پرش به محتوا

عصمت موهبتی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۴: خط ۴۴:


== ادله قرآنی موهبتی بودن عصمت ==
== ادله قرآنی موهبتی بودن عصمت ==
از آيات قرآن كريم استفاده مى‌شود كه عصمتى كه به انبيا و [[ائمّه{{عم}}]] داده شده نوعى تفضّل و موهبت است كه تنها به افراد خاصى و در شرايط خاصى عطا شده است.
از آيات قرآن كريم استفاده مى‌شود كه عصمتى كه به انبيا و [[ائمّه]] داده شده نوعى تفضّل و موهبت است كه تنها به افراد خاصى و در شرايط خاصى عطا شده است.


#اولين آيه‌اى كه دلالت بر موهبت مى‌كند اين است: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ* وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«ما آنان را با [[موهبت]] ويژه‌اى ـ كه يادآورى آن سراى بود ـ [[خالص]] گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند»، سوره دخان، آیه46 و 47.</ref> در اين آيه شريفه، پس از ذكر نام چند تن از انبياى الهى {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}}<ref>سوره صاد، آیه 45</ref> مى‌فرمايد كه ما آنان را با موهبت ويژه‌اى ـ كه يادآورى [[آخرت]] بود ـ خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند. اين آيه {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم}} تعليل جمله {{متن قرآن|أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}} مناسب‌تر است و معناى آيه اين است كه گفتيم اينان صاحبان ايدى و ابصارند براى اين است كه ما آنان را به خصلتى خالص و غيرشوب خالص كرديم خصلتى بس عظيم و آن عبارت است از ياد آخرت.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 17، ص 211ـ212.</ref>. در جاى ديگر [[قرآن]] كريم مى‌فرمايد كه آنها به [[مقام]] [[مخلَص]] رسيده‌اند: {{متن قرآ«|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره صاد، آیات 82 و 83</ref> و {{متن قرآن|... قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره حجر، آیات 39و40</ref> و درباره حضرت يوسف {{ع}} مى‌فرمايد: {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> مخلِص با كسر لام به معناى خالص‌ كننده مرحله بالايى از [[تقوا]] و پاكى [[دل]] است و از آن بالاتر مخلَص به فتح لام به معناى خالص شده است، همان كسانى كه [[خداى تعالى]] آنان را براى خود خالص كرده و اين هم نتيجه تلاش و كوشش در راه [[اخلاص]] خويشتن از هر ناخالصى است و به همين دليل تمام وجودشان تعلّق به [[خدا]] دارد و طبيعى است كه شيطان در آنها نصيبى نخواهد داشت. غير [[خداوند]] در دل آنها جاى ندارد. مسلما چنين صفتى همراه [[مقام عصمت]] است؛ زيرا تا [[انسان]] مخلِص نشود هيچ وقت به مقام مُخلَص نمى‌رسد؛ لذا آنها پس از گذر از سختى‌ها و [[امتحانات]] الهى به اين موهبت الهى نايل شدند. و با وجود آن از قلمرو و [[نفوذ]] شيطان بيرون رفته‌اند به گونه‌اى كه شيطان هرگز [[طمع]] در [[منحرف]] ساختن آنها نمى‌كند و آيه {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء}}<ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> است و معنايش اين مى‌شود ما با يوسف اين چنين [[معامله]] كرديم به خاطر اينكه او از [[بندگان]] [[مخلص]] ما بود و ما با بندگان مخلص خود چنين معامله مى‌كنيم. از اين آيه شريفه ظاهر مى‌شود كه ديدن [[برهان]] [[خدا]] [[شأن]] همه بندگان مخلص خداست و [[خداوند سبحان]] هر [[سوء]] و [[فحشا]] را از ايشان برمى‌گرداند و در نتيجه مرتكب هيچ معصيتى نمى‌شوند و به خاطر آن برهانى كه خدايشان به ايشان داده قصد آن را هم نمى‌كنند و آن عبارت است از [[عصمت]] الهى.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 11، ص 130</ref>. از اين آيات روشن مى‌شود كه اينكه [[خداوند]] در آيه «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ» مى‌فرمايد ما آنها را [[مخلَص]] قرار داديم، مراد اين است كه ما اين [[موهبت]] (عصمت) را به خاطر نتيجه تلاش و كوشش آنها در [[راه خدا]] به آنها عطا كرديم. در آيه بعدى مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>. ايمان و [[عمل صالح]] آنها سبب شده كه خداوند آنان را از ميان بندگان برگزيند و به [[منصب نبوت]] و [[رسالت]] مفتخر سازد و نيكوكارى آنها به حدّى رسيده كه عنوان «أخيار» (نيكان) را به [[طور]] مطلق پيدا كرده‌اند. افكارشان نيك، اخلاقشان نيك، [[اعمال]] و برنامه‌ها و سراسر زندگى‌شان نيك است و آنچه [[خوبان]] همه دارند آنها تنها دارند. به همين دليل بعضى از [[مفسران]]<ref>فخرالدين رازى، تفسير كبير مفاتيح الغيب، ج 26، ص 217.</ref> از اين تعبير كه خداوند بدون هيچ قيد و شرطى آنها را از اخيار خوانده استفاده [[مقام عصمت]] براى انبيا كرده‌اند؛ چراكه هرگاه انسانى خير مطلق باشد حتما [[معصوم]] است. <ref>ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 19، ص 309ـ310.</ref>.
#اولين آيه‌اى كه دلالت بر موهبت مى‌كند اين است: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ* وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«ما آنان را با [[موهبت]] ويژه‌اى ـ كه يادآورى آن سراى بود ـ [[خالص]] گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند»، سوره دخان، آیه46 و 47.</ref> در اين آيه شريفه، پس از ذكر نام چند تن از انبياى الهى {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}}<ref>سوره صاد، آیه 45</ref> مى‌فرمايد كه ما آنان را با موهبت ويژه‌اى ـ كه يادآورى [[آخرت]] بود ـ خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند. اين آيه {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم}} تعليل جمله {{متن قرآن|أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}} مناسب‌تر است و معناى آيه اين است كه گفتيم اينان صاحبان ايدى و ابصارند براى اين است كه ما آنان را به خصلتى خالص و غيرشوب خالص كرديم خصلتى بس عظيم و آن عبارت است از ياد آخرت.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 17، ص 211ـ212.</ref>. در جاى ديگر [[قرآن]] كريم مى‌فرمايد كه آنها به [[مقام]] [[مخلَص]] رسيده‌اند: {{متن قرآ«|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره صاد، آیات 82 و 83</ref> و {{متن قرآن|... قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره حجر، آیات 39و40</ref> و درباره حضرت يوسف {{ع}} مى‌فرمايد: {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> مخلِص با كسر لام به معناى خالص‌ كننده مرحله بالايى از [[تقوا]] و پاكى [[دل]] است و از آن بالاتر مخلَص به فتح لام به معناى خالص شده است، همان كسانى كه [[خداى تعالى]] آنان را براى خود خالص كرده و اين هم نتيجه تلاش و كوشش در راه [[اخلاص]] خويشتن از هر ناخالصى است و به همين دليل تمام وجودشان تعلّق به [[خدا]] دارد و طبيعى است كه شيطان در آنها نصيبى نخواهد داشت. غير [[خداوند]] در دل آنها جاى ندارد. مسلما چنين صفتى همراه [[مقام عصمت]] است؛ زيرا تا [[انسان]] مخلِص نشود هيچ وقت به مقام مُخلَص نمى‌رسد؛ لذا آنها پس از گذر از سختى‌ها و [[امتحانات]] الهى به اين موهبت الهى نايل شدند. و با وجود آن از قلمرو و [[نفوذ]] شيطان بيرون رفته‌اند به گونه‌اى كه شيطان هرگز [[طمع]] در [[منحرف]] ساختن آنها نمى‌كند و آيه {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء}}<ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> است و معنايش اين مى‌شود ما با يوسف اين چنين [[معامله]] كرديم به خاطر اينكه او از [[بندگان]] [[مخلص]] ما بود و ما با بندگان مخلص خود چنين معامله مى‌كنيم. از اين آيه شريفه ظاهر مى‌شود كه ديدن [[برهان]] [[خدا]] [[شأن]] همه بندگان مخلص خداست و [[خداوند سبحان]] هر [[سوء]] و [[فحشا]] را از ايشان برمى‌گرداند و در نتيجه مرتكب هيچ معصيتى نمى‌شوند و به خاطر آن برهانى كه خدايشان به ايشان داده قصد آن را هم نمى‌كنند و آن عبارت است از [[عصمت]] الهى.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 11، ص 130</ref>. از اين آيات روشن مى‌شود كه اينكه [[خداوند]] در آيه «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ» مى‌فرمايد ما آنها را [[مخلَص]] قرار داديم، مراد اين است كه ما اين [[موهبت]] (عصمت) را به خاطر نتيجه تلاش و كوشش آنها در [[راه خدا]] به آنها عطا كرديم. در آيه بعدى مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>. ايمان و [[عمل صالح]] آنها سبب شده كه خداوند آنان را از ميان بندگان برگزيند و به [[منصب نبوت]] و [[رسالت]] مفتخر سازد و نيكوكارى آنها به حدّى رسيده كه عنوان «أخيار» (نيكان) را به [[طور]] مطلق پيدا كرده‌اند. افكارشان نيك، اخلاقشان نيك، [[اعمال]] و برنامه‌ها و سراسر زندگى‌شان نيك است و آنچه [[خوبان]] همه دارند آنها تنها دارند. به همين دليل بعضى از [[مفسران]]<ref>فخرالدين رازى، تفسير كبير مفاتيح الغيب، ج 26، ص 217.</ref> از اين تعبير كه خداوند بدون هيچ قيد و شرطى آنها را از اخيار خوانده استفاده [[مقام عصمت]] براى انبيا كرده‌اند؛ چراكه هرگاه انسانى خير مطلق باشد حتما [[معصوم]] است. <ref>ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 19، ص 309ـ310.</ref>.
خط ۵۱: خط ۵۱:
# چهارمين آيه‌اى كه بر [[موهبت]] عصمت انبيا {{عم}} مى‌توان بر آن [[استدلال]] نمود. آيه ۱۱۳ [[سوره نساء]]  است که می‌فرماید: مى‌باشد: {{متن قرآن|وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و اگر [[فضل خدا]] و [[رحمت]] او بر تو نبود، طايفه‌اى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند ولى جز خودشان كسى را [[گمراه]] نمى‌سازند و هيچ زيانى به تو نمى‌رسانند و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. مراد از كتاب در آيه، همان وحى است كه براى رفع اختلاف‌هاى [[مردم]] نازل مى‌شود، همان اختلافى كه این آيه شريفه بدان اشاره نموده و می‌فرماید: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}} <ref>سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. مراد از حكمت در آيه مورد بحث ساير [[معارف]] الهيه‌اى است كه به وسيله وحى نازل شده و در وضع زندگى دنيا و [[آخرت]] [[انسان‌ها]] سودمند است و مراد از اينكه فرموده: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ }} غيرمعارف كليه و [[عامه]] است كه در كتاب و حكمت است.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 80.</ref>. از ظاهر آيه {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ ..}} بر مى‌آيد كه اين جمله در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} و يا روى هم جملات {{متن قرآن|وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} است. هرچه باشد مى‌فهماند كه علت اينكه مردم نمى‌توانند [[رسول خدا]] را [[گمراه]] كنند و يا ضررى به آن جناب برساند همين انزال كتاب و تعليم حكمت است كه ملاك [[عصمت]] در آن حضرت است. <ref>همان، ص 78.</ref>. از اينجا روشن مى‌شود كه آن نيرويى كه نامش نيروى عصمت است، يک سبب علمى و معمولى نيست، بلكه سببى است علمى و شعورى كه به هيچ وجه مغلوب هيچ سبب ديگر نمى‌شود و اگر از اين قبيل سبب‌هاى شعورى و معمولى بود به [[طور]] يقين [[تخلف]] در آن راه مى‌يافت و احيانا بى‌اثر مى‌شد. پس معلوم مى‌شود اين [[علم]] غير از سنخ ساير [[علوم]] و ادراكات متعارفه است كه از راه اكتساب و تعليم عايد مى‌شود و در آيه مورد بحث مى‌بينيم كه [[خداى تعالى]] در خطابش به شخص [[رسول]] اكرم {{صل}} مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79.</ref>. پس مراد از انزال و تعليم به [[رسول خدا]] در جمله {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} دو نوع [[علم]] است؛ يكى علمى كه به واسطه وحى و با [[نزول]] جبرئيل امين تعليم آن حضرت داده مى‌شد و دوم به وسيله نوعى [[القا]] در [[قلب]] و [[الهام]] خفى الهى و بدون نازل شدن [[فرشته]] وحى تعليمش داده مى‌شد. بنابراين، پس مراد از جمله {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} اين است كه [[خداى تعالى]] نوعى علم به تو داده كه اگر نمى‌داد اسباب عادى كه در [[تعلّم]] هر انسانى دست اندر كارند و [[علوم]] عادى را به [[انسان‌ها]] تعليم مى‌دهند در به دست آوردن آن علم برايت كافى نبود. <ref>همان، ص 80.</ref>.
# چهارمين آيه‌اى كه بر [[موهبت]] عصمت انبيا {{عم}} مى‌توان بر آن [[استدلال]] نمود. آيه ۱۱۳ [[سوره نساء]]  است که می‌فرماید: مى‌باشد: {{متن قرآن|وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و اگر [[فضل خدا]] و [[رحمت]] او بر تو نبود، طايفه‌اى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند ولى جز خودشان كسى را [[گمراه]] نمى‌سازند و هيچ زيانى به تو نمى‌رسانند و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. مراد از كتاب در آيه، همان وحى است كه براى رفع اختلاف‌هاى [[مردم]] نازل مى‌شود، همان اختلافى كه این آيه شريفه بدان اشاره نموده و می‌فرماید: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}} <ref>سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. مراد از حكمت در آيه مورد بحث ساير [[معارف]] الهيه‌اى است كه به وسيله وحى نازل شده و در وضع زندگى دنيا و [[آخرت]] [[انسان‌ها]] سودمند است و مراد از اينكه فرموده: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ }} غيرمعارف كليه و [[عامه]] است كه در كتاب و حكمت است.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 80.</ref>. از ظاهر آيه {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ ..}} بر مى‌آيد كه اين جمله در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} و يا روى هم جملات {{متن قرآن|وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} است. هرچه باشد مى‌فهماند كه علت اينكه مردم نمى‌توانند [[رسول خدا]] را [[گمراه]] كنند و يا ضررى به آن جناب برساند همين انزال كتاب و تعليم حكمت است كه ملاك [[عصمت]] در آن حضرت است. <ref>همان، ص 78.</ref>. از اينجا روشن مى‌شود كه آن نيرويى كه نامش نيروى عصمت است، يک سبب علمى و معمولى نيست، بلكه سببى است علمى و شعورى كه به هيچ وجه مغلوب هيچ سبب ديگر نمى‌شود و اگر از اين قبيل سبب‌هاى شعورى و معمولى بود به [[طور]] يقين [[تخلف]] در آن راه مى‌يافت و احيانا بى‌اثر مى‌شد. پس معلوم مى‌شود اين [[علم]] غير از سنخ ساير [[علوم]] و ادراكات متعارفه است كه از راه اكتساب و تعليم عايد مى‌شود و در آيه مورد بحث مى‌بينيم كه [[خداى تعالى]] در خطابش به شخص [[رسول]] اكرم {{صل}} مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79.</ref>. پس مراد از انزال و تعليم به [[رسول خدا]] در جمله {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} دو نوع [[علم]] است؛ يكى علمى كه به واسطه وحى و با [[نزول]] جبرئيل امين تعليم آن حضرت داده مى‌شد و دوم به وسيله نوعى [[القا]] در [[قلب]] و [[الهام]] خفى الهى و بدون نازل شدن [[فرشته]] وحى تعليمش داده مى‌شد. بنابراين، پس مراد از جمله {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} اين است كه [[خداى تعالى]] نوعى علم به تو داده كه اگر نمى‌داد اسباب عادى كه در [[تعلّم]] هر انسانى دست اندر كارند و [[علوم]] عادى را به [[انسان‌ها]] تعليم مى‌دهند در به دست آوردن آن علم برايت كافى نبود. <ref>همان، ص 80.</ref>.
# پنجمين آيه‌اى كه بر موهبتى بودن عصمت دلالت دارد، آيه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}؛ <ref>«[[خدا]] فقط مى‌خواهد آلودگى را از شما خداندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> اين آيه علاوه بر آنکه بنابر نقل بسيارى از [[مفسّران]] درباره عصمت اهل‌بيت {{عم}} است، دليل خوبى نیز بر مدعای فعلی ما است؛ چراكه [[مقام امامت]] بالاتر از [[مقام نبوت]] است، اگر براى [[امام]] [[اثبات]] شود كه عصمت [[تفضّل]] است براى نبى هم [[اثبات]] مى‌شود. الف و لام [[الرجس]] جنس است كه شامل هرگونه پليدى و [[گناه]] شامل مى‌شود؛ چراكه همه [[گناهان]] رجس‌اند؛ لذا اين كلمه در [[قرآن]] به شرک، مشروبات الكلى، قمار، [[نفاق]]، گوشت‌هاى [[حرام]] و ناپاک و مانند آن اطلاق شده است. <ref>ر.ک: سوره حج، آیه 30؛ سوره مائده، آیه 90؛ سوره توبه، آیه 125؛ سوره انعام، آیه 145.</ref>. مراد از تطهير در آيه كه با مصدر تطهير تأكيد شده زايل ساختن اثر و جنس به وسيله وارد كردن مقابل آن است و آن عبارت است از [[اعتقاد]] به [[حق]]، پس تطهير اهل‌بيت عبارت است از اينكه ايشان را مجهّز به ادراک حق كند.[[ حق]] در اعتقاد، حق در عمل، پس معناى آيه اين مى‌شود [[خداوند سبحان]] مستمرا و دائما [[اراده]] دارد شما را به اين [[موهبت]] يعنى [[عصمت]] اختصاص دهد. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 16، ص 312ـ313.</ref>. بر اساس این آیه، اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته كه اهل‌بيت {{عم}} از هرگونه [[رجس]] و پليدى و گناه پاک باشند و همين كه خداوند اراده كرده اينها [[معصوم]] باشند يعنى خداوند خود اين [[مقام]] (عصمت) را به آنها عطا كرده است. چرا که بى‌ترديد عصمت به كسى [[افاضه]] مى‌شود كه قابليت آن را داشته باشد. ولى قابليت‌ها از يک نوع نيست، بلكه قسمتى از آنها از اختيار [[انسان]] خارج و برخى نيز در محدوده [[اراده]] و اختيار انسان است. نوع اول عبارت است از [[وراثت]] و تربيت؛ زيرا [[خداوند]] از آنجا كه اراده‌اش تعلق گرفته است كه [[معصومان]] را در وقت معينى به عنوان پيامبر يا [[امام]] به [[مردم]] بفرستد {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ}} <ref>سوره يونس، آیه ۴۷</ref> لذا آنها را در خانواده‌هاى [[محترم]] و با [[تقوا]] قرار داده و او را تحت تربيت خاص قرار مى‌دهد. از جمله پيامبر اكرم {{صل}} پس از درگذشت پدرش، [[عبدالمطلب]] عموى گرامى وى كفالت و سرپرستى ايشان را پذيرفت و با [[عشق]] و علاقه زائدالوصفى چهل و دو سال تمام تحت سرپرستى و تربيت [[ابوطالب]] قرار گرفت. <ref>جعفر سبحانى، فرازهايى از تاريخ اسلام، ص 61.</ref>. نوع دوم عوامل اكتسابى است و اختيار [[معصوم]] در آن دخالت دارد، يعنى اينكه زندگى انبيا از هنگام ولادت تا [[زمان]] [[بعثت]] مملو از مجاهدت‌هاى فردى و اجتماعى است. از جمله حضرت يوسف، حضرت ابراهيم، حضرت موسى، حتى خود پيامبر اكرم {{صل}} <ref>ر.ک: سوره يوسف، آیه 22؛ سوره بقره، آیه 124، سوره طه، آیه 40.</ref> و در صورتى كه عصمت پيامبر و امام را از همان ابتداى ولايت بدانيم كه [[حق]] هم همين است، <ref>طبق نظر اماميّه، انبيا و ائمّه {{عم}} از هنگام تولد تا پايان عمر معصومند. برخلاف معتزله كه عصمت آنها را از موقع بلوغ مى‌دانند و برخلاف اشاعره كه معصوم بودن انبيا را از زمان بعثت مى‌دانند. ر.ک: محمدرضا مظفّر، بداية المعارف الالهية، ج 1، ص 250.</ref> بايد در اين صورت به يكى از اين دو ديدگاه قائل شد. ديدگاه اول: اينكه دخالت اختيار پيامبر و امام و ايجاد قابليت از طرف آنها را قبل از ولادت آنها بدانيم كه از آن تعبير به «[[عالم ذر]]» مى‌شود و بگوييم كه ايشان از [[امتحان]] الهى در آن عالم به نحو احسن سرافراز بيرون آمده‌اند. ديدگاه دوم: اينكه خداوند پيش از آفرينش [[انسان‌ها]] با [[علم]] ازلى خود مى‌دانست كه گروهى از آنان بيش از سايرين از اختيار خود بهره مى‌گيرند و حتى اگر در موهبت‌هاى ويژه قرار نگيرند با [[اعمال]] اختيارى خود سرآمد همگان خواهند شد. اين منزلتى كه اينها با سير اختيارى خويش بدان مى‌رسند سبب گرديد كه خداوند [[موهبت]] ويژه خويش را به آنان عطا كند. و ايشان را از [[علم]] و اراده‌اى برخوردار كند كه به واسطه آن به مصونيت كامل برسند و در پرتو آن، راهنمايانى مطمئن براى همه افراد [[بشر]] گردند. اين نكته را مى‌توان به خوبى از فرازهاى آغازين دعاى «[[ندبه]]» استفاده نمود. <ref>{{متن حدیث|الذين استخلصتهم لنفسك و دينك، اذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذى لازوال له و لا اضمحلال بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم.}} شيخ عباس قمى، مفاتيح‌الجنان، ص913، فرازى از دعاى ندبه.</ref>. در روايتى از [[امام صادق]] {{ع}} نیز درباره موهبت‌هاى ويژه پيامبران چنين آمده است: «از آنجا كه [[خداوند]] به هنگام آفرينش پيامبران مى‌دانست كه آنان از او فرمانبردارى مى‌كنند و تنها او را [[عبادت]] نموده هيچ‌گونه شركى روا نمى‌دارند [از موهبت‌هاى ويژه خويش برخوردارشان ساخت] پس اينان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به اين كرامت و [[منزلت]] والا رسيده‌اند.» <ref>محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 170.</ref>. <ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش149، ص6.</ref>.
# پنجمين آيه‌اى كه بر موهبتى بودن عصمت دلالت دارد، آيه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}؛ <ref>«[[خدا]] فقط مى‌خواهد آلودگى را از شما خداندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> اين آيه علاوه بر آنکه بنابر نقل بسيارى از [[مفسّران]] درباره عصمت اهل‌بيت {{عم}} است، دليل خوبى نیز بر مدعای فعلی ما است؛ چراكه [[مقام امامت]] بالاتر از [[مقام نبوت]] است، اگر براى [[امام]] [[اثبات]] شود كه عصمت [[تفضّل]] است براى نبى هم [[اثبات]] مى‌شود. الف و لام [[الرجس]] جنس است كه شامل هرگونه پليدى و [[گناه]] شامل مى‌شود؛ چراكه همه [[گناهان]] رجس‌اند؛ لذا اين كلمه در [[قرآن]] به شرک، مشروبات الكلى، قمار، [[نفاق]]، گوشت‌هاى [[حرام]] و ناپاک و مانند آن اطلاق شده است. <ref>ر.ک: سوره حج، آیه 30؛ سوره مائده، آیه 90؛ سوره توبه، آیه 125؛ سوره انعام، آیه 145.</ref>. مراد از تطهير در آيه كه با مصدر تطهير تأكيد شده زايل ساختن اثر و جنس به وسيله وارد كردن مقابل آن است و آن عبارت است از [[اعتقاد]] به [[حق]]، پس تطهير اهل‌بيت عبارت است از اينكه ايشان را مجهّز به ادراک حق كند.[[ حق]] در اعتقاد، حق در عمل، پس معناى آيه اين مى‌شود [[خداوند سبحان]] مستمرا و دائما [[اراده]] دارد شما را به اين [[موهبت]] يعنى [[عصمت]] اختصاص دهد. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 16، ص 312ـ313.</ref>. بر اساس این آیه، اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته كه اهل‌بيت {{عم}} از هرگونه [[رجس]] و پليدى و گناه پاک باشند و همين كه خداوند اراده كرده اينها [[معصوم]] باشند يعنى خداوند خود اين [[مقام]] (عصمت) را به آنها عطا كرده است. چرا که بى‌ترديد عصمت به كسى [[افاضه]] مى‌شود كه قابليت آن را داشته باشد. ولى قابليت‌ها از يک نوع نيست، بلكه قسمتى از آنها از اختيار [[انسان]] خارج و برخى نيز در محدوده [[اراده]] و اختيار انسان است. نوع اول عبارت است از [[وراثت]] و تربيت؛ زيرا [[خداوند]] از آنجا كه اراده‌اش تعلق گرفته است كه [[معصومان]] را در وقت معينى به عنوان پيامبر يا [[امام]] به [[مردم]] بفرستد {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ}} <ref>سوره يونس، آیه ۴۷</ref> لذا آنها را در خانواده‌هاى [[محترم]] و با [[تقوا]] قرار داده و او را تحت تربيت خاص قرار مى‌دهد. از جمله پيامبر اكرم {{صل}} پس از درگذشت پدرش، [[عبدالمطلب]] عموى گرامى وى كفالت و سرپرستى ايشان را پذيرفت و با [[عشق]] و علاقه زائدالوصفى چهل و دو سال تمام تحت سرپرستى و تربيت [[ابوطالب]] قرار گرفت. <ref>جعفر سبحانى، فرازهايى از تاريخ اسلام، ص 61.</ref>. نوع دوم عوامل اكتسابى است و اختيار [[معصوم]] در آن دخالت دارد، يعنى اينكه زندگى انبيا از هنگام ولادت تا [[زمان]] [[بعثت]] مملو از مجاهدت‌هاى فردى و اجتماعى است. از جمله حضرت يوسف، حضرت ابراهيم، حضرت موسى، حتى خود پيامبر اكرم {{صل}} <ref>ر.ک: سوره يوسف، آیه 22؛ سوره بقره، آیه 124، سوره طه، آیه 40.</ref> و در صورتى كه عصمت پيامبر و امام را از همان ابتداى ولايت بدانيم كه [[حق]] هم همين است، <ref>طبق نظر اماميّه، انبيا و ائمّه {{عم}} از هنگام تولد تا پايان عمر معصومند. برخلاف معتزله كه عصمت آنها را از موقع بلوغ مى‌دانند و برخلاف اشاعره كه معصوم بودن انبيا را از زمان بعثت مى‌دانند. ر.ک: محمدرضا مظفّر، بداية المعارف الالهية، ج 1، ص 250.</ref> بايد در اين صورت به يكى از اين دو ديدگاه قائل شد. ديدگاه اول: اينكه دخالت اختيار پيامبر و امام و ايجاد قابليت از طرف آنها را قبل از ولادت آنها بدانيم كه از آن تعبير به «[[عالم ذر]]» مى‌شود و بگوييم كه ايشان از [[امتحان]] الهى در آن عالم به نحو احسن سرافراز بيرون آمده‌اند. ديدگاه دوم: اينكه خداوند پيش از آفرينش [[انسان‌ها]] با [[علم]] ازلى خود مى‌دانست كه گروهى از آنان بيش از سايرين از اختيار خود بهره مى‌گيرند و حتى اگر در موهبت‌هاى ويژه قرار نگيرند با [[اعمال]] اختيارى خود سرآمد همگان خواهند شد. اين منزلتى كه اينها با سير اختيارى خويش بدان مى‌رسند سبب گرديد كه خداوند [[موهبت]] ويژه خويش را به آنان عطا كند. و ايشان را از [[علم]] و اراده‌اى برخوردار كند كه به واسطه آن به مصونيت كامل برسند و در پرتو آن، راهنمايانى مطمئن براى همه افراد [[بشر]] گردند. اين نكته را مى‌توان به خوبى از فرازهاى آغازين دعاى «[[ندبه]]» استفاده نمود. <ref>{{متن حدیث|الذين استخلصتهم لنفسك و دينك، اذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذى لازوال له و لا اضمحلال بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم.}} شيخ عباس قمى، مفاتيح‌الجنان، ص913، فرازى از دعاى ندبه.</ref>. در روايتى از [[امام صادق]] {{ع}} نیز درباره موهبت‌هاى ويژه پيامبران چنين آمده است: «از آنجا كه [[خداوند]] به هنگام آفرينش پيامبران مى‌دانست كه آنان از او فرمانبردارى مى‌كنند و تنها او را [[عبادت]] نموده هيچ‌گونه شركى روا نمى‌دارند [از موهبت‌هاى ويژه خويش برخوردارشان ساخت] پس اينان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به اين كرامت و [[منزلت]] والا رسيده‌اند.» <ref>محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 170.</ref>. <ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش149، ص6.</ref>.
== عدم منافات [[عصمت]] موهبتی با اختيار ==
اينكه عصمت [[موهبت]] الهى باشد نه به اين معناست كه [[خداوند]] به [[قهر]] و قصد مانع [[گناه]] آنهاست؛ بدین معنا که هر وقت آنها بخواهند گناه كنند، خداوند مانع مى‌شود و جلويشان را مى‌گيرد، بلكه اين موهبت به اين معناست كه آنها درجه ايمان بالاترى دارند و ايمان به هر اندازه كه زياد باشد [[خدا]] بيشتر به ياد [[انسان]] است. به عبارت ديگر، [[اراده]] الهى زمينه‌هاى توفيق را براى وصول به اين [[مقام]] والا فراهم مى‌سازد ولى بهره‌گيرى و استفاده از اين توفيق به اراده خود آنان بستگى دارد. آيات [[قرآن]] هم به اختيارى بودن عصمت صحّه گذارده، آنجا كه مى‌فرمايد: {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»}} <ref>«بگو آيا غير خدا را به يارى و دوستى برگزينم؟ در صورتى كه آفريننده آسمان و زمين خداست و روزى مى‌بخشد و خود از طعام بى‌نياز است. بگو من مأمورم كه اول شخص كه تسليم حكم خداست باشم و البته از گروهى كه به خدا شرك‌آورند نباش. بگو من اگر نافرمانى خدا كنم از عذاب آن روز بزرگ سخت مى‌ترسم. سوره انعام، آیات ۱۴ و ۱۵.</ref>.
صريح آيه اين است كه پيامبر اكرم{{صل}} از معصيت مى‌ترسد زيرا منجر به [[عذاب]] الهى در قيامت مى‌گردد و اگر [[قدرت]] بر معصيت نداشت چگونه ممكن است كه از معصيت [[خوف]] داشته باشد.
يا در جاى ديگر مى‌فرمايد: {{متن قرآن|... قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ}} <ref>«كسى كه از خود اگر اختيارى نداشته باشد چگونه صحيح است كه به كارى مأمور شود. سوره رعد، آیه ۳۶.</ref>.
[[خدای متعال]] مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَوَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}؛ <ref>«و قطعا به تو و كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است اگر شرک ورزى حتما كرده‌ات تباه و مسلما از زيانكاران خواهى شد». سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>. خطاب در آيه به [[رسول]] اكرم{{صل}} و ساير انبيا به نهى از [[شرک]] و انذارشان به حبط شدن عمل و جزو زيانكاران شدن آنها خطابى است حقيقى و تهديد و انذارى است واقعى. چون غرض اين [[سوره]] اشاره به اين حقيقت است كه [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[مأمور]] به ايمان آوردن و به هر تكليفى كه [[دعوت]] مى‌كند انجام دهند، خودش هم بايد انجام دهد و صرف اينكه انبيا، [[معصوم]] به [[عصمت]] الهى هستند و با داشتن آن ديگر ممكن نيست معصيت از ايشان سر بزند، باعث نمى‌شود كه تكليف از ايشان ساقط باشد و توجه تكليف به ايشان صحيح نباشد چون اگر اين‌طور بود ديگر عصمت در حقشان تصور نمى‌شد. همچنان‌كه در [[حق]] جمادات و گياهان تصور ندارد پس معصوم به كسى گفته مى‌شود كه بتواند [[گناه]] كند ولى نكند.
علاوه بر اين، عصمت ـ كه عبارت است از قوه‌اى كه با داشتن آن صدور معصيت ممتنع مى‌شود ـ خود از [[شئون]] [[علم]] است و اين منافات با داشتن اختيار ندارد چون اختيار از شئون [[مقام عمل]] است و معنايش اين است كه صدور فعل از جوارح و اعضا صحيح باشد و هم ترک فعل. و معلوم است كه علم قطعى به [[مفسده]] گناه كه مانع از صدور آن گناه از دارنده آن علم باشد منافات با اينكه دارنده آن علم مختار باشد ندارد. مثلاً، كسى كه علم قطعى دارد به اينكه در اثر خوردن فلان سم مى‌ميرد، چنين عملى مانع قطعى او از خوردن سم است. ولى لازمه اين منع اين نيست كه خوردن سم از او محال باشد بلكه باز هم صدور و عدم صدور اين عمل از اعضا و جوارح او صحيح است هم مى‌تواند بخورد و هم مى‌تواند اجتناب كند. در نتيجه پس باز هم صحيح است كه به او بگوييم از خوردن سم اجتناب كن. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۷، ص۲۹۰ـ۲۹۱.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱٬۰۸۱

ویرایش