حج: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۷: | ||
به منظور تحقق بخشیدن به این [[آرزو]]، ابرهه با سپاهی کلان برای ویران نمودن کعبه به سوی مکه [[حرکت]] کرد. او در این [[تهاجم]]، از فیلهای [[عظیم الجثه]] و [[سپاهیان]] [[دلیر]] استفاده کرد و همه وسائل و ابزار ظاهری [[پیروزی]] را فراهم آورد ولی علیرغم همه این تدارکات، به وسیله [[ابابیل]] و سجیل نابود شدند و این نقشه خطرناک عقیم ماند. | به منظور تحقق بخشیدن به این [[آرزو]]، ابرهه با سپاهی کلان برای ویران نمودن کعبه به سوی مکه [[حرکت]] کرد. او در این [[تهاجم]]، از فیلهای [[عظیم الجثه]] و [[سپاهیان]] [[دلیر]] استفاده کرد و همه وسائل و ابزار ظاهری [[پیروزی]] را فراهم آورد ولی علیرغم همه این تدارکات، به وسیله [[ابابیل]] و سجیل نابود شدند و این نقشه خطرناک عقیم ماند. | ||
زمانی هم مسائلی از قبیل [[غارت]] رفتن اشیاء زرین کعبه [[قریش]] را بر آن داشت که به خاطر [[استحکام]] و [[امنیت]] و [[شکوه]] بیشتر کعبه آن را منهدم و سپس به نوسازی آن [[همت]] گمارند. گرچه این حادثه همزمان با سیادت [[مجدد]] حامیان [[دین حنیف]] و آئین توحیدی ابراهیمی است و اینک [[عبدالمطلب]] و فرزندانش پاسدار [[حرمت]] کعبه و اختیاردار [[زمزم]] و متولی تأمین آب [[آشامیدنی]] حجاجاند و [[پیامبر]]{{صل}} در [[دوران جوانی]] شخصاً قریش را در تجدید بنا [[هدایت]] و [[یاری]] میدهد، اما کعبه همچنان جولانگاه [[بت]] داران و هیاکل [[شرک]] است و هر قبیلهای در [[خانه خدا]] بتی دارد و از رهگذر آن منافعی را میطلبد<ref>در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، ص۸۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۲۴۵.</ref> | زمانی هم مسائلی از قبیل [[غارت]] رفتن اشیاء زرین کعبه [[قریش]] را بر آن داشت که به خاطر [[استحکام]] و [[امنیت]] و [[شکوه]] بیشتر کعبه آن را منهدم و سپس به نوسازی آن [[همت]] گمارند. گرچه این حادثه همزمان با سیادت [[مجدد]] حامیان [[دین حنیف]] و آئین توحیدی ابراهیمی است و اینک [[عبدالمطلب]] و فرزندانش پاسدار [[حرمت]] کعبه و اختیاردار [[زمزم]] و متولی تأمین آب [[آشامیدنی]] حجاجاند و [[پیامبر]]{{صل}} در [[دوران جوانی]] شخصاً قریش را در تجدید بنا [[هدایت]] و [[یاری]] میدهد، اما کعبه همچنان جولانگاه [[بت]] داران و هیاکل [[شرک]] است و هر قبیلهای در [[خانه خدا]] بتی دارد و از رهگذر آن منافعی را میطلبد<ref>در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، ص۸۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۲۴۵.</ref> | ||
==[[تشرف]] در [[حج]]== | |||
تشرف به معنای دیدن و [[شرف]] حضور یافتن به [[خدمت]] [[امام زمان]]{{ع}} است. | |||
البته [[رؤیت]]، [[ملاقات]]، [[فیض حضور]]، [[شهود]] و [[مشاهده]] با هم تفاوتهایی دارد. اگر چه در [[توقیع امام زمان]]{{ع}} به آخرین [[نائب]] خود [[علی بن محمد سمری]] آمده است که: «هر کس در [[دوران غیبت کبری]]، ادعای دیدن مرا نماید، [[دروغگو]] است، اما از طرف دیگر حکایات متواتری با سندهای معتبر، در آنها بیان شده که عدهای از اشخاص و علمای مورد [[وثوق]]، به خدمت حضرت مشرف شده و او را دیدهاند. | |||
در این قسمت به چند نمونه از [[انسانهای پاک]] و منزهی که [[توفیق]] و [[لیاقت]] [[دیدار امام زمان]]{{ع}} را در [[مراسم]] باشکوه حج داشتهاند اشاره میگردد، به [[امید]] آنکه ما را نیز لایق این دیدار نماید. | |||
تشرف در [[طواف]]؛ عدهای از شاگردان حضرت [[آیتالله]] اراکی از معظم له خواستند مطالبی را درباره داستان تشریف دخترشان به [[محضر امام]] عصر{{ع}} بیان کنند. ایشان فرمودند: | |||
دخترم به [[احکام شرعی]] و [[دستورات]] [[دیدنی]] کاملاً آشنا و نسبت به [[اعمال]] [[شرعی]] پایبندند. من از [[دوران کودکی]] او تا کنون مواظب حالش بودم، تا این که چندی پیش میخواست عازم [[مکه]] شود، ولی شوهرش نمیتوانست همراه او برود، و پسرش هم [[راضی]] نشد همراهیاش کند. سرانجام بر این شد که در [[معیت]] آیتالله آقای حاج آقا [[موسی]] زنجانی و [[خانواده]] ایشان مشرف شود. موقع خداحافظی، از [[تنهایی]] اظهار [[نگرانی]] میکرد و میگفت: با این وضع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟ به او گفتم که ذکر {{متن حدیث|يَا حَفِيظُ يَا عَلِيمُ}} را زیاد بگوید. ایشان خداحافظی کرد و به حج رفت. | |||
روزی که از [[سفر حج]] بازگشت، خاطرهای برای من نقل کرد و گفت: هنگام طواف [[خانه خدا]] معطل ماندم، دیدم با ازدحام [[جمعیت]] نمیتوانم طواف کنم؛ لذا در کناری به [[انتظار]] ایستادم، ناگهان صدایی شنیدم که میگفت: ایشان امام زمان است، متصل به امام زمان شده، پشت سر او طواف کن! | |||
دیدم آقایی در میان [[جمعیت]] و پیشاپیش آنان در [[حرکت]] است و مردمی دور او حلقه زدهاند. به طوری که هیچ کس نمیتوانست وارد آن حلقه شود، من وارد شدم و دستم را به عبایش گرفتم و مکرر میگفتم: قربان شما بروم و هفت بار دور [[خانه]] [[طواف]] کردم. [[آیتالله]] اراکی در پایان فرمودند: من به [[صدق]] و [[راستی]] این دختر قطع و [[یقین]] دارم و او این داستان را برای کسی حتی آقای حاج آقا [[موسی]] زجانی نگفته بود<ref>برکات سرزمین وحی، ص۸۹ (به نقل از شرح احوال آیتالله اراکی، رضا استادی، ص۵۹۸).</ref>. | |||
[[تشرف]] در [[عرفات]]؛ [[حجة الاسلام و المسلمین]] آقای انصاریان نقل کردهاند: فردی بود به نام «محمد علی اربابی تهرانی» که با آقای «شیخ رجبعلی [[خیاط]]» بسیار نزدیک بود، درباره سفرش به [[مکه]] میگفت: شب نهم به عرفات رسیدم، در آن [[زمان]] عرفات بسیار تاریک بود و از چراغ دستی استفاده میشد. [[ساعت]] ۱۰ شب بود که پیوسته متذکر حضرت [[امام عصر]]{{ع}} بودم، البته نه برای زیارتشان؛ چراکه خود را لایق [[زیارت]] ایشان نمیدانستم. بیرون چادر متذکر بودم در حالی که هیچ کس حضور نداشت، ولی صدایی به [[زبان فارسی]] شنیدم که گفت: حاج آقا محمد علی! برگشتم با یک چهره [[نورانی]]، [[روحانی]] و آسمانی مواجه شدم، گفت: بیا کنار دست من. گفتم: [[چشم]] و در [[حقیقت]] به سوی ایشان کشیده شدم، کنارش نشستم. فرمود: امشب [[شب عرفه]] است، زیارت [[حضرت سیدالشهداء]] وارد است، دلت میخواهد من یک زیارت بخوانم؟ حاج آقا محمد علی گفت: من از [[کودکی]] زیارتهای معروف را شنیده بودم و با آنها آشنایی داشتم و مضامین و کلمات آنها را میدانستم، به ایشان گفتم که خیلی دوست دارم. حدود یک ساعت زیارتی را خواند که تا آن زمان نشنیده بودم. کلمه به کلمه که میخواند، من [[حفظ]] میکردم و تا آخر به حافظهام سپرده شد. [[گریه]] کردن آن شخص هم غیر قابل توصیف بود. پس از زیارت خداحافظی کرد و رفت. هر قدر از من دور میشد، [[زیارت]] هم از خاطرم میرفت تا اینکه به کلی آن را فراموش کردم. از [[مکه]] به [[کاظمین]] رفتم و کنار راه آهن ایستاده بودم، ناگاه همان شخص را دیدم. نزدیک آمد، [[سلام]] کرد و گفت: به [[تهران]] که رفتی، سلام مرا تنها به آقا شیخ محمد حسن طالقانی برسان. | |||
میگفت: وقتی به تهران آمدم و نزد آقا شیخ محمد حسن رفتم و قضیه را نقل کردم، ایشان بسیار گریست و مرا متوجه کرد که آن شخص [[امام عصر]]{{ع}} بوده است، در حالی که من در [[عرفات]] و کاظمین آن [[بزرگوار]] را نشناخته بودم<ref>برکات سرزمین وحی، ص۹۱.</ref>. | |||
[[تشرف]] در راه [[مسجدالحرام]]؛ مرحوم [[حجة الاسلام و المسلمین]] [[هادی]] مروی نقل کردند: «[[آیتالله]] شیخ [[راضی]] نجفی تبریزی» ابوالزوجه [[شهید]] حاج شیخ عباس شیرازی، با شنیدن [[شهادت]] ایشان بسیار ناراحت شد و میگفت: نمیتوانم شهادت حاج شیخ عباس شیرازی را [[باور]] کنم. خیلی نا آرام بود و [[گریه]] میکرد، زمینهای فراهم گردید که ایشان به [[حج]] مشرف شد و پس از بازگشت، داستانی را نقل کرد. گفت [[خداوند]] [[عنایت]] کرد و در کاروانی که نزدیک [[حرم]] مستقر بود، قرار گرفتم (چون پایش ناراحت بود و با [[عصا]] راه میرفت) در ساعات میان ۹ تا ۱۰ که وقت خلوتی است به مسجدالحرام رفتم، روزهای هفتم و [[هشتم ذیحجه]] بود و همه [[زائران]] به مکه آمده بودند و خیابانها شلوغ بود. یک بار که به طرف حرم میرفتم، دیدم هیچ کسی در خیابان نیست، ماشین دیده میشود، ولی کسی در داخل آنها نیست، [[تعجب]] کردم که خیابانهای شلوغ همه [[روزه]]، چرا امروز [[خلوت]] است در همین [[فکر]] بودم که ناگاه دیدم فردی از روبهرو میآید، نعلین مردانهای در پا و نقابی بر چهره داشت. به محض این که خواستم سؤالی بکنم، مثل کسی که برق او را گرفته باشد، خشکم زد. در مقابلم ایستاد و هیچ حرکتی نتوانستم بکنم. [[نقاب]] را تا بالای ابرو بالا زد، وقتی چشمم به آن صورت [[زیبا]] افتاد، مکرر گفتم: {{متن حدیث|مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ}} این جمله را چند بار تکرار کردم و مبهوت [[جمال]] ایشان شدم. سپس نقاب را انداخت و من دوباره غوغای [[جمعیت]] را دیدم. | |||
در جلسه بعد، یکی از منسوبین از ایشان پرسید چه درخواستی از [[خدا]] کرده بودی که این ماجرا برایت رخ داد؟ گفت: وقتی چشمم به [[کعبه]] افتاد، بیاختیار این جمله بر زبانم جاری شد که {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ...}} و آن گاه افزود: خیلی [[غصه]] خوردم که ای کاش غیر از «[[رؤیت]]»، «تکلم» را هم خواسته بودم. چون در مرتبه اول که چشم [[انسان]] به کعبه میافتد، هر آرزویی که داشته باشد [[اجابت]] میشود<ref>برکات سرزمین وحی، ص۹۴.</ref>. | |||
کسانی که در دوران [[غیبت طولانی]] آن حضرت به دیدارش مفتخر شدهاند، بسیارند. برشمردن نام و نشان همه آنان ممکن نیست. [[علامه مجلسی]] در کتاب خود<ref>بحارالانوار، ج۵۲، ص۱ – ۷۷.</ref> نام گروهی را که در [[غیبت کبری]] به دیدار حضرت نایل آمدهاند، بر شمرده است. | |||
مرحوم نوری نیز در کتاب خود<ref>نجم الثاقب، باب هفتم.</ref> داستان یکصد تن از آنان را که بدین [[افتخار]] نائل شدهاند، آورده و آن گاه از این یکصد داستان، ۵۸ سرگذشت دیدار را برگزیده و در کتاب دیگرش «جَنَة الماوی» آورده است. | |||
علاوه بر اینها، [[دانشمندان]] پیشین و معاصر نیز کتابهای جداگانهای درباره داستان کسانی که به دیدار آن حضرت مفتخر شدهاند، به رشته تحریر در آوردهاند. از جمله آنها است: تبصرة [[الولی]] فیمن [[رأی]] [[القائم]] المهدی، [[سید هاشم بحرانی]] - تذکرة الطالب فیمن رأی [[الامام المهدی]] الغائب، میثمی [[عراقی]]- دارالسلام فیمن فاز بسلام الامام، مرحوم نوری - بدائع الکلام فیمن اجتمع بالامام، [[سید]] جمال الدین محمد طباطبایی - البهجة فیمن فاز بلقاء [[الحجة]]، میرزا محمد [[نقی]] الماسی [[اصفهانی]] - العبقری الحسان، [[علی اکبر]] نهاوندی<ref>موعود نامه، مجتبی تونهای، ص۲۲۵.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۲۵۱.</ref> | |||
==[[تشریع]] [[حج]]== | |||
درباره تشریع حج، [[روایات]] بسیاری وارد شده که یکی از آنان را ذکر میکنیم: | |||
[[فضل بن شاذان]] از [[هشتمین امام]]، [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} از علل تشریع حج میپرسد و حضرت پاسخ میدهد: | |||
{{متن حدیث|لِعِلَّةِ الْوِفَادَةِ إِلَى اللَّهِ}}؛ «حج به سوی [[خدا]] رفتن و در پیشگاه [[باری تعالی]] حاضر شدن است». (کسی که معنای حضور در پیشگاه. [[حی]] [[داور]] را بداند و بفهمد، به غیر از او توجه نکرده، خود را به [[گناه]] نمیآلاید.) | |||
{{متن حدیث|وَ طَلَبِ الزِّيَادَةِ}}؛ «حج زیادتطلبی و [[کمالخواهی]] و از خدا [[پاداش]] و [[ثواب]] فراوان خواستن است». | |||
{{متن حدیث|وَ الْخُرُوجِ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تَائِباً مِمَّا مَضَى مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ}}؛ «حج از گذشته تاریک و پر گناه خارج شدن و از آنچه در گذشته انجام شده [[توبه]] کردن و برای [[آینده]] کار خوب و [[نیک]] را از نو آغاز کردن است». | |||
{{متن حدیث|مَعَ مَا فِيهِ مِنْ إِخْرَاجِ الْأَمْوَالِ}}؛ (حج وسیلهای برای) خارج نمودن و جداسازی [[داراییها]] از یکدیگر است؛ [[خمس]] و [[زکات]] و دیون [[واجب]] را پرداختن و [[حق]] [[فقرا]] و [[محرومان]] و دیگر [[حقوق دینی]] را ادا کردن است». | |||
{{متن حدیث|وَ تَعَبِ الْأَبْدَانِ وَ الِاشْتِغَالِ عَنِ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ الْأَنْفُسِ عَنِ اللَّذَّاتِ}}؛ «حج بدن را به [[سختی]] انداختن، از [[زن]] و فرزند دور شدن، و [[جان]] را از [[هواهای نفسانی]] و [[شهوات]] و لذتهای [[نامشروع]] منع کردن و تمرین [[خودسازی]] و گناه نکردن است». | |||
{{متن حدیث|... مَعَ مَا فِي ذَلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِي الْبَرْدِ وَ الْحَرِّ مِمَّنْ يَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَا يَحُجُّ مِنْ بَيْنِ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كَاسِبٍ وَ مِسْكِينٍ وَ مُكَارٍ وَ فَقِيرٍ وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ فِي الْمَوَاضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِيهَا}}؛ «در حج برای تمامی [[مردم]] در شرق و غرب [[زمین]] و آنان که در دریا و خشکی به سر میبرند؛ چه آنها که حج میگزارند و چه غیر آنان، از تاجر، وارد کننده، فروشنده و خریدار، کاسب و کرایه دهنده مرکب و [[فقیر]] و [[مسکین]]، سودمند بوده و [[نیازهای مردم]] در اطراف و اکناف [[زمین]] را بر میآورد». | |||
{{متن حدیث|مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ{{عم}} إِلَى كُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِيَةٍ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> {{متن قرآن|لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ}}<ref>«تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند» سوره حج، آیه ۲۸.</ref>}}؛ «علاوه بر آن، [[حج]] جایگاه فراگیری [[فقه]] و احگام [[دین]]، و انتقال و گسترش [[اخبار]] [[پیشوایان]] به گوشه و کنار [[[جهان]]] است. همانگونه که [[خداوند]] فرمود: پس چرا کوچ نمیکنند از هر [[فرقه]] و.»..<ref>عیون اخبار الرضا، باب ۳۴، مروی از ابن شاذان؛ با همین مضمون در باب ۳۳ نیز نقل شده است.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۲۵۴.</ref> | |||
==[[تشویق]] به حج== | |||
تأکید [[ائمه معصومین]]{{عم}} بر این بوده که از [[عظمت]] حج کاسته نشود و همیشه این [[مراسم]] عظیم [[عبادی]] [[سیاسی]] با [[شکوه]] هر چه تمامتر برگزار گردد؛ لذا از هر فرصتی استفاده کرده و [[مردم]] را به انجام حج [[ترغیب]] میفرمودند. عذافر میگوید: [[امام]] صادق{{ع}} به من فرمود: چه چیز مانع شده که همه ساله به حج نروی؟ گفتم: فدایت گردم، [[زن]] و فرزند! امام فرمود: هنگامی که از [[دنیا]] رفتی چه کسی آنها را اداره میکند؟ به [[همسر]] و فرزندانت سرکه و [[زیتون]] بخوران و با مازاد آن همه ساله به حج مشرف شو<ref>وسائل، ج۱۱، ص۱۳۴.</ref>. | |||
[[امام صادق]]{{ع}} با افرادی دیگر نیز، همین برخورد را داشتهاند. [[عیسی بن ابی منصور]] میگوید: امام صادق{{ع}} به من فرمود: ای [[عیسی]] اگر میتوانی نان را با نمک بخوری و همه ساله به حج بروی این کار را بکن<ref>وسائل، ج۱۱، ص۱۳۵.</ref>. ترغیب و [[تشویق]] [[مردم]] به حدی است که [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: برای [[ترک حج]] [[استخاره]] جایز نیست و حتی برای نرفتن به [[حج]] نباید [[مشورت]] کرد. [[اسحاق بن عمار]] میگوید: به امام صادق{{ع}} گفتم: مردی [[ضعیف]] الحال با من در مورد حج مشورت کرد، به او گفتم حج نرود، آن گاه [[امام]] فرمود: {{متن حدیث|مَا أَخْلَقَكَ أَنْ تَمْرَضَ سَنَةً}} و اسحاق بن عمار میگوید یک سال پس از آن مریض بودم<ref>فروع کافی، ج۴، ص۲۷۱.</ref>. | |||
یکی از شرایط انجام حج، [[استطاعت]] [[مالی]] است لیکن در [[روایات]] حتی کسانی که مستطیع هم نیستند برای انجام این [[فریضه الهی]] تشویق شدهاند. | |||
[[معاویة بن وهب]] از افراد مختلفی نقل میکند که به امام صادق{{ع}} گفتهاند ما مقروض هستیم، آیا [[پول]] [[قرض]] کرده و حج انجام دهیم؟ امام فرمودند: آری [حج وسیله خواهد بود که][[دین]] او زودتر ادا شود<ref>وسائل، ج۱۱، ص۱۴۰.</ref>. | |||
در پارهای از روایات از [[تجار]] خواسته شده تا در طول سال مقداری از [[سود]] حاصله از [[تجارت]] را برای حج کنار گذاشته، از آن برای انجام [[فریضه]] حج استفاده نمایند<ref>وسائل، ج۱۱، ص۱۴۳.</ref>. | |||
[[عیسی بن ابی منصور]] میگوید: امام صادق{{ع}} به من فرمود: ای [[عیسی]] دوست دارم [[خداوند]] در فاصله بین حج گذشته و [[آینده]] همیشه تو را در حالتی ببیند که برای حج [آینده] آماده میشوی<ref>وسائل، ج۱۱، ص۱۵۰.</ref>. | |||
[[امامان معصوم]]{{عم}} تنها به تشویق و [[ترغیب]] مردم بسنده نکرده، بلکه کسانی را که [[خانه خدا]] را ترک نمودهاند، به [[هلاکت]] و نابودی [[تهدید]] کردهاند.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۲۵۵.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |