پرش به محتوا

قناعت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[قناعت در لغت]] - [[قناعت در حدیث]] - [[قناعت در نهج البلاغه]] - [[قناعت در اخلاق اسلامی]] - [[قناعت در معارف و سیره نبوی]] - [[قناعت در معارف دعا و زیارات]] - [[قناعت در معارف و سیره سجادی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[قناعت در لغت]] - [[قناعت در حدیث]] - [[قناعت در نهج البلاغه]] - [[قناعت در اخلاق اسلامی]] - [[قناعت در معارف و سیره نبوی]] - [[قناعت در معارف دعا و زیارات]] - [[قناعت در معارف و سیره سجادی]] | پرسش مرتبط  = }}


'''[[قناعت]]''' یکی از [[صفات نیک]] [[انسانی]] است، یعنی نداشتن [[حرص]] و [[طمع]]، [[بسنده کردن]] به آنچه هست، به آنچه [[خداوند]]، روزی قرار می‌‌دهد [[راضی]] بودن. قناعت در [[روایات]] به عنوان یک [[فضیلت اخلاقی]] و یک "[[سرمایه]] بی‌پایان" به شمار آمده است. کسی که قانع نباشد، هر چه [[اموال]] به دست آورد باز هم بیشتر می‌‌طلبد، اما قانع، به آنچه دارد اکتفا ‌می‌کند و بیش از گذراندن [[زندگی]] و آنچه مورد نیاز و [[ضرورت]] است، به [[افزون‌طلبی]] نمی‌گراید و [[مصرف]] زده نمی‌شود. هر که قانع باشد، [[عزیز]] می‌گردد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸۵.</ref>.
'''قناعت''' یکی از صفات نیک [[انسانی]] است، یعنی نداشتن [[حرص]] و [[طمع]]، بسنده کردن به آنچه هست، به آنچه [[خداوند]]، روزی قرار می‌‌دهد [[راضی]] بودن. قناعت در [[روایات]] به عنوان یک [[فضیلت اخلاقی]] و یک "سرمایه بی‌پایان" به شمار آمده است. کسی که قانع نباشد، هر چه [[اموال]] به دست آورد باز هم بیشتر می‌‌طلبد، اما قانع، به آنچه دارد اکتفا ‌می‌کند و بیش از گذراندن [[زندگی]] و آنچه مورد نیاز و [[ضرورت]] است، به [[افزون‌طلبی]] نمی‌گراید و [[مصرف]] زده نمی‌شود. هر که قانع باشد، عزیز می‌گردد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸۵.</ref>.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
قناعت به‌معنای [[خشنودی]]، [[خرسندی]]، [[رضا]] و [[تسلیم]] و [[صرفه‌جویی]] از [[نشانه‌ها]] و ثمرات [[پارسایی]] و از [[برترین]] فضلیت‌های انسانی است. در [[سایه]] [[فضیلت]] قناعت، [[آدمی]] در مسیر زندگی، به حد [[کفاف]] و قوام اکتفا می‌کند و دامن [[آرزو]] از خواسته‌های مادی برمی‌چیند. بنابراین [[احساس]] [[بی‌نیازی]] به [[انسان]] [[دست]] می‌دهد که این خود، کلید [[زندگی پاک]] و [[حفظ]] و صیانت از [[کرامت انسانی]] و [[آزادی معنوی]] است. [[امام]]{{ع}} می‌فرماید: قناعت، گونه‌ای [[پادشاهی]] است...<ref>{{متن حدیث|كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰.</ref>.
قناعت به‌معنای [[خشنودی]]، [[خرسندی]]، [[رضا]] و [[تسلیم]] و [[صرفه‌جویی]] از [[نشانه‌ها]] و ثمرات [[پارسایی]] و از [[برترین]] فضلیت‌های انسانی است. در [[سایه]] [[فضیلت]] قناعت، [[آدمی]] در مسیر زندگی، به حد کفاف و قوام اکتفا می‌کند و دامن [[آرزو]] از خواسته‌های مادی برمی‌چیند. بنابراین [[احساس]] [[بی‌نیازی]] به [[انسان]] [[دست]] می‌دهد که این خود، کلید [[زندگی پاک]] و [[حفظ]] و صیانت از [[کرامت انسانی]] و [[آزادی معنوی]] است. [[امام]]{{ع}} می‌فرماید: قناعت، گونه‌ای [[پادشاهی]] است...<ref>{{متن حدیث|كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰.</ref>.


[[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] نُه بار به موضوع قناعت اشاره کرده‌اند. فضیلت قناعت [[حیات آدمی]] را به سمت‌وسوی [[آخرت‌گرایی]] و توشه‌برداری برای سرای باقی سوق می‌دهد؛ زیرا [[آدم]] [[قناعت‌پیشه]] به حد کفاف بسنده می‌کند و [[اسیر]] [[تجملات]] و [[زر و زیور]] بی‌پایان [[دنیا]] نمی‌شود. امام{{ع}} می‎فرماید: خوشا به [[حال]] کسی که همواره به یاد [[معاد]] باشد و برای [[روز حساب]] عمل کند و به آنچه روزی‌اش داده‌اند، قانع و از [[خدا]] راضی باشد<ref>{{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] نُه بار به موضوع قناعت اشاره کرده‌اند. فضیلت قناعت [[حیات آدمی]] را به سمت‌وسوی آخرت‌گرایی و توشه‌برداری برای سرای باقی سوق می‌دهد؛ زیرا [[آدم]] [[قناعت‌پیشه]] به حد کفاف بسنده می‌کند و [[اسیر]] [[تجملات]] و زر و زیور بی‌پایان [[دنیا]] نمی‌شود. امام{{ع}} می‎فرماید: خوشا به حال کسی که همواره به یاد [[معاد]] باشد و برای [[روز حساب]] عمل کند و به آنچه روزی‌اش داده‌اند، قانع و از [[خدا]] راضی باشد<ref>{{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>.


بسندگی به کفاف و نیاز که مورد نظر امام است، به‌معنای زندگی فقیرانه و در [[زحمت]] نیست، بلکه بدین معناست که آدمی به‌اندازه معقول و [[متعادل]] در زندگی بسنده کند و خود را اسیر تجملات [[دنیوی]] نگرداند. [[امام علی]]{{ع}} بیان می‌دارد که [[قناعت]] به حد [[کفاف]] [[آدمی]] را به [[زندگی پاک]] و با [[سعادت]] می‌رساند و او را از زنجیر از و [[طمع]] می‌رهاند. آن‌که به [[زندگی ساده]] آبرومندانه بسنده کند، [[آسایش]] را به دست آورَد و در [[سایه]] [[آرامش]] و [[خوشی]] [[زندگی]] کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>.
بسندگی به کفاف و نیاز که مورد نظر امام است، به‌معنای زندگی فقیرانه و در زحمت نیست، بلکه بدین معناست که آدمی به‌اندازه معقول و [[متعادل]] در زندگی بسنده کند و خود را اسیر تجملات [[دنیوی]] نگرداند. [[امام علی]]{{ع}} بیان می‌دارد که قناعت به حد کفاف [[آدمی]] را به [[زندگی پاک]] و با [[سعادت]] می‌رساند و او را از زنجیر از و [[طمع]] می‌رهاند. آن‌که به زندگی ساده آبرومندانه بسنده کند، [[آسایش]] را به دست آورَد و در [[سایه]] [[آرامش]] و [[خوشی]] [[زندگی]] کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>.


از این‌رو [[انسان]] [[قناعت‌پیشه]] [[انسانی]] سخت‌کوش و مولد است که نیازهای خود را در سایه [[میانه‌روی]] و [[عقل]] فراهم می‌سازد و زندگی [[آبرومند]] را برمی‌گزیند. [[امام]]{{ع}} در بیانی [[خباب بن ارت]] (از [[یاران]] خویش) را مورد [[ستایش]] قرار می‌دهد و او را که صنعتگری فعال در عرصه زندگی بود، این‌گونه می‌ستاید: [[خدا]] [[رحمت]] کند [[خباب]] را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد و هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، به‌قدر [[حاجت]] قناعت می‌کرد و از [[خداوند]] [[خشنود]] و زندگی او [[جهاد]] بود<ref>.«{{متن حدیث|[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص۶۴۵ ـ ۶۴۶.</ref>
از این‌رو [[انسان]] [[قناعت‌پیشه]] [[انسانی]] سخت‌کوش و مولد است که نیازهای خود را در سایه [[میانه‌روی]] و [[عقل]] فراهم می‌سازد و زندگی [[آبرومند]] را برمی‌گزیند. [[امام]]{{ع}} در بیانی [[خباب بن ارت]] (از [[یاران]] خویش) را مورد [[ستایش]] قرار می‌دهد و او را که صنعتگری فعال در عرصه زندگی بود، این‌گونه می‌ستاید: [[خدا]] [[رحمت]] کند [[خباب]] را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد و هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، به‌قدر [[حاجت]] قناعت می‌کرد و از [[خداوند]] [[خشنود]] و زندگی او [[جهاد]] بود<ref>.«{{متن حدیث|[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص۶۴۵ ـ ۶۴۶.</ref>


== چیستی قناعت در [[کلام نبوی]]{{صل}} ==
== چیستی قناعت در کلام نبوی{{صل}} ==
از [[رسول اکرم]]{{صل}} نقل شده است که آن حضرت، مواردی را از [[جبرئیل]] پرسیدند که یکی از آنها چیستی قناعت بود و جبرئیل در پاسخ، چنین به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گفت: "... و قناعت، آن است که (انسان) به آن‌چه از (روزی) [[دنیا]] به او می‌رسد، اکتفا کند و با چیز کم بسازد و بر عطای اندک (خدا) [[سپاس]] گزارد"<ref>معانی الاخبار، ص۲۶۱؛ ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص۲۴۱ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۹۴.</ref>. همچنین ایشان در [[روایات]] متعددی از قناعت با عنوان‌های: [[برکت]]<ref>محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص۱۶۰ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۲۳۲.</ref>؛ گنجی پایان‌ناپذیر<ref>حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۱۸؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۴۵۶؛ مشکاة الانوار، ص۱۳۲ و جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص۳۶۱.</ref>؛ دریایی از [[مال]] که کرانه ندارد<ref>محمد محمدی ری شهری و همکاران، حکمت‌نامه پیامبر اعظم{{صل}}، ج ۱۳، ص۱۸۱.</ref>؛ سواری‌ دهنده‌ای که [[رضایت خدای متعال]] را به همراه دارد و سوار خویش را به سرای [[خدا]] می‌رساند<ref>امام صادق{{ع}}، مصباح الشریعه، ص۲۰۳.</ref>.
از [[رسول اکرم]]{{صل}} نقل شده است که آن حضرت، مواردی را از [[جبرئیل]] پرسیدند که یکی از آنها چیستی قناعت بود و جبرئیل در پاسخ، چنین به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گفت: "... و قناعت، آن است که (انسان) به آن‌چه از (روزی) [[دنیا]] به او می‌رسد، اکتفا کند و با چیز کم بسازد و بر عطای اندک (خدا) [[سپاس]] گزارد"<ref>معانی الاخبار، ص۲۶۱؛ ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص۲۴۱ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۹۴.</ref>. همچنین ایشان در [[روایات]] متعددی از قناعت با عنوان‌های: [[برکت]]<ref>محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص۱۶۰ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۲۳۲.</ref>؛ گنجی پایان‌ناپذیر<ref>حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۱۸؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۴۵۶؛ مشکاة الانوار، ص۱۳۲ و جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص۳۶۱.</ref>؛ دریایی از [[مال]] که کرانه ندارد<ref>محمد محمدی ری شهری و همکاران، حکمت‌نامه پیامبر اعظم{{صل}}، ج ۱۳، ص۱۸۱.</ref>؛ سواری‌ دهنده‌ای که [[رضایت خدای متعال]] را به همراه دارد و سوار خویش را به سرای [[خدا]] می‌رساند<ref>امام صادق{{ع}}، مصباح الشریعه، ص۲۰۳.</ref>.


همچنین آن حضرت در جای دیگری [[قناعت]] را اکتفا کردن به مقدار نیاز هم دانسته‌اند. نقل شده است که [[پیامبر خدا]]{{صل}} در این باره به [[ابوذر]] فرمود: "به آن [[توانگری]] که خدا به تو می‌دهد، توانگر شو"!ابوذر گفت: "ای پیامبر خدا{{صل}}! آن چیست؟" فرمود: "صبحانه یک [[روز]] و [[شام]] یک شب (منظور دو [[وعده]] غذا در هر روز است)<ref>مشابه همین مطلب در روایت دیگری آمده است که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود: «... و قناعت کردن به خوراک صبح و شب؛ هر کس به روزی خدا قناعت کند، او بی‌نیازترین مردم است». (حسن بن أبی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۲۰۰؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۳۶ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۴.</ref>. پس هر که به آن‌چه خدا روزی‌اش کرده است، قناعت ورزد، توانگرترین [[مردم]] است"<ref>حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۴۶۹؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۴؛ امالی طوسی، ص۵۳۶ و اعلام الدیم، ص۲۰۰.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۱-۵۷۲.</ref>
همچنین آن حضرت در جای دیگری قناعت را اکتفا کردن به مقدار نیاز هم دانسته‌اند. نقل شده است که [[پیامبر خدا]]{{صل}} در این باره به [[ابوذر]] فرمود: "به آن [[توانگری]] که خدا به تو می‌دهد، توانگر شو"!ابوذر گفت: "ای پیامبر خدا{{صل}}! آن چیست؟" فرمود: "صبحانه یک [[روز]] و [[شام]] یک شب (منظور دو [[وعده]] غذا در هر روز است)<ref>مشابه همین مطلب در روایت دیگری آمده است که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود: «... و قناعت کردن به خوراک صبح و شب؛ هر کس به روزی خدا قناعت کند، او بی‌نیازترین مردم است». (حسن بن أبی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۲۰۰؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۳۶ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۴.</ref>. پس هر که به آن‌چه خدا روزی‌اش کرده است، قناعت ورزد، توانگرترین [[مردم]] است"<ref>حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۴۶۹؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۴؛ امالی طوسی، ص۵۳۶ و اعلام الدیم، ص۲۰۰.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۱-۵۷۲.</ref>


== یاد کردن از قناعت [[پیامبر]]{{صل}}، در دیگر [[ادیان]] ==
== یاد کردن از قناعت [[پیامبر]]{{صل}}، در دیگر [[ادیان]] ==
در [[روایات]] ما از آن حضرت نقل شده که فرموده است: "[[پیش از ظهور]] ([[نبی اکرم]]{{صل}}) [[یهودیان]] به [[اعراب]] می‌گفتند: "ای اعراب! الان عصری است که در آن، [[پیامبری]] از [[مکه]]، ظهور و به این [[شهر]] (یثرب) [[هجرت]] می‌کند و او [[خاتم انبیا]] و بهترین آنهاست. در چشمانش لکه سرخ‌رنگ و در بین کتف‌هایش مهر پیامبری هست و [[لباس خشن]] می‌پوشد و به مقداری نان خشک و خرما قناعت می‌کند"<ref>طبرسی، اعلام‌الوری، ص۶۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص۳۳ و شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۱۹۸.</ref>.
در [[روایات]] ما از آن حضرت نقل شده که فرموده است: "پیش از ظهور ([[نبی اکرم]]{{صل}}) [[یهودیان]] به [[اعراب]] می‌گفتند: "ای اعراب! الان عصری است که در آن، [[پیامبری]] از [[مکه]]، ظهور و به این [[شهر]] (یثرب) [[هجرت]] می‌کند و او [[خاتم انبیا]] و بهترین آنهاست. در چشمانش لکه سرخ‌رنگ و در بین کتف‌هایش مهر پیامبری هست و لباس خشن می‌پوشد و به مقداری نان خشک و خرما قناعت می‌کند"<ref>طبرسی، اعلام‌الوری، ص۶۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص۳۳ و شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۱۹۸.</ref>.


نقل شده است، [[زبیر]] بن باطا، پیر خشک مرد باتجربه و [[کهن‌سالی]] ‌که [[نابینا]] شده بود و از [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] به شمار می‌رفت نیز در این باره به اطرافیان خود می‌گفته است: "در توراتی که [[خدا]] برای ما نازل کرده است، خواندم که [[خداوند]] [[پیامبری]] را در [[آخرالزمان]] [[مبعوث]] می‌کند که او از [[مکه]] خروج کرده، و به [[مدینه]] [[مهاجرت]] می‌کند. او بر الاغ برهنه سوار می‌شود؛ [[عبا]] می‌پوشد؛ به کمی نان و خرما [[قناعت]] می‌کند و..."<ref>بحار الانوار، ج ۲۰، ص۲۲۲ و تفسیر القمی، ج ۲، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۲.</ref>
نقل شده است، [[زبیر]] بن باطا، پیر خشک مرد باتجربه و [[کهن‌سالی]] ‌که نابینا شده بود و از [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] به شمار می‌رفت نیز در این باره به اطرافیان خود می‌گفته است: "در توراتی که [[خدا]] برای ما نازل کرده است، خواندم که [[خداوند]] [[پیامبری]] را در [[آخرالزمان]] [[مبعوث]] می‌کند که او از [[مکه]] خروج کرده، و به [[مدینه]] [[مهاجرت]] می‌کند. او بر الاغ برهنه سوار می‌شود؛ عبا می‌پوشد؛ به کمی نان و خرما قناعت می‌کند و..."<ref>بحار الانوار، ج ۲۰، ص۲۲۲ و تفسیر القمی، ج ۲، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۲.</ref>


== قناعت؛ هدیه‌ای الهی‌==
== قناعت؛ هدیه‌ای الهی‌==
از [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده است که روزی [[جبرئیل]] نزد ایشان آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}!خداوند مرا همراه هدیه‌ای به سوی تو فرستاده است که این [[هدیه]] به کسی پیش از تو داده نشده است"؛ ‌ [[نبی خاتم]]{{صل}} فرمود: "آن چیست؟"‌ جبرئیل گفت: "[[صبر]] و بهتر از آن!" پیامبر{{صل}} فرمود: "بهتر از آن (صبر) چیست؟"[[جبرئیل]] پاسخ داد: "آن، قناعت است..."<ref>مشکاة الانوار، ص۲۴۱.</ref>.<ref>علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۲.</ref>
از [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده است که روزی [[جبرئیل]] نزد ایشان آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! خداوند مرا همراه هدیه‌ای به سوی تو فرستاده است که این [[هدیه]] به کسی پیش از تو داده نشده است"؛ ‌ [[نبی خاتم]]{{صل}} فرمود: "آن چیست؟"‌ جبرئیل گفت: "[[صبر]] و بهتر از آن!" پیامبر{{صل}} فرمود: "بهتر از آن (صبر) چیست؟"[[جبرئیل]] پاسخ داد: "آن، قناعت است..."<ref>مشکاة الانوار، ص۲۴۱.</ref>.<ref>علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۲.</ref>


== قناعت؛ از صفات بارز [[رسول اکرم]]{{صل}} ==
== قناعت؛ از صفات بارز [[رسول اکرم]]{{صل}} ==
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره [[سیره رسول اکرم]]{{صل}} فرموده است: "او - که [[درود خدا]] بر وی و خاندانش باد! - روی [[زمین]] غذا می‌خورد؛ همچون [[بندگان]] می‌نشست؛ با دست خود پای‌افزار خویش را می‌دوخت؛ [[جامه]] خود را وصله می‌کرد؛ بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد. روزی پرده‌ای بر در [[خانه]] او آویخته شده بود که نقش و نگار داشت؛ پس، به یکی از [[زنان]] خویش گفت: "این پرده را از نظرم پنهان کن که هرگاه بدان می‌نگرم، دنیاو زیورهای آن را به یاد می‌آورم". ‌ آن حضرت با تمام [[قلب]] خویش از [[دنیا]] روی گرداند و یاد آن را از وجود خود راند و [[دوست]] داشت که [[زینت]] دنیا از او [[نهان]] ماند تا زیوری از آن برندارد. [[دنیا]] را [[پایدار]] نمی‌دانست و در آن [[امید]] ماندن نداشت. پس، آن را از وجود خود بیرون کرد و [[دل]] از آن برداشت و دیده از آن برگرفت. آری؛ کسی که چیزی را [[دشمن]] دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وی بر زبان رود"<ref>نهج البلاغه، ص۲۲۸.</ref>.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره [[سیره رسول اکرم]]{{صل}} فرموده است: "او - که درود خدا بر وی و خاندانش باد! - روی [[زمین]] غذا می‌خورد؛ همچون [[بندگان]] می‌نشست؛ با دست خود پای‌افزار خویش را می‌دوخت؛ [[جامه]] خود را وصله می‌کرد؛ بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد. روزی پرده‌ای بر در [[خانه]] او آویخته شده بود که نقش و نگار داشت؛ پس، به یکی از [[زنان]] خویش گفت: "این پرده را از نظرم پنهان کن که هرگاه بدان می‌نگرم، دنیاو زیورهای آن را به یاد می‌آورم". ‌ آن حضرت با تمام [[قلب]] خویش از [[دنیا]] روی گرداند و یاد آن را از وجود خود راند و [[دوست]] داشت که [[زینت]] دنیا از او [[نهان]] ماند تا زیوری از آن برندارد. [[دنیا]] را [[پایدار]] نمی‌دانست و در آن [[امید]] ماندن نداشت. پس، آن را از وجود خود بیرون کرد و [[دل]] از آن برداشت و دیده از آن برگرفت. آری؛ کسی که چیزی را [[دشمن]] دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وی بر زبان رود"<ref>نهج البلاغه، ص۲۲۸.</ref>.


[[امام صادق]]{{ع}} نیز در این‌ باره می‌فرماید: "[[خداوند]] [[رسول]] خویش را به [[[اخلاق نیک]] و [[پسندیده]] مخصوص کرد؛ شما هم خود را بیازمایید؛ اگر آن [اخلاق نیک در شما بود، خدای را [[سپاس]] بگویید و از او بخواهید تا آن را در شما بیفزاید". سپس [[امام]]{{ع}} آنها ([اخلاق نیک و پسندیده [[پیامبر]]{{صل}}) را بدین ترتیب، در ده [[خصلت]] برشمرد: "[[یقین]]، [[قناعت]]، [[صبر]]، [[شکر]]، [[بردباری]]، [[خوش‌خلقی]]، [[سخاوت]]، [[غیرت]]، [[شجاعت]] و [[جوانمردی]]"<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۲۲۱؛ معانی الأخبار، ص۱۹۱ - ۱۹۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص۵۵۴ - ۵۵۵؛ الکافی، ج ۲، ص۵۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۲-۵۷۳.</ref>
[[امام صادق]]{{ع}} نیز در این‌ باره می‌فرماید: "[[خداوند]] [[رسول]] خویش را به [[اخلاق نیک]] و پسندیده مخصوص کرد؛ شما هم خود را بیازمایید؛ اگر آن [اخلاق نیک در شما بود، خدای را [[سپاس]] بگویید و از او بخواهید تا آن را در شما بیفزاید". سپس [[امام]]{{ع}} آنها ([اخلاق نیک و پسندیده [[پیامبر]]{{صل}}) را بدین ترتیب، در ده خصلت برشمرد: "[[یقین]]، قناعت، [[صبر]]، [[شکر]]، [[بردباری]]، [[خوش‌خلقی]]، [[سخاوت]]، [[غیرت]]، [[شجاعت]] و [[جوانمردی]]"<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۲۲۱؛ معانی الأخبار، ص۱۹۱ - ۱۹۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص۵۵۴ - ۵۵۵؛ الکافی، ج ۲، ص۵۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۲-۵۷۳.</ref>


== قناعت؛ از بایستگی‌های ایمان‌==
== قناعت؛ از بایستگی‌های ایمان‌==
نقل شده که پیامبر{{صل}} فرموده است: "سزاوار است که [[مؤمن]]، هشت خصلت داشته باشد: داشتن [[وقار]] در [[ناملایمات]]؛ [[شکیبایی]] در [[بلا]]؛ شکر در هنگام [[گشایش]]؛ قناعت به آن‌چه [[خداوند متعال]] به او داده است؛ [[ستم]] نکردن به [[دشمنان]]؛ [[مزاحم]] [[دوستان]] نشدن؛ در [[رنج]] بودن تن و در [[آسایش]] بودن [[مردم]] از او"<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۳۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص۴۰۶؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۴ و محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص۶۱۶.</ref>.
نقل شده که پیامبر{{صل}} فرموده است: "سزاوار است که [[مؤمن]]، هشت خصلت داشته باشد: داشتن [[وقار]] در [[ناملایمات]]؛ [[شکیبایی]] در [[بلا]]؛ شکر در هنگام [[گشایش]]؛ قناعت به آن‌چه [[خداوند متعال]] به او داده است؛ [[ستم]] نکردن به [[دشمنان]]؛ مزاحم [[دوستان]] نشدن؛ در [[رنج]] بودن تن و در [[آسایش]] بودن [[مردم]] از او"<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۳۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص۴۰۶؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۴ و محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص۶۱۶.</ref>.


همچنین آن حضرت فرموده است: "... [[مالی]] سودمندتر از قناعت نیست و [[آدمی]] باید با [[مال]] اندکی که [[زندگی]] را کفایت می‌کند، بسازد و از زیاده خواهی دست باز دارد..."<ref>الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص۲۵۶؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۷، ص۸۴: المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص۳۹۳ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص۱۷۱.</ref>. و همچنین از ایشان نقل شده است: "قانع باش تا [[شکر]] گزارترین [[مردم]] باشی"<ref>مجموعه ورام، ج ۱، ص۱۶۳؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۱۸ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۸۸۲.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۳ ـ ۵۷۴.</ref>
همچنین آن حضرت فرموده است: "... [[مالی]] سودمندتر از قناعت نیست و [[آدمی]] باید با [[مال]] اندکی که [[زندگی]] را کفایت می‌کند، بسازد و از زیاده خواهی دست باز دارد..."<ref>الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص۲۵۶؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۷، ص۸۴: المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص۳۹۳ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص۱۷۱.</ref>. و همچنین از ایشان نقل شده است: "قانع باش تا [[شکر]] گزارترین [[مردم]] باشی"<ref>مجموعه ورام، ج ۱، ص۱۶۳؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۱۸ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۸۸۲.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۳ ـ ۵۷۴.</ref>


== [[قناعت]]، از ویژگی‌های [[عقل]] ==
== قناعت، از ویژگی‌های [[عقل]] ==
[[پیامبر خاتم]]{{صل}} فرموده‌اند: "[[خداوند]]، عقل را از نوری ذخیره و پنهان در [[علم]] ازلیِ خود آفرید و هیچ [[پیامبر]] فرستاده شده و [[فرشته]] مقرّبی را بر آن [[آگاه]] نساخت؛ مگر آنکه [[دانش]] را [[جان]] آن؛ [[فهم]] را روحش؛ [[زهد]] را سرش؛ [[حیا]] را چشمانش؛ [[حکمت]] را زبانش؛ مهر را همّتش؛ و [[رحمت]] را دلش قرار داد و آن گاه ده چیز را در وی جا داد و او را به سبب آنها [[توانایی]] بخشید: [[یقین]]، [[ایمان]]، [[راستی]]، [[آرامش]]، [[اخلاص]]، [[مدارا]]، [[بخشش]]، قناعت، [[تسلیم]] بودن و [[سپاسگزاری]]"<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۹۷؛ امالی طوسی، ص۵۴۲؛ روضة الواعظین، ج ۱، ص۳ و معانی الاخبار، ص۳۱۲.</ref>.<ref>علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۴.</ref>
[[پیامبر خاتم]]{{صل}} فرموده‌اند: "[[خداوند]]، عقل را از نوری ذخیره و پنهان در [[علم]] ازلیِ خود آفرید و هیچ [[پیامبر]] فرستاده شده و [[فرشته]] مقرّبی را بر آن [[آگاه]] نساخت؛ مگر آنکه [[دانش]] را [[جان]] آن؛ فهم را روحش؛ [[زهد]] را سرش؛ [[حیا]] را چشمانش؛ [[حکمت]] را زبانش؛ مهر را همّتش؛ و [[رحمت]] را دلش قرار داد و آن گاه ده چیز را در وی جا داد و او را به سبب آنها [[توانایی]] بخشید: [[یقین]]، [[ایمان]]، [[راستی]]، [[آرامش]]، [[اخلاص]]، [[مدارا]]، [[بخشش]]، قناعت، [[تسلیم]] بودن و [[سپاسگزاری]]"<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۹۷؛ امالی طوسی، ص۵۴۲؛ روضة الواعظین، ج ۱، ص۳ و معانی الاخبار، ص۳۱۲.</ref>.<ref>علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۴.</ref>


== [[آثار قناعت]] ==  
== آثار قناعت ==  
# '''در [[دنیا]]:''' آن حضرت در این باره فرموده است: "کسی که به اندک قناعت کند، از بسیار (و زیاد) [[بی‌نیاز]] شود و کسی که به بسیار بی‌نیاز نشود، به چیز اندک و [[پست]] نیازمند شود"<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص۳۰۱؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص۱۸۲ - ۱۸۳ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص۴۲۲.</ref>‌. همچنین آن حضرت، درباره [[روحیه]] [[آزمندی]] در برخی [[انسان‌ها]] فرموده است: "دو [[آزمند]]، (هیچ گاه) [[سیر]] نمی‌شوند: جویای دنیا و جویای دانش؛ پس، کسی که از دنیا به آن‌چه خداوند برایش [[حلال]] کرده است، قناعت کند، سالم می‌ماند"<ref>الکافی، ج ۱، ص۴۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص۳۲۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۴، ص۷۷ و شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۳۸.</ref>‌. [[نبی گرامی اسلام]]{{صل}} در [[روایت]] دیگری، از آثار ([[دنیایی]]) قناعت این چنین یاد می‌فرماید: "هر کس به [[زندگی]] اندک قناعت کند، خداوند به عمل‌اند ک او [[راضی]] خواهد شد و هر کس دنبال [[مال]] [[حلال]] برود، [[زندگی]] بر او آسان می‌شود و [[دنیا]] را به [[خوشی]] می‌گذراند"<ref>بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۶۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص۱۳۵ و حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۵۷.</ref>‌. آن حضرت [[قناعت]] را مایه [[آسودگی]] [[انسان]] می‌دانست<ref>اعلام الدین، ص۳۴۱ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۸۵.</ref>.
# '''در [[دنیا]]:''' آن حضرت در این باره فرموده است: "کسی که به اندک قناعت کند، از بسیار (و زیاد) بی‌نیاز شود و کسی که به بسیار بی‌نیاز نشود، به چیز اندک و [[پست]] نیازمند شود"<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص۳۰۱؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص۱۸۲ - ۱۸۳ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص۴۲۲.</ref>‌. همچنین آن حضرت، درباره روحیه آزمندی در برخی [[انسان‌ها]] فرموده است: "دو آزمند، (هیچ گاه) [[سیر]] نمی‌شوند: جویای دنیا و جویای دانش؛ پس، کسی که از دنیا به آن‌چه خداوند برایش [[حلال]] کرده است، قناعت کند، سالم می‌ماند"<ref>الکافی، ج ۱، ص۴۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص۳۲۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۴، ص۷۷ و شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۳۸.</ref>‌. [[نبی گرامی اسلام]]{{صل}} در [[روایت]] دیگری، از آثار ([[دنیایی]]) قناعت این چنین یاد می‌فرماید: "هر کس به [[زندگی]] اندک قناعت کند، خداوند به عمل‌اند ک او [[راضی]] خواهد شد و هر کس دنبال [[مال]] [[حلال]] برود، [[زندگی]] بر او آسان می‌شود و [[دنیا]] را به [[خوشی]] می‌گذراند"<ref>بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۶۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص۱۳۵ و حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۵۷.</ref>‌. آن حضرت قناعت را مایه آسودگی [[انسان]] می‌دانست<ref>اعلام الدین، ص۳۴۱ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۸۵.</ref>.
# '''در عقبی ([[آخرت]])‌:''' [[ابوذر]] می‌گوید: "روزی به [[پیامبر اسلام]] گفتم: ای [[رسول خدا]]! آیا آن کسانی که از [[خدا]] ترسان‌اند و در مقابل وی [[فروتنی]] می‌ورزند و [[ذکر خدا]] را بسیار می‌گویند؛ آنان به سوی [[بهشت]] [[سبقت]] می‌گیرند؟ [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود: "نه! بلکه آنان فقرای مسلمین‌اند. مراد از فقرای [[مسلمین]]، آن مؤمنی است که به حلال اندک قناعت می‌کند و آنها پای بر گردن [[مردم]] می‌گذارند تا به بهشت می‌رسند؛ پس [[نگهبانان]] جنّت به آنها می‌گویند: آیا به [[حساب]] شما رسیدگی شده است؟"‌ می‌گویند: "ما به چه چیز [[محاسبه]] شویم؟ [[مالی]] نداشتیم تا با آن [[ستم]] یا [[عدالت]] کنیم و از دنیا چیزی به دست ما نرسیده بود تا امساک کرده، آن را نگه داریم یا آن را میان مردم پخش کنیم؛ ما فقط پروردگارمان را می‌پرستیدیم تا آن [[زمان]] که ما را به سرای جاودان خواند و ما هم او را [[اجابت]] کردیم و بدین [[جهان]] آمدیم"<ref>اعلام الدین، ص۱۹۵؛ امالی طوسی، ص۵۳۲، مجموعه ورام، ج ۲، ص۵۷ و مکارم الاخلاق، ص۴۶۳.</ref>. ‌ " همچنین آن حضرت روزی خطاب به [[راوی]] این [[حدیث]] فرمود: "به آن‌چه به تو داده شده است، قناعت کن تا [[حسابرسی]]، بر تو آسان شود"<ref>بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۸۹؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۶۲ و اعلام الدین، ۳۴۴.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۴ ـ ۵۷۵.</ref>
# '''در عقبی ([[آخرت]])‌:''' [[ابوذر]] می‌گوید: "روزی به [[پیامبر اسلام]] گفتم: ای [[رسول خدا]]! آیا آن کسانی که از [[خدا]] ترسان‌اند و در مقابل وی [[فروتنی]] می‌ورزند و [[ذکر خدا]] را بسیار می‌گویند؛ آنان به سوی [[بهشت]] [[سبقت]] می‌گیرند؟ [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود: "نه! بلکه آنان فقرای مسلمین‌اند. مراد از فقرای [[مسلمین]]، آن مؤمنی است که به حلال اندک قناعت می‌کند و آنها پای بر گردن [[مردم]] می‌گذارند تا به بهشت می‌رسند؛ پس نگهبانان جنّت به آنها می‌گویند: آیا به حساب شما رسیدگی شده است؟"‌ می‌گویند: "ما به چه چیز [[محاسبه]] شویم؟ [[مالی]] نداشتیم تا با آن [[ستم]] یا [[عدالت]] کنیم و از دنیا چیزی به دست ما نرسیده بود تا امساک کرده، آن را نگه داریم یا آن را میان مردم پخش کنیم؛ ما فقط پروردگارمان را می‌پرستیدیم تا آن [[زمان]] که ما را به سرای جاودان خواند و ما هم او را [[اجابت]] کردیم و بدین [[جهان]] آمدیم"<ref>اعلام الدین، ص۱۹۵؛ امالی طوسی، ص۵۳۲، مجموعه ورام، ج ۲، ص۵۷ و مکارم الاخلاق، ص۴۶۳.</ref>. ‌ " همچنین آن حضرت روزی خطاب به راوی این [[حدیث]] فرمود: "به آن‌چه به تو داده شده است، قناعت کن تا [[حسابرسی]]، بر تو آسان شود"<ref>بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۸۹؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۶۲ و اعلام الدین، ۳۴۴.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۴ ـ ۵۷۵.</ref>


== جایگاه شخص قانع نزد [[خداوند متعال‌]]==
== جایگاه شخص قانع نزد [[خداوند متعال‌]]==
[[پیامبر خدا]]{{صل}} فرموده است، [[خداوند]] می‌فرماید: "[[جوان]] [[معتقد]] به [[قضا و قدر]] من؛ [[خشنود]] از کتاب من؛ قناعت کننده به روزی من و رها کننده [[خواسته‌های نفس]] به خاطر من، یکی از [[فرشتگان]] من است"<ref>مجموعه ورام، ج ۱، ص۳۷ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۷۸۶.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۵.</ref>
[[پیامبر خدا]]{{صل}} فرموده است، [[خداوند]] می‌فرماید: "[[جوان]] [[معتقد]] به [[قضا و قدر]] من؛ [[خشنود]] از کتاب من؛ قناعت کننده به روزی من و رها کننده خواسته‌های نفس به خاطر من، یکی از [[فرشتگان]] من است"<ref>مجموعه ورام، ج ۱، ص۳۷ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۷۸۶.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۵۷۵.</ref>


==[[صرفه‌جویی]]==
== [[صرفه‌جویی]] ==
صرفه‌جویی و عدم [[اسراف]] و [[تبذیر]] در تمامی ابعاد [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] مورد تأکید [[دستورات]] [[دین مبین اسلام]] است. صرفه‌جویی یکی از معیارهای تعیین [[الگوی مصرف]]، از عوامل [[فرهنگی]] کار و [[سرمایه]] است. اما تشخیص آن مشکل و به شرایط [[اقتصادی]] و نوع [[تولید]] بستگی دارد. در شرایط [[رشد]] وقتی [[جامعه]] نیاز به کار دارد باید محصولات [[کشاورزی]]، صنعتی و [[دامداری]] به [[مصرف]] برسند، تا چرخۀ تولید و کار، آهنگ سریع‌تری پیدا کند. در اینجاست که صرفه‌جویی یک عامل بازدارنده و ضد [[توسعه]] تلقی می‌شود در شرایطی که تولید در حد نیاز جامعه نیست، بی‌گمان صرفه‌جویی می‌تواند یکی از معیارهای اصیل الگوی مصرف باشد.
صرفه‌جویی و عدم [[اسراف]] و [[تبذیر]] در تمامی ابعاد [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] مورد تأکید [[دستورات]] [[دین مبین اسلام]] است. صرفه‌جویی یکی از معیارهای تعیین الگوی مصرف، از عوامل [[فرهنگی]] کار و سرمایه است. اما تشخیص آن مشکل و به شرایط [[اقتصادی]] و نوع [[تولید]] بستگی دارد. در شرایط [[رشد]] وقتی [[جامعه]] نیاز به کار دارد باید محصولات [[کشاورزی]]، صنعتی و دامداری به [[مصرف]] برسند، تا چرخۀ تولید و کار، آهنگ سریع‌تری پیدا کند. در اینجاست که صرفه‌جویی یک عامل بازدارنده و ضد [[توسعه]] تلقی می‌شود در شرایطی که تولید در حد نیاز جامعه نیست، بی‌گمان صرفه‌جویی می‌تواند یکی از معیارهای اصیل الگوی مصرف باشد.


بخشی از [[فرهنگ]] صرفه‌جویی در [[اسلام]] به [[توزیع]] مازاد و بهره‌مند کردن دیگران از درآمد شخصی باز می‌شود که بالاخره وجود افراد نیازمند در جامعه در همۀ شرایط رشد و رکود [[اقتصاد جامعه]] متصور است.  
بخشی از [[فرهنگ]] صرفه‌جویی در [[اسلام]] به توزیع مازاد و بهره‌مند کردن دیگران از درآمد شخصی باز می‌شود که بالاخره وجود افراد نیازمند در جامعه در همۀ شرایط رشد و رکود اقتصاد جامعه متصور است.  


نکتۀ مهم در حل این معضل آن است که صرفه‌جویی یک امر نسبی است و می‌تواند در زمان‌های مختلف و شرایط متفاوت معنی قابل تغییری داشته باشد. از این رو فرهنگ صرفه‌جویی با افزایش مصرف که لازمۀ رشد و توسعه به ویژه در بخش تولید است، منافات ندارد. در [[حقیقت]] سرعت بخشیدن به چرخه تولید، [[میزان]] مصرف را بالا می‌برد، اما در حد بالای مصرف نیز به لحاظ قشر کم درآمد جامعه، می‌توان صرفه‌جویی کرد و صرفه‌جویی به این معنا هرگز پایین آوردن مصرف را به دنبال ندارد. می‌توان از مصرف بالا به صورت شخصی و هم به صورت [[کمک به دیگران]] استفاده کرد.
نکتۀ مهم در حل این معضل آن است که صرفه‌جویی یک امر نسبی است و می‌تواند در زمان‌های مختلف و شرایط متفاوت معنی قابل تغییری داشته باشد. از این رو فرهنگ صرفه‌جویی با افزایش مصرف که لازمۀ رشد و توسعه به ویژه در بخش تولید است، منافات ندارد. در [[حقیقت]] سرعت بخشیدن به چرخه تولید، [[میزان]] مصرف را بالا می‌برد، اما در حد بالای مصرف نیز به لحاظ قشر کم درآمد جامعه، می‌توان صرفه‌جویی کرد و صرفه‌جویی به این معنا هرگز پایین آوردن مصرف را به دنبال ندارد. می‌توان از مصرف بالا به صورت شخصی و هم به صورت کمک به دیگران استفاده کرد.


صرفه‌جویی که اسلام آن را توصیه می‌کند، مانند صرفه‌جویی است که یک [[پزشک]] به صورت [[رژیم]] غذایی به [[بیمار]] می‌دهد. که شخص در هر دو صورت می‌تواند مازاد مصرف خود را به دیگران که نیازمندند بدهد، تا همه [[سلامت روحی]] و جسمی خود را [[حفظ]] کنند و از [[مصرف]] بالا برای [[تولید]] و [[اشتغال]] بیشتر استفاده کند<ref>فقه سیاسی، ج۴، ص۱۵۸ – ۱۵۷.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص۲۱۷.</ref>
صرفه‌جویی که اسلام آن را توصیه می‌کند، مانند صرفه‌جویی است که یک پزشک به صورت [[رژیم]] غذایی به [[بیمار]] می‌دهد. که شخص در هر دو صورت می‌تواند مازاد مصرف خود را به دیگران که نیازمندند بدهد، تا همه سلامت روحی و جسمی خود را [[حفظ]] کنند و از [[مصرف]] بالا برای [[تولید]] و [[اشتغال]] بیشتر استفاده کند<ref>فقه سیاسی، ج۴، ص۱۵۸ – ۱۵۷.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص۲۱۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش