پرش به محتوا

عبید ضبی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
از [[کارگزاران دولت]] [[عباسی]] بود. وی می‌گوید: «وقتی [[حضرت رضا]] {{ع}} وارد [[نیشابور]] شد، من [[مأمور]] اداره کارهای او شدم. چون از نیشابور کوچ کرد، تا سرخس نیز او را مشایعت کردم. پس از سرخس نیز در نظر داشتم تا مر و همراهش باشم، اما یک [[منزل]] که از سرخس دور شدیم، حضرت سر از کجاوه بیرون آورد و گفت: ای [[بنده خدا]]، به [[سلامت]] برگرد. تو [[وظایف]] خود را درباره ما انجام دادی و مشایعت حد معینی ندارد. گفتم: به [[حق]] [[مصطفی]] {{صل}} و [[مرتضی]] {{ع}} و مادرت زهرا {{س}} [[حدیثی]] برایم بگو تا دلم آرام گیرد و برگردم. [[امام]] {{ع}} فرمودند: از من [[حدیث]] [[طلب]] می‌کنی در حالی که مرا از کنار [[قبر]] جدم [[رسول اللّه]] {{صل}} بیرون آوردند و نمی‌دانم عاقبت کار من چه خواهد شد و اینها با من چگونه [[رفتار]] خواهند کرد»<ref>مسند الامام الرضا {{ع}}، ج۲، ص۹۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۵۰۰.</ref>
از [[کارگزاران دولت]] عباسی بود. وی می‌گوید: «وقتی [[حضرت رضا]] {{ع}} وارد [[نیشابور]] شد، من [[مأمور]] اداره کارهای او شدم. چون از نیشابور کوچ کرد، تا سرخس نیز او را مشایعت کردم. پس از سرخس نیز در نظر داشتم تا مر و همراهش باشم، اما یک [[منزل]] که از سرخس دور شدیم، حضرت سر از کجاوه بیرون آورد و گفت: ای [[بنده خدا]]، به [[سلامت]] برگرد. تو [[وظایف]] خود را درباره ما انجام دادی و مشایعت حد معینی ندارد. گفتم: به [[حق]] مصطفی {{صل}} و [[مرتضی]] {{ع}} و مادرت زهرا {{س}} [[حدیثی]] برایم بگو تا دلم آرام گیرد و برگردم. [[امام]] {{ع}} فرمودند: از من [[حدیث]] طلب می‌کنی در حالی که مرا از کنار [[قبر]] جدم [[رسول اللّه]] {{صل}} بیرون آوردند و نمی‌دانم عاقبت کار من چه خواهد شد و اینها با من چگونه [[رفتار]] خواهند کرد»<ref>مسند الامام الرضا {{ع}}، ج۲، ص۹۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۵۰۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۳۴۹

ویرایش