پرش به محتوا

ترک اولی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۱: خط ۱۱:


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
در معنای این واژه در اصطلاح [[علم کلام]] اختلافاتی میان [[متکلمان اسلامی]] وجود دارد که در مجموع می‌توان آنها را در هشت معنا بیان کرد:
در معنای این واژه در اصطلاح [[علم کلام]] اختلافاتی میان متکلمان اسلامی وجود دارد که در مجموع می‌توان آنها را در هشت معنا بیان کرد:
# '''ترک [[عمل]] [[مستحب]]''': عده‌ای چون [[سید مرتضی]] و دیگران معتقدند ترک أولی یعنی‌: ترک عمل مستحب و مندوب که بر [[انبیاء]] جایز است<ref>سید‌ مرتضی‌، تنزیه الانبیاء ص۱۱۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‏۷، ص۵۵؛ کاشانی، خلاصة المنهج، ج۲، ص۲۳۳؛ جرجانی، جلاء الاذهان، ج۲، ص۲۰۲؛ نیشابوری‌، غرائب القرآن، ج‏۵، ص۳۳۲؛ سبزواری نجفی،الجدید فی تفسیر القرآن، ج‏۶، ص۱۱۱.</ref>.
# '''ترک [[عمل]] [[مستحب]]''': عده‌ای چون [[سید مرتضی]] و دیگران معتقدند ترک أولی یعنی‌: ترک عمل مستحب و مندوب که بر [[انبیاء]] جایز است<ref>سید‌ مرتضی‌، تنزیه الانبیاء ص۱۱۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‏۷، ص۵۵؛ کاشانی، خلاصة المنهج، ج۲، ص۲۳۳؛ جرجانی، جلاء الاذهان، ج۲، ص۲۰۲؛ نیشابوری‌، غرائب القرآن، ج‏۵، ص۳۳۲؛ سبزواری نجفی،الجدید فی تفسیر القرآن، ج‏۶، ص۱۱۱.</ref>.
# '''فعل [[مکروه]]''': علامه‌ مجلسی‌ و عده دیگری معتقدند ترک أولی عبارت از فعل مکروه است<ref>مجلسی، حق الیقین‌، ص۱۹؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۹۱.</ref>.
# '''فعل [[مکروه]]''': علامه‌ مجلسی‌ و عده دیگری معتقدند ترک أولی عبارت از فعل مکروه است<ref>مجلسی، حق الیقین‌، ص۱۹؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۹۱.</ref>.
# '''فعل [[مباح]]''': عده‌ای معتقدند ترک أولی‌ عبارت‌ از فعل مباح است<ref>زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج‏۲۸، ص۳۰۶.</ref>.
# '''فعل [[مباح]]''': عده‌ای معتقدند ترک أولی‌ عبارت‌ از فعل مباح است<ref>زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج‏۲۸، ص۳۰۶.</ref>.
# '''[[مخالفت]] با [[امر تکوینی]] یا تکلیفی''': برخی ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ}}<ref>«و [[آدم]] [[نافرمانی]] خدای کرد»، سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref>، ترک أولی را مخالفت با امر تکوینی یا تکلیفی [[پروردگار]] دانسته‌اند<ref>گنابادی‌، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج‏۳، ص۳۸.</ref>.
# '''[[مخالفت]] با [[امر تکوینی]] یا تکلیفی''': برخی ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ}}<ref>«و [[آدم]] [[نافرمانی]] خدای کرد»، سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref>، ترک أولی را مخالفت با امر تکوینی یا تکلیفی [[پروردگار]] دانسته‌اند<ref>گنابادی‌، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج‏۳، ص۳۸.</ref>.
# '''مخالفت با [[امر ارشادی]]''': عده‌ای ترک أولی را‌ به‌ معنای‌ مخالفت با امر ارشادی می‌دانند<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۸۱.</ref>.
# '''مخالفت با امر ارشادی''': عده‌ای ترک أولی را‌ به‌ معنای‌ مخالفت با امر ارشادی می‌دانند<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۸۱.</ref>.
# '''مخالفت با [[نهی ارشادی]]''': عده‌ای معتقدند ترک أولی همان مخالفت با نهی ارشادی است<ref>طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏‌۱، ص۵۱۵.</ref>. با این بیان که نهی ارشادی به مثابه [[نصیحت]] و [[موعظه]] است، مخالفت‌ از‌ این‌ نوع [[نهی]] [[مؤاخذه]] و عقابی ندارد، به هیچ وجه منافی [[عصمت]] نیست، و فقط ـ اگر خلاف‌ آن‌ نهی را عمل کند ـ تأثیرش بر خودِ او خواهد بود؛ مثل [[نهی]] طبیب‌ از‌ خوردن‌ برخی از غذاها<ref>سبحانی، الوهابیة فی المیزان، ص۱۳۱.</ref>.
# '''مخالفت با نهی ارشادی''': عده‌ای معتقدند ترک أولی همان مخالفت با نهی ارشادی است<ref>طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏‌۱، ص۵۱۵.</ref>. با این بیان که نهی ارشادی به مثابه [[نصیحت]] و [[موعظه]] است، مخالفت‌ از‌ این‌ نوع [[نهی]] مؤاخذه و عقابی ندارد، به هیچ وجه منافی [[عصمت]] نیست، و فقط ـ اگر خلاف‌ آن‌ نهی را عمل کند ـ تأثیرش بر خودِ او خواهد بود؛ مثل [[نهی]] طبیب‌ از‌ خوردن‌ برخی از غذاها<ref>سبحانی، الوهابیة فی المیزان، ص۱۳۱.</ref>.
# '''[[مخالفت]] با نهی تنزیهی''': عده‌ای ترک أولی را مخالفت با نهی تنزیهی‌ می‌دانند‌<ref>فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج‏۳، ص۴۵۳؛ کاشانی‌، منهج الصادقین، ج‏۶، ص۲۷‌.</ref>. نویسندگان‌ شرح‌ المصطلحات الکلامیة می‌گویند: نهی‌ تحریمی آن است که مرتکب آن، مستحقّ ملامت و بازخواست باشد و نهی تنزیهی عبارت است‌ از‌ آنکه مرتکب آن، خود را‌ از‌ مصلحت‌ و فایده‌ای‌ محروم‌ کرده، امّا مستحقّ‌ ملامت‌ نباشد<ref>جمعی از نویسندگان، شرح المصطلحات الکلامیة، ص۳۷۹.</ref>.
# '''[[مخالفت]] با نهی تنزیهی''': عده‌ای ترک أولی را مخالفت با نهی تنزیهی‌ می‌دانند‌<ref>فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج‏۳، ص۴۵۳؛ کاشانی‌، منهج الصادقین، ج‏۶، ص۲۷‌.</ref>. نویسندگان‌ شرح‌ المصطلحات الکلامیة می‌گویند: نهی‌ تحریمی آن است که مرتکب آن، مستحقّ ملامت و بازخواست باشد و نهی تنزیهی عبارت است‌ از‌ آنکه مرتکب آن، خود را‌ از‌ مصلحت‌ و فایده‌ای‌ محروم‌ کرده، امّا مستحقّ‌ ملامت‌ نباشد<ref>جمعی از نویسندگان، شرح المصطلحات الکلامیة، ص۳۷۹.</ref>.
# '''ترک [[افضل]]، ارجح و بهتر''': عده‌ای معتقدند ترک أولی عبارت از ترک افضل‌، ارجح‌ و بهتر است.
# '''ترک [[افضل]]، ارجح و بهتر''': عده‌ای معتقدند ترک أولی عبارت از ترک افضل‌، ارجح‌ و بهتر است.
# '''دیدگاه صحیح:''' بر غالب تعاریف اصطلاحی فوق اشکالاتی وارد است و این تعاریف یا دایره شمولشان ناقص و محدود است یا بر مصداق مورد نظر صدق‌ نمی‌کند؛ چراکه ما به دنبال تعریفی از ترک أولی هستیم که بتواند، تمام موارد [[تاریخ]] پیامبران‌ را در برگیرد. با این توضیح می‌گوییم: از میان تعاریف فوق دیدگاه نهم برخلاف هشت دیدگاه دیگر، ترک أولی را ذیل تقسیم‌بندی‌های پنج گانه [[فقهی]] (یعنی [[واجب]]، [[حرام]]، [[مستحب]]، [[مکروه]]، [[مباح]]) و یا‌ تقسیمات‌ [[اوامر و نواهی]] در [[علم اصول]] مطرح نمی‌کند. ارائه تعریف حول یک موضوع، باید کامل و جامع تمام آن موضوع باشد و [[هدف]] از تعریف را برساند؛ لذا‌ این‌ تعریف از ترک أولی به [[راحتی]] و بدون هیچ تکلفی بر تمام مصادیق ترک أولی که در [[قرآن]] آمده است، [[صدق]] می‌کند. بنابراین تنها اخذ و [[گزینش]] تعریف نهم از تعاریف‌ یاد‌ شده، مقبول و پذیرفتنی است<ref>[[محسن احتشامی‌نیا|احتشامی‌نیا، محسن]]، [[امین خوش‌رفتار|خوش‌رفتار، امین]]، [[امام رضا{{ع}} و ترک أولای انبیاء در قرآن (مقاله)|امام رضا{{ع}} و ترک أولای انبیاء در قرآن]].</ref>.
# '''دیدگاه صحیح:''' بر غالب تعاریف اصطلاحی فوق اشکالاتی وارد است و این تعاریف یا دایره شمولشان ناقص و محدود است یا بر مصداق مورد نظر صدق‌ نمی‌کند؛ چراکه ما به دنبال تعریفی از ترک أولی هستیم که بتواند، تمام موارد [[تاریخ]] پیامبران‌ را در برگیرد. با این توضیح می‌گوییم: از میان تعاریف فوق دیدگاه نهم برخلاف هشت دیدگاه دیگر، ترک أولی را ذیل تقسیم‌بندی‌های پنج گانه [[فقهی]] (یعنی [[واجب]]، [[حرام]]، [[مستحب]]، [[مکروه]]، [[مباح]]) و یا‌ تقسیمات‌ [[اوامر و نواهی]] در [[علم اصول]] مطرح نمی‌کند. ارائه تعریف حول یک موضوع، باید کامل و جامع تمام آن موضوع باشد و [[هدف]] از تعریف را برساند؛ لذا‌ این‌ تعریف از ترک أولی به راحتی و بدون هیچ تکلفی بر تمام مصادیق ترک أولی که در [[قرآن]] آمده است، [[صدق]] می‌کند. بنابراین تنها اخذ و [[گزینش]] تعریف نهم از تعاریف‌ یاد‌ شده، مقبول و پذیرفتنی است<ref>[[محسن احتشامی‌نیا|احتشامی‌نیا، محسن]]، [[امین خوش‌رفتار|خوش‌رفتار، امین]]، [[امام رضا{{ع}} و ترک أولای انبیاء در قرآن (مقاله)|امام رضا{{ع}} و ترک أولای انبیاء در قرآن]].</ref>.


==[[ترک اولی]] و تفاوت آن با [[گناه]]==
== ترک اولی و تفاوت آن با [[گناه]] ==
واژه «ترک اولی» در متون اولیه [[اسلامی]] وجود نداشته و [[دانشمندان اسلامی]]، برای گناهانی که به [[پیامبران]] و [[امامان]] منتسب می‌شود، این عبارت را برگزیده‌اند. مصداق «ترک اولی» آن است که از میان خوب و خوب‌تر، خوب را [[انتخاب]] کنیم که در این هنگام، هر چند گناهی مرتکب نشده‌ایم و عمل انجام شده نیز مناسب و به جا بوده است، اما می‌توانستیم عملکرد بهتری داشته باشیم که از آن [[غافل]] شدیم.
واژه «ترک اولی» در متون اولیه [[اسلامی]] وجود نداشته و [[دانشمندان اسلامی]]، برای گناهانی که به [[پیامبران]] و [[امامان]] منتسب می‌شود، این عبارت را برگزیده‌اند. مصداق «ترک اولی» آن است که از میان خوب و خوب‌تر، خوب را [[انتخاب]] کنیم که در این هنگام، هر چند گناهی مرتکب نشده‌ایم و عمل انجام شده نیز مناسب و به جا بوده است، اما می‌توانستیم عملکرد بهتری داشته باشیم که از آن [[غافل]] شدیم.


{{همچنین|گناه}}
در تبیین تفاوت بین [[گناه]] و ترک أولی گفته شده است گناه، فعلی است که انجام دادن آن از سوی هر کس که باشد نامطلوب است و مستحق عقاب و [[تنبیه]]؛ اما در ترک أولی، آنچه فرد انجام می‌دهد به خودی خود [[اشتباه]] نیست، بلکه بسته به موقعیت و جایگاه فرد، آن عمل را شایسته نمی‌دانند<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۲۴.</ref>. برخی گناه را [[مخالفت]] با [[اوامر]] مولوی و ترک أولی را مخالفت با اوامر ارشادی دانسته‌اند<ref>علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۵۶ و ج۱۴، ص۲۲۲.</ref>.
در تبیین تفاوت بین [[گناه]] و ترک أولی گفته شده است گناه، فعلی است که انجام دادن آن از سوی هر کس که باشد نامطلوب است و [[مستحق عقاب]] و [[تنبیه]]؛ اما در ترک أولی، آنچه فرد انجام می‌دهد به خودی خود [[اشتباه]] نیست، بلکه بسته به موقعیت و جایگاه فرد، آن عمل را شایسته نمی‌دانند<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۲۴.</ref>. برخی گناه را [[مخالفت]] با [[اوامر]] [[مولوی]] و ترک أولی را مخالفت با اوامر ارشادی دانسته‌اند<ref>علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۵۶ و ج۱۴، ص۲۲۲.</ref>.


درباره این نکته که آیا [[عصمت انبیا]] اقتضا می‌کند که [[پیامبر]] حتی اولی را ترک نکند یا چنین اقتضایی وجود ندارد، [[دانشمندان اسلامی]] بحث‌های فراوانی کرده‌اند؛ مثلاً در بحث عصمت انبیا گفته‌اند: نهایت چیزی که [[برهان]] بر آن دلالت می‌کند، [[عصمت]] از [[عصیان]] و [[خطا]] و [[نسیان]] است، نه عدم ارتکاب [[ترک اولی]] و [[خداوند]] هم گاهی انبیای خودش را گرفتار نوعی [[مجازات]] کرده است که چرا از بین دو کار خوب و خوب‌تر، خوب‌تر را رها کرده‌اند<ref>مهدی هادوی تهرانی، تأملات در علم اصول فقه، سلسله درس‌های خارج علم اصول، ص۲۱، ۲۲.</ref>.
درباره این نکته که آیا [[عصمت انبیا]] اقتضا می‌کند که [[پیامبر]] حتی اولی را ترک نکند یا چنین اقتضایی وجود ندارد، [[دانشمندان اسلامی]] بحث‌های فراوانی کرده‌اند؛ مثلاً در بحث عصمت انبیا گفته‌اند: نهایت چیزی که [[برهان]] بر آن دلالت می‌کند، [[عصمت]] از [[عصیان]] و [[خطا]] و نسیان است، نه عدم ارتکاب ترک اولی و [[خداوند]] هم گاهی انبیای خودش را گرفتار نوعی [[مجازات]] کرده است که چرا از بین دو کار خوب و خوب‌تر، خوب‌تر را رها کرده‌اند<ref>مهدی هادوی تهرانی، تأملات در علم اصول فقه، سلسله درس‌های خارج علم اصول، ص۲۱، ۲۲.</ref>.


گروهی می‌گویند: اگر در موضوع و رخدادی که وحیی درباره آن فرود نیامده بود، پیامبر{{صل}} تصمیمی می‌گرفت که بهتر بود به گونه دیگر عمل می‌شد، بلافاصله [[وحی]] نازل می‌شد و برخلاف [[اولویت]] [[رأی]] او، گوشزد می‌شد؛ مانند آنچه در واقعه اسرای [[بدر]]<ref>قرآن درباره واقعه اسرای بدر می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى...}} «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد»... سوره انفال، آیه ۶۷.</ref> اتفاق افتاد که به پیامبر{{صل}} هشدار داد که به [[حکم]] اولویت بازگردد، یا اذنی که در [[جنگ تبوک]]<ref>گروهی از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی خوردن سوگند، اجازه خواستند که آن حضرت آنان را از شرکت در میدان نبرد معذور دارد و پیامبر به این گروه اجازه داد.</ref> به گروهی از [[منافقان]] داد<ref>عبدالغنی خطیب، قرآن و علم امروز، ص۶۴.</ref>.
گروهی می‌گویند: اگر در موضوع و رخدادی که وحیی درباره آن فرود نیامده بود، پیامبر{{صل}} تصمیمی می‌گرفت که بهتر بود به گونه دیگر عمل می‌شد، بلافاصله [[وحی]] نازل می‌شد و برخلاف اولویت رأی او، گوشزد می‌شد؛ مانند آنچه در واقعه اسرای [[بدر]]<ref>قرآن درباره واقعه اسرای بدر می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى...}} «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد»... سوره انفال، آیه ۶۷.</ref> اتفاق افتاد که به پیامبر{{صل}} هشدار داد که به [[حکم]] اولویت بازگردد، یا اذنی که در [[جنگ تبوک]]<ref>گروهی از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی خوردن سوگند، اجازه خواستند که آن حضرت آنان را از شرکت در میدان نبرد معذور دارد و پیامبر به این گروه اجازه داد.</ref> به گروهی از [[منافقان]] داد<ref>عبدالغنی خطیب، قرآن و علم امروز، ص۶۴.</ref>.


اما بیشتر [[دانشمندان شیعه]] اگر هم در بحث [[عصمت انبیا]] [[ترک اولی]] را مضرّ ندانند، مفاد این دو [[آیه]] را ارتکاب ترک اولی از ناحیه [[پیامبر]]{{صل}} نمی‌دانند؛ مثلاً درباره واقعه [[جنگ بدر]] می‌گویند خطاب و [[عتاب]] در این آیه متوجه [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]] نیست.
اما بیشتر دانشمندان شیعه اگر هم در بحث [[عصمت انبیا]] ترک اولی را مضرّ ندانند، مفاد این دو [[آیه]] را ارتکاب ترک اولی از ناحیه [[پیامبر]]{{صل}} نمی‌دانند؛ مثلاً درباره واقعه [[جنگ بدر]] می‌گویند خطاب و [[عتاب]] در این آیه متوجه [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]] نیست.


برای توضیح بیشتر مطلب می‌گوییم: [[گناهان]] را از جهتی می‌توان به دو دسته مطلق و نسبی تقسیم کرد. [[گناه]] مطلق، گناهی است که از هرکس سر بزند، گناه و در خور [[مجازات]] است؛ مانند: [[دروغ]]، [[ظلم]]، [[دزدی]]، [[تجاوز]]، [[شرک]] و [[کفر]]. گناه نسبی، آن است که گاهی بعضی کارهای [[مباح]] و یا حتی [[مستحب]]، شایسته [[مقام]] افراد بزرگ نیست و آنها باید از این گونه [[اعمال]] [[چشم]] بپوشند و به کار مهم‌تر بپردازند. در غیر این صورت ترک اولی کرده‌اند.
برای توضیح بیشتر مطلب می‌گوییم: [[گناهان]] را از جهتی می‌توان به دو دسته مطلق و نسبی تقسیم کرد. [[گناه]] مطلق، گناهی است که از هرکس سر بزند، گناه و در خور [[مجازات]] است؛ مانند: [[دروغ]]، [[ظلم]]، [[دزدی]]، [[تجاوز]]، [[شرک]] و [[کفر]]. گناه نسبی، آن است که گاهی بعضی کارهای [[مباح]] و یا حتی [[مستحب]]، شایسته [[مقام]] افراد بزرگ نیست و آنها باید از این گونه [[اعمال]] [[چشم]] بپوشند و به کار مهم‌تر بپردازند. در غیر این صورت ترک اولی کرده‌اند.


[[خواندن نماز]] مستحبی یا [[تشییع جنازه]]، مطلوب و [[پسندیده]] است، ولی جلسه [[علمی]] که در آن [[معارف الهی]] بیان می‌شود، مهم‌تر از آن دو است. پرداختن به [[نماز]] مستحبی که باعث ترک جلسه علمی شود، ترک اولی است. نمازی که می‌خوانیم، قسمتی از آن با [[حضور قلب]] و قسمتی بدون حضور قلب است. این گونه نماز شایسته مقام شخصی چون پیامبر{{صل}} و [[امام]]{{ع}} نیست. او باید سراسر نمازش [[غرق]] حضور در پیشگاه [[خدا]] باشد. اگر غیر این کند، حرامی مرتکب نشده، اما ترک اولی کرده است.
[[خواندن نماز]] مستحبی یا [[تشییع جنازه]]، مطلوب و پسندیده است، ولی جلسه [[علمی]] که در آن [[معارف الهی]] بیان می‌شود، مهم‌تر از آن دو است. پرداختن به [[نماز]] مستحبی که باعث ترک جلسه علمی شود، ترک اولی است. نمازی که می‌خوانیم، قسمتی از آن با [[حضور قلب]] و قسمتی بدون حضور قلب است. این گونه نماز شایسته مقام شخصی چون پیامبر{{صل}} و [[امام]]{{ع}} نیست. او باید سراسر نمازش غرق حضور در پیشگاه [[خدا]] باشد. اگر غیر این کند، حرامی مرتکب نشده، اما ترک اولی کرده است.


گاهی فردی کاری را انجام می‌دهد و آن کار پسندیده و [[ارزشمند]] است و [[ثواب]] فراوان دارد، اما اگر همان کار را فرد دیگری انجام دهد، نه تنها پسندیده و مطلوب نیست، بلکه انجام دهنده آن مستوجب ملامت و [[سرزنش]] است؛ مثلاً برای ساختن یک بیمارستان از [[مردم]] [[تقاضای کمک]] می‌شود، شخص کارگری مزد یک یا چند روزش را می‌بخشد. این عمل نسبت به او [[ایثار]] است و [[ثواب]] و [[حسنه]] دارد، اما اگر یک [[ثروتمند]] این مقدار کمک کند، نه تنها [[پسندیده]] نیست، بلکه در خور ملامت و [[مذمت]] و [[نکوهش]] است؛ با اینکه کار حرامی نکرده است. بنابراین [[ترک اولی]] ترک و انجام ندادن کاری توسط افراد خاصی است که توقع انجام آن عمل از آنان وجود داشت<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۴۳.</ref>.
گاهی فردی کاری را انجام می‌دهد و آن کار پسندیده و ارزشمند است و [[ثواب]] فراوان دارد، اما اگر همان کار را فرد دیگری انجام دهد، نه تنها پسندیده و مطلوب نیست، بلکه انجام دهنده آن مستوجب ملامت و [[سرزنش]] است؛ مثلاً برای ساختن یک بیمارستان از [[مردم]] [[تقاضای کمک]] می‌شود، شخص کارگری مزد یک یا چند روزش را می‌بخشد. این عمل نسبت به او [[ایثار]] است و [[ثواب]] و [[حسنه]] دارد، اما اگر یک [[ثروتمند]] این مقدار کمک کند، نه تنها پسندیده نیست، بلکه در خور ملامت و مذمت و نکوهش است؛ با اینکه کار حرامی نکرده است. بنابراین ترک اولی ترک و انجام ندادن کاری توسط افراد خاصی است که توقع انجام آن عمل از آنان وجود داشت<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۴۳.</ref>.


== نمونه‌هایی از ترک اولی در [[قرآن]] ==
== نمونه‌هایی از ترک اولی در [[قرآن]] ==
در قرآن با واژه‌هایی چون «[[عصیان]]» و «[[ظلم]]» از [[اعمال]] برخی [[پیامبران]] یاد شده و از [[استغفار]] آنها و [[بخشایش خدا]]، [[سخن]] آمده است که [[مفسران]] آنها را به ترک اولی [[تفسیر]] کرده‌اند. برخی از [[آیات قرآن]] در این زمینه و توضیحات مفسران درباره آنها به شرح زیر است:
در قرآن با واژه‌هایی چون «[[عصیان]]» و «[[ظلم]]» از [[اعمال]] برخی [[پیامبران]] یاد شده و از [[استغفار]] آنها و بخشایش خدا، [[سخن]] آمده است که [[مفسران]] آنها را به ترک اولی [[تفسیر]] کرده‌اند. برخی از [[آیات قرآن]] در این زمینه و توضیحات مفسران درباره آنها به شرح زیر است:
 
# کشتن [[مرد]] [[مصری]] توسط [[حضرت موسی]]: «([[موسی]]) گفت: پروردگارا! من به خویشتن [[ستم]] کردم مرا ببخش. پس [[خداوند]] او را بخشید»<ref>سوره قصص، آیه ۱۶.</ref>. در این [[آیه]] حضرت موسی{{ع}} به جهت کشتن شخصی، [[استغفار]] می‌کند و به گفته قرآن، خداوند او را می‌آمرزد. در [[تفسیر نمونه]] آمده است مردی که توسط موسی کشته شد، از [[یاران]] [[فرعون]] و فردی [[ظالم]] بود و [[استحقاق]] کشته‌شدن را داشت. به نوشته این کتاب، او در حال زورگفتن به مردی از [[بنی‌اسرائیل]] بود و حضرت موسی{{ع}} تنها یک مشت به او زد و قصد کشتن او را نداشت<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۴۲. </ref>. از این‌ رو گناهی انجام نداده بود؛ اما این کار او ترک اولی بود؛ زیرا در آن شرایط بی‌احتیاطی بود و موجب شد بی‌جهت به دردسر بیفتد<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۴۲، ۴۳.</ref>.
#کشتن [[مرد]] [[مصری]] توسط [[حضرت موسی]]: «([[موسی]]) گفت: پروردگارا! من به خویشتن [[ستم]] کردم مرا ببخش. پس [[خداوند]] او را بخشید» <ref>سوره قصص، آیه ۱۶.</ref>. در این [[آیه]] حضرت موسی{{ع}} به جهت کشتن شخصی، [[استغفار]] می‌کند و به گفته قرآن، خداوند او را می‌آمرزد. در [[تفسیر نمونه]] آمده است مردی که توسط موسی کشته شد، از [[یاران]] [[فرعون]] و فردی [[ظالم]] بود و [[استحقاق]] کشته‌شدن را داشت. به نوشته این کتاب، او در [[حال]] زورگفتن به مردی از [[بنی‌اسرائیل]] بود و حضرت موسی{{ع}} تنها یک مشت به او زد و قصد کشتن او را نداشت. <ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۴۲. </ref>. از این‌ رو گناهی انجام نداده بود؛ اما این کار او ترک اولی بود؛ زیرا در آن شرایط بی‌احتیاطی بود و موجب شد بی‌جهت به دردسر بیفتد. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۴۲، ۴۳.</ref>.  
# رها کردن [[رسالت]] توسط [[حضرت یونس]]: «و ذا النون [[یونس]] را (به یاد آور) در آن هنگام که [[خشمگین]] (از میان [[قوم]] خود) رفت و چنین می‌پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (امّا زمانی که در کام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمت‌ها صدا زد: جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از [[ستمکاران]] بودم!»<ref>سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref>. این [[آیه]] به داستان [[حضرت یونس]]{{ع}} اشاره می‌کند که در آن حضرت یونس به جهت [[نافرمانی]] قومش آنها را ترک می‌کند و سپس از این کار پشیمان می‌شود، عمل خود را [[ظلم]] می‌نامد و [[توبه]] می‌کند<ref>طباطبایی، المیزان،۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۳۱۴، ۳۱۵.</ref>. برخی از [[مفسران]] معتقدند که عملحضرت [[یونس]]، واقعاً ظلم و [[گناه]] نبود و اینکه خدواند او را [[تنبیه]] کرد بدین سبب بود که او را [[تربیت]] کند تا حتی اعمالی که شبیه ظلم و گناه هستند هم انجام ندهد<ref>طباطبایی، المیزان،۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۳۱۵.</ref>. در برخی [[تفاسیر]] دیگر نیز این [[عمل]]حضرت یونس{{ع}} ترک اولی دانسته شده است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۴۸۵.</ref>.
#رها کردن [[رسالت]] توسط [[حضرت یونس]]: «و ذا النون [[[یونس]]] را (به یاد آور) در آن هنگام که [[خشمگین]] (از میان [[قوم]] خود) رفت و چنین می‌پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (امّا زمانی که در کام [[نهنگ]] فرو رفت) در آن ظلمت‌ها صدا زد: جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از [[ستمکاران]] بودم!» <ref>سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref>. این [[آیه]] به داستان [[حضرت یونس]]{{ع}} اشاره می‌کند که در آن حضرت یونس به جهت [[نافرمانی]] قومش آنها را ترک می‌کند و سپس از این کار پشیمان می‌شود، عمل خود را [[ظلم]] می‌نامد و [[توبه]] می‌کند. <ref>طباطبایی، المیزان،۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۳۱۴، ۳۱۵.</ref>.برخی از [[مفسران]] معتقدند که عملحضرت [[یونس]]، واقعاً ظلم و [[گناه]] نبود و اینکه خدواند او را [[تنبیه]] کرد بدین سبب بود که او را [[تربیت]] کند تا حتی اعمالی که شبیه ظلم و گناه هستند هم انجام ندهد. <ref>طباطبایی، المیزان،۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۳۱۵.</ref>. در برخی [[تفاسیر]] دیگر نیز این [[عمل]]حضرت یونس{{ع}} [[ترک اولی]] دانسته شده است. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۴۸۵.</ref>.
# خوردن میوه ممنوعه توسط [[حضرت آدم]]: [[قرآن]] می‌فرماید: «[[آدم]] به [[پروردگار]] خود [[عصیان]] ورزید و [[بیراهه]] رفت»<ref>سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref>. برخی مفسران در [[تفسیر]] این آیه نوشته‌اند:‌ عصیان در لغت هر گونه خارج‌ شدن از [[اطاعت خدا]] معنا می‌دهد. بنابراین تنها ترک واجبات را شامل نمی‌شود؛ بلکه ترک امور [[مستحب]] را نیز در بر می‌گیرد. در نتیجه عصیان حضرت آدم{{ع}} لزوما به معنای گناه‌کردن او نیست<ref>طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۳۷۲، ج۷، ص۵۶.</ref>. برخی دیگر در توضیح این آیه گفته‌اند: [[امر و نهی]] گاه جنبه ارشادی دارد؛ مانند آنجا که پزشک بیمارش را به خوردن دارو دستور می‌دهد. در چنین موردی اگر [[بیمار]] به توصیه پزشک گوش ندهد، تنها به خود [[زیان]] وارد می‌کند. [[نهی]] [[خداوند]] از خوردن میوه ممنوع هم به معنای گناه‌بودن آن نبود؛ چراکه در آن [[زمان]] هنوز خداوند تکلیفی وضع نکرده بود؛ به این معنا بود که خوردن آن میوه موجب می‌شد آدم از [[بهشت]] بیرون رود و در [[زمین]] درد و [[رنج]] ببیند<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۳۲۳.</ref>.
#خوردن میوه ممنوعه توسط [[حضرت آدم]]: [[قرآن]] می‌فرماید: «[[آدم]] به [[پروردگار]] خود [[عصیان]] ورزید و [[بیراهه]] رفت». <ref>سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref>. برخی مفسران در [[تفسیر]] این آیه نوشته‌اند:‌ عصیان در لغت هر گونه خارج‌ شدن از [[اطاعت خدا]] معنا می‌دهد. بنابراین تنها [[ترک واجبات]] را شامل نمی‌شود؛ بلکه ترک امور [[مستحب]] را نیز در بر می‌گیرد. در نتیجه عصیان حضرت آدم{{ع}} لزوما به معنای گناه‌کردن او نیست.<ref>طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۳۷۲، ج۷، ص۵۶.</ref> برخی دیگر در توضیح این آیه گفته‌اند: [[امر و نهی]] گاه جنبه ارشادی دارد؛ مانند آنجا که [[پزشک]] بیمارش را به خوردن [[دارو]] دستور می‌دهد. در چنین موردی اگر [[بیمار]] به توصیه پزشک گوش ندهد، تنها به خود [[زیان]] وارد می‌کند. [[نهی]] [[خداوند]] از خوردن میوه ممنوع هم به معنای گناه‌بودن آن نبود؛ چراکه در آن [[زمان]] هنوز خداوند تکلیفی وضع نکرده بود؛ به این معنا بود که خوردن آن میوه موجب می‌شد آدم از [[بهشت]] بیرون رود و در [[زمین]] [[درد]] و [[رنج]] ببیند. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۳۲۳.</ref>.
# قضا شدن نماز [[سلیمان]] هنگام سان دیدن سلیمان از اسبانی که برای [[جهاد در راه خدا]] آماده شده بودند و سرگرم شدن به آنها تا غروب کردن [[خورشید]] و قضا شدن نماز <ref>اطیب البیان فی تفسیر القرآن، طیب، ۱۳۷۸ش.</ref> البته در این که نماز واجب از سلیمان [[قضا]] شده یا [[نماز نافله]] و یا این که [[خواندن نماز]] در اول وقتش از او فوت شده و این که خورشید پنهان شد یا اسبان از دید او پنهان شده‌اند و در موارد دیگر میان [[مفسران]] [[اختلاف]] است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،۱۳۷۴ش، ج۱۹، ص۲۷۶؛ طبرسی، تفسیر مجمع البیان،۱۴۱۵ق، ج۸، ص۳۵۸.</ref>.
# [[قضا شدن نماز]] [[سلیمان]] هنگام سان دیدن سلیمان از اسبانی که برای [[جهاد در راه خدا]] آماده شده بودند و سرگرم شدن به آنها تا غروب کردن [[خورشید]] و قضا شدن نماز <ref>اطیب البیان فی تفسیر القرآن، طیب، ۱۳۷۸ش.</ref> البته در این که [[نماز واجب]] از سلیمان [[قضا]] شده یا [[نماز نافله]] و یا این که [[خواندن نماز]] در اول وقتش از او فوت شده و این که [[خورشید پنهان]] شد یا اسبان از دید او پنهان شده‌اند و در موارد دیگر میان [[مفسران]] [[اختلاف]] است. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،۱۳۷۴ش، ج۱۹، ص۲۷۶؛ طبرسی، تفسیر مجمع البیان،۱۴۱۵ق، ج۸، ص۳۵۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۳٬۱۲۹

ویرایش