پرش به محتوا

سقیفه بنی ساعده در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۸: خط ۱۸:


== [[شورای سقیفه]] از دیدگاه [[امام علی]] {{ع}} ==
== [[شورای سقیفه]] از دیدگاه [[امام علی]] {{ع}} ==
با موضع‌گیری [[عمر]] و کاندید کردن امام {{ع}} به عنوان یکی از اعضای شورا، [[حزن]] و [[اندوه]] به [[دل]] امام {{ع}} راه یافت و به [[یقین]] دانست که حیله‌ای در کار است تا او را از [[خلافت]] کنار نهند و [[حکومت اسلامی]] را از مسیر صحیح [[منحرف]] سازند. به مجرد اینکه امام {{ع}} از نزد عمر خارج شد عمویش عباس با او [[دیدار]] کرد و امام {{ع}} با پیشدستی به او فرمود: «عمو [[جان]] خلافت از ما به دیگران رسید».
با موضع‌گیری [[عمر]] و کاندید کردن امام {{ع}} به عنوان یکی از اعضای شورا، [[حزن]] و [[اندوه]] به [[دل]] امام {{ع}} راه یافت و به [[یقین]] دانست که حیله‌ای در کار است تا او را از [[خلافت]] کنار نهند و [[حکومت اسلامی]] را از مسیر صحیح [[منحرف]] سازند. به مجرد اینکه امام {{ع}} از نزد عمر خارج شد عمویش عباس با او دیدار کرد و امام {{ع}} با پیشدستی به او فرمود: «عمو [[جان]] خلافت از ما به دیگران رسید».


عباس گفت: از کجا دانستی؟ علی {{ع}} فرمود: به این دلیل که در این جمع) [[عثمان]] قرین و همطراز من شد، عمر در جمع (اعضای شورا) گفت: شماها باید طرفدار [[اکثریت]] باشید، اگر هردو تن از اعضا، یک تن را برگزیدند، به جمعی که [[عبد الرحمان بن عوف]] در آن است درآیید زیرا سعد با پسر عمویش [[عبد]] [[الرحمان]] [[مخالفت]] نمی‌کند و عبد الرحمان نیز داماد عثمان است و با یکدیگر اختلافی ندارند، با این وصف یا عبد الرحمان با عثمان [[بیعت]] می‌کند و خلافت را بدو می‌سپارد و یا بر عکس، (عمو جان) بنابراین اگر فرضا دو تن باقیمانده نیز با من موافق باشند، سودی به حال من نخواهد داشت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۲۶.</ref>. ‌
عباس گفت: از کجا دانستی؟ علی {{ع}} فرمود: به این دلیل که در این جمع) [[عثمان]] قرین و همطراز من شد، عمر در جمع (اعضای شورا) گفت: شماها باید طرفدار [[اکثریت]] باشید، اگر هردو تن از اعضا، یک تن را برگزیدند، به جمعی که [[عبد الرحمان بن عوف]] در آن است درآیید زیرا سعد با پسر عمویش [[عبد]] [[الرحمان]] [[مخالفت]] نمی‌کند و عبد الرحمان نیز داماد عثمان است و با یکدیگر اختلافی ندارند، با این وصف یا عبد الرحمان با عثمان [[بیعت]] می‌کند و خلافت را بدو می‌سپارد و یا بر عکس، (عمو جان) بنابراین اگر فرضا دو تن باقیمانده نیز با من موافق باشند، سودی به حال من نخواهد داشت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۲۶.</ref>. ‌
خط ۲۴: خط ۲۴:
امام {{ع}} به خوبی قضیه را دریافت و بدین ترتیب، با تبانی عثمان و عبد الرحمان، خلافت به عثمان رسید. نقل شده که: سعد وقاص، [[حق]] خویش را در شورا به پسر عمویش عبد الرحمان بخشید و [[طلحه]] نیز به عثمان [[تمایل]] نشان داد و حقش را به او واگذارد و تنها [[زبیر]] باقی مانده بود که به [[سود]] امام از حق خود گذشت در اینجا عبد الرحمان می‌بایست یا امام و یا عثمان را برگزیند؛ [[عمار]] به عبد الرحمان گفت: اگر می‌خواهی [[مسلمانان]] دچار [[اختلاف]] نشوند، با علی بیعت کن و [[ابن أبی سرح]] نیز به او یادآور شد اگر می‌خواهی [[قریش]] به اختلاف نیفتند، با عثمان بیعت نما و بدین‌سان، [[خلافت]] در مسیر ناصحیحی قرار گرفت و نشانه‌های [[انحراف]] که [[آتش]] [[تعصب]] و حزب‌گرایی، آنها را دامن می‌زد، پدیدار گشت.
امام {{ع}} به خوبی قضیه را دریافت و بدین ترتیب، با تبانی عثمان و عبد الرحمان، خلافت به عثمان رسید. نقل شده که: سعد وقاص، [[حق]] خویش را در شورا به پسر عمویش عبد الرحمان بخشید و [[طلحه]] نیز به عثمان [[تمایل]] نشان داد و حقش را به او واگذارد و تنها [[زبیر]] باقی مانده بود که به [[سود]] امام از حق خود گذشت در اینجا عبد الرحمان می‌بایست یا امام و یا عثمان را برگزیند؛ [[عمار]] به عبد الرحمان گفت: اگر می‌خواهی [[مسلمانان]] دچار [[اختلاف]] نشوند، با علی بیعت کن و [[ابن أبی سرح]] نیز به او یادآور شد اگر می‌خواهی [[قریش]] به اختلاف نیفتند، با عثمان بیعت نما و بدین‌سان، [[خلافت]] در مسیر ناصحیحی قرار گرفت و نشانه‌های [[انحراف]] که [[آتش]] [[تعصب]] و حزب‌گرایی، آنها را دامن می‌زد، پدیدار گشت.


به‌هرحال [[عبد]] [[الرحمان]] [[بیعت]] خود را به شرط عمل به کتاب و [[سنت پیامبر]] و شیوه [[ابوبکر]] و [[عمر]] بر [[امام]] {{ع}} عرضه کرد و [[حضرت]] مبنای عملکرد آن دو را پذیرا نشد، ولی [[عثمان]] آن را پذیرفت و بدین ترتیب، عبد الرحمان با او بیعت کرد و امام {{ع}} خطاب به عبد الرحمان فرمود: آن را برای همیشه به او بخشیدی، این نخستین باری نیست که در آن بر ما [[جفا]] روا داشتید، ما [[صبر]] و [[بردباری]] پیشه می‌کنیم و در آن‌چه شما توصیف می‌کنید، از [[خدا]] [[یاری]] می‌طلبیم<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۷ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref>.
به‌هرحال [[عبد]] [[الرحمان]] [[بیعت]] خود را به شرط عمل به کتاب و [[سنت پیامبر]] و شیوه [[ابوبکر]] و [[عمر]] بر [[امام]] {{ع}} عرضه کرد و حضرت مبنای عملکرد آن دو را پذیرا نشد، ولی [[عثمان]] آن را پذیرفت و بدین ترتیب، عبد الرحمان با او بیعت کرد و امام {{ع}} خطاب به عبد الرحمان فرمود: آن را برای همیشه به او بخشیدی، این نخستین باری نیست که در آن بر ما [[جفا]] روا داشتید، ما [[صبر]] و [[بردباری]] پیشه می‌کنیم و در آن‌چه شما توصیف می‌کنید، از [[خدا]] [[یاری]] می‌طلبیم<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۹۷ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref>.


به خدا [[سوگند]]! تو این کار را انجام دادی و از آن همان خواسته‌ای را داشتی که رفیقتان از دوستش داشت [[خداوند]] بین شما جدایی بیندازد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۸.</ref>.
به خدا [[سوگند]]! تو این کار را انجام دادی و از آن همان خواسته‌ای را داشتی که رفیقتان از دوستش داشت [[خداوند]] بین شما جدایی بیندازد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۸.</ref>.
خط ۳۴: خط ۳۴:
از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: ولی اکنون من در شورای آنان شرکت می‌جویم زیرا [[عمر]] هم‌اکنون مرا [[شایسته]] خلافت دانسته است، در صورتی که قبلا می‌گفت: [[نبوت]] و خلافت در یک خاندان گرد نمی‌آیند<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۶.</ref>.
از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: ولی اکنون من در شورای آنان شرکت می‌جویم زیرا [[عمر]] هم‌اکنون مرا [[شایسته]] خلافت دانسته است، در صورتی که قبلا می‌گفت: [[نبوت]] و خلافت در یک خاندان گرد نمی‌آیند<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۶.</ref>.


امام {{ع}} به جهت [[اصلاح]] و [[ارشاد]] [[امت]]، با [[عثمان بن عفان]] [[بیعت]] کرد تا به [[مراقبت]] از کیان امت بپردازد و در این راستا از بذل هیچ‌گونه [[پند]] و [[نصیحت]] و ارشاد و [[تربیت]]، فروگذاری نکرد، هرچند خلافت را از او دور ساختند ولی [[حضرت]] با تمام توان، [[حقیقت]] را روشن و [[مردم]] را بدان رهنمون شد، و راه صحیح را نشان داده و مردم را بدان [[راهنمایی]] نمود و هرگاه [[خلیفه]] درمی‌ماند او را [[یاری]] می‌داد و آن‌گاه که در دام [[جهل و نادانی]] گرفتار می‌آمد، مسائل را به او یاد می‌داد و هرگاه به ضرب و شتم مردم می‌پرداخت وی را از آن کار باز می‌داشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۲۲۳.</ref>.
امام {{ع}} به جهت [[اصلاح]] و [[ارشاد]] [[امت]]، با [[عثمان بن عفان]] [[بیعت]] کرد تا به [[مراقبت]] از کیان امت بپردازد و در این راستا از بذل هیچ‌گونه [[پند]] و [[نصیحت]] و ارشاد و [[تربیت]]، فروگذاری نکرد، هرچند خلافت را از او دور ساختند ولی حضرت با تمام توان، [[حقیقت]] را روشن و [[مردم]] را بدان رهنمون شد، و راه صحیح را نشان داده و مردم را بدان [[راهنمایی]] نمود و هرگاه [[خلیفه]] درمی‌ماند او را [[یاری]] می‌داد و آن‌گاه که در دام [[جهل و نادانی]] گرفتار می‌آمد، مسائل را به او یاد می‌داد و هرگاه به ضرب و شتم مردم می‌پرداخت وی را از آن کار باز می‌داشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۲۲۳.</ref>.


== امام {{ع}} و عدم پذیرش شرط [[عبدالرحمان|عبدالرحمان بن عوف]] ==
== امام {{ع}} و عدم پذیرش شرط [[عبدالرحمان|عبدالرحمان بن عوف]] ==
موضع مخالفی که [[امام علی]] {{ع}} در قبال این [[دو خلیفه]] اتخاذ کرد، به جهت مصلحتی ویژه و یا هدفی شخصی نبود، بلکه در راستای [[مصلحت]] [[دین]] و امت و [[آرمان]] [[اسلامی]] و به دور از [[هوا و هوس]] چنین موضعی گرفت.
موضع مخالفی که [[امام علی]] {{ع}} در قبال این [[دو خلیفه]] اتخاذ کرد، به جهت مصلحتی ویژه و یا هدفی شخصی نبود، بلکه در راستای [[مصلحت]] [[دین]] و امت و [[آرمان]] [[اسلامی]] و به دور از [[هوا و هوس]] چنین موضعی گرفت.


وی در کلیه موضع‌گیری‌های خود به [[قرآن]] و [[سنت]] استناد کرد و در همه [[تصمیمات]] خویش بر [[واقع‌گرایی]] و جنبه [[دینی]] پافشاری داشت زیرا او پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مسؤلیت امور [[رسالت]] و امت را عهده‌دار بود تا رسالت اسلامی با اموری در نیامیزد که آن را از [[فلسفه]] و [[هدف]] نزولش دور نسازد، و سبب این که امام {{ع}} از [[پذیرش بیعت]] سرباز زد و حاضر نشد طبق شیوه [[شیخین]] ([[ابوبکر]] و عمر) عمل نماید، همین قضیه بود زیرا با وجود قرآن و [[سنت نبوی]]، در [[اصول اعتقادی]]، چیزی به نام [[سیره]] شیخین وجود نداشت و اگر [[امام]] {{ع}} با این شرط موافقت کرده بود، معنایش این بود که [[حضرت]] عملکرد آن دو را به عنوان [[سنت نبوی]] امضاء و [[تأیید]] نموده است. با اینکه در [[سیره]] [[شیخین]] انواع تناقضات و تفاوت‌ها دیده می‌شد. نه تنها بین سیره هریک بلکه بین سیره آنان و [[قرآن]] و [[سنت]] [[شریف]] [[پیامبر]] نیز تناقض و تفاوت به چشم می‌خورد.
وی در کلیه موضع‌گیری‌های خود به [[قرآن]] و [[سنت]] استناد کرد و در همه [[تصمیمات]] خویش بر [[واقع‌گرایی]] و جنبه [[دینی]] پافشاری داشت زیرا او پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مسؤلیت امور [[رسالت]] و امت را عهده‌دار بود تا رسالت اسلامی با اموری در نیامیزد که آن را از [[فلسفه]] و [[هدف]] نزولش دور نسازد، و سبب این که امام {{ع}} از [[پذیرش بیعت]] سرباز زد و حاضر نشد طبق شیوه [[شیخین]] ([[ابوبکر]] و عمر) عمل نماید، همین قضیه بود زیرا با وجود قرآن و [[سنت نبوی]]، در [[اصول اعتقادی]]، چیزی به نام [[سیره]] شیخین وجود نداشت و اگر [[امام]] {{ع}} با این شرط موافقت کرده بود، معنایش این بود که حضرت عملکرد آن دو را به عنوان [[سنت نبوی]] امضاء و [[تأیید]] نموده است. با اینکه در [[سیره]] [[شیخین]] انواع تناقضات و تفاوت‌ها دیده می‌شد. نه تنها بین سیره هریک بلکه بین سیره آنان و [[قرآن]] و [[سنت]] [[شریف]] [[پیامبر]] نیز تناقض و تفاوت به چشم می‌خورد.


از این گذشته امام {{ع}} به خوبی [[آگاه]] بود که خود، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} در این [[امت]] نقش مربی دارد، بنابراین، عمل کردن طبق شیوه شیخین زیبنده امام نبود تا ناگزیر شود بعدا با آن به [[مخالفت]] برخیزد، چنان‌که [[عثمان]] به این شرط تن در داد ولی بدان عمل نکرد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۲۲۶.</ref>.
از این گذشته امام {{ع}} به خوبی [[آگاه]] بود که خود، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} در این [[امت]] نقش مربی دارد، بنابراین، عمل کردن طبق شیوه شیخین زیبنده امام نبود تا ناگزیر شود بعدا با آن به [[مخالفت]] برخیزد، چنان‌که [[عثمان]] به این شرط تن در داد ولی بدان عمل نکرد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۲۲۶.</ref>.
خط ۶۶: خط ۶۶:
[[امام علی]]{{ع}} درباره علت دست کشیدن از [[مبارزه]] می‌فرماید:
[[امام علی]]{{ع}} درباره علت دست کشیدن از [[مبارزه]] می‌فرماید:
به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] پراکندگی [[مسلمانان]] نبود و این که [[کفر]] بازگردد و [[دین]] نابود شود، جز این عمل می‌کردیم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۷.</ref>.
به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] پراکندگی [[مسلمانان]] نبود و این که [[کفر]] بازگردد و [[دین]] نابود شود، جز این عمل می‌کردیم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۷.</ref>.
نقل است که روزی [[حضرت فاطمه]]{{س}} امام علی{{ع}} را به [[قیام]] فراخواند. در این هنگام صدای مؤذنی شنیده شد که می‌گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}}. [[امام]] فرمود: «آیا [[دوست]] داری این صدا از روی [[زمین]] برچیده شود؟» [[حضرت زهرا]]{{س}} پاسخ داد: «نه». امام فرمود: «من همین را می‌گویم»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۴۴۶.</ref>
نقل است که روزی [[حضرت فاطمه]]{{س}} امام علی{{ع}} را به [[قیام]] فراخواند. در این هنگام صدای مؤذنی شنیده شد که می‌گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}}. [[امام]] فرمود: «آیا [[دوست]] داری این صدا از روی [[زمین]] برچیده شود؟» [[حضرت زهرا]]{{س}} پاسخ داد: «نه». امام فرمود: «من همین را می‌گویم»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۴۴۶.</ref>


==راه‌های [[بیعت]]==
==راه‌های [[بیعت]]==
خط ۷۷: خط ۷۷:
شمار این کسان فراوان بود؛ از جمله آنان که پس از [[سقیفه]] وقتی [[حضرت زهرا]]{{س}} به در خانه‌هایشان می‌رفت، پاسخ می‌دادند:
شمار این کسان فراوان بود؛ از جمله آنان که پس از [[سقیفه]] وقتی [[حضرت زهرا]]{{س}} به در خانه‌هایشان می‌رفت، پاسخ می‌دادند:
ای [[دختر رسول خدا]]، بیعت ما با ابوبکر گذشت، اگر [[همسر]] و پسر عمویت از ابوبکر پیشی گرفته بود، با او بیعت می‌کردیم<ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۹.</ref>.
ای [[دختر رسول خدا]]، بیعت ما با ابوبکر گذشت، اگر [[همسر]] و پسر عمویت از ابوبکر پیشی گرفته بود، با او بیعت می‌کردیم<ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۹.</ref>.
گویی برای اینان فرق نداشت که علی{{ع}} [[جانشین پیامبر]] باشد یا ابوبکر و یا کس دیگر. بنابراین، بیعت گرفتن از این گروه نیز سخت نبود.<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۴۴۹.</ref>
گویی برای اینان فرق نداشت که علی{{ع}} [[جانشین پیامبر]] باشد یا ابوبکر و یا کس دیگر. بنابراین، بیعت گرفتن از این گروه نیز سخت نبود.<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۴۴۹.</ref>


===مخالفان===
===مخالفان===
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:


سپس به دستور عمر او را زدند و از [[مسجد]] بیرون انداختند<ref>کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۵۹۳-۵۸۹.</ref>.
سپس به دستور عمر او را زدند و از [[مسجد]] بیرون انداختند<ref>کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۵۹۳-۵۸۹.</ref>.
ناگفته نماند -چنانکه پیش‌تر گذشت- در [[انتخاب ابوبکر]] [[اجماعی]] تحقق نیافت؛ زیرا در [[سقیفه]] بسیاری از [[اصحاب]] و [[اهل حل و عقد]] حضور نداشتند و پس از سقیفه نیز بسیاری با [[اجبار]] و [[تهدید]] [[بیعت]] کردند. این که پیامبر می‌فرماید: «[[امت]] من بر [[خطا]] [[اجتماع]] نمی‌کنند»، جایی را فرا می‌گیرد که با [[رضایت]] و [[رغبت]] چیزی را [[انتخاب]] کنند. اگر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[مصلحت اسلام]] و [[جامعه]] را در بیعت دید، چنین بیعتی به معنای [[تأیید]] ابوبکر نیست. آنگاه که امام علی{{ع}} [[صبر]] خود در دوران [[خلافت ابوبکر]] را به خاشاک در چشم و [[استخوان در گلو]] وصف می‌کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳، معروف به خطبه شقشقیه.</ref>، چگونه چنین [[سکوت]] و بیعتی به معنای رضایت است؟<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۴۵۰-۴۵۵.</ref>
ناگفته نماند -چنانکه پیش‌تر گذشت- در [[انتخاب ابوبکر]] [[اجماعی]] تحقق نیافت؛ زیرا در [[سقیفه]] بسیاری از [[اصحاب]] و [[اهل حل و عقد]] حضور نداشتند و پس از سقیفه نیز بسیاری با [[اجبار]] و [[تهدید]] [[بیعت]] کردند. این که پیامبر می‌فرماید: «[[امت]] من بر [[خطا]] [[اجتماع]] نمی‌کنند»، جایی را فرا می‌گیرد که با [[رضایت]] و [[رغبت]] چیزی را [[انتخاب]] کنند. اگر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[مصلحت اسلام]] و [[جامعه]] را در بیعت دید، چنین بیعتی به معنای [[تأیید]] ابوبکر نیست. آنگاه که امام علی{{ع}} [[صبر]] خود در دوران [[خلافت ابوبکر]] را به خاشاک در چشم و [[استخوان در گلو]] وصف می‌کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳، معروف به خطبه شقشقیه.</ref>، چگونه چنین [[سکوت]] و بیعتی به معنای رضایت است؟<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۴۵۰-۴۵۵.</ref>


==استناد امام علی{{ع}} و یارانش به [[نصوص]]==
==استناد امام علی{{ع}} و یارانش به [[نصوص]]==
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
[[امام علی]]{{ع}} در آن مجلس، که عمر سامان داده بود، هم [[فضایل]] خود و هم [[حدیث غدیر خم]] را یادآوری کرد<ref>ر.ک: علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۳۲۷-۳۳۱.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} در آن مجلس، که عمر سامان داده بود، هم [[فضایل]] خود و هم [[حدیث غدیر خم]] را یادآوری کرد<ref>ر.ک: علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۳۲۷-۳۳۱.</ref>.
فاصله میان دو [[حادثه غدیر]] و [[سقیفه]] حدود دو ماه است و زمانی پافشاری بر [[نص]] درست است که مخاطبان - اعم از [[حاکمان]] و [[مردم]] - نصوص را نشنیده باشند یا به دلیل فاصله زیاد فراموش کرده باشند، اما آن [[مردمان]]، خود، [[شاهد]] [[سخنان پیامبر]] در [[غدیرخم]] بودند. از این رو، امام به نصوص کم‌تر استناد می‌کرد و بیش‌تر شایستگی‌های خود را بر می‌شمرد؛ اما پس از گذشت چندین سال و با درگذشت بسیاری از [[شاهدان]]، می‌بینیم که حضرت بر [[نصوص]] بیش‌تر تأکید می‌کند. علت [[بی‌مهری]] [[اصحاب]] را به نصوص [[پیامبر]] در باب [[خلافت]]، پس از این خواهیم گفت. -بهترین روش [[استدلال]]، بهره‌گیری از شیوه [[الزام]] است؛ یعنی چیزی مبنای [[احتجاج]] قرار گیرد که طرف مقابل آن را پذیرفته است. مدعیان خلافت در برابر [[انصار]] به [[خویشاوندی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} و بیان [[فضایل]] خود استدلال می‌کردند، [[امام]] نیز به همان شیوه با آنان احتجاج می‌فرمود.
فاصله میان دو [[حادثه غدیر]] و [[سقیفه]] حدود دو ماه است و زمانی پافشاری بر [[نص]] درست است که مخاطبان - اعم از [[حاکمان]] و [[مردم]] - نصوص را نشنیده باشند یا به دلیل فاصله زیاد فراموش کرده باشند، اما آن [[مردمان]]، خود، [[شاهد]] [[سخنان پیامبر]] در [[غدیرخم]] بودند. از این رو، امام به نصوص کم‌تر استناد می‌کرد و بیش‌تر شایستگی‌های خود را بر می‌شمرد؛ اما پس از گذشت چندین سال و با درگذشت بسیاری از [[شاهدان]]، می‌بینیم که حضرت بر [[نصوص]] بیش‌تر تأکید می‌کند. علت [[بی‌مهری]] [[اصحاب]] را به نصوص [[پیامبر]] در باب [[خلافت]]، پس از این خواهیم گفت. -بهترین روش [[استدلال]]، بهره‌گیری از شیوه [[الزام]] است؛ یعنی چیزی مبنای [[احتجاج]] قرار گیرد که طرف مقابل آن را پذیرفته است. مدعیان خلافت در برابر [[انصار]] به [[خویشاوندی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} و بیان [[فضایل]] خود استدلال می‌کردند، [[امام]] نیز به همان شیوه با آنان احتجاج می‌فرمود.
گاه بیان شایستگی‌های فردی بایسته می‌نمود؛ مثلاً حضرت درباره بالاتر بودن [[نسب]] خود و پیوند محکم‌تر با رسول خدا{{صل}}، سخن به میان می‌آورد و از [[نص]] چیزی نمی‌فرماید. این بدان دلیل بوده که کسی از امام پرسیده است: «چگونه شما را با اینکه شایسته‌تر بودید، به کنار نهادند؟»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲.</ref>.<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۴۵۵-۴۶۰.</ref>
گاه بیان شایستگی‌های فردی بایسته می‌نمود؛ مثلاً حضرت درباره بالاتر بودن [[نسب]] خود و پیوند محکم‌تر با رسول خدا{{صل}}، سخن به میان می‌آورد و از [[نص]] چیزی نمی‌فرماید. این بدان دلیل بوده که کسی از امام پرسیده است: «چگونه شما را با اینکه شایسته‌تر بودید، به کنار نهادند؟»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲.</ref>.<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۴۵۵-۴۶۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۱٬۷۲۲

ویرایش