فیض حضور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = زیارت | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== رابطه [[زیارت]] با [[احساس]] حضور در قلمرو [[اولیای الهی]] == | == رابطه [[زیارت]] با [[احساس]] حضور در قلمرو [[اولیای الهی]] == | ||
وقتی کسی در مدار [[عشق]] قرار گرفت و در حیطه و قلمرو محبتِ [[الله]] و [[اولیاء الله]] وارد شد، خودِ این [[محبت]] چاره ساز است. مگر میشود [[انسانی]] [[خدا]] را [[دوست]] داشته باشد [[ولی خدا]] او را دوست ندارد؟ مگر میشود کسی شیفته [[پیامبر]] باشد ولی پیامبر به او بیتوجه باشد؟ مگر میشود کسی خدا را یاد کند ولی [[خداوند]]، او را یاد نکند؟ خداوند فرموده است: مرا یاد کنید تا من هم به یاد شما باشم: {{متن قرآن|فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُم}}<ref>بقره، ۱۵۲.</ref>. وقتی مَزور، در خاطر [[زائر]] باشد، زائر هم در خاطر مزور است. وقتی [[انسان]] به پیامبر{{صل}} و [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} [[سلام]] میدهد، جواب میشنود و آنان توجه دارند. در [[زیارتنامهها]]، در موارد متعددی چنین تعبیری وجود دارد که:{{عربی|«اشْهَدُ انَّکَ تَشْهَدُ مَقامی وَتَسْمَعُ کَلامی وَتَرُدُّ سَلامی»}}.یعنی [[شهادت]] میدهم که تو شاهدِ این [[مقام]] و موقعیت زیارتی من هستی و سخنم را شنیده و سلامم را پاسخ میگویی. از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نقل شده است که: «خداوند را فرشتگانی است که در روی [[زمین]] میگردند و سلامهای [[امت]] مرا به من میرسانند» <ref>{{عربی|«إن لله ملائکه سیاحین فی الأرض یبلغونی عن امتی السلام»}}(وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۶۴)</ref>. و در [[روایت]] دیگر فرموده است: «هر که بر من [[سلام]] دهد در جایی از زمین، به من رسانده میشود و اگر کنار قبرم سلام بدهد، میشنوم»<ref>{{عربی|«من سلم علی فی شئ من الأرض ابلغه و من سلم علی عند القبر سمعته»}}(وسائل الشیعه، ج۱۰)</ref>. و از این دست، [[احادیث]] دیگری نیز وجود دارد. وقتی چنین است که [[زیارت پیامبر]] در حالِ [[مرگ]] و [[حیات]]، یکسان است و آنان در هر دو [[حال]] میدانند و میفهمند و پاسخ میدهند، خودِ [[سلام دادن]] بر پیامبر و [[معصومین]] دیگر چه از دور، چه از نزدیک، یک رابطه [[روحی]] و [[معنوی]] است. شما [[فکر]] میکنید اگر سلام و تحیّت شما را به پیامبر برسانند، [[پیامبر]] هیچ نظر لطفی نخواهد داشت؟ [[سازندگی]] [[زیارت]] از این ناحیه هم به این صورت است. تابیدن بارقهای از توجه [[اولیاء]]، به [[زائر]]، نقش [[تربیتی]] عظیمی دارد. اینجاست که [[محبت]] متقابل، شگفتترین تأثیر را در زائر میگذارد. دیگر محبت، یک [[طرفه]] نیست و [[دوستی]] از هر دو سر است. اینجاست که دیگر دست زائر را گرفته و بالا میبرند و به مهمانسرای [[فیض حضور]] برده و بر مائدههای [[معنویت]]، میهمان میکنند. اینجاست که غیرممکنها ممکن میشود، نادیدنیها مشهود میگردد، نگاهها حرف میزند، توجهها [[تربیت]] میکند. این، فیضِ شگفتِ «نظر» است. این، برکتِ توجه کسانی است که خاک را به نظر [[کیمیا]] میکنند. آنچه که این نظرها و توجه در پی دارد، خواندنی نیست، چشیدنی است که این، وادیِ [[عشق]] است و عشق با کاغذ و دفتر سر و کار ندارد. در این صورت، «یافتن» ها به جای «بافتن» ها میآید و آنچه بر [[دل]] تابیده، بسیار کارساز است. زیارت، زمینهساز چنین ارتقای [[روحی]] است. زیارت، چه دیدار از [[خانه خدا]] باشد و مناسکِ [[حج]]، چه [[زیارت]] [[مرقد]] [[رسول الله]] باشد، چه زیارت [[انبیای بزرگ]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} و [[اولیای دین]] چه حضور بر [[تربت]] خونین و لاله خیز [[شهیدان]]، چه رفتن به [[مزار]] [[صالحان]] و [[نیکان]]...همه و همه، هم دلیل عشق و محبت است، هم نشانه جهتگیری [[انسان]] است، [[الهام]] بخش و آموزنده است، الهام گرفتن از اسوههاست، خط دهنده است، [[تعظیم شعائر]] است، تقدیر از فداکاریها و [[تجلیل]] و گرامی داشتِ فضیلتهاست، زمینهساز [[شناخت]] و تربیت است، بالا برنده است، تعالی بخش است، پرورش یافتن از «[[فیض]] نگاه» است. از جمله مطالبی که از سوی [[خداوند]] به [[حضرت داوود]] [[وحی]] شده است چنین است: «ای [[داوود]]!... به [[اهل]] [[زمین]] برسان که من دوستِ کسی هستم که مرا [[دوست]] بدارد، [[همنشین]] کسی هستم که همنشین من باشد، مونسِ کسی هستم که با یاد من انس گیرد، هرکه مرا برگزیند من هم او را بر میگزینم، هرکه [[مطیع]] من باشد من هم مطیع او میشوم، هرکه را صاحب محبّتی از صمیم [[قلب]] بیابم، من او را برای خودم میپذیرم و چنان دوستش میدارم که پیش از آن، کسی از بندگانم آنگونه دوستش نداشته باشد. هرکه به [[حق]] مرا بطلبد مرا مییابد... پس ای زمینیان! غرورها را رها کرده و به [[کرامت]] و [[مصاحبت]] و انس با من روی آورید تا من هم با شما انس گرفته و به [[محبت]] شما بشتابم»...<ref>میزان الحکمه، ج۲، ص۲۲۲، حدیث۳۱۳۴</ref>. این حالتِ «جذب و انجذاب» است که در عالم، وجود دارد و پیوند دهنده [[کائنات]] به یکدیگر است و باید رفت و رفت تا به [[وادی]] محبت رسید و مقیم کوی [[عشق]] گردید. کدام کیمیایی دگرگون کنندهتر از محبت میتوان یافت؟!. [[پیامبر اسلام]]، از [[خداوند]] میخواهد که «[[محبت خدا]]» در نزدش «[[محبوب ترین]]» چیزها باشد. در [[نیایش]] دیگری از خداوند میطلبد که: خدایا من محبت تو را میخواهم و نیز محبت کسی که تو را [[دوست]] دارد و هر کاری که مرا به محبتت برساند، خدایا عشق خودت را در نظرم از [[جان]] و اهلم و از آب گوارای سرد، محبوبتر گردان...{{عربی|«اللّهم انی أَسْأَلُکَ حُبّک وحُبَّ مَن یُحبّکَ و»...}}<ref>میزان الحکمه، ج۲، ص۲۱۴، حدیث۳۰۹۳ به نقل از کنزالعمال</ref>. «[[زندگی]] دو نیمه است: نیمه ای یخبندان و نیمه ای گدازان. عشق، آن نیمه گدازانِ زندگی است»<ref>جامعه برین، ص۷۱</ref>. اگر شعله عشق [[خدا]] و [[رسول]] و [[اهل بیت]]{{عم}، خرمن جان را سوزاند و [[دل]] را مشتعل ساخت... دل در قفای [[صراط]] مستقیمی میرود که [[اولیای دین]] رفتهاند. برای یافتن این شعله، باید به کانون حرارت و [[روشنایی]]، به منبع [[نور]] و [[ضیاء]] نزدیک شد، باید به [[زیارت]] رفت، باید [[زائر]] شد، تا عشق فراهم آید. همچنان که قبلًا گفتیم: باید [[عاشق]] شد تا زیارت فراهم آید. [[سخن]] از این است که زیارت [[اولیای خدا]] و توجه به آنان، باعثِ توجه آنان به [[زائر]] میگردد و این «توجه»، توفیقی [[الهی]] را فراهم میکند و وسیله [[قرب به خدا]] میگردد. در متن [[زیارتنامهها]] هم مکرر به تعبیراتی از این قبیل بر میخوریم که: (در خطاب به [[اولیای خدا]] در هنگام [[زیارت]]) با [[محبت]] شما، با زیارت شما، با حضور در کنار [[مرقد]] شما، به [[خداوند]] [[تقرب]] میجویم<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۸-۳۳.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:81.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|'''فرهنگ زیارت''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||