پرش به محتوا

عدل در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۹: خط ۹:
[[عدل]] یعنی قرار دادن هر چیز به جای خود و اعطای [[حق]] هرکسی به او آن‌طور که باید<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.</ref>. راغب اصفهانی در معنای لغوی [[عدل]] می‌گوید: «العدالة و المعادلة، لفظی است که در [[حکم]] و معنی نزدیک [[مساوات]] است و به اعتبار نزدیک بودن معنی [[عدل]] به [[مساوات]] در آن مورد هم به کار می‌رود. [[عَدل]] و عِدل در معنی به هم نزدیکند، ولی [[عدل]]، در چیزهایی است که با [[بصیرت]] و [[آگاهی]] [[درک]] می‌شود و به کار می‌رود، مثل [[احکام]]. ولی واژه‌های ـ عِدل و عدیل ـ در چیزهایی است که با حواس [[درک]] می‌شوند، مثل اوزان، اعداد و پیمانه‌ها، پس [[عدل]]، تقسیط براساس [[راستی]] و کمال است<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ سیدعلی خان حسینی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۸۹.</ref>. از جمله مهم‌ترین مفاهیم در زمینه [[اخلاق اجتماعی]] و قطعی‌ترین ارزش‌های [[اخلاق اجتماعی]]، مفهوم و [[ارزش]] «[[عدل]]» است که در نقطه مقابل، «[[ظلم]]» قرار دارد و مشابه این دو، مفاهیم «[[صلاح]]» و «[[افساد]]» خواهد بود<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>. همچنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} در [[تبیین]] [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]] می‌فرمایند: «[[عدالت]] که ضد آن [[جور]] است». در واقع آن [[حضرت]] [[عدالت]] را از [[جنود]] [[عقل]] و [[جور]] را از [[جنود]] [[جهل]] برشمرده‌اند<ref>حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.</ref>.<ref>ر. ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.</ref>
[[عدل]] یعنی قرار دادن هر چیز به جای خود و اعطای [[حق]] هرکسی به او آن‌طور که باید<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.</ref>. راغب اصفهانی در معنای لغوی [[عدل]] می‌گوید: «العدالة و المعادلة، لفظی است که در [[حکم]] و معنی نزدیک [[مساوات]] است و به اعتبار نزدیک بودن معنی [[عدل]] به [[مساوات]] در آن مورد هم به کار می‌رود. [[عَدل]] و عِدل در معنی به هم نزدیکند، ولی [[عدل]]، در چیزهایی است که با [[بصیرت]] و [[آگاهی]] [[درک]] می‌شود و به کار می‌رود، مثل [[احکام]]. ولی واژه‌های ـ عِدل و عدیل ـ در چیزهایی است که با حواس [[درک]] می‌شوند، مثل اوزان، اعداد و پیمانه‌ها، پس [[عدل]]، تقسیط براساس [[راستی]] و کمال است<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ سیدعلی خان حسینی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۸۹.</ref>. از جمله مهم‌ترین مفاهیم در زمینه [[اخلاق اجتماعی]] و قطعی‌ترین ارزش‌های [[اخلاق اجتماعی]]، مفهوم و [[ارزش]] «[[عدل]]» است که در نقطه مقابل، «[[ظلم]]» قرار دارد و مشابه این دو، مفاهیم «[[صلاح]]» و «[[افساد]]» خواهد بود<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>. همچنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} در [[تبیین]] [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]] می‌فرمایند: «[[عدالت]] که ضد آن [[جور]] است». در واقع آن [[حضرت]] [[عدالت]] را از [[جنود]] [[عقل]] و [[جور]] را از [[جنود]] [[جهل]] برشمرده‌اند<ref>حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.</ref>.<ref>ر. ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.</ref>


[[محمد جواد مغنیه]] درباره معنای [[عدالت]] می‌گوید: «از جمله معانی‌ [[عدل]] «ضد [[ستم]]» است و ضرب‌المثل شده که «هر کس خودش را جای تو بگذارد به تو [[ستم]] نمی‌کند». غزالی هم در [[کتاب]]«المقصد الاسنی» گفتاری دارد که چکیده‌اش این است: [[دادگر]] کسی است، کاری که عادلانه و خلاف [[ستمگری]] است از او صادر شود و [[دادگری]] [[خداوند متعال]] به این است که به هر چیزی حقش را داده و در [[جایگاه]] خودش نشانده و برای هدفش مسخر گردانیده است. ولی [[عدالت]] [[بنده خدا]] به این است که هر عضوی از اعضایش را در وظیفه‌ای که [[شرع]] آن را اجازه داده است، به کار ببرد و [[نفس اماره]] خود را در بند [[دین]] و [[عقل]] قرار دهد و اگر آن دو را در [[خدمت]] هوا و هوسش بگیرد، [[ستم]] نموده است. [[انسان]] [[عادل]] کسی است که با تمام ابزار و امکاناتش به دنبال [[حق]] باشد و از هوا، [[هوس]] و غرض‌ورزی دوری کند. [[عدالت]]، قانونی [[اخلاقی]] و طبیعی است<ref>فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۳۱۷ – ۳۱۸.</ref>. به نظر می‌رسد حُسنِ [[عدالت]] و [[لزوم]] رعایت آن، در [[ادراکات]] عملی، از جمله قضایای تحلیلی است و [[راز]] [[بدیهی]] بودنش نیز در تحلیلی بودن آن نهفته است. این قضیه که [[عدالت]] [[واجب]] است و کسی نباید [[ظلم]] کند، هیچ [[اختلاف]] یا ابهامی در اصل قضیه وجود ندارد. آنچه ابهام دارد و مورد [[اختلاف]] است، [[تعیین]] مصادیق [[عدل]] و [[ظلم]] است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۰.</ref>.<ref>ر. ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶.</ref>
[[محمد جواد مغنیه]] درباره معنای [[عدالت]] می‌گوید: «از جمله معانی‌ [[عدل]] «ضد [[ستم]]» است و ضرب‌المثل شده که «هر کس خودش را جای تو بگذارد به تو [[ستم]] نمی‌کند». غزالی هم در [[کتاب]]«المقصد الاسنی» گفتاری دارد که چکیده‌اش این است: [[دادگر]] کسی است، کاری که عادلانه و خلاف [[ستمگری]] است از او صادر شود و [[دادگری]] [[خداوند متعال]] به این است که به هر چیزی حقش را داده و در جایگاه خودش نشانده و برای هدفش مسخر گردانیده است. ولی [[عدالت]] [[بنده خدا]] به این است که هر عضوی از اعضایش را در وظیفه‌ای که [[شرع]] آن را اجازه داده است، به کار ببرد و [[نفس اماره]] خود را در بند [[دین]] و [[عقل]] قرار دهد و اگر آن دو را در [[خدمت]] هوا و هوسش بگیرد، [[ستم]] نموده است. [[انسان]] [[عادل]] کسی است که با تمام ابزار و امکاناتش به دنبال [[حق]] باشد و از هوا، [[هوس]] و غرض‌ورزی دوری کند. [[عدالت]]، قانونی [[اخلاقی]] و طبیعی است<ref>فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۳۱۷ – ۳۱۸.</ref>. به نظر می‌رسد حُسنِ [[عدالت]] و [[لزوم]] رعایت آن، در [[ادراکات]] عملی، از جمله قضایای تحلیلی است و [[راز]] [[بدیهی]] بودنش نیز در تحلیلی بودن آن نهفته است. این قضیه که [[عدالت]] [[واجب]] است و کسی نباید [[ظلم]] کند، هیچ [[اختلاف]] یا ابهامی در اصل قضیه وجود ندارد. آنچه ابهام دارد و مورد [[اختلاف]] است، [[تعیین]] مصادیق [[عدل]] و [[ظلم]] است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۰.</ref>.<ref>ر. ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶.</ref>


[[عدالت]] به معنای عام یک اصطلاح [[اخلاقی]] است، ولی علمای [[اخلاق]] وقتی از [[عدالت]] [[سخن]] میگویند، به یک نهاد [[نفسانی]] نظر دارند که باعث می‌شود [[انسان]] با [[جان]] و [[مال]] و آبروی [[مردم]]، منصفانه و در محدوده [[شرع]] [[مقدس]] [[رفتار]] کند؛ بنابراین، اگر چه [[عدالت]] را به معنی یک صفت [[نفسانی]] به کار میبرند، به آثار عملی و [[رفتاری]] آن توجه دارند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۵۲.</ref>
[[عدالت]] به معنای عام یک اصطلاح [[اخلاقی]] است، ولی علمای [[اخلاق]] وقتی از [[عدالت]] [[سخن]] میگویند، به یک نهاد [[نفسانی]] نظر دارند که باعث می‌شود [[انسان]] با [[جان]] و [[مال]] و آبروی [[مردم]]، منصفانه و در محدوده [[شرع]] [[مقدس]] [[رفتار]] کند؛ بنابراین، اگر چه [[عدالت]] را به معنی یک صفت [[نفسانی]] به کار میبرند، به آثار عملی و [[رفتاری]] آن توجه دارند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۵۲.</ref>
خط ۲۲: خط ۲۲:
# رعایت [[تساوی]] و اجتناب از [[تبعیض]]: یکی از معانی [[عدالت]] این است که اگر [[انسان]] با گروهی کوچک یا بزرگ مواجه است بین آنها جز به [[استحقاق]] تفاوتی نگذارد و با همه یکسان [[رفتار]] کند؛ برای نمونه، معلمی که یکی از [[شاگردان]] را بدون [[شایستگی]] و [[استحقاق]] بر دیگران مقدم می‌کند، [[ستم]] کرده است.
# رعایت [[تساوی]] و اجتناب از [[تبعیض]]: یکی از معانی [[عدالت]] این است که اگر [[انسان]] با گروهی کوچک یا بزرگ مواجه است بین آنها جز به [[استحقاق]] تفاوتی نگذارد و با همه یکسان [[رفتار]] کند؛ برای نمونه، معلمی که یکی از [[شاگردان]] را بدون [[شایستگی]] و [[استحقاق]] بر دیگران مقدم می‌کند، [[ستم]] کرده است.
# [[رعایت حقوق دیگران]]: به این معنی که هیچ‌کس و هیچ‌چیز را از [[حق]] خود [[محروم]] نسازی. طبق این تعریف، [[ظلم]] آن است که [[حق]] کسی ضایع شود و نتواند [[حق]] خود را به دست آورد.
# [[رعایت حقوق دیگران]]: به این معنی که هیچ‌کس و هیچ‌چیز را از [[حق]] خود [[محروم]] نسازی. طبق این تعریف، [[ظلم]] آن است که [[حق]] کسی ضایع شود و نتواند [[حق]] خود را به دست آورد.
# قراردادن هر چیز در جای خود: در [[جهان آفرینش]] هر چیز جایگاهی دارد. در صورتی که هر چیز در جای اصلی خود قرار گیرد، [[جهان]] [[زیبا]] و متناسب خواهد بود و اگر [[جایگاه]] موجودات [[تغییر]] کند، صورت ظاهری عالم [[زشت]] و نامتناسب جلوه می‌کند. [[جهان]] چون زلف و خط وخال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست<ref>شیخ محمود شبستری، گلشن راز.</ref> در [[منطق]] [[عقل]] [[سلیم]] و [[میزان]] [[شرع]] [[مقدس]] نیز برای هر کاری جایگاهی مقرر شده است. اگر [[انسان]] [[جایگاه]] [[کارها]] را بشناسد و در [[رفتار]] خود به آن ملتزم باشد و هر کاری را در جای خود و چنان‌که [[شایسته]] است به جا آورد، [[رفتاری]] [[زیبا]] خواهد داشت، وگرنه زشتکار شمرده می‌شود. یکی از معانی [[عدالت]]، رعایت این تناسب و قراردادن هر چیز در جای مناسب خویش است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، ۴/۱۰۲.</ref>؛ [[عدالت]] هر چیز را در جای خودش می‌گذارد. کسی که کارهای خود را طبق [[میزان]] [[شریعت]] انجام می‌دهد، [[عادل]] است و آنکه با ترک [[واجب]] و ارتکاب [[حرام]] از حدود [[شریعت]] خارج می‌شود، [[ظالم]] است و [[جائر]] و به همین معنی است که [[قرآن کریم]] [[گناه‌کاران]] را [[ظالم]] و [[شرک]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی، اگر چنین کنی آنگاه بی‌گمان از ستمگرانی» سوره یونس، آیه ۱۰۶.</ref>، [[شهادت]] ناحق<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} «پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کرده‌اند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را می‌گیرند و به خداوند سوگند می‌خورند که: گواهی ما درست‌تر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکرده‌ایم که اگر کنیم بی‌گمان از ستمکاران خواهیم بود» سوره مائده، آیه ۱۰۷.</ref>، [[سرپیچی]] از [[فرمان خدا]]<ref>{{متن قرآن|وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵؛ {{متن قرآن|وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۱۹.</ref>، و خرده‌گیری به [[آیات الاهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.</ref> را [[ظلم]] می‌نامد و درباره [[شهر]] [[لوط]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«بی‌گمان مردم آن ستمگرند» سوره عنکبوت، آیه ۳۱.</ref>.[[عدالت]] عام را نیز می‌توان بر این تعریف منطبق کرد؛ چراکه [[عقل]] در وجود [[انسان]] برای [[رهبری]] [[آفریده]] شده و [[شهوت]] و [[غضب]] برای [[اطاعت]] و فرمان‌بری. کسی که [[حکومت]] و [[رهبری]] وجود خویش را به [[عقل]] می‌سپارد و [[غضب]] و [[شهوت]] را تحت [[فرمان]] او به کار می‌گیرد، همه قوای [[نفسانی]] خویش را در [[جایگاه]] مناسبشان قرار داده و [[عادل]] است و کسی که [[عقل]] را از [[جایگاه]] [[رهبری]] به زیر می‌کشد و [[غضب]] و شهوتش را در [[جایگاه]] [[فرماندهی]] می‌نشاند، [[ظالم]] است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۴۸-۵۲.</ref>
# قراردادن هر چیز در جای خود: در [[جهان آفرینش]] هر چیز جایگاهی دارد. در صورتی که هر چیز در جای اصلی خود قرار گیرد، [[جهان]] [[زیبا]] و متناسب خواهد بود و اگر جایگاه موجودات [[تغییر]] کند، صورت ظاهری عالم [[زشت]] و نامتناسب جلوه می‌کند. [[جهان]] چون زلف و خط وخال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست<ref>شیخ محمود شبستری، گلشن راز.</ref> در [[منطق]] [[عقل]] [[سلیم]] و [[میزان]] [[شرع]] [[مقدس]] نیز برای هر کاری جایگاهی مقرر شده است. اگر [[انسان]] جایگاه [[کارها]] را بشناسد و در [[رفتار]] خود به آن ملتزم باشد و هر کاری را در جای خود و چنان‌که [[شایسته]] است به جا آورد، [[رفتاری]] [[زیبا]] خواهد داشت، وگرنه زشتکار شمرده می‌شود. یکی از معانی [[عدالت]]، رعایت این تناسب و قراردادن هر چیز در جای مناسب خویش است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، ۴/۱۰۲.</ref>؛ [[عدالت]] هر چیز را در جای خودش می‌گذارد. کسی که کارهای خود را طبق [[میزان]] [[شریعت]] انجام می‌دهد، [[عادل]] است و آنکه با ترک [[واجب]] و ارتکاب [[حرام]] از حدود [[شریعت]] خارج می‌شود، [[ظالم]] است و [[جائر]] و به همین معنی است که [[قرآن کریم]] [[گناه‌کاران]] را [[ظالم]] و [[شرک]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی، اگر چنین کنی آنگاه بی‌گمان از ستمگرانی» سوره یونس، آیه ۱۰۶.</ref>، [[شهادت]] ناحق<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} «پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کرده‌اند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را می‌گیرند و به خداوند سوگند می‌خورند که: گواهی ما درست‌تر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکرده‌ایم که اگر کنیم بی‌گمان از ستمکاران خواهیم بود» سوره مائده، آیه ۱۰۷.</ref>، [[سرپیچی]] از [[فرمان خدا]]<ref>{{متن قرآن|وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵؛ {{متن قرآن|وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۱۹.</ref>، و خرده‌گیری به [[آیات الاهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.</ref> را [[ظلم]] می‌نامد و درباره [[شهر]] [[لوط]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«بی‌گمان مردم آن ستمگرند» سوره عنکبوت، آیه ۳۱.</ref>.[[عدالت]] عام را نیز می‌توان بر این تعریف منطبق کرد؛ چراکه [[عقل]] در وجود [[انسان]] برای [[رهبری]] [[آفریده]] شده و [[شهوت]] و [[غضب]] برای [[اطاعت]] و فرمان‌بری. کسی که [[حکومت]] و [[رهبری]] وجود خویش را به [[عقل]] می‌سپارد و [[غضب]] و [[شهوت]] را تحت [[فرمان]] او به کار می‌گیرد، همه قوای [[نفسانی]] خویش را در جایگاه مناسبشان قرار داده و [[عادل]] است و کسی که [[عقل]] را از جایگاه [[رهبری]] به زیر می‌کشد و [[غضب]] و شهوتش را در جایگاه [[فرماندهی]] می‌نشاند، [[ظالم]] است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۴۸-۵۲.</ref>


=== [[جایگاه]] [[عدالت]] عام بین [[فضایل اخلاقی]] ===
=== جایگاه [[عدالت]] عام بین [[فضایل اخلاقی]] ===
[[فضایل]] و [[رذایل نفسانی]] بسیارند. طبق [[حدیثی]] که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.</ref>، [[خداوند متعال]] برای [[عقل]] هفتاد و پنج سپاهی [[آفریده]] است که در اصطلاح [[روایی]] به [[جنود]] [[عقل]] [[شهرت]] دارند. [[جنود]] [[عقل]] همان [[فضایل]] [[نفسانی]] هستند. مثل [[صبر]] ر، [[تقوا]]، [[رضا]]، [[توکل]]، [[قناعت]]، [[زهد]]، [[سخاوت]] و [[شجاعت]]. در مقابل برای [[جهل]] نیز هفتاد و پنج سپاهی [[آفریده]] که به [[جنود]] [[جهل]] مشهورند. [[جنود]] [[جهل]] همان [[رذایل نفسانی]] انسانند. مثل [[کبر]]، [[عجب]] [[حسد]] و [[کینه]]. واضح است که همه [[جنود]] [[عقل]] ([[فضایل]] [[نفسانی]]) در یک رتبه نیستند. برخی از آنها اصل و ریشه برخی دیگرند. [[رذایل]] هم به همین صورت دارای مقدم و مؤخر و اصل و فرع هستند؛ بنابراین هر [[فضیلت]] یا رذیلتی در نفس [[آدمی]] جایگاهی دارد. [[عدالت]] به معنای عام یعنی همان [[حُسن خُلق]] که مایه [[جمال]] و [[زیبایی]] صورت [[باطنی]] [[انسان]] است، اصل و ریشه سایر [[فضایل]] [[نفسانی]] است و نسبت به آنها دارای سمت پدری است. همه [[فضایل]] [[نفسانی]] جز [[ایمان]]، با واسطه یا بی‌واسطه از [[عدالت]] نشئت می‌گیرد. در مقابل، همه [[رذایل نفسانی]]، جز [[کفر]] با واسطه یا بی‌واسطه از [[ظلم و جور]] نشئت می‌گیرد؛ بنابراین نه فضیلتی زیباتر از [[عدالت]] پیدا می‌شود و نه رذیلتی زشت‌تر از [[ظلم و جور]]<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۴۹.</ref>
[[فضایل]] و [[رذایل نفسانی]] بسیارند. طبق [[حدیثی]] که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.</ref>، [[خداوند متعال]] برای [[عقل]] هفتاد و پنج سپاهی [[آفریده]] است که در اصطلاح [[روایی]] به [[جنود]] [[عقل]] [[شهرت]] دارند. [[جنود]] [[عقل]] همان [[فضایل]] [[نفسانی]] هستند. مثل [[صبر]] ر، [[تقوا]]، [[رضا]]، [[توکل]]، [[قناعت]]، [[زهد]]، [[سخاوت]] و [[شجاعت]]. در مقابل برای [[جهل]] نیز هفتاد و پنج سپاهی [[آفریده]] که به [[جنود]] [[جهل]] مشهورند. [[جنود]] [[جهل]] همان [[رذایل نفسانی]] انسانند. مثل [[کبر]]، [[عجب]] [[حسد]] و [[کینه]]. واضح است که همه [[جنود]] [[عقل]] ([[فضایل]] [[نفسانی]]) در یک رتبه نیستند. برخی از آنها اصل و ریشه برخی دیگرند. [[رذایل]] هم به همین صورت دارای مقدم و مؤخر و اصل و فرع هستند؛ بنابراین هر [[فضیلت]] یا رذیلتی در نفس [[آدمی]] جایگاهی دارد. [[عدالت]] به معنای عام یعنی همان [[حُسن خُلق]] که مایه [[جمال]] و [[زیبایی]] صورت [[باطنی]] [[انسان]] است، اصل و ریشه سایر [[فضایل]] [[نفسانی]] است و نسبت به آنها دارای سمت پدری است. همه [[فضایل]] [[نفسانی]] جز [[ایمان]]، با واسطه یا بی‌واسطه از [[عدالت]] نشئت می‌گیرد. در مقابل، همه [[رذایل نفسانی]]، جز [[کفر]] با واسطه یا بی‌واسطه از [[ظلم و جور]] نشئت می‌گیرد؛ بنابراین نه فضیلتی زیباتر از [[عدالت]] پیدا می‌شود و نه رذیلتی زشت‌تر از [[ظلم و جور]]<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص۴۹.</ref>


خط ۳۲: خط ۳۲:
اصل [[عدالت]] یک اصل عقلایی و فرادینی است که در تمام [[ادیان الهی]] به آن تأکید شده و بر کل [[حیات]] [[آدمی]] و تمام [[افعال]] او سریان دارد. [[عدالت]] امری [[انسانی]] است و منظور از [[انسانی]] بودن، به این معناست که [[عدالت]] [[ارزش]] ذاتی دارد و شمول‌پذیر است. در قالب و قلمرو خاصی قرار نمی‌گیرد و به این معنا نیست که به [[دین]] و [[مذهب]] خاصی محدود شود، [[بی‌عدالتی]] بد است برای هرکس باشد، هر چند او [[مجرم]] باشد، [[مجرم]] در محدودۀ جرمش [[مجرم]] است، اما [[دلیل]] بر این نمی‌شود که به او [[ظلم]] شود، یا بیشتر از [[جرم]] او [[مجازات]] شود، یا چون [[مجرم]] است بشود با او هر کاری کرد، [[تهمت]] زد، [[شکنجه]] کرد، یا وقتی که او [[اسیر]] شده، بدرفتاری کرد، به همین [[دلیل]] هم فرادینی است. [[ارزش]] ذاتی داشتن، این است که نفس کار، در ذات خودش [[زیبا]] یا [[زشت]] است و تابع [[جعل]] و [[قرارداد]] [[مذهب]] و [[عقیده]] خاصی نیست. به عبارت دیگر [[زیبایی]] [[عدالت]] در [[حق]] [[خدا]] و یا بندگانش به این معناست که اگر او هم نمی‌گفت [[زیبا]] بود. درباره [[ظلم]] هم، [[زشت]] بودن آن را اگر [[خداوند]] می‌گفت یا نمی‌گفت [[درک]] آن برای [[انسان]] ممکن بود. چنانکه [[استبداد]] و [[اجبار]] کردن دیگران [[زشت]] است و رعایت [[حق]] [[انتخاب]] دیگران، به ذات خود خوب و قابل [[احترام]] است. اما این [[پرسش]] مطرح است، پس اگر چنین است چرا [[ادیان]] و [[پیامبران]] و به ویژه [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بر اصل [[عدالت]] تأکید کرده و تحقق و اقامۀ آن را بارها خواستار شده‌اند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>؟ در پاسخ به این [[پرسش]] باید [[یادآوری]] شود که این نکته به [[دلیل]] اهمیت و خطرزایی آن از سوی انسان‌هاست. [[دین]] چنان برای [[عدالت]] [[ارزش]] قائل است که به جز [[عقل]] لازم دارد که به آن جنبه [[قداست]] و [[معنویت]] بدهد و برای تحقق آن [[پاداش اخروی]] [[تعیین]] کند<ref>ر. ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>.
اصل [[عدالت]] یک اصل عقلایی و فرادینی است که در تمام [[ادیان الهی]] به آن تأکید شده و بر کل [[حیات]] [[آدمی]] و تمام [[افعال]] او سریان دارد. [[عدالت]] امری [[انسانی]] است و منظور از [[انسانی]] بودن، به این معناست که [[عدالت]] [[ارزش]] ذاتی دارد و شمول‌پذیر است. در قالب و قلمرو خاصی قرار نمی‌گیرد و به این معنا نیست که به [[دین]] و [[مذهب]] خاصی محدود شود، [[بی‌عدالتی]] بد است برای هرکس باشد، هر چند او [[مجرم]] باشد، [[مجرم]] در محدودۀ جرمش [[مجرم]] است، اما [[دلیل]] بر این نمی‌شود که به او [[ظلم]] شود، یا بیشتر از [[جرم]] او [[مجازات]] شود، یا چون [[مجرم]] است بشود با او هر کاری کرد، [[تهمت]] زد، [[شکنجه]] کرد، یا وقتی که او [[اسیر]] شده، بدرفتاری کرد، به همین [[دلیل]] هم فرادینی است. [[ارزش]] ذاتی داشتن، این است که نفس کار، در ذات خودش [[زیبا]] یا [[زشت]] است و تابع [[جعل]] و [[قرارداد]] [[مذهب]] و [[عقیده]] خاصی نیست. به عبارت دیگر [[زیبایی]] [[عدالت]] در [[حق]] [[خدا]] و یا بندگانش به این معناست که اگر او هم نمی‌گفت [[زیبا]] بود. درباره [[ظلم]] هم، [[زشت]] بودن آن را اگر [[خداوند]] می‌گفت یا نمی‌گفت [[درک]] آن برای [[انسان]] ممکن بود. چنانکه [[استبداد]] و [[اجبار]] کردن دیگران [[زشت]] است و رعایت [[حق]] [[انتخاب]] دیگران، به ذات خود خوب و قابل [[احترام]] است. اما این [[پرسش]] مطرح است، پس اگر چنین است چرا [[ادیان]] و [[پیامبران]] و به ویژه [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بر اصل [[عدالت]] تأکید کرده و تحقق و اقامۀ آن را بارها خواستار شده‌اند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>؟ در پاسخ به این [[پرسش]] باید [[یادآوری]] شود که این نکته به [[دلیل]] اهمیت و خطرزایی آن از سوی انسان‌هاست. [[دین]] چنان برای [[عدالت]] [[ارزش]] قائل است که به جز [[عقل]] لازم دارد که به آن جنبه [[قداست]] و [[معنویت]] بدهد و برای تحقق آن [[پاداش اخروی]] [[تعیین]] کند<ref>ر. ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>.


[[عدالت]]، شیواترین و دلکش‌ترین لفظی است که تاکنون [[گوش]] [[بشریت]] آنها را شنیده است و برای [[انسان]] [[متعهد]] و با [[احساس]]، چیزی گواراتر از [[اجرای عدالت]] و برقراری آزادی‌های [[انسانی]] نیست. یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسان‌ها]] برای [[عدالت]]، [[جایگاه]] ویژه و [[ارزش]] والایی قائل‌اند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبهه‌ای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفته‌اند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».</ref>. [[عدالت]] و [[ظلم]] از مفاهیمی هستند که [[اندیشمندان مسلمان]] و غربی از زوایای مختلف و از جنبه‌های گوناگون درباره آن بررسی و تحقیق کرده‌اند. [[عدل]] در وسیع‌ترین مفهوم، شامل "[[حقوق خدا]] بر [[انسان]]"، "[[حقوق انسان]] بر [[انسان]]"، "[[حق]] [[انسان]] بر خودش" و حتی "[[حق]] اعضا و جوارح [[انسان]] بر او" هم می‌شود؛ یعنی در این صورت، مفهوم [[عدل]]، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>. همچنان که نقطه مقابل آن [[ظلم]] به معنی کار بی‌جا و [[تعدی]] کردن از [[حد وسط]] است و به این معنای جامع، همه [[رذایل]] و ارتکاب هر یک از [[قبایح]] شرعیه و عقلیه را شامل است و این [[ظلم]] به معنی اعم است. [[ظلم]] به معنی اخص این است که ضرر و [[اذیت]] رسانیدن، به غیر از کشتن و یا زدن و یا [[دشنام]] و [[فحش دادن]] یا [[غیبت]] کردن یا [[مال]] را به غیر [[حق تصرف]] کردن و گرفتن یا غیر اینها از [[کردار]] یا گفتاری که باعث [[اذیت]] غیر باشد<ref>احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.</ref>.<ref>ر. ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref>
[[عدالت]]، شیواترین و دلکش‌ترین لفظی است که تاکنون [[گوش]] [[بشریت]] آنها را شنیده است و برای [[انسان]] [[متعهد]] و با [[احساس]]، چیزی گواراتر از [[اجرای عدالت]] و برقراری آزادی‌های [[انسانی]] نیست. یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسان‌ها]] برای [[عدالت]]، جایگاه ویژه و [[ارزش]] والایی قائل‌اند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبهه‌ای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفته‌اند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».</ref>. [[عدالت]] و [[ظلم]] از مفاهیمی هستند که [[اندیشمندان مسلمان]] و غربی از زوایای مختلف و از جنبه‌های گوناگون درباره آن بررسی و تحقیق کرده‌اند. [[عدل]] در وسیع‌ترین مفهوم، شامل "[[حقوق خدا]] بر [[انسان]]"، "[[حقوق انسان]] بر [[انسان]]"، "[[حق]] [[انسان]] بر خودش" و حتی "[[حق]] اعضا و جوارح [[انسان]] بر او" هم می‌شود؛ یعنی در این صورت، مفهوم [[عدل]]، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>. همچنان که نقطه مقابل آن [[ظلم]] به معنی کار بی‌جا و [[تعدی]] کردن از [[حد وسط]] است و به این معنای جامع، همه [[رذایل]] و ارتکاب هر یک از [[قبایح]] شرعیه و عقلیه را شامل است و این [[ظلم]] به معنی اعم است. [[ظلم]] به معنی اخص این است که ضرر و [[اذیت]] رسانیدن، به غیر از کشتن و یا زدن و یا [[دشنام]] و [[فحش دادن]] یا [[غیبت]] کردن یا [[مال]] را به غیر [[حق تصرف]] کردن و گرفتن یا غیر اینها از [[کردار]] یا گفتاری که باعث [[اذیت]] غیر باشد<ref>احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.</ref>.<ref>ر. ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref>


[[عدالت]] هم از [[صفات خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]]، شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] تحقّق بخشد<ref>نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref>.<ref>ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref>
[[عدالت]] هم از [[صفات خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]]، شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] تحقّق بخشد<ref>نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref>.<ref>ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref>
[[امام علی]] {{ع}} [[عدالت‌خواهی]] را از هر [[کار نیک]] و هر تلاش در [[راه خدا]]، [[برتر]] و والاتر می‌داند. بی‌گمان اگر کسی چنین به [[عدالت]] و [[عدالت‌خواهی]] بنگرد، بیشترین تلاش را در [[راه]] [[عدالت]] و تحقق همه‌جانبۀ آن خواهد کرد. [[امام]] [[عدالت]] را بنیاد اصلی [[زندگی]] [[آدمیان]] می‌دید که بدون آن همه چیز بی‌بنیاد است. در آموزه‌های آن [[حضرت]] آمده است [[عدالت]]، محکم‌ترین بنیاد و مایه [[سلامت]] و بهروزی [[مردمان]] است. نزد [[امام]]، [[عدالت]] به‌مثابه [[زندگی]] است و برپادارنده [[مردمان]]. [[خدای پاک]] از هر [[کاستی]]، [[عدالت]] را برپادارنده [[مردمان]]، مایه دوری آنان از [[ستم‌ها]] و [[گناهان]] و روشنی چراغ [[اسلام]] قرار داده است. [[عدالت]] نزد [[امام علی]] {{ع}} [[جایگاه]] والایی دارد. گویا [[امام]] بر هیچ چیز مانند [[عدالت]] [[ایستادگی]] نشان نداده و بر هیچ امری چون آن [[اصرار]] نورزیده است<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.</ref>.
[[امام علی]] {{ع}} [[عدالت‌خواهی]] را از هر [[کار نیک]] و هر تلاش در [[راه خدا]]، [[برتر]] و والاتر می‌داند. بی‌گمان اگر کسی چنین به [[عدالت]] و [[عدالت‌خواهی]] بنگرد، بیشترین تلاش را در [[راه]] [[عدالت]] و تحقق همه‌جانبۀ آن خواهد کرد. [[امام]] [[عدالت]] را بنیاد اصلی [[زندگی]] [[آدمیان]] می‌دید که بدون آن همه چیز بی‌بنیاد است. در آموزه‌های آن [[حضرت]] آمده است [[عدالت]]، محکم‌ترین بنیاد و مایه [[سلامت]] و بهروزی [[مردمان]] است. نزد [[امام]]، [[عدالت]] به‌مثابه [[زندگی]] است و برپادارنده [[مردمان]]. [[خدای پاک]] از هر [[کاستی]]، [[عدالت]] را برپادارنده [[مردمان]]، مایه دوری آنان از [[ستم‌ها]] و [[گناهان]] و روشنی چراغ [[اسلام]] قرار داده است. [[عدالت]] نزد [[امام علی]] {{ع}} جایگاه والایی دارد. گویا [[امام]] بر هیچ چیز مانند [[عدالت]] [[ایستادگی]] نشان نداده و بر هیچ امری چون آن [[اصرار]] نورزیده است<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.</ref>.


[[عدل]] یا [[عدالت]] از مهم‌ترین [[ویژگی‌های حکومت علوی]] بود. [[عدالت]] در اندیشۀ [[سیاسی]] [[اسلام]] و شیوۀ [[حکومت]]، [[جایگاه]] مهمّی دارد و قلمرو آن در [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[بیت‌المال]] و... گسترده است و [[نام علی]] {{ع}} هم در [[تاریخ]]، قرین با [[عدالت]] است. [[گستره عدالت]]، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد. رعایت [[عدالت]]، در [[جامعه]] [[تعادل]] و [[امید]] و خلاقیّت می‌آفریند و ریشۀ [[فساد]] را [[قطع]] می‌کند. [[خداوند]] به [[عدالت]] [[فرمان]] داده است. آن [[حضرت]] هم به [[فرمان خدا]]، مجری [[قاطع]] [[عدل]] در [[جامعه]] بود و [[قضات]] و ولات را به [[عدل]] [[دستور]] می‌داد و [[مردم]] را به [[گردن نهادن]] به [[عدالت]] فرامی‌خواند و [[عدالت]] را [[میزان]] و ترازوی [[الهی]] در میان [[مردم]] می‌دانست<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ وَ نَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِه}}؛ غرر الحکم، ج ۲ ص ۵۰۸</ref>. [[حضرت]]، [[عدالت]] را در رأس [[دینداری]] و [[ایمان]] و [[نیکی]] دانسته، می‌فرماید: «[[عدل]] رأس [[ایمان]] و گردآورنده نیکی‌ها‌ و بالاترین مرتبه از [[مراتب ایمان]] است»<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَی مَرَاتِبِ الْإِیمَان‏}}؛ میزان الحکمه، ج ۶ ص ۸۱</ref> و نقطه مقابل آن، [[استبداد]]، [[حق‌کشی]]، [[تبعیض]] و [[خودکامگی]] و تن ندادن به [[انصاف]] و [[حق]] است که ریشه در [[غرور]] و [[خودپسندی]] و [[تکبّر]] دارد و حکایت از سلطۀ نفسانیات بر [[انسان]] می‌کند. در کلمات [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، تعابیر و توصیف‌های گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ [[عدالت]] است، از جمله اینکه آن را مایۀ [[آبادانی]] [[کشور]] می‌داند: «سرزمین‌ها به چیزی همچون [[عدالت]]، آباد نمی‌گردد»<ref>{{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}؛ غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸</ref> این [[حقیقت]] [[ناب]] از [[کلام پیامبر]] {{صل}} باقی است که [[حکومت]] با [[کفر]] می‌ماند، ولی با [[ستم]]، برجا نمی‌ماند<ref>{{متن حدیث|الْمُلْکُ یَبْقَی مَعَ الْکُفْرِ وَ لَا یَبْقَی مَعَ الظُّلْمِ}}</ref>.<ref>ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref>
[[عدل]] یا [[عدالت]] از مهم‌ترین [[ویژگی‌های حکومت علوی]] بود. [[عدالت]] در اندیشۀ [[سیاسی]] [[اسلام]] و شیوۀ [[حکومت]]، جایگاه مهمّی دارد و قلمرو آن در [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[بیت‌المال]] و... گسترده است و [[نام علی]] {{ع}} هم در [[تاریخ]]، قرین با [[عدالت]] است. [[گستره عدالت]]، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد. رعایت [[عدالت]]، در [[جامعه]] [[تعادل]] و [[امید]] و خلاقیّت می‌آفریند و ریشۀ [[فساد]] را [[قطع]] می‌کند. [[خداوند]] به [[عدالت]] [[فرمان]] داده است. آن [[حضرت]] هم به [[فرمان خدا]]، مجری [[قاطع]] [[عدل]] در [[جامعه]] بود و [[قضات]] و ولات را به [[عدل]] [[دستور]] می‌داد و [[مردم]] را به [[گردن نهادن]] به [[عدالت]] فرامی‌خواند و [[عدالت]] را [[میزان]] و ترازوی [[الهی]] در میان [[مردم]] می‌دانست<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ وَ نَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِه}}؛ غرر الحکم، ج ۲ ص ۵۰۸</ref>. [[حضرت]]، [[عدالت]] را در رأس [[دینداری]] و [[ایمان]] و [[نیکی]] دانسته، می‌فرماید: «[[عدل]] رأس [[ایمان]] و گردآورنده نیکی‌ها‌ و بالاترین مرتبه از [[مراتب ایمان]] است»<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَی مَرَاتِبِ الْإِیمَان‏}}؛ میزان الحکمه، ج ۶ ص ۸۱</ref> و نقطه مقابل آن، [[استبداد]]، [[حق‌کشی]]، [[تبعیض]] و [[خودکامگی]] و تن ندادن به [[انصاف]] و [[حق]] است که ریشه در [[غرور]] و [[خودپسندی]] و [[تکبّر]] دارد و حکایت از سلطۀ نفسانیات بر [[انسان]] می‌کند. در کلمات [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، تعابیر و توصیف‌های گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ [[عدالت]] است، از جمله اینکه آن را مایۀ [[آبادانی]] [[کشور]] می‌داند: «سرزمین‌ها به چیزی همچون [[عدالت]]، آباد نمی‌گردد»<ref>{{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}؛ غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸</ref> این [[حقیقت]] [[ناب]] از [[کلام پیامبر]] {{صل}} باقی است که [[حکومت]] با [[کفر]] می‌ماند، ولی با [[ستم]]، برجا نمی‌ماند<ref>{{متن حدیث|الْمُلْکُ یَبْقَی مَعَ الْکُفْرِ وَ لَا یَبْقَی مَعَ الظُّلْمِ}}</ref>.<ref>ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref>
از این مفاهیم دریافت می‌شود که [[رشد]] و سامان [[جامعه]]، [[سلامت]] [[روابط]] و مناسبات آن در حوزه‌های گوناگون، [[پیشرفت]] و تعالی فردی و [[اجتماعی]] و... همه در گرو [[عدالت]] است. حتی [[دین]] و دین‌داری، منهای [[عدالت]] و [[عدالت‌ورزی]]، [[راه]] به جایی نمی‌برد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] و [[نبوی]]، [[عدالت]] را تراز [[حیات]]، ملاک [[سلامت]] و معیار تعالی [[انسانیت]] و مدنیت دیده و درباره آن سخن گفته و برای تحقق آن تلاش کرده است. در [[فرمان]] به [[مالک اشتر]] نیز فرموده: «من از [[رسول خدا]] {{صل}} بارها شنیدم که می‌فرمود: جامعه‌ای که در آن بدون [[ترس]] و لکنت ([[درماندگی]] در گفتار)، [[حق]] [[ناتوان]] از نیرومند گرفته نشود، هرگز جامعه‌ای [[پاک]] و [[ارزشمند]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. با چنین نگرشی [[حیات]] همه امور وابسته به [[عدالت]] است. [[جامعه]] بدون [[عدالت]]، جامعه‌ای مرده و [[سرزمین]] بی‌عدالت، سرزمینی خشک و کشتزاری بی‌حاصل است<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.</ref>.
از این مفاهیم دریافت می‌شود که [[رشد]] و سامان [[جامعه]]، [[سلامت]] [[روابط]] و مناسبات آن در حوزه‌های گوناگون، [[پیشرفت]] و تعالی فردی و [[اجتماعی]] و... همه در گرو [[عدالت]] است. حتی [[دین]] و دین‌داری، منهای [[عدالت]] و [[عدالت‌ورزی]]، [[راه]] به جایی نمی‌برد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] و [[نبوی]]، [[عدالت]] را تراز [[حیات]]، ملاک [[سلامت]] و معیار تعالی [[انسانیت]] و مدنیت دیده و درباره آن سخن گفته و برای تحقق آن تلاش کرده است. در [[فرمان]] به [[مالک اشتر]] نیز فرموده: «من از [[رسول خدا]] {{صل}} بارها شنیدم که می‌فرمود: جامعه‌ای که در آن بدون [[ترس]] و لکنت ([[درماندگی]] در گفتار)، [[حق]] [[ناتوان]] از نیرومند گرفته نشود، هرگز جامعه‌ای [[پاک]] و [[ارزشمند]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. با چنین نگرشی [[حیات]] همه امور وابسته به [[عدالت]] است. [[جامعه]] بدون [[عدالت]]، جامعه‌ای مرده و [[سرزمین]] بی‌عدالت، سرزمینی خشک و کشتزاری بی‌حاصل است<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.</ref>.


== [[عدالت]] در [[اندیشه]] [[دانشمندان]] ==
== [[عدالت]] در [[اندیشه]] [[دانشمندان]] ==
یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده است، مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسان‌ها]] برای [[عدالت]]، [[جایگاه]] ویژه و [[ارزش]] والایی قائل‌اند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبهه‌ای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفته‌اند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».</ref>.
یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده است، مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسان‌ها]] برای [[عدالت]]، جایگاه ویژه و [[ارزش]] والایی قائل‌اند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبهه‌ای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفته‌اند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».</ref>.
ارسطو [[عدالت]] را سه قسم دانسته است:
ارسطو [[عدالت]] را سه قسم دانسته است:
# نخستین [[وظیفه]] [[مردم]] نسبت به [[خداوند]] و آنچه بین آنها و [[خالق]] آنهاست که واهب الخیرات و منشأ فیوضات است و [[عدالت]] اقتضاء می‌کند هر فردی به [[قدر]] [[طاقت]] و وسع بین خود و مولای خود با آنچه [[وظیفه]] [[بندگی]] است، عمل نماید.
# نخستین [[وظیفه]] [[مردم]] نسبت به [[خداوند]] و آنچه بین آنها و [[خالق]] آنهاست که واهب الخیرات و منشأ فیوضات است و [[عدالت]] اقتضاء می‌کند هر فردی به [[قدر]] [[طاقت]] و وسع بین خود و مولای خود با آنچه [[وظیفه]] [[بندگی]] است، عمل نماید.
خط ۵۱: خط ۵۱:


== [[عدل]] در [[نهج البلاغه]] ==
== [[عدل]] در [[نهج البلاغه]] ==
[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] فراوان از [[عدالت]] و مشتقات آن سخن به‌میان آورده است. در نگاه [[امام]] هیچ چیز چون [[عدالت]] و [[عدالت‌خواهی]] [[قدر]] و قیمت ندارد و در [[جایگاه]] و اهمیت با آن [[برابری]] نمی‌کند، چنان‌که فرمود: «همه [[کارهای نیک]] و [[جهاد]] در [[راه خدا]]، برابر [[امر به معروف و نهی از منکر]]، چون آب دهانی است در برابر دریایی پرموج و پهناور. همانا [[امر به معروف و نهی از منکر]] نه اجلی را نزدیک کنند و نه از مقدار روزی بکاهند. [[برتر]] از همه اینها سخن [[عدالت]] (خواهانه) است که پیش روی حاکمی [[ستمگر]] گویند»<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ، إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۱</ref>. ایشان بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] و [[نبوی]]، [[عدالت]] را تراز [[حیات]]، ملاک [[سلامت]] و معیار تعالی [[انسانیت]] و مدنیت دیده و درباره آن سخن گفته و برای تحقق آن تلاش کرده است. در [[فرمان]] به [[مالک اشتر]] نیز فرموده: «من از [[رسول خدا]] {{صل}} بارها شنیدم که می‌فرمود: «جامعه‌ای که در آن بدون [[ترس]] و لکنت ([[درماندگی]] در گفتار)، [[حق]] [[ناتوان]] از نیرومند گرفته نشود، هرگز جامعه‌ای [[پاک]] و [[ارزشمند]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. با چنین نگرشی [[حیات]] همه امور وابسته به [[عدالت]] است. [[جامعه]] بدون [[عدالت]]، جامعه‌ای مرده و [[سرزمین]] بی‌عدالت، سرزمینی خشک و کشتزاری بی‌حاصل است<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.</ref>. در [[اندیشه]] [[امام علی]] {{ع}} [[عدالت]] تدبیرکننده‌ای عمومی و فراگیر است که همه‌چیز را زیر [[پوشش]] خود به سامان می‌آورد و در سایه آن همگان به [[درستی]] بهره‌مند می‌شوند و به [[حقوق]] [[شایسته]] خویش می‌رسند. به بیان [[امام]] {{ع}} [[عدالت]] [[تدبیر]] کننده‌ای فراگیر است<ref>{{متن حدیث|وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷</ref>. در پرتو عدالتِ فراگیر، همه [[مردمان]] از سامانِ [[سیاسی]]، [[مدیریتی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، [[قضایی]] و [[فرهنگی]] برخوردار می‌شوند و برکت‌های فراگیر و کار [[شهروندان]] [[اصلاح]] خواهد شد. گسترۀ [[عدالت]]، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد. به بیان [[امام علی]] {{ع}}: «با هیچ چیز چون [[عدالت]]، [[شهرها]] آباد نشده‌اند»<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶ ـ ۵۵۷.</ref>.
[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] فراوان از [[عدالت]] و مشتقات آن سخن به‌میان آورده است. در نگاه [[امام]] هیچ چیز چون [[عدالت]] و [[عدالت‌خواهی]] [[قدر]] و قیمت ندارد و در جایگاه و اهمیت با آن [[برابری]] نمی‌کند، چنان‌که فرمود: «همه [[کارهای نیک]] و [[جهاد]] در [[راه خدا]]، برابر [[امر به معروف و نهی از منکر]]، چون آب دهانی است در برابر دریایی پرموج و پهناور. همانا [[امر به معروف و نهی از منکر]] نه اجلی را نزدیک کنند و نه از مقدار روزی بکاهند. [[برتر]] از همه اینها سخن [[عدالت]] (خواهانه) است که پیش روی حاکمی [[ستمگر]] گویند»<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ، إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۱</ref>. ایشان بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] و [[نبوی]]، [[عدالت]] را تراز [[حیات]]، ملاک [[سلامت]] و معیار تعالی [[انسانیت]] و مدنیت دیده و درباره آن سخن گفته و برای تحقق آن تلاش کرده است. در [[فرمان]] به [[مالک اشتر]] نیز فرموده: «من از [[رسول خدا]] {{صل}} بارها شنیدم که می‌فرمود: «جامعه‌ای که در آن بدون [[ترس]] و لکنت ([[درماندگی]] در گفتار)، [[حق]] [[ناتوان]] از نیرومند گرفته نشود، هرگز جامعه‌ای [[پاک]] و [[ارزشمند]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. با چنین نگرشی [[حیات]] همه امور وابسته به [[عدالت]] است. [[جامعه]] بدون [[عدالت]]، جامعه‌ای مرده و [[سرزمین]] بی‌عدالت، سرزمینی خشک و کشتزاری بی‌حاصل است<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.</ref>. در [[اندیشه]] [[امام علی]] {{ع}} [[عدالت]] تدبیرکننده‌ای عمومی و فراگیر است که همه‌چیز را زیر [[پوشش]] خود به سامان می‌آورد و در سایه آن همگان به [[درستی]] بهره‌مند می‌شوند و به [[حقوق]] [[شایسته]] خویش می‌رسند. به بیان [[امام]] {{ع}} [[عدالت]] [[تدبیر]] کننده‌ای فراگیر است<ref>{{متن حدیث|وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷</ref>. در پرتو عدالتِ فراگیر، همه [[مردمان]] از سامانِ [[سیاسی]]، [[مدیریتی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، [[قضایی]] و [[فرهنگی]] برخوردار می‌شوند و برکت‌های فراگیر و کار [[شهروندان]] [[اصلاح]] خواهد شد. گسترۀ [[عدالت]]، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد. به بیان [[امام علی]] {{ع}}: «با هیچ چیز چون [[عدالت]]، [[شهرها]] آباد نشده‌اند»<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶ ـ ۵۵۷.</ref>.


[[امام علی]] {{ع}} بر هیچ چیز چون [[عدالت]] [[ایستادگی]] نشان نداد و بر هیچ امری چون آن [[اصرار]] نورزید، به‌گونه‌ای که درباره هر کوتاهی نسبت به [[عدالت]] سخت برمی‌آشفت و هیچ‌چیز چون [[ستم]] و [[بیداد]] بر [[مردمان]] او را آزرده خاطر نمی‌ساخت و به ‌واکنش وانمی‌داشت. [[امام]] {{ع}} برای [[حفظ دین]] و [[ایمان]] و [[مسلمانی]] و جلوگیری از تشتت و [[تفرقه]] و جدایی، به [[مدارا]] و [[همراهی]] با کسانی که پس از [[پیامبر]] {{صل}} بر سر کار آمدند روی آورد، اما زمانی که بر [[مسند]] [[زمام‌داری]] نشست و این امکان را یافت که [[ستم]] را پایان دهد و عدالتِ همه‌جانبه را آشکار سازد، با عوامل ستم‌ساز [[همراهی]] نکرد و در برابر [[قاسطین]] سخت ایستاد و با این سخن به صراحت آموخت که اگر آن [[ستمگران]] همه [[زمین]] را پر کرده باشند، از رویارویی با آنان و تلاش برای برپایی [[عدالت]]، بیمی در او [[راه]] نمی‌یابد و برای تحقق [[عدالت]] به تمامی می‌ایستد. به [[شهادت]] [[تاریخ]]، [[ایستادگی]] [[علی]] {{ع}} بر [[عدالت]] چنان بود که حاضر نشد [[سرپرستی]] [[معاویه]] را یک [[شب]] ظلمانی که چشم، [[چشم]] را نمی‌بیند، بر دو نفر از [[مردمان]] [[تأیید]] کند. [[امام]] حتی در برابر پیشنهاد برخی که سفارش می‌کردند مقداری بیشتر از [[بیت المال]] به اشراف [[عرب]] و [[قریش]] و آنان که [[بیم]] [[مخالفت]] و جدایی‌شان می‌رفت ببخشد تا اوضاع روبه‌راه شود، فرمود: «آیا مرا [[فرمان]] می‌دهید تا [[پیروزی]] بجویم به [[ستم]] کردن درباره آنان که [[سرپرست]] ایشانم؟! [[سوگند]] به [[خدا]] که به چنین چیزی نزدیک نشوم تا آنگاه که شبانه‌روزان از پی یکدیگر آیند و تا هنگامی که ستاره‌ای در [[آسمان]] به دنبال [[ستاره]] دیگر برآید! اگر دارای از آنِ خود من بود، همگان را برابر می‌داشتم [که چنین تقسیم سزاست] تا چه رسد که [[دارایی]] از آن خودشان [[دارایی]] خدایی است». [[علی]] {{ع}} هرجا که بر سر دو راهی [[حفظ حکومت]] و پاس‌داشتِ [[عدالت]] قرار می‌گرفت و میان آن دو می‌بایست یکی را برمی‌گزید، هرگز در پاس‌داشتِ [[عدالت]] تردید روا نداشت و به قیمت از بین رفتن [[عدالت]]، [[حکومت]] خویش پابرجا نخواست و با زیر پا گذاشتن [[ملازمات عدالت]] ([[آزادی]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]] و [[قانون]]) [[راه]] پیشبرد کاری را هموار نساخت. [[امام علی]] {{ع}} در پاس‌داشت [[عدالت]] و [[ایستادگی]] بر آن چنان [[استوار]] بود که حاضر نبود در ازای همه عالم، ذره‌ای [[بی‌عدالتی]] کند و از [[ملازمات عدالت]] دور شود، چنان‌که فرمود: «به [[خدا]]، اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمان‌هاست به من بدهند، برای من اینکه در [[حق]] مورچه‌ای [[خدا]] را [[نافرمانی]] کنم و پوست جُوی را از دهانش بربایم، چنین نخواهم کرد»<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷ ـ ۵۵۸.</ref>.
[[امام علی]] {{ع}} بر هیچ چیز چون [[عدالت]] [[ایستادگی]] نشان نداد و بر هیچ امری چون آن [[اصرار]] نورزید، به‌گونه‌ای که درباره هر کوتاهی نسبت به [[عدالت]] سخت برمی‌آشفت و هیچ‌چیز چون [[ستم]] و [[بیداد]] بر [[مردمان]] او را آزرده خاطر نمی‌ساخت و به ‌واکنش وانمی‌داشت. [[امام]] {{ع}} برای [[حفظ دین]] و [[ایمان]] و [[مسلمانی]] و جلوگیری از تشتت و [[تفرقه]] و جدایی، به [[مدارا]] و [[همراهی]] با کسانی که پس از [[پیامبر]] {{صل}} بر سر کار آمدند روی آورد، اما زمانی که بر [[مسند]] [[زمام‌داری]] نشست و این امکان را یافت که [[ستم]] را پایان دهد و عدالتِ همه‌جانبه را آشکار سازد، با عوامل ستم‌ساز [[همراهی]] نکرد و در برابر [[قاسطین]] سخت ایستاد و با این سخن به صراحت آموخت که اگر آن [[ستمگران]] همه [[زمین]] را پر کرده باشند، از رویارویی با آنان و تلاش برای برپایی [[عدالت]]، بیمی در او [[راه]] نمی‌یابد و برای تحقق [[عدالت]] به تمامی می‌ایستد. به [[شهادت]] [[تاریخ]]، [[ایستادگی]] [[علی]] {{ع}} بر [[عدالت]] چنان بود که حاضر نشد [[سرپرستی]] [[معاویه]] را یک [[شب]] ظلمانی که چشم، [[چشم]] را نمی‌بیند، بر دو نفر از [[مردمان]] [[تأیید]] کند. [[امام]] حتی در برابر پیشنهاد برخی که سفارش می‌کردند مقداری بیشتر از [[بیت المال]] به اشراف [[عرب]] و [[قریش]] و آنان که [[بیم]] [[مخالفت]] و جدایی‌شان می‌رفت ببخشد تا اوضاع روبه‌راه شود، فرمود: «آیا مرا [[فرمان]] می‌دهید تا [[پیروزی]] بجویم به [[ستم]] کردن درباره آنان که [[سرپرست]] ایشانم؟! [[سوگند]] به [[خدا]] که به چنین چیزی نزدیک نشوم تا آنگاه که شبانه‌روزان از پی یکدیگر آیند و تا هنگامی که ستاره‌ای در [[آسمان]] به دنبال [[ستاره]] دیگر برآید! اگر دارای از آنِ خود من بود، همگان را برابر می‌داشتم [که چنین تقسیم سزاست] تا چه رسد که [[دارایی]] از آن خودشان [[دارایی]] خدایی است». [[علی]] {{ع}} هرجا که بر سر دو راهی [[حفظ حکومت]] و پاس‌داشتِ [[عدالت]] قرار می‌گرفت و میان آن دو می‌بایست یکی را برمی‌گزید، هرگز در پاس‌داشتِ [[عدالت]] تردید روا نداشت و به قیمت از بین رفتن [[عدالت]]، [[حکومت]] خویش پابرجا نخواست و با زیر پا گذاشتن [[ملازمات عدالت]] ([[آزادی]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]] و [[قانون]]) [[راه]] پیشبرد کاری را هموار نساخت. [[امام علی]] {{ع}} در پاس‌داشت [[عدالت]] و [[ایستادگی]] بر آن چنان [[استوار]] بود که حاضر نبود در ازای همه عالم، ذره‌ای [[بی‌عدالتی]] کند و از [[ملازمات عدالت]] دور شود، چنان‌که فرمود: «به [[خدا]]، اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمان‌هاست به من بدهند، برای من اینکه در [[حق]] مورچه‌ای [[خدا]] را [[نافرمانی]] کنم و پوست جُوی را از دهانش بربایم، چنین نخواهم کرد»<ref>ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷ ـ ۵۵۸.</ref>.
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش