پرش به محتوا

استطاعت: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۹: خط ۹:
در عرصه قانون‌گذاری، رعایت حدود [[طاقت]] و [[توانایی]] [[مردم]] در عرصه‌های مختلف، از اصول اساسی و لوازم [[اطاعت‌پذیری]] [[مردم]] است و هر [[دولت]] و [[حکومتی]] موظف به رعایت آن است<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۸۲.</ref>.
در عرصه قانون‌گذاری، رعایت حدود [[طاقت]] و [[توانایی]] [[مردم]] در عرصه‌های مختلف، از اصول اساسی و لوازم [[اطاعت‌پذیری]] [[مردم]] است و هر [[دولت]] و [[حکومتی]] موظف به رعایت آن است<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۸۲.</ref>.


==[[استطاعت]]==
==استطاعت==
«استطاعت» به معنای تمکن داشتن، [[قدرت]] داشتن و [[قادر]] بودن است.
«استطاعت» به معنای تمکن داشتن، [[قدرت]] داشتن و [[قادر]] بودن است.
در اصطلاح [[فقها]]، به نوشته صاحب «حدائق الناضره» [[فقهای امامیه]] استطاعت را به زاد و [[توشه]] و راحله (مرکب و وسیله [[سفر]]) [[تفسیر]] نموده‌اند. استطاعت یکی از شرایط [[وجوب]] [[حج]] است، چنانچه [[خداوند متعال]] فرمود: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> طبق نوشته مرحوم نراقی صاحب «مستند الشیعه» و [[سید یزدی]] مؤلف «عروه الوثقی» استطاعت مشتمل بر اقسام ذیل است:
در اصطلاح [[فقها]]، به نوشته صاحب «حدائق الناضره» [[فقهای امامیه]] استطاعت را به زاد و [[توشه]] و راحله (مرکب و وسیله [[سفر]]) [[تفسیر]] نموده‌اند. استطاعت یکی از شرایط [[وجوب]] [[حج]] است، چنانچه [[خداوند متعال]] فرمود: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> طبق نوشته مرحوم نراقی صاحب «مستند الشیعه» و [[سید یزدی]] مؤلف «عروه الوثقی» استطاعت مشتمل بر اقسام ذیل است:
خط ۱۸: خط ۱۸:
به [[عقیده]] مشهور بین متقدمین «[[رجوع]] به کفایت، نیز از شرائط حج است، یعنی [[مکلف]] باید درآمدی داشته باشد که پس از برگشتن از حج بتواند خود و عائله خود را اداره کند و دچار [[فقر]] و سوال نشود»<ref>دائرةالمعارف تشیع، ج۲، ص۱۱۸.</ref>.
به [[عقیده]] مشهور بین متقدمین «[[رجوع]] به کفایت، نیز از شرائط حج است، یعنی [[مکلف]] باید درآمدی داشته باشد که پس از برگشتن از حج بتواند خود و عائله خود را اداره کند و دچار [[فقر]] و سوال نشود»<ref>دائرةالمعارف تشیع، ج۲، ص۱۱۸.</ref>.


استاد [[شهید مطهری]] در کتاب «حج» که حاوی یادداشت‌های آن [[بزرگوار]] است، می‌نویسد: گاهی بعضی افراد می‌پرسند، چطور است که از نظر [[اسلام]] استطاعت مالی و استطاعت بدنی و استطاعت طریقی شرط است، اما استطاعت [[روحی]] و [[اخلاقی]] شرط نیست؟ یعنی چطور است که [[حاجی]] باید از لحاظ مالی آن قدر [[ثروت]] داشته باشد که به [[راحتی]] به مکه برود و برگردد و ضربه‌ای به کار و کسب و وضع خانواده‌اش وارد نشود، و از لحاظ [[بدنی]] باید سالم باشد، مریض نباشد، از لحاظ راه باید [[امنیت]] داشته باشد، اما لازم نیست که [[حاجی]] از لحاظ [[روحی]] و [[اخلاقی]] [[سرمایه]] کافی داشته باشد؟ پاسخ این است که [[استطاعت]] روحی و اخلاقی هم شرط است، اما با یک تفاوت و آن این که سایر استطاعت‌ها شرط [[وجوب]] است و اما استطاعت روحی و اخلاقی شرط وجود است.
استاد [[شهید مطهری]] در کتاب «حج» که حاوی یادداشت‌های آن [[بزرگوار]] است، می‌نویسد: گاهی بعضی افراد می‌پرسند، چطور است که از نظر [[اسلام]] استطاعت مالی و استطاعت بدنی و استطاعت طریقی شرط است، اما استطاعت [[روحی]] و [[اخلاقی]] شرط نیست؟ یعنی چطور است که [[حاجی]] باید از لحاظ مالی آن قدر [[ثروت]] داشته باشد که به [[راحتی]] به مکه برود و برگردد و ضربه‌ای به کار و کسب و وضع خانواده‌اش وارد نشود، و از لحاظ [[بدنی]] باید سالم باشد، مریض نباشد، از لحاظ راه باید [[امنیت]] داشته باشد، اما لازم نیست که [[حاجی]] از لحاظ [[روحی]] و [[اخلاقی]] [[سرمایه]] کافی داشته باشد؟ پاسخ این است که استطاعت روحی و اخلاقی هم شرط است، اما با یک تفاوت و آن این که سایر استطاعت‌ها شرط [[وجوب]] است و اما استطاعت روحی و اخلاقی شرط وجود است.
توضیح این که شرط وجوب یعنی شرطی که تا پیدا نشود تکلیفی در کار نیست، مثلاً رسیدن [[مال]] به حد نصاب شرط وجوب [[زکات]] است، تا مال به حد نصاب نرسد تکلیفی نیست. اما شرط وجود یعنی شرطی که تا آن شرط محقق نشود، عمل [[انسان]] صحیح یا قبول نیست. مثلاً [[پاکی]] [[لباس]] و بدن شرط [[نماز]] است، اما شرط وجود است، یعنی بدن و لباس باید [[پاک]] باشد تا نماز درست باشد. همچنین [[حضور قلب]] شرط نماز است، یعنی باید حضور قلب باشد تا نماز مقبول واقع شود و انسان را بالا ببرد و آثار خود را ببخشد. فرق این دو نوع شرط این است که انسان [[مکلف]] نیست شرط وجوب را ایجاد کند، بلکه هر وقت موجود شد آن وقت انسان [[تکلیف]] پیدا می‌کند. مثلاً انسان مکلف نیست که حتماً مال خود را به حد نصاب برساند که زکات بدهد، ولی اگر به حد نصاب رسید، زکات [[واجب]] می‌شود، اما شرط وجود شرطی است که الزاماً باید آن را ایجاد کرد، مثلاً الزاماً باید حضور قلب وجود داشته باشد تا نماز مورد قبول واقع شود و اثر [[واقعی]] خود را ببخشد.
توضیح این که شرط وجوب یعنی شرطی که تا پیدا نشود تکلیفی در کار نیست، مثلاً رسیدن [[مال]] به حد نصاب شرط وجوب [[زکات]] است، تا مال به حد نصاب نرسد تکلیفی نیست. اما شرط وجود یعنی شرطی که تا آن شرط محقق نشود، عمل [[انسان]] صحیح یا قبول نیست. مثلاً [[پاکی]] [[لباس]] و بدن شرط [[نماز]] است، اما شرط وجود است، یعنی بدن و لباس باید [[پاک]] باشد تا نماز درست باشد. همچنین [[حضور قلب]] شرط نماز است، یعنی باید حضور قلب باشد تا نماز مقبول واقع شود و انسان را بالا ببرد و آثار خود را ببخشد. فرق این دو نوع شرط این است که انسان [[مکلف]] نیست شرط وجوب را ایجاد کند، بلکه هر وقت موجود شد آن وقت انسان [[تکلیف]] پیدا می‌کند. مثلاً انسان مکلف نیست که حتماً مال خود را به حد نصاب برساند که زکات بدهد، ولی اگر به حد نصاب رسید، زکات [[واجب]] می‌شود، اما شرط وجود شرطی است که الزاماً باید آن را ایجاد کرد، مثلاً الزاماً باید حضور قلب وجود داشته باشد تا نماز مورد قبول واقع شود و اثر [[واقعی]] خود را ببخشد.
پس شرط وجود از شرط وجوب مهم‌تر است. استطاعت اخلاقی و روحی شرط وجود است، یعنی تنها در صورت [[آمادگی روحی]] و اخلاقی است که انسان از مزایای بی‌پایان روحی و [[اجتماعی]] بهره‌مند می‌شود و اگر انسان این [[آمادگی]] را نداشته باشد «[[محنت]] [[بادیه]] خریده به سیم» حالا چه دلیلی داریم که [[استطاعت]] [[روحی]]، شرط وجود یعنی شرط [[مقبولیت]] و مفید بودن [[حج]] است؟ برای نمونه یک [[روایت]] را ذکر می‌کنیم:
پس شرط وجود از شرط وجوب مهم‌تر است. استطاعت اخلاقی و روحی شرط وجود است، یعنی تنها در صورت [[آمادگی روحی]] و اخلاقی است که انسان از مزایای بی‌پایان روحی و [[اجتماعی]] بهره‌مند می‌شود و اگر انسان این [[آمادگی]] را نداشته باشد «[[محنت]] [[بادیه]] خریده به سیم» حالا چه دلیلی داریم که استطاعت [[روحی]]، شرط وجود یعنی شرط [[مقبولیت]] و مفید بودن [[حج]] است؟ برای نمونه یک [[روایت]] را ذکر می‌کنیم:
[[شیخ صدوق]] روایت کرده که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَا يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُّ هَذَا الْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ‌، خُلُقٌ يُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ وَ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ‌}}؛ «کسی که به قصد حج به [[خانه کعبه]] می‌آید، مورد [[عنایت]] واقع نمی‌شود، مگر آنکه در او سه [[خصلت]] وجود داشته باشد: دارای نیروی [[حلم]] و [[بردباری]] باشد که بتواند جلو [[خشم]] خود را که خواه ناخواه موجبات آن در [[سفر]] پیش می‌آید بگیرد، [[اخلاق]] مناسبی برای [[معاشرت]] با همسفران داشته باشد و [[پارسایی]] داشته باشد که جلوی او را از [[گناهان]] بگیرد»<ref>حج، گزیده یادداشت‌ها، شهید مطهری، ص۳۱ (به نقل از وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۰).</ref>.
[[شیخ صدوق]] روایت کرده که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَا يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُّ هَذَا الْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ‌، خُلُقٌ يُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ وَ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ‌}}؛ «کسی که به قصد حج به [[خانه کعبه]] می‌آید، مورد [[عنایت]] واقع نمی‌شود، مگر آنکه در او سه [[خصلت]] وجود داشته باشد: دارای نیروی [[حلم]] و [[بردباری]] باشد که بتواند جلو [[خشم]] خود را که خواه ناخواه موجبات آن در [[سفر]] پیش می‌آید بگیرد، [[اخلاق]] مناسبی برای [[معاشرت]] با همسفران داشته باشد و [[پارسایی]] داشته باشد که جلوی او را از [[گناهان]] بگیرد»<ref>حج، گزیده یادداشت‌ها، شهید مطهری، ص۳۱ (به نقل از وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۰).</ref>.


۷۳٬۰۹۴

ویرایش