←دلالتهای آیه اولوالامر
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
# '''[[زعامت]] و [[امامت]] [[اولوالامر]]:''' بر اساس [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[تبعیت]] از اولوالامر که دارای ویژگی عصمت نیز هستند، ضروری است. اهمیت [[پیروی]] از اولوالامر به اندازهای است که در کنار تبعیت از [[رسول اکرم]] {{صل}} قرار گرفته است. این مطلب به دلالت[[امر]] در اطیعوا بر [[وجوب]] تبعیت است. | # '''[[زعامت]] و [[امامت]] [[اولوالامر]]:''' بر اساس [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[تبعیت]] از اولوالامر که دارای ویژگی عصمت نیز هستند، ضروری است. اهمیت [[پیروی]] از اولوالامر به اندازهای است که در کنار تبعیت از [[رسول اکرم]] {{صل}} قرار گرفته است. این مطلب به دلالت[[امر]] در اطیعوا بر [[وجوب]] تبعیت است. | ||
# '''[[لزوم اطاعت]] از اولو الامر:''' یکی از وظایفی که [[امت]] در مقابل اولوالامر دارند، [[اطاعت]] محض از ایشان است. به استناد [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[نساء]]، [[مسلمانان]] بایستی از [[پیامبر]] و اولوالامر {{ع}}اطاعت کنند و این [[لزوم]]، از امر "اطیعوا" استفاده میشود. نکته حائز اهمیت آن است که در این آیه، [[دستور]] به [[اطاعت از پیامبر]] قرین دستور به [[اطاعت]] از خداست و دستور به اطاعت از پیامبر و اولو الامر با یک اطیعو آمده است و این نشان دهنده آن است، همان طور که اطاعت از پیامبر لازم است، به همان شیوه و اطلاق اطاعت از اولو الامر نیز [[واجب]] است. آنچه که روشن است [[اطاعت خدا]] بالذات یعنی به خاطر خود خداست (و ما در مقابل کسی که تمام وجودمان از اوست و بندۀ او هستیم باید [[خاضع]] و [[مطیع]] او باشیم)، [[ولی]] اطاعت از پیامبر {{صل}} مولود اطاعت از [[پروردگار]] است؛ چراکه پیامبر نیز از روی [[هوی و هوس]] [[سخن]] نمیگوید و آنچه که [[خداوند]] فرموده را بیان میکند. بنابراین شاید تکرار اطیعوا اشاره به این مطلب باشد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۳، ص۴۳۵.</ref>. | # '''[[لزوم اطاعت]] از اولو الامر:''' یکی از وظایفی که [[امت]] در مقابل اولوالامر دارند، [[اطاعت]] محض از ایشان است. به استناد [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[نساء]]، [[مسلمانان]] بایستی از [[پیامبر]] و اولوالامر {{ع}}اطاعت کنند و این [[لزوم]]، از امر "اطیعوا" استفاده میشود. نکته حائز اهمیت آن است که در این آیه، [[دستور]] به [[اطاعت از پیامبر]] قرین دستور به [[اطاعت]] از خداست و دستور به اطاعت از پیامبر و اولو الامر با یک اطیعو آمده است و این نشان دهنده آن است، همان طور که اطاعت از پیامبر لازم است، به همان شیوه و اطلاق اطاعت از اولو الامر نیز [[واجب]] است. آنچه که روشن است [[اطاعت خدا]] بالذات یعنی به خاطر خود خداست (و ما در مقابل کسی که تمام وجودمان از اوست و بندۀ او هستیم باید [[خاضع]] و [[مطیع]] او باشیم)، [[ولی]] اطاعت از پیامبر {{صل}} مولود اطاعت از [[پروردگار]] است؛ چراکه پیامبر نیز از روی [[هوی و هوس]] [[سخن]] نمیگوید و آنچه که [[خداوند]] فرموده را بیان میکند. بنابراین شاید تکرار اطیعوا اشاره به این مطلب باشد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۳، ص۴۳۵.</ref>. | ||
# '''برخورداری از [[قدرت]] [[استنباط]] صحیح و | # '''برخورداری از [[قدرت]] [[استنباط]] صحیح و حجیّت آن بر [[مسلمانان]]:''' در [[آیه]] ۸۳ [[سوره نساء]] بر [[لزوم]] ارجاع مسائل مهم داخلی و [[خارجی]] به [[پیامبر]] و اولو الامر تاکید شده است. [[دلیل]] این ارجاع، فهم و استنباط عمیق پیامبر و [[صاحبان امر]] از مسائل و فهم مسائل پشت پرده است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}. اگر چنانچه آن مسائل را به پیامبر و صاحبان امر بازگردانند، به تحقیق کسانی که قدرت استنباط و استخراج حقائق را دارند به این مسائل آگاهند. یکی از [[مفسرین]] ذیل آیه چنین میفرماید: "یستنبطونه" در اصل از ماده" نبط" (بر وزن فقط) است و به معنی نخستین آبی است که از چاه میکشند و از ریشههای [[زمین]] استخراج میگردد و به همین جهت استفاده کردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارک موجود،" استنباط" نامیده میشود، خواه در مسائل [[فقهی]] باشد یا در مسائل [[فلسفی]] و [[سیاسی]] و [[علمی]]. منظور از أُولِی الْأَمْرِ ([[صاحبان فرمان]]) در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه [[کافی]] به مسائل مختلف دارند و میتوانند" [[حقایق]]" را از" [[شایعات]] بیاساس" و مطالب راستین را از نادرست برای [[مردم]] روشن سازند که در [[درجه]] اول [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} [[جانشینان]] او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحبنظرند"<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۴، ص۳۱.</ref>. [[صاحب تفسیر المیزان]] مینویسد: "مراد از [[علم]] در "لعلمه" تمییز [[حق]] از [[باطل]] و [[صدق]] از [[کذب]] است"<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. بنابراین پیامبر و [[اولوالامر]] قدرت تشخیص حق از باطل و صدق از کذب مسائل را دارند. | ||
# '''علم [[جامع]] اولو الامر:''' زمانی که قدرت استنباط صحیح برای اولو الامر از [[آیه شریفه]] [[ثابت]] شد، لازمهاش آن است که علم جامع فراگیر یا [[علم به غیب]] برای ایشان ثابت باشد؛ چراکه یکی از مقدمات [[استنباط]] درست، [[علم]] [[جامع]] و اشراف کامل به مسائل پیرامون موضوع خاص است و زمانی استنباط منجر به تحلیل درست و واقع میگردد که این شخص [[عالم]] به تمامی ابعاد مورد نظر باشد. بنابراین آنچه که از [[آیه]] استفاده میشود علم جامع به همه ابعاد موضوع است<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. | # '''علم [[جامع]] اولو الامر:''' زمانی که قدرت استنباط صحیح برای اولو الامر از [[آیه شریفه]] [[ثابت]] شد، لازمهاش آن است که علم جامع فراگیر یا [[علم به غیب]] برای ایشان ثابت باشد؛ چراکه یکی از مقدمات [[استنباط]] درست، [[علم]] [[جامع]] و اشراف کامل به مسائل پیرامون موضوع خاص است و زمانی استنباط منجر به تحلیل درست و واقع میگردد که این شخص [[عالم]] به تمامی ابعاد مورد نظر باشد. بنابراین آنچه که از [[آیه]] استفاده میشود علم جامع به همه ابعاد موضوع است<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. | ||
# '''[[وظیفه]] [[اولوالامر]] در برابر [[مردم]]:''' از آیه ۸۳ [[سوره]] [[نساء]] استفاده میشود، لازم است [[اخبار]] [[امنیتی]] را برای تحلیل و حتی نشر آن ابتدا به [[پیامبر]] و اولوالامر {{ع}} ارجاع داد. در آیه مذکور ابتدا افراد ضعیف الایمان یا [[منافقان]] را نکوهش کرده و مسیر درست نشر اخبار را معین میکند و آن [[لزوم]] مراجعه به پیامبر و اولوالامر است، کسانی که [[صدق]] را از [[کذب]] و [[حق]] را از ناحق تشخیص داده و نسبت به مسائل تحلیل صحیح دارند. بنابراین آنان وظیفه دارند قبل از هر چیز با [[رهبران]] و [[پیشوایان]] خود اخبار را در میان بگذارند تا بدین سبب از انداختن [[رعب]] و [[وحشت]] در میان [[مسلمانان]] یا خوش خیالی از [[پیروزی]] کاذب جلوگیری شود<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰.</ref>. آنچه که از آیه ۸۳ [[سوره نساء]] استفاده میشود این است که اخبار جبهه و [[اسرار]] نظامی باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازۀ [[مصلحت]] منتشر گردد و اینکه عموم مردم بایستی به [[اهل]] استنباط ([[اهل بیت]] {{ع}})<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر {{ع}} فی قوله: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الائمة}}؛ الحویزی، عبد علی، تفسیر نور اثقلین، ج۱، ص۵۲۳.</ref>مراجعه کند. بنابراین اولوالامر دو وظیفه در مقابل مراجعه عموم مردم بر عهده دارند: اول بررسی اخبار امنیتی و کنترل آنها و دوم تشخیص درست از نادرست و جلوگیری از انتشار اخبار [[گمراه کننده]] و [[شایعات]]<ref>رک: [[محسن قرائتی|قرائتی، محسن]]، [[تفسیر نور (کتاب)| تفسیر نور]]، ج۲، ص۳۴۰.</ref>. | # '''[[وظیفه]] [[اولوالامر]] در برابر [[مردم]]:''' از آیه ۸۳ [[سوره]] [[نساء]] استفاده میشود، لازم است [[اخبار]] [[امنیتی]] را برای تحلیل و حتی نشر آن ابتدا به [[پیامبر]] و اولوالامر {{ع}} ارجاع داد. در آیه مذکور ابتدا افراد ضعیف الایمان یا [[منافقان]] را نکوهش کرده و مسیر درست نشر اخبار را معین میکند و آن [[لزوم]] مراجعه به پیامبر و اولوالامر است، کسانی که [[صدق]] را از [[کذب]] و [[حق]] را از ناحق تشخیص داده و نسبت به مسائل تحلیل صحیح دارند. بنابراین آنان وظیفه دارند قبل از هر چیز با [[رهبران]] و [[پیشوایان]] خود اخبار را در میان بگذارند تا بدین سبب از انداختن [[رعب]] و [[وحشت]] در میان [[مسلمانان]] یا خوش خیالی از [[پیروزی]] کاذب جلوگیری شود<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰.</ref>. آنچه که از آیه ۸۳ [[سوره نساء]] استفاده میشود این است که اخبار جبهه و [[اسرار]] نظامی باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازۀ [[مصلحت]] منتشر گردد و اینکه عموم مردم بایستی به [[اهل]] استنباط ([[اهل بیت]] {{ع}})<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر {{ع}} فی قوله: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الائمة}}؛ الحویزی، عبد علی، تفسیر نور اثقلین، ج۱، ص۵۲۳.</ref>مراجعه کند. بنابراین اولوالامر دو وظیفه در مقابل مراجعه عموم مردم بر عهده دارند: اول بررسی اخبار امنیتی و کنترل آنها و دوم تشخیص درست از نادرست و جلوگیری از انتشار اخبار [[گمراه کننده]] و [[شایعات]]<ref>رک: [[محسن قرائتی|قرائتی، محسن]]، [[تفسیر نور (کتاب)| تفسیر نور]]، ج۲، ص۳۴۰.</ref>. |