکید میکرد. [[ابن عباس]] میگوید: با [[پیامبر]] نشسته بودیم که [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} وارد شد و گفت: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ}} و حضرت پاسخ داد: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}. علی{{ع}} عرض کرد: «ای [[فرستاده خدا]]، با اینکه شما در قید حیاتید؟» فرمود: «آری، با اینکه من زندهام، تو را امیرالمؤمنین میخوانم»<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۴۱.</ref>. [[سید ابن طاووس]] در ادامه [[روایت]]، بیان میکند که این نام از طرف [[خدا]]، [[جبرئیل]] و اهل آسمانها برای [[امام]] [[انتخاب]] شده است. | ۹. [[رسول خدا]]{{صل}} در مناسبتهای گوناگون بر [[پیشوایی]] [[امام علی]]{{ع}} و امیرالمؤمنین بودن ایشان تأکید میکرد. [[ابن عباس]] میگوید: با [[پیامبر]] نشسته بودیم که [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} وارد شد و گفت: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ}} و حضرت پاسخ داد: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}. علی{{ع}} عرض کرد: «ای [[فرستاده خدا]]، با اینکه شما در قید حیاتید؟» فرمود: «آری، با اینکه من زندهام، تو را امیرالمؤمنین میخوانم»<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۴۱.</ref>. [[سید ابن طاووس]] در ادامه [[روایت]]، بیان میکند که این نام از طرف [[خدا]]، [[جبرئیل]] و اهل آسمانها برای [[امام]] [[انتخاب]] شده است. | ||
خط ۳۴: | خط ۴۱: | ||
چون این مناسبتها فراوان است، تنها به یادکرد بعضی از آنها بسنده میکنیم: به تناسب یاد شجره طوبیٰ<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۴۹.</ref>؛ [[فتنه]] مظلمه و تاریک<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۵۰.</ref>؛ در [[حدیث غدیر]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۶۹، ۳۷۲، ۵۷۸.</ref>؛ استقرار [[عرش]] و [[کرسی]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۳۹.</ref>؛ ذکر [[کوثر]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۵۶۱.</ref>. بسیاری از [[صحابه]] در محضر حضرت بودهاند و سخن از امارت [[حضرت علی]] رفته است که اشاره به نام و روایت آنان، سودمند مینماید: [[انس بن مالک]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۱، ۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸، ۱۴۱، ۱۶۷، ۱۷۱، ۱۷۷، ۱۷۹.</ref>، [[حذیفه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۴۲، ۳۸۴.</ref>، [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۳، ۱۵۳، ۳۰۹، ۳۱۰، ۳۱۵، ۳۳۵، ۳۷۶، ۴۰۷، ۵۷۴.</ref>، [[ابوذر]]، [[ابوسعید خدری]]، [[سعد بن ابیوقاص]]، بریده، [[اسامه]]، ابن عباس، [[ابن مسعود]]، [[ابی بن کعب]]، [[سلمان]] و جابر<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۰۱ – ۶۳۸.</ref>. در حضور [[زنان پیامبر]]، [[عایشه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۴، ۱۳۹، ۱۹۳، ۱۹۵، ۱۹۹، ۲۰۲، ۲۰۳، ۲۴۶، ۴۲۹، ۴۵۶، ۵۴۱، ۵۷۶.</ref>، [[ام حبیبه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۵، ۱۷۰، ۳۸۹.</ref>، [[ام سلمه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۶۱، ۱۷۳، ۱۸۵، ۳۸۱.</ref> نیز [[جامه]] [[لقب]] «امیرالمؤمنین» بر قامت رسای علی{{ع}} مزین شد. و نیز در باب روایاتی که درباره گروهی از [[اصحاب]] مطرح است<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۰۶، ۲۱۴، ۲۲۳، ۲۲۸، ۲۷۰، ۲۷۱، ۲۸۵، ۲۸۷، ۳۰۷، ۳۱۲، ۳۶۲، ۳۷۶، ۳۸۹، ۴۲۹، ۵۳۷، ۵۷۵، ۶۳۰.</ref>. | چون این مناسبتها فراوان است، تنها به یادکرد بعضی از آنها بسنده میکنیم: به تناسب یاد شجره طوبیٰ<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۴۹.</ref>؛ [[فتنه]] مظلمه و تاریک<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۵۰.</ref>؛ در [[حدیث غدیر]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۶۹، ۳۷۲، ۵۷۸.</ref>؛ استقرار [[عرش]] و [[کرسی]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۳۹.</ref>؛ ذکر [[کوثر]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۵۶۱.</ref>. بسیاری از [[صحابه]] در محضر حضرت بودهاند و سخن از امارت [[حضرت علی]] رفته است که اشاره به نام و روایت آنان، سودمند مینماید: [[انس بن مالک]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۱، ۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸، ۱۴۱، ۱۶۷، ۱۷۱، ۱۷۷، ۱۷۹.</ref>، [[حذیفه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۴۲، ۳۸۴.</ref>، [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۳، ۱۵۳، ۳۰۹، ۳۱۰، ۳۱۵، ۳۳۵، ۳۷۶، ۴۰۷، ۵۷۴.</ref>، [[ابوذر]]، [[ابوسعید خدری]]، [[سعد بن ابیوقاص]]، بریده، [[اسامه]]، ابن عباس، [[ابن مسعود]]، [[ابی بن کعب]]، [[سلمان]] و جابر<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۰۱ – ۶۳۸.</ref>. در حضور [[زنان پیامبر]]، [[عایشه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۴، ۱۳۹، ۱۹۳، ۱۹۵، ۱۹۹، ۲۰۲، ۲۰۳، ۲۴۶، ۴۲۹، ۴۵۶، ۵۴۱، ۵۷۶.</ref>، [[ام حبیبه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۳۵، ۱۷۰، ۳۸۹.</ref>، [[ام سلمه]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۶۱، ۱۷۳، ۱۸۵، ۳۸۱.</ref> نیز [[جامه]] [[لقب]] «امیرالمؤمنین» بر قامت رسای علی{{ع}} مزین شد. و نیز در باب روایاتی که درباره گروهی از [[اصحاب]] مطرح است<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۰۶، ۲۱۴، ۲۲۳، ۲۲۸، ۲۷۰، ۲۷۱، ۲۸۵، ۲۸۷، ۳۰۷، ۳۱۲، ۳۶۲، ۳۷۶، ۳۸۹، ۴۲۹، ۵۳۷، ۵۷۵، ۶۳۰.</ref>. | ||
۱۰. مطابق روایاتی چند، نام | ۱۰. مطابق روایاتی چند، نام امیرالمؤمنین روشنیبخش چهره [[برزخ]] و [[قیامت]] است. [[ابوسعید خدری]]، از [[حضرت رسول]]{{صل}} چنین [[روایت]] میکند: وقتی [[روز قیامت]] فرا رسد، [[خداوند]] به دو [[فرشته]] دستور میدهد که بر [[صراط]] بنشینند و هیچکس از صراط نمیگذرد جز با جواز و برات [[امیر مؤمنان]]{{ع}} و هر کس برات آن حضرت را نداشته باشد، [[خدا]] او را به رو در [[آتش]] میافکند و منظور از [[آیه]] {{متن قرآن|وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ}}<ref>«و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.</ref>، همین است. جابر میگوید: پدر و مادرم فدایت، ای [[رسول خدا]]، منظور از برات امیرالمؤمنین چیست؟ حضرت میفرماید: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَصِيِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۱۵۷، ۱۵۸، ۱۸۲، ۲۱۸، ۲۷۹، ۴۰۸، ۴۱۰، ۴۴۳، ۵۵۸؛ ابن شاذان، مأة منقبه، ص۶۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۹، ص۲۰۱، ح۲۲.</ref>. | ||
۱۱. [[منصور دوانیقی]] روایتی مفصل از [[امام صادق]]{{ع}}، از اجدادش، از رسول خدا{{صل}} نقل میکند که بخشی از آن چنین است: خداوند، [[نور]] محمد و علی و... را چهارده هزار سال پیش از [[آفرینش آدم]] آفرید و آنان را نوری قرار داد که از صلب بهترین مردان و دامن [[زنان]] [[پاک]] و مهذب، از روزگاری به [[روزگار]] دیگر منتقل میشدند؛ پس هنگامی که خدا خواست [[برتری]] و مقام آنان را برای ما بنمایاند، آن نور را گرفت و دو پاره کرد: قسمی را در [[عبدالله بن عبدالمطلب]] که محمد سید النبیین از او است، و بخش دیگر را در [[ابوطالب بن عبدمناف]] که علی امیرالمؤمنین و سید الوصیین از او است، قرار داد<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۲۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۶.</ref>. | ۱۱. [[منصور دوانیقی]] روایتی مفصل از [[امام صادق]]{{ع}}، از اجدادش، از رسول خدا{{صل}} نقل میکند که بخشی از آن چنین است: خداوند، [[نور]] محمد و علی و... را چهارده هزار سال پیش از [[آفرینش آدم]] آفرید و آنان را نوری قرار داد که از صلب بهترین مردان و دامن [[زنان]] [[پاک]] و مهذب، از روزگاری به [[روزگار]] دیگر منتقل میشدند؛ پس هنگامی که خدا خواست [[برتری]] و مقام آنان را برای ما بنمایاند، آن نور را گرفت و دو پاره کرد: قسمی را در [[عبدالله بن عبدالمطلب]] که محمد سید النبیین از او است، و بخش دیگر را در [[ابوطالب بن عبدمناف]] که علی امیرالمؤمنین و سید الوصیین از او است، قرار داد<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۲۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۶.</ref>. | ||
۱۲. [[پیامبر]] و [[امامان]] بر اختصاص [[لقب]] | ۱۲. [[پیامبر]] و [[امامان]] بر اختصاص [[لقب]] «امیرالمؤمنین» به شخص علی{{ع}} تأکید کردهاند. از [[پیامبراکرم]]{{صل}} [[روایت]] است که فرمود: هنگامی که مرا به [[آسمان]] و از آنجا به [[سدرة المنتهی]] بردند، وقتی در پیشگاه [[پروردگار]] بلندمرتبه قرار گرفتم، به من فرمود: ای محمد، آیا آفریدگانم را آزمودی تا آشکار شود کدام یک در برابر تو مطیعتر است؟ گفتم: پروردگارا، علی است. فرمود: درست گفتی؛ آیا خلیفهای برگزیدهای که از کتابم آنچه را نمیدانند به بندگانم بیاموزد؟ گفتم تو برگزین که [[گزینش]] تو برایم بهتر است. [[خداوند]] فرمود: من علی را برای تو برگزیدم؛ پس او را [[خلیفه]] و [[وصی]] خود قرار ده... و به [[حق]]، فقط او [[امیر مؤمنان]] است. هیچکس پیش از ایشان به این مقام نرسیده و برای هیچکس پس از او نیز نخواهد بود...<ref>سید ابن طاووس، التحصین، ص۵۴۴؛ همو، الیقین، ص۱۶۰.</ref>. [[حضرت رسول]]{{صل}} در [[خطبه غدیر]] فرمود: ای [[مردم]]! واقعاً علی و [[فرزندان]] پاکم از نسل او، ثقل اصغرند، و [[قرآن]]، [[ثقل اکبر]] است، و هر یک از این دو بر دیگری [[استوار]]، و هر دو، تار و پود یکدیگرند. از هم جدا نمیشوند تا در [[حوض کوثر]] بر من وارد گردند. این امری از [[خدا]] در میان [[آفریدگان]] و [[حکم]] او در [[زمین]] است. هان! ادا کردم. [[آگاه]] باشید واقعاً وظیفهام را در [[ابلاغ]] [[امامت]] ادا کردم. باخبر باشید که به شما رساندم. آگاه باشید که به واقع [[خیرخواهی]] کردم. {{متن حدیث|أَلَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا أَمِيرَ لِلْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أَخِي هَذَا أَلَا وَ لَا يَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي لِأَحَدٍ غَيْرِهِ}}<ref>سید ابن طاووس، التحصین، ص۵۸۳.</ref>؛ «بدانید که در [[حقیقت]]، [[نصب امامت]] را خدا فرمود و من از طرف خدا گفتم و به [[راستی]] که جز این برادرم، امیرالمؤمنین نیست. بدانید که امارت [[مؤمنان]] پس از من، برای هیچکس جز او روا نیست». | ||
[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: به خدا [[سوگند]]! بعد از علی، امیرالمؤمنین، تا امروز کسی به این اسم نامیده نشده است، جز [[افترا]] زننده و [[دروغگو]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۱۸، ح۴۹.</ref>. | [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: به خدا [[سوگند]]! بعد از علی، امیرالمؤمنین، تا امروز کسی به این اسم نامیده نشده است، جز [[افترا]] زننده و [[دروغگو]]<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۱۸، ح۴۹.</ref>. | ||
[[حارث بن خزرج]] میگوید: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که به علی{{ع}} فرمود: ای علی، پس از من، جز [[کافر]]، بر تو مقدم نمیشود، و به [[راستی]] که [[اهل]] [[آسمانها]] تو را | [[حارث بن خزرج]] میگوید: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که به علی{{ع}} فرمود: ای علی، پس از من، جز [[کافر]]، بر تو مقدم نمیشود، و به [[راستی]] که [[اهل]] [[آسمانها]] تو را «امیرالمؤمنین» مینامند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۱۰، ح۴۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۵۴۸.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} نیز میفرماید: {{متن حدیث|... وَ لَقَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ بِاسْمٍ مَا سَمَّى بِهِ أَحَداً قَبْلَهُ}}<ref>سید ابن طاووس، الیقین، ص۲۸۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۰۳، ۳۰۶، ۳۱۸.</ref>. | ||
از [[رسول اکرم]]{{صل}} نقل شده است: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا اسْمٌ نَحَلَهُ اللَّهُ عَلِيّاً{{ع}} لَيْسَ هُوَ إِلَّا لَهُ...}}؛ «این نام (امیرالمؤمنین) نامی است که [[خدا]] به علی{{ع}} [[هدیه]] کرده است، و جز برای او، شایسته کسی نیست»<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۲۲، ح۵۳.</ref>. | از [[رسول اکرم]]{{صل}} نقل شده است: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا اسْمٌ نَحَلَهُ اللَّهُ عَلِيّاً{{ع}} لَيْسَ هُوَ إِلَّا لَهُ...}}؛ «این نام (امیرالمؤمنین) نامی است که [[خدا]] به علی{{ع}} [[هدیه]] کرده است، و جز برای او، شایسته کسی نیست»<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۲۲، ح۵۳.</ref>. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۸: | ||
در روایتی دیگر حضرت در پاسخ همین [[پرسش]] میفرماید: چنین سلامی، جز بر امیرالمؤمنین، بر هیچکس نمیشود، مگر بر کافر. پرسید چگونه به [[حضرت قائم]]{{ع}} [[سلام]] کنیم؟ فرمود: میگویی: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ}}<ref>فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۹، ص۲۲۴؛ ج۳۷، ص۳۳۴؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. | در روایتی دیگر حضرت در پاسخ همین [[پرسش]] میفرماید: چنین سلامی، جز بر امیرالمؤمنین، بر هیچکس نمیشود، مگر بر کافر. پرسید چگونه به [[حضرت قائم]]{{ع}} [[سلام]] کنیم؟ فرمود: میگویی: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ}}<ref>فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۹، ص۲۲۴؛ ج۳۷، ص۳۳۴؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. | ||
نشانههایی در [[تاریخ]]، بر جای مانده که نشان میدهد [[اصحاب پیامبر]] گاهی به [[غصب]] عنوان | نشانههایی در [[تاریخ]]، بر جای مانده که نشان میدهد [[اصحاب پیامبر]] گاهی به [[غصب]] عنوان امیرالمؤمنین و [[خلافت]] [[اعتراض]] میکردهاند؛ [[سلمان]]، فرماندار [[مداین]]، در نامهای به [[خلیفه دوم]] مینویسد: {{عربی|لَوْ كَانَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ مِنَ اللَّهِ خَائِفِينَ وَ لِقَوْلِ نَبِيِّ اللَّهِ مُتَّبِعِينَ وَ بِالْحَقِّ عَامِلِينَ مَا سَمَّوْكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ}}<ref>طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ص۷۱؛ سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۳۵، ۳۸۴، ۳۹۳، ۴۴۸ - ۴۵۳، ۵۲۴، ۵۳۸.</ref>؛ «اگر این [[امت]]، [[خداترس]] و پیرو پیامبرش و [[آگاه]] به [[حق]] بود، تو را امیرالمؤمنین نمینامید. حال هر حکمی میتوانی بکن». | ||
[[عبدالملک مروان]] به شخصی [[امان]] میدهد تا از او [[انتقاد]] کند. او میپرسد: به چه دلیل تو را امیرالمؤمنین گویند، با اینکه نه [[خداوند]] و نه [[رسول]] و نه [[مسلمانان]]، هیچ کدام تو را به امارت [[نصب]] نکردند؟ عبدالملک با پرخاشگری پاسخ میدهد: از کشورم بیرون شو؛ وگرنه تو را میکشم. مرد میگوید: این پاسخ [[اهل]] [[عدل]] و [[انصاف]] نیست، و آنگاه بیرون میشود<ref>سید ابن طاووس، الیقین، مقدمه؛ دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین، ص۳۲۹.</ref>. | [[عبدالملک مروان]] به شخصی [[امان]] میدهد تا از او [[انتقاد]] کند. او میپرسد: به چه دلیل تو را امیرالمؤمنین گویند، با اینکه نه [[خداوند]] و نه [[رسول]] و نه [[مسلمانان]]، هیچ کدام تو را به امارت [[نصب]] نکردند؟ عبدالملک با پرخاشگری پاسخ میدهد: از کشورم بیرون شو؛ وگرنه تو را میکشم. مرد میگوید: این پاسخ [[اهل]] [[عدل]] و [[انصاف]] نیست، و آنگاه بیرون میشود<ref>سید ابن طاووس، الیقین، مقدمه؛ دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین، ص۳۲۹.</ref>. | ||
[[عمرو عاص]] با هیئتی از [[مصریان]]، راهی دربار [[معاویه]] شد و پیشتر به آنان سفارش کرد: هنگامی که پسر هند را دیدید، با عنوان «[[خلیفه]]» به او [[سلام]] نکنید؛ زیرا تحقیر او باعث میشود که به شما به دیده عظمت بنگرد. از این رو، هر چه میتوانید از تعارفات و تشریفات بکاهید. هنگامی که به سوی دربار میآمدند، معاویه به دربانان و اطرافیان خویش گفت: من پسر نابغه (عمرو عاص) را میشناسم. گویا امارت مرا نزد مصریان، کوچک و [[پست]] جلوه داده است. هنگامی که هیئت آمد، به بدترین شیوه آنان را بیازارید تا وقتی هر کدام از آنان پیش من میآید، یگانه [[آرزو]] و [[غم]] او، [[نجات]] جانش باشد. پس از این برنامه، نخستین کسی که نزد معاویه آمد، مردی از [[مصر]] به نام ابن خیاط بود که به [[سختی]] آزرده شده بود. با دیدن [[معاویه]]، خطاب کرد: السلام علیک یا [[رسول الله]]! دیگر افراد هیئت نیز به دنبال او چنین گفتند. هنوز از دربار بیرون نشده بودند که عمرو به آنان گفت: [[خدا]] شما را [[لعنت]] کناد! گفتم به او | [[عمرو عاص]] با هیئتی از [[مصریان]]، راهی دربار [[معاویه]] شد و پیشتر به آنان سفارش کرد: هنگامی که پسر هند را دیدید، با عنوان «[[خلیفه]]» به او [[سلام]] نکنید؛ زیرا تحقیر او باعث میشود که به شما به دیده عظمت بنگرد. از این رو، هر چه میتوانید از تعارفات و تشریفات بکاهید. هنگامی که به سوی دربار میآمدند، معاویه به دربانان و اطرافیان خویش گفت: من پسر نابغه (عمرو عاص) را میشناسم. گویا امارت مرا نزد مصریان، کوچک و [[پست]] جلوه داده است. هنگامی که هیئت آمد، به بدترین شیوه آنان را بیازارید تا وقتی هر کدام از آنان پیش من میآید، یگانه [[آرزو]] و [[غم]] او، [[نجات]] جانش باشد. پس از این برنامه، نخستین کسی که نزد معاویه آمد، مردی از [[مصر]] به نام ابن خیاط بود که به [[سختی]] آزرده شده بود. با دیدن [[معاویه]]، خطاب کرد: السلام علیک یا [[رسول الله]]! دیگر افراد هیئت نیز به دنبال او چنین گفتند. هنوز از دربار بیرون نشده بودند که عمرو به آنان گفت: [[خدا]] شما را [[لعنت]] کناد! گفتم به او امیرالمؤمنین نگویید، اما شما او را رسول الله خطاب کردید؟<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الرسل و الملوک، ج۳، ص۲۶۵.</ref> | ||
گفتنی است که با توجه به جو خفقان و فشارهای [[سیاسی]]، گاهی [[امامان معصوم]]{{عم}} یا [[صحابه]] آنان، از باب [[تقیه]]، به [[طاغوتها]] امیرالمؤمنین گفتهاند<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۶۱۸، ح۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۹.</ref>.<ref>[[علی مختاری|مختاری، علی]]، [[نامها و لقبهای امام علی (مقاله)| مقاله «نامها و لقبهای امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۳۵۲.</ref>. | گفتنی است که با توجه به جو خفقان و فشارهای [[سیاسی]]، گاهی [[امامان معصوم]]{{عم}} یا [[صحابه]] آنان، از باب [[تقیه]]، به [[طاغوتها]] امیرالمؤمنین گفتهاند<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۶۱۸، ح۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۹.</ref>.<ref>[[علی مختاری|مختاری، علی]]، [[نامها و لقبهای امام علی (مقاله)| مقاله «نامها و لقبهای امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۳۵۲.</ref>. | ||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[علی مختاری|مختاری، علی]]، [[نامها و لقبهای امام علی (مقاله)| مقاله «نامها و لقبهای امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:امام علی]] | |||
[[رده:القاب امام علی]] |