پرش به محتوا

ضرار بن ضمره: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
'''ضرار بن ضمره ضبابی''' از [[یاران]] و [[ارادتمندان امام علی]] {{ع}} بود. [[پس از شهادت امام علی]] {{ع}} بر [[معاویه]] وارد شد. معاویه به او گفت: «علی را برای من توصیف کن». ضرار، ابتدا طفره رفت و چون با [[اصرار]] معاویه روبه‌رو شد، این‌گونه لب به سخن گشود: «[[گواهی]] می‌دهم در حالی‌که شب پرده‌های [[تاریکی]] خود را آویخته بود، در یکی از جنگ‌هایش او را در [[محراب]] عبادتش دیدم که ایستاده و ریش خود را به دست گرفته بود و چون مار گزیده به خود می‌پیچید و اندوهگینانه می‌گریست و می‌گفت: ای [[دنیا]]، از من دور شو، خود را به من عرضه می‌داری یا شیفته من شده‌ای؟! هرگز [[زمان]] تو نرسد، هرگز. جز من مرا [[فریب]] ده که مرا نیازی به تو نیست. تو را سه طلاقه کرده‌ام و در آن بازگشتی نیست، عیش [[زندگی]] تو کوتاه و [[ارزش]] تو اندک و آرزوی تو کوچک و حقیر است. [[آه]] از کمی توشه و درازی راه و دوری [[سفر]] و [[سختی]] آنجا که باید در آن درآمد!»
'''ضرار بن ضمره ضبابی''' از [[یاران]] و ارادتمندان [[امام علی]] {{ع}} بود. پس از شهادت امام علی {{ع}} بر [[معاویه]] وارد شد. معاویه به او گفت: «علی را برای من توصیف کن». ضرار، ابتدا طفره رفت و چون با اصرار معاویه روبه‌رو شد، این‌گونه لب به سخن گشود: «[[گواهی]] می‌دهم در حالی‌که شب پرده‌های [[تاریکی]] خود را آویخته بود، در یکی از جنگ‌هایش او را در [[محراب]] عبادتش دیدم که ایستاده و ریش خود را به دست گرفته بود و چون مار گزیده به خود می‌پیچید و اندوهگینانه می‌گریست و می‌گفت: ای [[دنیا]]، از من دور شو، خود را به من عرضه می‌داری یا شیفته من شده‌ای؟! هرگز [[زمان]] تو نرسد، هرگز. جز من مرا [[فریب]] ده که مرا نیازی به تو نیست. تو را سه طلاقه کرده‌ام و در آن بازگشتی نیست، عیش [[زندگی]] تو کوتاه و [[ارزش]] تو اندک و آرزوی تو کوچک و حقیر است. [[آه]] از کمی توشه و درازی راه و دوری [[سفر]] و [[سختی]] آنجا که باید در آن درآمد!»


[[شریف رضی]] نیز در [[نهج البلاغه]] حکایت را چنین نقل کرده است: و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابی است که چون بر معاویه درآمد وی را از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} پرسید، گفت: «گواهی می‌دهم او را در حالی دیدم که شب‌پرده‌های خود را افکنده بود و او در محراب خویش برپا ایستاده، [[محاسن]] را به دست گرفته و چون مارگزیده به خود می‌پیچید و چون اندوهگینی می‌گریست و می‌گفت:»ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو (با [[خودنمایی]]) فرا راه من آمده‌ای یا شیفته‌ام شده‌ای؟! مباد که تو در [[دل]] من جای گیری، هرگز. جز مرا بفریب، مرا به تو چه نیازی است، من تو را سه بار [[طلاق]] گفته‌ام و بازگشتی در آن نیست. زندگانی‌ات کوتاه است و جاهت ناچیز و آرزوی تو داشتن، [[خرد]](>نیز). آه از توشه اندک و درازی راه و دوری [[منزل]] و [[سختی]] درآمدنگاه«<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۷</ref>. [[معاویه]] پس از شنیدن این سخنان گریست و برای [[امام]] رحمت‌طلبید و از [[ضرار]] پرسید:»وصف تو در جدایی علی {{ع}} چگونه است؟ «ضرار گفت:»حال غم‌انگیز [[مادری]] که فرزندش را از دامانش درکشند"<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص527.</ref>.
[[شریف رضی]] نیز در [[نهج البلاغه]] حکایت را چنین نقل کرده است: و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابی است که چون بر معاویه درآمد وی را از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} پرسید، گفت: «گواهی می‌دهم او را در حالی دیدم که شب‌پرده‌های خود را افکنده بود و او در محراب خویش برپا ایستاده، [[محاسن]] را به دست گرفته و چون مارگزیده به خود می‌پیچید و چون اندوهگینی می‌گریست و می‌گفت:»ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو (با [[خودنمایی]]) فرا راه من آمده‌ای یا شیفته‌ام شده‌ای؟! مباد که تو در [[دل]] من جای گیری، هرگز. جز مرا بفریب، مرا به تو چه نیازی است، من تو را سه بار [[طلاق]] گفته‌ام و بازگشتی در آن نیست. زندگانی‌ات کوتاه است و جاهت ناچیز و آرزوی تو داشتن، [[خرد]](>نیز). آه از توشه اندک و درازی راه و دوری [[منزل]] و [[سختی]] درآمدنگاه«<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۷</ref>. [[معاویه]] پس از شنیدن این سخنان گریست و برای [[امام]] رحمت‌طلبید و از [[ضرار]] پرسید:»وصف تو در جدایی علی {{ع}} چگونه است؟ «ضرار گفت:»حال غم‌انگیز [[مادری]] که فرزندش را از دامانش درکشند"<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص527.</ref>.
۱۱۹٬۱۲۸

ویرایش