|
|
خط ۶: |
خط ۶: |
| }} | | }} |
|
| |
|
| '''[[عصمت]]''' در لغت به معنای [[حفظ]] و نگهداری و نیز به معنای منع کردن آمده است. این واژه در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب [[خدای متعال]] به [[برگزیدگان]] خود و گاه نیز به ملکهای تعبیر شده که به موجب آن، [[انبیاء]] و اوصیای ایشان برغم داشتن [[قدرت]] بر انجام [[گناهان]]، از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]]، [[گناه]] و [[عصیان]] در تمام مراحل [[زندگی]]، مصون هستند. عصمت به دو قسم موهبتی و اکتسابی تقسیم میشود. [[عصمت اکتسابی]] یا اختیاری نوعی از عصمت است که در آن [[انسان]] با [[اختیار]] و [[اراده]] خود و با [[مبارزه]] با هوای نفسش، از گناه دوری میکند. اما در عصمت موهبتی یا ذاتی، [[انسان]]، به واسطه وجود نیرویی که [[خداوند]] در او قرار داده، از گناه اجتناب میکند. [[متکلمان]] قائل به [[موهوبی بودن عصمت]] بوده و به واسطه آیات و روایات متعددی بر اثبات آن استناد کردهاند. در عین حال منافاتی میان موهوبی بودن عصمت با اختیار معصوم نمیبینند بلکه آن را فضیلتی برای معصوم نیز میدانند. | | '''[[عصمت]]''' به دو قسم موهبتی و اکتسابی تقسیم میشود. [[عصمت اکتسابی]] یا اختیاری نوعی از عصمت است که در آن [[انسان]] با [[اختیار]] و [[اراده]] خود و با [[مبارزه]] با هوای نفسش، از گناه دوری میکند. اما در عصمت موهبتی یا ذاتی، [[انسان]]، به واسطه وجود نیرویی که [[خداوند]] در او قرار داده، از گناه اجتناب میکند. [[متکلمان]] قائل به [[موهوبی بودن عصمت]] بوده و به واسطه آیات و روایات متعددی بر اثبات آن استناد کردهاند. در عین حال منافاتی میان موهوبی بودن عصمت با اختیار معصوم نمیبینند بلکه آن را فضیلتی برای معصوم نیز میدانند. |
|
| |
|
| == معناشناسی [[عصمت]] == | | == معناشناسی [[عصمت]] == |
| === معنای لغوی === | | === معنای لغوی === |
| {{اصلی|عصمت در لغت}} | | {{اصلی|عصمت در لغت}} |
| عصمت، واژهای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله:}} {{متن قرآن|وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ}} {{عربی|والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار میرود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref> | | عصمت، واژهای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله:}} {{متن قرآن|وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ}} {{عربی|والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار میرود.</ref> با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref><ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref> |
|
| |
|
| === در اصطلاح [[متکلمان]] === | | === در اصطلاح [[متکلمان]] === |
| در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است: | | در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است: |
| #'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. | | #'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref> متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. |
| #'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیصالمحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیصالحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> | | #'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیصالمحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیصالحصل، ص۵۲۵.</ref> پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> |
|
| |
|
| == اقسام عصمت == | | == اقسام عصمت == |
| === [[عصمت موهبتی]] و [[عصمت اکتسابی]] === | | === [[عصمت موهبتی]] و [[عصمت اکتسابی]] === |
| {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)| آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟]]'''{{پایان}} | | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)| آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟]]'''{{پایان}} |
| |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F۸FBF۹| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} |
| [[عصمت اکتسابی]] یا اختیاری نوعی از [[عصمت]] است که در آن [[انسان]] با [[اختیار]] و [[اراده]] خود و با [[مبارزه]] با هوای نفسش، از [[گناه]] دوری میکند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷.</ref>. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به واسطه وجود نیرویی که [[خداوند]] در او قرار داده، از گناه اجتناب میکند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.</ref> به [[عقیده]] برخی عصمت ذاتی یا موهبتی بعد از تلاش و کوشش انسان و بعد از به دست آوردن عصمت اکتسابی به برخی از انسانها داده میشود<ref>دیانتیپور، نعمتی، «عصمت حضرت زهرا{{س}} الهی یا اکتسابی»، ص۱۰۸.</ref>. البته برخی، عصمت اکتسابی را به معنای [[عدالت]] دانستهاند<ref>السند بحرانی، الوراثةالإصطفائیه، ۱۴۳۱ق، ص۳۶. به عقیده آنان عصمت اکتسابی به معنای گناه نکردن در طول عمر است که این معنای عدالت است</ref>. | | [[عصمت اکتسابی]] یا اختیاری نوعی از [[عصمت]] است که در آن [[انسان]] با [[اختیار]] و [[اراده]] خود و با [[مبارزه]] با هوای نفسش، از [[گناه]] دوری میکند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷.</ref> به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به واسطه وجود نیرویی که [[خداوند]] در او قرار داده، از گناه اجتناب میکند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷.</ref><ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.</ref> به [[عقیده]] برخی عصمت ذاتی یا موهبتی بعد از تلاش و کوشش انسان و بعد از به دست آوردن عصمت اکتسابی به برخی از انسانها داده میشود<ref>دیانتیپور، نعمتی، «عصمت حضرت زهرا{{س}} الهی یا اکتسابی»، ص۱۰۸.</ref> |
|
| |
|
| درباره [[عصمت]] [[معصومان]] مباحث بسيارى از سوى [[دانشمندان]] [[علم]] كلام مطرح شده است آنچه نزد همه آنها مسلم شده است اينكه نيروى عصمت در انبيا و [[امامان]] اجبارى نيست يعنى اينطور نيست كه آنها به پاكى مجبور باشند بلكه مانند همه [[مردم]] كاملاً توانايى بر انجام [[گناه]] دارند ولى چون از يك طرف [[مفاسد]] و خطرات گناه را مىدانند و از سوى ديگر [[معرفت]] و [[شناخت]] آنها نسبت به [[خداوند متعال]] بسيار وسيع است به طورى كه هميشه خويشتن را در محضر [[خداوند]] مىبينند. از اين نظر با [[اراده]] و اختيار خويش گناه را ترك كرده و گرد آن نمىروند. | | درباره [[عصمت]] [[معصومان]] مباحث بسيارى از سوى [[دانشمندان]] [[علم]] كلام مطرح شده است آنچه نزد همه آنها مسلم شده است اينكه نيروى عصمت در انبيا و [[امامان]] اجبارى نيست، يعنى اينطور نيست كه آنها به پاكى مجبور باشند بلكه مانند همه [[مردم]] توانايى بر انجام [[گناه]] دارند ولى چون از يك طرف [[مفاسد]] و خطرات گناه را مىدانند و از سوى ديگر [[معرفت]] و [[شناخت]] آنها نسبت به [[خداوند متعال]] بسيار وسيع است به طورى كه هميشه خويشتن را در محضر [[خداوند]] مىبينند. از اين نظر با [[اراده]] و اختيار خويش گناه را ترك كرده و گرد آن نمىروند. |
| | |
| [[حال]] سؤال این است که اين نيروى عصمت از طرف خداوند به انبيا و امامان عنايت شده، يا اينكه خود ايشان اين [[مقام]] را به دست آوردهاند؟ به عبارت ديگر، آيا اين نيرو [[موهبت]] است از طرف خداوند يا اكتسابى است؟
| |
|
| |
|
| == موهبتی بودن عصمت == | | == موهبتی بودن عصمت == |
| شكى نيست كه [[عدالت]] و مراتب پايين عصمت ([[تقوا]]) از امور اكتسابى است و هر كسى كه از بند [[شهوت]] و بردگى نفس امّاره پيراسته باشد مىتواند آن را به دست بياورد. اما مراتب بالاى تقوا يا مرتبه كامل از علم و شناخت شكستناپذير، اعم از علم به عواقب گناه يا درك [[عظمت]] و كمال [[خالق]] قابل اكتساب است يا نه؟ | | شكى نيست كه [[عدالت]] و مراتب پايين عصمت ([[تقوا]]) از امور اكتسابى است و هر كسى كه از بند [[شهوت]] و بردگى نفس امّاره پيراسته باشد مىتواند آن را به دست بياورد. اما مراتب بالاى تقوا يا مرتبه كامل از علم و شناخت شكستناپذير، اعم از علم به عواقب گناه يا درك [[عظمت]] و كمال [[خالق]] قابل اكتساب است يا نه؟ |
|
| |
|
| بىشك نخستين مرحله عصمت ـ مصونيت از گناه و [[خطا]] ـ كه از ولادت تا انتها با معصومان عليهمالسلام است موهبت الهى است و آن مقدار عصمتى كه براى آنها لازم و ضرورى است تا [[نبوت]] آنها قابل پذيرش باشد نيز همين عصمت است. اما مراحل بعدى عصمت و درجههاى عالى عصمت براى معصومان اكتسابى بوده كه در اثر [[مجاهدتها]]، [[تحمل]] [[مصائب]]، انجام عبادتهاى ويژه حاصل مىشود، چنانكه [[مقام امامت]] را خداوند براى ابراهيم پيامبر كه [[معصوم]] هم بود بعد از موفقيت در [[امتحانات]] بسيار مشكل عنايت كرد، قطعا عصمت حضرت ابراهيم عليهالسلام در اواخر [[عمر]] با مقام و عصمتشان در بدو ولادت مساوى نخواهد بود. | | بىشك نخستين مرحله عصمت ـ مصونيت از گناه و [[خطا]] ـ كه از ولادت تا انتها با معصومان عليهمالسلام است موهبت الهى است و آن مقدار عصمتى كه براى آنها لازم و ضرورى است تا [[نبوت]] آنها قابل پذيرش باشد نيز همين عصمت است. اما مراحل بعدى و درجههاى عالى عصمت براى معصومان اكتسابى بوده كه در اثر [[مجاهدتها]]، تحمل [[مصائب]]، انجام عبادتهاى ويژه حاصل مىشود، چنانكه [[مقام امامت]] را خداوند براى ابراهيم پيامبر كه [[معصوم]] هم بود بعد از موفقيت در امتحانات بسيار مشكل عنايت كرد، قطعا عصمت حضرت ابراهيم عليهالسلام در اواخر [[عمر]] با مقام و عصمتشان در بدو ولادت مساوى نخواهد بود. |
| | |
| === دیدگاه متکلمان ===
| |
| [[دانشمندان]] [[علم]] كلام هم [[عصمت]] را [[موهبت]] الهى دانستهاند به عنوان نمونه شيخ مفيد مىگويد: «عصمت تفضّلى است از جانب [[خداوند]] درباره كسى كه به عصمت او تمسك جويد.» <ref>محمّدبن محمّد نعمان، تصحيح الاعتقاد، ص 61</ref> سيدمرتضى [[شاگرد]] شيخ مفيد نيز آن را [[لطف]] الهى مىداند «عصمت لطف الهى است كه هرگاه به كسى داده مىشود، او جانب ترك قبيح را برمىگزيند.» <ref>مرتضى شريف، أمالى المرتضى، ج 1، ص 148</ref>.
| |
| | |
| آنچه كه از كلام متكلمان و از ظاهر آيات [[قرآن]] كريم ظاهر مىشود اين است كه عصمت تفضّل است براى انبيا و [[معصومان]] نه [[استحقاق]]، و تفضّل هم به اين معناست كه خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رجحان نيست.<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ج149، ص6</ref>.
| |
|
| |
|
| == ادله قرآنی موهبتی بودن عصمت == | | == ادله قرآنی موهبتی بودن عصمت == |
| از آيات قرآن كريم استفاده مىشود كه عصمتى كه به انبيا و [[ائمّه]] داده شده نوعى تفضّل و موهبت است كه تنها به افراد خاصى و در شرايط خاصى عطا شده است. | | از آيات قرآن كريم استفاده مىشود عصمتى كه به انبيا و [[ائمّه]] داده شده نوعى تفضّل و موهبت است كه تنها به افراد خاصى و در شرايط خاصى عطا شده است. |
| | | #اولين آيهاى كه دلالت بر موهبت مىكند اين است: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ* وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«ما آنان را با [[موهبت]] ويژهاى ـ كه يادآورى آن سراى بود ـ [[خالص]] گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند»، سوره دخان، آیه۴۶ و ۴۷.</ref>؛ در اين آيه، پس از ذكر نام چند تن از انبياى الهى {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}}<ref>سوره صاد، آیه ۴۵.</ref> مىفرمايد ما آنان را با موهبت ويژهاى ـ كه يادآورى [[آخرت]] بود ـ خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند. اين آيه {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم}} تعليل جمله {{متن قرآن|أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}} مناسبتر است و معناى آيه اين است كه گفتيم اينان صاحبان أيدى و ابصارند براى اين است كه ما آنان را به خصلتى خالص و غيرشوب خالص كرديم، خصلتى بس عظيم و آن عبارت است از ياد آخرت<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۷، ص ۲۱۱ـ۲۱۲.</ref> |
| #اولين آيهاى كه دلالت بر موهبت مىكند اين است: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ* وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«ما آنان را با [[موهبت]] ويژهاى ـ كه يادآورى آن سراى بود ـ [[خالص]] گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند»، سوره دخان، آیه46 و 47.</ref> در اين آيه شريفه، پس از ذكر نام چند تن از انبياى الهى {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}}<ref>سوره صاد، آیه 45</ref> مىفرمايد كه ما آنان را با موهبت ويژهاى ـ كه يادآورى [[آخرت]] بود ـ خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند. اين آيه {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم}} تعليل جمله {{متن قرآن|أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}} مناسبتر است و معناى آيه اين است كه گفتيم اينان صاحبان ايدى و ابصارند براى اين است كه ما آنان را به خصلتى خالص و غيرشوب خالص كرديم خصلتى بس عظيم و آن عبارت است از ياد آخرت.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 17، ص 211ـ212.</ref>. در جاى ديگر [[قرآن]] كريم مىفرمايد كه آنها به [[مقام]] [[مخلَص]] رسيدهاند: {{متن قرآ«|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره صاد، آیات 82 و 83</ref> و {{متن قرآن|... قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره حجر، آیات 39و40</ref> و درباره حضرت يوسف {{ع}} مىفرمايد: {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> مخلِص با كسر لام به معناى خالص كننده مرحله بالايى از [[تقوا]] و پاكى [[دل]] است و از آن بالاتر مخلَص به فتح لام به معناى خالص شده است، همان كسانى كه [[خداى تعالى]] آنان را براى خود خالص كرده و اين هم نتيجه تلاش و كوشش در راه [[اخلاص]] خويشتن از هر ناخالصى است و به همين دليل تمام وجودشان تعلّق به [[خدا]] دارد و طبيعى است كه شيطان در آنها نصيبى نخواهد داشت. غير [[خداوند]] در دل آنها جاى ندارد. مسلما چنين صفتى همراه [[مقام عصمت]] است؛ زيرا تا [[انسان]] مخلِص نشود هيچ وقت به مقام مُخلَص نمىرسد؛ لذا آنها پس از گذر از سختىها و [[امتحانات]] الهى به اين موهبت الهى نايل شدند. و با وجود آن از قلمرو و [[نفوذ]] شيطان بيرون رفتهاند به گونهاى كه شيطان هرگز [[طمع]] در [[منحرف]] ساختن آنها نمىكند و آيه {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء}}<ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> است و معنايش اين مىشود ما با يوسف اين چنين [[معامله]] كرديم به خاطر اينكه او از [[بندگان]] [[مخلص]] ما بود و ما با بندگان مخلص خود چنين معامله مىكنيم. از اين آيه شريفه ظاهر مىشود كه ديدن [[برهان]] [[خدا]] [[شأن]] همه بندگان مخلص خداست و [[خداوند سبحان]] هر [[سوء]] و [[فحشا]] را از ايشان برمىگرداند و در نتيجه مرتكب هيچ معصيتى نمىشوند و به خاطر آن برهانى كه خدايشان به ايشان داده قصد آن را هم نمىكنند و آن عبارت است از [[عصمت]] الهى.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 11، ص 130</ref>. از اين آيات روشن مىشود كه اينكه [[خداوند]] در آيه «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ» مىفرمايد ما آنها را [[مخلَص]] قرار داديم، مراد اين است كه ما اين [[موهبت]] (عصمت) را به خاطر نتيجه تلاش و كوشش آنها در [[راه خدا]] به آنها عطا كرديم. در آيه بعدى مىفرمايد: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>. ايمان و [[عمل صالح]] آنها سبب شده كه خداوند آنان را از ميان بندگان برگزيند و به [[منصب نبوت]] و [[رسالت]] مفتخر سازد و نيكوكارى آنها به حدّى رسيده كه عنوان «أخيار» (نيكان) را به [[طور]] مطلق پيدا كردهاند. افكارشان نيك، اخلاقشان نيك، [[اعمال]] و برنامهها و سراسر زندگىشان نيك است و آنچه [[خوبان]] همه دارند آنها تنها دارند. به همين دليل بعضى از [[مفسران]]<ref>فخرالدين رازى، تفسير كبير مفاتيح الغيب، ج 26، ص 217.</ref> از اين تعبير كه خداوند بدون هيچ قيد و شرطى آنها را از اخيار خوانده استفاده [[مقام عصمت]] براى انبيا كردهاند؛ چراكه هرگاه انسانى خير مطلق باشد حتما [[معصوم]] است. <ref>ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 19، ص 309ـ310.</ref>. | | # دومين آيهاى كه دلالت بر [[موهبت]] [[عصمت]] انبيا{{عم}} مىكند. آيه {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند از ميان فرشتگان و مردمان رسولانى برمىگزيند. هر آينه خدا شنوا و بيناست». سوره حج، آیه ۷۵.</ref> است. خدای متعال از ميان [[فرشتگان]]، جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، ملكالموت را برگزيد و از ميان [[مردم]]، انبيا و اوصيا و از ميان انبيا، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و [[محمّد]]{{عم}} و از آنها [[حضرت رسول]] اكرم{{صل}} و از اوصياى اميرالمؤمنين و [[ائمّه]]{{عم}} را برگزيد<ref> على بن ابراهيم قمى، تفسير قمى، ج ۲، ص۸۷.</ref>. اين آيه از دو مطلب خبر مىدهد: يكى اينكه خدا دارای پيامبران است از جنس [[بشر]] و رسولانى از جنس ملك؛ دوم اينكه اين رسالت بدون قيد و شرط نيست كه هر طور شد رسول شود و هركس شد رسول باشد، بلكه آن كسى كه در تحت [[نظام]] اصطفاء قرار دارد رسول مىباشد و كسى را انتخاب مىكند كه صالح براى اين كار باشد<ref>همان، ج ۱۴، ص۴۱۰.</ref> و عصمت هم كه لازمه رسول مىباشد همراه با خود رسول برگزيده [[خداوند]] مىباشد به اين معنا كه خداوند افرادى را از ميان مردم به عنوان رسول اختيار مىكند و لازمه رسالت هم عصمت است اينطور نيست كه آنها را [[اختیار]] كند ولى عصمت را به آنها ندهد. در غير اين صورت رسالت بىمعنا و [[لغو]] خواهد بود. |
| # دومين آيهاى كه دلالت بر [[موهبت]] [[عصمت]] انبيا{{عم}} مىكند. اين آيه شريفه مىباشد: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}} <ref>«خداوند از ميان فرشتگان و مردمان رسولانى برمىگزيند. هر آينه خدا شنوا و بيناست». سوره حج، آیه ۷۵</ref> خدای متعال از ميان [[فرشتگان]]، جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، ملكالموت را برگزيد و از ميان [[مردم]]، انبيا و اوصيا، و از ميان انبيا، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و [[محمّد]]{{عم}} و از آنها [[حضرت رسول]] اكرم{{صل}} و از اوصياى اميرالمؤمنين و [[ائمّه]]{{عم}} را برگزيد.<ref> على بن ابراهيم قمى، تفسير قمى، ج ۲، ص۸۷.</ref>. كلمه "[[اصطفا]]" به معناى گرفتن [[خالص]] هر چيزى است. [[راغب]] گفته [[اصطفاء]] گرفتن صافى و خالصى هر چيزى است همچنانكه "اختيار" به معناى گرفتن خير هر چيزى است و «[[اجتباء]]» به معناى گرفتن جبايه هر چيزى است. پس اصطفا [[خدا]] از ملائكه و از مردم رسولانى به معناى [[انتخاب]] و اختيار رسولانى از ميان آنان است كه آن [[رسول]] صافى و خالص و [[صالح]] براى [[رسالت]] باشد. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۴، ص۴۰۹.</ref>. اين آيه از دو مطلب خبر مىدهد: يكى اينكه خدا را پيامبرانى است از جنس [[بشر]] و رسولانى از جنس ملك؛ دوم اينكه اين رسالت بدون قيد و شرط نيست كه هر [[طور]] شد رسول شود و هركس شد رسول باشد، بلكه آن كسى كه در تحت [[نظام]] اصطفاء قرار دارد آن رسول مىباشد و آن كسى را انتخاب مىكند كه صالح براى اين كار باشد. <ref>همان، ج ۱۴، ص۴۱۰.</ref> و عصمت هم كه لازمه رسول مىباشد همراه با خود رسول برگزيده [[خداوند]] مىباشد به اين معنا كه خداوند افرادى را از ميان مردم به عنوان رسول اختيار مىكند و لازمه رسالت هم عصمت است اينطور نيست كه آنها را [[اختیار]] كند ولى عصمت را به آنها ندهد. در غير اين صورت رسالت بىمعنا و [[لغو]] خواهد بود.
| | # سومین آيهاى كه بر موهبتى بودن عصمت دلالت دارد، آيه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«[[خدا]] فقط مىخواهد آلودگى را از شما خداندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> است. اين آيه بنابر نقل بسيارى از [[مفسّران]] درباره عصمت اهلبيت {{عم}} است. مراد از تطهير در آيه، زايل ساختن اثر و جنس به وسيله وارد كردن مقابل آن است و آن عبارت است از [[اعتقاد]] به [[حق]]، پس تطهير اهلبيت عبارت است از اينكه ايشان را مجهّز به ادراک حق كند. [[حق]] در اعتقاد، حق در عمل، پس معناى آيه اين مىشود [[خداوند سبحان]] مستمرا و دائما [[اراده]] دارد شما را به اين [[موهبت]] يعنى [[عصمت]] اختصاص دهد<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۶، ص ۳۱۲ـ۳۱۳.</ref>. بر اساس این آیه، اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته كه اهلبيت {{عم}} از هرگونه [[رجس]] و پليدى و گناه پاک باشند و همين كه خداوند اراده كرده اينها [[معصوم]] باشند يعنى خداوند خود اين مقام (عصمت) را به آنها عطا كرده است. |
| # سومين آيهاى كه بر موهبت عصمت دلالت دارد، آیه 124 سوره انعام است که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ...»}} <ref>«و چون آيتى بر ايشان بيايد مىگويند هرگز ايمان نمىآوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان [[خدا]] داده شده است به ما نيز داده شود. خدا بهتر مىداند رسالتش را در كجا قرار دهد.» سوره انعام، آیه 124</ref>. در [[شأن نزول]] این آيه گفتهاند: <ref>سيدبن قطببن ابراهيم شاذلى، فى ظلالالقرآن، ج 3، ص 1202</ref> كه وليدبن مغيره متفكر كفار، مىگفت: چون سن و [[ثروت]] من بيش از [[محمّد]] است پس بايد به من وحى شود، [[خداوند]] پاسخ روشنى به آنها مىدهد و مىفرماید: لازم نيست شما به خدا درس بدهيد كه چگونه پيامبران و [[رسولان]] خويش را اعزام دارد و از ميان چه افرادى برگزيند. خدا بهتر مىداند كه [[رسالت]] خود را در كجا قرار دهد.[[ رسالت]] نه ارتباطى به سن و سال دارد و نه به موقعيت قبايل بلكه شرط آن قبل از همه چيز آمادگى روحى، پاكى ضمير، سجاياى اصيل انسانى، فكر بلند و در نهايت [[تقوا]] و پرهيزگارى فوقالعاده لازم است و خداوند هم براى امر رسالت خود كسى را برنمىگزيند مگر اينكه بداند كه او شايستگى براى اين امر را دارد و او خود نسبت به زمينههاى رسالت از همه داناتر است و چون پيامبر و [[امام]] بايد [[معصوم]] باشند. به كسى كه رسالت و [[نبوت]] و [[امامت]] مىدهد حتما [[عصمت]] هم مىدهد چون عصمت لازمه آنهاست.
| |
| # چهارمين آيهاى كه بر [[موهبت]] عصمت انبيا {{عم}} مىتوان بر آن [[استدلال]] نمود. آيه ۱۱۳ [[سوره نساء]] است که میفرماید: مىباشد: {{متن قرآن|وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و اگر [[فضل خدا]] و [[رحمت]] او بر تو نبود، طايفهاى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند ولى جز خودشان كسى را [[گمراه]] نمىسازند و هيچ زيانى به تو نمىرسانند و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. مراد از كتاب در آيه، همان وحى است كه براى رفع اختلافهاى [[مردم]] نازل مىشود، همان اختلافى كه این آيه شريفه بدان اشاره نموده و میفرماید: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}} <ref>سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. مراد از حكمت در آيه مورد بحث ساير [[معارف]] الهيهاى است كه به وسيله وحى نازل شده و در وضع زندگى دنيا و [[آخرت]] [[انسانها]] سودمند است و مراد از اينكه فرموده: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ }} غيرمعارف كليه و [[عامه]] است كه در كتاب و حكمت است.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 80.</ref>. از ظاهر آيه {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ ..}} بر مىآيد كه اين جمله در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} و يا روى هم جملات {{متن قرآن|وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} است. هرچه باشد مىفهماند كه علت اينكه مردم نمىتوانند [[رسول خدا]] را [[گمراه]] كنند و يا ضررى به آن جناب برساند همين انزال كتاب و تعليم حكمت است كه ملاك [[عصمت]] در آن حضرت است. <ref>همان، ص 78.</ref>. از اينجا روشن مىشود كه آن نيرويى كه نامش نيروى عصمت است، يک سبب علمى و معمولى نيست، بلكه سببى است علمى و شعورى كه به هيچ وجه مغلوب هيچ سبب ديگر نمىشود و اگر از اين قبيل سببهاى شعورى و معمولى بود به [[طور]] يقين [[تخلف]] در آن راه مىيافت و احيانا بىاثر مىشد. پس معلوم مىشود اين [[علم]] غير از سنخ ساير [[علوم]] و ادراكات متعارفه است كه از راه اكتساب و تعليم عايد مىشود و در آيه مورد بحث مىبينيم كه [[خداى تعالى]] در خطابش به شخص [[رسول]] اكرم {{صل}} مىفرمايد: {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79.</ref>. پس مراد از انزال و تعليم به [[رسول خدا]] در جمله {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} دو نوع [[علم]] است؛ يكى علمى كه به واسطه وحى و با [[نزول]] جبرئيل امين تعليم آن حضرت داده مىشد و دوم به وسيله نوعى [[القا]] در [[قلب]] و [[الهام]] خفى الهى و بدون نازل شدن [[فرشته]] وحى تعليمش داده مىشد. بنابراين، پس مراد از جمله {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} اين است كه [[خداى تعالى]] نوعى علم به تو داده كه اگر نمىداد اسباب عادى كه در [[تعلّم]] هر انسانى دست اندر كارند و [[علوم]] عادى را به [[انسانها]] تعليم مىدهند در به دست آوردن آن علم برايت كافى نبود. <ref>همان، ص 80.</ref>.
| |
| # پنجمين آيهاى كه بر موهبتى بودن عصمت دلالت دارد، آيه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}؛ <ref>«[[خدا]] فقط مىخواهد آلودگى را از شما خداندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> اين آيه علاوه بر آنکه بنابر نقل بسيارى از [[مفسّران]] درباره عصمت اهلبيت {{عم}} است، دليل خوبى نیز بر مدعای فعلی ما است؛ چراكه [[مقام امامت]] بالاتر از [[مقام نبوت]] است، اگر براى [[امام]] [[اثبات]] شود كه عصمت [[تفضّل]] است براى نبى هم [[اثبات]] مىشود. الف و لام [[الرجس]] جنس است كه شامل هرگونه پليدى و [[گناه]] شامل مىشود؛ چراكه همه [[گناهان]] رجساند؛ لذا اين كلمه در [[قرآن]] به شرک، مشروبات الكلى، قمار، [[نفاق]]، گوشتهاى [[حرام]] و ناپاک و مانند آن اطلاق شده است. <ref>ر.ک: سوره حج، آیه 30؛ سوره مائده، آیه 90؛ سوره توبه، آیه 125؛ سوره انعام، آیه 145.</ref>. مراد از تطهير در آيه كه با مصدر تطهير تأكيد شده زايل ساختن اثر و جنس به وسيله وارد كردن مقابل آن است و آن عبارت است از [[اعتقاد]] به [[حق]]، پس تطهير اهلبيت عبارت است از اينكه ايشان را مجهّز به ادراک حق كند.[[ حق]] در اعتقاد، حق در عمل، پس معناى آيه اين مىشود [[خداوند سبحان]] مستمرا و دائما [[اراده]] دارد شما را به اين [[موهبت]] يعنى [[عصمت]] اختصاص دهد. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 16، ص 312ـ313.</ref>. بر اساس این آیه، اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته كه اهلبيت {{عم}} از هرگونه [[رجس]] و پليدى و گناه پاک باشند و همين كه خداوند اراده كرده اينها [[معصوم]] باشند يعنى خداوند خود اين [[مقام]] (عصمت) را به آنها عطا كرده است. چرا که بىترديد عصمت به كسى [[افاضه]] مىشود كه قابليت آن را داشته باشد. ولى قابليتها از يک نوع نيست، بلكه قسمتى از آنها از اختيار [[انسان]] خارج و برخى نيز در محدوده [[اراده]] و اختيار انسان است. نوع اول عبارت است از [[وراثت]] و تربيت؛ زيرا [[خداوند]] از آنجا كه ارادهاش تعلق گرفته است كه [[معصومان]] را در وقت معينى به عنوان پيامبر يا [[امام]] به [[مردم]] بفرستد {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ}} <ref>سوره يونس، آیه ۴۷</ref> لذا آنها را در خانوادههاى [[محترم]] و با [[تقوا]] قرار داده و او را تحت تربيت خاص قرار مىدهد. از جمله پيامبر اكرم {{صل}} پس از درگذشت پدرش، [[عبدالمطلب]] عموى گرامى وى كفالت و سرپرستى ايشان را پذيرفت و با [[عشق]] و علاقه زائدالوصفى چهل و دو سال تمام تحت سرپرستى و تربيت [[ابوطالب]] قرار گرفت. <ref>جعفر سبحانى، فرازهايى از تاريخ اسلام، ص 61.</ref>. نوع دوم عوامل اكتسابى است و اختيار [[معصوم]] در آن دخالت دارد، يعنى اينكه زندگى انبيا از هنگام ولادت تا [[زمان]] [[بعثت]] مملو از مجاهدتهاى فردى و اجتماعى است. از جمله حضرت يوسف، حضرت ابراهيم، حضرت موسى، حتى خود پيامبر اكرم {{صل}} <ref>ر.ک: سوره يوسف، آیه 22؛ سوره بقره، آیه 124، سوره طه، آیه 40.</ref> و در صورتى كه عصمت پيامبر و امام را از همان ابتداى ولايت بدانيم كه [[حق]] هم همين است، <ref>طبق نظر اماميّه، انبيا و ائمّه {{عم}} از هنگام تولد تا پايان عمر معصومند. برخلاف معتزله كه عصمت آنها را از موقع بلوغ مىدانند و برخلاف اشاعره كه معصوم بودن انبيا را از زمان بعثت مىدانند. ر.ک: محمدرضا مظفّر، بداية المعارف الالهية، ج 1، ص 250.</ref> بايد در اين صورت به يكى از اين دو ديدگاه قائل شد. ديدگاه اول: اينكه دخالت اختيار پيامبر و امام و ايجاد قابليت از طرف آنها را قبل از ولادت آنها بدانيم كه از آن تعبير به «[[عالم ذر]]» مىشود و بگوييم كه ايشان از [[امتحان]] الهى در آن عالم به نحو احسن سرافراز بيرون آمدهاند. ديدگاه دوم: اينكه خداوند پيش از آفرينش [[انسانها]] با [[علم]] ازلى خود مىدانست كه گروهى از آنان بيش از سايرين از اختيار خود بهره مىگيرند و حتى اگر در موهبتهاى ويژه قرار نگيرند با [[اعمال]] اختيارى خود سرآمد همگان خواهند شد. اين منزلتى كه اينها با سير اختيارى خويش بدان مىرسند سبب گرديد كه خداوند [[موهبت]] ويژه خويش را به آنان عطا كند. و ايشان را از [[علم]] و ارادهاى برخوردار كند كه به واسطه آن به مصونيت كامل برسند و در پرتو آن، راهنمايانى مطمئن براى همه افراد [[بشر]] گردند. اين نكته را مىتوان به خوبى از فرازهاى آغازين دعاى «[[ندبه]]» استفاده نمود. <ref>{{متن حدیث|الذين استخلصتهم لنفسك و دينك، اذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذى لازوال له و لا اضمحلال بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم.}} شيخ عباس قمى، مفاتيحالجنان، ص913، فرازى از دعاى ندبه.</ref>. در روايتى از [[امام صادق]] {{ع}} نیز درباره موهبتهاى ويژه پيامبران چنين آمده است: «از آنجا كه [[خداوند]] به هنگام آفرينش پيامبران مىدانست كه آنان از او فرمانبردارى مىكنند و تنها او را [[عبادت]] نموده هيچگونه شركى روا نمىدارند [از موهبتهاى ويژه خويش برخوردارشان ساخت] پس اينان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به اين كرامت و [[منزلت]] والا رسيدهاند.» <ref>محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 170.</ref>.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش149، ص6.</ref>.
| |
|
| |
|
| == عدم منافات [[عصمت]] موهبتی با اختيار == | | == عدم منافات [[عصمت]] موهبتی با اختيار == |
| | اينكه عصمت، [[موهبت]] الهى باشد نه به اين معناست كه [[خداوند]] به [[قهر]] و قصد مانع [[گناه]] آنهاست؛ بدین معنا که هر وقت آنها بخواهند گناه كنند، خداوند مانع مىشود و جلويشان را مىگيرد، بلكه اين موهبت به اين معناست كه آنها درجه ايمان بالاترى دارند و ايمان به هر اندازه كه زياد باشد [[خدا]] بيشتر به ياد [[انسان]] است. به عبارت ديگر، [[اراده]] الهى زمينههاى توفيق را براى وصول به اين مقام والا فراهم مىسازد، ولى بهرهگيرى و استفاده از اين توفيق به اراده خود آنان بستگى دارد. آيات [[قرآن]] هم به اختيارى بودن عصمت صحّه گذارده، آنجا كه مىفرمايد: {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو آيا غير خدا را به يارى و دوستى برگزينم؟ در صورتى كه آفريننده آسمان و زمين خداست و روزى مىبخشد و خود از طعام بىنياز است. بگو من مأمورم كه اول شخص كه تسليم حكم خداست باشم و البته از گروهى كه به خدا شركآورند نباش. بگو من اگر نافرمانى خدا كنم از عذاب آن روز بزرگ سخت مىترسم. سوره انعام، آیات ۱۴ و ۱۵.</ref>. صريح آيه اين است كه پيامبر اكرم{{صل}} از معصيت مىترسد زيرا منجر به [[عذاب]] الهى در قيامت مىگردد و اگر [[قدرت]] بر معصيت نداشت چگونه ممكن است كه از معصيت [[خوف]] داشته باشد. |
|
| |
|
| اينكه عصمت [[موهبت]] الهى باشد نه به اين معناست كه [[خداوند]] به [[قهر]] و قصد مانع [[گناه]] آنهاست؛ بدین معنا که هر وقت آنها بخواهند گناه كنند، خداوند مانع مىشود و جلويشان را مىگيرد، بلكه اين موهبت به اين معناست كه آنها درجه ايمان بالاترى دارند و ايمان به هر اندازه كه زياد باشد [[خدا]] بيشتر به ياد [[انسان]] است. به عبارت ديگر، [[اراده]] الهى زمينههاى توفيق را براى وصول به اين [[مقام]] والا فراهم مىسازد ولى بهرهگيرى و استفاده از اين توفيق به اراده خود آنان بستگى دارد. آيات [[قرآن]] هم به اختيارى بودن عصمت صحّه گذارده، آنجا كه مىفرمايد: {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»}} <ref>«بگو آيا غير خدا را به يارى و دوستى برگزينم؟ در صورتى كه آفريننده آسمان و زمين خداست و روزى مىبخشد و خود از طعام بىنياز است. بگو من مأمورم كه اول شخص كه تسليم حكم خداست باشم و البته از گروهى كه به خدا شركآورند نباش. بگو من اگر نافرمانى خدا كنم از عذاب آن روز بزرگ سخت مىترسم. سوره انعام، آیات ۱۴ و ۱۵.</ref>.
| | علاوه بر اين، عصمت خود از شئون [[علم]] است و اين منافات با داشتن اختيار ندارد چون اختيار از شئون [[مقام عمل]] است و معنايش اين است كه صدور فعل از جوارح و اعضا صحيح باشد و هم ترک فعل. و معلوم است كه علم قطعى به [[مفسده]] گناه كه مانع از صدور آن گناه از دارنده آن علم باشد منافات با اينكه دارنده آن علم مختار باشد ندارد. مثلاً كسى كه علم قطعى دارد به اينكه در اثر خوردن فلان سم مىميرد، چنين عملى مانع قطعى او از خوردن سم است. ولى لازمه اين منع اين نيست كه خوردن سم از او محال باشد بلكه باز هم صدور و عدم صدور اين عمل از اعضا و جوارح او صحيح است هم مىتواند بخورد و هم مىتواند اجتناب كند. در نتيجه پس باز هم صحيح است كه به او بگوييم از خوردن سم اجتناب كن<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۷، ص۲۹۰ـ۲۹۱.</ref>.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش۱۴۹، ص۶.</ref> |
| | |
| صريح آيه اين است كه پيامبر اكرم{{صل}} از معصيت مىترسد زيرا منجر به [[عذاب]] الهى در قيامت مىگردد و اگر [[قدرت]] بر معصيت نداشت چگونه ممكن است كه از معصيت [[خوف]] داشته باشد.
| |
| | |
| يا در جاى ديگر مىفرمايد: {{متن قرآن|... قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ}}<ref>«كسى كه از خود اگر اختيارى نداشته باشد چگونه صحيح است كه به كارى مأمور شود. سوره رعد، آیه ۳۶.</ref>.
| |
| | |
| [[خدای متعال]] مىفرمايد: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَوَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}؛ <ref>«و قطعا به تو و كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است اگر شرک ورزى حتما كردهات تباه و مسلما از زيانكاران خواهى شد». سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>. خطاب در آيه به [[رسول]] اكرم{{صل}} و ساير انبيا به نهى از [[شرک]] و انذارشان به حبط شدن عمل و جزو زيانكاران شدن آنها خطابى است حقيقى و تهديد و انذارى است واقعى. چون غرض اين [[سوره]] اشاره به اين حقيقت است كه [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[مأمور]] به ايمان آوردن و به هر تكليفى كه [[دعوت]] مىكند انجام دهند، خودش هم بايد انجام دهد و صرف اينكه انبيا، [[معصوم]] به [[عصمت]] الهى هستند و با داشتن آن ديگر ممكن نيست معصيت از ايشان سر بزند، باعث نمىشود كه تكليف از ايشان ساقط باشد و توجه تكليف به ايشان صحيح نباشد چون اگر اينطور بود ديگر عصمت در حقشان تصور نمىشد. همچنانكه در [[حق]] جمادات و گياهان تصور ندارد پس معصوم به كسى گفته مىشود كه بتواند [[گناه]] كند ولى نكند.
| |
| | |
| علاوه بر اين، عصمت ـ كه عبارت است از قوهاى كه با داشتن آن صدور معصيت ممتنع مىشود ـ خود از [[شئون]] [[علم]] است و اين منافات با داشتن اختيار ندارد چون اختيار از شئون [[مقام عمل]] است و معنايش اين است كه صدور فعل از جوارح و اعضا صحيح باشد و هم ترک فعل. و معلوم است كه علم قطعى به [[مفسده]] گناه كه مانع از صدور آن گناه از دارنده آن علم باشد منافات با اينكه دارنده آن علم مختار باشد ندارد. مثلاً، كسى كه علم قطعى دارد به اينكه در اثر خوردن فلان سم مىميرد، چنين عملى مانع قطعى او از خوردن سم است. ولى لازمه اين منع اين نيست كه خوردن سم از او محال باشد بلكه باز هم صدور و عدم صدور اين عمل از اعضا و جوارح او صحيح است هم مىتواند بخورد و هم مىتواند اجتناب كند. در نتيجه پس باز هم صحيح است كه به او بگوييم از خوردن سم اجتناب كن. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۷، ص۲۹۰ـ۲۹۱.</ref>.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش149، ص6.</ref>. | |
| | |
| == فضيلت انبيا در صورت موهبتى بودن [[عصمت]] ==
| |
| | |
| گذشت كه عصمت با اختيار منافاتی ندارد؛ چنانچه با [[عدل]] الهى نيز منافاتی ندارد، چراكه عصمت سبب دارد و انبيا به جهت دارا بودن آن اسباب، [[خداوند]] اين [[موهبت]] را به آنها عطا كرده است؛ لذا نبايد گفته شود كه اين صرفا عنايتى است بدون سبب و جنبه اجبارى دارد و هيچ فضيلتى هم براى انبيا{{عم}} نخواهد داشت، پس عصمت تحصيلى و اكتسابى است كه بر اثر كوشش، [[مجاهدت]] و تداوم در [[مبارزه]] با هواى نفس، آن را به دست آوردهاند. براى اينكه در صورت [[تفضّل]] عصمت بر انبيا فضيلت و [[افتخار]] آنها زير سؤال نرود لذا [[تمسک]] به اكتسابى بودن عصمت كردهاند تا اينكه بگويند انبيا در اثر [[مجاهدتها]] و مبارزه با هواى نفسشان به اين درجه رسيدند و اين درجه برايشان افتخار است و در صورت موهبت چنين فضيلتى ثابت نمىشود. <ref>جعفر سبحانى، منشور جاويد، ص۲۴.</ref>.
| |
| | |
| خداوند در آيه {{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ» مىفرمايد: «ای [[پیامبر]]، خداوند علمى به تو داد كه تو هرگز به آن دست نمىيافتى چه از طريق زحمات فراوان و چه از طريق يادگيرى». <ref>سوره نساء، آیه ۱۱۳</ref>. خداوند به تو كتاب و حكمت و علمى داده كه خودت از راه اكتساب هرگز آن را نمىآموختى. بلكه اين موهبت به خاطر مجاهدتهاى آن حضرت در [[عصر جاهليت]] و [[تحمل]] [[آزار]] و اذيتهايى بود كه از طرف [[مردم]] آن [[زمان]] بر آن حضرت تحميل مىشد. در نتيجه، عمصت يكى از افتخارات پيامبران محسوب مىشود.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش149، ص6.</ref>.
| |
|
| |
|
| == جمعبندی == | | == جمعبندی == |
| | | با توجه به آياتى كه ذكر شد عصمت يک موهبت الهى بوده كه خداوند به بعضى از انسانهاى لايق، [[بخشش]] مىكند، نه اينكه آنها چنين مقام و موقعيتى را به دست آورده باشند. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ زمينهای براى اعطاى عصمت وجود ندارد، بلكه عصمت پيامبران نياز به زمينهها و مقدماتى دارد ولى بر فرض اين نيازمندى زمينهها، [[خداوند]] [[عصمت]] را به آنها اعطا مىكند، نه اينكه ايشان را از روى [[استحقاق]] و تلاشهاى شخصى به آن مقام رسيده باشند. ضمن اينكه [[حفظ]] و نگهدارى اين [[مقام عصمت]] اجبارى نيست، بلكه اختيارى است؛ يعنى با [[علم]] و يقين و [[اراده]] شخصى خود [[گناه]] نمىكنند. |
| با توجه به آياتى كه ذكر شد عصمت يک موهبت الهى بوده كه خداوند به بعضى از انسانهاى لايق [[بخشش]] مىكند نه اينكه آنها چنين [[مقام]] و موقعيتى را به دست آورده باشند. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ زمينهای براى اعطاى عصمت وجود ندارد، بلكه عصمت پيامبران نياز به زمينهها و مقدماتى دارد ولى بر فرض اين نيازمندى زمينهها، [[خداوند]] [[عصمت]] را به آنها اعطا مىكند نه اينكه ايشان را از روى [[استحقاق]] و تلاشهاى شخصى به آن [[مقام]] رسيده باشند. ضمن اينكه [[حفظ]] و نگهدارى اين [[مقام عصمت]] اجبارى نيست، بلكه اختيارى است؛ يعنى با [[علم]] و يقين و [[اراده]] شخصى خود [[گناه]] نمىكنند. | |
|
| |
|
| اينكه چرا خداوند مقام عصمت را به انبيا و [[ائمّه]] [[معصومان]]{{عم}} عنايت كرده به خاطر دو عاملی است كه كاملاً اختيارى است. | | اينكه چرا خداوند مقام عصمت را به انبيا و [[ائمّه]] [[معصومان]]{{عم}} عنايت كرده به خاطر دو عاملی است كه كاملاً اختيارى است. |
| #مجاهدتهاى فردى و اجتماعى پيامبرانى مانند ابراهيم، يوسف، موسى{{عم}} و پيامبر گرامى{{صل}} پيش از [[بعثت]] كه زمينه را براى [[افاضه]] عصمت تشديد نموده و لياقت و شايستگى آنان را براى افاضه [[لطف]] آماده كرده است.[[ جهاد]] آنان با نفس و چشمپوشى از [[حرام]]، همچنين [[جهاد]] آنان با كجىها و بدىهاى [[جامعه]]، به روشنى ثابت مىكند كه هرگاه لطفى به نام عصمت در اختيار آنان قرار گيرد از آن در تهذيب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت. واين خود فضيلتى هم براى آنهاست. | | # مجاهدتهاى فردى و اجتماعى پيامبرانى مانند ابراهيم، يوسف، موسى{{عم}} و پيامبر گرامى{{صل}} پيش از [[بعثت]] كه زمينه را براى افاضه عصمت تشديد نموده و لياقت و شايستگى آنان را براى افاضه [[لطف]] آماده كرده است. [[جهاد]] آنان با نفس و چشمپوشى از [[حرام]]، همچنين [[جهاد]] آنان با كجىها و بدىهاى [[جامعه]]، به روشنى ثابت مىكند كه هرگاه لطفى به نام عصمت در اختيار آنان قرار گيرد از آن در تهذيب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت واين خود فضيلتى هم براى آنهاست. |
| #آگاهى خداوند از فعاليتهاى ثمربخش آنان در دوران [[رسالت]] و اينكه اين گروه پس ار ارتقاى به [[مقام نبوت]] با [[استقامت]] و پشتكار عجيب دست به [[اصلاح]] زده و در راه جهاد فردى و اجتماعى سخت كوشش خواهند نمود.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش149، ص6.</ref>. | | # آگاهى خداوند از فعاليتهاى ثمربخش آنان در دوران [[رسالت]] و اينكه اين گروه پس ار ارتقاى به [[مقام نبوت]] با [[استقامت]] و پشتكار عجيب دست به [[اصلاح]] زده و در راه جهاد فردى و اجتماعى سخت كوشش خواهند نمود<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ش۱۴۹، ص۶.</ref>. |
|
| |
|
| == پرسش مستقیم == | | == پرسش مستقیم == |