ارتداد سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[احادیث]] متعددی چنین بیان میكند كه جز چند نفر انگشتشمار، همه [[مرتد]] شدند، یعنی از آن بعد [[اجتماعی]] و خط [[سیاسی]] و ولایی كه [[پیامبر]]{{صل}} برای پس از خود ترسیم كرده بود، [[دست]] شستند. پیدایش [[ماجرای سقیفه]]، افراد را به دو بخش كرد: یكی | [[احادیث]] متعددی چنین بیان میكند كه جز چند نفر انگشتشمار، همه [[مرتد]] شدند، یعنی از آن بعد [[اجتماعی]] و خط [[سیاسی]] و ولایی كه [[پیامبر]]{{صل}} برای پس از خود ترسیم كرده بود، [[دست]] شستند. پیدایش [[ماجرای سقیفه]]، افراد را به دو بخش كرد: یكی وفاداران به علی{{ع}} و [[اهل بیت]]{{عم}}، دیگری گروندگان به [[خلافت]] حاكم و تنها گذارندگان [[ولیّ]] [[معصوم]] [[خدا]]. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|انّ النّبیّ{{صل}} لمّا قبض إرتدّ النّاس علی أعقابهم كفّارا إلاّ ثلاثة: سلمان و المقداد و أبوذر...}}<ref>«پس از وفات پیامبر مردم به ارتداد افتادند و دچار رجعت و كفر شدند، مگر سه نفر: سلمان، مقداد و ابو ذر»؛ اختصاص، شیخ مفید، ص۶، بحار الانوار، ج ۲۸ ص۲۳۸،۲۳۹ و ۲۵۹ با اختلاف در تعبیر.</ref> امام صادق{{ع}} در ادامه میفرماید: پس از [[رحلت پیامبر]]، چهل نفر نزد [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} آمدند و گفتند: به خدا قسم جز از تو، از كسی [[فرمان]] نمیبریم. حضرت پرسید: چرا؟ گفتند: به خاطر آنچه از پیامبر در [[غدیر]] شنیدیم. فرمود: آیا فرمان میبرید؟ گفتند: آری، فرمود: بروید و فردا سر تراشیده بیایید. جز این سه نفر نیآمدند، [[عمار]] هم بعدازظهر آمد. حضرت دست بر سینۀ او زد و فرمود: وقت آن نشده كه از [[خواب غفلت]] [[بیدار]] شوی؟ برگردید، به شما نیازی ندارم، شما كه در تراشیدن سر از من [[اطاعت]] نكردید، چگونه در [[نبرد]] با كوههای آهن [[فرمانبردار]] من خواهید بود؟ گاهی این [[ارتداد]] به معنای دچار [[تزلزل]] شدن در باورهاست. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: "[[مردم]] [[مرتد]] شدند جز سه نفر: [[سلمان]] و [[ابو ذر]] و [[مقداد]]. [[عمّار]] هم چرخی زد ولی بازگشت". آنكه هیچ شكی در دلش نیفتاد مقداد بود. حتّی سلمان در دلش چنین گذشت: [[امیر مؤمنان]]{{ع}} كه [[اسم اعظم]] نزد اوست و اگر لب بگشاید، [[زمین]] همۀ آنان را فرو میبرد، اینگونه و به این حالت است؟! حضرت بر او گذر كرد و گفت: [[بیعت]] كن...<ref>اختصاص، شیخ مفید، ص۱۰.</ref> گاهی بروز حوادثی سخت و شگفت، مثل [[خانهنشینی علی]]{{ع}} پس از [[سقیفه]] یا [[شهادت امام حسین]] در [[عاشورا]]، سبب میشود كسانی ظرفیت [[فهم]] و تحلیل و هضم قضایا را نداشته باشند و در [[اندیشه]] به [[انحراف]] روند یا در خط [[سیاسی]] از راه [[حق]] [[عدول]] كنند و [[تسلیم]] جریان باطلی شوند كه حاكمیت و [[قدرت]] یافته است. این دست كشیدن از اصول و مواضع، همان [[ارتداد سیاسی]] است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "پس از [[امام حسین]]{{ع}} مردم مرتد شدند، مگر سه نفر: [[ابو خالد]] كابلی، یحیی بن امّ طویل، و [[جبیر بن مطعم]]، سپس مردم (به جناح حق) پیوستند و زیاد شدند. یحیی بن ام طویل وارد [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} میشد و میگفت: {{متن حدیث|كفرنا بكم و بدا بیننا و بینكم العداوة و البغضاء}}<ref>«ما به شما كافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی آشكار شده است». اختصاص، شیخ مفید، ص۶۴.</ref> این گویای آن است كه در آن شرایط سلطۀ شوم [[امویان]] بر همۀ مقدّرات [[مسلمانان]]، او خطّ سیاسی را گم نكرد و كفری را كه [[نقاب]] [[اسلام]] زده بود میشناخت و با آن [[دشمنی]] میورزید و [[وفادار]] مانده بود. از این نوع ارتداد و بازگشت به [[دوران جاهلیّت]] از نظر فكر و عمل، با تعبیر [[رجعت]] هم میتوان یاد كرد. انقلابی را كه [[پیامبر خدا]]{{صل}} در سایۀ اسلام در افكار، [[اخلاق]]، [[نظام سیاسی]] و [[اقتصادی]] پدید آورد و امّتی [[موحّد]] ساخت، پس از او حركتهای واپسگرایانهای شكل گرفت تا به حاكمیت [[بنی امیّه]] منتهی شد. رجعتطلبان همان كسانی بودند كه از عمق [[جان]]، اهداف و پیامهای [[دین توحید]] را نپذیرفته بودند و [[روحیات]] [[جاهلی]] در آنان ریشه داشت و گاهی هم منافقانه [[اظهار اسلام]] كرده بودند و [[منتظر]] فرصتی بودند تا آن كفر [[باطنی]] را اظهار كنند. [[حضرت علی]]{{ع}} دربارۀ آنان فرمود: {{متن حدیث|ما اسلموا و لكن استسلموا و اسرّوا الكفر، فلمّا وجدوا أعوانا علیه أظهروه}}<ref>«مسلمان نشدند، بلكه تسلیم شدند و كفر را پنهان داشتند، چون یارانی بر آن كفر پنهانی یافتند، آن را آشكار ساختند». نهج البلاغه، نامۀ ۱۶.</ref>، این [[حقیقت]] را [[جریانات سیاسی]] پس از [[پیامبر]] و جدا ساختن [[خلافت]] از [[خاندان نبوت]] و دشمنیهای [[آل]] [[امیّه]] در دوران حكومت [[امویان]] و [[مروانیان]] به خوبی نشان میدهد. از این رجعتها با عنوان [[رجعت]] [[اعتقادی]]، [[رجعت]] [[اقتصادی]]، [[رجعت سیاسی]] و رجعت [[اخلاقی]] میتوان یاد كرد، [[امامان شیعه]] و [[مسلمانان]] [[متعهد]] در خطّ [[مبارزه]] با این [[جنبش]] [[ارتجاعی]] و افشای ماهیّت آن و تلاش برای بازگرداندن ماهیّت [[ناب]] [[دین]] و [[نظام اجتماعی]] به مجرای اصلی آن بودند و [[جهاد داخلی]] و مبارزه با [[اهل بغی]] در همین راستا بود.<ref>در كتاب انقلاب تكاملى اسلام از جلال الدين فارسى، به نحو كامل و مستند اين رجعتها و تلاش ائمه براى مبارزه با آنها در بخش دوم و سوّم آمده است.</ref> روشنترین بیان حضرت علی{{ع}} دربارۀ بروز رجعت به [[جاهلیّت]] و چرخش شرایط [[جامعه]] به عصر آغازین [[بعثت]] [[حضرت رسول]]{{صل}}، خطبهای است كه پس از [[بیعت مردم]] با وی در [[مدینه]] ایراد كرد و [[خط مشی]] آیندۀ حكومت [[علوی]] را در بازگرداندن اوضاع به پیش از رجعت ۲۵ ساله ترسیم نمود. در این [[خطبه]] به وضوح فرمود: {{متن حدیث|الا انّ بلیّتكم قد عادت كهیئتها یوم بعث اللّه نبیّه{{صل}}...}}<ref>نهج البلاغه، خطبۀ ۱۶.</ref> چون [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به خوبی [[آگاه]] بود كه رجعت در ادوار سهگانۀ پیشین و مخصوصا دورۀ [[عثمان]] بر همۀ [[شؤون]] [[اجتماعی]] [[سیطره]] یافته و مخصوصا از جنبۀ [[اقتصادی]] بیش از سایر جنبهها به جاهلیتگراییده است، برنامۀ خلافتش را براساس از بین بردن [[انحرافات]] و ریشهكنكردن [[ارتجاع]] بهویژه [[رجعت]] اقتصادی طرح ریخت.... اعلام این برنامه برای كسانی كه بار خود را در حكومت عثمان بسته بودند، زنگ خطر پرطنین بود كه سراسر وجودشان را میلرزاند. برنامۀ علی{{ع}} طبعا سودجویانی را كه به [[انحصارگری]] [[مقامات]] و عواید خو گرفته بودند ناراضی و عصبانی كرد و به اردوی مقابل غلتاند، اردوی [[امویان]] رجعتطلب و كامجو، آنجا كه [[فرصت]] چریدن و برآوردن [[مطامع]] و [[شهوات]]، با پایمالكردن داد و [[مساوات]] و خمودن [[وجدان]] معترض، مهیّا بود...<ref>انقلاب تكاملى اسلام، جلال الدين فارسى، ص۶۹۴ و ۶۹۵(چاپ اول ۱۳۴۹).</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۶۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |