|
|
خط ۹۶: |
خط ۹۶: |
|
| |
|
| باید افزود که هر یک از قبایل برای خود تلبیه مخصوص داشتهاند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۳۰۰.</ref>. هنگامی که [[اسلام]] ظهور یافت، حج را جلوهای دیگر بخشید و آن را از هر گونه شرک و [[عادات]] [[جاهلی]] و امتیازات نابایسته که در دست [[اهل]] «حُمس»<ref>قبل از اسلام و در مورد انجام مراسم حج، قریش که خود را اهل حمس میدانستند امتیازاتی برای خویش قائل میشدند. از جمله کسانی که بخواهند طواف کنند باید از قریش جامه بگیرند و اگر کسی حتی یک زن جامهای نمیتوانست بگیرد باید برهنه طواف میکرد. قریش خود را ساکن و صاحب حرم میدانستند و در عرفات و مشعر وقوف نمیکردند. خداوند در قرآن کریم آنان را فرمان داد: {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ}} «سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref> قرار داشته پیراست و آن را به عبادتی خاص برای [[خداوند یکتا]] تبدیل فرمود.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۱۷۹.</ref> | | باید افزود که هر یک از قبایل برای خود تلبیه مخصوص داشتهاند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۳۰۰.</ref>. هنگامی که [[اسلام]] ظهور یافت، حج را جلوهای دیگر بخشید و آن را از هر گونه شرک و [[عادات]] [[جاهلی]] و امتیازات نابایسته که در دست [[اهل]] «حُمس»<ref>قبل از اسلام و در مورد انجام مراسم حج، قریش که خود را اهل حمس میدانستند امتیازاتی برای خویش قائل میشدند. از جمله کسانی که بخواهند طواف کنند باید از قریش جامه بگیرند و اگر کسی حتی یک زن جامهای نمیتوانست بگیرد باید برهنه طواف میکرد. قریش خود را ساکن و صاحب حرم میدانستند و در عرفات و مشعر وقوف نمیکردند. خداوند در قرآن کریم آنان را فرمان داد: {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ}} «سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref> قرار داشته پیراست و آن را به عبادتی خاص برای [[خداوند یکتا]] تبدیل فرمود.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۱۷۹.</ref> |
|
| |
| ==بکه==
| |
| این نام در [[قرآن کریم]] یک بار آمده است. {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref>.
| |
| عدهای [[بکه]] را همان [[مکه]] دانستهاند که (م) آن تبدیل به (ب) شده و از لحاظ مفهوم به یک معنا هستند، ولی عدهای تفاوت اندکی بر آن دو قائل شدهاند، به این صورت که [[مسجدالحرام]] یا [[کعبه]] را بکّه و نام [[شهر]] یعنی تمامی شهر را [[مکّه]] دانستهاند<ref>تاج العروس، زبیدی، ج۷، ص۱۱۱.</ref>.
| |
| [[امام ششم]]{{ع}} فرمود: بکّه نامیده شده از این جهت که [[مردم]] در آن به [[بکاء]] و [[گریه]] مشغولمیشوند<ref>راهنمایی حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۲۳۳.</ref>. [[امام کاظم]]{{ع}} در پاسخ برادرش [[علی بن جعفر]] که پرسید چرا مکه را بکه میگویند؟ فرمود: چون مردم یکدیگر را در مسجدالحرام پیرامون کعبه با دستانشان هُل میدهند<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۳، ص۱۱۶.</ref>.
| |
| برای بکه معانی مختلفی بیان شده است:
| |
| # بکه از «بکَّ» مشتق شده است، یعنی [[غرور]] گردن کشان و [[متکبران]] را در هم میکوبد، یاگردن آنان را میشکند.
| |
| # بکه در جایی نیز به معنای ازدحام آمده است.
| |
| با استفاده از برخی [[روایات]] و برخی اقوال میتوان برای بکه چند معنی ذیل را نیز ذکر کرد:
| |
| #«[[سعید بن جبیر]]» میگوید: مکه را بکه میگویند از آن رو که در آنجا برای [[طواف]] ازدحام میکنند. [[امام باقر]]{{ع}} این معنا را [[تأیید]] فرمودهاند<ref>بحار الانوار، ج۸۰، ص۳۳۴.</ref>. [[راوی]] میگوید امام باقر{{ع}} را در [[نماز]] دیدم، زنی از مقابل او گذشت، من رفتم او را برانم، حضرت فرمود: «او را به [[حال]] خود بگذار؛ چراکه اینجا را بکه میگویند. از آن جهت که بعضی با بعض دیگر ازدحام میکنند. [[زن]] از مقابل مرد میگذرد، در حالی که مرد در حال نماز است، یا مرد از مقابل زن میگذرد در حالی که زن نماز گزارد، در این مکان این امر را اشکالی نیست»<ref>تاریخ مکه، دکتر محمد هادی امینی، ص۲۱.</ref>. در روایتی آمده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا سُمِّيَتْ بَكَّةَ لِأَنَّهَا تُبَكُ فِيهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ}}؛ «[[مکه]] را [[بکه]] گفتهاند؛ زیرا در آنجا [[زنان]] و مردان به هم میخورند». در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که مکه نام مجموع [[شهر]] است و بکه نام محلی است که [[خانه کعبه]] در آنجا بنا شده است. {{متن حدیث|بَكَّةُ مَوْضِعُ الْبَيْتِ و مكة سائر البلاد}}<ref>لسان العرب، ج۱۰، ص۴۰۳.</ref>.
| |
| #آن [[دیار]] را از آن رو بکه خواندند که گردن [[جباران]] و [[طاغوتیان]] را در هم میشکند و هیچ جبار و [[ستمگری]]، قصد سویی نسبت به آن نمیکند، مگر این که [[خوار]] و [[زبون]] خواهد شد. {{متن حدیث|إِنَّمَا سُمِّيَتْ بَكَّةَ لِأَنَّهَا تُبَكُّ أعْنَاقَ الجَبَابِرَةِ}}<ref>مجمع البحرین، ج۵، ص۲۵۹.</ref>؛ «قطرب» میگوید: وقتی [[عرب]] میگوید: {{عربی|بككت عنقه}} منظور این است که او را خوار و زبون کردم، و [[نخوت]] و [[غرور]] او را در هم شکستم. و از آنجا که گردن جبارانی که در مکه [[ظلم و ستم]] روا دارند در هم شکسته میشود و هرگز بیکیفر نمیماند، آن را بکه نامند<ref>تاریخ مکه، دکتر محمد هادی امینی، ص۲۲.</ref>.
| |
| #صاحب «مجمعالبحرین»<ref>مجمع البحرین، جپنجم، ص۲۹۵.</ref> میگوید: گفتهاند که نامگذاری به بکه از آن جهت است کهمردم در درون و پیرامون آن به [[بکاء]] و [[گریه]] میپردازند<ref>علل الشرایع، ص۳۹۷.</ref>. امام صادق{{ع}} فرمودهاند: مکه را بکه میگویند: {{متن حدیث|لِبُكَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِيهَا}}<ref>بحار الانوار، ج۹۶، ص۷۸.</ref>.
| |
| #برخی از [[مفسرین]] نیز احتمال دادهاند که بکه همان مکه بوده باشد که «م»در آن تبدیل به «ب» شده است، نظیر لازم و «لازب» که هر دو در لغت عرب به یک معنی است.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۱۹۷.</ref>
| |
|
| |
|
| == مکه و حوادث آخرالزمان == | | == مکه و حوادث آخرالزمان == |