الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
بر پایه برخی از گزارشها، [[امام حسین]]، شش پسر داشته که دو تن از آنان، عبداللّه و علی اصغر، نام داشتهاند. احتمالاً ـ همان طور که [[ابن طلحه]] گفته ـ، این دو فرزند [[امام]] {{ع}}، هر دو در [[روز عاشورا]]، [[شهید]] شدهاند، با این تفاوت که یکی [[شیرخواره]] بوده است و دیگری، چند ساله. گزارشهایی که کلمه «رَضیع (شیرخواره)» در آنها به کار رفته و یا تصریح میکنند که [[فرزندی]] از امام {{ع}} که در روز عاشورا به [[دنیا]] آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد، به شهادتِ یکی از این [[فرزندان]]، اشاره دارد. | بر پایه برخی از گزارشها، [[امام حسین]]، شش پسر داشته که دو تن از آنان، عبداللّه و علی اصغر، نام داشتهاند. احتمالاً ـ همان طور که [[ابن طلحه]] گفته ـ، این دو فرزند [[امام]] {{ع}}، هر دو در [[روز عاشورا]]، [[شهید]] شدهاند، با این تفاوت که یکی [[شیرخواره]] بوده است و دیگری، چند ساله. گزارشهایی که کلمه «رَضیع (شیرخواره)» در آنها به کار رفته و یا تصریح میکنند که [[فرزندی]] از امام {{ع}} که در روز عاشورا به [[دنیا]] آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد، به شهادتِ یکی از این [[فرزندان]]، اشاره دارد. | ||
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] آمده است: هنگامی که [[حسین]] {{ع}}، شهادت [[جوانان]] و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از [[حرم]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}، [[دفاع]] کند؟ آیا [[یکتاپرستی]] هست که درباره ما از [[خدا]] بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاریدهندهای هست که به خاطر خدا، ما را [[یاری]] دهد؟». پس صدای [[زنان]]، به ناله برخاست. [[امام]] {{ع}}، به جلوی درِ [[خیمه]] آمد و به [[زینب]] {{س}} فرمود: | در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] آمده است: هنگامی که [[حسین]] {{ع}}، شهادت [[جوانان]] و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از [[حرم]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}، [[دفاع]] کند؟ آیا [[یکتاپرستی]] هست که درباره ما از [[خدا]] بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاریدهندهای هست که به خاطر خدا، ما را [[یاری]] دهد؟». پس صدای [[زنان]]، به ناله برخاست. [[امام]] {{ع}}، به جلوی درِ [[خیمه]] آمد و به [[زینب]] {{س}} فرمود: «کودک خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظی کنم». او را گرفت و میخواست او را ببوسد که [[حرملة بن کاهل]]، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را [[ذبح]] کرد. امام {{ع}} به زینب {{س}} فرمود: «او را بگیر!». سپس، کف دستانش را زیر [[خون]] [گلوی او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوی [[آسمان]] پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد میشود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». [[امام باقر]] {{ع}} [درباره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به [[زمین]]، بازنگشت». | ||
<div class="mainpage_box_more">[[علی اصغر|ادامه]]</div> | <div class="mainpage_box_more">[[علی اصغر|ادامه]]</div> |