شق القمر در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
برخی از [[آیات]] [[قرآن کریم]] که به روشنی بر شق القمر دلالت دارد [[آیه]]: {{متن قرآن|اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱.</ref> است، زیرا کلمه «آیة» در آیه دوم جز اینکه همان باشد که در جمله «انشقّ القمر» از آن خبر داده، با هیچ آیت دیگری منطبق نیست، برای اینکه نزدیکترین [[معجزه]] با | برخی از [[آیات]] [[قرآن کریم]] که به روشنی بر شق القمر دلالت دارد [[آیه]]: {{متن قرآن|اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱.</ref> است، زیرا کلمه «آیة» در آیه دوم جز اینکه همان باشد که در جمله «انشقّ القمر» از آن خبر داده، با هیچ آیت دیگری منطبق نیست، برای اینکه نزدیکترین [[معجزه]] با نزول آن آیه همان معجزه [[شق القمر]] بوده که [[مشرکین]] از آن مانند سایر [[آیات]] [[اعراض]] کردند و گفتند: [[سحری]] است مستمر. همچنین [[روایات]] بیشماری بر موضوع شق القمر دلالت دارد که [[شیعه]] و [[سنّی]] آنها را نقل کرده و [[محدثین]] هر دو [[طایفه]] آنها را پذیرفتهاند. | ||
بنابراین هم کتاب بر وقوع چنین معجزهای دلالت دارد و هم [[سنّت]] و اما اینکه یک کره آسمانی دونیم شود، چنین چیزی فی نفسه ممکن است و [[عقل]] دلیلی بر محال بودن آن ندارد. از سوی دیگر معجزه هم امری است، [[خارقالعاده]] و وقوع [[حوادث خارقالعاده]] نیز ممکن است و عقل دلیلی بر محال بودن آن ندارد<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص۳۷۵-۳۸۵.</ref>. | بنابراین هم کتاب بر وقوع چنین معجزهای دلالت دارد و هم [[سنّت]] و اما اینکه یک کره آسمانی دونیم شود، چنین چیزی فی نفسه ممکن است و [[عقل]] دلیلی بر محال بودن آن ندارد. از سوی دیگر معجزه هم امری است، [[خارقالعاده]] و وقوع [[حوادث خارقالعاده]] نیز ممکن است و عقل دلیلی بر محال بودن آن ندارد<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص۳۷۵-۳۸۵.</ref>. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
'''نکته''': در این دو [[آیه]] بر طبق برداشت مشهور رویگردانی [[کافران]]، از [[پذیرش]] [[رسالت پیامبر]] به رغم [[مشاهده]] [[معجزه]] [[شق القمر]] (طبق نظر مشهور [[مفسران]] سنتی) است: زیرا آنان ذیل [[آیه]] [[معجزه]] [[پیامبر]] در مورد [[شق القمر]] به درخواست [[مشرکان]] و رویگردانی آنها و [[سحر]] نامیدن آن را آوردهاند و میگویند همه [[اهل حدیث]] و [[مفسرین]] بر قبول آن أحادیث اتفاق دارند، و کسی از ایشان [[مخالفت]] نکرده به جز [[حسن]]، عطاء و بلخی که گفتهاند: معنای: «اِنْشَق الْقَمَرُ» این است که به زودی در [[هنگام قیام]] [[قیامت]] قمر دو نیم میشود، و اگر فرموده: دو نیم شده، از باب این است که بفهماند حتما واقع میشود. از سوی دیگر این [[مفسران]] دلالت [[آیه]] بعدی که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.</ref> را [[شاهد]] بر این [[اعجاز]] میشمرند و قول برخی از [[مفسران]] را رد میکنند، برای اینکه سیاق آن [[آیه]] روشنترین [[شاهد]] است بر اینکه منظور از "آیة" [[معجزه]] به قول مطلق است، که شامل دو نیم کردن قمر هم میشود، یعنی حتی اگر دو نیم شدن قمر را هم ببینند میگویند [[سحری]] است پشت سرهم<ref> [[المیزان]]، ج ۱۹، ص۸۹</ref>.<ref>برخی از مفسران گفتهاند: «و معنای اینکه فرمود:" وَ انْشَق الْقَمَرُ "این است که اجزای قرص قمر از هم جدا شده، دو قسمت گردید، و این آیه به معجزه شق القمر که خدای تعالی به دست رسول خدا {{صل}} در مکه و قبل از هجرت و به دنبال پیشنهاد مشرکین مکه جاریش ساخت اشاره میکند. روایات این داستان هم بسیار زیاد است و به طوری که میگویند همه اهل حدیث و مفسرین بر قبول آن أحادیث اتفاق دارند و کسی از ایشان مخالفت نکرده به جز حسن، عطاء و بلخی که گفتهاند: معنای اینکه فرمود:" انْشَق الْقَمَرُ" این است که به زودی در هنگام قیام قیامت قمر دو نیم میشود، و اگر فرموده: دو نیم شده، از باب این است که بفهماند حتما واقع میشود. لکن این معنا بسیار بیپایه است، و دلالت آیه بعدی که میفرماید:" {{متن قرآن|وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}} «و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲. "آن را رد میکند، برای اینکه سیاق آن آیه روشنترین شاهد است بر اینکه منظور از" آیة "معجزه به قول مطلق است، که شامل دو نیم کردن قمر هم میشود، یعنی حتی اگر دو نیم شدن قمر را هم ببینند میگویند سحری است پشت سرهم، و معلوم است که روز قیامت روز پردهپوشی نیست، روزی است که همه حقایق ظهور میکند، و در آن روز همه در بدر دنبال معرفت میگردند، تا به آن پناهنده شوند، و معنا ندارد در چنین روزی هم بعد از دیدن شق القمر باز بگویند این سحری است مستمر، پس هیچ چارهای نیست جز اینکه بگوییم شق القمر آیت و معجزهای بوده که واقع شده تا مردم را به سوی حق و صدق دلالت کند، و چنین چیزی را ممکن است انکار کنند و بگویند سحر است. ترجمه المیزان ج ۱۹ ص ۹۰.</ref> | '''نکته''': در این دو [[آیه]] بر طبق برداشت مشهور رویگردانی [[کافران]]، از [[پذیرش]] [[رسالت پیامبر]] به رغم [[مشاهده]] [[معجزه]] [[شق القمر]] (طبق نظر مشهور [[مفسران]] سنتی) است: زیرا آنان ذیل [[آیه]] [[معجزه]] [[پیامبر]] در مورد [[شق القمر]] به درخواست [[مشرکان]] و رویگردانی آنها و [[سحر]] نامیدن آن را آوردهاند و میگویند همه [[اهل حدیث]] و [[مفسرین]] بر قبول آن أحادیث اتفاق دارند، و کسی از ایشان [[مخالفت]] نکرده به جز [[حسن]]، عطاء و بلخی که گفتهاند: معنای: «اِنْشَق الْقَمَرُ» این است که به زودی در [[هنگام قیام]] [[قیامت]] قمر دو نیم میشود، و اگر فرموده: دو نیم شده، از باب این است که بفهماند حتما واقع میشود. از سوی دیگر این [[مفسران]] دلالت [[آیه]] بعدی که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}}<ref>«و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.</ref> را [[شاهد]] بر این [[اعجاز]] میشمرند و قول برخی از [[مفسران]] را رد میکنند، برای اینکه سیاق آن [[آیه]] روشنترین [[شاهد]] است بر اینکه منظور از "آیة" [[معجزه]] به قول مطلق است، که شامل دو نیم کردن قمر هم میشود، یعنی حتی اگر دو نیم شدن قمر را هم ببینند میگویند [[سحری]] است پشت سرهم<ref> [[المیزان]]، ج ۱۹، ص۸۹</ref>.<ref>برخی از مفسران گفتهاند: «و معنای اینکه فرمود:" وَ انْشَق الْقَمَرُ "این است که اجزای قرص قمر از هم جدا شده، دو قسمت گردید، و این آیه به معجزه شق القمر که خدای تعالی به دست رسول خدا {{صل}} در مکه و قبل از هجرت و به دنبال پیشنهاد مشرکین مکه جاریش ساخت اشاره میکند. روایات این داستان هم بسیار زیاد است و به طوری که میگویند همه اهل حدیث و مفسرین بر قبول آن أحادیث اتفاق دارند و کسی از ایشان مخالفت نکرده به جز حسن، عطاء و بلخی که گفتهاند: معنای اینکه فرمود:" انْشَق الْقَمَرُ" این است که به زودی در هنگام قیام قیامت قمر دو نیم میشود، و اگر فرموده: دو نیم شده، از باب این است که بفهماند حتما واقع میشود. لکن این معنا بسیار بیپایه است، و دلالت آیه بعدی که میفرماید:" {{متن قرآن|وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ}} «و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲. "آن را رد میکند، برای اینکه سیاق آن آیه روشنترین شاهد است بر اینکه منظور از" آیة "معجزه به قول مطلق است، که شامل دو نیم کردن قمر هم میشود، یعنی حتی اگر دو نیم شدن قمر را هم ببینند میگویند سحری است پشت سرهم، و معلوم است که روز قیامت روز پردهپوشی نیست، روزی است که همه حقایق ظهور میکند، و در آن روز همه در بدر دنبال معرفت میگردند، تا به آن پناهنده شوند، و معنا ندارد در چنین روزی هم بعد از دیدن شق القمر باز بگویند این سحری است مستمر، پس هیچ چارهای نیست جز اینکه بگوییم شق القمر آیت و معجزهای بوده که واقع شده تا مردم را به سوی حق و صدق دلالت کند، و چنین چیزی را ممکن است انکار کنند و بگویند سحر است. ترجمه المیزان ج ۱۹ ص ۹۰.</ref> | ||
اما این [[استدلال]] جای مناقشه دارد و این [[پرسش]] مطرح است: اولاً، آیا [[پیامبر]] به جز [[قرآن]] که به صراحت [[معجزه]] بودنش از [[آیات]] [[تحدی]] استفاده میشود، [[معجزه]] دیگری دارد؟ چون از [[آیات]] بسیاری استفاده میشود که به هنگام درخواست [[معجزه]] [[حسی]] از آن [[حضرت]] [[امتناع]] میکند، و هشدار میدهد که مبادا تو برخی از آنچه را که به سویت [[وحی]] میشود ترک گویی و ناراحت شوی که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده یا فرشتهای با او نیامده است؟» باید بدانی که تو فقط هشدار دهندهای: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که میگویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمیشود یا فرشتهای همراه وی نمیآید؟» تو، تنها بیمدهندهای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.</ref> و با تعبیرهای مختلف نشان میدهد که [[پیامبر اسلام]] قرار نیست که برای [[اثبات نبوت]] خود از [[معجزات حسی]] استفاده کند و این [[تفسیر]] معارض با [[آیه]] پیشین میشود، لذا در جایی پس از درخواستهای مکرر برای آوردن معجزهای، میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.</ref> و چنین استفاده میشود که [[پیامبر]] از آوردن آن استنکاف کرده است. [[حقیقت]] آن است که این [[آیه]] مانند دهها [[آیه]] دیگر در راستای نزدیک شدن [[قیامت]] (اقتراب الساعة) است که بارها از نخستین [[آیات]] [[نزول قرآن]]، [[سخن]] گفته و منظور از آن ایجاد [[آمادگی]] [[قلب]] برای [[اجتناب از گناه]] و مواظبت وقت و [[تأمل]] در افول [[دنیا]] و اهداف و کارکردهای [[اعتقاد]] به [[معاد]] است، مثل: {{متن قرآن|إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ}}<ref>«آن هنگام که (هنگامه) رستخیز روی دهد» سوره واقعه، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}}<ref>«خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱.</ref>، که آنها دور میدانستند و [[قرآن]] میگوید که ما آن را نزدیک میدانیم {{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا}}<ref>«آنان آن (روز) را دور میبینند» سوره معارج، آیه ۶.</ref>{{متن قرآن|وَنَرَاهُ قَرِيبًا}}<ref>«و ما آن را نزدیک میبینیم» سوره معارج، آیه ۷.</ref>، به این جهت اقتراب [[ساعت]] و [[یوم]] القیامة بیان میشود تا [[انسان]] را آماده مواجه با آن روز کند و اگر به صورت ماضی بیان شده، مانند دیگر [[آیات]]، [[حدیث]] از مستقبل به صیغۀ ماضی، بر اساس مفروض و قطعی واقع شدن آن است<ref>[[فضل الله]]، [[تفسیر]] من [[وحی]] القرآن، ج۲۱، ص۲۷۵.</ref>. لذا بهتر این است که داستان [[شق القمر]] را ناظر به [[آیات]] [[اشراط الساعه]] و نشانهای در [[آستانه قیامت]] بدانیم و نه این که واقعا [[ماه]] در [[عصر پیامبر]] شقه شده باشد که امری [[غیر طبیعی]] است، به ویژه آنکه کسی از این واقعه جز چند [[راوی]] با واسطه و ضعیف [[نقل]] نکرده و ندیده است. وانگهی این امور [[خارقالعاده]] را نمیتوان با [[خبر واحد]] آن هم در [[تفسیر]] که برخی از قائلان آن را قبول ندارد، به [[اثبات]] رساند<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، | اما این [[استدلال]] جای مناقشه دارد و این [[پرسش]] مطرح است: اولاً، آیا [[پیامبر]] به جز [[قرآن]] که به صراحت [[معجزه]] بودنش از [[آیات]] [[تحدی]] استفاده میشود، [[معجزه]] دیگری دارد؟ چون از [[آیات]] بسیاری استفاده میشود که به هنگام درخواست [[معجزه]] [[حسی]] از آن [[حضرت]] [[امتناع]] میکند، و هشدار میدهد که مبادا تو برخی از آنچه را که به سویت [[وحی]] میشود ترک گویی و ناراحت شوی که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده یا فرشتهای با او نیامده است؟» باید بدانی که تو فقط هشدار دهندهای: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که میگویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمیشود یا فرشتهای همراه وی نمیآید؟» تو، تنها بیمدهندهای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.</ref> و با تعبیرهای مختلف نشان میدهد که [[پیامبر اسلام]] قرار نیست که برای [[اثبات نبوت]] خود از [[معجزات حسی]] استفاده کند و این [[تفسیر]] معارض با [[آیه]] پیشین میشود، لذا در جایی پس از درخواستهای مکرر برای آوردن معجزهای، میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.</ref> و چنین استفاده میشود که [[پیامبر]] از آوردن آن استنکاف کرده است. [[حقیقت]] آن است که این [[آیه]] مانند دهها [[آیه]] دیگر در راستای نزدیک شدن [[قیامت]] (اقتراب الساعة) است که بارها از نخستین [[آیات]] [[نزول قرآن]]، [[سخن]] گفته و منظور از آن ایجاد [[آمادگی]] [[قلب]] برای [[اجتناب از گناه]] و مواظبت وقت و [[تأمل]] در افول [[دنیا]] و اهداف و کارکردهای [[اعتقاد]] به [[معاد]] است، مثل: {{متن قرآن|إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ}}<ref>«آن هنگام که (هنگامه) رستخیز روی دهد» سوره واقعه، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}}<ref>«خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱.</ref>، که آنها دور میدانستند و [[قرآن]] میگوید که ما آن را نزدیک میدانیم {{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا}}<ref>«آنان آن (روز) را دور میبینند» سوره معارج، آیه ۶.</ref>{{متن قرآن|وَنَرَاهُ قَرِيبًا}}<ref>«و ما آن را نزدیک میبینیم» سوره معارج، آیه ۷.</ref>، به این جهت اقتراب [[ساعت]] و [[یوم]] القیامة بیان میشود تا [[انسان]] را آماده مواجه با آن روز کند و اگر به صورت ماضی بیان شده، مانند دیگر [[آیات]]، [[حدیث]] از مستقبل به صیغۀ ماضی، بر اساس مفروض و قطعی واقع شدن آن است<ref>[[فضل الله]]، [[تفسیر]] من [[وحی]] القرآن، ج۲۱، ص۲۷۵.</ref>. لذا بهتر این است که داستان [[شق القمر]] را ناظر به [[آیات]] [[اشراط الساعه]] و نشانهای در [[آستانه قیامت]] بدانیم و نه این که واقعا [[ماه]] در [[عصر پیامبر]] شقه شده باشد که امری [[غیر طبیعی]] است، به ویژه آنکه کسی از این واقعه جز چند [[راوی]] با واسطه و ضعیف [[نقل]] نکرده و ندیده است. وانگهی این امور [[خارقالعاده]] را نمیتوان با [[خبر واحد]] آن هم در [[تفسیر]] که برخی از قائلان آن را قبول ندارد، به [[اثبات]] رساند<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱]]، ص۸۱۱.</ref>. | ||
== پاسخ به شبهات == | == پاسخ به شبهات == |