پرش به محتوا

کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = کاروان اسیران اهل بیت
| موضوع مرتبط = کاروان اسیران اهل بیت
| عنوان مدخل  = [[کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه]]
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه در تاریخ اسلامی]] - [[کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه در معارف و سیره حسینی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== روانه کردن [[خاندان]] [[سید الشهدا]] {{ع}} به کوفه ==
== روانه کردن خاندان [[سید الشهدا]] {{ع}} به کوفه ==
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: [[عمر بن سعد]]، بقیّه [[روز عاشورا]] و نیز تا ظهر [[روز]] بعد را [در کربلا]ماند و سپس به [[لشکر]]، [[فرمان]] حرکت داد و در حالی که [[دختران]] و [[خواهران]] [[حسین]] {{ع}} و همه [[زنان]] و [[کودکان]] کاروان [[اسیران]] با او بودند، رو به کوفه نهاد که در میان آنان، [[زین العابدین]] {{ع}} نیز بود. ایشان، شکمْ رَوش داشت و نزدیک به [[مرگ]] بود<ref>{{عربی|أَقَامَ [عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ] بَقِيَّةَ يَوْمِهِ وَ الْيَوْمَ الثَّانِيَ‏ إِلَى‏ زَوَالِ‏ الشَّمْسِ‏ ثُمَّ نَادَى فِي النَّاسِ بِالرَّحِيلِ وَ تَوَجَّهَ إِلَى الْكُوفَةِ وَ مَعَهُ بَنَاتُ الْحُسَيْنِ وَ أَخَوَاتُهُ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فِيهِمْ وَ هُوَ مَرِيضٌ بِالذِّرْبِ وَ قَدْ أَشْفَى‏}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۰).</ref>.
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: [[عمر بن سعد]]، بقیّه [[روز عاشورا]] و نیز تا ظهر [[روز]] بعد را [در کربلا]ماند و سپس به [[لشکر]]، [[فرمان]] حرکت داد و در حالی که [[دختران]] و [[خواهران]] [[حسین]] {{ع}} و همه [[زنان]] و [[کودکان]] کاروان [[اسیران]] با او بودند، رو به کوفه نهاد که در میان آنان، [[زین العابدین]] {{ع}} نیز بود. ایشان، شکمْ رَوش داشت و نزدیک به [[مرگ]] بود<ref>{{عربی|أَقَامَ [عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ] بَقِيَّةَ يَوْمِهِ وَ الْيَوْمَ الثَّانِيَ‏ إِلَى‏ زَوَالِ‏ الشَّمْسِ‏ ثُمَّ نَادَى فِي النَّاسِ بِالرَّحِيلِ وَ تَوَجَّهَ إِلَى الْكُوفَةِ وَ مَعَهُ بَنَاتُ الْحُسَيْنِ وَ أَخَوَاتُهُ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فِيهِمْ وَ هُوَ مَرِيضٌ بِالذِّرْبِ وَ قَدْ أَشْفَى‏}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۰).</ref>.


در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل است که:: عمر بن سعد، پس از [[کشتن حسین]] {{ع}}، دو روز [در کربلا] توقّف کرد و سپس به سوی کوفه حرکت نمود و دختران و خواهران و کودکانِ همراه حسین {{ع}} و نیز زین العابدین {{ع}} را - که [[بیمار]] بود - با خود برد<ref>{{عربی|أَقَامَ عُمَرُ [بْنُ سَعدٍ] بَعْدَ قَتْلِهِ [أَيِ الحُسَيْنِ {{ع}}] يَوْمَيْنِ، ثُمَّ ارْتَحَلَ إلَى الْكُوفَةِ، وَ حَمَلَ مَعَهُ بَنَاتِ الحُسَيْن {{ع}} وَ أَخَوَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ الصِّبْيَانِ، وَعَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ {{ع}} مَرِيضٌ}} (الکامل فی التاریخ: ج۲، ص۵۷۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۱.</ref>
در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل است که:: عمر بن سعد، پس از [[کشتن حسین]] {{ع}}، دو روز [در کربلا] توقّف کرد و سپس به سوی کوفه حرکت نمود و دختران و خواهران و کودکانِ همراه حسین {{ع}} و نیز زین العابدین {{ع}} را - که [[بیمار]] بود - با خود برد<ref>{{عربی|أَقَامَ عُمَرُ [بْنُ سَعدٍ] بَعْدَ قَتْلِهِ [أَيِ الحُسَيْنِ {{ع}}] يَوْمَيْنِ، ثُمَّ ارْتَحَلَ إلَى الْكُوفَةِ، وَ حَمَلَ مَعَهُ بَنَاتِ الحُسَيْن {{ع}} وَ أَخَوَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ الصِّبْيَانِ، وَعَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ {{ع}} مَرِيضٌ}} (الکامل فی التاریخ: ج۲، ص۵۷۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۱.</ref>


== [[وداع]] [[خانواده]] [[امام]] {{ع}} با [[شهیدان]] ==
== وداع [[خانواده]] [[امام]] {{ع}} با [[شهیدان]] ==
از [[قرة بن قیس تمیمی]] نقل شده است: به زنان و خانواده و [[فرزندان حسین]] {{ع}}، هنگامی که بر [جنازه] او گذشتند، نگریستم. [[شیون]] می‌کردند و صورت خود را می‌خراشیدند.... هر چه را از یاد ببرم، سخن [[زینب]]، دختر [[فاطمه]] را به هنگام گذر بر برادرِ به [[خاک]] افتاده‌اش از یاد نمی‌برم که می‌گفت: «وا محمّدا! وا محمّدا! [[فرشتگان]] [[آسمان]] بر تو [[درود]] بفرستند! این، حسین است که به صحرا افتاده و در [[خون]] خفته و دست و پا بُریده است. وا محمّدا! دخترانت، [[اسیر]] گشته‌اند و فرزندانت، قطعه قطعه شده‌اند و باد صبا بر آنها می‌وزد». به [[خدا]] [[سوگند]] که [[زینب]]، [[دوست]] و [[دشمن]] را گریاند<ref>{{عربی|نَظَرْتُ إَلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ {{ع}} وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ.... قَالَ: فَمَا نَسِيتُ مِنَ الأَشْيَاءِ، لَا أَنْسَ قَوْلَ زَيْنَبَ ابْنَةِ فَاطِمَةَ حِينَ مَرَّتْ بِأَخِيهَا الْحُسَيْنِ {{ع}} صَرِيعَاً، وَ هِيَ تَقُولُ: يَا مُحَمَّدَاهْ، يَا مُحَمَّدَاهْ، صَلَّى عَلَيْكَ مَلائِكَةُ السَّمَاءِ، هَذَا الحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ، مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، يَا مُحَمَّدَاهْ، وَ بَناتُكَ سَبَايَا، وَ ذُرِّيَّتُكَ مُقَتَّلَةٌ تَسْفِي عَلَيْهَا الصَّبَا قَالَ: فَأَبْكَتْ وَاللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۱).</ref>.
از [[قرة بن قیس تمیمی]] نقل شده است: به زنان و خانواده و [[فرزندان حسین]] {{ع}}، هنگامی که بر [جنازه] او گذشتند، نگریستم. [[شیون]] می‌کردند و صورت خود را می‌خراشیدند.... هر چه را از یاد ببرم، سخن [[زینب]]، دختر [[فاطمه]] را به هنگام گذر بر برادرِ به [[خاک]] افتاده‌اش از یاد نمی‌برم که می‌گفت: «وا محمّدا! وا محمّدا! [[فرشتگان]] [[آسمان]] بر تو [[درود]] بفرستند! این، حسین است که به صحرا افتاده و در [[خون]] خفته و دست و پا بُریده است. وا محمّدا! دخترانت، [[اسیر]] گشته‌اند و فرزندانت، قطعه قطعه شده‌اند و باد صبا بر آنها می‌وزد». به [[خدا]] [[سوگند]] که [[زینب]]، [[دوست]] و [[دشمن]] را گریاند<ref>{{عربی|نَظَرْتُ إَلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ {{ع}} وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ.... قَالَ: فَمَا نَسِيتُ مِنَ الأَشْيَاءِ، لَا أَنْسَ قَوْلَ زَيْنَبَ ابْنَةِ فَاطِمَةَ حِينَ مَرَّتْ بِأَخِيهَا الْحُسَيْنِ {{ع}} صَرِيعَاً، وَ هِيَ تَقُولُ: يَا مُحَمَّدَاهْ، يَا مُحَمَّدَاهْ، صَلَّى عَلَيْكَ مَلائِكَةُ السَّمَاءِ، هَذَا الحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ، مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، يَا مُحَمَّدَاهْ، وَ بَناتُكَ سَبَايَا، وَ ذُرِّيَّتُكَ مُقَتَّلَةٌ تَسْفِي عَلَيْهَا الصَّبَا قَالَ: فَأَبْكَتْ وَاللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۱).</ref>.


از کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] در یادکرد کشته شدن [[امام حسین]] {{ع}} و خاندانش نقل است که: [[زنان]] را از خیمه‌ها بیرون کردند و خیمه‌ها را به [[آتش]] کشیدند. زنان، سرْبرهنه و بی‌چادر و پابرهنه و گریان، بیرون دویدند و به سانِ [[اسیران]] در بند و [[خوار]]، راه می‌رفتند و می‌گفتند: شما را به خدا، ما را بر [[قتلگاه]] [[حسین]]، عبور دهید! و هنگامی که نگاه زنان به کشتگان افتاد، [[صیحه]] کشیدند و بر صورت خود زدند. [[راوی]] می‌گوید: به خدا سوگند، زینب، دختر [[علی]] را فراموش نمی‌کنم که بر حسین {{ع}} ناله می‌زد و با آوایی اندوهناک و دلی غمین می‌گفت: «وا محمّدا!... به خدا سوگند، [زینب {{س}}] هر دشمن و [[دوستی]] را گریاند. آنگاه [[سکینه]]، پیکر [پدرش] حسین {{ع}} را در آغوش گرفت. گروهی از [[بادیه‌نشینان]]، گرد آمدند و او را از حسین، جدا کردند<ref>{{عربی|أَخْرَجُوا النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ‏ حَافِيَاتٍ‏ بَاكِيَاتٍ‏ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ‏ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ [الرَّاوِي]: فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ {{ع}} تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ: وَا مُحَمَّدَاهْ... قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ}} (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۱.</ref>
از کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] در یادکرد کشته شدن [[امام حسین]] {{ع}} و خاندانش نقل است که: [[زنان]] را از خیمه‌ها بیرون کردند و خیمه‌ها را به [[آتش]] کشیدند. زنان، سرْبرهنه و بی‌چادر و پابرهنه و گریان، بیرون دویدند و به سانِ [[اسیران]] در بند و [[خوار]]، راه می‌رفتند و می‌گفتند: شما را به خدا، ما را بر [[قتلگاه]] [[حسین]]، عبور دهید! و هنگامی که نگاه زنان به کشتگان افتاد، [[صیحه]] کشیدند و بر صورت خود زدند. [[راوی]] می‌گوید: به خدا سوگند، زینب، دختر [[علی]] را فراموش نمی‌کنم که بر حسین {{ع}} ناله می‌زد و با آوایی اندوهناک و دلی غمین می‌گفت: «وا محمّدا!... به خدا سوگند، [زینب {{س}}] هر دشمن و [[دوستی]] را گریاند. آنگاه [[سکینه]]، پیکر [پدرش] حسین {{ع}} را در آغوش گرفت. گروهی از [[بادیه‌نشینان]]، گرد آمدند و او را از حسین، جدا کردند<ref>{{عربی|أَخْرَجُوا النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ‏ حَافِيَاتٍ‏ بَاكِيَاتٍ‏ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ‏ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ [الرَّاوِي]: فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ {{ع}} تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ: وَا مُحَمَّدَاهْ... قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ}} (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۱.</ref>


== چگونگی ورود [[خاندان پیامبر]] {{صل}} به [[کوفه]] ==
== چگونگی ورود خاندان پیامبر {{صل}} به [[کوفه]] ==
از [[حذلم بن ستیر]] نقل است که: [[محرّم]] [[سال]] ۶۱، به کوفه وارد شدم، در هنگامی که [[زین العابدین]] {{ع}} با [[زنان]] [خانواده‌اش] از [[کربلا]] باز می‌گشت و [[سربازان]] با آنان بودند و در محاصره‌شان داشتند و [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمده بودند. هنگامی که آنان را، سوار بر شترانِ بی‌جهاز، وارد کردند، زنان [[کوفی]] به [[گریه و زاری]] پرداختند. شنیدم که زین العابدین {{ع}} با صدایی آهسته، ناشی از [[بیماری]] و درد یوغ، دست بسته به گردن می‌گوید: «هان! این زنان می‌گِریند. پس چه کسی ما را کُشت؟!»<ref>{{عربی|قَدِمْتُ الْكُوفَةَ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ‏ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ‏ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ فَسَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ هُوَ يَقُولُ بِصَوْتٍ ضَئِيلٍ- وَ قَدْ نَهَكَتْهُ الْعِلَّةُ وَ فِي عُنُقِهِ الْجَامِعَةُ وَ يَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ أَلَا إِنَّ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةَ يَبْكِينَ فَمَنْ قَتَلَنَا}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۳.</ref>
از [[حذلم بن ستیر]] نقل است که: [[محرّم]] [[سال]] ۶۱، به کوفه وارد شدم، در هنگامی که [[زین العابدین]] {{ع}} با [[زنان]] [خانواده‌اش] از [[کربلا]] باز می‌گشت و [[سربازان]] با آنان بودند و در محاصره‌شان داشتند و [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمده بودند. هنگامی که آنان را، سوار بر شترانِ بی‌جهاز، وارد کردند، زنان [[کوفی]] به [[گریه و زاری]] پرداختند. شنیدم که زین العابدین {{ع}} با صدایی آهسته، ناشی از [[بیماری]] و درد یوغ، دست بسته به گردن می‌گوید: «هان! این زنان می‌گِریند. پس چه کسی ما را کُشت؟!»<ref>{{عربی|قَدِمْتُ الْكُوفَةَ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ‏ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ‏ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ فَسَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ هُوَ يَقُولُ بِصَوْتٍ ضَئِيلٍ- وَ قَدْ نَهَكَتْهُ الْعِلَّةُ وَ فِي عُنُقِهِ الْجَامِعَةُ وَ يَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ أَلَا إِنَّ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةَ يَبْكِينَ فَمَنْ قَتَلَنَا}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۳.</ref>


== [[سخنرانی]] [[زینب]] {{س}} در میان [[کوفیان]] ==
== سخنرانی [[زینب]] {{س}} در میان [[کوفیان]] ==
از [[حذلم بن ستیر]] نقل است: [[زینب دختر علی]] {{ع}} را دیدم و [[زن]] باحیایی سخنورتر از او ندیده‌ام، و گویی از زبان [پدرش] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} سخن می‌گفت. او در آغاز به مردم اشاره کرد که: «ساکت شوید». نَفَس‌ها در سینه‌ها [[حبس]] شدند و آواها فرو خفتند. زینب {{س}} گفت: «[[ستایش]]، [[خدا]] راست و بر پدرم [[پیامبر خدا]]، [[درود]]! اما بعد، ای کوفیان و ای دغلکاران بی‌وفا! اشکتان، هرگز خشک مباد! و ناله‌تان هیچ‌گاه فرو خفته مباد! [[مَثَل]] شما، «مَثَل زنی است که رشته تابیده [به دست خویش] را پس از محکم کردن، از هم می‌گسست. سوگندهایتان را دستاویز [[فریب]] یکدیگر قرار می‌دهید»<ref>{{متن قرآن|كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ}} «و چون آن زن مباشید که پشم‌های رشته خود را پس از استوار بافتن پاره‌پاره وا می‌رشت؛ که سوگندتان را (دستاویز) نیرنگی میان خود گردانید» سوره نحل، آیه ۹۲.</ref>. هان! آیا جز لاف‌زنانِ گزافه‌گو و سینه‌های [[کینه‌جو]] میان شما هست؟ به گاهِ [[دیدار]]، نرم، و در برابر [[دشمن]]، [[ناتوان]]، و شکننده [[پیمان]] و تباه‌کننده تعهّدید. چه بد چیزی برای خود، پیش فرستاده‌اید که موجب [[خشم خدا]] بر شما و [[عذاب]] همیشگی می‌شود! [[گریه]] می‌کنید؟! آری به [[خدا]] [[سوگند]]، باید فراوان بگِریید و کم بخندید، که به [[ننگ و عار]] آن رسیده‌اید و هرگز از [[آلودگی]] آن، [[پاکیزه]] نخواهید شد. نگین [[مُهر]] [[پیامبری]] و سَرور [[جوانان]] بهشتی، [[پناهگاه]] نیکوکارانتان و جان‌پناه پیشامدهایتان و نشانه روشن راهتان و نردبان پیروزی‌تان را تنها گذاشتید و او را کشتید. چه بد باری را بر دوش می‌کشید! سرنگون و نگونسار باشید، که تلاشتان ناکام و دستانتان خالی ماند و [[بازی]] را باختید و در خشم خدا، [[خانه]] کردید و مُهر [[خواری]] و [[درماندگی]] بر پیشانی تان زده شد! وای بر شما! آیا می‌دانید چه جگری از [[محمّد]] {{صل}} دریدید؟! و چه خونی از او ریختید؟! و چه دُردانه‌ای را از او گرفتید؟! «بی‌گمان، کاری ناروا کردید. نزدیک است که [[آسمان‌ها]] از آن بشکافند و [[زمین]]، [[دهان]] باز کند و کوه‌ها فرو ریزند!»<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا * تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا}} «به راستی چیز ناپسندی پیش آورده‌اید! * نزدیک است که از آن، آسمان‌ها پاره‌پاره گردد و زمین شکافته شود و کوه‌ها در هم شکسته، فرو ریزند» سوره مریم، آیه ۸۹-۹۰.</ref>، به سانِ احمقان زشتکار، بر سرِ دُردانه او ریختید و زمین و [[آسمان]] را از سیاهی [[لشکر]]، پُر کردید. آیا از خونْ بارشِ آسمان، به شگفت می‌آیید؟! «عذاب [[آخرت]] که [[رسوا]] کننده‌تر است». مهلت خدا، سبُک‌سرتان نکند، که خدا عجله‌ای ندارد و از دست دادنِ [[فرصت]] [[انتقام]]، نگرانش نمی‌کند. هرگز! «به [[درستی]] که پروردگارت در کمین است»»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}} «بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است» سوره فجر، آیه ۱۴.</ref>. آنگاه [[زینب]] {{س}} خاموش شد. [[مردم]] را حیران و انگشت به دهان دیدم و پیرمردی گریان را دیدم که محاسنش خیس شده بود<ref>{{عربی|رَأَيْتُ زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ {{ع}} وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} قَالَ وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا- فَارْتَدَّتِ‏ الْأَنْفَاسُ‏ وَ سَكَتَتِ الْأَصْوَاتُ‏ فَقَالَتِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى أَبِي رَسُولِ اللَّهِ أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ وَ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْلِ‏ فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ فَمَا مَثَلُكُمْ إِلَّا {{متن قرآن|كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ}} أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَفُ- خَوَّارُونَ‏ فِي اللِّقَاءِ عَاجِزُونَ عَنِ الْأَعْدَاءِ نَاكِثُونَ لِلْبَيْعَةِ مُضَيِّعُونَ لِلذِّمَّةِ فَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ- أَ تَبْكُونَ إِي وَ اللَّهِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلًا فَلَقَدْ فُزْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا وَ لَنْ تَغْسِلُوا دَنَسَهَا عَنْكُمْ أَبَداً فَسَلِيلَ خَاتَمِ الرِّسَالَةِ وَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَلَاذَ خِيَرَتِكُمْ وَ مَفْزَعَ نَازِلَتِكُمْ وَ أَمَارَةَ مَحَجَّتِكُمْ- وَ مَدْرَجَةَ حُجَّتِكُمْ‏ خَذَلْتُمْ وَ لَهُ فَتَلْتُمْ‏ أَلَا سَاءَ مَا تَزِرُونَ فَتَعْساً وَ نُكْساً فَلَقَدْ خَابَ السَّعْيُ وَ تَرِبَتِ الْأَيْدِي‏ وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ- وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُمْ‏ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَصَبْتُمْ‏- {{متن قرآن|لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا * تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا}} {{عربی|وَ لَقَدْ أَتَيْتُمْ بِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ طِلَاعَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ قَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى}} فَلَا يَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهَلُ فَإِنَّهُ لَا يَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَ لَا يُخَافُ عَلَيْهِ فَوْتُ الثَّأْرِ كَلَّا {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}} قَالَ ثُمَّ سَكَتَتْ‏ فَرَأَيْتُ النَّاسَ حَيَارَى قَدْ رَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَ رَأَيْتُ شَيْخاً قَدْ بَكَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱ ش۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۲، ش۱۴۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۳.</ref>
از [[حذلم بن ستیر]] نقل است: [[زینب دختر علی]] {{ع}} را دیدم و [[زن]] باحیایی سخنورتر از او ندیده‌ام، و گویی از زبان [پدرش] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} سخن می‌گفت. او در آغاز به مردم اشاره کرد که: «ساکت شوید». نَفَس‌ها در سینه‌ها [[حبس]] شدند و آواها فرو خفتند. زینب {{س}} گفت: «[[ستایش]]، [[خدا]] راست و بر پدرم [[پیامبر خدا]]، [[درود]]! اما بعد، ای کوفیان و ای دغلکاران بی‌وفا! اشکتان، هرگز خشک مباد! و ناله‌تان هیچ‌گاه فرو خفته مباد! [[مَثَل]] شما، «مَثَل زنی است که رشته تابیده [به دست خویش] را پس از محکم کردن، از هم می‌گسست. سوگندهایتان را دستاویز [[فریب]] یکدیگر قرار می‌دهید»<ref>{{متن قرآن|كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ}} «و چون آن زن مباشید که پشم‌های رشته خود را پس از استوار بافتن پاره‌پاره وا می‌رشت؛ که سوگندتان را (دستاویز) نیرنگی میان خود گردانید» سوره نحل، آیه ۹۲.</ref>. هان! آیا جز لاف‌زنانِ گزافه‌گو و سینه‌های [[کینه‌جو]] میان شما هست؟ به گاهِ [[دیدار]]، نرم، و در برابر [[دشمن]]، [[ناتوان]]، و شکننده [[پیمان]] و تباه‌کننده تعهّدید. چه بد چیزی برای خود، پیش فرستاده‌اید که موجب [[خشم خدا]] بر شما و [[عذاب]] همیشگی می‌شود! [[گریه]] می‌کنید؟! آری به [[خدا]] [[سوگند]]، باید فراوان بگِریید و کم بخندید، که به [[ننگ و عار]] آن رسیده‌اید و هرگز از [[آلودگی]] آن، [[پاکیزه]] نخواهید شد. نگین [[مُهر]] [[پیامبری]] و سَرور [[جوانان]] بهشتی، [[پناهگاه]] نیکوکارانتان و جان‌پناه پیشامدهایتان و نشانه روشن راهتان و نردبان پیروزی‌تان را تنها گذاشتید و او را کشتید. چه بد باری را بر دوش می‌کشید! سرنگون و نگونسار باشید، که تلاشتان ناکام و دستانتان خالی ماند و [[بازی]] را باختید و در خشم خدا، [[خانه]] کردید و مُهر [[خواری]] و [[درماندگی]] بر پیشانی تان زده شد! وای بر شما! آیا می‌دانید چه جگری از [[محمّد]] {{صل}} دریدید؟! و چه خونی از او ریختید؟! و چه دُردانه‌ای را از او گرفتید؟! «بی‌گمان، کاری ناروا کردید. نزدیک است که [[آسمان‌ها]] از آن بشکافند و [[زمین]]، [[دهان]] باز کند و کوه‌ها فرو ریزند!»<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا * تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا}} «به راستی چیز ناپسندی پیش آورده‌اید! * نزدیک است که از آن، آسمان‌ها پاره‌پاره گردد و زمین شکافته شود و کوه‌ها در هم شکسته، فرو ریزند» سوره مریم، آیه ۸۹-۹۰.</ref>، به سانِ احمقان زشتکار، بر سرِ دُردانه او ریختید و زمین و [[آسمان]] را از سیاهی [[لشکر]]، پُر کردید. آیا از خونْ بارشِ آسمان، به شگفت می‌آیید؟! «عذاب [[آخرت]] که [[رسوا]] کننده‌تر است». مهلت خدا، سبُک‌سرتان نکند، که خدا عجله‌ای ندارد و از دست دادنِ [[فرصت]] [[انتقام]]، نگرانش نمی‌کند. هرگز! «به [[درستی]] که پروردگارت در کمین است»»<ref>{{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}} «بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است» سوره فجر، آیه ۱۴.</ref>. آنگاه [[زینب]] {{س}} خاموش شد. [[مردم]] را حیران و انگشت به دهان دیدم و پیرمردی گریان را دیدم که محاسنش خیس شده بود<ref>{{عربی|رَأَيْتُ زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ {{ع}} وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} قَالَ وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا- فَارْتَدَّتِ‏ الْأَنْفَاسُ‏ وَ سَكَتَتِ الْأَصْوَاتُ‏ فَقَالَتِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى أَبِي رَسُولِ اللَّهِ أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ وَ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْلِ‏ فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ فَمَا مَثَلُكُمْ إِلَّا {{متن قرآن|كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ}} أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَفُ- خَوَّارُونَ‏ فِي اللِّقَاءِ عَاجِزُونَ عَنِ الْأَعْدَاءِ نَاكِثُونَ لِلْبَيْعَةِ مُضَيِّعُونَ لِلذِّمَّةِ فَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ- أَ تَبْكُونَ إِي وَ اللَّهِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلًا فَلَقَدْ فُزْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا وَ لَنْ تَغْسِلُوا دَنَسَهَا عَنْكُمْ أَبَداً فَسَلِيلَ خَاتَمِ الرِّسَالَةِ وَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَلَاذَ خِيَرَتِكُمْ وَ مَفْزَعَ نَازِلَتِكُمْ وَ أَمَارَةَ مَحَجَّتِكُمْ- وَ مَدْرَجَةَ حُجَّتِكُمْ‏ خَذَلْتُمْ وَ لَهُ فَتَلْتُمْ‏ أَلَا سَاءَ مَا تَزِرُونَ فَتَعْساً وَ نُكْساً فَلَقَدْ خَابَ السَّعْيُ وَ تَرِبَتِ الْأَيْدِي‏ وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ- وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُمْ‏ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَصَبْتُمْ‏- {{متن قرآن|لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا * تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا}} {{عربی|وَ لَقَدْ أَتَيْتُمْ بِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ طِلَاعَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ قَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى}} فَلَا يَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهَلُ فَإِنَّهُ لَا يَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَ لَا يُخَافُ عَلَيْهِ فَوْتُ الثَّأْرِ كَلَّا {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}} قَالَ ثُمَّ سَكَتَتْ‏ فَرَأَيْتُ النَّاسَ حَيَارَى قَدْ رَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَ رَأَيْتُ شَيْخاً قَدْ بَكَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱ ش۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۲، ش۱۴۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۳.</ref>


== [[سخنرانی]] [[فاطمه]] صُغرا در میان [[کوفیان]] ==
== سخنرانی [[فاطمه]] صُغرا در میان [[کوفیان]] ==
[[زید بن موسی]] نقل می‌کند: پدرم، از جدّم [[امام صادق]] {{ع}} برایم نقل کرد که: فاطمه صُغرا، پس از آنکه از [[کربلا]] آمد، گفت: «[[ستایش]]، [[خدا]] را به عدد ریگ و سنگ ریزه و وزن [[عرش]] تا فرش. او را می‌ستایم و به او [[ایمان]] دارم و بر او تکیه می‌کنم، و [[گواهی]] می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه بدون [[شریک]] نیست، و [[محمّد]]، [[بنده]] و فرستاده اوست و فرزندانش را در [کنار] [[رود فرات]]، بی‌هیچ [[تقصیر]] و گناهی سر بریدند... اما بعد، ای کوفیان! ای مکّاران خیانتکار [[متکبّر]]! ما خاندانی هستیم که خدا، ما را وسیله [[آزمایش]] شما، و شما را مایه [[آزمون]] ما قرار داد و [[امتحان]] ما را [[نیکو]] ساخت و علمش را نزد ما نهاد و فهمش را به ما داد. ما [[گنجینه دانش]] او، و ظرف [[فهم]] و [[حکمت]] اوییم، و نیز [[حجّت]] خدا بر زمینیان در سرزمین‌های بندگانش. [[خداوند]]، ما را به [[کرامت]] او، بزرگ داشت و ما را با پیامبرش محمّد {{صل}} بر بسیاری از مخلوقاتش، آشکارا [[برتری]] بخشید. اما شما، ما را [[تکذیب]] و [[تکفیر]] کردید و [[جنگ]] با ما را روا داشتید و اموالمان را به تاراج بردید... مرگتان باد! [[منتظر]] [[لعنت]] و [[عذاب]] خدا باشید که بر شما فرود آمده و نکبت‌های آسمانی، پی در پی بر شما نازل شده است. عذاب خدا، شما را به [[آتش]] می‌کشد و شما را به [[جان]] هم می‌اندازد و سپس، [[روز قیامت]] در عذاب دردناکی که خود با ستم‌هایتان ساخته‌اید، برای همیشه خواهید ماند. «هان! [[لعنت خدا]] بر [[ستمکاران]]!»<ref>{{متن قرآن|أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ}} «هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.</ref>... صداها به [[گریه]] بلند شد و گفتند: کافی است. دیگر مگو - ای دختر [[پاکان]] - که دل‌هایمان را آتش زدی و درونمان را شعله‌ور کردی. در این هنگام، [[فاطمه]] صغرا، ساکت شد<ref>{{عربی|حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي [الصَّادِقِ {{ع}}] قَالَ: خَطَبَتْ فَاطِمَةُ الصُّغْرَى بَعْدَ أَنْ وَرَدَتْ مِنْ كَرْبَلَاءَ فَقَالَتْ: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ زِنَةَ الْعَرْشِ إِلَى الثَّرَى أَحْمَدُهُ وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ {{صل}} وَ أَنَّ ذُرِّیَّتَهُ ذُبِحُوا بِشَطِّ الْفُرَاتِ‏ بِغَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ... أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْمَكْرِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخُيَلَاءِ فَإِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ ابْتَلَانَا اللَّهُ بِكُمْ وَ ابْتَلَاكُمْ بِنَا فَجَعَلَ بَلَاءَنَا حَسَناً وَ جَعَلَ عِلْمَهُ عِنْدَنَا و فَهْمَهُ لَدَيْنَا فَنَحْنُ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ وِعَاءُ فَهْمِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى الْأَرْضِ فِي بِلَادِهِ لِعِبَادِهِ أَكْرَمَنَا اللَّهُ بِكَرَامَتِهِ وَ فَضَّلَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ {{صل}} عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِيلًا بَيِّناً فَكَذَّبْتُمُونَا وَ كَفَّرْتُمُونَا وَ رَأَيْتُمْ قِتَالَنَا حَلَالًا وَ أَمْوَالَنَا نَهْباً... تَبّاً لَكُمْ فَانْتَظِرُوا اللَّعْنَةَ وَ الْعَذَابَ فَكَأَنْ قَدْ حَلَّ بِكُمْ وَ تَوَاتَرَتْ مِنَ السَّمَاءِ نَقِمَاتٌ فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ ثُمَّ تُخَلَّدُونَ فِي الْعَذَابِ الْأَلِيمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَا ظَلَمْتُمُونَا {{متن قرآن|أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ}}... قَالَ فَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ بِالْبُكَاءِ وَ قَالُوا حَسْبُكِ يَا ابْنَةَ الطَّيِّبِينَ فَقَدْ أَحْرَقْتِ قُلُوبَنَا وَ أَنْضَجْتِ نُحُورَنَا وَ أَضْرَمْتِ أَجْوَافَنَا فَسَكَتَتْ}} (الملهوف، ص۱۹۴؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۰۴، ح۱۶۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۵.</ref>
[[زید بن موسی]] نقل می‌کند: پدرم، از جدّم [[امام صادق]] {{ع}} برایم نقل کرد که: فاطمه صُغرا، پس از آنکه از [[کربلا]] آمد، گفت: «[[ستایش]]، [[خدا]] را به عدد ریگ و سنگ ریزه و وزن [[عرش]] تا فرش. او را می‌ستایم و به او [[ایمان]] دارم و بر او تکیه می‌کنم، و [[گواهی]] می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه بدون [[شریک]] نیست، و [[محمّد]]، [[بنده]] و فرستاده اوست و فرزندانش را در [کنار] [[رود فرات]]، بی‌هیچ [[تقصیر]] و گناهی سر بریدند... اما بعد، ای کوفیان! ای مکّاران خیانتکار [[متکبّر]]! ما خاندانی هستیم که خدا، ما را وسیله [[آزمایش]] شما، و شما را مایه [[آزمون]] ما قرار داد و [[امتحان]] ما را [[نیکو]] ساخت و علمش را نزد ما نهاد و فهمش را به ما داد. ما [[گنجینه دانش]] او، و ظرف [[فهم]] و [[حکمت]] اوییم، و نیز [[حجّت]] خدا بر زمینیان در سرزمین‌های بندگانش. [[خداوند]]، ما را به [[کرامت]] او، بزرگ داشت و ما را با پیامبرش محمّد {{صل}} بر بسیاری از مخلوقاتش، آشکارا [[برتری]] بخشید. اما شما، ما را [[تکذیب]] و [[تکفیر]] کردید و [[جنگ]] با ما را روا داشتید و اموالمان را به تاراج بردید... مرگتان باد! [[منتظر]] [[لعنت]] و [[عذاب]] خدا باشید که بر شما فرود آمده و نکبت‌های آسمانی، پی در پی بر شما نازل شده است. عذاب خدا، شما را به [[آتش]] می‌کشد و شما را به [[جان]] هم می‌اندازد و سپس، [[روز قیامت]] در عذاب دردناکی که خود با ستم‌هایتان ساخته‌اید، برای همیشه خواهید ماند. «هان! [[لعنت خدا]] بر [[ستمکاران]]!»<ref>{{متن قرآن|أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ}} «هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.</ref>... صداها به [[گریه]] بلند شد و گفتند: کافی است. دیگر مگو - ای دختر [[پاکان]] - که دل‌هایمان را آتش زدی و درونمان را شعله‌ور کردی. در این هنگام، [[فاطمه]] صغرا، ساکت شد<ref>{{عربی|حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي [الصَّادِقِ {{ع}}] قَالَ: خَطَبَتْ فَاطِمَةُ الصُّغْرَى بَعْدَ أَنْ وَرَدَتْ مِنْ كَرْبَلَاءَ فَقَالَتْ: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ زِنَةَ الْعَرْشِ إِلَى الثَّرَى أَحْمَدُهُ وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ {{صل}} وَ أَنَّ ذُرِّیَّتَهُ ذُبِحُوا بِشَطِّ الْفُرَاتِ‏ بِغَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ... أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْمَكْرِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخُيَلَاءِ فَإِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ ابْتَلَانَا اللَّهُ بِكُمْ وَ ابْتَلَاكُمْ بِنَا فَجَعَلَ بَلَاءَنَا حَسَناً وَ جَعَلَ عِلْمَهُ عِنْدَنَا و فَهْمَهُ لَدَيْنَا فَنَحْنُ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ وِعَاءُ فَهْمِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى الْأَرْضِ فِي بِلَادِهِ لِعِبَادِهِ أَكْرَمَنَا اللَّهُ بِكَرَامَتِهِ وَ فَضَّلَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ {{صل}} عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِيلًا بَيِّناً فَكَذَّبْتُمُونَا وَ كَفَّرْتُمُونَا وَ رَأَيْتُمْ قِتَالَنَا حَلَالًا وَ أَمْوَالَنَا نَهْباً... تَبّاً لَكُمْ فَانْتَظِرُوا اللَّعْنَةَ وَ الْعَذَابَ فَكَأَنْ قَدْ حَلَّ بِكُمْ وَ تَوَاتَرَتْ مِنَ السَّمَاءِ نَقِمَاتٌ فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ ثُمَّ تُخَلَّدُونَ فِي الْعَذَابِ الْأَلِيمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَا ظَلَمْتُمُونَا {{متن قرآن|أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ}}... قَالَ فَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ بِالْبُكَاءِ وَ قَالُوا حَسْبُكِ يَا ابْنَةَ الطَّيِّبِينَ فَقَدْ أَحْرَقْتِ قُلُوبَنَا وَ أَنْضَجْتِ نُحُورَنَا وَ أَضْرَمْتِ أَجْوَافَنَا فَسَكَتَتْ}} (الملهوف، ص۱۹۴؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۰۴، ح۱۶۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۵.</ref>


== [[سخنرانی]] [[ام کلثوم]] در میان [[کوفیان]]<ref>درباره این که ام کلثومِ حاضر در واقعه کربلا، همان زینب {{س}} است یا فرزند دیگر امام علی {{ع}} و فاطمه {{س}} یا آنکه فرزند امام از جز فاطمه زهرا {{س}} است، ابهامات و اختلاف‌نظرهایی وجود دارد.</ref>==
== سخنرانی [[ام کلثوم]] در میان [[کوفیان]]<ref>درباره این که ام کلثومِ حاضر در واقعه کربلا، همان زینب {{س}} است یا فرزند دیگر امام علی {{ع}} و فاطمه {{س}} یا آنکه فرزند امام از جز فاطمه زهرا {{س}} است، ابهامات و اختلاف‌نظرهایی وجود دارد.</ref>==
از [[زید بن موسی]] نقل شده است که: پدرم، از جدّم [[امام صادق]] {{ع}} برایم نقل کرد که فرمود: «[[ام کلثوم دختر امام علی]] {{ع}}، در آن [[روز]]، از پشت [[پوشش]] خود و در حالی که صدای خود را به [[گریه]] بلند کرده بود، به سخنرانی پرداخت و گفت: ای کوفیان! [[بدا]] به حالتان! چرا [[حسین]] را وا نهادید و او را کشتید و دارایی‌هایش را به تاراج بردید و برای خود برداشتید و زنانش را [[اسیر]] کردید و به [[خاک]] سیاه نشاندید؟! [[مرگ]] و [[هلاکت]] بر شما باد! وای بر شما! آیا می‌دانید چه بلای بزرگی بر سرتان آمده است؟ و بار چه گناهی را بر پشت خود نهاده‌اید؟ و چه خون‌هایی را ریختید؟! و کدامین [[حرمت]] را شکستید؟! و [[جامه]] کدامین دخترک را ربودید؟! و چه اموالی را به تاراج بردید؟! [[بهترین]] مردانِ پس از [[پیامبر]] {{صل}} را کشتید و مِهر از دل‌هایتان، رَخت بر کشید. هان که [[حزب خدا]] چیره‌اند و [[حزب شیطان]]، زیانکارند!».... [[مردم]]، صدا به [[گریه]] و ناله و [[زاری]] بلند کردند و [[زنان]]، موهای خود را پریشان نمودند و خاک بر سرشان ریختند و ناخن به چهره کشیدند و گونه‌های خود را خراشیدند و ناله و فریاد کردند. مردان نیز گریستند و ریش خود را کَنْدند و هیچ روزی، مرد و [[زن]] گریانی بیشتر از آن [[روز]] دیده نشد<ref>{{عربی|حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي [الصَّادِقِ {{ع}}]: خَطَبَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ عَلِيٍّ {{ع}} فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مِنْ وَرَاءِ كِلَّتِهَا رَافِعَةً صَوْتَهَا بِالْبُكَاءِ فَقَالَتْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ سَوْأَةً لَكُمْ مَا لَكُمْ خَذَلْتُمْ حُسَيْناً وَ قَتَلْتُمُوهُ وَ انْتَهَبْتُمْ أَمْوَالَهُ وَ وَرِثْتُمُوهُ وَ سَبَيْتُمْ نِسَاءَهُ وَ نَكَبْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ وَ سُحْقاً وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيُّ دَوَاهٍ دَهَتْكُمْ وَ أَيَّ وِزْرٍ عَلَى ظُهُورِكُمْ حَمَلْتُمْ وَ أَيَّ دِمَاءٍ سَفَكْتُمُوهَا وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ أَصَبْتُمُوهَا وَ أَيَّ صَبِيَّةٍ سَلَبْتُمُوهَا وَ أَيَّ أَمْوَالٍ انْتَهَبْتُمُوهَا قَتَلْتُمْ خَيْرَ رِجَالاتٍ بَعْدَ النَّبِيِّ {{صل}} وَ نُزِعَتِ الرَّحْمَةُ مِنْ قُلُوبِكُمْ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ وَ {{متن قرآن|حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}... قَالَ الرَّاوِي: فَضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَالنَّحِیبِ وَ النَّوْحِ وَ نَشَرَ النِّسَاءُ شُعُورَهُنَّ وَ وَحَثَینَ التُّرَابَ عَلَى رُءُوسِهِنَّ وَ خَمَشْنَ وُجُوهَهُنَّ وَ لَطَمْنَ خُدُودَهُنَّ وَ دَعَوْنَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ وَ بَكَى الرِّجَالُ وَ نَتَفُوا لِحَاهُمْ فَلَمْ يُرَ بَاكِيَةٌ وَ بَاكٍ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ}} (الملهوف، ص۱۹۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۷.</ref>
از [[زید بن موسی]] نقل شده است که: پدرم، از جدّم [[امام صادق]] {{ع}} برایم نقل کرد که فرمود: «[[ام کلثوم دختر امام علی]] {{ع}}، در آن [[روز]]، از پشت [[پوشش]] خود و در حالی که صدای خود را به [[گریه]] بلند کرده بود، به سخنرانی پرداخت و گفت: ای کوفیان! [[بدا]] به حالتان! چرا [[حسین]] را وا نهادید و او را کشتید و دارایی‌هایش را به تاراج بردید و برای خود برداشتید و زنانش را [[اسیر]] کردید و به [[خاک]] سیاه نشاندید؟! [[مرگ]] و [[هلاکت]] بر شما باد! وای بر شما! آیا می‌دانید چه بلای بزرگی بر سرتان آمده است؟ و بار چه گناهی را بر پشت خود نهاده‌اید؟ و چه خون‌هایی را ریختید؟! و کدامین [[حرمت]] را شکستید؟! و [[جامه]] کدامین دخترک را ربودید؟! و چه اموالی را به تاراج بردید؟! [[بهترین]] مردانِ پس از [[پیامبر]] {{صل}} را کشتید و مِهر از دل‌هایتان، رَخت بر کشید. هان که [[حزب خدا]] چیره‌اند و [[حزب شیطان]]، زیانکارند!».... [[مردم]]، صدا به [[گریه]] و ناله و [[زاری]] بلند کردند و [[زنان]]، موهای خود را پریشان نمودند و خاک بر سرشان ریختند و ناخن به چهره کشیدند و گونه‌های خود را خراشیدند و ناله و فریاد کردند. مردان نیز گریستند و ریش خود را کَنْدند و هیچ روزی، مرد و [[زن]] گریانی بیشتر از آن [[روز]] دیده نشد<ref>{{عربی|حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي [الصَّادِقِ {{ع}}]: خَطَبَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ عَلِيٍّ {{ع}} فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مِنْ وَرَاءِ كِلَّتِهَا رَافِعَةً صَوْتَهَا بِالْبُكَاءِ فَقَالَتْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ سَوْأَةً لَكُمْ مَا لَكُمْ خَذَلْتُمْ حُسَيْناً وَ قَتَلْتُمُوهُ وَ انْتَهَبْتُمْ أَمْوَالَهُ وَ وَرِثْتُمُوهُ وَ سَبَيْتُمْ نِسَاءَهُ وَ نَكَبْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ وَ سُحْقاً وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيُّ دَوَاهٍ دَهَتْكُمْ وَ أَيَّ وِزْرٍ عَلَى ظُهُورِكُمْ حَمَلْتُمْ وَ أَيَّ دِمَاءٍ سَفَكْتُمُوهَا وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ أَصَبْتُمُوهَا وَ أَيَّ صَبِيَّةٍ سَلَبْتُمُوهَا وَ أَيَّ أَمْوَالٍ انْتَهَبْتُمُوهَا قَتَلْتُمْ خَيْرَ رِجَالاتٍ بَعْدَ النَّبِيِّ {{صل}} وَ نُزِعَتِ الرَّحْمَةُ مِنْ قُلُوبِكُمْ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ وَ {{متن قرآن|حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}... قَالَ الرَّاوِي: فَضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَالنَّحِیبِ وَ النَّوْحِ وَ نَشَرَ النِّسَاءُ شُعُورَهُنَّ وَ وَحَثَینَ التُّرَابَ عَلَى رُءُوسِهِنَّ وَ خَمَشْنَ وُجُوهَهُنَّ وَ لَطَمْنَ خُدُودَهُنَّ وَ دَعَوْنَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ وَ بَكَى الرِّجَالُ وَ نَتَفُوا لِحَاهُمْ فَلَمْ يُرَ بَاكِيَةٌ وَ بَاكٍ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ}} (الملهوف، ص۱۹۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۷.</ref>


== [[سخنرانی امام زین العابدین]] {{ع}} در میان [[کوفیان]] ==
== سخنرانی امام زین العابدین {{ع}} در میان [[کوفیان]] ==
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است که: [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} به [[مردم]] اشاره کرد که: «ساکت شوید». آنان ساکت شدند. امام {{ع}} برخاست و پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] و یادکرد [[پیامبر]] {{صل}} - آن‌گونه که سزامندش بود - و [[درود فرستادن]] بر او فرمود: «ای مردم! هر کس مرا می‌شناسد، که می‌شناسد. هر کس مرا نمی‌شناسد، خودم را به او می‌شناسانم. من، [[علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]] هستم. من پسر کسی هستم که در [[رود فرات]]، بدون آنکه کسی از شما را کشته باشد و خونی ریخته باشد، سر بُریده شد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به [[غارت]] رفت و خانواده‌اش [[اسیر]] شدند. من پسر کسی هستم که او را در میان گرفتند و پس از مدّتی کشتند و این برای [[افتخار]] من، کافی است. ای مردم! شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم، آیا می‌دانید که شما به پدرم [[نامه]] نوشتید و به او [[نیرنگ]] زدید و از سوی خود با او [[عهد]] و [[پیمان]] بستید و دست [[بیعت]] به او دادید و سپس با او جنگیدید و او را وا نهادید؟! نابود باد آنچه برای خود، پیش فرستاده‌اید و [[بدا]] به رأیتان! با چه چشمی به [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌نگرید، آنگاه که به شما می‌گوید: خاندانم را کُشتید و حرمتم را هتک کردید. پس شما از [[امّت]] من نیستید». صدای مردم از هر سو بلند شد و به همدیگر گفتند: هلاک شده‌اید و نمی‌دانید!<ref>{{عربی|إِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ {{ع}} أَوْمَأَ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا فَسَكَتُوا فَقَامَ‏ قَائِماً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ النَّبِيَّ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ {{صل}} ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ ُ مَنِ‏ انْتُهِكَ‏ حَرِيمُهُ‏ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً فَكَفَى بِذَلِكَ فَخْراً. أَيُّهَا النَّاسُ نَاشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ كَتَبْتُمْ إِلَى أَبِي وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَيْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِكُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ وَ الْبَيْعَةَ ثُمَّ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ مَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ سُوءً لِرَأْيِكُمْ بِأَيَّةِ عَيْنٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}- يَقُولُ لَكُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِي وَ انْتَهَكْتُمْ حُرْمَتِي فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِي قَالَ قَالَ الرَّاوِي: فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ‏ النَّاسِ‏ مِنْ‏ كُلِّ‏ نَاحِيَةٍ وَ يَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَلَكْتُمْ وَ مَا تَعْلَمُونَ...}} (الملهوف، ص۱۹۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۱۷، ح۱۷۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۸.</ref>
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است که: [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} به [[مردم]] اشاره کرد که: «ساکت شوید». آنان ساکت شدند. امام {{ع}} برخاست و پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] و یادکرد [[پیامبر]] {{صل}} - آن‌گونه که سزامندش بود - و [[درود فرستادن]] بر او فرمود: «ای مردم! هر کس مرا می‌شناسد، که می‌شناسد. هر کس مرا نمی‌شناسد، خودم را به او می‌شناسانم. من، [[علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]] هستم. من پسر کسی هستم که در [[رود فرات]]، بدون آنکه کسی از شما را کشته باشد و خونی ریخته باشد، سر بُریده شد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به [[غارت]] رفت و خانواده‌اش [[اسیر]] شدند. من پسر کسی هستم که او را در میان گرفتند و پس از مدّتی کشتند و این برای [[افتخار]] من، کافی است. ای مردم! شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم، آیا می‌دانید که شما به پدرم [[نامه]] نوشتید و به او [[نیرنگ]] زدید و از سوی خود با او [[عهد]] و [[پیمان]] بستید و دست [[بیعت]] به او دادید و سپس با او جنگیدید و او را وا نهادید؟! نابود باد آنچه برای خود، پیش فرستاده‌اید و [[بدا]] به رأیتان! با چه چشمی به [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌نگرید، آنگاه که به شما می‌گوید: خاندانم را کُشتید و حرمتم را هتک کردید. پس شما از [[امّت]] من نیستید». صدای مردم از هر سو بلند شد و به همدیگر گفتند: هلاک شده‌اید و نمی‌دانید!<ref>{{عربی|إِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ {{ع}} أَوْمَأَ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا فَسَكَتُوا فَقَامَ‏ قَائِماً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ النَّبِيَّ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ {{صل}} ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ ُ مَنِ‏ انْتُهِكَ‏ حَرِيمُهُ‏ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً فَكَفَى بِذَلِكَ فَخْراً. أَيُّهَا النَّاسُ نَاشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ كَتَبْتُمْ إِلَى أَبِي وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَيْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِكُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ وَ الْبَيْعَةَ ثُمَّ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ مَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ سُوءً لِرَأْيِكُمْ بِأَيَّةِ عَيْنٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}- يَقُولُ لَكُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِي وَ انْتَهَكْتُمْ حُرْمَتِي فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِي قَالَ قَالَ الرَّاوِي: فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ‏ النَّاسِ‏ مِنْ‏ كُلِّ‏ نَاحِيَةٍ وَ يَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَلَكْتُمْ وَ مَا تَعْلَمُونَ...}} (الملهوف، ص۱۹۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۱۷، ح۱۷۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۸.</ref>


خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه]]
[[رده:امام حسین]]
۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش