پرش به محتوا

بنی جبلة بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنی معاویة بن کنده | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== این طایفه را از کهلانیان<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.</ref>  و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده گفته‌اند و از انتساب ایش...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۳: خط ۱۳:


بنی جبلة بن عدی پس از [[اسلام]] و در پی [[فتوحات اسلامی]] در [[سرزمین‌های مفتوحه]] از جمله [[عراق]] و به‌ویژه [[کوفه]]<ref>ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۷۰.</ref>، [[شام]]<ref>ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> و [[حمص]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۵ و ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> کوچ کردند و در این مناطق مأوا و [[مسکن]] گرفتند. آنان در [[کوفه]]، مسجدی مختص خود داشتند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.</ref> که حکایت از انبوهی [[جمعیت]] این [[طایفه]] در این [[شهر]] دارد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
بنی جبلة بن عدی پس از [[اسلام]] و در پی [[فتوحات اسلامی]] در [[سرزمین‌های مفتوحه]] از جمله [[عراق]] و به‌ویژه [[کوفه]]<ref>ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۷۰.</ref>، [[شام]]<ref>ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> و [[حمص]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۵ و ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> کوچ کردند و در این مناطق مأوا و [[مسکن]] گرفتند. آنان در [[کوفه]]، مسجدی مختص خود داشتند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.</ref> که حکایت از انبوهی [[جمعیت]] این [[طایفه]] در این [[شهر]] دارد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
==بنی جبلة بن عدی و [[تاریخ]] [[جاهلی]] این [[قوم]]==
پس از [[مرگ]] [[حارث بن عمرو]] - بزرگترین و مشهورترین [[ملوک]] کنده، - و با به راه افتادن [[جنگ داخلی]] میان [[فرزندان حارث]] و در پی آن با کشتاری که منذر از بازماندگان آنها به راه انداخت<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵</ref>، [[فرمانروایی]] از آنان منقرض شد<ref>حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸</ref> و باقیمانده [[کِندیان]] به [[مساکن]] نخستین خود در [[حَضرموت]] بازگشتند<ref>ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۶۵؛ فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۰۷.</ref>. در پی این واقعه، [[حکومت]] از [[نسل]] [[بنی آکل المرار]] خارج شد و به دست بنی جبلة بن عدی بن ربیعه - از [[طوایف]] بنی‌معاویة الاکرمین بن حارث - افتاد<ref>مجهول، مجمل التواریخ و القصص ص۱۷۹؛ حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۵۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. معدیکرب بن [[جبله]]، جدّ [[اشعث]]، که از ملوک [[قدرتمند]] [[عرب]] به شمار رفته و توسط «اعشی» [[شاعر]] مشهور، در قصاید چهارگانه‌اش [[ستوده]] شده است، از جمله [[پادشاهان]] این تیره است که عهده‌دار [[ریاست]] این [[قبیله]] گردید<ref>قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه بهین دارایی، ص۴۹۹.</ref>. پس از کشته شدن او، فرزندش قیس الاشجّ<ref>قیس بن معدی‌کرب به خاطر زخمی که سرش در یکی از جنگ‌ها برداشته بود، به «اشج» معروف بود، (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.)</ref> [[حکمران]] [[کندیان]] شد و چون بواسطه خیانتش به [[بنی مراد]]، در [[جنگ]] با آنان کشته شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۵.</ref>، پسرش معدیکرب معروف به «اشعث»<ref>چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او «اشعث» می‌‌گفتند. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۳۹.)</ref> به ریاست [[بنی کنده]] دست یافت<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۴۵.</ref> اشعث در صدد [[خونخواهی]] پدر برآمد، ولی به [[اسارت]] در آمد و مجبور شد تا جهت [[آزادی]] خود، سه‌هزار شتر فدیه بپردازد<ref>ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.</ref>. [[اشعث]] در نوبه دیگر، با شکستن [[پیمان صلح]] و [[حسن همجواری]] خود با [[بنی حارث بن کعب]] - یکی از [[طوایف]] بزرگ [[مَذحِج]] - [[حمله]] برد اما در این [[جنگ]] نیز [[شکست]] خورد و بار دیگر [[اسیر]] شد و [[تعهد]] کرد تا برای آزادی خود دویست ماده شتر [[جوان]] فدیه دهد، ولی صد شتر پرداخت و از پرداخت ما بقی آن طفره رفت<ref>ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.</ref>.
نکته حائز اهمیت این است که هر چند از روؤسای کنده در پیش از [[اسلام]] با نام [[ملوک]] کنده یاد شده اما در [[حقیقت]] این [[پادشاهان]] از [[پادشاهی]] جز نامی نداشتند و آن‌گونه که ابن‌شَبه<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵.</ref>، [[یعقوبی]]<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.</ref>، یاقوت<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۷۱. (ذیل کلمه حضرموت)</ref> و [[بلاذری]]<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۹.</ref> بر ما معلوم داشته‌اند شاهان چهارگانه کنده - مِخوَس، مَشرَح، جَمد، أبضَعَه - فقط مالک دره‌های خود بودند. [[کندیان]] پس از [[قتل]] [[حارث بن عمرو]] «اصلاً دارای [[سلطنت]] نبودند، اینان افرادی دارای [[ثروت]] و [[مکنت]] بودند که به نام [[ریحانه]] [[یمن]] خوانده می‌شدند»<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ۵۴۵.</ref>. [[ابن‌خلدون]] نیز از قول [[جرجانی]] می‌نویسد: «پس از پادشاهان [[دولت]] کنده در میان کنده پادشاهی دیده نشد، جز آنکه در میانشان صاحبان [[ریاست]] و [[سروری]] بودند تا آ‌ن‌جا که [[عرب]] [[قبیله کنده]] را [[قبیله]] پادشاهان می‌نامید»<ref>ابن‌خلدون،تاریخ، ج۲، ص۲۷۵.</ref>. بدین‌سان، نظریه کاسکل را در این باره که گفته: «دولت کندیان هرگز دولتی [[بدوی]] ([[بادیه‌نشین]]) نبوده است»<ref>۳۳۹W. Caskel. Die einheirischen Quellen p (به نقل از پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۵۲)</ref> و [[حاکمیت]] آنان را «دولت کنده» و «دولت [[شهر]]» خوانده<ref>پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۵۲.</ref> نمی‌توان پذیرفت و عنوان [[ملک]] را اینان از اجدادشان به [[ارث]] می‌بردند و به آن [[افتخار]] می‌جستند و آن‌گونه که از [[رفتار]] [[امرؤالقیس]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۸۷.</ref> [[شاعر]] و [[اشعث بن قیس]] برمی‌آید [[جاه‌طلبی]] آنان را وامی‌داشت تا با این عنوان بر رقبای خود [[برتری]] جویند. در واقع اینان مالک دره‌ها بودند و به [[طور]] مستقل بر قلعه‌ها و سرزمین‌های خود [[حکومت]] می‌کردند و در [[قبیله]] خود ملک خوانده می‌شدند، به طوری که ابن‌سعد می‌گوید: به این علت به آنان [[پادشاه]] می‌گفتند که دره‌هایی داشتند و مالک آنچه در آنها قرار داشت، بودند<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ح۵، ص۱۳.</ref>. آنان در [[یمن]] از [[همبستگی]] و [[اتحاد]] و حکومت واحد برخوردار نبودند، از شواهد این عدم همبستگی اعزام سه هیأت [[نمایندگی]] از کنده، تُجیب و صَدف به [[مدینه منوره]] است. هیأت نمایندگی کنده به [[رهبری]] [[اشعث بن قیس بن معدی کرب]] را چهار نفر از بزرگان کنده به نام‌های مِخوَس، مَشرَح، جَمد، أبضَعَة [[همراهی]] می‌کردند<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
==تعاملات [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] بنی [[جبله]] با دیگر [[قبایل]] [[جاهلی]]==
در کل می‌‌توان رفتار [[قبیله کنده]]<ref>مراد از کنده، بنو معاویه است و چنانچه مقصود بنی‌الأشرس باشد، به اسم یکی از آنان مثل صدف، سکون و سکاسک خوانده می‌‌شود. (عبدالرحمن عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، ص۴۳)</ref> و [[طوایف]] آن با دیگر قبایل را [[رفتاری]] خصمانه و [[خشن]] توأم با تبختر و [[خیانت]] ارزیابی کرد. چندان که گفته شده، جنگ‌هایی که بین آنان و قبایل حضرموت به وقوع پیوست، آنها را نابود ساخت<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. با این [[حال]]، وضع پیوسته بر مدار [[جنگ]] و [[خونریزی]] نمی‌گشت بلکه [[شاهد]] تعاملات سازنده و صلح‌آمیز طوایف [[کندی]] با خود و دیگر قبایل - در عرصه‌های مختلف - نیز هستیم. به طور کلی، کنده با [[مَذحِج]] پیوندهای [[نیکو]] برقرار کرده بود<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۵۲ و ۵۹۶.</ref>، ولی گاه روابط آنان تیره می‌شد مثلاً [[قیس بن معدی کرب کندی]] پدر [[اشعث]] با آنکه [[هم‌پیمان]] مراد بود، [[عهد]] خویش را نقض کرد و با آنها جنگید و کشته شد. اشعث در صدد [[خونخواهی]] پدر برآمد، ولی [[اسیر]] شد و مجبور به پرداخت سه‌هزار شتر فدیه شد تا [[آزادی]] خود را به دست آورد<ref>ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.</ref>. اشعث بار دیگر به [[بنی حارث بن کعب]] از [[مَذحِج]] [[نیرنگ]] زد و [[پیمان صلح]] و [[حسن همجواری]] خود را با آنان [[شکست]]، در نتیجه دگر بار به [[اسارت]] در آمد و [[متعهد]] گردید، برای آزادی خود دویست شتر ماده [[جوان]] فدیه دهد، ولی او صد شتر داد و صد شتر دیگر را پرداخت نکرد تا این که [[اسلام]] آمد و امور [[جاهلی]] را از بین برد<ref>ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.</ref>.چنین به نظر می‌رسد که [[خیانت]] در [[تاریخ]] [[خاندان]] [[معدیکرب بن جبله]]، قبل و بعد از اسلام، امری رایج بوده است: [[فروة بن مسیک مرادی]] هم‌پیمان با کنده بود، ولی آنان به وی خیانت کرده؛ او را [[یاری]] ندادند. اشعث در [[جریان ارتداد قبایل]] جنوب، پس از شکست از [[زیاد بن لبید بیاضی]] [[پیمان]] صلحی با وی بست و به [[قوم]] خود خیانت کرد<ref>واقدی، کتاب الرده، ص۲۱۱.</ref>. بعد از اسلام [[شاهد]] [[ارتداد]] اشعث و خیانت‌های وی به [[حضرت علی]]{{ع}} هستیم و بعداً نیز فرزند و نواده‌اش خیانت‌هایی داشته‌اند؛ به همین جهت، این خاندان در تاریخ «مشهور به خیانت می‌باشند»<ref>ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.</ref> - <ref>منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۱۰۳ - ۱۰۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۶۴۱

ویرایش