پرش به محتوا

بیعت عقبه دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب‌ها: واگردانی دستی برگردانده‌شده
خط ۳۰: خط ۳۰:
== عکس‌العمل [[مشرکان]] [[مکه]] ==
== عکس‌العمل [[مشرکان]] [[مکه]] ==
پس از انعقاد [[پیمان]]، صدایی بلند از بالای کوه [[عقبه]] برخاست که خبر از این [[اجتماع]] و محتوای [[بیعت]] می‌داد که به فرموده [[پیامبر]] {{صل}}، [[ندای شیطان]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>. [[مشرکان]] نیز که مشکوک شده بودند از فردای همان [[شب]]، با پرسش‌هایی از یثربیان درصدد کسب اطلاعات برآمدند و زمانی به [[یقین]] رسیدند که کاروان [[اهل]] یثرب از [[مکه]] خارج شده بود<ref>ر.ک: [[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[پیمان عقبه دوم (مقاله)|پیمان عقبه دوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. البته جز بر دو نفر دست نیافتند؛ یکی [[سعد بن عباده]] و دیگری [[منذر بن عمرو]] که منذر بن عمرو فرار کرد و سعد گرفتار شد. سعد را به [[مکه]] بردند که با [[پناه دادن]] [[جبیر بن مطعم]] به او، از دست قریش [[نجات]] یافت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۹۳-۹۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۶۵ و ۳۶۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۵۳-۵۴.</ref>
پس از انعقاد [[پیمان]]، صدایی بلند از بالای کوه [[عقبه]] برخاست که خبر از این [[اجتماع]] و محتوای [[بیعت]] می‌داد که به فرموده [[پیامبر]] {{صل}}، [[ندای شیطان]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۷-۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref>. [[مشرکان]] نیز که مشکوک شده بودند از فردای همان [[شب]]، با پرسش‌هایی از یثربیان درصدد کسب اطلاعات برآمدند و زمانی به [[یقین]] رسیدند که کاروان [[اهل]] یثرب از [[مکه]] خارج شده بود<ref>ر.ک: [[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[پیمان عقبه دوم (مقاله)|پیمان عقبه دوم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. البته جز بر دو نفر دست نیافتند؛ یکی [[سعد بن عباده]] و دیگری [[منذر بن عمرو]] که منذر بن عمرو فرار کرد و سعد گرفتار شد. سعد را به [[مکه]] بردند که با [[پناه دادن]] [[جبیر بن مطعم]] به او، از دست قریش [[نجات]] یافت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۹۳-۹۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۶۵ و ۳۶۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۵۳-۵۴.</ref>
==[[پیمان عقبه]] دوم‌==
[[مصعب]]، میان کوچه‌های [[مدینه]] و در جلسات [[مردم]] آن سامان به [[تبلیغ]] [[آیین]] [[رسالت]] می‌پرداخت. وی با [[تلاوت آیات]] [[قرآن]] [[دل]] و [[اندیشه]] آنان را نرم می‌ساخت و عده زیادی از مردم را به [[رسالت اسلامی]] [[مؤمن]] ساخت.
[[مردم مدینه]] پس از اسلام‌آوردن، [[شور]] و [[اشتیاق]] فراوانی جهت دیدار با [[پیامبر]]{{صل}} و بهره‌مندشدن از چشمه زلال الطافش نشان دادند و از آن جناب، درخواست نمودند تا به مدینه [[هجرت]] نماید.
با نزدیک شدن [[موسم حج]] [[سال دوازدهم بعثت]]، کاروان‌های [[حاجیان]] به همراه [[نمایندگان]] [[مسلمانان]] که تعدادشان به هفتاد و سه مرد و دو [[زن]] می‌رسید، از مدینه خارج شدند. [[رسول خدا]]{{صل}} با آنان قرار گذاشت که شبانگاه اواسط ایام تشریق در محل [[عقبه]] دیداری مخفیانه با آنان داشته باشد. قبل از سپری شدن یک‌سوم شب، مسلمانان دور از چشم مردم از پناهگاه‌های خود بیرون آمده و در [[انتظار]] رسول خدا{{صل}} گردهم آمدند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اتفاق چند تن از اعضای خاندانش در عقبه حضور یافت و جلسه تشکیل شد و مسلمانان به [[گفت‌وگو]] پرداختند سپس رسول خدا{{صل}} به ایراد سخن پرداخت و آیاتی از [[قرآن کریم]] را [[تلاوت]] کرد و به درگاه [[خداوند]] [[دعا]] کرد و مردم را به [[گرایش]] به [[اسلام]] [[تشویق]] فرمود.
این‌بار [[بیعت]] به‌گونه‌ای صریح و روشن و کامل، براساس تمام [[شئون]] اسلام و [[احکام]] آن و [[صلح و جنگ]] باهم انجام پذیرفت و رسول خدا{{صل}} فرمود:
به این شرط با شما بیعت می‌کنم که همان‌گونه که از [[زنان]] و فرزندانتان [[دفاع]] می‌کنید، از من نیز دفاع کنید.
سپس به‌پا خاستند و با [[رسول اکرم]]{{صل}} بیعت کردند.
مسلمانان مدینه (پس از این بیعت) اندکی [[احساس]] [[بیم]] و [[هراس]] کردند.
[[ابو الهیثم بن تیهان]] به پیامبر عرضه داشت: میان ما و [[یهودیان]] [[عهد]] و پیمان‌هایی وجود دارد و اکنون که با شما بیعت کرده‌ایم باید آنها را نادیده بگیریم. اگر ما این کار را انجام دادیم سپس خداوند به شما [[نصرت]] و [[پیروزی]] [[عنایت]] کرد آیا امکان دارد به زادگاهت بازگردی و ما را تنها بگذاری؟ [[رسول خدا]]{{صل}} لبخندی زد و فرمود:
من با هرکسی که شما با او سرجنگ داشته باشید می‌جنگم و با هرکسی از در [[آشتی]] درآیید، آشتی می‌کنم.<ref>{{متن حدیث|الدَّمُ الدَّمُ وَ الْهَدْمُ الْهَدْمُ أُحَارِبُ مَنْ حَارَبْتُمْ وَ أُسَالِمُ مَنْ سَالَمْتُمْ}}؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۳۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۸۱.</ref>
سپس فرمود: «[[دوازده]] [[نماینده]] از میان خود برگزینید تا به امور مربوط به [[مردم]] رسیدگی کنند» آنان نیز ۹ تن از [[خزرج]] و سه تن از [[أوس]]، [[انتخاب]] کردند، حضرت به آنان فرمود:
شما همان‌گونه که [[حواریون]] در قبال [[عیسی بن مریم]] [[مسئولیت]] [[قوم]] خود را برعهده داشتند نسبت به امور مربوط به قوم خود [[مسئول]] هستید و من نیز در برابر قوم خود مسئولم.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۲؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۴۳؛ مناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>
رسول خدا{{صل}} با رهنمودهای [[حکیمانه]] و به‌کارگیری کلیه امکانات و با [[دوراندیشی]] و [[آگاهی]] [[سیاسی]] فوق العاده، [[رسالت]] خویش را به پیش برد و در همه این موارد، از [[حمایت]] [[وحی الهی]] نیز برخوردار بود. اکنون باید کسانی که با آن حضرت [[بیعت]] کرده بودند بی‌آن‌که با [[مشرکین]] درگیر شوند به [[دیار]] خود باز می‌گشتند؛ زیرا [[خداوند]] [[اجازه]] [[جنگ]] به آنها نداده بود.
[[قریش]] از گردهمایی [[اهل]] [[مدینه]] با [[پیامبر]]{{صل}}، [[احساس]] خطر نمود از این رو به‌سرعت به‌خود آمد تا از تماس آنها با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} جلوگیری کند، ولی هنگام ورود، با [[حضرت حمزه]] و علی{{ع}}، که [[نگهبانی]] و [[حراست]] [[اجتماع]] [[عقبه]] را برعهده داشتند، روبرو شده و با [[شکست]] و ناکامی بازگشتند.<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۱۴۴.</ref>


== بیعت کنندگان عقبه دوم ==
== بیعت کنندگان عقبه دوم ==
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش