خالد بن عبدالله قسری: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
جز (جایگزینی متن - 'عمرو بن هبیره' به 'عمر بن هبیره') |
|||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در سال ۱۲۰ هجری، [[هشام بن عبدالملک]] طی نامهای به [[یوسف بن عمر ثقفی]] که در [[یمن]] بود دستور داد تا بهعنوان [[حکم]] و [[والی عراق]] به آنجا رود و بدین ترتیب خالد پس از ۱۵ سال از [[حکومت عراق]] عزل شد. [[یوسف بن عمر]] پس از اینکه به [[کوفه]] آمد و در آنجا اقامت کرد، [[کثیر بن عبدالله سلمی]] را [[حاکم بصره]] کرد و [[عامر بن عبیده]] را نیز بهعنوان قاضی بصره برگزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۳۰.</ref>. خالد پس از عزل به [[شام]] رفت و تا آخر [[خلافت]] هشام در آنجا سُکنا گزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۶.</ref>. | در سال ۱۲۰ هجری، [[هشام بن عبدالملک]] طی نامهای به [[یوسف بن عمر ثقفی]] که در [[یمن]] بود دستور داد تا بهعنوان [[حکم]] و [[والی عراق]] به آنجا رود و بدین ترتیب خالد پس از ۱۵ سال از [[حکومت عراق]] عزل شد. [[یوسف بن عمر]] پس از اینکه به [[کوفه]] آمد و در آنجا اقامت کرد، [[کثیر بن عبدالله سلمی]] را [[حاکم بصره]] کرد و [[عامر بن عبیده]] را نیز بهعنوان قاضی بصره برگزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۳۰.</ref>. خالد پس از عزل به [[شام]] رفت و تا آخر [[خلافت]] هشام در آنجا سُکنا گزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۶.</ref>. | ||
پس از [[مرگ]] هشام، هنگامی که [[ولید بن یزید بن عبدالملک]] به خلافت رسید، تمام [[کارگزاران]] هشام را از کار برکنار کرد، بهجز [[یوسف بن عمر]]؛ زیرا از [[دیوان]] هشام نامههایی به دست آورد که نشان میداد همه با [[خلع]] ولید از [[ولیعهدی]] موافق بودند؛ ولی یوسف با آنان همعقیده نبود. پس او را بر سر کارش ابقا کرد و از او خواست تا [[خالد بن عبدالله قسری]] را زیر فشار قرار دهد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. به دستور [[یوسف بن عمر]]، خالد دستگیر شد و سخت تحت [[شکنجه]] قرار گرفت؛ تا اینکه در [[محرم]] سال ۱۲۶ زیر ضربوشتم [[عمال ابن عمر]] تاب نیاورد و کشته شد. پس او را بهجای [[کفن]] در عبایش قرار دادند و در [[حیره]] [[دفن]] کردند<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۲۸۴.</ref> | پس از [[مرگ]] هشام، هنگامی که [[ولید بن یزید بن عبدالملک]] به خلافت رسید، تمام [[کارگزاران]] هشام را از کار برکنار کرد، بهجز [[یوسف بن عمر]]؛ زیرا از [[دیوان]] هشام نامههایی به دست آورد که نشان میداد همه با [[خلع]] ولید از [[ولیعهدی]] موافق بودند؛ ولی یوسف با آنان همعقیده نبود. پس او را بر سر کارش ابقا کرد و از او خواست تا [[خالد بن عبدالله قسری]] را زیر فشار قرار دهد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. به دستور [[یوسف بن عمر]]، خالد دستگیر شد و سخت تحت [[شکنجه]] قرار گرفت؛ تا اینکه در [[محرم]] سال ۱۲۶ زیر ضربوشتم [[عمال ابن عمر]] تاب نیاورد و کشته شد. پس او را بهجای [[کفن]] در عبایش قرار دادند و در [[حیره]] [[دفن]] کردند<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۲۸۴.</ref> | ||
==خالد بن عبدالله== | |||
از سوی [[عبدالملک مروان]] به [[امارت مکه]] [[منصوب]] شد. همزمان به [[حکومت]] رسیدنش در [[مکه]]، [[طواف]] مردان و [[زنان]] را از یکدیگر جدا کرد. وی در کنار هر رکنی از ارکان [[کعبه]]، پاسبانی تازیانه به دست گماشت تا میان مردان و زنان فاصله ایجاد کند و او اولین کسی است که چنین کرد<ref>التاریخ القویم، ج۴، ص۲۷۴.</ref>. | |||
در [[زمان]] حکومت خالد بن عبدالله قسری، وقتی [[ماه رمضان]] رسید، دستور داد کسانی که [[نماز تراویح]] میگزارند جلو بیایند و پشت [[مقام]] [[نماز]] بگزارند و صفها دایرهوار بر گرد کعبه تشکیل شود و این به سبب تنگ شدن منطقه بالای [[مسجد]] برای [[نمازگزاران]] بود. به او گفته شد با این ترتیب طواف را متوقف میسازی، بدون آنکه دلیل بر جلوگیری از طواف مستحبی باشد، گفت من دستور میدهم میان هر دو رکعت نماز تراویح، یک دور هم طواف انجام شود. گفته شد ممکن است در گوشه و کنار کعبه افرادی متوجه نباشند که وقت طواف تمام شده و آماده نماز گردند، خالد به خدمتگزاران کعبه دستور داد که بر گرد کعبه در شش دور طواف، {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ}} و {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} بگویند و چون در دور ششم، به [[حجرالاسود]] رسیدند، میان {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ}} و {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} اندکی فاصله بیندازند تا مردمی که در [[حجر اسماعیل]] و دیگر جاهای مسجد قرار دارند، برای نماز آماده شوند و از فاصله میان [[تکبیر]] متوجه شوند و نماز خود را با [[عجله]] خوانده و زودتر به پایان رسانند. و آنها تا پایان دور هفتم به تکبیر ادامه میدادند و سپس کسی با صدای بلند میگفت: نماز، نماز، خدایتان [[رحمت]] فرماید<ref>کافی، ج۴، ص۳۵۳ و ۳۵۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۴۴۲.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |