جنگهای پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
←غزوات پیامبر خاتم
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
نخستین تلاشهای رسول خدا{{صل}} پس از حضور در [[مدینه]] برای مقابله با قریش، [[ناامن]] کردن مسیر [[تجاری]] ایشان بود که از نزدیکی مدینه میگذشت. [[مسلمانان]] [[مهاجر]] نیز گام نهادن در این راه [[حق]] طبیعی خویش میدانستند. رسول خدا{{صل}}، اینگونه تحرکات را عملا از ماه [[هفتم هجری]] آغاز کرد و سه سریه را یکی به «[[عیص]]» در کنار [[ساحل]] [[دریای سرخ]]، دیگری به «[[رابغ]]» و سومی را به «[[خرار]]» اختصاص داد، و خود [[فرماندهی]] دو [[غزوه]] دیگر را بر عهده گرفت که یکی «بُواط» و دیگری «[[ذی العشیره]]» بود. تمامی جنگهای نخستین [[پیامبر]] بر نیروی [[مهاجران]] تکیه داشت و هیچ یک از [[انصار]] در آن شرکت نداشتند<ref>سهیلی، ج۵، ص۵۲، ۵۶ و ۶۲.</ref> و این تحرکات، هیچ غنیمتی به همراه نداشت. مهمترین حوادثی که از این پس در کتابهای [[سیره نبوی]] مطرح میشود، به شرح زیر است.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۹.</ref> | نخستین تلاشهای رسول خدا{{صل}} پس از حضور در [[مدینه]] برای مقابله با قریش، [[ناامن]] کردن مسیر [[تجاری]] ایشان بود که از نزدیکی مدینه میگذشت. [[مسلمانان]] [[مهاجر]] نیز گام نهادن در این راه [[حق]] طبیعی خویش میدانستند. رسول خدا{{صل}}، اینگونه تحرکات را عملا از ماه [[هفتم هجری]] آغاز کرد و سه سریه را یکی به «[[عیص]]» در کنار [[ساحل]] [[دریای سرخ]]، دیگری به «[[رابغ]]» و سومی را به «[[خرار]]» اختصاص داد، و خود [[فرماندهی]] دو [[غزوه]] دیگر را بر عهده گرفت که یکی «بُواط» و دیگری «[[ذی العشیره]]» بود. تمامی جنگهای نخستین [[پیامبر]] بر نیروی [[مهاجران]] تکیه داشت و هیچ یک از [[انصار]] در آن شرکت نداشتند<ref>سهیلی، ج۵، ص۵۲، ۵۶ و ۶۲.</ref> و این تحرکات، هیچ غنیمتی به همراه نداشت. مهمترین حوادثی که از این پس در کتابهای [[سیره نبوی]] مطرح میشود، به شرح زیر است.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۹.</ref> | ||
==[[جنگهای پیامبر]]{{صل}}== | |||
[[شهر مدینه]] پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} و روی آوردن [[مردم]] به [[اسلام]] تبدیل به پایگاهی مهم برای [[مسلمانان]] گردید و [[روز]] به روز به [[جمعیت]] آنان افزوده میشد. سران [[کفر]] که [[تحمل]] چنین شرایطی را نداشتند و این وضعیت برای آنان دشوار بود، با [[خشم]] و [[عصبانیت]] جنگهای متعددی را علیه [[پیامبر]]{{صل}} طراحی نمودند، تا آنجا که گفتهاند: به [[طور]] متوسط طی ده سالی که پیامبر{{صل}} در [[مدینه]] ساکن بودند، هر دو ماه یک اعزام نظامی صورت گرفته است. | |||
[[مسعودی]] مینویسد: غزوههایی که [[رسول خدا]]{{صل}} شخصاً همراه [[سپاه اسلام]] حضور داشت، ۲۶ [[غزوه]] است و برخی آن را ۲۷ غزوه نوشتهاند. علت [[اختلاف]] آن است که دسته اول بازگشت رسول خدا{{صل}} را از «[[خیبر]]» به «[[وادی القری]]» با غزوه «خیبر» یکی دانستهاند. | |||
اما دسته دوم، غزوه «خیبر» و غزوه «وادی القری» را دو غزوه شمردهاند. لکن [[ابن اسحاق]] که نامی از «وادی القری» بعد از «خیبر» نمیبرد، نیز غزوههای رسول خدا{{صل}} را ۲۷ غزوه میگوید و «[[عمرة القضا]]» را از [[غزوات]] میشمارد<ref>تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰، (به نقل از سیرة النبی، ج۲، ص۲۲۳).</ref>. | |||
ابن اسحاق میگوید: سریههای رسول خدا{{صل}} سی و هشت سریه بوده است. مسعودی از قول عدهای سی و پنج و [[طبری]] چهل و هشت سریه و بعضی شصت و شش سریه نقل کردهاند. [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] سی و شش سریه مینویسد<ref>تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰.</ref>. | |||
مهمترین نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این که اصیلترین شیوه و [[روش پیامبر]]{{صل}} در [[دعوت]] از مردم به اسلام از طریق [[استدلال]] و تقویت [[روح]] [[تفکر]] و [[تعمق]] در مردم بود. این شیوه در تمام دوران [[مکه]] با قوت دنبال شد و تا آخر نیز ادامه داشت. دعوت مکرر [[قرآن]] به [[تأمل]] و [[تدبر]] و نیز توصیه به رسول خدا{{صل}} برای «دعوت به [[حکمت]] و [[موعظه]]» و «[[مجادله]] به احسن» نشان آن بود که این راه ادامه دارد. رسول خدا{{صل}} با همین شیوه توانست عده بسیاری را به [[اسلام]] فراخواند. [[مردم مدینه]] از طریق آشنایی با همین [[دعوت]] و صرفاً با نشر [[آیات قرآن]]، اسلام را پذیرفتند آن گونه که [[شهرت]] یافت {{عربی|فتحت المدينة بالقرآن}}<ref>فتوح البلدان، ص۷، اشاره به آمدن مصعب بن عمیر به مدینه پیش از هجرت پیامبر{{صل}} و دعوت مردم به دین اسلام به وسیله قرآن.</ref>؛ [[مدینه]] با [[قرآن]] گشوده شد. | |||
در زمانی که [[غزوات]] و [[سرایا]] اوج داشت، کار [[دعوت اسلامی]] همچنان ادامه داشت. [[خالد بن ولید]] برای دعوت [[مردم یمن]] به آن ناحیه رفت و زمانی که کاری از پیش [[نبرد]]، [[حضرت علی]]{{ع}} فرستاده شد، با دعوت او بود که شمار فراوانی از مردم یمن اسلام آوردند. به گزارش [[ابن سعد]]، در جریان [[فتح مکه]]، [[رسول خدا]]{{صل}} خالد بن ولید را برای دعوت [[بنی جذیمه]] به اسلام و نه [[جنگ]] به آنان {{عربی|داعياً إلى الاسلام و لم يبعثه مقاتلا}} به سوی آنها فرستاد، اما خالد به جنگ به آنان پرداخت و عدهای از [[اسیران]] را کشت. رسول خدا{{صل}} از اقدام [[زشت]] خالد [[تبری]] جست و حضرت علی{{ع}} را فرستاد تا [[دیه]] کشتهها را بپردازد و آنچه را [[بنیجذیمه]] از دست دادهاند، جبران نماید<ref>طبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۷.</ref>. | |||
مسأله [[دعوت به اسلام]] در همان آغاز جنگ به عنوان یک [[اصل مسلم]] در [[فقه]] «باب [[جهاد]]» آمده است. از [[امام سجاد]]{{ع}} درباره کیفیت دعوت به اسلام، پیش از آغاز جنگ سئوال شد، حضرت فرمود: باید بگویی، [[به نام خداوند بخشنده مهربان]]، تو را به [[خدا]] و [[دین خدا]] دعوت میکنم، تو را به [[معرفت]] [[خدای عزوجل]] و [[عمل صالح]] فرا میخوانم و بدان که معرفت جز به [[اعتقاد]] و یکتایی [[رأفت]] و [[رحمت]] و [[عزت]] و [[علم]] و [[قدرت]] و [[برتری]] خدا بر همه چیز به دست نمیآید... در این صورت اگر [[مشرکان]] دعوت را پذیرفتند از همه [[حقوق]] یک [[مسلمان]] برخوردار خواهند شد. | |||
بر این اساس بود که [[مسلمانان]]، جز پس از [[دعوت به توحید]] و [[نبوت]]، [[حق]] [[جهاد با مشرکان]] را نداشتند<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱. {{متن حدیث|وَ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى تَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِأَنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ}}.</ref>. این اقدامی بود که [[فرماندهان]] [[رسول خدا]]{{صل}} جز افراد نادری چون خالد همانگونه که اشاره شد به آن پایبند بودند. | |||
در [[نقلی]] آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} پیش از [[جنگ]] با [[بنی قریظه]] آنان را به [[پذیرش اسلام]] [[دعوت]] کرد<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۵، ص۲۱۶.</ref>. همین برخورد در [[غزوه بنیمصطلق]] که با گروهی از [[قبیله خزاعه]] بود پیش آمد. | |||
از [[برید اسلمی]] نقل شده است<ref>الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۱.</ref> که رسول خدا{{صل}} هر که را بر [[فرماندهی]] سریهای میفرستاد، او را به [[تقوای الهی]] توصیه میکرد و به [[رفتار شایسته]] با [[مسلمانان]] فرا میخواند، آنگاه به او میفرمود: [[به نام خدا]] و در [[راه خدا]] [[پیکار]] کن، با [[کافران]] به [[خدا]] بجنگ، جنگ کن، اما [[خدعه]] و [[نیرنگ]] نکن، [[مثله]] مکن و [[کودکان]] را مکش، وقتی با [[دشمن]] [[مشرک]] برخورد کردی او را به سه چیز دعوت کن هر کدام را پذیرفت، همان را از وی قبول کن. نخست به [[اسلام]]، اگر پذیرفت رهایشان کن. اما از ایشان بخواه که از محل سکونت خویش به «دارالمهاجرین» بیایند تا از [[حقوق]] یک «[[مهاجر]]» برخوردار شوند. در غیر این صورت همچون «[[اعراب]] از [[مسلمین]]» هستند و احکامی که خدا بر [[مؤمنین]] نازل کرده، بر آنان نیز لازم است. جز آنکه سهمی در [[غنائم]] ندارند، مگر آنکه همراه مسلمانان [[جهاد]] کنند. اگر از [[پذیرفتن اسلام]] سرباز زدند، آنان را به پرداخت [[جزیه]] فراخوان و اگر نپذیرفتند با ایشان [[مقاتله]] کن. | |||
حتی در اوج [[سختگیری]] مسلمانان بر [[مشرکان]]، پس از [[اعلام برائت]]، در سال نهم، دستور صریح [[قرآن]] این بود که هرگاه یکی از مشرکان به تو [[پناه]] آورد، پناهش ده تا [[کلام خدا]] را بشنود، سپس به مکان امنش برسان؛ زیرا اینان مردمی نادانند. | |||
به هر روی، اساس [[دعوت]] بر پایه [[هدایت مردم]] به [[توحید]] بوده و به همین دلیل، و پیش از هر چیز [[هدف]] [[رسول خدا]]{{صل}} آشنا ساختن [[مردم]] با توحید و [[نبوت]] بوده است. [[قریش]] از شمار کسانی بودند که آن حضرت سالیان متمادی [[اسلام]] را بر ایشان عرضه کرده و [[آیات]] قرانی بر آنان [[تلاوت]] کرده بود، اکنون اگر [[شمشیر]] [[خشم]] [[مسلمانان]] بر سر آنان فرود میآمد، قریب به ۱۳ سال از دعوت [[فکری]] و [[هدایتی]] گذشته بود، با این [[حال]] چون اولاً هدف [[هدایت]] آنان بود و ثانیاً [[مشرکان]] عمری را در [[شرک]] سپری کرده و طبیعی بود که [[تحول]]، تدریج و [[صبر]] را میطلبد. آن حضرت همیشه سعی داشت تا راههای مسالمتآمیزی را البته پس از قدری فشار بر مشرکان بیابد. این اصل [[مدارا]] و برخورد [[مسالمت]] جویانه را به همان سرعت میپذیرفت که [[جنگ]] را. بر همین اساس بود که [[صلح حدیبیه]] را درست در موقعیت [[برتری]] بر مشرکان پذیرفت اما [[عقیده]] رسول خدا{{صل}} بر اساس [[تکالیف شرعی]] و بر مبنای [[واقعبینی]] بود، آن حضرت در مواقع [[لزوم]]، با [[استحکام]] به [[جنگ با دشمن]] میپرداخت<ref>تاریخ سیاسی، اسلام ص۴۴۷ – ۴۵۱.</ref>. البته [[دشمنی]] که هیچ زمینهای برای هدایت او از طریق [[فکر]] و مدارا وجود نداشت، گروهی که [[خداوند]] در ادامه دعوت [[مؤمنان]] به [[جهاد]]، درباره ایشان فرمود: | |||
«بدترین جانوران نزد [[خدا]] این کران و لالان هستند که در نمییابند و اگر خیری در آنان مییافت، شنوایشان میساخت و اگر آنان را شنوا ساخته بود، باز هم بر میگشتند و رویگردان میشدند»<ref>سوره انفال، آیه ۲۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۳۶.</ref> | |||
== غزوات پیامبر خاتم == | == غزوات پیامبر خاتم == | ||
خط ۴۲: | خط ۶۱: | ||
* [[فتح مکه]] | * [[فتح مکه]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== سریههای پیامبر خاتم == | == سریههای پیامبر خاتم == | ||
{{مدخل وابسته}} | {{مدخل وابسته}} |