پرش به محتوا

حج: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۴
خط ۳۱: خط ۳۱:


== تمامیت [[زیارت]] حج ==
== تمامیت [[زیارت]] حج ==
حج، باید پیام‌آور [[وحدت]] و [[بیداری]] و تحکیم کننده آثار و [[اخبار]] و طرح‌ها و برنامه‌های [[دینی]] و [[فرهنگی]] در خطّ [[امامت]] و دارای بهره‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] باشد وگرنه حج، حج نخواهد بود. این اهداف، در [[زیارت]] حج، هم از طریق برخورد [[عینی]] و رابطه حضوری با [[امام]] [[معصوم]] {{عم}} در مراسم حج تحقق پیدا می‌کند، هم به [[ملاقات]] و [[دیدار]] [[امام]] رفتن در [[ارتباط]] و در پی این سفر [[عظیم]] و [[الهی]] و هم با الهام‌گیری از [[فرهنگ]] [[اهل بیت]] {{عم}} و [[علوم]] و معارف [[معصومین]] {{عم}}: از رهگذر این [[زیارت]]، و هم از راه تبعیّت از [[جانشینان]] بر [[حق]] و [[شایسته]] [[ائمه]]، در [[عصر غیبت]] [[حجت خدا]].
حج، باید پیام‌آور [[وحدت]] و [[بیداری]] و تحکیم کننده آثار و [[اخبار]] و طرح‌ها و برنامه‌های [[دینی]] و [[فرهنگی]] در خطّ [[امامت]] و دارای بهره‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] باشد وگرنه حج، حج نخواهد بود. این اهداف، در [[زیارت]] حج، هم از طریق برخورد [[عینی]] و رابطه حضوری با [[امام]] [[معصوم]] {{عم}} در مراسم حج تحقق پیدا می‌کند، هم به [[ملاقات]] و دیدار [[امام]] رفتن در ارتباط و در پی این سفر [[عظیم]] و [[الهی]] و هم با الهام‌گیری از [[فرهنگ]] [[اهل بیت]] {{عم}} و [[علوم]] و معارف [[معصومین]] {{عم}}: از رهگذر این [[زیارت]]، و هم از راه تبعیّت از [[جانشینان]] بر [[حق]] و [[شایسته]] [[ائمه]]، در [[عصر غیبت]] [[حجت خدا]].


[[شناخت]] شیوه عمل و [[سیره]] [[ائمه]] در این موضوع، ضروری و مفید است. ببینیم آنان در این باره چه می‌کرده و چه می‌گفته‌اند و رهنمودشان چه بوده است؟ وقتی که [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} را، [[وارثان]] [[خلف]] و [[صالح]] [[پیامبر]] و [[احیاگر]] [[سنت]] آن [[حضرت]] می‌دانیم، روشن است که معالم [[دین]] و [[سرمشق]] عمل و معارف [[اسلام]] و چه باید کردها را هم باید از آنان بگیریم و بیاموزیم. [[پذیرش]] [[امامت]] و [[ولایت]] و [[هدایت]] و [[رهبری]] آنان، که معلمان پرارج [[امت]] اسلام‌اند [[دین]] و [[عبادات]] و [[احکام]] را در مسیر [[حق]] قرار می‌دهد. در واقع، [[روح]] [[اعمال]] مذهبی و [[تکالیف شرعی]]، [[ولایت]] آنان است.
[[شناخت]] شیوه عمل و [[سیره]] [[ائمه]] در این موضوع، ضروری و مفید است. ببینیم آنان در این باره چه می‌کرده و چه می‌گفته‌اند و رهنمودشان چه بوده است؟ وقتی که [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} را، [[وارثان]] [[خلف]] و [[صالح]] [[پیامبر]] و [[احیاگر]] [[سنت]] آن حضرت می‌دانیم، روشن است که معالم [[دین]] و [[سرمشق]] عمل و معارف [[اسلام]] و چه باید کردها را هم باید از آنان بگیریم و بیاموزیم. [[پذیرش]] [[امامت]] و [[ولایت]] و [[هدایت]] و [[رهبری]] آنان، که معلمان پرارج [[امت]] اسلام‌اند [[دین]] و [[عبادات]] و [[احکام]] را در مسیر [[حق]] قرار می‌دهد. در واقع، [[روح]] [[اعمال]] مذهبی و [[تکالیف شرعی]]، [[ولایت]] آنان است.


[[ابوحمزه ثمالی]] [[نقل]] می‌کند که: [[امام سجاد|امام زین العابدین]] {{ع}} به ما گفت: - کدامیک از بقعه‌های روی [[زمین]] [[برتر]] است؟ گفتم: [[خدا]] و رسولش و [[فرزند]] رسولش داناترند. فرمود: [[آگاه]] باش! که با [[فضیلت]] ترین محلّ، بینِ [[رکن و مقام]]- در [[مسجدالحرام]]- است. و اگر کسی به درازای نهصد و پنجاه سال [[عمر]] [[نوح]]، با [[نماز]] و [[روزه]] و [[عبادت]] در این مکان، به سر برد و [[خدا]] را در حالی [[ملاقات]] کند که بدون [[ولایت]] ما باشد، آن همه [[عبادت]]، سودی نخواهد بخشید<ref> محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۳؛ به نقل از "من لا یحضره الفقیه".</ref>. روشن است که نمی‌توان [[ولایت]] را تنها در محدوده [[محبت]] [[قلبی]] و [[اعتقاد]] درونی خلاصه کرد. این [[شناخت]] و [[محبت]] و [[ولایت]]، باید آثار خارجی و تأثیرگذاری در [[فکر]] و عمل و [[اقدام]] و موضعگیری داشته باشد. اگر تنها به حج آمدن و تلاش و [[سعی]] بی [[هدف]] و بدون رابطه با [[امام]] و بدون پیوند با [[رهبری]] و [[ولایت]] باشد، فاقد [[ارزش]] است و به [[طواف]] و [[قربانی]] [[جاهلیت]] می‌ماند که تکرار برخی [[اعمال]] [[بیهوده]] و بی محتوا و بی جهت و بی خط و بدون [[سازندگی]] است. این، [[سخن]] و [[شعار]] یک [[هوادار]] [[ائمه]] نیست، [[سخن]] خود آن [[معصومان]] است که جز با اتکاء به [[خدا]] و [[مکتب]]، سخنی نگفته اند.
[[ابوحمزه ثمالی]] [[نقل]] می‌کند که: [[امام سجاد|امام زین العابدین]] {{ع}} به ما گفت: - کدامیک از بقعه‌های روی [[زمین]] [[برتر]] است؟ گفتم: [[خدا]] و رسولش و [[فرزند]] رسولش داناترند. فرمود: [[آگاه]] باش! که با [[فضیلت]] ترین محلّ، بینِ [[رکن و مقام]]- در [[مسجدالحرام]]- است. و اگر کسی به درازای نهصد و پنجاه سال [[عمر]] [[نوح]]، با [[نماز]] و [[روزه]] و [[عبادت]] در این مکان، به سر برد و [[خدا]] را در حالی [[ملاقات]] کند که بدون [[ولایت]] ما باشد، آن همه [[عبادت]]، سودی نخواهد بخشید<ref> محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۳؛ به نقل از "من لا یحضره الفقیه".</ref>. روشن است که نمی‌توان [[ولایت]] را تنها در محدوده [[محبت]] [[قلبی]] و [[اعتقاد]] درونی خلاصه کرد. این [[شناخت]] و [[محبت]] و [[ولایت]]، باید آثار خارجی و تأثیرگذاری در [[فکر]] و عمل و اقدام و موضعگیری داشته باشد. اگر تنها به حج آمدن و تلاش و [[سعی]] بی [[هدف]] و بدون رابطه با [[امام]] و بدون پیوند با [[رهبری]] و [[ولایت]] باشد، فاقد [[ارزش]] است و به [[طواف]] و [[قربانی]] [[جاهلیت]] می‌ماند که تکرار برخی [[اعمال]] [[بیهوده]] و بی محتوا و بی جهت و بی خط و بدون [[سازندگی]] است. این، [[سخن]] و [[شعار]] یک [[هوادار]] [[ائمه]] نیست، [[سخن]] خود آن [[معصومان]] است که جز با اتکاء به [[خدا]] و [[مکتب]]، سخنی نگفته اند.


[[ابوحمزه ثمالی]]، مورد دیگری را از زبان [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند و می‌گوید: [[امام]] {{ع}}، در حالی که در آستانه دری مُشرِف به [[مسجدالحرام]] نشسته بود و [[مردم]] را در حال [[طواف]] می‌‌نگریست، به من گفت: ای اباحمزه! این [[مردم]] به چه چیز امر شده‌اند؟ من ندانستم که در پاسخ، چه بگویم. [[حضرت]] فرمود: {{عربی|«انّما امِروا انْ یَطوفوا بهذه الأحجار، ثُمّ یأتونا فَیُعْلِمونا ولایَتهم»}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۵۴، حدیث۹.</ref>. و در نقلِ محجه البیضاء، این اضافه را دارد که: {{عربی|«فَیُخبرونا بولایتهم ویَعرضوا علینا نَصرهم»}}<ref>امحجه البیضاء، ج۲، ص۱۸۳؛ بحار الانوار، ج۹۶ بیروتی، ص۳۷۴.</ref>. یعنی: [[مردم]] [[مأمور]] شده‌اند که این سنگ‌ها (ی [[کعبه]]) را [[طواف]] کنند، سپس پیش «ما» آمده و [[ولایت]] خود را به ما خبر دهند و اعلام کنند و [[یاری]] خویش را بر ما عرضه بدارند. مسأله "عرضه [[نصر]]" و "اعلام [[ولایت]]" و "[[دیدار]] با [[امام]]" و "[[اعلان]] [[مودّت]]" و این قبیل تعبیرات، که در اینگونه [[روایات]] آمده است، بسیار آموزنده و جالب است. [[الزام]] می‌کند که [[زائران]] [[خانه خدا]]، در آنجا [[امام]] را [[ملاقات]] کنند و اعلام [[آمادگی]] برای [[تبعیت]] و [[اطاعت]] و [[یاری]] بنمایند. یعنی اگر نیرویی، امکاناتی، عِدّه و عُدّه‌ای دارند، به اطلاعِ [[ولیّ خدا]] برسانند، مواضعشان را در [[اطاعت از رهبری]] [[ائمه]]، صریح و آشکار، بیان کنند تا اگر نیازی به آنان بود، [[ائمه]] از وجودشان در مسیر اهداف، استفاده کنند.
[[ابوحمزه ثمالی]]، مورد دیگری را از زبان [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند و می‌گوید: [[امام]] {{ع}}، در حالی که در آستانه دری مُشرِف به [[مسجدالحرام]] نشسته بود و [[مردم]] را در حال [[طواف]] می‌‌نگریست، به من گفت: ای اباحمزه! این [[مردم]] به چه چیز امر شده‌اند؟ من ندانستم که در پاسخ، چه بگویم. حضرت فرمود: {{متن حدیث|انّما امِروا انْ یَطوفوا بهذه الأحجار، ثُمّ یأتونا فَیُعْلِمونا ولایَتهم}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۵۴، حدیث۹.</ref>. و در نقلِ محجه البیضاء، این اضافه را دارد که: {{متن حدیث|فَیُخبرونا بولایتهم ویَعرضوا علینا نَصرهم}}<ref>امحجه البیضاء، ج۲، ص۱۸۳؛ بحار الانوار، ج۹۶ بیروتی، ص۳۷۴.</ref>. یعنی: [[مردم]] [[مأمور]] شده‌اند که این سنگ‌ها (ی [[کعبه]]) را [[طواف]] کنند، سپس پیش «ما» آمده و [[ولایت]] خود را به ما خبر دهند و اعلام کنند و [[یاری]] خویش را بر ما عرضه بدارند. مسأله "عرضه [[نصر]]" و "اعلام [[ولایت]]" و "دیدار با [[امام]]" و "[[اعلان]] [[مودّت]]" و این قبیل تعبیرات، که در اینگونه [[روایات]] آمده است، بسیار آموزنده و جالب است. [[الزام]] می‌کند که [[زائران]] [[خانه خدا]]، در آنجا [[امام]] را [[ملاقات]] کنند و اعلام آمادگی برای [[تبعیت]] و [[اطاعت]] و [[یاری]] بنمایند. یعنی اگر نیرویی، امکاناتی، عِدّه و عُدّه‌ای دارند، به اطلاعِ [[ولیّ خدا]] برسانند، مواضعشان را در [[اطاعت از رهبری]] [[ائمه]]، صریح و آشکار، بیان کنند تا اگر نیازی به آنان بود، [[ائمه]] از وجودشان در مسیر اهداف، استفاده کنند.


در [[حدیثی]] دیگر، [[فضیل]] [[نقل]] می‌کند که: در حج، [[امام باقر]] {{ع}} نگاه به مردمی کرد که گِرد [[کعبه]] [[طواف]] می‌کردند، فرمود: "در [[جاهلیت]] هم اینگونه [[طواف]] می‌کردند (یعنی بدون [[هدف]] و [[معرفت]] و [[شناخت]] و جهت) اینان امر شده‌اند که [[کعبه]] را [[طواف]] کنند، آنگاه به سوی ما حرکت کنند و [[ولایت]] و [[مودّت]] خویش را به ما اعلام کنند و [[نصرت]] و [[یاری]] خود را به ما عرضه نمایند، ولی چون چنین نمی‌کردند، حج آنان هم چون اعمالِ [[جاهلی]] بود"<ref>اصول کافی عربی، جلد۱، ص۳۹۲، حدیث۱.</ref>. مرحوم [[فیض کاشانی]] در "وافی"، در توضیح این [[حدیث]] می‌گوید: «معنای سخن [[امام]]، این است که آنان، بدون [[شناخت]] مقصود اصلی از آمدن به [[زیارت]] [[کعبه]] و [[طواف]] [[خانه خدا]] چنین می‌کنند. [[حضرت ابراهیم]] وقتی [[کعبه]] را ساخت و [[ذریه]] خویش را در آنجا ساکن نمود، از [[خدا]] خواست که در [[پاداش]] آن، دل‌های [[مردم]] را به سوی ذریه‌اش جذب کند. [[خدا]] هم دعایش را پذیرفت و [[مردم]] را [[فرمان]] داد تا از هرجا به حج آیند و [[محبت]] و [[نصرت]] و [[ولایت]] خویش را بر [[ذریه]] او که [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و اولادش هستند عرضه و اعلام بدارند، تا بدین سبب، [[نجات]] یابند و درجاتشان بالا رود و راهی باشد برای [[شناخت]] [[احکام دین]] و تقویتِ [[ایمان]] و [[یقین]]. عرضه داشتنِ [[نصرت]] به این است که به آنان بگویند: آیا در کاری از [[کارها]]، به یاریِ ما نیازتان هست؟...<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲ پاورقی.</ref>. آنچه در این [[حدیث]]، محور [[کلام]] است، تقویت [[ایمان]] و [[شناخت]] [[احکام]] و اعلام [[یاری]] به نفع [[حق]] و در رکاب و تحت امر [[اولاد]] [[ابراهیم]]- که [[ائمه]] معصومین‌اند- می‌باشد. [[مرحوم علامه]] [[مجلسی]] در شرح این [[روایت]] می‌گوید: «... از شرایط قبولی حج آنان، [[اسلام]] و [[ایمان]] است و آنان به خاطر نداشتن [[ولایت]]، مثل آن است که فاقد [[ایمان]] و اسلامند. و در این، توجه دادن به این نکته است که علت وجوبِ حج، به [[حضور امام]] رسیدن و عرضه کردن [[ولایت]] و [[یاری]] به آنان و فرا گرفتن [[احکام]] از آنان است. آنگاه درباره عرضه [[نصرت]]، می‌گوید: "به [[امامان]] بگویند: ما از [[شیعیان]] شماییم، و آماه [[یاری]] تان. اگر ما را به خروج و [[جهاد]]، یا هر کار دیگر [[فرمان]] دهید، شما را [[اطاعت]] می‌کنیم"<ref>مرآه العقول، ج۴، ص۲۸۵.</ref>.
در [[حدیثی]] دیگر، [[فضیل]] [[نقل]] می‌کند که: در حج، [[امام باقر]] {{ع}} نگاه به مردمی کرد که گِرد [[کعبه]] [[طواف]] می‌کردند، فرمود: "در [[جاهلیت]] هم اینگونه [[طواف]] می‌کردند (یعنی بدون [[هدف]] و [[معرفت]] و [[شناخت]] و جهت) اینان امر شده‌اند که [[کعبه]] را [[طواف]] کنند، آنگاه به سوی ما حرکت کنند و [[ولایت]] و [[مودّت]] خویش را به ما اعلام کنند و [[نصرت]] و [[یاری]] خود را به ما عرضه نمایند، ولی چون چنین نمی‌کردند، حج آنان هم چون اعمالِ [[جاهلی]] بود"<ref>اصول کافی عربی، جلد۱، ص۳۹۲، حدیث۱.</ref>. مرحوم [[فیض کاشانی]] در "وافی"، در توضیح این [[حدیث]] می‌گوید: «معنای سخن [[امام]]، این است که آنان، بدون [[شناخت]] مقصود اصلی از آمدن به [[زیارت]] [[کعبه]] و [[طواف]] [[خانه خدا]] چنین می‌کنند. [[حضرت ابراهیم]] وقتی [[کعبه]] را ساخت و [[ذریه]] خویش را در آنجا ساکن نمود، از [[خدا]] خواست که در [[پاداش]] آن، دل‌های [[مردم]] را به سوی ذریه‌اش جذب کند. [[خدا]] هم دعایش را پذیرفت و [[مردم]] را [[فرمان]] داد تا از هرجا به حج آیند و [[محبت]] و [[نصرت]] و [[ولایت]] خویش را بر [[ذریه]] او که [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و اولادش هستند عرضه و اعلام بدارند، تا بدین سبب، [[نجات]] یابند و درجاتشان بالا رود و راهی باشد برای [[شناخت]] [[احکام دین]] و تقویتِ [[ایمان]] و [[یقین]]. عرضه داشتنِ [[نصرت]] به این است که به آنان بگویند: آیا در کاری از [[کارها]]، به یاریِ ما نیازتان هست؟...<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲ پاورقی.</ref>. آنچه در این [[حدیث]]، محور [[کلام]] است، تقویت [[ایمان]] و [[شناخت]] [[احکام]] و اعلام [[یاری]] به نفع [[حق]] و در رکاب و تحت امر [[اولاد]] [[ابراهیم]]- که [[ائمه]] معصومین‌اند- می‌باشد. [[مرحوم علامه]] [[مجلسی]] در شرح این [[روایت]] می‌گوید: «... از شرایط قبولی حج آنان، [[اسلام]] و [[ایمان]] است و آنان به خاطر نداشتن [[ولایت]]، مثل آن است که فاقد [[ایمان]] و اسلامند. و در این، توجه دادن به این نکته است که علت وجوبِ حج، به [[حضور امام]] رسیدن و عرضه کردن [[ولایت]] و [[یاری]] به آنان و فرا گرفتن [[احکام]] از آنان است. آنگاه درباره عرضه [[نصرت]]، می‌گوید: "به [[امامان]] بگویند: ما از [[شیعیان]] شماییم، و آماه [[یاری]] تان. اگر ما را به خروج و [[جهاد]]، یا هر کار دیگر [[فرمان]] دهید، شما را [[اطاعت]] می‌کنیم"<ref>مرآه العقول، ج۴، ص۲۸۵.</ref>.


شبیه آنچه که [[امت]] [[آگاه]] و انقلابی [[ایران]]، در دیدارهایشان با [[رهبر]] بزرگ [[انقلاب]]، حضرت امام خمینی، مرتباً عرضه [[نصر]] و [[مودّت]] و اعلام [[حمایت]] و [[اطاعت]] می‌کردند و با [[شعار]] "ما همه سرباز توئیم خمینی، [[گوش به فرمان]] توئیم خمینی" با [[رهبر]] خویش، [[تجدید بیعت]] می‌کردند. در [[حدیث]] دیگری که همین مضمون [[نقل]] شده، [[راوی]]، [[سدیر]] است. بنا به نقلِ او، [[امام باقر]] {{ع}} پس از انتقادی که از حلقه‌های بحث و جلساتی که در [[مسجد]]، از سوی ابوحنیف و [[سفیان]] ثوری و... تشکیل می‌شد، کار آنان به نوعی جلوگیری از [[دین]] [[خدا]] شمرده و آنان را موانع [[هدایت]]، قلمداد کرده، و [[آرزو]] کرده است که: "کاش اینان در خانه‌هایشان می‌‌نشستند و [[مردم]] می‌گشتند و کسی را که از [[خدا]] و [[رسول]]، به آنان خبر دهد، نمی‌یافتند، آنگاه پیش ما می‌آمدند تا از [[خدا]] و [[رسول]] به [[مردم]] خبر دهیم"<ref>اصول کافی، ج۱، ص ۳۹۳.</ref>. یعنی راه [[آموزش احکام]] [[خدا]] و [[معارف دین]]، [[اهل بیت]] {{عم}} هستند. راهی مطمئن، که [[دین خدا]] را به دور از پیرایه‌ها و آرایش‌ها و [[بدعت‌ها]] و آراء شخصی به [[مردم]] بیان می‌کنند. این مسأله، به خصوص در روزگار [[امام باقر|امام محمد باقر]] {{ع}} که مذهب‌سازی‌ها و فرقه‌بازی‌ها و جریانات ناسالم [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] گوناگون و تبعیّت از آراء و [[اهواء]]، رواج بیشتری داشته و برای خیلی‌ها، [[امر]] [[حق]] و [[باطل]] مشتبه می‌شده و خطّ اصلی را گم می‌کردند، بیشتر اهمیت داشت. و از [[امام باقر]] {{ع}} سخنانِ مکرّری در این زمینه [[روایت]] شده است. از [[ابوعبیده]] [[نقل]] شده است که: "[[امام باقر]] {{ع}} وقتی [[مردم]] و کارهایشان را در [[مکه]] دید، فرمود: کاری است همچون کارهای [[جاهلیت]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، اینان مأمورند که آلودگی‌ها را از خود دور کنند-اشاره به [[آیه]] ۲۹ [[سوره حج]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ }}- و به نذرهای خود [[وفا]] کنند و بر ما بگذرند و [[ولایت]] خویش را به ما خبر دهند و [[نصرت]] خویش را بر ما عرضه بدارند"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲، حدیث۲.</ref>. [[قرآن کریم]]، از جمله [[تکالیف]] [[زائران]] حج را دور کردن و زدودن چرک‌ها و آلودگی‌ها از خویش می‌شمارد<ref>حج، ۲۹.</ref>. و این در سایه [[دیدار]] با [[امام]] میسّر است که [[الهام]] بخش خیر و [[تقوا]] و [[اخلاق]] [[شایسته]] و معارف والای [[دین]] است و [[پاک]] کننده [[دل]] و [[جان]] و [[فکر]] و [[ذهن]]. در [[آیه]] فوق، [[امام صادق]] {{ع}}، کلمه "تَفَث" را به [[دیدار]] و [[ملاقات]] [[امام]] [[تفسیر]] می‌کند:{{عربی|«التَفَثُ لقی الأمام، یا: لِقاءُ الامام»}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۰، ص ۲۵۳، حدیث ۳و ۴؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۴۹۲.</ref> چرا که از این طریق، [[مناسک]] حج [[مسلمین]] جهت یافته و در مسیر سازنده تری [[هدایت]] می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۴۰-۱۴۵.</ref>.
شبیه آنچه که [[امت]] [[آگاه]] و انقلابی [[ایران]]، در دیدارهایشان با [[رهبر]] بزرگ [[انقلاب]]، حضرت امام خمینی، مرتباً عرضه [[نصر]] و [[مودّت]] و اعلام [[حمایت]] و [[اطاعت]] می‌کردند و با [[شعار]] "ما همه سرباز توئیم خمینی، [[گوش به فرمان]] توئیم خمینی" با [[رهبر]] خویش، [[تجدید بیعت]] می‌کردند. در [[حدیث]] دیگری که همین مضمون [[نقل]] شده، [[راوی]]، [[سدیر]] است. بنا به نقلِ او، [[امام باقر]] {{ع}} پس از انتقادی که از حلقه‌های بحث و جلساتی که در [[مسجد]]، از سوی ابوحنیف و [[سفیان]] ثوری و... تشکیل می‌شد، کار آنان به نوعی جلوگیری از [[دین]] [[خدا]] شمرده و آنان را موانع [[هدایت]]، قلمداد کرده، و [[آرزو]] کرده است که: "کاش اینان در خانه‌هایشان می‌‌نشستند و [[مردم]] می‌گشتند و کسی را که از [[خدا]] و [[رسول]]، به آنان خبر دهد، نمی‌یافتند، آنگاه پیش ما می‌آمدند تا از [[خدا]] و [[رسول]] به [[مردم]] خبر دهیم"<ref>اصول کافی، ج۱، ص ۳۹۳.</ref>. یعنی راه [[آموزش احکام]] [[خدا]] و [[معارف دین]]، [[اهل بیت]] {{عم}} هستند. راهی مطمئن، که [[دین خدا]] را به دور از پیرایه‌ها و آرایش‌ها و [[بدعت‌ها]] و آراء شخصی به [[مردم]] بیان می‌کنند. این مسأله، به خصوص در روزگار [[امام باقر|امام محمد باقر]] {{ع}} که مذهب‌سازی‌ها و فرقه‌بازی‌ها و جریانات ناسالم [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] گوناگون و تبعیّت از آراء و [[اهواء]]، رواج بیشتری داشته و برای خیلی‌ها، [[امر]] [[حق]] و [[باطل]] مشتبه می‌شده و خطّ اصلی را گم می‌کردند، بیشتر اهمیت داشت. و از [[امام باقر]] {{ع}} سخنانِ مکرّری در این زمینه [[روایت]] شده است. از [[ابوعبیده]] [[نقل]] شده است که: "[[امام باقر]] {{ع}} وقتی [[مردم]] و کارهایشان را در [[مکه]] دید، فرمود: کاری است همچون کارهای [[جاهلیت]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، اینان مأمورند که آلودگی‌ها را از خود دور کنند-اشاره به [[آیه]] ۲۹ [[سوره حج]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ }}- و به نذرهای خود [[وفا]] کنند و بر ما بگذرند و [[ولایت]] خویش را به ما خبر دهند و [[نصرت]] خویش را بر ما عرضه بدارند"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲، حدیث۲.</ref>. [[قرآن کریم]]، از جمله [[تکالیف]] [[زائران]] حج را دور کردن و زدودن چرک‌ها و آلودگی‌ها از خویش می‌شمارد<ref>حج، ۲۹.</ref>. و این در سایه دیدار با [[امام]] میسّر است که [[الهام]] بخش خیر و [[تقوا]] و [[اخلاق]] [[شایسته]] و معارف والای [[دین]] است و [[پاک]] کننده [[دل]] و [[جان]] و [[فکر]] و [[ذهن]]. در [[آیه]] فوق، [[امام صادق]] {{ع}}، کلمه "تَفَث" را به دیدار و [[ملاقات]] [[امام]] [[تفسیر]] می‌کند:{{متن حدیث|التَفَثُ لقی الأمام، یا: لِقاءُ الامام}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۰، ص ۲۵۳، حدیث ۳و ۴؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۴۹۲.</ref> چرا که از این طریق، [[مناسک]] حج [[مسلمین]] جهت یافته و در مسیر سازنده تری [[هدایت]] می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۴۰-۱۴۵.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۶٬۸۹۳

ویرایش