پرش به محتوا

تعاون در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۶: خط ۲۶:


== [[تعاون]] و [[همیاری]] ==
== [[تعاون]] و [[همیاری]] ==
[[پیامبر اسلام]]، [[مسلمانان]] را به [[همکاری]] و تعاون سفارش می‌کرد و خود نیز مروّج این [[فرهنگ]] بود. با آنکه [[اصحاب]] آن [[حضرت]] همواره آماده بودند تا به جای ایشان [[کارها]] را انجام دهند، ولی وی نمی‌پذیرفت. این [[روحیه]] حتی پیش از [[بعثت رسول الله]] {{صل}} هم در وجود ایشان دیده می‌شد. [[پیش از بعثت]]، [[مردم]] [[مکه]] [[فقر]] و فشار [[اقتصادی]] شدیدی را [[تحمل]] می‌کردند. [[ابوطالب]]، بزرگ [[طایفه]] [[بنی هاشم]] به جهت پرتعداد بودن خانواده‌اش زیر فشار [[مالی]] بود. [[حضرت محمد]] {{صل}} با دیدن این وضع آرام نگرفت و سراغ عموی دیگرش [[عباس]] که وضع بهتری داشت، رفت و گفت: ای عباس، عائله برادرت ابوطالب زیاد است و در فشار و [[سختی]] به سر می‌برد. بیا با هم برویم و عائله‌اش را کم کنیم. یکی از بچه هایش را من تحویل می‌گیرم و یکی را هم تو تحویل بگیر. عباس هم پذیرفت و رفتند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، علی {{ع}} را همراه خود برد و عباس، جعفر را. با این کار خداپسندانه، دو نفر از عائله ابوطالب کم شد<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳.</ref>.
[[پیامبر اسلام]]، [[مسلمانان]] را به [[همکاری]] و تعاون سفارش می‌کرد و خود نیز مروّج این [[فرهنگ]] بود. با آنکه [[اصحاب]] آن حضرت همواره آماده بودند تا به جای ایشان [[کارها]] را انجام دهند، ولی وی نمی‌پذیرفت. این [[روحیه]] حتی پیش از [[بعثت رسول الله]] {{صل}} هم در وجود ایشان دیده می‌شد. [[پیش از بعثت]]، [[مردم]] [[مکه]] [[فقر]] و فشار [[اقتصادی]] شدیدی را [[تحمل]] می‌کردند. [[ابوطالب]]، بزرگ [[طایفه]] [[بنی هاشم]] به جهت پرتعداد بودن خانواده‌اش زیر فشار [[مالی]] بود. [[حضرت محمد]] {{صل}} با دیدن این وضع آرام نگرفت و سراغ عموی دیگرش [[عباس]] که وضع بهتری داشت، رفت و گفت: ای عباس، عائله برادرت ابوطالب زیاد است و در فشار و [[سختی]] به سر می‌برد. بیا با هم برویم و عائله‌اش را کم کنیم. یکی از بچه هایش را من تحویل می‌گیرم و یکی را هم تو تحویل بگیر. عباس هم پذیرفت و رفتند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، علی {{ع}} را همراه خود برد و عباس، جعفر را. با این کار خداپسندانه، دو نفر از عائله ابوطالب کم شد<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳.</ref>.


با ورود [[پیامبر اعظم]] {{صل}} به [[مدینه]]، وجود [[مسجد]] برای انجام [[امور عبادی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] مسلمانان ضروری جلوه می‌کرد. ازاین رو، پیشنهاد ساختن مسجد از جانب [[رسول خدا]] {{صل}} مطرح و با استقبال مسلمانان روبه رو شد. پس از اینکه [[زمین]] مسجد را خریدند، [[شور]] و [[شوق]] ساختن مسجد میان مردم فزونی گرفت. همه دست به کار ساختن مسجد شدند و [[پیامبر]] هم در این [[امر خیر]] کمک و همکاری می‌کرد. اُسَیْد بن حقیر می‌گوید: پیامبر سنگی را در بغل گرفته بود و می‌آورد. گفتم: یا [[رسول الله]]! سنگ را بدهید من می‌برم. آن حضرت فرمود: نه، برو سنگ دیگری را بیاور<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۱۱۱.</ref>.
با ورود [[پیامبر اعظم]] {{صل}} به [[مدینه]]، وجود [[مسجد]] برای انجام [[امور عبادی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] مسلمانان ضروری جلوه می‌کرد. ازاین رو، پیشنهاد ساختن مسجد از جانب [[رسول خدا]] {{صل}} مطرح و با استقبال مسلمانان روبه رو شد. پس از اینکه [[زمین]] مسجد را خریدند، [[شور]] و [[شوق]] ساختن مسجد میان مردم فزونی گرفت. همه دست به کار ساختن مسجد شدند و [[پیامبر]] هم در این [[امر خیر]] کمک و همکاری می‌کرد. اُسَیْد بن حقیر می‌گوید: پیامبر سنگی را در بغل گرفته بود و می‌آورد. گفتم: یا [[رسول الله]]! سنگ را بدهید من می‌برم. آن حضرت فرمود: نه، برو سنگ دیگری را بیاور<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۱۱۱.</ref>.


در یکی از مسافرت‌ها، همین که پیامبر اکرم {{صل}} و یارانش از مرکب‌های خویش فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، [[تصمیم]] گرفتند برای [[غذا]]، گوسفندی را [[ذبح]] کنند و بپزند. یکی از [[اصحاب]] گفت: من گوسفند را [[ذبح]] می‌کنم. دیگری گفت: کندن پوست آن با من. سومی گفت: پختن گوشت گوسفند با من. [[رسول خدا]] {{صل}} هم فرمود: جمع کردن هیزم از صحرا با من. [[جمعیت]] گفتند: یا [[رسول الله]]! شما [[زحمت]] نکشید و راحت بنشینید. ما خودمان با کمال [[افتخار]] همه این [[کارها]] را انجام می‌دهیم. [[پیامبر]] فرمود: می‌دانم شما انجام می‌دهید، ولی [[خداوند]] [[دوست]] ندارد بنده‌اش را در میان یارانش با وضعی ممتاز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. سپس به صحرا رفت و مقداری خار و خاشاک جمع کرد و آورد<ref>کحل البصر، ص۶۸؛ برگرفته از: همت سهراب‌پور، الگوی کامل نگاهی به سیره اخلاقی پیامبر اکرم {{صل}}، ص۹۱ - ۹۳.</ref>.
در یکی از مسافرت‌ها، همین که پیامبر اکرم {{صل}} و یارانش از مرکب‌های خویش فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، [[تصمیم]] گرفتند برای [[غذا]]، گوسفندی را [[ذبح]] کنند و بپزند. یکی از [[اصحاب]] گفت: من گوسفند را [[ذبح]] می‌کنم. دیگری گفت: کندن پوست آن با من. سومی گفت: پختن گوشت گوسفند با من. [[رسول خدا]] {{صل}} هم فرمود: جمع کردن هیزم از صحرا با من. [[جمعیت]] گفتند: یا [[رسول الله]]! شما [[زحمت]] نکشید و راحت بنشینید. ما خودمان با کمال [[افتخار]] همه این [[کارها]] را انجام می‌دهیم. [[پیامبر]] فرمود: می‌دانم شما انجام می‌دهید، ولی [[خداوند]] [[دوست]] ندارد بنده‌اش را در میان یارانش با وضعی ممتاز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. سپس به صحرا رفت و مقداری خار و خاشاک جمع کرد و آورد<ref>کحل البصر، ص۶۸؛ برگرفته از: همت سهراب‌پور، الگوی کامل نگاهی به سیره اخلاقی پیامبر اکرم {{صل}}، ص۹۱ - ۹۳.</ref>.
[[پیامبر گرامی اسلام]] در تمام [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] در کنار دیگر [[مسلمانان]] بود. چنان که در آخرین روزهای [[حیات]] خویش که در بستر [[بیماری]] بود، به گوشه‌ای از آنها اشاره فرمود و این زمانی بود که به [[بلال]] فرمود تا [[مردم]] را فرا بخواند. آنگاه به [[مسجد]] آمد و به [[منبر]] رفت و فرمود: ای گروه اصحابم، چگونه [[پیامبری]] برای شما بودم؟ آیا همراه شما به [[جهاد]] نپرداختم؟ آیا دندانم نشکست؟ آیا چهره‌ام غبارآلود نشد؟ آیا [[خون]] بر صورتم جاری نشد تا آنجا که محاسنم را فراگرفت. آیا از [[گرسنگی]] سنگ بر شکم نبستم؟ اصحاب گفتند: آری یا رسول الله {{صل}}، همانا تو [[صابر]] بودی. [[خدا]] [[برترین]] [[جزا]] را به تو [[عنایت]] کند. [[حضرت]] نیز فرمود: خداوند هم به شما جزای خیر عنایت کند.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۶۲.</ref>
[[پیامبر گرامی اسلام]] در تمام [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] در کنار دیگر [[مسلمانان]] بود. چنان که در آخرین روزهای [[حیات]] خویش که در بستر [[بیماری]] بود، به گوشه‌ای از آنها اشاره فرمود و این زمانی بود که به [[بلال]] فرمود تا [[مردم]] را فرا بخواند. آنگاه به [[مسجد]] آمد و به [[منبر]] رفت و فرمود: ای گروه اصحابم، چگونه [[پیامبری]] برای شما بودم؟ آیا همراه شما به [[جهاد]] نپرداختم؟ آیا دندانم نشکست؟ آیا چهره‌ام غبارآلود نشد؟ آیا [[خون]] بر صورتم جاری نشد تا آنجا که محاسنم را فراگرفت. آیا از [[گرسنگی]] سنگ بر شکم نبستم؟ اصحاب گفتند: آری یا رسول الله {{صل}}، همانا تو [[صابر]] بودی. [[خدا]] [[برترین]] [[جزا]] را به تو [[عنایت]] کند. حضرت نیز فرمود: خداوند هم به شما جزای خیر عنایت کند.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۶۲.</ref>


== [[همکاری]] در [[امور خیر]] ==
== [[همکاری]] در [[امور خیر]] ==
[[خداوند]] در آیه‌ای از [[قرآن]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref>. بر این اساس، [[تعاون]] از جمله ویژگی‌های برجسته [[تمدن]] [[رسول گرامی اسلام]] بود. آن [[حضرت]] دوشادوش دیگر [[مسلمانان]] و همانند یک [[انسان]] عادی کار می‌کرد و هرگز اجازه نمی‌داد دیگران کارهای ایشان را انجام دهند. این [[روحیه]] حتی [[پیش از بعثت]] نیز وجود داشت. برای مثال، زمانی که عمویش، [[ابوطالب]] به دلیل عایله‌مندی با مشکل [[اقتصادی]] روبه رو بود، حضرت خود داوطلبانه [[سرپرستی]] [[حضرت علی]] {{ع}} را به عهده گرفت و عمویش حضرت [[حمزه]] را نیز به این کار [[تشویق]] کرد و حضرت حمزه نیز سرپرستی [[جعفر بن ابی طالب]] را به عهده گرفت<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳، به نقل از: سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق، ص۲۴۶.</ref>.
[[خداوند]] در آیه‌ای از [[قرآن]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref>. بر این اساس، [[تعاون]] از جمله ویژگی‌های برجسته [[تمدن]] [[رسول گرامی اسلام]] بود. آن حضرت دوشادوش دیگر [[مسلمانان]] و همانند یک [[انسان]] عادی کار می‌کرد و هرگز اجازه نمی‌داد دیگران کارهای ایشان را انجام دهند. این [[روحیه]] حتی [[پیش از بعثت]] نیز وجود داشت. برای مثال، زمانی که عمویش، [[ابوطالب]] به دلیل عایله‌مندی با مشکل [[اقتصادی]] روبه رو بود، حضرت خود داوطلبانه [[سرپرستی]] [[حضرت علی]] {{ع}} را به عهده گرفت و عمویش حضرت [[حمزه]] را نیز به این کار [[تشویق]] کرد و حضرت حمزه نیز سرپرستی [[جعفر بن ابی طالب]] را به عهده گرفت<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳، به نقل از: سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق، ص۲۴۶.</ref>.


همچنین نقل است آن حضرت در یکی از سفرها هنگام توقف کاروان، [[مسئولیت]] جمع‌آوری هیزم را برای تهیه [[غذا]] به عهده گرفت و دوشادوش دیگران به کار و فعالیت پرداخت. آن حضرت مسلمانان را به رسیدگی به [[درماندگان]] و بینوایان سفارش می‌کرد. [[اصحاب صفه]] که در [[تاریخ اسلام]] [[شهرت]] فراوان دارند، از نمونه اقدام‌های [[پیامبر]] برای رسیدگی به [[نیازمندان]] است. این افراد به [[برکت]] [[عنایت ویژه]] رسول گرامی اسلام، از [[بیت المال]] [[تغذیه]] می‌شدند.
همچنین نقل است آن حضرت در یکی از سفرها هنگام توقف کاروان، [[مسئولیت]] جمع‌آوری هیزم را برای تهیه [[غذا]] به عهده گرفت و دوشادوش دیگران به کار و فعالیت پرداخت. آن حضرت مسلمانان را به رسیدگی به [[درماندگان]] و بینوایان سفارش می‌کرد. [[اصحاب صفه]] که در [[تاریخ اسلام]] [[شهرت]] فراوان دارند، از نمونه اقدام‌های [[پیامبر]] برای رسیدگی به [[نیازمندان]] است. این افراد به [[برکت]] [[عنایت ویژه]] رسول گرامی اسلام، از [[بیت المال]] [[تغذیه]] می‌شدند.


[[حضرت محمد]] {{صل}} درباره [[احسان]]، [[تعاون اجتماعی]] و [[کمک به نیازمندان]] چنین می‌فرماید:
[[حضرت محمد]] {{صل}} درباره [[احسان]]، [[تعاون اجتماعی]] و [[کمک به نیازمندان]] چنین می‌فرماید:
خداوند بندگانی دارد که [[مردم]] برای رفع نیازمندی‌های خود به آنها [[پناه]] می‌برند. آنان همان کسانی هستند که از [[عذاب]] [[خدا]] در امانند<ref>تحف العقول، ص۵۲.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص ۱۰۵.</ref>.
خداوند بندگانی دارد که [[مردم]] برای رفع نیازمندی‌های خود به آنها [[پناه]] می‌برند. آنان همان کسانی هستند که از [[عذاب]] [[خدا]] در امانند<ref>تحف العقول، ص۵۲.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص ۱۰۵.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش