آیه اولی الامر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| نتایج آیه = | | نتایج آیه = | ||
}} | }} | ||
آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} '''آیه اولی الامر''' یا '''آیه اطاعت''' نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]] {{صل}} و اولیالامر [[فرمان]] داده است. باتوجه به اینکه [[اطاعت]] در آیه به صورت مطلق بیان شده است و نیز براساس [[روایات]] ذیل آن، [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند و لذا از نگاه [[شیعی]] مصداقی جز [[ائمه]] {{ع}} برای آن وجود ندارد. | آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} '''آیه اولی الامر''' یا '''آیه اطاعت''' نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]] {{صل}} و اولیالامر [[فرمان]] داده است. باتوجه به اینکه [[اطاعت]] در آیه به صورت مطلق بیان شده است و نیز براساس [[روایات]] ذیل آن، [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند و لذا از نگاه [[شیعی]] مصداقی جز [[ائمه]] {{ع}} برای آن وجود ندارد. | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۵: | ||
ادعای [[شیعه]] مبنی بر [[مرجعیت]] [[ائمه]] بعد از [[رسول اکرم]] {{صل}} ادعایی است مبتنی بر [[دلیل]] و از جمله [[آیات قرآن]] است که ثابت میکند [[امامان]] در تمام [[شئون]] از جملۀ [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]]، [[جانشین پیامبر]] {{صل}} است. یکی از این [[آیات]] آیۀ [[اولوالامر]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. | ادعای [[شیعه]] مبنی بر [[مرجعیت]] [[ائمه]] بعد از [[رسول اکرم]] {{صل}} ادعایی است مبتنی بر [[دلیل]] و از جمله [[آیات قرآن]] است که ثابت میکند [[امامان]] در تمام [[شئون]] از جملۀ [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]]، [[جانشین پیامبر]] {{صل}} است. یکی از این [[آیات]] آیۀ [[اولوالامر]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. | ||
واژه "[[اولیالامر]]" به معنای [[صاحبان امر]] است؛ اما اینکه مصادیق [[صاحبان امر]] چه کسانی هستند در بین [[عالمان شیعه]] و [[اهل سنت]] [[اختلاف]] وجود دارد. جدای از آراء [[علما]] [[شیعه]] و [[سنی]] و با نگاه کلی به [[آیه]] میتوان به این قطع رسید که مصادیق [[اولی الامر]] نمیتوانند [[معصوم]] نباشند چراکه اولاً: در [[آیه]] [[امر]] به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] به طور مطلق آمده و ثانیاً: این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[پیامبر]] {{صل}} آمده است. بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] مانند [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} است و از آنجا که [[پیامبر]] {{صل}} نسبت به هرگونه [[خطا]] و اشتباهی [[معصوم]] بودند، [[اولی الامر]] هم باید دارای [[عصمت]] باشند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص | واژه "[[اولیالامر]]" به معنای [[صاحبان امر]] است؛ اما اینکه مصادیق [[صاحبان امر]] چه کسانی هستند در بین [[عالمان شیعه]] و [[اهل سنت]] [[اختلاف]] وجود دارد. جدای از آراء [[علما]] [[شیعه]] و [[سنی]] و با نگاه کلی به [[آیه]] میتوان به این قطع رسید که مصادیق [[اولی الامر]] نمیتوانند [[معصوم]] نباشند چراکه اولاً: در [[آیه]] [[امر]] به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] به طور مطلق آمده و ثانیاً: این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[پیامبر]] {{صل}} آمده است. بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] مانند [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} است و از آنجا که [[پیامبر]] {{صل}} نسبت به هرگونه [[خطا]] و اشتباهی [[معصوم]] بودند، [[اولی الامر]] هم باید دارای [[عصمت]] باشند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص ۲۲۲ ـ ۲۳۵.</ref>. | ||
دانشمندان شیعه معتقدند براساس [[روایات]]، مصادیق اصلی [[اولی الامر]] در [[آیه]] [[ائمه معصومین]] {{ع}} هستند، با این وجود میتوان [[مرجعیت دینی]] را با توجه به این [[آیه]] برای [[ائمه معصومین]] ثابت کرد چراکه [[آیه]] درصدد آن است که [[اولی الامر]] از جانب [[خداوند]]، مسئولیتهایی دارند و الا امر به [[اطاعت]] از آنان، لغو و [[بیهوده]] میشد. در این [[آیه]] مقارنت امر به [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} و [[اولیالامر]] نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که [[پیامبر]] {{صل}} از جانب [[خداوند]] مسئولیتهایی از جمله [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]] را عهده [[دار]] بود و [[مردم]] باید [[مطیع]] [[امر]] [[پیامبر]] {{صل}} میشدند، میتوان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیتهایی که برای [[پیامبر]] {{صل}} الزام آور است از جمله [[مرجعیت دینی]]، برای [[اولی الامر]] هم [[واجب]] و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب [[خداوند]] در این [[آیه]] نازل شد تنها با یک بیان از طرف [[خداوند]] نازل شده و معنا ندارد متکلم [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق، بیان کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص | دانشمندان شیعه معتقدند براساس [[روایات]]، مصادیق اصلی [[اولی الامر]] در [[آیه]] [[ائمه معصومین]] {{ع}} هستند، با این وجود میتوان [[مرجعیت دینی]] را با توجه به این [[آیه]] برای [[ائمه معصومین]] ثابت کرد چراکه [[آیه]] درصدد آن است که [[اولی الامر]] از جانب [[خداوند]]، مسئولیتهایی دارند و الا امر به [[اطاعت]] از آنان، لغو و [[بیهوده]] میشد. در این [[آیه]] مقارنت امر به [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} و [[اولیالامر]] نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که [[پیامبر]] {{صل}} از جانب [[خداوند]] مسئولیتهایی از جمله [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]] را عهده [[دار]] بود و [[مردم]] باید [[مطیع]] [[امر]] [[پیامبر]] {{صل}} میشدند، میتوان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیتهایی که برای [[پیامبر]] {{صل}} الزام آور است از جمله [[مرجعیت دینی]]، برای [[اولی الامر]] هم [[واجب]] و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب [[خداوند]] در این [[آیه]] نازل شد تنها با یک بیان از طرف [[خداوند]] نازل شده و معنا ندارد متکلم [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق، بیان کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>. | ||
از جمله آیاتی که میتواند [[شأن مرجعیت دینی]] را [[اثبات]] کند، [[آیه]] معروف [[اولیالامر]] است. البته این [[آیه]] این قابلیت را دارد که برخی دیگر از [[شئون]]، مانند [[شأن]] [[رهبری سیاسی]] را نیز [[اثبات]] کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این [[آیه]] بر [[شأن مرجعیت دینی]] هستیم. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] یادشده میفرماید:: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref> | از جمله آیاتی که میتواند [[شأن مرجعیت دینی]] را [[اثبات]] کند، [[آیه]] معروف [[اولیالامر]] است. البته این [[آیه]] این قابلیت را دارد که برخی دیگر از [[شئون]]، مانند [[شأن]] [[رهبری سیاسی]] را نیز [[اثبات]] کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این [[آیه]] بر [[شأن مرجعیت دینی]] هستیم. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] یادشده میفرماید:: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref> | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۴: | ||
# [[آیه]] ذکر شده تصریح دارد که [[خداوند متعال]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] [[فرمان]] داده؛ اما [[پرسش]] اینجاست که [[خداوند]] [[مردم]] را در چه حوزهای به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] فراخوانده است؟ به دیگر سخن، [[خداوند]] چه مسئولیتهایی به ایشان داده که [[مردم]] در آن حوزه به [[اطاعت]] از ایشان موظفاند؟ | # [[آیه]] ذکر شده تصریح دارد که [[خداوند متعال]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] [[فرمان]] داده؛ اما [[پرسش]] اینجاست که [[خداوند]] [[مردم]] را در چه حوزهای به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] فراخوانده است؟ به دیگر سخن، [[خداوند]] چه مسئولیتهایی به ایشان داده که [[مردم]] در آن حوزه به [[اطاعت]] از ایشان موظفاند؟ | ||
# واژه "[[اولیالامر]]" نیز به معنای [[صاحبان امر]] است؛<ref>واژه «اولو» در کهنترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب [[خداوند]]، [[مسئولیت]] با مسئولیتهایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه [[فرمان]] به [[اطاعت]] از ایشان [[بیهوده]] بود. به دیگر سخن، [[خداوند متعال]] مقرر فرموده که مسئولیتهایی بر عهده ایشان باشد، و سپس [[مردم]] را به [[اطاعت]] از ایشان در حوزه آن [[مسئولیتها]] [[فرمان]] داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] با [[اطاعت]] از [[حضرت رسول]] {{صل}} روشنتر میشود؛ چراکه ایشان نیز از سوی [[خداوند]] مسئولیتهایی بر عهده دارند که [[مردم]] در آن حوزه [[مأمور]] به [[اطاعت]] از آنها هستند. از همین جا میتوان به این [[گمان]] نزدیک شد که چون امر به [[اطاعت]] از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیتهای آن دو نیز یکسان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی [[مسئولیتها]] اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که متکلم [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق بیان کند. ازاینرو، مسئولیتهای [[پیامبر]] متوجه [[اولیالامر]] نیز میشود. [[رسول اکرم]] {{صل}} مسئولیتهای متعددی داشته که برخی از آنها عبارتاند از: دریافت و [[ابلاغ وحی]]: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، [[تبیین معارف]] [[دینی]]: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، [[داوری]] میان [[مردم]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، [[رهبری جامعه اسلامی]]، [[اجرای احکام]]: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و نیز: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> و.... در اینجا بنای بحث از تمام این [[وظایف]] را نداریم؛ اما روشن است که تبيين [[معارف دینی]] همان آموزهای است که به دنبال [[اثبات]] آن برای [[امامان]] هستیم. این [[شأن]] برای [[اولیالامر]] در جای دیگری از [[قرآن]] و [[روایات]] [[انکار]] نشده است؛ ازاینرو میتوان آن را برای [[اولیالامر]] ثابت دانست؛ | # واژه "[[اولیالامر]]" نیز به معنای [[صاحبان امر]] است؛<ref>واژه «اولو» در کهنترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب [[خداوند]]، [[مسئولیت]] با مسئولیتهایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه [[فرمان]] به [[اطاعت]] از ایشان [[بیهوده]] بود. به دیگر سخن، [[خداوند متعال]] مقرر فرموده که مسئولیتهایی بر عهده ایشان باشد، و سپس [[مردم]] را به [[اطاعت]] از ایشان در حوزه آن [[مسئولیتها]] [[فرمان]] داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] با [[اطاعت]] از [[حضرت رسول]] {{صل}} روشنتر میشود؛ چراکه ایشان نیز از سوی [[خداوند]] مسئولیتهایی بر عهده دارند که [[مردم]] در آن حوزه [[مأمور]] به [[اطاعت]] از آنها هستند. از همین جا میتوان به این [[گمان]] نزدیک شد که چون امر به [[اطاعت]] از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیتهای آن دو نیز یکسان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی [[مسئولیتها]] اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که متکلم [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق بیان کند. ازاینرو، مسئولیتهای [[پیامبر]] متوجه [[اولیالامر]] نیز میشود. [[رسول اکرم]] {{صل}} مسئولیتهای متعددی داشته که برخی از آنها عبارتاند از: دریافت و [[ابلاغ وحی]]: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، [[تبیین معارف]] [[دینی]]: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، [[داوری]] میان [[مردم]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، [[رهبری جامعه اسلامی]]، [[اجرای احکام]]: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و نیز: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> و.... در اینجا بنای بحث از تمام این [[وظایف]] را نداریم؛ اما روشن است که تبيين [[معارف دینی]] همان آموزهای است که به دنبال [[اثبات]] آن برای [[امامان]] هستیم. این [[شأن]] برای [[اولیالامر]] در جای دیگری از [[قرآن]] و [[روایات]] [[انکار]] نشده است؛ ازاینرو میتوان آن را برای [[اولیالامر]] ثابت دانست؛ | ||
# در اینکه مقصود از [[اولیالامر]] چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان [[عالمان شیعه]] و [[سنی]] وجود داشته و دارد. دراینباره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان [[عالمان اهل سنت]] مطرح شده است؛<ref>برخی از این نظریات عبارتاند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریهها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.</ref> اما باید توجه داشت که اولاً، امر به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] بهطور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] آمده است؛ در نتیجه [[اولیالامر]] باید انسانهایی [[معصوم]] باشند. بنابراین از [[آیه]] - بدون استفاده از [[روایات]] - به دست میآید که مصداق [[اولیالامر]] باید [[معصوم]] باشد. دانشمندان [[شیعی]] به تبع [[روایات]]، آنها را بر [[ائمه اطهار]] {{عم}} منطبق کردهاند<ref>برای نمونه، ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.</ref> بنابر آنچه [[گذشت]]، روشن میشود که اولاً، [[اولیالامر]] بر [[امامان معصوم]] {{عم}} [[تطبیق]] شده؛ و ثانياً، [[اولیالامر]] [[شأن مرجعیت دینی]] را نیز دارند. (...) چنانکه [[گذشت]]، [[پیامبران]] میآیند تا [[دین خدا]] را بر [[مردم]] عرضه کرده، راه [[سعادت]] را بشناسانند که در این صورت [[مردم]] بر [[خداوند متعال]] حجتی نخواهند داشت. این آموزه در [[روایات]] نیز تبیین شده است؛ چنانکه ابوبصير [[نقل]] میکند که شخصی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: به چه [[دلیل]] [[خداوند]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] را به سوی [[مردم]] فرستاده است؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای [[مردم]] حجتی بر [[خداوند]] نباشد و تا نگویند که [[بشیر]] و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است دراینباره دستکم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. ازاینرو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در [[روایت]] صحیح دیگری، [[امام باقر]] {{ع}} از نقش هدایتی [[امام]] و [[حجت خدا]] از دوران [[حضرت آدم]] {{ع}} سخن به میان آورده، میفرماید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[زمین]] از زمانی که [[خداوند]]، [[جان]] [[آدم]] را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که [[مردم]] به وسیله او به سوی [[خدا]] [[هدایت]] شدهاند و او [[حجت خدا]] بر [[مردم]] است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> [[لزوم]] وجود [[حجت]] میان [[بندگان]]، چنان مسلّم است که در [[روایات]] پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در [[عالم هستی]] وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو [[امام]] باشد تا دیگری نتواند در [[قیامت]] عليه [[خداوند]] [[احتجاج]] کند. ازاینروست که آخرین نفری که از [[دنیا]] میرود، [[امام]] است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است دراینباره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار میآیند (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین [[داوود]] رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]] {{ع}} سخنی به همین مضمون [[نقل]] میکند.<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا {{ع}} نیز نقل میکند (همان).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص | # در اینکه مقصود از [[اولیالامر]] چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان [[عالمان شیعه]] و [[سنی]] وجود داشته و دارد. دراینباره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان [[عالمان اهل سنت]] مطرح شده است؛<ref>برخی از این نظریات عبارتاند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریهها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.</ref> اما باید توجه داشت که اولاً، امر به [[اطاعت]] از [[اولیالامر]] بهطور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] آمده است؛ در نتیجه [[اولیالامر]] باید انسانهایی [[معصوم]] باشند. بنابراین از [[آیه]] - بدون استفاده از [[روایات]] - به دست میآید که مصداق [[اولیالامر]] باید [[معصوم]] باشد. دانشمندان [[شیعی]] به تبع [[روایات]]، آنها را بر [[ائمه اطهار]] {{عم}} منطبق کردهاند<ref>برای نمونه، ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.</ref> بنابر آنچه [[گذشت]]، روشن میشود که اولاً، [[اولیالامر]] بر [[امامان معصوم]] {{عم}} [[تطبیق]] شده؛ و ثانياً، [[اولیالامر]] [[شأن مرجعیت دینی]] را نیز دارند. (...) چنانکه [[گذشت]]، [[پیامبران]] میآیند تا [[دین خدا]] را بر [[مردم]] عرضه کرده، راه [[سعادت]] را بشناسانند که در این صورت [[مردم]] بر [[خداوند متعال]] حجتی نخواهند داشت. این آموزه در [[روایات]] نیز تبیین شده است؛ چنانکه ابوبصير [[نقل]] میکند که شخصی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: به چه [[دلیل]] [[خداوند]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] را به سوی [[مردم]] فرستاده است؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای [[مردم]] حجتی بر [[خداوند]] نباشد و تا نگویند که [[بشیر]] و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است دراینباره دستکم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. ازاینرو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در [[روایت]] صحیح دیگری، [[امام باقر]] {{ع}} از نقش هدایتی [[امام]] و [[حجت خدا]] از دوران [[حضرت آدم]] {{ع}} سخن به میان آورده، میفرماید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[زمین]] از زمانی که [[خداوند]]، [[جان]] [[آدم]] را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که [[مردم]] به وسیله او به سوی [[خدا]] [[هدایت]] شدهاند و او [[حجت خدا]] بر [[مردم]] است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> [[لزوم]] وجود [[حجت]] میان [[بندگان]]، چنان مسلّم است که در [[روایات]] پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در [[عالم هستی]] وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو [[امام]] باشد تا دیگری نتواند در [[قیامت]] عليه [[خداوند]] [[احتجاج]] کند. ازاینروست که آخرین نفری که از [[دنیا]] میرود، [[امام]] است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است دراینباره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار میآیند (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین [[داوود]] رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]] {{ع}} سخنی به همین مضمون [[نقل]] میکند.<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا {{ع}} نیز نقل میکند (همان).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref> | ||
=== پنجم: دلالت بر وجوب اطاعت امام === | === پنجم: دلالت بر وجوب اطاعت امام === | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۶: | ||
# همانگونه که [[رسول]] از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] میشود، [[اولی الامر]] نیز باید از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] گردد. لذا جایی برای طرح این ادعا که [[اولی الامر]] باید توسط گروهی به نام "[[اهل حل و عقد]]" تعیین و معرفی شود، نیست<ref>المیزان، ج۴، ص۳۹۶ - ۴۰۰.</ref>. | # همانگونه که [[رسول]] از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] میشود، [[اولی الامر]] نیز باید از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] گردد. لذا جایی برای طرح این ادعا که [[اولی الامر]] باید توسط گروهی به نام "[[اهل حل و عقد]]" تعیین و معرفی شود، نیست<ref>المیزان، ج۴، ص۳۹۶ - ۴۰۰.</ref>. | ||
بنابراین، روشن میشود [[امامت]] با ویژگیهای ممتاز یاد شده، همچون [[نبوّت]]، اصلی از [[اصول دین]] شمرده میشود<ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، | بنابراین، روشن میشود [[امامت]] با ویژگیهای ممتاز یاد شده، همچون [[نبوّت]]، اصلی از [[اصول دین]] شمرده میشود<ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۸۱-۸۲.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |