پرش به محتوا

یوم‌الدار در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴: خط ۱۴:
[[اسلام]] در طول سه سال اول، علنی نشده و مخفی مانده بود، پس از این سال‌ها اولین بار دستور رسید که دعوت آشکار شود<ref>{{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}} «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴. همچنین نک به: السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۱۸؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۵.</ref>. [[خداوند]] نخست به پیامبر امر فرمود که باید خویشاوندان نزدیکت را انذار کنی. به دنبال این دستور امیرالمؤمنین علی {{ع}} مأموریت یافت که همه خویشان «بسیار نزدیک» را به یک مهمانی دعوت کند. آنها در حدود چهل نفر بودند، عموهاً، پسرعموها و عمه‌زاده‌ها.
[[اسلام]] در طول سه سال اول، علنی نشده و مخفی مانده بود، پس از این سال‌ها اولین بار دستور رسید که دعوت آشکار شود<ref>{{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}} «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴. همچنین نک به: السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۱۸؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۵.</ref>. [[خداوند]] نخست به پیامبر امر فرمود که باید خویشاوندان نزدیکت را انذار کنی. به دنبال این دستور امیرالمؤمنین علی {{ع}} مأموریت یافت که همه خویشان «بسیار نزدیک» را به یک مهمانی دعوت کند. آنها در حدود چهل نفر بودند، عموهاً، پسرعموها و عمه‌زاده‌ها.


با پختن دستی از یک گوسفند غذا درست کرده بودند، یک قدح هم دوغ آماده شد که این غذا کفاف بخش کوچکی از آن جمعیت را می‌داد؛ اما همه آن میهمانان آن را خوردند و [[سیر]] شدند و قدح دوغ بین چهل نفر آنها گشت و همه [[سیراب]] شدند، آن [[روز]] تا پیامبر [[اراده]] فرمود با آنها سخن بگوید، [[ابولهب]] عموی ایشان با طرح ساحرانه بودن رفتار پیامبر، [[سخن گفتن]] آن حضرت را [[تخریب]] کرده و از اثر انداخت. پیامبر دیگر نباید سخن می‌گفت. [[سکوت]] کرد. میهمانان بی‌نتیجه رفتند.
با پختن دستی از یک گوسفند غذا درست کرده بودند، یک قدح هم دوغ آماده شد که این غذا کفاف بخش کوچکی از آن جمعیت را می‌داد؛ اما همه آن میهمانان آن را خوردند و [[سیر]] شدند و قدح دوغ بین چهل نفر آنها گشت و همه سیراب شدند، آن [[روز]] تا پیامبر [[اراده]] فرمود با آنها سخن بگوید، [[ابولهب]] عموی ایشان با طرح ساحرانه بودن رفتار پیامبر، [[سخن گفتن]] آن حضرت را تخریب کرده و از اثر انداخت. پیامبر دیگر نباید سخن می‌گفت. [[سکوت]] کرد. میهمانان بی‌نتیجه رفتند.


[[روز]] دوم بایستی [[ابولهب]] [[دعوت]] نشود یا به طریقی اجازه سخن نیابد. این چنین شد. [[پیامبر]] در شرایط آرام جلسه فرمود: من هیچ [[جوانی]] از [[عرب]] نمی‌شناسم که [[برتر]] از آن چیزی که من برای شما آورده‌ام، برای [[قوم]] خویش آورده باشد. من برای شما خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] آورده‌ام. [[خداوند]] به من امر کرده است که شما را به او دعوت کنم. کیست که به من در این راه کمک و [[همراهی]] کند که [[برادر]] من و [[وصی]] من و [[خلیفه]] من باشد؟ هیچ کس از جای برنخاست، هیچ‌کس جواب نداد، همه روی‌گردان شدند<ref>حضرت ابوطالب از کنه حوادث اطلاع داشت و پیامبری پیامبر را به خوبی می‌شناخت، به آن ایمان کامل داشت. ایشان به عنوان آخرین وصی و در سلسله اوصیاء حضرت اسماعیل، اجازه نداشت که ایمان خودش را ابراز کند و برای حفظ پیامبر {{صل}} مجبور بود که نشان ندهد که مسلمان است.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۴۱.</ref>
[[روز]] دوم بایستی [[ابولهب]] [[دعوت]] نشود یا به طریقی اجازه سخن نیابد. این چنین شد. [[پیامبر]] در شرایط آرام جلسه فرمود: من هیچ [[جوانی]] از [[عرب]] نمی‌شناسم که [[برتر]] از آن چیزی که من برای شما آورده‌ام، برای [[قوم]] خویش آورده باشد. من برای شما خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] آورده‌ام. [[خداوند]] به من امر کرده است که شما را به او دعوت کنم. کیست که به من در این راه کمک و [[همراهی]] کند که [[برادر]] من و [[وصی]] من و [[خلیفه]] من باشد؟ هیچ کس از جای برنخاست، هیچ‌کس جواب نداد، همه روی‌گردان شدند<ref>حضرت ابوطالب از کنه حوادث اطلاع داشت و پیامبری پیامبر را به خوبی می‌شناخت، به آن ایمان کامل داشت. ایشان به عنوان آخرین وصی و در سلسله اوصیاء حضرت اسماعیل، اجازه نداشت که ایمان خودش را ابراز کند و برای حفظ پیامبر {{صل}} مجبور بود که نشان ندهد که مسلمان است.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۴۱.</ref>
۱۱۳٬۱۲۴

ویرایش