پرش به محتوا

شناخت حق در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۴: خط ۴:
از آن جایی که در [[نظام]] موجود هستی، [[حق و باطل]] به هم آمیخته است تا جایی که [[باطل]] به سبب شرایط و مقتضیاتی بیش‌تر از [[حق]] جلوه گری می‌‌کند، [[شناخت حق]] و [[پیروی]] از آن برای بیش تری [[مردم]] دشوار و سخت است. از این دشوارتر، عمل بر اساس حق و لوازم آن است. از این روست که [[اهل]] [[بصیرت]] و [[شناخت]] [[حقایق]] و [[صالحان]] و صادقانی که بر اساس بصیرت و شناخت خویش عمل کنند همواره بسیار اندک و قلیل است.
از آن جایی که در [[نظام]] موجود هستی، [[حق و باطل]] به هم آمیخته است تا جایی که [[باطل]] به سبب شرایط و مقتضیاتی بیش‌تر از [[حق]] جلوه گری می‌‌کند، [[شناخت حق]] و [[پیروی]] از آن برای بیش تری [[مردم]] دشوار و سخت است. از این دشوارتر، عمل بر اساس حق و لوازم آن است. از این روست که [[اهل]] [[بصیرت]] و [[شناخت]] [[حقایق]] و [[صالحان]] و صادقانی که بر اساس بصیرت و شناخت خویش عمل کنند همواره بسیار اندک و قلیل است.


شگفت آنکه همگی مدعیان حق و [[حق خواهی]] و عمل به آن هستیم و دیگران را متهم به باطل‌گرایی کرده و با انگ و [[ننگ]] [[حق ستیزی]] آنان را از گردونه تاثیر [[اجتماعی]]، [[ارزش]] و [[ارجمندی]] بیرون می‌‌رانیم. این جاست که [[تشخیص حق]] بسیار سخت می‌‌شود؛ زیرا حق بودن و [[حق‌گرایی]] به عنوان یک ارزش، حتی [[اهل فساد]] و بطلان را به [[قرآن]] به عنوان کتاب راهنمای [[زندگی]]، به این مسأله بسیار توجه داشته است؛ زیرا در قرارگاه [[انسان]] در [[زمین]]، چنان حق و باطل به هم آمیخته شده و [[شبهات]] چنان در همه تار و پود زندگی [[نفوذ]] کرده است که [[قدرت]] تشخیص و [[انتخاب]] حق از باطل برای بیش تری مردم باقی نمانده است. از این روست که قرآن بخشی از آموزه‌های خود را به راه‌های تشخیص حق از باطل و جدا کردن شبهات از [[محکمات]] اختصاص داده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.
شگفت آنکه همگی مدعیان حق و [[حق خواهی]] و عمل به آن هستیم و دیگران را متهم به باطل‌گرایی کرده و با انگ و [[ننگ]] [[حق ستیزی]] آنان را از گردونه تاثیر [[اجتماعی]]، [[ارزش]] و [[ارجمندی]] بیرون می‌‌رانیم. این جاست که [[تشخیص حق]] بسیار سخت می‌‌شود؛ زیرا حق بودن و [[حق‌گرایی]] به عنوان یک ارزش، حتی [[اهل فساد]] و بطلان را به [[قرآن]] به عنوان کتاب راهنمای [[زندگی]]، به این مسأله بسیار توجه داشته است؛ زیرا در قرارگاه [[انسان]] در [[زمین]]، چنان حق و باطل به هم آمیخته شده و [[شبهات]] چنان در همه تار و پود زندگی [[نفوذ]] کرده است که [[قدرت]] تشخیص و [[انتخاب]] حق از باطل برای بیش تری مردم باقی نمانده است. از این روست که قرآن بخشی از آموزه‌های خود را به راه‌های تشخیص حق از باطل و جدا کردن شبهات از [[محکمات]] اختصاص داده است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.


==آمیختگی حق و باطل (شبهه)==
==آمیختگی حق و باطل (شبهه)==
حق، نقیض باطل و به معنای [[وجوب]] و ثبوت<ref>لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۲۵۵‌-‌۲۵۶، «حقق»</ref> و در اصل به معنای مطابقت و موافقت است. در [[فرهنگ قرآنی]] این واژه در معانی و در موارد مختلف به کار رفته است که عبارتند از:
حق، نقیض باطل و به معنای [[وجوب]] و ثبوت<ref>لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۲۵۵‌-‌۲۵۶، «حقق».</ref> و در اصل به معنای مطابقت و موافقت است. در [[فرهنگ قرآنی]] این واژه در معانی و در موارد مختلف به کار رفته است که عبارتند از:
#ایجادکننده چیزی بر‌اساس حکمت‌؛
#ایجادکننده چیزی بر‌اساس حکمت‌؛
#شیء ایجاد شده بر اساس حکمت‌؛
#شیء ایجاد شده بر اساس حکمت‌؛
# [[اعتقاد]] به چیزی آن‌گونه که هست‌؛
# [[اعتقاد]] به چیزی آن‌گونه که هست‌؛
#فعل و سخنی که به اندازه و به موقع باشد.<ref>مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص‌۲۴۶، «حق».</ref>
#فعل و سخنی که به اندازه و به موقع باشد<ref>مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص‌۲۴۶، «حق».</ref>.


وقتی ما سخن از [[حق]] می‌‌گویم، می‌‌تواند همه این معانی و کاربردهای پیش گفته باشد ولی بیش‌تر اوقات ما آن را در معنای مطابقت و موافقت با امری به کار می‌‌بریم که بر اساس [[حکمت الهی]] ایجاد شده است. به این معنا که حق را در اموری می‌‌جوییم که مطابق و موافق با [[فلسفه]] و [[هدف آفرینش]] باشد هر چند که آن امر در [[واقعیت]] تحقق خارجی نداشته و علل و عواملی از تحقق آن جلوگیری به عمل آورده باشد. از این روست که ما گاه بسیاری از واقعیت‌های موجود را به عنوان امری [[باطل]] و ضد حق دانسته و به [[مبارزه]] با آن می‌‌پردازیم. به عنوان نمونه [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] را هر چند که واقعیتی [[اجتماعی]] و موجود در [[جامعه بشری]] است ولی آن را امری باطل و ضد حق دانسته و به مبارزه با آن می‌‌پردازیم تا [[عدالت]] و [[برابری]] جایگزین شود. این گونه است که [[عدالت خواهی]] و [[ستم ستیزی]] را به عنوان [[حق خواهی]] و باطل ستیزی دانسته و از این که خواهان ارزشی هستیم از خود و کار خود [[خشنود]] و [[راضی]] می‌‌باشیم.
وقتی ما سخن از [[حق]] می‌‌گویم، می‌‌تواند همه این معانی و کاربردهای پیش گفته باشد ولی بیش‌تر اوقات ما آن را در معنای مطابقت و موافقت با امری به کار می‌‌بریم که بر اساس [[حکمت الهی]] ایجاد شده است. به این معنا که حق را در اموری می‌‌جوییم که مطابق و موافق با [[فلسفه]] و [[هدف آفرینش]] باشد هر چند که آن امر در [[واقعیت]] تحقق خارجی نداشته و علل و عواملی از تحقق آن جلوگیری به عمل آورده باشد. از این روست که ما گاه بسیاری از واقعیت‌های موجود را به عنوان امری [[باطل]] و ضد حق دانسته و به [[مبارزه]] با آن می‌‌پردازیم. به عنوان نمونه [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] را هر چند که واقعیتی [[اجتماعی]] و موجود در [[جامعه بشری]] است ولی آن را امری باطل و ضد حق دانسته و به مبارزه با آن می‌‌پردازیم تا [[عدالت]] و [[برابری]] جایگزین شود. این گونه است که [[عدالت خواهی]] و [[ستم ستیزی]] را به عنوان [[حق خواهی]] و باطل ستیزی دانسته و از این که خواهان ارزشی هستیم از خود و کار خود [[خشنود]] و [[راضی]] می‌‌باشیم.
خط ۲۷: خط ۲۷:
مشکل زمانی دو چندان می‌‌شود که گروهی از مردمان به صورت تعمدی می‌‌کوشند تا حق و باطل را به هم بیامیزند و این آمیختگی را تقویت کنند و افزایش دهند؛ زیرا [[منافع]] آنان در این آمیختگی حق و باطل و عدم امکان تشخیص و جداسازی آن نهفته است.
مشکل زمانی دو چندان می‌‌شود که گروهی از مردمان به صورت تعمدی می‌‌کوشند تا حق و باطل را به هم بیامیزند و این آمیختگی را تقویت کنند و افزایش دهند؛ زیرا [[منافع]] آنان در این آمیختگی حق و باطل و عدم امکان تشخیص و جداسازی آن نهفته است.


خداوند در آیه {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref> توضیح می‌‌دهد که برخی از [[اهل کتاب]] که به ظاهر می‌‌بایست خواهان حق و پیرو و مبلغ آن باشند، برای دست یابی به منافع زودگذر [[دنیایی]] به طور آگاهانه و عامدانه حق و باطل را در هم می‌‌آمیزند و از آن جایی که با این عمل خویش بسیاری از [[مردم]] ساده [[دل]] را [[فریب]] می‌‌دهند ایشان را [[نکوهش]] می‌‌کند؛ زیرا توده‌های مردم به سبب این که به این گروه از اهل کتاب به عنوان [[خواص]] [[اعتماد]] و [[اطمینان]] دارند، [[گمان]] نمی‌برند که ایشان قصد [[فریب]] و [[نیرنگ]] [[مردمان]] را دارند. از این رو، بی‌هیچ تحقیق و تفحصی بر پایه گفتار و [[رفتار]] این [[خواص]] عمل می‌‌کنند و به گمان آنکه آنان [[حق]] را معرفی می‌‌کنند و خواهان حق و پیرو و مبلغ آن هستند، [[کورکورانه]] در پی ایشان می‌‌روند، در حالی این خواص [[فریبکار]] برای دست یابی به [[منافع]] زودگذر مادی [[دنیوی]]، [[حق و باطل]] را به هم آمیخته‌اند و [[باطل]] را به عنوان حق عرضه می‌‌کنند.
خداوند در آیه {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref> توضیح می‌‌دهد که برخی از [[اهل کتاب]] که به ظاهر می‌‌بایست خواهان حق و پیرو و مبلغ آن باشند، برای دست یابی به منافع زودگذر [[دنیایی]] به طور آگاهانه و عامدانه حق و باطل را در هم می‌‌آمیزند و از آن جایی که با این عمل خویش بسیاری از [[مردم]] ساده [[دل]] را [[فریب]] می‌‌دهند ایشان را [[نکوهش]] می‌‌کند؛ زیرا توده‌های مردم به سبب این که به این گروه از اهل کتاب به عنوان [[خواص]] [[اعتماد]] و [[اطمینان]] دارند، [[گمان]] نمی‌برند که ایشان قصد [[فریب]] و [[نیرنگ]] [[مردمان]] را دارند. از این رو، بی‌هیچ تحقیق و تفحصی بر پایه گفتار و [[رفتار]] این [[خواص]] عمل می‌‌کنند و به گمان آنکه آنان [[حق]] را معرفی می‌‌کنند و خواهان حق و پیرو و مبلغ آن هستند، [[کورکورانه]] در پی ایشان می‌‌روند، در حالی این خواص [[فریبکار]] برای دست یابی به منافع زودگذر مادی [[دنیوی]]، [[حق و باطل]] را به هم آمیخته‌اند و [[باطل]] را به عنوان حق عرضه می‌‌کنند.


در گزارش دیگری که [[خداوند]] در [[آیات]] {{متن قرآن|يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ}}<ref>«ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ}}<ref>«و به آنچه فرو فرستاده‌ام ، که کتاب نزد شما را راست می‌شمارد، ایمان آورید و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید  و تنها از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق  را با باطل  میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref> می‌‌دهد این معنا مورد تاکید [[قرآن]] است که برخی از خواص [[یهود]] توده‌های [[مردم]] را با آمیختن حق و باطل فریب می‌‌دهند و آنان را به سمت باطل به عنوان حق می‌‌کشانند. در [[حقیقت]] آنان گنجشک باطل خویش را رنگ کرده به عنوان قناری حق عرضه کنند و بفروشند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.
در گزارش دیگری که [[خداوند]] در [[آیات]] {{متن قرآن|يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ}}<ref>«ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ}}<ref>«و به آنچه فرو فرستاده‌ام ، که کتاب نزد شما را راست می‌شمارد، ایمان آورید و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید  و تنها از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق  را با باطل  میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref> می‌‌دهد این معنا مورد تاکید [[قرآن]] است که برخی از خواص [[یهود]] توده‌های [[مردم]] را با آمیختن حق و باطل فریب می‌‌دهند و آنان را به سمت باطل به عنوان حق می‌‌کشانند. در [[حقیقت]] آنان گنجشک باطل خویش را رنگ کرده به عنوان قناری حق عرضه کنند و بفروشند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.


==تقابل حق و باطل==
==تقابل حق و باطل==
حق و باطل از دو جهت با هم تقابل دارند. یکی از وجوه آن این است که حق و باطل نقیض هم می‌‌باشند و برای آن وجه سومی نیست. به این معنا که هر چیزی یا حق است یا باطل می‌‌باشد و حد وسطی برای آن نیست. [[آیه]] {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> بر نبود هیچ واسطه‌ای، میان حق و باطل تاکید می‌‌کند. بر این اساس نمی‌توان چیزی را به عنوان هم حق و هم باطل معرفی کرد؛ زیرا هر چیزی یا می‌‌بایست حق باشد یا باطل؛ هر چند که باطل گاه خود را در نمایی از حق جلوه می‌‌دهد. <ref>{{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}} «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>
حق و باطل از دو جهت با هم تقابل دارند. یکی از وجوه آن این است که حق و باطل نقیض هم می‌‌باشند و برای آن وجه سومی نیست. به این معنا که هر چیزی یا حق است یا باطل می‌‌باشد و حد وسطی برای آن نیست. [[آیه]] {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> بر نبود هیچ واسطه‌ای، میان حق و باطل تاکید می‌‌کند. بر این اساس نمی‌توان چیزی را به عنوان هم حق و هم باطل معرفی کرد؛ زیرا هر چیزی یا می‌‌بایست حق باشد یا باطل؛ هر چند که باطل گاه خود را در نمایی از حق جلوه می‌‌دهد<ref>{{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}} «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>.


[[آیات]] بسیاری از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق  را با باطل  میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref> و آیه {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref> بر قابل جمع نبودن [[حق و باطل]] تاکید دارد. به این معنا که اگر چیزی [[حق]] نباشد به قطع [[باطل]] خواهد بود و اگر چیزی جلوه‌ای از حق داشته باشد، به قطع و [[یقین]] باطل است؛ زیرا حق هیچ باطلی را بر نمی‌تابد.
[[آیات]] بسیاری از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق  را با باطل  میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref> و آیه {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref> بر قابل جمع نبودن [[حق و باطل]] تاکید دارد. به این معنا که اگر چیزی [[حق]] نباشد به قطع [[باطل]] خواهد بود و اگر چیزی جلوه‌ای از حق داشته باشد، به قطع و [[یقین]] باطل است؛ زیرا حق هیچ باطلی را بر نمی‌تابد.
خط ۳۸: خط ۳۸:
وجه دیگر [[تقابل]] حق و باطل آن است که هرگز حق و باطل نمی‌توانند با هم جمع شوند و هر گاه حق و باطل در کنار هم قرار گرفتند به [[جنگ]] و [[ستیز]] با هم پرداختند. این بدان معناست که هرگز باطل، با خود حقی را همراه ندارد، بلکه تنها قیافه و چهره‌ای از حق را به خود گرفته است.
وجه دیگر [[تقابل]] حق و باطل آن است که هرگز حق و باطل نمی‌توانند با هم جمع شوند و هر گاه حق و باطل در کنار هم قرار گرفتند به [[جنگ]] و [[ستیز]] با هم پرداختند. این بدان معناست که هرگز باطل، با خود حقی را همراه ندارد، بلکه تنها قیافه و چهره‌ای از حق را به خود گرفته است.


این گونه است که هر جا حق آمد باطل می‌‌گریزد و هر جا پای حق به میان آمد، باطل از میان می‌‌رود؛ زیرا باطل بر پایه هیچ و پوچ [[استوار]] است و با کم‌ترین حضور حق از هم فرومی پاشد.<ref>{{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ}} «بلکه، راستی را بر ناراستی می‌افکنیم که آن را درهم می‌شکند؛ و خود ناگهان از میان می‌رود و وای بر شما! از آنچه (در چگونگی خداوند) وصف می‌کنید» سوره انبیاء، آیه ۱۸ و آیات دیگر</ref> بنابراین آن چیزی که باطل خود را بدان می‌‌آراید و به عنوان حق نمایش می‌‌دهد اصولا نمی‌تواند حق باشد بلکه تنها باطلی است که حق نمایی می‌‌کند و هیچ بهره‌ای از حق ندارد.
این گونه است که هر جا حق آمد باطل می‌‌گریزد و هر جا پای حق به میان آمد، باطل از میان می‌‌رود؛ زیرا باطل بر پایه هیچ و پوچ [[استوار]] است و با کم‌ترین حضور حق از هم فرومی پاشد.<ref>{{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ}} «بلکه، راستی را بر ناراستی می‌افکنیم که آن را درهم می‌شکند؛ و خود ناگهان از میان می‌رود و وای بر شما! از آنچه (در چگونگی خداوند) وصف می‌کنید» سوره انبیاء، آیه ۱۸ و آیات دیگر.</ref> بنابراین آن چیزی که باطل خود را بدان می‌‌آراید و به عنوان حق نمایش می‌‌دهد اصولا نمی‌تواند حق باشد بلکه تنها باطلی است که حق نمایی می‌‌کند و هیچ بهره‌ای از حق ندارد.


به هر حال در طول [[تاریخ]] [[بشریت]]، همواره [[حق و باطل]] با هم [[ستیز]] داشته است و هرگز امکان جمع شدن آن دو وجود نداشته است. بر این اساس پذیرش [[صلح]] میان آن دو به معنای پذیرش [[باطل]] خواهد بود؛ زیرا [[حق]] تنها در جلوه [[خالص]] خود می‌‌تواند حضور داشته باشد و هرگز باطلی را بر نمی‌تابد. از این روست که [[جنگ]] حق و باطل از آغاز [[تاریخ]] تا [[پایان تاریخ]] در اشکال گوناگون برقرار خواهد بود و تا [[دنیا]]، دنیاست این جنگ خواهد بود؛ زیرا حق هرگز به وجود باطل و حضور آن [[رضایت]] نخواهد داد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.
به هر حال در طول [[تاریخ]] [[بشریت]]، همواره [[حق و باطل]] با هم [[ستیز]] داشته است و هرگز امکان جمع شدن آن دو وجود نداشته است. بر این اساس پذیرش [[صلح]] میان آن دو به معنای پذیرش [[باطل]] خواهد بود؛ زیرا [[حق]] تنها در جلوه [[خالص]] خود می‌‌تواند حضور داشته باشد و هرگز باطلی را بر نمی‌تابد. از این روست که [[جنگ]] حق و باطل از آغاز [[تاریخ]] تا [[پایان تاریخ]] در اشکال گوناگون برقرار خواهد بود و تا [[دنیا]]، دنیاست این جنگ خواهد بود؛ زیرا حق هرگز به وجود باطل و حضور آن [[رضایت]] نخواهد داد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.


==راه‌های [[شناخت حق]] از باطل==
==راه‌های [[شناخت حق]] از باطل==
خط ۵۵: خط ۵۵:
از آن جایی که برای بسیاری از [[مردم]] [[شبهات]] و حق نمایی باطل امکان [[تفکر]] درست و صحیح را می‌‌گیرد و انسان‌ها به سبب [[هواهای نفسانی]] و [[وسوسه‌های شیطانی]]، بخشی از [[فطرت سالم]] و پاک خویش را می‌‌آلایند، در این جاست که خداوند از طریق [[پیامبر]] بیرونی، به فریاد انسان‌ها می‌‌رسد و آنان را برای [[شناخت حق]] از باطل [[یاری]] می‌‌رساند. آیه {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref> به نیاز [[بشر]] به [[وحی]] و [[دین الهی]] برای [[شناخت]] از باطل و [[راه راست]] از گمراهی اشاره دارد و تبیین می‌‌کند که اگر [[خداوند]] دستگیر [[انسان]] از [[طریق وحی]] ودین نبود بسیاری از [[مردم]] از [[تشخیص حق]] از [[باطل]] [[ناتوان]] می‌‌ماندند و در مسیری باطل گام بر می‌‌داشتند.
از آن جایی که برای بسیاری از [[مردم]] [[شبهات]] و حق نمایی باطل امکان [[تفکر]] درست و صحیح را می‌‌گیرد و انسان‌ها به سبب [[هواهای نفسانی]] و [[وسوسه‌های شیطانی]]، بخشی از [[فطرت سالم]] و پاک خویش را می‌‌آلایند، در این جاست که خداوند از طریق [[پیامبر]] بیرونی، به فریاد انسان‌ها می‌‌رسد و آنان را برای [[شناخت حق]] از باطل [[یاری]] می‌‌رساند. آیه {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref> به نیاز [[بشر]] به [[وحی]] و [[دین الهی]] برای [[شناخت]] از باطل و [[راه راست]] از گمراهی اشاره دارد و تبیین می‌‌کند که اگر [[خداوند]] دستگیر [[انسان]] از [[طریق وحی]] ودین نبود بسیاری از [[مردم]] از [[تشخیص حق]] از [[باطل]] [[ناتوان]] می‌‌ماندند و در مسیری باطل گام بر می‌‌داشتند.


بسیاری از مردم با آنکه از نظر [[عقل]] و [[خرد]] [[رشد]] کرده‌اند ولی عوامل بسیار درونی و بیرونی به ایشان [[اجازه]] نمی‌دهد تا به [[سادگی]] و اسانی [[حق]] را از باطل تشخیص دهند و در دام [[شبهات]] بیافتند و باطل را حق [[گمان]] کرده و در مسیر آن گام بردارند. از این روست که نیازمند [[وحی]] و پیامبرانی هستند که راه حق را به ایشان نشان دهد و آنان را به مسیر اصلی [[هدایت]] بخواند. {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref> «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>
بسیاری از مردم با آنکه از نظر [[عقل]] و [[خرد]] [[رشد]] کرده‌اند ولی عوامل بسیار درونی و بیرونی به ایشان [[اجازه]] نمی‌دهد تا به [[سادگی]] و اسانی [[حق]] را از باطل تشخیص دهند و در دام [[شبهات]] بیافتند و باطل را حق [[گمان]] کرده و در مسیر آن گام بردارند. از این روست که نیازمند [[وحی]] و پیامبرانی هستند که راه حق را به ایشان نشان دهد و آنان را به مسیر اصلی [[هدایت]] بخواند. {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref> «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.


انسان با دست یابی به حق [[واقعی]] می‌‌توانند به [[ایمان واقعی]] {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار! * و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد» سوره مائده، آیه ۸۳ - ۸۴.</ref> [[امید به آینده]] بهتر و [[برتر]] بهره‌گیری از [[امدادهای غیبی]] و [[استجابت دعا]] و [[نیایش]] از سوی [[خداوند]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref> و بهره‌مندی از [[آموزه‌های قرآنی]] و [[هدایتگر]] آن به سوی کمال {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ * وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ}}<ref> «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.</ref> و [[بصیرت]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref> دست یابند.
انسان با دست یابی به حق [[واقعی]] می‌‌توانند به [[ایمان واقعی]] {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار! * و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد» سوره مائده، آیه ۸۳ - ۸۴.</ref> [[امید به آینده]] بهتر و [[برتر]] بهره‌گیری از [[امدادهای غیبی]] و [[استجابت دعا]] و [[نیایش]] از سوی [[خداوند]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref> و بهره‌مندی از [[آموزه‌های قرآنی]] و [[هدایتگر]] آن به سوی کمال {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ * وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ}}<ref> «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.</ref> و [[بصیرت]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref> دست یابند.
خط ۶۱: خط ۶۱:
[[شناخت حق]] به [[انسان]] این امکان را می‌‌دهد تا از کوردلی بیرون آید و [[حقایق]] هستی را چنان که هست بشناسد و نهایت و [[غایت]] هر امری بداند و در مسیر درست گام بردارد. [[اهل]] [[بصیرت]] همانند کسی است که در دره‌ها و [[دامنه کوه‌ها]] [[غرق]] در جزئیات است ولی با توجه به این که چکاد غایت [[سیر]] و حرکت خویش را می‌‌بینند و در آن مسیر گام بر می‌‌دارد، هر گز جزئیات وی را [[فریب]] نمی‌دهد و از اصل غایت و [[هدف]] باز نمی‌ماند؛ ضمن این که [[هدف غایی]] را به شکل وضوح می‌‌بییند.
[[شناخت حق]] به [[انسان]] این امکان را می‌‌دهد تا از کوردلی بیرون آید و [[حقایق]] هستی را چنان که هست بشناسد و نهایت و [[غایت]] هر امری بداند و در مسیر درست گام بردارد. [[اهل]] [[بصیرت]] همانند کسی است که در دره‌ها و [[دامنه کوه‌ها]] [[غرق]] در جزئیات است ولی با توجه به این که چکاد غایت [[سیر]] و حرکت خویش را می‌‌بینند و در آن مسیر گام بر می‌‌دارد، هر گز جزئیات وی را [[فریب]] نمی‌دهد و از اصل غایت و [[هدف]] باز نمی‌ماند؛ ضمن این که [[هدف غایی]] را به شکل وضوح می‌‌بییند.


به سخن دیگر کسانی که با استفاده از ابزارها و عوامل [[شناختی]] چون [[فکر]] و [[فطرت سالم]] و بهره‌گیری از [[آموزه‌های وحیانی]] و [[امدادهای غیبی]]، [[حق]] را می‌‌شناسند، به بصیرتی دست می‌‌یابند که آنان را همواره متوجه غایت هر چیزی می‌‌کند که همان [[خداوند تبارک و تعالی]] است؛ زیرا در پس هر چیزی و آفریده‌ای [[خداوند]] [[آفریدگار]] و [[پروردگار]] را می‌‌نگرند. این گونه است که خداوند مبدا و منتهای هر سیر و حرکتی می‌‌شود و این افراد متوجّه به منشأ حق یعنی خداوند آفریدگار و پروردگار می‌‌باشند و در مسیر هر گونه زمینه‌های تردید از ایشان برطرف می‌‌شود؛ زیرا همواره خداوند را در پس و پیش و درون و بیرون آن چیز می‌‌بییند.{{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> «حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷ و آیات بسیار دیگر</ref>
به سخن دیگر کسانی که با استفاده از ابزارها و عوامل [[شناختی]] چون [[فکر]] و [[فطرت سالم]] و بهره‌گیری از [[آموزه‌های وحیانی]] و [[امدادهای غیبی]]، [[حق]] را می‌‌شناسند، به بصیرتی دست می‌‌یابند که آنان را همواره متوجه غایت هر چیزی می‌‌کند که همان [[خداوند تبارک و تعالی]] است؛ زیرا در پس هر چیزی و آفریده‌ای [[خداوند]] [[آفریدگار]] و [[پروردگار]] را می‌‌نگرند. این گونه است که خداوند مبدا و منتهای هر سیر و حرکتی می‌‌شود و این افراد متوجّه به منشأ حق یعنی خداوند آفریدگار و پروردگار می‌‌باشند و در مسیر هر گونه زمینه‌های تردید از ایشان برطرف می‌‌شود؛ زیرا همواره خداوند را در پس و پیش و درون و بیرون آن چیز می‌‌بییند. {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> «حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷ و آیات بسیار دیگر.</ref>.


[[انسان]] وقتی حق را [[شناخت]] می‌‌تواند به [[سادگی]] [[اهل باطل]] را بشناسد هر چند که نقابی از حق بر چهره زده و در پس [[شبهات]] خود را به وجود حقی زنده نگه می‌‌دارد. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِنَّ الحَقَ وَ‌ الباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ}}؛ به [[درستی]] که [[حق و باطل]] را با قدر و [[شخصیت]] افراد نمی‌توان شناخت. اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و [[باطل]] را نیز بشناس، اهل آن برایت آشکار می‌‌گردد.
[[انسان]] وقتی حق را [[شناخت]] می‌‌تواند به [[سادگی]] [[اهل باطل]] را بشناسد هر چند که نقابی از حق بر چهره زده و در پس [[شبهات]] خود را به وجود حقی زنده نگه می‌‌دارد. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِنَّ الحَقَ وَ‌ الباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ}}؛ به [[درستی]] که [[حق و باطل]] را با قدر و [[شخصیت]] افراد نمی‌توان شناخت. اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و [[باطل]] را نیز بشناس، اهل آن برایت آشکار می‌‌گردد.
خط ۶۷: خط ۶۷:
از آن جایی که بسیاری از [[مردم]] در دام [[شخصیت]] پرستی گرفتار می‌‌شوند، [[خداوند]] از [[مردمان]] می‌‌خواهد که به جای آنکه به [[منزلت]] اشخاص توجه کنید می‌‌بایست به [[حق]] [[تمسک]] جویید تا بر اساس آن اشخاص را بشناسید و بدانید که آیا در [[جبهه حق]] هستند یا در [[جبهه]] [[باطل]] می‌‌جنگند. از این روست که می‌‌فرماید اشخاص نباید مقیاس [[حق و باطل]] قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند. اگر [[حضرت عیسی]]{{ع}} شما را معاذالله به خود به عنوان حق خواند باید ببینید که این [[دعوت]] وی مطابق معیارهای حق می‌‌باشد یا آنکه دعوتی به باطل است؟ اگر دعوتی به باطل باشد می‌‌بایست از چنین دعوت و شخصی [[پرهیز]] کرد. این معیاری است که [[قرآن]] به دست می‌‌دهد و [[امیرمؤمنان]] بارها و بارها در [[فتنه‌ها]] بر آن تاکید کرده و خواستار آن شده است که [[حقیقت]] راه را بر اساس معیارهای [[تشخیص حق]] از باطل بشناسید نه آنکه چون [[طلحه]] و [[زبیر]] و دیگر [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} با ایشان هستند و [[ام المؤمنین]] [[عایشه]] در آن جبهه قرار گرفته است [[فریب]] بخورید؛ زیرا همین ام المؤمنین اگر [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] کند و بر خلاف حق گام بردارد دو برابر از دیگران [[عذاب]] می‌‌شود؛ زیرا موجب شده است تا گروهی به [[اعتماد]] و [[اطمینان]] وی در دام [[فتنه]] و باطل بیافتند. این افراد هم خود به [[گمراهی]] رفته و هم به سبب اعتماد عمومی به ایشان مردمان بسیاری را [[گمراه]] کرده‌اند. از این رو [[مجازات]] و گناه منتسبان به [[پیامبر]]{{صل}} و [[رهبران]] [[جامعه]] بیش از دیگران است.
از آن جایی که بسیاری از [[مردم]] در دام [[شخصیت]] پرستی گرفتار می‌‌شوند، [[خداوند]] از [[مردمان]] می‌‌خواهد که به جای آنکه به [[منزلت]] اشخاص توجه کنید می‌‌بایست به [[حق]] [[تمسک]] جویید تا بر اساس آن اشخاص را بشناسید و بدانید که آیا در [[جبهه حق]] هستند یا در [[جبهه]] [[باطل]] می‌‌جنگند. از این روست که می‌‌فرماید اشخاص نباید مقیاس [[حق و باطل]] قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند. اگر [[حضرت عیسی]]{{ع}} شما را معاذالله به خود به عنوان حق خواند باید ببینید که این [[دعوت]] وی مطابق معیارهای حق می‌‌باشد یا آنکه دعوتی به باطل است؟ اگر دعوتی به باطل باشد می‌‌بایست از چنین دعوت و شخصی [[پرهیز]] کرد. این معیاری است که [[قرآن]] به دست می‌‌دهد و [[امیرمؤمنان]] بارها و بارها در [[فتنه‌ها]] بر آن تاکید کرده و خواستار آن شده است که [[حقیقت]] راه را بر اساس معیارهای [[تشخیص حق]] از باطل بشناسید نه آنکه چون [[طلحه]] و [[زبیر]] و دیگر [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} با ایشان هستند و [[ام المؤمنین]] [[عایشه]] در آن جبهه قرار گرفته است [[فریب]] بخورید؛ زیرا همین ام المؤمنین اگر [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] کند و بر خلاف حق گام بردارد دو برابر از دیگران [[عذاب]] می‌‌شود؛ زیرا موجب شده است تا گروهی به [[اعتماد]] و [[اطمینان]] وی در دام [[فتنه]] و باطل بیافتند. این افراد هم خود به [[گمراهی]] رفته و هم به سبب اعتماد عمومی به ایشان مردمان بسیاری را [[گمراه]] کرده‌اند. از این رو [[مجازات]] و گناه منتسبان به [[پیامبر]]{{صل}} و [[رهبران]] [[جامعه]] بیش از دیگران است.


از نظر [[اسلام]]، معیار همه چیز حقیقت و معیار حقیقت، خود حقیقت است.هرکس طالب حق است، [[ارزشمند]] است، گو این که به حق نرسد و هرکس در پی باطل است‏بی [[ارزش]] و بی‌اعبتار است. به همین جهت است که می‏بینیم [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عنوان وصیتی که باید پس از خودش به مرحله [[اجرا]] در آید، فرمود: {{متن حدیث|لا تقتلوا الخوارج بعدی‌ فلیس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فادرکه}}؛ پس از من [[خوارج]] را نکشید،؛ چراکه کسی که طالب [[حق]] بود و در راه رسیدن به حق به [[خطا]] رفت، مانند کسی نیست که طالب [[باطل]] بود و به باطل دست‏یافت. <ref>نهج البلاغه، خطبه ۵۹.</ref>
از نظر [[اسلام]]، معیار همه چیز حقیقت و معیار حقیقت، خود حقیقت است.هرکس طالب حق است، [[ارزشمند]] است، گو این که به حق نرسد و هرکس در پی باطل است‏بی [[ارزش]] و بی‌اعبتار است. به همین جهت است که می‏بینیم [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عنوان وصیتی که باید پس از خودش به مرحله [[اجرا]] در آید، فرمود: {{متن حدیث|لا تقتلوا الخوارج بعدی‌ فلیس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فادرکه}}؛ پس از من [[خوارج]] را نکشید،؛ چراکه کسی که طالب [[حق]] بود و در راه رسیدن به حق به [[خطا]] رفت، مانند کسی نیست که طالب [[باطل]] بود و به باطل دست‏یافت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵۹.</ref>.


فرق خوارج و [[اصحاب]] [[معاویه]] در این است که خوارج مردمی [[متعبد]] و [[متعصب]] بودند و در آن فتنه‏‌ای که به پا کردند، در طلب باطل نبودند و اگر با علی{{ع}} نمی‌‏جنگیدند، علی{{ع}} با آنها نمی‏‌جنگید، ولی اصحاب معاویه، [[تعبد]] به [[دین]] نداشتند و در راه رسیدن به حق، تعصبی نمی‌‏ورزیدند و با [[علم]] و [[آگاهی]] در پی باطل بودند. بنابراین، توصیه [[امام]] این است که پس از وی اگر می‏‌کشند، کسانی را بکشند که در پی باطلند وباطل را یافته‏‌اند، نه کسانی که حق را طالبند و به خاطر قصوری که داشته‏‌اند، به آن نرسیده‌‏اند.
فرق خوارج و [[اصحاب]] [[معاویه]] در این است که خوارج مردمی [[متعبد]] و [[متعصب]] بودند و در آن فتنه‏‌ای که به پا کردند، در طلب باطل نبودند و اگر با علی{{ع}} نمی‌‏جنگیدند، علی{{ع}} با آنها نمی‏‌جنگید، ولی اصحاب معاویه، [[تعبد]] به [[دین]] نداشتند و در راه رسیدن به حق، تعصبی نمی‌‏ورزیدند و با [[علم]] و [[آگاهی]] در پی باطل بودند. بنابراین، توصیه [[امام]] این است که پس از وی اگر می‏‌کشند، کسانی را بکشند که در پی باطلند وباطل را یافته‏‌اند، نه کسانی که حق را طالبند و به خاطر قصوری که داشته‏‌اند، به آن نرسیده‌‏اند.
خط ۷۷: خط ۷۷:
از افرادی که خود را [[اهل]] [[بصیرت]] می‌‌دانستند در حالی که چنین نبوده و از بصیرت [[الهی]] هیچ بهره‌ای نبرده بود، به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] [[اعتراض]] می‌‌کند و می‌‌گوید: {{عربی|إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ فَقَالَ أَتَرَانِی أَظُنُّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَی ضَلَالَةٍ؟ فَقَالَ: یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَلَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ! إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ آلْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ، وَلَمْ تَعْرَفِ آلْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ}}؛ حارث بن حوط نزد او آمد و گفت: چنین پنداری که من [[اصحاب جمل]] را [[گمراه]] می‏دانم؟ فرمود: حارث! تو کوتاه بینانه نظر کردی، نه زیرکانه به پایین پای خود نظر کردی، نه به بالای سر خود و [[سرگردان]] ماندی. تو [[حق]] را نشناخته‏ای، تا بدانی [[اهل حق]] چه کسانند و نه [[باطل]] را، تا بدانی [[پیروان]] آن چه مردمانند.
از افرادی که خود را [[اهل]] [[بصیرت]] می‌‌دانستند در حالی که چنین نبوده و از بصیرت [[الهی]] هیچ بهره‌ای نبرده بود، به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] [[اعتراض]] می‌‌کند و می‌‌گوید: {{عربی|إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ فَقَالَ أَتَرَانِی أَظُنُّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَی ضَلَالَةٍ؟ فَقَالَ: یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَلَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ! إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ آلْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ، وَلَمْ تَعْرَفِ آلْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ}}؛ حارث بن حوط نزد او آمد و گفت: چنین پنداری که من [[اصحاب جمل]] را [[گمراه]] می‏دانم؟ فرمود: حارث! تو کوتاه بینانه نظر کردی، نه زیرکانه به پایین پای خود نظر کردی، نه به بالای سر خود و [[سرگردان]] ماندی. تو [[حق]] را نشناخته‏ای، تا بدانی [[اهل حق]] چه کسانند و نه [[باطل]] را، تا بدانی [[پیروان]] آن چه مردمانند.


حارث که باز هم از [[اسارت]] [[پندار]] و از شخصت‌گرایی به [[حق‌گرایی]] روی نیاورده بود، چنین گفت: من با سعید بن مالک وعبد [[الله]] بن [[عمر]] کناره می‌‏گیرم.
حارث که باز هم از [[اسارت]] [[پندار]] و از شخصت‌گرایی به [[حق‌گرایی]] روی نیاورده بود، چنین گفت: من با سعید بن مالک و عبد الله بن عمر کناره می‌‏گیرم.


آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ سَعِیداً وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ یَنْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یَخْذُلَا الْبَاطِلَ}}، سعید و [[عبد الله بن عمر]] (آدم‌های بی‌خاصیتی هستند) آنها نه حق را [[یاری]] کردند و نه باطل را [[خوار]] ساختند.
آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ سَعِیداً وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ یَنْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یَخْذُلَا الْبَاطِلَ}}، سعید و [[عبد الله بن عمر]] (آدم‌های بی‌خاصیتی هستند) آنها نه حق را [[یاری]] کردند و نه باطل را [[خوار]] ساختند.
خط ۸۵: خط ۸۵:
بنابراین نمی‌توان هرگز جز در باره [[معصوم]]{{ع}} از مدار بودن شخصیت‌ها برای [[حق]] سخن گفت و در مورد هر کسی دیگر باید او را به حق سنجید نه حق را با او [[داوری]] نشست.
بنابراین نمی‌توان هرگز جز در باره [[معصوم]]{{ع}} از مدار بودن شخصیت‌ها برای [[حق]] سخن گفت و در مورد هر کسی دیگر باید او را به حق سنجید نه حق را با او [[داوری]] نشست.


در زمانه ما بسیاری از مدعیان خط [[امام]] و [[یاران]] و ا صحاب وی بودند و هستند که حق را زیر پا گذاشتند و خود را مدار و محور حق پنداشتند و خلقی را [[گمراه]] نموده و آنان را به سوی [[آتش دوزخ]] خوانده و می‌‌خوانند و [[گمان]] دارند که ایشان مدار و محور حق و دیگران بر مدار [[باطل]] هستند. این گونه است که حق را با [[شبهه]] آمیخته و باطل را حق نماندند تا از این [[فتنه‌ها]] برای خود قدرتی و مکنتی فراهم آورند. باشد با تیز هوشی و [[بصیرت]] و بهره‌گیری از معیارهای چون [[عقل]] سالم و [[وحی الهی]] در [[مسیر حق]] و [[شناخت]] آن گام برداریم و از آن [[حمایت]] کنیم و حق [[طلب]] و حق جو و حق خواه و حق پرست باشیم.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.
در زمانه ما بسیاری از مدعیان خط [[امام]] و [[یاران]] و ا صحاب وی بودند و هستند که حق را زیر پا گذاشتند و خود را مدار و محور حق پنداشتند و خلقی را [[گمراه]] نموده و آنان را به سوی [[آتش دوزخ]] خوانده و می‌‌خوانند و [[گمان]] دارند که ایشان مدار و محور حق و دیگران بر مدار [[باطل]] هستند. این گونه است که حق را با [[شبهه]] آمیخته و باطل را حق نماندند تا از این [[فتنه‌ها]] برای خود قدرتی و مکنتی فراهم آورند. باشد با تیز هوشی و [[بصیرت]] و بهره‌گیری از معیارهای چون [[عقل]] سالم و [[وحی الهی]] در [[مسیر حق]] و [[شناخت]] آن گام برداریم و از آن [[حمایت]] کنیم و حق [[طلب]] و حق جو و حق خواه و حق پرست باشیم<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[راه‌های شناخت حق از باطل (مقاله)|راه‌های شناخت حق از باطل]].</ref>.


==شخصیت‌زدگی، آفت تشخیص حق از باطل==
==شخصیت‌زدگی، آفت تشخیص حق از باطل==
خط ۹۲: خط ۹۲:
شگفت آنکه همگی ما [[انسان‌ها]] مدعیان حق و [[حق خواهی]] و عمل به آن هستیم و دیگران را متهم به باطل‌گرایی کرده و با انگ و [[ننگ]] [[حق ستیزی]]، آنان را از گردونه تاثیر [[اجتماعی]]، [[ارزش]] و [[ارجمندی]] بیرون می‌‌رانیم. این جاست که [[تشخیص حق]]، بسیار سخت می‌‌شود؛ زیرا حق بودن و [[حق‌گرایی]] به عنوان یک ارزش، حتی [[اهل فساد]] و بطلان را به سوی آن می‌‌کشاند تا از آن نمد، کلاهی نیز برای خود بسازند و مردم را با [[فریب]] و [[نیرنگ]] همراه خود کنند و بهره و [[سود دنیوی]] خود را از این طریق دوچندان برگیرند.
شگفت آنکه همگی ما [[انسان‌ها]] مدعیان حق و [[حق خواهی]] و عمل به آن هستیم و دیگران را متهم به باطل‌گرایی کرده و با انگ و [[ننگ]] [[حق ستیزی]]، آنان را از گردونه تاثیر [[اجتماعی]]، [[ارزش]] و [[ارجمندی]] بیرون می‌‌رانیم. این جاست که [[تشخیص حق]]، بسیار سخت می‌‌شود؛ زیرا حق بودن و [[حق‌گرایی]] به عنوان یک ارزش، حتی [[اهل فساد]] و بطلان را به سوی آن می‌‌کشاند تا از آن نمد، کلاهی نیز برای خود بسازند و مردم را با [[فریب]] و [[نیرنگ]] همراه خود کنند و بهره و [[سود دنیوی]] خود را از این طریق دوچندان برگیرند.


[[قرآن]] به عنوان کتاب راهنمای [[زندگی]]، به این مسئله بسیار توجه کرده است؛ زیرا درقرارگاه [[انسان]] در [[زمین]]، چنان حق و باطل به هم آمیخته شده و [[شبهات]] چنان در همه تار و پود زندگی [[نفوذ]] کرده است که [[قدرت]] تشخیص و [[انتخاب]] حق از باطل برای بیشتر مردم باقی نمانده است. از این رو قرآن بخشی از آموزه‌های خود را به راه‌های تشخیص حق از باطل و جداکردن شبهات از [[محکمات]] اختصاص داده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.
[[قرآن]] به عنوان کتاب راهنمای [[زندگی]]، به این مسئله بسیار توجه کرده است؛ زیرا درقرارگاه [[انسان]] در [[زمین]]، چنان حق و باطل به هم آمیخته شده و [[شبهات]] چنان در همه تار و پود زندگی [[نفوذ]] کرده است که [[قدرت]] تشخیص و [[انتخاب]] حق از باطل برای بیشتر مردم باقی نمانده است. از این رو قرآن بخشی از آموزه‌های خود را به راه‌های تشخیص حق از باطل و جداکردن شبهات از [[محکمات]] اختصاص داده است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==تقابل حق و باطل==
==تقابل حق و باطل==
حق و باطل از دو جهت با هم تقابل دارند. یک جهت اینکه حق و باطل نقیض هم هستند و برای آن وجه سومی نیست. به این معنا که هر چیزی یاحق است یا باطل و حد وسطی برای آن نیست. [[آیه]] {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> بر نبود هیچ واسطه‌ای، میان حق و باطل تاکید می‌‌کند. بر این اساس نمی‌توان چیزی را به عنوان هم حق و هم باطل معرفی کرد؛ زیرا هر چیزی یا باید حق باشد یا باطل؛ هر چند که باطل گاه خود را در نمایی از حق جلوه می‌‌دهد. {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}} <ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>
حق و باطل از دو جهت با هم تقابل دارند. یک جهت اینکه حق و باطل نقیض هم هستند و برای آن وجه سومی نیست. به این معنا که هر چیزی یاحق است یا باطل و حد وسطی برای آن نیست. [[آیه]] {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> بر نبود هیچ واسطه‌ای، میان حق و باطل تاکید می‌‌کند. بر این اساس نمی‌توان چیزی را به عنوان هم حق و هم باطل معرفی کرد؛ زیرا هر چیزی یا باید حق باشد یا باطل؛ هر چند که باطل گاه خود را در نمایی از حق جلوه می‌‌دهد. {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>.


[[آیات]] بسیاری از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق  را با باطل  میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref> و آیه {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref> بر قابل جمع نبودن [[حق و باطل]] تاکید دارد. به این معنا که اگر چیزی [[حق]] نباشد به طور قطع [[باطل]] خواهد بود و اگر چیزی جلوه ای از حق داشته باشد، به نحو قطع و [[یقین]] حق است؛ زیرا حق هیچ باطلی را بر نمی‌تابد.
[[آیات]] بسیاری از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق  را با باطل  میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref> و آیه {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref> بر قابل جمع نبودن [[حق و باطل]] تاکید دارد. به این معنا که اگر چیزی [[حق]] نباشد به طور قطع [[باطل]] خواهد بود و اگر چیزی جلوه ای از حق داشته باشد، به نحو قطع و [[یقین]] حق است؛ زیرا حق هیچ باطلی را بر نمی‌تابد.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
وجه دیگر [[تقابل]] حق و باطل آن است که حق و باطل هرگز نمی‌توانند با هم جمع شوند و هرگاه حق و باطل در کنار هم قرار گرفتند به [[جنگ]] و [[ستیز]] می‌‌پردازند. این بدان معناست که هرگز باطل، با خود حقی را همراه ندارد بلکه تنها قیافه و چهره‌ای از حق را به خود گرفته است.
وجه دیگر [[تقابل]] حق و باطل آن است که حق و باطل هرگز نمی‌توانند با هم جمع شوند و هرگاه حق و باطل در کنار هم قرار گرفتند به [[جنگ]] و [[ستیز]] می‌‌پردازند. این بدان معناست که هرگز باطل، با خود حقی را همراه ندارد بلکه تنها قیافه و چهره‌ای از حق را به خود گرفته است.


این گونه است که هر جا حق آمد باطل می‌‌گریزد و هر جا پای حق به میان آمد، باطل از میان می‌‌رود؛ زیرا باطل بر پایه هیچ و پوچ [[استوار]] است و با کم‌ترین حضور حق، ازهم فرو می‌‌پاشد. {{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ}} <ref>«بلکه، راستی را بر ناراستی می‌افکنیم که آن را درهم می‌شکند؛ و خود ناگهان از میان می‌رود و وای بر شما! از آنچه (در چگونگی خداوند) وصف می‌کنید» سوره انبیاء، آیه ۱۸ و آیات دیگر</ref> بنابر این آن چیزی که باطل خود را بدان می‌‌آراید و به عنوان [[حق]] نمایش می‌‌دهد اصولا نمی‌تواند حق باشد بلکه تنها باطلی است که حق نمایی می‌‌کند و هیچ بهره‌ای از حق ندارد.
این گونه است که هر جا حق آمد باطل می‌‌گریزد و هر جا پای حق به میان آمد، باطل از میان می‌‌رود؛ زیرا باطل بر پایه هیچ و پوچ [[استوار]] است و با کم‌ترین حضور حق، ازهم فرو می‌‌پاشد. {{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ}} <ref>«بلکه، راستی را بر ناراستی می‌افکنیم که آن را درهم می‌شکند؛ و خود ناگهان از میان می‌رود و وای بر شما! از آنچه (در چگونگی خداوند) وصف می‌کنید» سوره انبیاء، آیه ۱۸ و آیات دیگر.</ref> بنابر این آن چیزی که باطل خود را بدان می‌‌آراید و به عنوان [[حق]] نمایش می‌‌دهد اصولا نمی‌تواند حق باشد بلکه تنها باطلی است که حق نمایی می‌‌کند و هیچ بهره‌ای از حق ندارد.


به هر حال در طول [[تاریخ]] [[بشریت]]، همواره [[حق و باطل]] با هم [[ستیز]] داشته و هرگز امکان جمع شدن آن دو وجود نداشته است. بر این اساس پذیرش [[صلح]] میان آن دو به معنای پذیرش [[باطل]] خواهد بود؛ زیرا حق تنها در جلوه [[خالص]] خود می‌‌تواند حضور داشته باشد و هرگز باطلی را بر نمی‌تابد. از این رو [[جنگ]] حق و باطل از آغاز تاریخ تا [[پایان تاریخ]] در اشکال گوناگون برقرار خواهد بود و تا [[دنیا]]، دنیاست این جنگ خواهد بود؛ زیراحق هرگز به وجود باطل و حضور آن [[رضایت]] نخواهد داد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]]</ref>.
به هر حال در طول [[تاریخ]] [[بشریت]]، همواره [[حق و باطل]] با هم [[ستیز]] داشته و هرگز امکان جمع شدن آن دو وجود نداشته است. بر این اساس پذیرش [[صلح]] میان آن دو به معنای پذیرش [[باطل]] خواهد بود؛ زیرا حق تنها در جلوه [[خالص]] خود می‌‌تواند حضور داشته باشد و هرگز باطلی را بر نمی‌تابد. از این رو [[جنگ]] حق و باطل از آغاز تاریخ تا [[پایان تاریخ]] در اشکال گوناگون برقرار خواهد بود و تا [[دنیا]]، دنیاست این جنگ خواهد بود؛ زیراحق هرگز به وجود باطل و حضور آن [[رضایت]] نخواهد داد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==معیارها و راه‌های [[شناخت حق]] از باطل==
==معیارها و راه‌های [[شناخت حق]] از باطل==
[[انسان]] اگر بر پایه [[فطرت سالم]] باقی بماند و عوامل بیرونی چون [[شیطان]] و عوامل درونی چون [[چیرگی]] [[هوای نفس]] نباشد، به طور طبیعی خواهان حق است؛ زیرا کمال را در حق می‌‌جوید و به آن [[گرایش]] می‌‌یابد. [[خداوند]] در آیاتی چون {{متن قرآن|قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفت: او می‌فرماید که آن، گاوی است نه رام، که زمین را شیار می‌زند و نه به کشت آب می‌دهد، تندرست است بی‌هیچ خالی در آن، گفتند: اکنون حقّ (جستار) را (بجای) آوردی و آن را سر بریدند و نزدیک بود که این کار را انجام ندهند» سوره بقره، آیه ۷۱.</ref> و نیز {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ}}<ref>«گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.</ref>، [[حق جویی]] و [[حقیقت]] پذیری را [[فطرت]] و [[طبیعت]] سالم [[انسانی]] می‌‌داند و هرگونه [[گرایش به باطل]] را در [[تغییر]] و تبدیل ناروا در فطرت و طبیعت وی می‌‌شمارد.
[[انسان]] اگر بر پایه [[فطرت سالم]] باقی بماند و عوامل بیرونی چون [[شیطان]] و عوامل درونی چون [[چیرگی]] [[هوای نفس]] نباشد، به طور طبیعی خواهان حق است؛ زیرا کمال را در حق می‌‌جوید و به آن [[گرایش]] می‌‌یابد. [[خداوند]] در آیاتی چون {{متن قرآن|قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفت: او می‌فرماید که آن، گاوی است نه رام، که زمین را شیار می‌زند و نه به کشت آب می‌دهد، تندرست است بی‌هیچ خالی در آن، گفتند: اکنون حقّ (جستار) را (بجای) آوردی و آن را سر بریدند و نزدیک بود که این کار را انجام ندهند» سوره بقره، آیه ۷۱.</ref> و نیز {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ}}<ref>«گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.</ref>، [[حق جویی]] و [[حقیقت]] پذیری را [[فطرت]] و [[طبیعت]] سالم [[انسانی]] می‌‌داند و هرگونه [[گرایش به باطل]] را در [[تغییر]] و تبدیل ناروا در فطرت و طبیعت وی می‌‌شمارد.


با این همه حتی اگر فطرت و [[طبیعت انسان]] سالم باشد، به عللی بیرونی ممکن است که [[تشخیص حق]] برای او مشکل و دشوار باشد، هر چند که به دنبال [[شناخت]] آن به سوی حق خواهد رفت. به این معنا که اگر کسی فطرت سالم داشته باشد، هر چند که با شناخت حق به طور طبیعی به سمت و سوی آن کشیده می‌‌شود، ولی گاه به سبب [[خودنمایی]] باطل در جلوه حق، شناخت و تشخیص حق از باطل برای وی دشوار می‌‌شود. در این جاست که نیازمند راه‌هایی برای شناخت حق از باطل است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.
با این همه حتی اگر فطرت و [[طبیعت انسان]] سالم باشد، به عللی بیرونی ممکن است که [[تشخیص حق]] برای او مشکل و دشوار باشد، هر چند که به دنبال [[شناخت]] آن به سوی حق خواهد رفت. به این معنا که اگر کسی فطرت سالم داشته باشد، هر چند که با شناخت حق به طور طبیعی به سمت و سوی آن کشیده می‌‌شود، ولی گاه به سبب [[خودنمایی]] باطل در جلوه حق، شناخت و تشخیص حق از باطل برای وی دشوار می‌‌شود. در این جاست که نیازمند راه‌هایی برای شناخت حق از باطل است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==[[ابزارهای شناخت]] حق از باطل==
==[[ابزارهای شناخت]] حق از باطل==
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
از آن جایی که برای بسیاری از [[مردم]] [[شبهات]] و حق نمایی باطل امکان [[تفکر]] درست و صحیح را می‌‌گیرد و انسان‌ها به سبب [[هواهای نفسانی]] و [[وسوسه‌های شیطانی]]، بخش از [[فطرت سالم]] و پاک خویش را می‌‌آلایند، در این جاست که خداوند از طریق [[پیامبر]] بیرونی، به فریاد انسان‌ها می‌‌رسد و آنان را برای [[شناخت حق]] از [[باطل]] [[یاری]] می‌‌رساند. [[آیه]] {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref> «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref> به نیاز [[بشر]] به [[وحی]] و [[دین الهی]] برای [[شناخت]] باطل و [[راه راست]] از [[گمراهی]] اشاره دارد و تبیین می‌‌کند که اگر [[خداوند]] دستگیر [[انسان]] را از طریق [[روحی]] و [[دین]] نبود بسیاری از [[مردم]] از [[تشخیص حق]] از باطل [[ناتوان]] می‌‌ماندند و در مسیر باطل گام بر می‌‌داشتند.
از آن جایی که برای بسیاری از [[مردم]] [[شبهات]] و حق نمایی باطل امکان [[تفکر]] درست و صحیح را می‌‌گیرد و انسان‌ها به سبب [[هواهای نفسانی]] و [[وسوسه‌های شیطانی]]، بخش از [[فطرت سالم]] و پاک خویش را می‌‌آلایند، در این جاست که خداوند از طریق [[پیامبر]] بیرونی، به فریاد انسان‌ها می‌‌رسد و آنان را برای [[شناخت حق]] از [[باطل]] [[یاری]] می‌‌رساند. [[آیه]] {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref> «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref> به نیاز [[بشر]] به [[وحی]] و [[دین الهی]] برای [[شناخت]] باطل و [[راه راست]] از [[گمراهی]] اشاره دارد و تبیین می‌‌کند که اگر [[خداوند]] دستگیر [[انسان]] را از طریق [[روحی]] و [[دین]] نبود بسیاری از [[مردم]] از [[تشخیص حق]] از باطل [[ناتوان]] می‌‌ماندند و در مسیر باطل گام بر می‌‌داشتند.


بسیاری از مردم با آنکه از نظر [[عقلی]] [[رشد]] کرده‌اند ولی عوامل بسیار درونی و بیرونی به ایشان [[اجازه]] نمی‌دهد تا به [[سادگی]] [[حق]] را از باطل تشخیص دهند و در دام [[شبهات]] می‌‌افتند و باطل را حق [[گمان]] کرده و در مسیر آن گام برمی دارند. از این رو نیازمند وحی و پیامبرانی هستند که راه حق را به ایشان نشان دهند و آنان را به مسیر اصلی [[هدایت]] بخواند. {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} <ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>
بسیاری از مردم با آنکه از نظر [[عقلی]] [[رشد]] کرده‌اند ولی عوامل بسیار درونی و بیرونی به ایشان [[اجازه]] نمی‌دهد تا به [[سادگی]] [[حق]] را از باطل تشخیص دهند و در دام [[شبهات]] می‌‌افتند و باطل را حق [[گمان]] کرده و در مسیر آن گام برمی دارند. از این رو نیازمند وحی و پیامبرانی هستند که راه حق را به ایشان نشان دهند و آنان را به مسیر اصلی [[هدایت]] بخواند. {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.


انسان با دست یابی به حق [[واقعی]] می‌‌تواند به [[ایمان واقعی]] {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ}} <ref>«و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار! و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد» سوره مائده، آیه ۸۳-۸۴.</ref> [[امید به آینده]] بهتر و [[برتر]] بهره‌گیری از [[امدادهای غیبی]] و [[استجابت دعا]] و [[نیایش]] از سوی [[خداوند]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref> و بهره‌مندی از [[آموزه‌های قرآنی]] و [[هدایتگری]] آنبه سوی کمال {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ}} <ref>«و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.</ref> و [[بصیرت]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref>دست یابد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]]</ref>.
انسان با دست یابی به حق [[واقعی]] می‌‌تواند به [[ایمان واقعی]] {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ}} <ref>«و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار! و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد» سوره مائده، آیه ۸۳-۸۴.</ref> [[امید به آینده]] بهتر و [[برتر]] بهره‌گیری از [[امدادهای غیبی]] و [[استجابت دعا]] و [[نیایش]] از سوی [[خداوند]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref> و بهره‌مندی از [[آموزه‌های قرآنی]] و [[هدایتگری]] آنبه سوی کمال {{متن قرآن|وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ}} <ref>«و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.</ref> و [[بصیرت]] {{متن قرآن|أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} <ref>«آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره رعد، آیه ۱۹.</ref>دست یابد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==فواید [[شناخت حق]]==
==فواید [[شناخت حق]]==
شناخت حق به [[انسان]] این امکان را می‌‌دهد تا از کوردلی بیرون آید و [[حقایق]] هستی را چنان که هست بشناسد و نهایت و [[غایت]] هر امری را بداند و در مسیر درست گام بردارد. [[اهل]] [[بصیرت]] همانند کسی است که در دره‌ها و [[دامنه کوه‌ها]] [[غرق]] در جزئیات است ولی با توجه به این که چکاد و غایت [[سیر]] و حرکت خویش را می‌‌بیند و در آن مسیر گام برمی دارد، هرگز جزئیات، وی را [[فریب]] نمی‌دهد و از اصل غایت و [[هدف]] باز نمی‌ماند؛ ضمن این که [[هدف غایی]] را به شکل وضوح می‌‌بیند.
شناخت حق به [[انسان]] این امکان را می‌‌دهد تا از کوردلی بیرون آید و [[حقایق]] هستی را چنان که هست بشناسد و نهایت و [[غایت]] هر امری را بداند و در مسیر درست گام بردارد. [[اهل]] [[بصیرت]] همانند کسی است که در دره‌ها و [[دامنه کوه‌ها]] [[غرق]] در جزئیات است ولی با توجه به این که چکاد و غایت [[سیر]] و حرکت خویش را می‌‌بیند و در آن مسیر گام برمی دارد، هرگز جزئیات، وی را [[فریب]] نمی‌دهد و از اصل غایت و [[هدف]] باز نمی‌ماند؛ ضمن این که [[هدف غایی]] را به شکل وضوح می‌‌بیند.


به سخن دیگر کسانی که با استفاده از ابزارها و عوامل [[شناختی]] چون [[فکر]] و [[فطرت سالم]] و بهره‌گیری از [[آموزه‌های وحیانی]] و [[امدادهای غیبی]]، [[حق]] را می‌‌شناسند، به بصیرتی دست می‌‌یابند که آنان را همواره متوجه غایت هر چیزی می‌‌کند که همان [[خداوند تبارک و تعالی]] است؛ زیرا در پس هر چیزی و آفریده‌ای، [[خداوند]] [[آفریدگار]] و [[پروردگار]] را می‌‌نگرند. این گونه است که خداوند مبدا و منتهای هر سیر و حرکتی می‌‌شود و این افراد متوجه منشأ حق یعنی خداوند آفریدگار و پروردگار می‌‌باشند و در مسیر، هرگونه زمینه‌های تردید از ایشان برطرف می‌‌شود؛ زیرا همواره خداوند را در پس و پیش و درون و بیرون آن چیز می‌‌ببینند {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> «حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷</ref>
به سخن دیگر کسانی که با استفاده از ابزارها و عوامل [[شناختی]] چون [[فکر]] و [[فطرت سالم]] و بهره‌گیری از [[آموزه‌های وحیانی]] و [[امدادهای غیبی]]، [[حق]] را می‌‌شناسند، به بصیرتی دست می‌‌یابند که آنان را همواره متوجه غایت هر چیزی می‌‌کند که همان [[خداوند تبارک و تعالی]] است؛ زیرا در پس هر چیزی و آفریده‌ای، [[خداوند]] [[آفریدگار]] و [[پروردگار]] را می‌‌نگرند. این گونه است که خداوند مبدا و منتهای هر سیر و حرکتی می‌‌شود و این افراد متوجه منشأ حق یعنی خداوند آفریدگار و پروردگار می‌‌باشند و در مسیر، هرگونه زمینه‌های تردید از ایشان برطرف می‌‌شود؛ زیرا همواره خداوند را در پس و پیش و درون و بیرون آن چیز می‌‌ببینند {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> «حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref>


[[انسان]] وقتی حق را [[شناخت]]، می‌‌تواند به [[سادگی]] [[اهل باطل]] را بشناسد، هر چند که نقابی ازحق بر چهره زده و در پس [[شبهات]]، خود را به وجود حقی زنده نگه بدارند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِنَّ الحَقَ وَ‌ الباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ}}؛ به [[درستی]] که [[حق و باطل]] را با قدر و [[شخصیت]] افراد نمی‌توان شناخت. اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و [[باطل]] را نیز بشناس، اهل آن برایت آشکار می‌‌گردد. <ref>انساب الاشراف۳/۳۵ و تفسیر قرطبی/ ۱/۳۴۰ و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر /۱/۲۱۰ و تاریخ یعقوبی /۲/۲۱۰ خلافت امیرالمؤمنین{{ع}}</ref>
[[انسان]] وقتی حق را [[شناخت]]، می‌‌تواند به [[سادگی]] [[اهل باطل]] را بشناسد، هر چند که نقابی ازحق بر چهره زده و در پس [[شبهات]]، خود را به وجود حقی زنده نگه بدارند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِنَّ الحَقَ وَ‌ الباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ}}؛ به [[درستی]] که [[حق و باطل]] را با قدر و [[شخصیت]] افراد نمی‌توان شناخت. اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و [[باطل]] را نیز بشناس، اهل آن برایت آشکار می‌‌گردد<ref>انساب الاشراف۳/۳۵ و تفسیر قرطبی/ ۱/۳۴۰ و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر /۱/۲۱۰ و تاریخ یعقوبی /۲/۲۱۰ خلافت امیرالمؤمنین{{ع}}.</ref>.


از آن جایی که بسیاری از [[مردم]] در دام [[شخصیت]] پرستی گرفتار می‌‌شوند، [[خداوند]] از مردم می‌‌خواهد به جای آنکه به [[منزلت]] اشخاص توجه کنند، به [[حق]] [[تمسک]] جویند تا براساس آن، اشخاص را بشناسند و بدانند که آیا در [[جبهه حق]] هستند یا در [[جبهه]] [[باطل]] می‌‌جنگند. از این رو می‌‌فرماید اشخاص، نباید مقیاس [[حق و باطل]] قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد. اگر [[حضرت عیسی]]{{ع}} شما را معاذالله به خود به عنوان حق خواند باید ببینید که این [[دعوت]] وی مطابق معیارهای حق می‌‌باشد یا آنکه دعوتی به باطل است؟ اگر دعوتی به باطل باشد می‌‌بایست از چنین دعوت و شخصی [[پرهیز]] کرد. این معیاری است که [[قرآن]] ارائه می‌‌دهد و [[امیرمؤمنان]] بارها و بارها در [[فتنه‌ها]] بر آن تأکید کرده و خواستار آن شده است که [[حقیقت]] راه را براساس معیارهای [[تشخیص حق]] از باطل بشناسید نه آنکه چون [[طلحه]] و [[زبیر]] و دیگر [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و [[ام المؤمنین]] [[عایشه]] در آن جبهه قرار گرفته‌اند [[فریب]] بخورید؛ زیرا همین ام المؤمنین اگر [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] کند و برخلاف حق گام بردارد دو برابر از دیگران [[عذاب]] می‌‌شود؛ زیرا موجب شده تا گروهی به [[اعتماد]] و [[اطمینان]] وی در دام [[فتنه]] و باطل بیفتند. این افراد هم خود به [[گمراهی]] رفته و هم به سبب اعتماد عمومی به ایشان مردم بسیاری را [[گمراه]] کرده‌اند. از این رو [[مجازات]] و گناه منتسبان به [[پیامبر]]{{صل}} و [[رهبران]] [[جامعه]] بیش از دیگران است.
از آن جایی که بسیاری از [[مردم]] در دام [[شخصیت]] پرستی گرفتار می‌‌شوند، [[خداوند]] از مردم می‌‌خواهد به جای آنکه به [[منزلت]] اشخاص توجه کنند، به [[حق]] [[تمسک]] جویند تا براساس آن، اشخاص را بشناسند و بدانند که آیا در [[جبهه حق]] هستند یا در [[جبهه]] [[باطل]] می‌‌جنگند. از این رو می‌‌فرماید اشخاص، نباید مقیاس [[حق و باطل]] قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد. اگر [[حضرت عیسی]]{{ع}} شما را معاذالله به خود به عنوان حق خواند باید ببینید که این [[دعوت]] وی مطابق معیارهای حق می‌‌باشد یا آنکه دعوتی به باطل است؟ اگر دعوتی به باطل باشد می‌‌بایست از چنین دعوت و شخصی [[پرهیز]] کرد. این معیاری است که [[قرآن]] ارائه می‌‌دهد و [[امیرمؤمنان]] بارها و بارها در [[فتنه‌ها]] بر آن تأکید کرده و خواستار آن شده است که [[حقیقت]] راه را براساس معیارهای [[تشخیص حق]] از باطل بشناسید نه آنکه چون [[طلحه]] و [[زبیر]] و دیگر [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و [[ام المؤمنین]] [[عایشه]] در آن جبهه قرار گرفته‌اند [[فریب]] بخورید؛ زیرا همین ام المؤمنین اگر [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] کند و برخلاف حق گام بردارد دو برابر از دیگران [[عذاب]] می‌‌شود؛ زیرا موجب شده تا گروهی به [[اعتماد]] و [[اطمینان]] وی در دام [[فتنه]] و باطل بیفتند. این افراد هم خود به [[گمراهی]] رفته و هم به سبب اعتماد عمومی به ایشان مردم بسیاری را [[گمراه]] کرده‌اند. از این رو [[مجازات]] و گناه منتسبان به [[پیامبر]]{{صل}} و [[رهبران]] [[جامعه]] بیش از دیگران است.


از نظر [[اسلام]]، معیار همه چیز، حقیقت و معیار حقیقت، خود حقیقت است. هرکس طالب حق است، [[ارزشمند]] است؛ هر چند که به حق نرسد و هرکس در پی باطل است بی‌ارزش و بی‌اعتبار است. به همین جهت امیرمؤمنان{{ع}} به عنوان وصیتی که باید پس از خودش به مرحله [[اجرا]] درآید، فرمود: {{متن حدیث|لا تقتلوا الخوارج بعدی‌ فلیس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فادرکه}}؛ پس از من [[خوارج]] را نکشید؛ چراکه کسی که طالب [[حق]] بود و در راه رسیدن به حق به [[خطا]] رفت، مانند کسی نیست که طالب [[باطل]] بود و به باطل دست یافت. <ref>نهج البلاغه، خطبه ۵۹</ref>
از نظر [[اسلام]]، معیار همه چیز، حقیقت و معیار حقیقت، خود حقیقت است. هرکس طالب حق است، [[ارزشمند]] است؛ هر چند که به حق نرسد و هرکس در پی باطل است بی‌ارزش و بی‌اعتبار است. به همین جهت امیرمؤمنان{{ع}} به عنوان وصیتی که باید پس از خودش به مرحله [[اجرا]] درآید، فرمود: {{متن حدیث|لا تقتلوا الخوارج بعدی‌ فلیس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فادرکه}}؛ پس از من [[خوارج]] را نکشید؛ چراکه کسی که طالب [[حق]] بود و در راه رسیدن به حق به [[خطا]] رفت، مانند کسی نیست که طالب [[باطل]] بود و به باطل دست یافت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵۹.</ref>.


فرق خوارج و [[اصحاب]] [[معاویه]] در این است که خوارج مردمی [[متعبد]] و [[متعصب]] بودند و در آن [[فتنه]] ای که به پا کردند، در طلب باطل نبودند و اگر باعلی{{ع}} نمی‌جنگیدند، علی{{ع}} با آنها نمی‌جنگید، ولی اصحاب معاویه، [[تعبد]] به [[دین]] نداشتند و در راه رسیدن به حق، تعصبی نمی‌ورزیدند و با [[علم]] و [[آگاهی]] در پی باطل بودند. بنابراین، توصیه [[امام]] این است که پس از وی اگر می‌‌کشند، کسانی را بکشند که در پی باطلند و باطل را یافته‌اند، نه کسانی که حق را طالبند و به خاطر کج فهمی و قصوری که داشته‌اند، به آن نرسیده‌اند.
فرق خوارج و [[اصحاب]] [[معاویه]] در این است که خوارج مردمی [[متعبد]] و [[متعصب]] بودند و در آن [[فتنه]] ای که به پا کردند، در طلب باطل نبودند و اگر باعلی{{ع}} نمی‌جنگیدند، علی{{ع}} با آنها نمی‌جنگید، ولی اصحاب معاویه، [[تعبد]] به [[دین]] نداشتند و در راه رسیدن به حق، تعصبی نمی‌ورزیدند و با [[علم]] و [[آگاهی]] در پی باطل بودند. بنابراین، توصیه [[امام]] این است که پس از وی اگر می‌‌کشند، کسانی را بکشند که در پی باطلند و باطل را یافته‌اند، نه کسانی که حق را طالبند و به خاطر کج فهمی و قصوری که داشته‌اند، به آن نرسیده‌اند.


در جریان [[جنگ]] خونین [[جمل]]، مردی دچار [[حیرت]] شده بود؛ چراکه می‌‌دید شخصیت‌های برجسته عالم [[اسلام]]، مانند [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] که به [[نص قرآن]] یکی از امهات [[مؤمنان]] است {{متن قرآن|وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ}}<ref> «و همسران او، مادران ایشانند» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> در مقابل علی{{ع}} قرار گرفته و با او سر جنگ و [[ستیز]] دارند. از این رو این مرد متحیر به محضر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} شتافت و عرض کرد: «ایمکن ان یجتمع زبیر و طلحه و [[عائشه]] علی باطل؟»؛ آیا ممکن است زبیر و طلحه و عایشه بر باطل [[اجتماع]] کنند؟
در جریان [[جنگ]] خونین [[جمل]]، مردی دچار [[حیرت]] شده بود؛ چراکه می‌‌دید شخصیت‌های برجسته عالم [[اسلام]]، مانند [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] که به [[نص قرآن]] یکی از امهات [[مؤمنان]] است {{متن قرآن|وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ}}<ref> «و همسران او، مادران ایشانند» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> در مقابل علی{{ع}} قرار گرفته و با او سر جنگ و [[ستیز]] دارند. از این رو این مرد متحیر به محضر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} شتافت و عرض کرد: «ایمکن ان یجتمع زبیر و طلحه و [[عائشه]] علی باطل؟»؛ آیا ممکن است زبیر و طلحه و عایشه بر باطل [[اجتماع]] کنند؟
حضرت در جواب وی فرمود: {{متن حدیث|اِنّكَ لَمَلْبُوسٌ عليك، اِنَّ الحَقَ وَ‌ الباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ}}؛ امر بر تو مشتبه شده است؛ [[حق و باطل]] با قدر و [[منزلت]] اشخاص شناخته نمی‌شود. حق را بشناس تا [[اهل]] آن را بشناسی و باطل را بشناس تا [[اهل]] آن را بشناسی. <ref>تاریخ یعقوبی /۲/۲۱۰ و طه حسین، علی وبنوه و تفسیر قرطبی ۱/۳۴۰</ref>
حضرت در جواب وی فرمود: {{متن حدیث|اِنّكَ لَمَلْبُوسٌ عليك، اِنَّ الحَقَ وَ‌ الباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ}}؛ امر بر تو مشتبه شده است؛ [[حق و باطل]] با قدر و [[منزلت]] اشخاص شناخته نمی‌شود. حق را بشناس تا [[اهل]] آن را بشناسی و باطل را بشناس تا [[اهل]] آن را بشناسی<ref>تاریخ یعقوبی /۲/۲۱۰ و طه حسین، علی وبنوه و تفسیر قرطبی ۱/۳۴۰.</ref>.


یکی از افرادی که خود را اهل [[بصیرت]] می‌‌دانست درحالی که چنین نبوده و از بصیرت [[الهی]] هیچ بهره ای نبرده بود، به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] [[اعتراض]] می‌‌کند و می‌‌گوید: {{عربی|إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ فَقَالَ أَتَرَانِی أَظُنُّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَی ضَلَالَةٍ؟ فَقَالَ: یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَلَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ! إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ آلْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ، وَلَمْ تَعْرَفِ آلْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ}}؛ حارث بن حوط نزد حضرت آمد و گفت: چنین پنداری که من [[اصحاب جمل]] را [[گمراه]] می‌‌دانم؟ فرمود: حارث! تو کوتاه بینانه نظر کردی، نه زیرکانه، به پایین پای خود نظر کردی، نه به بالای سر خود و [[سرگردان]] ماندی. تو [[حق]] را نشناخته‌ای، تا بدانی [[اهل حق]] چه کسانند و نه [[باطل]] را، تا بدانی [[پیروان]] آنچه مردمانند.
یکی از افرادی که خود را اهل [[بصیرت]] می‌‌دانست درحالی که چنین نبوده و از بصیرت [[الهی]] هیچ بهره ای نبرده بود، به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] [[اعتراض]] می‌‌کند و می‌‌گوید: {{عربی|إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ فَقَالَ أَتَرَانِی أَظُنُّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَی ضَلَالَةٍ؟ فَقَالَ: یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَلَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ! إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ آلْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ، وَلَمْ تَعْرَفِ آلْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ}}؛ حارث بن حوط نزد حضرت آمد و گفت: چنین پنداری که من [[اصحاب جمل]] را [[گمراه]] می‌‌دانم؟ فرمود: حارث! تو کوتاه بینانه نظر کردی، نه زیرکانه، به پایین پای خود نظر کردی، نه به بالای سر خود و [[سرگردان]] ماندی. تو [[حق]] را نشناخته‌ای، تا بدانی [[اهل حق]] چه کسانند و نه [[باطل]] را، تا بدانی [[پیروان]] آنچه مردمانند.
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
اگر روزی بخواهند حق را بر مدار شخص بسنجند تنها علی{{ع}} است که مدار حق می‌‌باشد و می‌‌توان حق را عین علی{{ع}} و علی{{ع}} را عین حق دانست؛ زیرا «قال [[رسول الله]]{{صل}}»: [[علی مع الحق]] و [[الحق]] مع علی یدور حیثما دار.
اگر روزی بخواهند حق را بر مدار شخص بسنجند تنها علی{{ع}} است که مدار حق می‌‌باشد و می‌‌توان حق را عین علی{{ع}} و علی{{ع}} را عین حق دانست؛ زیرا «قال [[رسول الله]]{{صل}}»: [[علی مع الحق]] و [[الحق]] مع علی یدور حیثما دار.


بنابراین نمی‌توان هرگز جز درباره [[معصوم]]{{ع}} از مدار بودن شخصیت‌ها برای [[حق]] سخن گفت و در مورد هرکس دیگری باید او را به حق سنجید نه اینکه حق را با او به [[داوری]] نشست.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.
بنابراین نمی‌توان هرگز جز درباره [[معصوم]]{{ع}} از مدار بودن شخصیت‌ها برای [[حق]] سخن گفت و در مورد هرکس دیگری باید او را به حق سنجید نه اینکه حق را با او به [[داوری]] نشست<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل (مقاله)|شخصیت‌زدگی آفت تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==[[بصیرت]]==
==[[بصیرت]]==
[[انسان‌ها]] در هنگام [[فتنه‌ها]] و [[هجوم]] [[شبهات]]، دچار نوعی [[تحیر]] و [[سرگردانی]] می‌شوند که خود عامل بسیاری از [[مصیبت‌ها]] و گرفتاری‌های بعدی است. مشکل اینجاست که اگر در فضای تیره و تار فتنه‌ها، [[اقدام]] را انجام دهند، ممکن است به [[هلاکت]] برسند و اگر دست از اقدام بشویند و به کناری بنشینند، [[فرصت‌ها]] از دست برود و زیانکار شوند. از این رو، [[خردمندان]] همواره در اندیشه‌اند تا پیش از وقوع فتنه‌ها و هجوم شبهات، خود را برای چنین زمان‌های [[بحرانی]] که در [[زندگی]] [[انسان]] کم نیست، آماده کنند.
[[انسان‌ها]] در هنگام [[فتنه‌ها]] و [[هجوم]] [[شبهات]]، دچار نوعی [[تحیر]] و [[سرگردانی]] می‌شوند که خود عامل بسیاری از [[مصیبت‌ها]] و گرفتاری‌های بعدی است. مشکل اینجاست که اگر در فضای تیره و تار فتنه‌ها، [[اقدام]] را انجام دهند، ممکن است به [[هلاکت]] برسند و اگر دست از اقدام بشویند و به کناری بنشینند، [[فرصت‌ها]] از دست برود و زیانکار شوند. از این رو، [[خردمندان]] همواره در اندیشه‌اند تا پیش از وقوع فتنه‌ها و هجوم شبهات، خود را برای چنین زمان‌های [[بحرانی]] که در [[زندگی]] [[انسان]] کم نیست، آماده کنند.
[[پرسش]] اساسی این است که چگونه می‌توان به توانایی‌ای دست یافت که در این فضای تیره و یا خاکستری فتنه‌ها و هجوم شبهات، بی‌هیچ تردیدی تصمیم درست گرفت و دست به اقدام مناسب زد و حتی از [[تهدید]] به عنوان یک [[فرصت]] استثنایی [[رشد]] بهره گرفت؛ چراکه در فتنه‌هاست که [[آدمی]] آبدیده می‌شود و توانایی‌های خویش را در میدان عمل به نمایش می‌گذارد.
[[پرسش]] اساسی این است که چگونه می‌توان به توانایی‌ای دست یافت که در این فضای تیره و یا خاکستری فتنه‌ها و هجوم شبهات، بی‌هیچ تردیدی تصمیم درست گرفت و دست به اقدام مناسب زد و حتی از [[تهدید]] به عنوان یک [[فرصت]] استثنایی [[رشد]] بهره گرفت؛ چراکه در فتنه‌هاست که [[آدمی]] آبدیده می‌شود و توانایی‌های خویش را در میدان عمل به نمایش می‌گذارد.
[[قرآن]] به این پرسش پاسخ داده و به آدمی آموخته است که چگونه می‌توان از [[تهدیدها]] به عنوان بهترین فرصت‌ها برای [[تحول]] کمالی [[سود]] جست و [[اسمای الهی]] سرشته در نهاد خویش را آشکار ساخت. نویسنده در این مطلب، پاسخ و راهکار [[قرآنی]] چگونگی [[پیشگیری]] از افتادن در دام فتنه‌ها را تبیین کرده است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.
 
[[قرآن]] به این پرسش پاسخ داده و به آدمی آموخته است که چگونه می‌توان از [[تهدیدها]] به عنوان بهترین فرصت‌ها برای [[تحول]] کمالی [[سود]] جست و [[اسمای الهی]] سرشته در نهاد خویش را آشکار ساخت. نویسنده در این مطلب، پاسخ و راهکار [[قرآنی]] چگونگی [[پیشگیری]] از افتادن در دام فتنه‌ها را تبیین کرده است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==فتنه‌ها و شبهات، آزمونی [[الهی]]==
==فتنه‌ها و شبهات، آزمونی [[الهی]]==
از نظر قرآن، انسان تنها در شرایط سخت می‌تواند توانمندی‌های خویش را به فعلیت در آورد. از این رو [[آزمون]] و [[امتحان]] یکی از اساسی‌ترین اصول زندگی [[بشر]] در دنیاست و در این میان مدعیان [[ایمان]]، با [[سختی‌ها]] آزموده می‌شوند‌<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}} «و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۳.</ref> به گونه‌ای که گفته شده «البلاء للولاء، [[بلا]] و [[گرفتاری]] برای [[دوستان]] است». بنابراین هر کسی مدعی ایمان و [[دوستی]] با خداست می‌بایست این دوستی خویش را در آزمون‌های سخت و [[بلایا]] نشان دهد؛ چراکه بی‌آزمون و [[بلا]]، نمی‌توان اسمای سرشته شده را فعلیت بخشید و به [[خداوند]] [[تقرب]] جست.
از نظر قرآن، انسان تنها در شرایط سخت می‌تواند توانمندی‌های خویش را به فعلیت در آورد. از این رو [[آزمون]] و [[امتحان]] یکی از اساسی‌ترین اصول زندگی [[بشر]] در دنیاست و در این میان مدعیان [[ایمان]]، با [[سختی‌ها]] آزموده می‌شوند‌<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}} «و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۳.</ref> به گونه‌ای که گفته شده «البلاء للولاء، [[بلا]] و [[گرفتاری]] برای [[دوستان]] است». بنابراین هر کسی مدعی ایمان و [[دوستی]] با خداست می‌بایست این دوستی خویش را در آزمون‌های سخت و [[بلایا]] نشان دهد؛ چراکه بی‌آزمون و [[بلا]]، نمی‌توان اسمای سرشته شده را فعلیت بخشید و به [[خداوند]] [[تقرب]] جست.
در [[حقیقت]]، آزمون‌های سخت ازقبیل [[شبهات]] و [[فتنه‌ها]]، برای فعلیت‌یابی تمامی [[اسمای الهی]] به [[ودیعت]] نهاده شده در [[آدمی]] است و [[انسان‌ها]] به‌ویژه [[مؤمنان]] بارها و بارها بدان آزموده می‌شوند تا در [[مقام صبر]] در آیند و همه اسمای ایشان فعلیت یابد. ‌<ref>{{متن قرآن|أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ}} «آیا نمی‌بینند که آنان هر سال یک یا دوبار (با بلا و سختی) آزمون می‌گردند باز هم نه توبه می‌کنند و نه در یاد می‌گیرند» سوره توبه، آیه ۱۲۶ و نیز {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}} «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>


[[فتنه]] در اصل به معنای قرار دادن طلا در [[آتش]] برای به دست آوردن خالصی آن است. [[انسانی]] که در فتنه قرار می‌گیرد در میان [[هرج و مرج]] و اختلالات [[زندگی]]، [[توانمندی]] و [[استعداد]] ذاتی خویش را آشکار می‌کند. در [[آموزه‌های قرآنی]] مصادیق بسیاری برای فتنه بیان شده است که از جمله می‌توان به [[مال]]، [[اولاد]]، [[کفر]] و مانند آن‌اشاره کرد. <ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۲۳ و نیز مجمع‌البیان، ج ۱ و ۲، ص۵۱۱ و التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۹، ص۲۳‌</ref>
در [[حقیقت]]، آزمون‌های سخت ازقبیل [[شبهات]] و [[فتنه‌ها]]، برای فعلیت‌یابی تمامی [[اسمای الهی]] به [[ودیعت]] نهاده شده در [[آدمی]] است و [[انسان‌ها]] به‌ویژه [[مؤمنان]] بارها و بارها بدان آزموده می‌شوند تا در [[مقام صبر]] در آیند و همه اسمای ایشان فعلیت یابد<ref>{{متن قرآن|أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ}} «آیا نمی‌بینند که آنان هر سال یک یا دوبار (با بلا و سختی) آزمون می‌گردند باز هم نه توبه می‌کنند و نه در یاد می‌گیرند» سوره توبه، آیه ۱۲۶ و نیز {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}} «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>.
 
[[فتنه]] در اصل به معنای قرار دادن طلا در [[آتش]] برای به دست آوردن خالصی آن است. [[انسانی]] که در فتنه قرار می‌گیرد در میان [[هرج و مرج]] و اختلالات [[زندگی]]، [[توانمندی]] و [[استعداد]] ذاتی خویش را آشکار می‌کند. در [[آموزه‌های قرآنی]] مصادیق بسیاری برای فتنه بیان شده است که از جمله می‌توان به [[مال]]، [[اولاد]]، [[کفر]] و مانند آن‌اشاره کرد.<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۲۳ و نیز مجمع‌البیان، ج ۱ و ۲، ص۵۱۱ و التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۹، ص۲۳‌.</ref>.
 
خداوند در [[آیه]] ۷ [[سوره آل عمران]]، [[متشابهات]] [[قرآن]] را یکی از عوامل فتنه و [[آزمون الهی]] می‌داند. بنابراین تنها کسانی که [[بیمار]] [[دل]] هستند و [[اهل]] [[بصیرت]] نمی‌باشند در دام فتنه متشابهات [[قرآنی]] می‌افتند و به جای آنکه آن را به [[محکمات]] قرآنی بازگردانند به همان بسنده می‌کنند و این گونه در دام [[فتنه]] گرفتار می‌آیند.
خداوند در [[آیه]] ۷ [[سوره آل عمران]]، [[متشابهات]] [[قرآن]] را یکی از عوامل فتنه و [[آزمون الهی]] می‌داند. بنابراین تنها کسانی که [[بیمار]] [[دل]] هستند و [[اهل]] [[بصیرت]] نمی‌باشند در دام فتنه متشابهات [[قرآنی]] می‌افتند و به جای آنکه آن را به [[محکمات]] قرآنی بازگردانند به همان بسنده می‌کنند و این گونه در دام [[فتنه]] گرفتار می‌آیند.
به هر حال [[فتنه‌ها]] و [[شبهات]]، [[آزمون‌های الهی]] هستند که [[آدمی]] می‌بایست خود را برای مقابله با آن و خروج سالم از آن آماده کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.
 
به هر حال [[فتنه‌ها]] و [[شبهات]]، [[آزمون‌های الهی]] هستند که [[آدمی]] می‌بایست خود را برای مقابله با آن و خروج سالم از آن آماده کند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==پیشگیری، بهتر از درمان==
==پیشگیری، بهتر از درمان==
بی‌گمان پیشگیری بهتر از درمان است؛ بنابراین بهتر آن است که آدمی خود را برای فتنه‌ها آماده کند تا در هنگام هجوم بی‌امان آن بتواند سربلند از درون [[آتش]] فتنه‌ها بیرون آید. ازاین روست که [[خداوند]] در [[آیه]] ۲۵ [[سوره انفال]]، [[تقوا]] را به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای پیشگیری از آسیب‌های فتنه بیان می‌کند.
بی‌گمان پیشگیری بهتر از درمان است؛ بنابراین بهتر آن است که آدمی خود را برای فتنه‌ها آماده کند تا در هنگام هجوم بی‌امان آن بتواند سربلند از درون [[آتش]] فتنه‌ها بیرون آید. ازاین روست که [[خداوند]] در [[آیه]] ۲۵ [[سوره انفال]]، [[تقوا]] را به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای پیشگیری از آسیب‌های فتنه بیان می‌کند.
به سخن دیگر، آدمی در [[دنیا]] گرفتار فتنه‌ها خواهد بود و حتی وجود [[متشابهات]] در کنار [[محکمات]] [[قرآنی]]، بر اساس همین [[فلسفه]] [[آزمون]] و [[ابتلای الهی]] است. بنابراین [[انسان]] نمی‌تواند از فتنه به معنای [[آزمون الهی]] [[رهایی]] یابد؛ زیرا [[بلا]] و [[امتحان]] و [[ابتلا]] در [[زندگی]] [[بشر]] در دنیا، از [[سنت الهی]] است که هیچ‌گونه [[تخلف]] و تبدلی در آن راه پیدا نمی‌کند.
به سخن دیگر، آدمی در [[دنیا]] گرفتار فتنه‌ها خواهد بود و حتی وجود [[متشابهات]] در کنار [[محکمات]] [[قرآنی]]، بر اساس همین [[فلسفه]] [[آزمون]] و [[ابتلای الهی]] است. بنابراین [[انسان]] نمی‌تواند از فتنه به معنای [[آزمون الهی]] [[رهایی]] یابد؛ زیرا [[بلا]] و [[امتحان]] و [[ابتلا]] در [[زندگی]] [[بشر]] در دنیا، از [[سنت الهی]] است که هیچ‌گونه [[تخلف]] و تبدلی در آن راه پیدا نمی‌کند.
خداوند از [[مؤمنان]] می‌خواهد تا نسبت به فتنه تقوا پیدا کنند؛ زیرا فتنه تنها به [[ظالمان]] تعلق نمی‌گیرد بلکه همگی گرفتار فتنه‌های [[الهی]] خواهند شد. بنابراین مراد از تقوا به معنای [[پرهیز]] از فتنه نیست، بلکه مراد همان وقایه و [[حفظ]] خود از فتنه می‌باشد. به این معنا که آدمی به گونه‌ای خود را بسازد که سپری محکم و [[استوار]] در برابر فتنه‌های الهی داشته باشد که آدمی دچار آن می‌شود و هیچ کسی از اصابت آن در [[امان]] نیست. براین اساس، ساخت سازه‌ای محکم که آدمی را در [[پوشش]] [[امنیتی]] خود نگه دارد، همان [[هدف]] خداوند در [[قرآن]] است. به این معنا که آدمی می‌بایست به گونه‌ای خود را بسازد که نسبت به فتنه‌ها بتواند خود را حفظ کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.
 
خداوند از [[مؤمنان]] می‌خواهد تا نسبت به فتنه تقوا پیدا کنند؛ زیرا فتنه تنها به [[ظالمان]] تعلق نمی‌گیرد بلکه همگی گرفتار فتنه‌های [[الهی]] خواهند شد. بنابراین مراد از تقوا به معنای [[پرهیز]] از فتنه نیست، بلکه مراد همان وقایه و [[حفظ]] خود از فتنه می‌باشد. به این معنا که آدمی به گونه‌ای خود را بسازد که سپری محکم و [[استوار]] در برابر فتنه‌های الهی داشته باشد که آدمی دچار آن می‌شود و هیچ کسی از اصابت آن در [[امان]] نیست. براین اساس، ساخت سازه‌ای محکم که آدمی را در [[پوشش]] [[امنیتی]] خود نگه دارد، همان [[هدف]] خداوند در [[قرآن]] است. به این معنا که آدمی می‌بایست به گونه‌ای خود را بسازد که نسبت به فتنه‌ها بتواند خود را حفظ کند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==تقوا، بصیرت‌زا و فرقان‌ساز==
==تقوا، بصیرت‌زا و فرقان‌ساز==
اصولا توده‌های [[مردم]] که [[بیماردل]] نیستند و جزو دسته [[منافقان]] و [[ستمگران]] و [[فاسقان]] قرار نمی‌گیرند، به [[سادگی]] در دام فتنه‌های گوناگون می‌افتند و گروه‌های پیش گفته از ایشان برای مقاصد شوم خویش بهره می‌گیرند تا به اهداف [[پلید]] خود دست یابند. در [[حقیقت]] توده‌های [[مردم]]، بازیچه فتنه‌گری گروه‌های فوق می‌باشند و آنان برای دستیابی به مقاصد خود نیازمند [[همراهی]] این قبیل [[مردمان]] هستند.
اصولا توده‌های [[مردم]] که [[بیماردل]] نیستند و جزو دسته [[منافقان]] و [[ستمگران]] و [[فاسقان]] قرار نمی‌گیرند، به [[سادگی]] در دام فتنه‌های گوناگون می‌افتند و گروه‌های پیش گفته از ایشان برای مقاصد شوم خویش بهره می‌گیرند تا به اهداف [[پلید]] خود دست یابند. در [[حقیقت]] توده‌های [[مردم]]، بازیچه فتنه‌گری گروه‌های فوق می‌باشند و آنان برای دستیابی به مقاصد خود نیازمند [[همراهی]] این قبیل [[مردمان]] هستند.
از آنجاکه فتنه‌های [[الهی]] به معنای آزمون‌های سخت، اختصاصی به [[ستمکاران]] ندارد و همه مردمان به‌ویژه [[مؤمنان]] را در بر می‌گیرد، می‌بایست نسبت به آنها خود را واکسینه کرد و نوعی وقایه و [[تقوا]] برای خود فراهم آورد. توده‌های مردم در این راه می‌توانند از [[هوشیاری]] و تقوای [[رهبران]] خود بهره گیرند ولی این به [[تنهایی]] کفایت نمی‌کند؛ زیرا در فضای تیره و تار [[فتنه‌ها]] نمی‌توان [[امید]] داشت تا حتی رهبران [[واقعی]] خود را [[شناخت]]؛ چراکه گاه فتنه‌ها در ارتباط با رهبران و تردیدافکنی [[بیماردلان]] نسبت به [[رهبری]] آنان می‌باشد. اینجاست که [[انسان]] می‌بایست دست کم زمینه‌ای برای [[گرایش]] به [[پاکی‌ها]] و راستی‌ها در خود داشته باشد و [[فطرت سالم]] خود را همچنان [[حفظ]] یا تقویت کرده باشد. این مهم جز از راه تقویت [[تقوای الهی]] امکان‌پذیر نیست.
از آنجاکه فتنه‌های [[الهی]] به معنای آزمون‌های سخت، اختصاصی به [[ستمکاران]] ندارد و همه مردمان به‌ویژه [[مؤمنان]] را در بر می‌گیرد، می‌بایست نسبت به آنها خود را واکسینه کرد و نوعی وقایه و [[تقوا]] برای خود فراهم آورد. توده‌های مردم در این راه می‌توانند از [[هوشیاری]] و تقوای [[رهبران]] خود بهره گیرند ولی این به [[تنهایی]] کفایت نمی‌کند؛ زیرا در فضای تیره و تار [[فتنه‌ها]] نمی‌توان [[امید]] داشت تا حتی رهبران [[واقعی]] خود را [[شناخت]]؛ چراکه گاه فتنه‌ها در ارتباط با رهبران و تردیدافکنی [[بیماردلان]] نسبت به [[رهبری]] آنان می‌باشد. اینجاست که [[انسان]] می‌بایست دست کم زمینه‌ای برای [[گرایش]] به [[پاکی‌ها]] و راستی‌ها در خود داشته باشد و [[فطرت سالم]] خود را همچنان [[حفظ]] یا تقویت کرده باشد. این مهم جز از راه تقویت [[تقوای الهی]] امکان‌پذیر نیست.


[[خداوند]] در [[آیه]] ۲۹ [[سوره انفال]] به تقوا به عنوان مهم‌ترین و اساسی‌ترین عامل حفظ فطرت سالم و [[عقل سلیم]] و تقویت آن توجه می‌دهد. همچنین در آیه ۲۵ همین [[سوره]] به این نکته اشاره می‌کند که [[انسان‌ها]] همگی گرفتار [[فتنه]] هستند و مؤمنان می‌بایست خود را از آن حفظ کنند و نسبت به آن وقایه پیدا نمایند. در آیه ۲۹ تبیین می‌کند که تقوای الهی شرایطی ایجاد می‌کند که عامل اصلی ایجاد فرقان در انسان است. به این معنا که تقوا موجب می‌شود تا [[آدمی]] بتواند میان [[حق و باطل]] جدایی افکند و از بصیرتی [[سود]] برد که این [[توانایی]] را به وی می‌بخشد. هنگامی که آدمی دارای [[قدرت]] فرقان و توانایی [[بصیرت]] شد، دیگر به [[سادگی]] می‌تواند خود را از هر گونه فتنه‌ای در هر سطح و درجه‌ای حفظ کند؛ زیرا قدرت [[تشخیص حق]] از [[باطل]] یعنی فرقان در کنار [[بصیرت]] و [[بینایی]] دیدن [[حقایق]] به [[علم]] [[شهودی]] و حضوری، شخص را در [[دژ]] [[امنیت]] [[الهی]] قرار می‌دهد.
[[خداوند]] در [[آیه]] ۲۹ [[سوره انفال]] به تقوا به عنوان مهم‌ترین و اساسی‌ترین عامل حفظ فطرت سالم و [[عقل سلیم]] و تقویت آن توجه می‌دهد. همچنین در آیه ۲۵ همین [[سوره]] به این نکته اشاره می‌کند که [[انسان‌ها]] همگی گرفتار [[فتنه]] هستند و مؤمنان می‌بایست خود را از آن حفظ کنند و نسبت به آن وقایه پیدا نمایند. در آیه ۲۹ تبیین می‌کند که تقوای الهی شرایطی ایجاد می‌کند که عامل اصلی ایجاد فرقان در انسان است. به این معنا که تقوا موجب می‌شود تا [[آدمی]] بتواند میان [[حق و باطل]] جدایی افکند و از بصیرتی [[سود]] برد که این [[توانایی]] را به وی می‌بخشد. هنگامی که آدمی دارای [[قدرت]] فرقان و توانایی [[بصیرت]] شد، دیگر به [[سادگی]] می‌تواند خود را از هر گونه فتنه‌ای در هر سطح و درجه‌ای حفظ کند؛ زیرا قدرت [[تشخیص حق]] از [[باطل]] یعنی فرقان در کنار [[بصیرت]] و [[بینایی]] دیدن [[حقایق]] به [[علم]] [[شهودی]] و حضوری، شخص را در [[دژ]] [[امنیت]] [[الهی]] قرار می‌دهد.
با نگاهی به مصادیق فرقان، یعنی [[آیات]] [[استوار]] و محکم قرآن‌<ref>{{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>، [[کتب آسمانی]] چون [[تورات]] و انجیل‌<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}} «و (یاد کنید) آنگاه را که به موسی کتاب و فرقان دادیم، باشد که به راه آیید» سوره بقره، آیه ۵۳ و {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ}} «(این) کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد * از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد؛ بی‌گمان آنان که به آیات خداوند کفر می‌ورزند عذابی سخت خواهند داشت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره آل عمران، آیه ۳-۴ و نیز {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ}} «و به راستی به موسی و هارون فرقان و روشنایی و یادکردی برای پرهیزگاران دادیم؛» سوره انبیاء، آیه ۴۸.</ref>[[برهان]] و [[حجت‌های الهی]] چون [[وحی]] و [[عقل]] [[قطعی]]، [[شریعت اسلام]] ‌<ref>بقره، آیه ۵۳ و انبیاء، آیه ۴۸‌</ref> و مانند آن می‌توان دریافت که [[حق]] را تنها از طریق عقل قطعی و وحی معتبر و قطعی می‌توان به دست آورد.
 
با نگاهی به مصادیق فرقان، یعنی [[آیات]] [[استوار]] و محکم قرآن‌<ref>{{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>، [[کتب آسمانی]] چون [[تورات]] و انجیل‌<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}} «و (یاد کنید) آنگاه را که به موسی کتاب و فرقان دادیم، باشد که به راه آیید» سوره بقره، آیه ۵۳ و {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ}} «(این) کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد * از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد؛ بی‌گمان آنان که به آیات خداوند کفر می‌ورزند عذابی سخت خواهند داشت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره آل عمران، آیه ۳-۴ و نیز {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ}} «و به راستی به موسی و هارون فرقان و روشنایی و یادکردی برای پرهیزگاران دادیم؛» سوره انبیاء، آیه ۴۸.</ref>[[برهان]] و [[حجت‌های الهی]] چون [[وحی]] و [[عقل]] [[قطعی]]، [[شریعت اسلام]] ‌<ref>بقره، آیه ۵۳ و انبیاء، آیه ۴۸‌.</ref> و مانند آن می‌توان دریافت که [[حق]] را تنها از طریق عقل قطعی و وحی معتبر و قطعی می‌توان به دست آورد.


در [[حقیقت]] [[عقل سلیم]] و [[وحی الهی]]، دو عامل مهمی هستند که به [[آدمی]] در جهت [[تشخیص حق]] از [[باطل]] کمک می‌کنند. [[پیروی]] [[انسان]] از این دو عامل موجب می‌شود تا آدمی در دژی قرار گیرد که [[فتنه‌ها]] هیچ راه نفوذی بدان نمی‌یابند؛ زیرا عقل به آدمی [[حکم]] می‌کند تا از هرگونه پلشتی و [[زشتی]] که [[حکم عقل]]، حکم عقلا و [[حکم شریعت]] است [[پرهیز]] کند. [[اطاعت]] از این امر موجب می‌شود تا انسان از نوری [[الهی]] برخوردار شود و همین [[نور]] است که بر فتنه‌ها و [[شبهات]] [[روشنایی]] می‌افکند و انسان را [[قادر]] به تشخیص حق از باطل می‌کند. در حقیقت، [[تقوای الهی]] نوری است که در [[دل]] آدمی روشن می‌شود و فرقان‌ساز و بصیرت‌زا می‌گردد.
در [[حقیقت]] [[عقل سلیم]] و [[وحی الهی]]، دو عامل مهمی هستند که به [[آدمی]] در جهت [[تشخیص حق]] از [[باطل]] کمک می‌کنند. [[پیروی]] [[انسان]] از این دو عامل موجب می‌شود تا آدمی در دژی قرار گیرد که [[فتنه‌ها]] هیچ راه نفوذی بدان نمی‌یابند؛ زیرا عقل به آدمی [[حکم]] می‌کند تا از هرگونه پلشتی و [[زشتی]] که [[حکم عقل]]، حکم عقلا و [[حکم شریعت]] است [[پرهیز]] کند. [[اطاعت]] از این امر موجب می‌شود تا انسان از نوری [[الهی]] برخوردار شود و همین [[نور]] است که بر فتنه‌ها و [[شبهات]] [[روشنایی]] می‌افکند و انسان را [[قادر]] به تشخیص حق از باطل می‌کند. در حقیقت، [[تقوای الهی]] نوری است که در [[دل]] آدمی روشن می‌شود و فرقان‌ساز و بصیرت‌زا می‌گردد.
تقوای الهی علاوه بر اینکه عامل فرقان و [[قدرت]] تشخیص حق از باطل است در حقیقت عامل [[بصیرت]] زا نیز می‌باشد؛ چراکه فرقان به معنای خارج‌کننده انسان از شبهات و [[توانایی]] تشخیص حق از باطل است، چیزی جز همان بصیرت نیست؛ زیرا بصیرت در مفهوم [[قرآنی]] [[بینایی]] [[شهودی]] انسان است که [[حقایق]] برای وی آشکار می‌شود. بنابراین با قدرت فرقان است که انسان حقیقت را از باطل جدا می‌کند و در میان فتنه‌ها و شبهات، حق را می‌یابد. یافتن حق نیز چیزی جز همان دستیابی به بصیرت نیست. از این رو می‌توان گفت، تقوای الهی موجب فرقان و عامل بصیرت است. پس بصیرت فرقانی، بصیرتی است که در فتنه‌ها به سبب جدایی [[حق]] از [[باطل]] برای [[آدمی]] پدید می‌آید.
تقوای الهی علاوه بر اینکه عامل فرقان و [[قدرت]] تشخیص حق از باطل است در حقیقت عامل [[بصیرت]] زا نیز می‌باشد؛ چراکه فرقان به معنای خارج‌کننده انسان از شبهات و [[توانایی]] تشخیص حق از باطل است، چیزی جز همان بصیرت نیست؛ زیرا بصیرت در مفهوم [[قرآنی]] [[بینایی]] [[شهودی]] انسان است که [[حقایق]] برای وی آشکار می‌شود. بنابراین با قدرت فرقان است که انسان حقیقت را از باطل جدا می‌کند و در میان فتنه‌ها و شبهات، حق را می‌یابد. یافتن حق نیز چیزی جز همان دستیابی به بصیرت نیست. از این رو می‌توان گفت، تقوای الهی موجب فرقان و عامل بصیرت است. پس بصیرت فرقانی، بصیرتی است که در فتنه‌ها به سبب جدایی [[حق]] از [[باطل]] برای [[آدمی]] پدید می‌آید.


به سخن دیگر، [[تقوای الهی]] موجب می‌شود تا آدمی به یک [[توانایی]] دست یابد که همان [[قدرت]] [[تشخیص حق]] از باطل می‌باشد و این شدنی نیست مگر آنکه افزون بر چشم ظاهری، [[انسان]] به چشم [[دل]] نیز مجهز شود،؛ چراکه با چشم ظاهری نمی‌توان حق را از باطل جدا کرد؛ زیرا باطل چنان خود را در جلوه حق ظاهر می‌کند که آدمی در می‌ماند. در این جاست که آدمی می‌بایست از توانایی دیگری برخوردار باشد تا بتواند از ورای ظاهر [[فریبنده]]، [[حقیقت]] را ببیند و از باطل جدا کند. در درون [[تاریکی]] [[فتنه‌ها]] و تیرگی [[شبهات]] نمی‌توان [[حق و باطل]] را دید. اینجاست که [[نور]] [[باطنی]] باید بر درون تاریکی بتابد و ظاهر را بشکافد و به [[باطن]] در آید و حق را از باطل جدا نماید. این نور تابنده همان نور بصیرتی است که در [[آدم]] [[متقی]] وجود دارد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید [[شیعیان]] ما دارای چهار دیده هستند. دو چشم ظاهر که در سر است و دو چشم باطن که در [[قلب]] است. البته همه [[انسان‌ها]] این گونه هستند ولی [[خداوند]] تنها چشم باطن و قلب [[مؤمنان]] را باز می‌کند و چشمان باطن دیگران [[کور]] می‌ماند و باز نمی‌شود.‌<ref>کافی، کلینی، ج۸، ص۲۱۵، حدیث ۲۶۰‌</ref>
به سخن دیگر، [[تقوای الهی]] موجب می‌شود تا آدمی به یک [[توانایی]] دست یابد که همان [[قدرت]] [[تشخیص حق]] از باطل می‌باشد و این شدنی نیست مگر آنکه افزون بر چشم ظاهری، [[انسان]] به چشم [[دل]] نیز مجهز شود،؛ چراکه با چشم ظاهری نمی‌توان حق را از باطل جدا کرد؛ زیرا باطل چنان خود را در جلوه حق ظاهر می‌کند که آدمی در می‌ماند. در این جاست که آدمی می‌بایست از توانایی دیگری برخوردار باشد تا بتواند از ورای ظاهر [[فریبنده]]، [[حقیقت]] را ببیند و از باطل جدا کند. در درون [[تاریکی]] [[فتنه‌ها]] و تیرگی [[شبهات]] نمی‌توان [[حق و باطل]] را دید. اینجاست که [[نور]] [[باطنی]] باید بر درون تاریکی بتابد و ظاهر را بشکافد و به [[باطن]] در آید و حق را از باطل جدا نماید. این نور تابنده همان نور بصیرتی است که در [[آدم]] [[متقی]] وجود دارد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید [[شیعیان]] ما دارای چهار دیده هستند. دو چشم ظاهر که در سر است و دو چشم باطن که در [[قلب]] است. البته همه [[انسان‌ها]] این گونه هستند ولی [[خداوند]] تنها چشم باطن و قلب [[مؤمنان]] را باز می‌کند و چشمان باطن دیگران [[کور]] می‌ماند و باز نمی‌شود<ref>کافی، کلینی، ج۸، ص۲۱۵، حدیث ۲۶۰‌.</ref>.


کوردلی غیر مؤمنان به سبب [[پیروی]] از [[هوای نفسانی]] ‌<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ و غرر الحکم، حدیث ۵۸۰‌</ref>، [[گرایش به دنیا]] و [[آرزوها]] و [[آمال]] دنیوی‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۶۳، حدیث ۱۸۷‌</ref>، [[غفلت]] از [[خدا]] و [[آخرت]] ‌<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}} «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹ و بحارالانوار، ج ۱، ص۱۲۲ حدیث ۱۱‌</ref>، [[حب]] و [[بغض]] نادرست ‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۶۵، حدیث ۲‌</ref>، عمل نکردن به [[علم]] و [[دانش]] ‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۰۰، حدیث ۱‌</ref> و [[لجاجت]] و [[خیره]] سری‌<ref>{{متن قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ}} «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ * آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشم‌هاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲-۲۳.</ref> است. بنابراین آنان نمی‌توانند از ظاهر بگذرند و [[باطن]] چیزی را ببینند و [[حق]] را از [[باطل]] تشخیص دهند. این گونه است که در [[فتنه‌ها]] گرفتار می‌آیند و فتنه‌ها آنان را [[غرق]] کرده و به [[هلاکت]] می‌رساند.
کوردلی غیر مؤمنان به سبب [[پیروی]] از [[هوای نفسانی]] ‌<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ و غرر الحکم، حدیث ۵۸۰‌.</ref>، [[گرایش به دنیا]] و [[آرزوها]] و [[آمال]] دنیوی‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۶۳، حدیث ۱۸۷‌.</ref>، [[غفلت]] از [[خدا]] و [[آخرت]] ‌<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}} «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹ و بحارالانوار، ج ۱، ص۱۲۲ حدیث ۱۱‌.</ref>، [[حب]] و [[بغض]] نادرست ‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۶۵، حدیث ۲‌.</ref>، عمل نکردن به [[علم]] و [[دانش]] ‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۰۰، حدیث ۱‌.</ref> و [[لجاجت]] و [[خیره]] سری‌<ref>{{متن قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ}} «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ * آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشم‌هاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲-۲۳.</ref> است. بنابراین آنان نمی‌توانند از ظاهر بگذرند و [[باطن]] چیزی را ببینند و [[حق]] را از [[باطل]] تشخیص دهند. این گونه است که در [[فتنه‌ها]] گرفتار می‌آیند و فتنه‌ها آنان را [[غرق]] کرده و به [[هلاکت]] می‌رساند.


[[امام علی]]{{ع}} درباره زیان‌های بی‌بصیرتی که از [[کور]] دلی چشم و [[بی‌تقوایی]] حاصل می‌شود، می‌فرماید: هر که از دیدن آنچه پیش روی اوست کور شود، نهال [[شک]] را در سینه خود نشانیده است. ‌<ref>غررالحکم، حدیث ۸۸۵۵‌</ref> آن حضرت{{ع}} همچنین می‌فرمایند: [[شبهه]] را به این دلیل شبهه نامیده‌اند که در ظاهر شبیه حق است، اما [[دوستان]] [[خدا]] چراغ راه‌شان در [[تاریکی]] [[شبهه‌ها]]، [[یقین]] است و راهنمایشان [[راه راست]] ولی [[دشمنان خدا]] انگیزه‌شان برای شبهه [[گمراهی]] است و راهنمایشان [[کوری]] می‌باشد. ‌<ref>غررالحکم، حدیث ۳۹۰۹‌</ref> و [[امام صادق]]{{ع}} توضیح می‌دهد که: کسی که بدون [[بینش]] عمل کند همچون کسی است که در [[بیراهه]] برود. چنین کسی هر چه تندتر رود و [[شتاب]] گیرد از راه راست دورتر خواهد شد. ‌<ref>بحارالانوار، ج ۱، ص۲۰۶، حدیث ۱‌</ref> این‌گونه است که [[بی‌بصیرت]] گرفتار [[ریا]] می‌شود ‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۳۷۸ حدیث ۱‌</ref> و بغض و [[کینه]] [[اهل بیت]]{{ع}} را در [[دل]] می‌کارد‌<ref>بحارالانوار، ج ۱۰، ص۱۱۱، حدیث ۱‌</ref> و در [[روز قیامت]] پشیمان و نادم خواهد بود‌<ref>بحارالانوار، ج ۲۴، ص۳۴۸، حدیث ۶۰‌</ref>
[[امام علی]]{{ع}} درباره زیان‌های بی‌بصیرتی که از [[کور]] دلی چشم و [[بی‌تقوایی]] حاصل می‌شود، می‌فرماید: هر که از دیدن آنچه پیش روی اوست کور شود، نهال [[شک]] را در سینه خود نشانیده است. ‌<ref>غررالحکم، حدیث ۸۸۵۵‌.</ref> آن حضرت{{ع}} همچنین می‌فرمایند: [[شبهه]] را به این دلیل شبهه نامیده‌اند که در ظاهر شبیه حق است، اما [[دوستان]] [[خدا]] چراغ راه‌شان در [[تاریکی]] [[شبهه‌ها]]، [[یقین]] است و راهنمایشان [[راه راست]] ولی [[دشمنان خدا]] انگیزه‌شان برای شبهه [[گمراهی]] است و راهنمایشان [[کوری]] می‌باشد. ‌<ref>غررالحکم، حدیث ۳۹۰۹‌.</ref> و [[امام صادق]]{{ع}} توضیح می‌دهد که: کسی که بدون [[بینش]] عمل کند همچون کسی است که در [[بیراهه]] برود. چنین کسی هر چه تندتر رود و [[شتاب]] گیرد از راه راست دورتر خواهد شد. ‌<ref>بحارالانوار، ج ۱، ص۲۰۶، حدیث ۱‌.</ref> این‌گونه است که [[بی‌بصیرت]] گرفتار [[ریا]] می‌شود ‌<ref>بحارالانوار، ج ۷۷، ص۳۷۸ حدیث ۱‌.</ref> و بغض و [[کینه]] [[اهل بیت]]{{ع}} را در [[دل]] می‌کارد‌<ref>بحارالانوار، ج ۱۰، ص۱۱۱، حدیث ۱‌.</ref> و در [[روز قیامت]] پشیمان و نادم خواهد بود‌<ref>بحارالانوار، ج ۲۴، ص۳۴۸، حدیث ۶۰‌.</ref>.


در [[ارزش]] [[بصیرت]] فرقانی همین بس که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌فرماید: نگاه چشم و دیده ظاهر سودی نمی‌دهد هنگامی که بصیرت [[کور]] باشد. ‌<ref>غررالحکم، حدیث ۹۹۷۲‌</ref> بنابراین [[انسان]] باید تلاش کند تا افزون بر چشم ظاهر چشم [[باطن]] خویش را نیز روشن سازد و همچنین افزون بر [[علم حصولی]] اکتسابی از طریق چشم ظاهر، از [[علم]] [[شهودی]] از طریق چشم باطن نیز برخوردار شود؛ زیرا همه چیز در این [[تقوا]] و بصیرت فرقانی است که خدایی شدن و [[ربوبیت]] یافتن بخشی از آثار آن است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.
در [[ارزش]] [[بصیرت]] فرقانی همین بس که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌فرماید: نگاه چشم و دیده ظاهر سودی نمی‌دهد هنگامی که بصیرت [[کور]] باشد. ‌<ref>غررالحکم، حدیث ۹۹۷۲‌.</ref> بنابراین [[انسان]] باید تلاش کند تا افزون بر چشم ظاهر چشم [[باطن]] خویش را نیز روشن سازد و همچنین افزون بر [[علم حصولی]] اکتسابی از طریق چشم ظاهر، از [[علم]] [[شهودی]] از طریق چشم باطن نیز برخوردار شود؛ زیرا همه چیز در این [[تقوا]] و بصیرت فرقانی است که خدایی شدن و [[ربوبیت]] یافتن بخشی از آثار آن است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل (مقاله)|بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل]].</ref>.


==قرآن و عترت معیار شناخت حق==
==قرآن و عترت معیار شناخت حق==
[[امامان معصوم]]{{ع}} و از جمله [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} معیار و شاخص [[حق]] هستند. از همین رو «[[قول و فعل]] و تقریر» آنان [[حجت]] است و می‌توان بر اساس آن، [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] را معین کرد و به [[سنت]] و [[سیره]] ایشان به عنوان «حق» استناد و در [[دنیا]] و [[آخرت]] به نفع خود استفاده کرد و [[خدا]] نیز بدان استناد کرده علیه کسانی که به این حق عمل ننموده‌اند، [[احتجاج]] می‌کند.
[[امامان معصوم]]{{ع}} و از جمله [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} معیار و شاخص [[حق]] هستند. از همین رو «[[قول و فعل]] و تقریر» آنان [[حجت]] است و می‌توان بر اساس آن، [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] را معین کرد و به [[سنت]] و [[سیره]] ایشان به عنوان «حق» استناد و در [[دنیا]] و [[آخرت]] به نفع خود استفاده کرد و [[خدا]] نیز بدان استناد کرده علیه کسانی که به این حق عمل ننموده‌اند، [[احتجاج]] می‌کند.
می‌دانیم [[آموزه‌های قرآنی]] حق است.<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ}}«و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.</ref> بر این اساس می‌توان بر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]] [[استدلال]] و عمل کرد. همین [[قرآن]]، برخی از [[انسان‌ها]] را به عنوان «حق» مطرح می‌کند که در کنار قرآن قرار می‌گیرند. اینان همان [[قرآن ناطق]] هستند. این گونه است که [[پیامبر]]{{صل}} [[ثقلین]] یعنی [[قرآن و عترت]]{{ع}} را به عنوان [[ثقل اکبر]] و اصغر مطرح می‌کند، نه قرآن و سنت را. به سخن دیگر، [[قرآن صامت]] و قرآن ناطق یعنی [[عترت]]{{ع}}، حق و حجت هستند؛ زیرا آنان از هر گونه [[پلیدی]] [[فکری]] و عملی [[تطهیر]] کامل شده‌اند و لذا می‌توانند معیار سنجش [[افکار]] و [[اعمال]] قرار گیرند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[قرآن و عترت معیار شناخت حق (مقاله)|قرآن و عترت معیار شناخت حق]].</ref>.
می‌دانیم [[آموزه‌های قرآنی]] حق است.<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ}}«و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.</ref> بر این اساس می‌توان بر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]] [[استدلال]] و عمل کرد. همین [[قرآن]]، برخی از [[انسان‌ها]] را به عنوان «حق» مطرح می‌کند که در کنار قرآن قرار می‌گیرند. اینان همان [[قرآن ناطق]] هستند. این گونه است که [[پیامبر]]{{صل}} [[ثقلین]] یعنی [[قرآن و عترت]]{{ع}} را به عنوان [[ثقل اکبر]] و اصغر مطرح می‌کند، نه قرآن و سنت را. به سخن دیگر، [[قرآن صامت]] و قرآن ناطق یعنی [[عترت]]{{ع}}، حق و حجت هستند؛ زیرا آنان از هر گونه [[پلیدی]] [[فکری]] و عملی [[تطهیر]] کامل شده‌اند و لذا می‌توانند معیار سنجش [[افکار]] و [[اعمال]] قرار گیرند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[قرآن و عترت معیار شناخت حق (مقاله)|قرآن و عترت معیار شناخت حق]].</ref>.


===تشریح جزئیات قرآن بر عهده [[معصومان]]===
===تشریح جزئیات قرآن بر عهده [[معصومان]]===
پر واضح است که در قرآن تنها کلیات بیان شده و جزئیات آن توسط معصومان{{ع}} در قالب قول و فعل و تقریر بیان شده است. اینکه چگونه [[نماز]] بخوانیم و چه مقدار و از چه چیزی [[زکات]] بدهیم و یا [[مناسک حج]] را چگونه به جا بیاوریم؛ توسط معصومان{{ع}} بیان می‌شود. از این رو، [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>
پر واضح است که در قرآن تنها کلیات بیان شده و جزئیات آن توسط معصومان{{ع}} در قالب قول و فعل و تقریر بیان شده است. اینکه چگونه [[نماز]] بخوانیم و چه مقدار و از چه چیزی [[زکات]] بدهیم و یا [[مناسک حج]] را چگونه به جا بیاوریم؛ توسط معصومان{{ع}} بیان می‌شود. از این رو، [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.


[[امامان]]{{ع}} طبق [[آیات]] بسیاری از جمله [[آیه ۵۹ سوره نساء]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، آیات ۳ و ۵۵ و ۶۷ [[سوره مائده]]<ref>{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * سرور  شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند * ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۳ و ۵۵ و ۶۷.</ref> و مانند آن، همانند [[پیامبر]]{{صل}} هستند که باید از آنان جزئیات را آموخت. پیامبر{{صل}} درباره [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به عنوان شاخص [[حق]] می‌فرماید: {{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار}}؛ علی با حق و [[حق با علی است]] و حق بر دور علی{{ع}} می‌گردد هر جایی که علی{{ع}} گردید.<ref>الفصول المختاره، شیخ مفید، ص۱۳۵</ref> علت و چرایی این گردش حق بر گرد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} این است که حق، یک [[قانون]] نوشته شده‌ای نیست که ما [[اعمال]] [[امیر]]{{ع}} را بر آن تطبیق کنیم، بلکه [[افکار]] و اعمال [[معصومان]]{{ع}} همان قانون و شاخصی است که ما بر اساس آن، حق را می‌شناسیم و بر اساس آن عمل می‌کنیم؛ زیرا آنچه در [[قرآن]] به عنوان یک قانون شاخص مطرح است تنها کلیات است و این معصومان{{ع}} هستند که اعمال و رفتارشان آن جزئیات را تبیین و روشن می‌کند وآنان [[مفسران واقعی قرآن]] می‌شوند. پس دو شاخص اصلی یعنی [[قرآن و عترت]] در‌باره حق وجود دارد که اگر شاخص [[عترت]] دیده و فهمیده نشود، اصلا نمی‌توان به شاخص کلی قرآن [[تمسک]] جست و استفاده کرد. قرآن ناطقی لازم است تا [[قرآن صامت]] به سخن درآید و شاخص شود. ما وقتی [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] را از [[معصوم]]{{ع}} می‌گیریم، در [[حقیقت]] همان قرآن را عمل کرده‌ایم. پس معصومان{{ع}} برای همان حق نازل شده‌، شاخص و معیار هستند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[قرآن و عترت معیار شناخت حق (مقاله)|قرآن و عترت معیار شناخت حق]].</ref>.
[[امامان]]{{ع}} طبق [[آیات]] بسیاری از جمله [[آیه ۵۹ سوره نساء]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، آیات ۳ و ۵۵ و ۶۷ [[سوره مائده]]<ref>{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * سرور  شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند * ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۳ و ۵۵ و ۶۷.</ref> و مانند آن، همانند [[پیامبر]]{{صل}} هستند که باید از آنان جزئیات را آموخت. پیامبر{{صل}} درباره [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به عنوان شاخص [[حق]] می‌فرماید: {{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار}}؛ علی با حق و [[حق با علی است]] و حق بر دور علی{{ع}} می‌گردد هر جایی که علی{{ع}} گردید.<ref>الفصول المختاره، شیخ مفید، ص۱۳۵.</ref> علت و چرایی این گردش حق بر گرد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} این است که حق، یک [[قانون]] نوشته شده‌ای نیست که ما [[اعمال]] [[امیر]]{{ع}} را بر آن تطبیق کنیم، بلکه [[افکار]] و اعمال [[معصومان]]{{ع}} همان قانون و شاخصی است که ما بر اساس آن، حق را می‌شناسیم و بر اساس آن عمل می‌کنیم؛ زیرا آنچه در [[قرآن]] به عنوان یک قانون شاخص مطرح است تنها کلیات است و این معصومان{{ع}} هستند که اعمال و رفتارشان آن جزئیات را تبیین و روشن می‌کند وآنان [[مفسران واقعی قرآن]] می‌شوند. پس دو شاخص اصلی یعنی [[قرآن و عترت]] در‌باره حق وجود دارد که اگر شاخص [[عترت]] دیده و فهمیده نشود، اصلا نمی‌توان به شاخص کلی قرآن [[تمسک]] جست و استفاده کرد. قرآن ناطقی لازم است تا [[قرآن صامت]] به سخن درآید و شاخص شود. ما وقتی [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] را از [[معصوم]]{{ع}} می‌گیریم، در [[حقیقت]] همان قرآن را عمل کرده‌ایم. پس معصومان{{ع}} برای همان حق نازل شده‌، شاخص و معیار هستند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[قرآن و عترت معیار شناخت حق (مقاله)|قرآن و عترت معیار شناخت حق]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۱٬۷۶۵

ویرایش