آیه صالح مؤمنین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
[[پیامبر]]{{صل}} گاه که نزد «[[زینب بنت جحش]]» یکی از همسرانش می‌رفت، [[زینب]] از عسلی که تهیّه کرده بود، خدمت پیامبر{{صل}} و سلم می‌آورد. این مطلب به [[گوش]]«[[عایشه]]»، یکی دیگر از همسران پیامبر{{صل}} و سلم رسید، و بر او گران آمد. وی می‌گوید: من با «[[حفصه]]»، دیگر [[همسر]] [[حضرت رسول]] [[خدا]]{{صل}} قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر{{صل}} نزد یکی از ما آمد فوراً بگوییم: آیا صمغ «مغافیر»<ref>«مغافیر» صمغی بود که از یکی از درختان [[حجاز]] به نام «عرفط» (بر وزن هرمز) تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت.</ref> خورده‌ای؟ و پیامبر{{صل}} مقیّد بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش استشمام نشود، بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطّر باشد، ولی این صمغ مادّه‌ای بد بو بود و اگر این نقشه مؤثّر می‌افتاد [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} از [[نوشیدن]] آن عسل خودداری می‌کرد.
[[پیامبر]]{{صل}} گاه که نزد «[[زینب بنت جحش]]» یکی از همسرانش می‌رفت، [[زینب]] از عسلی که تهیّه کرده بود، خدمت پیامبر{{صل}} و سلم می‌آورد. این مطلب به [[گوش]]«[[عایشه]]»، یکی دیگر از همسران پیامبر{{صل}} و سلم رسید، و بر او گران آمد. وی می‌گوید: من با «[[حفصه]]»، دیگر [[همسر]] [[حضرت رسول]] [[خدا]]{{صل}} قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر{{صل}} نزد یکی از ما آمد فوراً بگوییم: آیا صمغ «مغافیر»<ref>«مغافیر» صمغی بود که از یکی از درختان [[حجاز]] به نام «عرفط» (بر وزن هرمز) تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت.</ref> خورده‌ای؟ و پیامبر{{صل}} مقیّد بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش استشمام نشود، بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطّر باشد، ولی این صمغ مادّه‌ای بد بو بود و اگر این نقشه مؤثّر می‌افتاد [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} از [[نوشیدن]] آن عسل خودداری می‌کرد.


به این ترتیب روزی [[پیامبر]]{{صل}} نزد «[[حفصه]]» آمد، او این سخن را به پیامبر{{صل}} گفت، حضرت فرمود: من «مغافیر» نخورده‌ام، بلکه از عسلی که نزد [[زینب بنت جحش]] بوده نوشیده‌ام، [[سوگند]] یاد می‌کنم که دیگر از آن عسل ننوشم. (نکند زنبور آن عسل، روی [[گیاه]] نامناسبی و احتمالًا «مغافیر» نشسته باشد!) ولی این سخن را به کسی مگو (مبادا به [[گوش]] [[مردم]] برسد و بگویند: چرا پیامبر{{صل}} غذای حلالی را بر خود [[تحریم]] کرده است؟ و یا به گوش [[زینب]] برسد و او [[دل]] شکسته شود). ولی سرانجام حفصه راز پیامبر را فاش کرد و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئه‌ای بوده است. پیامبر{{صل}} از این ماجرا ناراحت شد و [[آیات]] فوق نازل گشت و چنان ماجرا را پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر{{صل}} تکرار نشود، امروز ممکن است در مسأله کوچکی باشد و فردا در مسائل مهمتر.
به این ترتیب روزی [[پیامبر]]{{صل}} نزد «[[حفصه]]» آمد، او این سخن را به پیامبر{{صل}} گفت، حضرت فرمود: من «مغافیر» نخورده‌ام، بلکه از عسلی که نزد [[زینب بنت جحش]] بوده نوشیده‌ام، [[سوگند]] یاد می‌کنم که دیگر از آن عسل ننوشم. (نکند زنبور آن عسل، روی گیاه نامناسبی و احتمالًا «مغافیر» نشسته باشد!) ولی این سخن را به کسی مگو (مبادا به [[گوش]] [[مردم]] برسد و بگویند: چرا پیامبر{{صل}} غذای حلالی را بر خود [[تحریم]] کرده است؟ و یا به گوش [[زینب]] برسد و او [[دل]] شکسته شود). ولی سرانجام حفصه راز پیامبر را فاش کرد و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئه‌ای بوده است. پیامبر{{صل}} از این ماجرا ناراحت شد و [[آیات]] فوق نازل گشت و چنان ماجرا را پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر{{صل}} تکرار نشود، امروز ممکن است در مسأله کوچکی باشد و فردا در مسائل مهمتر.


در برخی از [[روایات]] نیز آمده است که پیامبر{{صل}} بعد از این ماجرا یک ماه از [[همسران]] خود کناره‌گیری کرد<ref>تفسیر قرطبی و تفاسیر دیگر، ذیل آیات مورد بحث (به نقل از تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۷۲.</ref>. تا آنجا که [[شایعه]] تصمیم آن حضرت، نسبت به [[طلاق]] آن دو نفر منتشر شد، به‌طوری که سخت به [[وحشت]] افتادند<ref>تفسیر فی ظلال، ج ۸، ص ۱۶۳.</ref> و از کار خود پشیمان شدند.
در برخی از [[روایات]] نیز آمده است که پیامبر{{صل}} بعد از این ماجرا یک ماه از [[همسران]] خود کناره‌گیری کرد<ref>تفسیر قرطبی و تفاسیر دیگر، ذیل آیات مورد بحث (به نقل از تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۷۲.</ref>. تا آنجا که [[شایعه]] تصمیم آن حضرت، نسبت به [[طلاق]] آن دو نفر منتشر شد، به‌طوری که سخت به [[وحشت]] افتادند<ref>تفسیر فی ظلال، ج ۸، ص ۱۶۳.</ref> و از کار خود پشیمان شدند.
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش