لیلة المبیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۱: خط ۱۱:


== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
[[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را می‌کشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: «شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]] {{صل}} را از [[تصمیم]] [[مشرکان]] [[آگاه]] ساخت و به این صورت، [[فرمان]] [[هجرت]] را از جانب [[خداوند]] صادر کرد» <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.
[[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را می‌کشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: «شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]] {{صل}} را از تصمیم [[مشرکان]] [[آگاه]] ساخت و به این صورت، [[فرمان]] [[هجرت]] را از جانب [[خداوند]] صادر کرد» <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.


[[رسول اکرم]] {{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: «آیا شما جانت را فدای من می‌کنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.
[[رسول اکرم]] {{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: «آیا شما جانت را فدای من می‌کنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.


پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در [[جایگاه]] [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در [[جایگاه]] خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] [[هجوم]] می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره یس]] را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>. [[مشرکان]] که بیرون [[خانه]] بودند، با هم به [[گفتگو]] پرداختند. [[ابوجهل]] رو به رفقای خود کرد و گفت: «[[محمد]] [[گمان]] می‌کند اگر شما از او [[پیروی]] بکنید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[حکومت]] و [[سلطنت]] خواهید کرد و پس از [[مرگ]] نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغ‌های [[اردن]] و [[شام]]، خواهید رفت؛ ولی اگر از او [[پیروی]] نکنید، کشته خواهید شد و پس از [[مرگ]] نیز که زنده شوید، آتش‌های افروخته در [[انتظار]] شماست»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.
پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در جایگاه [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در جایگاه خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] هجوم می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره یس]] را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>. [[مشرکان]] که بیرون [[خانه]] بودند، با هم به گفتگو پرداختند. [[ابوجهل]] رو به رفقای خود کرد و گفت: «[[محمد]] [[گمان]] می‌کند اگر شما از او [[پیروی]] بکنید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[حکومت]] و [[سلطنت]] خواهید کرد و پس از [[مرگ]] نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغ‌های [[اردن]] و [[شام]]، خواهید رفت؛ ولی اگر از او [[پیروی]] نکنید، کشته خواهید شد و پس از [[مرگ]] نیز که زنده شوید، آتش‌های افروخته در [[انتظار]] شماست»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.


در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشسته‌اید؟ گفتند: به [[انتظار]] [[محمد]]. رهگذر گفت: خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا می‌خواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید. این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>.
در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشسته‌اید؟ گفتند: به [[انتظار]] [[محمد]]. رهگذر گفت: خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا می‌خواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید. این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>.
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش