اسرار اهل بیت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همانگونه') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اهل بیت | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
از برخی [[روایتها]] استفاده میشود که بخش مهمی از اسرار اهل بیت {{عم}} مرتبط با [[اسرار]] خاص [[الهی]] است که [[امام رضا]] {{ع}} ایشان را [[امانتدار]] آن میداند. [[اهل بیت]] {{عم}} از [[حقایق]] [[ملک]] و [[ملکوت]] به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] آگاهاند و از آن حقایق اندکی را در [[اختیار]] برخی از [[خلق]] میگذارند و از ایشان میخواهند که مانند ایشان امانتدارانه با این اسرار مواجه شوند و آنها را تنها در اختیار کسانی بگذارند که تاب دریافت آنها را دارند. برای نمونه، امام رضا {{ع}} وقتی در [[مناظره]] با [[عمران صابی]] از [[آفرینش]] و [[قدرت الهی]] سخن میگوید و دقایق و ظرایفی را در این باب مطرح میکند به عمران متذکر میشود: آنچه از ما میشنوی دانشی است که متعلق به خداوند و پیامبرانش و نیز [[اهل]] سرّ است و هیچ کس را یارای دستیابی بدان نیست<ref>التوحید، ص۴۴۰؛عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۷۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۵.</ref>. [[اسرار الهی]] اهل بیت {{عم}} تنها قابل انتقال به کسانی است که از عالم محسوس فراتر رفته و به [[دیدار]] [[جهان غیب]] و عجایب آن بار یافتهاند. کسانی که حقایق هستی را منحصر در همین امور پیرامونی میدانند و به ماورای آن [[آگاهی]] و [[باور]] ندارند، در مقابل بیان چنین اسراری دچار [[انکار]] و دست کم سردرگمی میشوند. بیان این امر در گفتوگوی [[امام علی]] {{ع}} با [[کمیل بن زیاد]] قابل [[مشاهده]] است. کمیل بن زیاد میگوید: [[امیر مؤمنان]] {{ع}} دستم را گرفت و به صحرا برد. چون به آنجا رسید آهی کشید چون [[آه]] غمزدگان. سپس فرمود: ای [[کمیل]]! این [[دلها]] ظرفهاست و [[بهترین]] آنها نگاهدارندهترین آنهاست. بدان که در اینجا - و به سینه خود اشارت فرمود - دانشی است انباشته، اگر کسانی را برای فراگیری آن مییافتم، آن را به ایشان منتقل میکردم. البته کسانی را یافتم که تیز هوش بودند، لکن [[امین]] نبودند. آنان با [[دین]]، [[دنیا]] میاندوختند و به [[نعمت خدا]] بر بندگانش [[برتری]] میجستند. جماعتی دیگر نیز گرچه امین بودند، در شناختن نکتههای باریک [[اسرار]] واجد [[بینش]] نبودند و چون شبههای بدیشان روی کند، در مانده میشوند<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۴۹۶؛ نزهة الناظر، حلوانی، ص۵۷. </ref>. ابیاتی به [[امام زینالعابدین]] {{ع}} منتسب است که مطلب پیش گفته در آن به وضوح قابل [[مشاهده]] است. ایشان میفرماید: به [[راستی]] که من گوهرهای [[دانش]] خود را پنهان میدارم تا مبادا شخص [[جاهلی]] [[حقیقت]] را مشاهده کند و به جهت عدم [[درک]] آن ما را به [[دشواری]] اندازد. بعد میافزاید: این نکتهای است که پیش از این [[امیرمؤمنان]] آن را به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} سفارش کرد: چه بسا گوهرهایی از دانش که اگر آنها را آشکار کنم، [[مردم]] به من [[تهمت]] [[بتپرستی]] زنند و مردان [[مسلمان]] خونم را [[حلال]] دانند و زشتترین [[اعمال]] را [[نیکو]] پندارند<ref>کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱، ۲۲۵؛ مشارق أنوار الیقین، ص۷- ۸.</ref>. البته این تنها در سطح [[علم]] [[اهل بیت]] {{عم}} نیست و تنها شامل حال کسانی نمیشود که در ایمانشان خللی است. هر کس که بهرهای از [[علم لدنی]] [[الهی]] داشته باشد، ممکن است در معرض چنین بدفهمیهایی قرار بگیرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. داستان [[موسی و خضر]] در [[سوره کهف]] بیانگر همین مطلب است. [[موسی]] {{ع}} با آنکه واجد [[مقام نبوت]] است، در مقابل علم لدنی [[خضر]] تاب نمیآورد و خضر مکرر وی را [[توبیخ]] میکند. اسراری که خضر میداند بر موسی پنهان است و حتی موجب انکارش میشود<ref>کهف/ ۶۰-۸۲.</ref>. همچنین از برخی از [[معصومان]] نقل شده که اگر [[ابوذر]] آنچه را در [[قلب]] [[سلمان]] است میدانست، او را به [[قتل]] میرساند با [[تکفیر]] میکرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱؛ بصائر الدرجات، ص۲۵؛ کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. البته [[اسرار]] هر کس که به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] اختصاص یافته، متناسب با مراتب کمالی وی متفاوت است و چه بسا کسی در مرتبهای از [[دانش]] لدنی باشد و درکی از مراتب بالاتر خود نداشته باشد. آنچه از [[سخنان امام رضا]] {{ع}} استفاده میشود این است که والاترین مراتب [[دانش الهی]] از آن حضرات [[معصومان]] است و ایشاناند که به نحو گسترده به [[علم غیب]] دسترس دارند. ایشان در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> نکته ژرفی را بیان میکند که بیانگر دانش شگفت [[اهل بیت]] {{عم}} است. [[امام]] میفرماید: [[وارثان]] آن [[رسول]] که [[خداوند]] او را بر همه دانشهای پیشینیان و پسینیان تا [[روز قیامت]] [[آگاه]] ساخته، ما [[اهل]] بیتیم<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۳؛ بحار الأنوار، ج۶۴، ص۲۸۱.</ref>. در روایتهای متعددی از [[امامان معصوم]] {{عم}} نقل شده که [[حدیث]] [[آل محمد]] {{عم}} صعب و مستصعب است و جز [[فرشته مقرب]] یا [[پیامبر]] مرسل یا بندهای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، بدان ایمان نمیآورد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲.</ref>. اینکه تنها این سه دسته میتوانند حدیث آل محمد را تاب بیاورند از آن روست که تنها ایشاناند که در تجربه عمیق مواجهه با [[غیب]] و اسرار آن با ایشان شریکاند البته این سه دسته نیز همه [[اسرار آل محمد]] را [[درک]] نمیکنند و تنها بخشی از آن را میفهمند. از این روست که در برخی [[روایتها]] از این سخن رفته که سری از اسرار خداوند و دانشی از دانشهای [[الهی]] نزد اهل بیت {{عم}} موجود است که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بندهای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، آن را [[درک]] نمیکند و نمیتواند بار آن را به دوش کشد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲؛ الشموس الطالعة، ص۲۸۰-۲۸۳.</ref>. این [[دانش]] ژرف و شگرف میتواند برای [[امام]] تواناییهای بسیاری را ایجاد کند و او را در عرصه [[تشریع]] و [[تکوین]] به مقامی ممتاز برساند. [[آگاهی]] به [[اسم اعظم]] و [[توانایی]] در استفاده از آن از اموری است که موجب میشود امام بتواند [[کرامات]] و خوارقی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن ناتواناند<ref>هزار و یک کلمه، ج۲، ص۶۱.</ref>. ممکن است امام در موضعی از تواناییهای خود در این باب پرده بردارد. اینجاست که بیشترین [[لغزشها]] در میان [[خلق]] در [[شناخت]] ایشان رخ میدهد. کسانی که آن توانایی را از [[ذهن]] دور میدانند آن را [[انکار]] میکنند و کسانی که وجه [[الهی]] آن را در نمییابند، آن را متعلق به [[معصوم]] میدانند و دچار [[غلو]] میگردند و سخنی را در [[باب امام]] میگویند که مورد [[رضایت]] ایشان نیست. [[حفظ اسرار اهل بیت]] {{عم}} به چنین مواردی نیز تعلق میگیرد. | از برخی [[روایتها]] استفاده میشود که بخش مهمی از اسرار اهل بیت {{عم}} مرتبط با [[اسرار]] خاص [[الهی]] است که [[امام رضا]] {{ع}} ایشان را [[امانتدار]] آن میداند. [[اهل بیت]] {{عم}} از [[حقایق]] [[ملک]] و [[ملکوت]] به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] آگاهاند و از آن حقایق اندکی را در [[اختیار]] برخی از [[خلق]] میگذارند و از ایشان میخواهند که مانند ایشان امانتدارانه با این اسرار مواجه شوند و آنها را تنها در اختیار کسانی بگذارند که تاب دریافت آنها را دارند. برای نمونه، امام رضا {{ع}} وقتی در [[مناظره]] با [[عمران صابی]] از [[آفرینش]] و [[قدرت الهی]] سخن میگوید و دقایق و ظرایفی را در این باب مطرح میکند به عمران متذکر میشود: آنچه از ما میشنوی دانشی است که متعلق به خداوند و پیامبرانش و نیز [[اهل]] سرّ است و هیچ کس را یارای دستیابی بدان نیست<ref>التوحید، ص۴۴۰؛عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۷۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۵.</ref>. [[اسرار الهی]] اهل بیت {{عم}} تنها قابل انتقال به کسانی است که از عالم محسوس فراتر رفته و به [[دیدار]] [[جهان غیب]] و عجایب آن بار یافتهاند. کسانی که حقایق هستی را منحصر در همین امور پیرامونی میدانند و به ماورای آن [[آگاهی]] و [[باور]] ندارند، در مقابل بیان چنین اسراری دچار [[انکار]] و دست کم سردرگمی میشوند. بیان این امر در گفتوگوی [[امام علی]] {{ع}} با [[کمیل بن زیاد]] قابل [[مشاهده]] است. کمیل بن زیاد میگوید: [[امیر مؤمنان]] {{ع}} دستم را گرفت و به صحرا برد. چون به آنجا رسید آهی کشید چون [[آه]] غمزدگان. سپس فرمود: ای [[کمیل]]! این [[دلها]] ظرفهاست و [[بهترین]] آنها نگاهدارندهترین آنهاست. بدان که در اینجا - و به سینه خود اشارت فرمود - دانشی است انباشته، اگر کسانی را برای فراگیری آن مییافتم، آن را به ایشان منتقل میکردم. البته کسانی را یافتم که تیز هوش بودند، لکن [[امین]] نبودند. آنان با [[دین]]، [[دنیا]] میاندوختند و به [[نعمت خدا]] بر بندگانش [[برتری]] میجستند. جماعتی دیگر نیز گرچه امین بودند، در شناختن نکتههای باریک [[اسرار]] واجد [[بینش]] نبودند و چون شبههای بدیشان روی کند، در مانده میشوند<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۴۹۶؛ نزهة الناظر، حلوانی، ص۵۷. </ref>. ابیاتی به [[امام زینالعابدین]] {{ع}} منتسب است که مطلب پیش گفته در آن به وضوح قابل [[مشاهده]] است. ایشان میفرماید: به [[راستی]] که من گوهرهای [[دانش]] خود را پنهان میدارم تا مبادا شخص [[جاهلی]] [[حقیقت]] را مشاهده کند و به جهت عدم [[درک]] آن ما را به [[دشواری]] اندازد. بعد میافزاید: این نکتهای است که پیش از این [[امیرمؤمنان]] آن را به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} سفارش کرد: چه بسا گوهرهایی از دانش که اگر آنها را آشکار کنم، [[مردم]] به من [[تهمت]] [[بتپرستی]] زنند و مردان [[مسلمان]] خونم را [[حلال]] دانند و زشتترین [[اعمال]] را [[نیکو]] پندارند<ref>کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱، ۲۲۵؛ مشارق أنوار الیقین، ص۷- ۸.</ref>. البته این تنها در سطح [[علم]] [[اهل بیت]] {{عم}} نیست و تنها شامل حال کسانی نمیشود که در ایمانشان خللی است. هر کس که بهرهای از [[علم لدنی]] [[الهی]] داشته باشد، ممکن است در معرض چنین بدفهمیهایی قرار بگیرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. داستان [[موسی و خضر]] در [[سوره کهف]] بیانگر همین مطلب است. [[موسی]] {{ع}} با آنکه واجد [[مقام نبوت]] است، در مقابل علم لدنی [[خضر]] تاب نمیآورد و خضر مکرر وی را [[توبیخ]] میکند. اسراری که خضر میداند بر موسی پنهان است و حتی موجب انکارش میشود<ref>کهف/ ۶۰-۸۲.</ref>. همچنین از برخی از [[معصومان]] نقل شده که اگر [[ابوذر]] آنچه را در [[قلب]] [[سلمان]] است میدانست، او را به [[قتل]] میرساند با [[تکفیر]] میکرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱؛ بصائر الدرجات، ص۲۵؛ کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. البته [[اسرار]] هر کس که به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] اختصاص یافته، متناسب با مراتب کمالی وی متفاوت است و چه بسا کسی در مرتبهای از [[دانش]] لدنی باشد و درکی از مراتب بالاتر خود نداشته باشد. آنچه از [[سخنان امام رضا]] {{ع}} استفاده میشود این است که والاترین مراتب [[دانش الهی]] از آن حضرات [[معصومان]] است و ایشاناند که به نحو گسترده به [[علم غیب]] دسترس دارند. ایشان در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> نکته ژرفی را بیان میکند که بیانگر دانش شگفت [[اهل بیت]] {{عم}} است. [[امام]] میفرماید: [[وارثان]] آن [[رسول]] که [[خداوند]] او را بر همه دانشهای پیشینیان و پسینیان تا [[روز قیامت]] [[آگاه]] ساخته، ما [[اهل]] بیتیم<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۳؛ بحار الأنوار، ج۶۴، ص۲۸۱.</ref>. در روایتهای متعددی از [[امامان معصوم]] {{عم}} نقل شده که [[حدیث]] [[آل محمد]] {{عم}} صعب و مستصعب است و جز [[فرشته مقرب]] یا [[پیامبر]] مرسل یا بندهای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، بدان ایمان نمیآورد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲.</ref>. اینکه تنها این سه دسته میتوانند حدیث آل محمد را تاب بیاورند از آن روست که تنها ایشاناند که در تجربه عمیق مواجهه با [[غیب]] و اسرار آن با ایشان شریکاند البته این سه دسته نیز همه [[اسرار آل محمد]] را [[درک]] نمیکنند و تنها بخشی از آن را میفهمند. از این روست که در برخی [[روایتها]] از این سخن رفته که سری از اسرار خداوند و دانشی از دانشهای [[الهی]] نزد اهل بیت {{عم}} موجود است که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بندهای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، آن را [[درک]] نمیکند و نمیتواند بار آن را به دوش کشد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲؛ الشموس الطالعة، ص۲۸۰-۲۸۳.</ref>. این [[دانش]] ژرف و شگرف میتواند برای [[امام]] تواناییهای بسیاری را ایجاد کند و او را در عرصه [[تشریع]] و [[تکوین]] به مقامی ممتاز برساند. [[آگاهی]] به [[اسم اعظم]] و [[توانایی]] در استفاده از آن از اموری است که موجب میشود امام بتواند [[کرامات]] و خوارقی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن ناتواناند<ref>هزار و یک کلمه، ج۲، ص۶۱.</ref>. ممکن است امام در موضعی از تواناییهای خود در این باب پرده بردارد. اینجاست که بیشترین [[لغزشها]] در میان [[خلق]] در [[شناخت]] ایشان رخ میدهد. کسانی که آن توانایی را از [[ذهن]] دور میدانند آن را [[انکار]] میکنند و کسانی که وجه [[الهی]] آن را در نمییابند، آن را متعلق به [[معصوم]] میدانند و دچار [[غلو]] میگردند و سخنی را در [[باب امام]] میگویند که مورد [[رضایت]] ایشان نیست. [[حفظ اسرار اهل بیت]] {{عم}} به چنین مواردی نیز تعلق میگیرد. | ||
دسته دوم اسراری که [[شیعیان]] به [[حفظ]] آن [[مأمور]] شدهاند، با دسته نخست تفاوتی ماهوی دارد و خاص [[زمان]] و مکان و افراد خاصی و عمدتاً مرتبط به مسائل عصر ایشان است. از آنجا که [[اهل بیت]] {{عم}} به شدت مورد تعقیب و [[آزار]] [[امویان]] و [[عباسیان]] بودند، لازم بود که ایشان به حفظ [[اسرار]] و اطلاعات [[حریم]] خود توجه ویژه داشته باشند و به گونهای [[رفتار]] کنند که موجب حساسیت و [[اقدام]] دستگاه [[حاکم]] نشوند. چنان که در بحث از حکایت [[منصور عباسی]] و [[وصایت]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نیز گفته شد، ائمه{{عم}} کاملاً به این [[عنایت]] داشتند به گونهای عمل کنند که [[حکام]] نتوانند متوجه فعالیتهای ایشان شوند و به خنثا کردن آن اهتمام ورزند. کافی بود اطلاعاتی در باب [[تبلیغات]] [[ائمه]] {{عم}} و دیدگاه ایشان در باب دستگاه حاکمه منتشر شود تا هم [[امامان]] و هم شیعیانشان مورد بدترین آزارها قرار بگیرند. هم [[امام رضا]] {{ع}} هم [[پدر]] بزرگوارشان از افشای اسرارشان آسیبهای بسیار دیدند. امام رضا {{ع}} [[شهادت]] پدرشان را بیارتباط با فاش کردن [[اسرار]] ایشان توسط آلبرمک نمیدانست. [[احمد بن محمد بن ابینصر]] نقل میکند که از امام رضا {{ع}} مسألهای را پرسیدم، و ایشان پاسخ نداد و خودداری کرد. سپس فرمود: اگر هر چه را بخواهید به شما بگوییم، برایتان بدتر میشود و گردن صاحب الامرتان را نیز میگیرد. [[ترس از خدا]] داشته باشید و سخنان ما را فاش نکنید. اگر [[دفاع]] [[خدا]] از اولیای خود نبود، رشته [[امامت]] به واسطه افشای اسرار گسسته میشد. آیا ندیدی که خدا با برامکه چه کرد و چگونه [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را گرفت. شما در عراقاید و [[رفتار]] این فرعونان ([[بنیعباس]] و کارگزارانشان) را میبینید<ref>الکافی، ج۲، ص۲۳۴- ۲۲۵.</ref>. اشاره [[امام]] در اینجا به عملی است که [[یحیی]] [[برمکی]] در [[حق]] [[امام کاظم]] {{ع}} انجام داد. نقل است که [[یحیی برمکی]]، [[علی بن اسماعیل]] نواده [[امام صادق]] {{ع}} را [[فریب]] داد تا [[جاسوسی]] عمویش را بکند و اسرار او را هویدا سازد تا از طریق آن دستاویزی برای کشتن ایشان به دست [[خلیفه]] فراهم آورد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۳۷- ۲۳۸.</ref>. خود امام رضا {{ع}} نیز از افشای اسرارش توسط یکی از اصحابش آسیب بسیار دید. این [[یار]] نزدیک [[هشام بن ابراهیم]] نام داشت. وی پیش از ورود به [[خراسان]] از [[مقربان]] امام بود و پس از آن فریفته [[عباسیان]] شد. کارش این بود که [[اخبار]] امام را به [[مأمون]] و [[فضل بن سهل]] گزارش میداد و بدین وسیله نزد آن دو [[تقرب]] میجست. به این دلیل هیچ خبری از امام بر این دو پوشیده نمیماند. مأمون او را پردهدار مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچ کس را به [[خدمت]] امام نمیداد، مگر آنان که مایل بود. نیز گزارش هر [[کلام امام]] را به مأمون و وزیرش میداد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۵۳؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۳۹.</ref>. این وضعیت [[امنیتی]] شدید برای [[ائمه]] {{عم}} موجب میشد که ایشان در [[حفظ]] [[اسرار]] خود و [[شیعیان]] دقت بسیار نمایند و در مواضع خطر یا طریق [[سکوت]] را پیشه کنند و یا از روی [[تقیه]] سخن گویند و [[حقایق]] مورد نظرشان را [[کتمان]] کنند. البته برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز رابط آنان با تودههای [[پیروان]] بودند که [[اصحاب]] سرّ ایشان به شمار میآمدند. از این اصحاب سرّ ائمه {{عم}} میتوان [[کمیل بن زیاد]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[زرارة بن اعین]] و [[علی بن یقطین]] را نام برد.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسرار اهل بیت | دسته دوم اسراری که [[شیعیان]] به [[حفظ]] آن [[مأمور]] شدهاند، با دسته نخست تفاوتی ماهوی دارد و خاص [[زمان]] و مکان و افراد خاصی و عمدتاً مرتبط به مسائل عصر ایشان است. از آنجا که [[اهل بیت]] {{عم}} به شدت مورد تعقیب و [[آزار]] [[امویان]] و [[عباسیان]] بودند، لازم بود که ایشان به حفظ [[اسرار]] و اطلاعات [[حریم]] خود توجه ویژه داشته باشند و به گونهای [[رفتار]] کنند که موجب حساسیت و [[اقدام]] دستگاه [[حاکم]] نشوند. چنان که در بحث از حکایت [[منصور عباسی]] و [[وصایت]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نیز گفته شد، ائمه{{عم}} کاملاً به این [[عنایت]] داشتند به گونهای عمل کنند که [[حکام]] نتوانند متوجه فعالیتهای ایشان شوند و به خنثا کردن آن اهتمام ورزند. کافی بود اطلاعاتی در باب [[تبلیغات]] [[ائمه]] {{عم}} و دیدگاه ایشان در باب دستگاه حاکمه منتشر شود تا هم [[امامان]] و هم شیعیانشان مورد بدترین آزارها قرار بگیرند. هم [[امام رضا]] {{ع}} هم [[پدر]] بزرگوارشان از افشای اسرارشان آسیبهای بسیار دیدند. امام رضا {{ع}} [[شهادت]] پدرشان را بیارتباط با فاش کردن [[اسرار]] ایشان توسط آلبرمک نمیدانست. [[احمد بن محمد بن ابینصر]] نقل میکند که از امام رضا {{ع}} مسألهای را پرسیدم، و ایشان پاسخ نداد و خودداری کرد. سپس فرمود: اگر هر چه را بخواهید به شما بگوییم، برایتان بدتر میشود و گردن صاحب الامرتان را نیز میگیرد. [[ترس از خدا]] داشته باشید و سخنان ما را فاش نکنید. اگر [[دفاع]] [[خدا]] از اولیای خود نبود، رشته [[امامت]] به واسطه افشای اسرار گسسته میشد. آیا ندیدی که خدا با برامکه چه کرد و چگونه [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را گرفت. شما در عراقاید و [[رفتار]] این فرعونان ([[بنیعباس]] و کارگزارانشان) را میبینید<ref>الکافی، ج۲، ص۲۳۴- ۲۲۵.</ref>. اشاره [[امام]] در اینجا به عملی است که [[یحیی]] [[برمکی]] در [[حق]] [[امام کاظم]] {{ع}} انجام داد. نقل است که [[یحیی برمکی]]، [[علی بن اسماعیل]] نواده [[امام صادق]] {{ع}} را [[فریب]] داد تا [[جاسوسی]] عمویش را بکند و اسرار او را هویدا سازد تا از طریق آن دستاویزی برای کشتن ایشان به دست [[خلیفه]] فراهم آورد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۳۷- ۲۳۸.</ref>. خود امام رضا {{ع}} نیز از افشای اسرارش توسط یکی از اصحابش آسیب بسیار دید. این [[یار]] نزدیک [[هشام بن ابراهیم]] نام داشت. وی پیش از ورود به [[خراسان]] از [[مقربان]] امام بود و پس از آن فریفته [[عباسیان]] شد. کارش این بود که [[اخبار]] امام را به [[مأمون]] و [[فضل بن سهل]] گزارش میداد و بدین وسیله نزد آن دو [[تقرب]] میجست. به این دلیل هیچ خبری از امام بر این دو پوشیده نمیماند. مأمون او را پردهدار مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچ کس را به [[خدمت]] امام نمیداد، مگر آنان که مایل بود. نیز گزارش هر [[کلام امام]] را به مأمون و وزیرش میداد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۵۳؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۳۹.</ref>. این وضعیت [[امنیتی]] شدید برای [[ائمه]] {{عم}} موجب میشد که ایشان در [[حفظ]] [[اسرار]] خود و [[شیعیان]] دقت بسیار نمایند و در مواضع خطر یا طریق [[سکوت]] را پیشه کنند و یا از روی [[تقیه]] سخن گویند و [[حقایق]] مورد نظرشان را [[کتمان]] کنند. البته برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز رابط آنان با تودههای [[پیروان]] بودند که [[اصحاب]] سرّ ایشان به شمار میآمدند. از این اصحاب سرّ ائمه {{عم}} میتوان [[کمیل بن زیاد]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[زرارة بن اعین]] و [[علی بن یقطین]] را نام برد.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسرار اهل بیت (مقاله)|مقاله «اسرار اهل بیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۱۸۱.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:اهل بیت]] | ||