پرش به محتوا

تربیت اخلاقی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = تربیت | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==اهمیت تربیت اخلاقی== خداوند در قرآن بعد از ده سوگند که آخرین آن سوگند به نفس انسانی است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و ناشایست را به نفس...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==اهمیت [[تربیت اخلاقی]]==
==اهمیت تربیت اخلاقی==
[[خداوند]] در [[قرآن]] بعد از ده [[سوگند]] که آخرین آن سوگند به [[نفس انسانی]] است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و [[ناشایست]] را به نفس انسانی [[الهام]] کرده، می‌‌فرماید:
[[خداوند]] در [[قرآن]] بعد از ده [[سوگند]] که آخرین آن سوگند به [[نفس انسانی]] است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و [[ناشایست]] را به نفس انسانی [[الهام]] کرده، می‌‌فرماید:
{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه 9-10.</ref>.
{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه 9-10.</ref>.
خط ۱۶: خط ۱۶:
   
   
==مقدمه==
==مقدمه==
[[تربیت اخلاقی]] را می‌‌توان مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و [[ارزش‌های اخلاقی]] و پرورش [[گرایش‌ها]] و [[فضیلت‌های اخلاقی]] در متربی، انجام می‌دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت‌های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه [[موفقیت]] خواهد بود که سنجیده و [[حساب]] شده باشد. بدین معنا که مربی بداند چه اقدام و فعالیتی را چگونه باید انجام دهد. آنچه راهنمای مربی در [[انتخاب]] فعالیت‌ها و چگونگی انجام آنهاست، چیزی جز اصول تربیت اخلاقی نیست. با توجه به نقش برجسته و بی‌بدیل اصول تربیت اخلاقی در موفقیت تربیت اخلاقی، این مبحث به بیان اصول تربیت اخلاقی در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اختصاص یافته است.
تربیت اخلاقی را می‌‌توان مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و [[ارزش‌های اخلاقی]] و پرورش [[گرایش‌ها]] و [[فضیلت‌های اخلاقی]] در متربی، انجام می‌دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت‌های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه [[موفقیت]] خواهد بود که سنجیده و [[حساب]] شده باشد. بدین معنا که مربی بداند چه اقدام و فعالیتی را چگونه باید انجام دهد. آنچه راهنمای مربی در [[انتخاب]] فعالیت‌ها و چگونگی انجام آنهاست، چیزی جز اصول تربیت اخلاقی نیست. با توجه به نقش برجسته و بی‌بدیل اصول تربیت اخلاقی در موفقیت تربیت اخلاقی، این مبحث به بیان اصول تربیت اخلاقی در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اختصاص یافته است.
در این مبحث نخست اصول تربیت اخلاقی تعریف می‌شود و سپس اصول پنج‌گانه درهم تنیدگی [[تربیت اخلاقی]] و [[تربیت دینی]]، [[تهذیب]] ظاهر و [[باطن]]، پرورش [[روحیه]] [[تعقل]] همراه با پرورش روحیه [[تسلیم]] در برابر [[وحی]]، تعالی تدریجی، و [[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]] بیان می‌شوند.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۵.</ref>.
در این مبحث نخست اصول تربیت اخلاقی تعریف می‌شود و سپس اصول پنج‌گانه درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و [[تربیت دینی]]، [[تهذیب]] ظاهر و [[باطن]]، پرورش [[روحیه]] [[تعقل]] همراه با پرورش روحیه [[تسلیم]] در برابر [[وحی]]، تعالی تدریجی، و [[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]] بیان می‌شوند.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۵.</ref>.


==اصول تربیت اخلاقی==
==اصول تربیت اخلاقی==
خط ۲۶: خط ۲۶:
اصلاح میان مردم، [[صدقه]] (که عبادت [[مالی]] است) به شمار آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ‌ إِصْلَاحٌ‌ بَيْنِ‌ النَّاسِ‌ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ۲۰۹.</ref>؛ «صدقه‌ای که [[خداوند]] آن را [[دوست]] دارد، اصلاح میان مردم است آنگاه که رابطه آنها به هم خورده باشد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر است هنگامی که از هم فاصله گرفته‌اند». همچنین اهتمام به امور مردم مشخصه اساسی [[مسلمانی]] دانسته شده است. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|‌مَنْ‌ أَصْبَحَ‌ لَا يَهْتَمُّ‌ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‌ فَلَيْسَ‌ بِمُسْلِمٍ‌}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۶۳.</ref>؛ «آن‌که شب را به صبح برساند و به امور [[مسلمانان]] توجهی نداشته باشد، [[مسلمان]] نیست» و نیز حیا ([[شرم]] از انجام رفتارهای [[ناپسند]]) بعدی از [[ایمان]] به [[حساب]] آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحَيَاءُ مِنَ‌ الْإِيمَانِ‌ وَ الْإِيمَانُ‌ فِي‌ الْجَنَّةِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۰۶.</ref>؛ «[[حیا]] از [[ایمان]] است و [جایگاه]ایمان در [[بهشت]] است». بدین ترتیب، در [[سیره معصومان]]{{عم}} [[اخلاق]] بخشی از [[دین]] است و این دو را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. البته، این بدان معنا نیست که [[هدف]] غائی [[دین اسلام]] تنها [[تهذیب]] [[خلق و خوی]] [[آدمی]] است.
اصلاح میان مردم، [[صدقه]] (که عبادت [[مالی]] است) به شمار آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ‌ إِصْلَاحٌ‌ بَيْنِ‌ النَّاسِ‌ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ۲۰۹.</ref>؛ «صدقه‌ای که [[خداوند]] آن را [[دوست]] دارد، اصلاح میان مردم است آنگاه که رابطه آنها به هم خورده باشد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر است هنگامی که از هم فاصله گرفته‌اند». همچنین اهتمام به امور مردم مشخصه اساسی [[مسلمانی]] دانسته شده است. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|‌مَنْ‌ أَصْبَحَ‌ لَا يَهْتَمُّ‌ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‌ فَلَيْسَ‌ بِمُسْلِمٍ‌}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۶۳.</ref>؛ «آن‌که شب را به صبح برساند و به امور [[مسلمانان]] توجهی نداشته باشد، [[مسلمان]] نیست» و نیز حیا ([[شرم]] از انجام رفتارهای [[ناپسند]]) بعدی از [[ایمان]] به [[حساب]] آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحَيَاءُ مِنَ‌ الْإِيمَانِ‌ وَ الْإِيمَانُ‌ فِي‌ الْجَنَّةِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۰۶.</ref>؛ «[[حیا]] از [[ایمان]] است و [جایگاه]ایمان در [[بهشت]] است». بدین ترتیب، در [[سیره معصومان]]{{عم}} [[اخلاق]] بخشی از [[دین]] است و این دو را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. البته، این بدان معنا نیست که [[هدف]] غائی [[دین اسلام]] تنها [[تهذیب]] [[خلق و خوی]] [[آدمی]] است.


بر پایه سیره معصومان{{عم}} [[تربیت اخلاقی]] هم باید بخشی از [[تربیت دینی]] و در ضمن تربیت دینی صورت گیرد. در طول [[تاریخ]] [[تعلیم و تربیت]] [[اسلامی]] نیز بر خلاف کشورهای [[سکولار]]، تربیت اخلاقی نه جدا از تربیت دینی، که در ضمن تربیت دینی صورت می‌گرفت. افزون بر این، تربیت اخلاقی بدون تربیت دینی به هیچ روی نمی‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. چنان که علوان گفته است، [[آراستگی]] به [[فضیلت‌های اخلاقی]] ثمره [[ایمان راسخ]] به [[خداوند]] (تربیت دینی) است. [[اعتقاد به خدا]] و [[اعتقاد]] به اینکه او در تمام لحظات بر [[اعمال]] و [[رفتار]] ما ناظر است، مانع [[آلوده]] شدن [[مسلمان]] به [[رذائل]] و [[رفتارهای ناشایست]] می‌‌شود<ref>علوان، تربیة الاولاد فی الاسلام، ج۱، ص۱۶۷-۱۷۱.</ref>. اگر آراستگی به [[فضائل]] و رفتارهای [[پسندیده]] [[اخلاقی]] میوه‌ای است که تنها بر درخت دین اسلام می‌روید، کسی که این میوه را در درختی جز درخت [[اسلام]] جستجو می‌کند، آب در هاون می‌کوبد. آن‌که دلباخته این میوه شیرین است، باید نخست به دنبال پرورش نهال دین در بوستان وجود متربی باشد.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۶.</ref>.
بر پایه سیره معصومان{{عم}} تربیت اخلاقی هم باید بخشی از [[تربیت دینی]] و در ضمن تربیت دینی صورت گیرد. در طول [[تاریخ]] [[تعلیم و تربیت]] [[اسلامی]] نیز بر خلاف کشورهای [[سکولار]]، تربیت اخلاقی نه جدا از تربیت دینی، که در ضمن تربیت دینی صورت می‌گرفت. افزون بر این، تربیت اخلاقی بدون تربیت دینی به هیچ روی نمی‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. چنان که علوان گفته است، [[آراستگی]] به [[فضیلت‌های اخلاقی]] ثمره [[ایمان راسخ]] به [[خداوند]] (تربیت دینی) است. [[اعتقاد به خدا]] و [[اعتقاد]] به اینکه او در تمام لحظات بر [[اعمال]] و [[رفتار]] ما ناظر است، مانع [[آلوده]] شدن [[مسلمان]] به [[رذائل]] و [[رفتارهای ناشایست]] می‌‌شود<ref>علوان، تربیة الاولاد فی الاسلام، ج۱، ص۱۶۷-۱۷۱.</ref>. اگر آراستگی به [[فضائل]] و رفتارهای [[پسندیده]] [[اخلاقی]] میوه‌ای است که تنها بر درخت دین اسلام می‌روید، کسی که این میوه را در درختی جز درخت [[اسلام]] جستجو می‌کند، آب در هاون می‌کوبد. آن‌که دلباخته این میوه شیرین است، باید نخست به دنبال پرورش نهال دین در بوستان وجود متربی باشد.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۶.</ref>.


===تهذیب ظاهر و [[باطن]]===
===تهذیب ظاهر و [[باطن]]===
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[مردم]] [[نادان]] از مردی به بزرگی یاد می‌کردند و بسیار از او تعریف می‌کردند. [[مشتاق]] شدم او را ببینم به گونه‌ای که مرا نشناسد. او را دیدم که [[مردمان]] زیادی دور او را گرفته‌اند و او پیوسته می‌خواست از دست آنان رها شود تا بالاخره از آنان جدا شد و به راه افتاد. او را تعقیب کردم تا به یک نانوایی رسید؛ هنگامی که نانوا از او [[غافل]] شد، دو قرص نان دزدانه برداشت. پیش خود گفتم شاید معامله‌ای دارند. سپس به انارفروشی رسید و در هنگام [[غفلت]] وی دو انار دزدانه از او برداشت. [[تعجب]] کردم و گفتم شاید معامله‌ای با هم دارند و او نیازی به [[دزدی]] ندارد. به راه خود ادامه داد تا به مریضی رسید و دو قرص نان و دو انار را نزد او گذاشت. از او راجع به این کار پرسیدم و او گفت: نکند تو [[جعفر بن محمد]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: [[شرافت]] [[خانوادگی]] به چه کارت می‌‌آید وقتی [[نادانی]]؟ گفتم: نسبت به چه چیزی نادانم؟ گفت: نسبت به این سخن [[خداوند]] که فرمود: «آنکه [[کار نیک]] انجام دهد، ده برابر [[پاداش]] داده می‌شود و آنکه کار [[بدی]] انجام دهد، جز به همان اندازه [[مجازات]] نمی‌شود». من چهار عمل بد انجام دادم و چهار [[عمل نیک]]. مجازات [[اعمال]] بدم چهار و [[پاداش اعمال]] نیکم چهل است. اگر این دو را از هم کم کنیم، سی و شش [[حسنه]] برای من باقی می‌ماند. به او گفتم: [[خدا]] تو را بکشد!! آیا این سخن خداوند را نشنیده‌ای که فرمود: «همانا خدا تنها از [[اهل تقوا]] می‌پذیرد». هنگامی که دو نان دزدیدی دو [[سیئه]] خریدی و هنگامی که دو انار دزدیدی دو سیئه دیگر خریدی و هنگامی که اینها را بدون [[اجازه]] صاحبانشان به کس دیگری دادی چهار سیئه دیگر بر [[سیئات]] خود افزودی، نه اینکه چهل حسنه به چهار [[گناه]] افزوده باشی»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۹، ص۴۶۷.</ref>.  
[[مردم]] [[نادان]] از مردی به بزرگی یاد می‌کردند و بسیار از او تعریف می‌کردند. [[مشتاق]] شدم او را ببینم به گونه‌ای که مرا نشناسد. او را دیدم که [[مردمان]] زیادی دور او را گرفته‌اند و او پیوسته می‌خواست از دست آنان رها شود تا بالاخره از آنان جدا شد و به راه افتاد. او را تعقیب کردم تا به یک نانوایی رسید؛ هنگامی که نانوا از او [[غافل]] شد، دو قرص نان دزدانه برداشت. پیش خود گفتم شاید معامله‌ای دارند. سپس به انارفروشی رسید و در هنگام [[غفلت]] وی دو انار دزدانه از او برداشت. [[تعجب]] کردم و گفتم شاید معامله‌ای با هم دارند و او نیازی به [[دزدی]] ندارد. به راه خود ادامه داد تا به مریضی رسید و دو قرص نان و دو انار را نزد او گذاشت. از او راجع به این کار پرسیدم و او گفت: نکند تو [[جعفر بن محمد]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: [[شرافت]] [[خانوادگی]] به چه کارت می‌‌آید وقتی [[نادانی]]؟ گفتم: نسبت به چه چیزی نادانم؟ گفت: نسبت به این سخن [[خداوند]] که فرمود: «آنکه [[کار نیک]] انجام دهد، ده برابر [[پاداش]] داده می‌شود و آنکه کار [[بدی]] انجام دهد، جز به همان اندازه [[مجازات]] نمی‌شود». من چهار عمل بد انجام دادم و چهار [[عمل نیک]]. مجازات [[اعمال]] بدم چهار و [[پاداش اعمال]] نیکم چهل است. اگر این دو را از هم کم کنیم، سی و شش [[حسنه]] برای من باقی می‌ماند. به او گفتم: [[خدا]] تو را بکشد!! آیا این سخن خداوند را نشنیده‌ای که فرمود: «همانا خدا تنها از [[اهل تقوا]] می‌پذیرد». هنگامی که دو نان دزدیدی دو [[سیئه]] خریدی و هنگامی که دو انار دزدیدی دو سیئه دیگر خریدی و هنگامی که اینها را بدون [[اجازه]] صاحبانشان به کس دیگری دادی چهار سیئه دیگر بر [[سیئات]] خود افزودی، نه اینکه چهل حسنه به چهار [[گناه]] افزوده باشی»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۹، ص۴۶۷.</ref>.  


بر این اساس، در [[تربیت اخلاقی]] هم ظاهر متربی باید از رفتارهای ناشایسته [[تهذیب]] شود و هم [[باطن]] از انگیزه‌های [[ناشایست]]. به عبارت دیگر، گویی از نظر [[معصومان]]{{عم}} هر عملی ظاهری دارد و [[باطنی]]. ظاهر عمل همان حرکاتی است که از اعضا و جوارج [[انسان]] صادر می‌شود و باطن و [[روح]] عمل انگیزه‌ای است که انسان را وادار به انجام [[رفتار]] کرده است. اگر عملی تنها از ظاهر خوب برخوردار باشد، ارزشی ندارد؛ چنان که اگر تنها از باطن و روح خوب برخوردار باشد، ارزشی ندارد. گرچه نقش باطن در [[ارزش]] دادن به عمل بیش از نقش ظاهر است. به همین جهت، در [[سیره]]، بر [[اخلاص]] [[نیت]] و پیراستن درون از انگیزه‌های [[پلید]] بیشتر تأکید شده است. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:
بر این اساس، در تربیت اخلاقی هم ظاهر متربی باید از رفتارهای ناشایسته [[تهذیب]] شود و هم [[باطن]] از انگیزه‌های [[ناشایست]]. به عبارت دیگر، گویی از نظر [[معصومان]]{{عم}} هر عملی ظاهری دارد و [[باطنی]]. ظاهر عمل همان حرکاتی است که از اعضا و جوارج [[انسان]] صادر می‌شود و باطن و [[روح]] عمل انگیزه‌ای است که انسان را وادار به انجام [[رفتار]] کرده است. اگر عملی تنها از ظاهر خوب برخوردار باشد، ارزشی ندارد؛ چنان که اگر تنها از باطن و روح خوب برخوردار باشد، ارزشی ندارد. گرچه نقش باطن در [[ارزش]] دادن به عمل بیش از نقش ظاهر است. به همین جهت، در [[سیره]]، بر [[اخلاص]] [[نیت]] و پیراستن درون از انگیزه‌های [[پلید]] بیشتر تأکید شده است. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:
{{متن حدیث|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، {{متن قرآن|فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}} عَزَّ وَ جَلُّ‌ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ‌ يَكُنْ‌ لَهُ‌ إِلَّا مَا نَوَى}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص۴۸.</ref>؛ «همانا [[ارزش اعمال]] به نیت است و هر کسی به حسب آنچه نیت کرده بهره‌مند می‌شود. کسی که [[جهاد]] کند و نیتش دستیابی به [[اجر]] [[الهی]] باشد، اجر او به عهده خداست و کسی که برای رسیدن به [[منافع]] [[دنیایی]] یا گرفتن اسیری [[ارزشمند]] و [[آزاد]] کردن آن در برابر فدیه جهاد کند، جز آنچه قصد کرده به دست نمی‌آورد».<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۷.</ref>.
{{متن حدیث|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، {{متن قرآن|فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}} عَزَّ وَ جَلُّ‌ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ‌ يَكُنْ‌ لَهُ‌ إِلَّا مَا نَوَى}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص۴۸.</ref>؛ «همانا [[ارزش اعمال]] به نیت است و هر کسی به حسب آنچه نیت کرده بهره‌مند می‌شود. کسی که [[جهاد]] کند و نیتش دستیابی به [[اجر]] [[الهی]] باشد، اجر او به عهده خداست و کسی که برای رسیدن به [[منافع]] [[دنیایی]] یا گرفتن اسیری [[ارزشمند]] و [[آزاد]] کردن آن در برابر فدیه جهاد کند، جز آنچه قصد کرده به دست نمی‌آورد».<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۷.</ref>.


خط ۵۹: خط ۵۹:
بدین ترتیب، روشن می‌شود که در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اولاً عقل و وحی هر دو در تشخیص [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[رفتار شایسته]] و [[ناشایست]] نقش دارند؛ ثانیاً هر چند [[عقل]] [[توانایی]] [[درک]] برخی [[قواعد]] کلی [[اخلاقی]] و برخی مصداق‌های آنها را دارد، در تشخیص دیگر مصادیق قواعد کلی و تطبیق آنها بر موارد و اوضاع و احوال خاص و نیز در تشخیص قواعد جزئی‌تر اخلاقی به [[وحی]] نیازمند است.
بدین ترتیب، روشن می‌شود که در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اولاً عقل و وحی هر دو در تشخیص [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[رفتار شایسته]] و [[ناشایست]] نقش دارند؛ ثانیاً هر چند [[عقل]] [[توانایی]] [[درک]] برخی [[قواعد]] کلی [[اخلاقی]] و برخی مصداق‌های آنها را دارد، در تشخیص دیگر مصادیق قواعد کلی و تطبیق آنها بر موارد و اوضاع و احوال خاص و نیز در تشخیص قواعد جزئی‌تر اخلاقی به [[وحی]] نیازمند است.


با توجه به مطالب یادشده، یکی دیگر از اصول [[تربیت اخلاقی]] در [[سیره معصومان]]{{عم}} پرورش [[تعقل]] اخلاقی در متربی است. بدین معنا که باید توانایی [[اندیشه‌ورزی]] و [[داوری]] و [[تصمیم‌گیری]] درباره [[مسائل اخلاقی]] در وی [[رشد]] داده شود، تا وی بتواند خوب و بد را تشخیص دهد. افزون بر این، باید حالت [[تسلیم]] در برابر یافته‌های عقل و [[معارف وحیانی]] اخلاقی نیز در متربی پرورش داده شود تا در صورت نیاز بتواند با مراجعه به [[شرع]] [[وظیفه]] اخلاقی خود را تشخیص دهد و به آن عمل کند.
با توجه به مطالب یادشده، یکی دیگر از اصول تربیت اخلاقی در [[سیره معصومان]]{{عم}} پرورش [[تعقل]] اخلاقی در متربی است. بدین معنا که باید توانایی [[اندیشه‌ورزی]] و [[داوری]] و [[تصمیم‌گیری]] درباره [[مسائل اخلاقی]] در وی [[رشد]] داده شود، تا وی بتواند خوب و بد را تشخیص دهد. افزون بر این، باید حالت [[تسلیم]] در برابر یافته‌های عقل و [[معارف وحیانی]] اخلاقی نیز در متربی پرورش داده شود تا در صورت نیاز بتواند با مراجعه به [[شرع]] [[وظیفه]] اخلاقی خود را تشخیص دهد و به آن عمل کند.
بنابراین، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[تعبد و تعقل]] در تربیت اخلاقی لازم و ملزوم یکدیگرند. کسی که از توانایی تعقل و درک و [[فهم]] اخلاقی برخوردار نیست ولی [[متعبد]] به دستورهای اخلاقی [[دین]] است، از [[قشری‌گری]] و [[تحجر]] و [[خرافات]] اخلاقی سر در می‌‌آورد (نمونه بارز آن مردی است که نان و انار می‌دزدید و به مریض می‌داد و [[معتقد]] بود با این کار [[ثواب]] و [[پاداش]] به دست می‌آورد) و در مقابل کسی که از فهم و درک اخلاقی برخوردار است، ولی به دستورهای اخلاقی دین متعبد نیست، سرنوشتی جز [[بی‌بند و باری]] اخلاقی و [[گمراهی]] نخواهد داشت. بهترین نمونه متعبدان غیرعاقل خوارج‌اند. [[خوارج]] که در عمل به [[دستورهای دینی]] بسیار متعبد و متصلب بودند، به گونه‌ای که پیوسته مشغول [[عبادت]] و [[قرائت قرآن]] و [[نماز]] بودند و پیشانی‌هایشان از بسیاری عبادت پر پینه بسته بود، به سبب نداشتن [[تفکر]] و [[اندیشه]] اخلاقی به جایی رسیدند که روشن‌ترین [[اصول اخلاقی]]، یعنی [[احترام]] به [[جان]] و [[ناموس]] [[مردم]] را به [[سادگی]] زیر پا می‌گذاشتند. [[ابن ابی الحدید]] می‌‌نویسد: «[[خوارج]] [[عبدالله بن خباب]]، [[صحابی پیامبر]]{{صل}} را به [[جرم]] نقل روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} در [[مذمت]] آنها، سر بریدند و شکم [[زن]] حامله‌اش را دریدند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج ۲، ص۲۶۹.</ref>.  
بنابراین، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[تعبد و تعقل]] در تربیت اخلاقی لازم و ملزوم یکدیگرند. کسی که از توانایی تعقل و درک و [[فهم]] اخلاقی برخوردار نیست ولی [[متعبد]] به دستورهای اخلاقی [[دین]] است، از [[قشری‌گری]] و [[تحجر]] و [[خرافات]] اخلاقی سر در می‌‌آورد (نمونه بارز آن مردی است که نان و انار می‌دزدید و به مریض می‌داد و [[معتقد]] بود با این کار [[ثواب]] و [[پاداش]] به دست می‌آورد) و در مقابل کسی که از فهم و درک اخلاقی برخوردار است، ولی به دستورهای اخلاقی دین متعبد نیست، سرنوشتی جز [[بی‌بند و باری]] اخلاقی و [[گمراهی]] نخواهد داشت. بهترین نمونه متعبدان غیرعاقل خوارج‌اند. [[خوارج]] که در عمل به [[دستورهای دینی]] بسیار متعبد و متصلب بودند، به گونه‌ای که پیوسته مشغول [[عبادت]] و [[قرائت قرآن]] و [[نماز]] بودند و پیشانی‌هایشان از بسیاری عبادت پر پینه بسته بود، به سبب نداشتن [[تفکر]] و [[اندیشه]] اخلاقی به جایی رسیدند که روشن‌ترین [[اصول اخلاقی]]، یعنی [[احترام]] به [[جان]] و [[ناموس]] [[مردم]] را به [[سادگی]] زیر پا می‌گذاشتند. [[ابن ابی الحدید]] می‌‌نویسد: «[[خوارج]] [[عبدالله بن خباب]]، [[صحابی پیامبر]]{{صل}} را به [[جرم]] نقل روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} در [[مذمت]] آنها، سر بریدند و شکم [[زن]] حامله‌اش را دریدند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج ۲، ص۲۶۹.</ref>.  


خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
در پاسخ می‌‌توان گفت ظاهراً مفاد سیره‌ها این است که در واقع [[انسان‌ها]] به این چند دسته تقسیم می‌شوند. برای مثال، مفاد [[روایت]] معروف [[حضرت علی]]{{ع}} این است که [[بندگان خدا]] سه دسته‌اند، نه اینکه می‌‌توانند سه دسته باشند. افزون بر این، برخی از سیره‌ها، مانند [[سیره]] مربوط به دختر [[حاتم طایی]]، نیز به صراحت ناظر به افراد موجود در خارج بودند که به انگیزه‌ای خاص به رفتارهای [[اخلاقی]] پای‌بند بودند.
در پاسخ می‌‌توان گفت ظاهراً مفاد سیره‌ها این است که در واقع [[انسان‌ها]] به این چند دسته تقسیم می‌شوند. برای مثال، مفاد [[روایت]] معروف [[حضرت علی]]{{ع}} این است که [[بندگان خدا]] سه دسته‌اند، نه اینکه می‌‌توانند سه دسته باشند. افزون بر این، برخی از سیره‌ها، مانند [[سیره]] مربوط به دختر [[حاتم طایی]]، نیز به صراحت ناظر به افراد موجود در خارج بودند که به انگیزه‌ای خاص به رفتارهای [[اخلاقی]] پای‌بند بودند.


توجه به مطالب پیشگفته ما را به یکی دیگر از اصول [[تربیت اخلاقی]] در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[راهنمایی]] می‌کند که همان اصل تعالی تدریجی متربیان است. مراد از اصل تعالی تدریجی این است که مربی نباید متربی را به [[اخلاق]] [[انسانی]] یا دیگر مراتب پایین اخلاق محدود سازد و متربی هم نباید خود را به این مراحل قانع کند.؛ چراکه [[انسان]] می‌تواند خود را از دام [[سود]] و [[زیان]] مادی رها کند و اوج بگیرد و به مراحل بالاتر برسد. ولی اوج گرفتن در این [[آسمان]] و رسیدن به مراتب بالاتر باید تدریجی و گام به گام باشد. مربی نمی‌تواند یکباره متربی را از مرحله اول به مرحله سوم یا چهارم برساند. افزون بر این، هر یک از این مراحل اقتضائاتی دارند و توانایی‌هایی می‌‌طلبند. بنابراین، از کسی که در مرحله اول [[رشد]] و تربیت اخلاقی قرار دارد نمی‌توان [[انتظار]] رفتارهایی را داشت که مناسب مراحل بالاتر است و نمی‌توان از او رفتارهایی را خواست که بسیار فراتر از مقتضیات آن مرحله از [[رشد اخلاقی]] است که وی در آن قرار دارد.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۷.</ref>.
توجه به مطالب پیشگفته ما را به یکی دیگر از اصول تربیت اخلاقی در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[راهنمایی]] می‌کند که همان اصل تعالی تدریجی متربیان است. مراد از اصل تعالی تدریجی این است که مربی نباید متربی را به [[اخلاق]] [[انسانی]] یا دیگر مراتب پایین اخلاق محدود سازد و متربی هم نباید خود را به این مراحل قانع کند.؛ چراکه [[انسان]] می‌تواند خود را از دام [[سود]] و [[زیان]] مادی رها کند و اوج بگیرد و به مراحل بالاتر برسد. ولی اوج گرفتن در این [[آسمان]] و رسیدن به مراتب بالاتر باید تدریجی و گام به گام باشد. مربی نمی‌تواند یکباره متربی را از مرحله اول به مرحله سوم یا چهارم برساند. افزون بر این، هر یک از این مراحل اقتضائاتی دارند و توانایی‌هایی می‌‌طلبند. بنابراین، از کسی که در مرحله اول [[رشد]] و تربیت اخلاقی قرار دارد نمی‌توان [[انتظار]] رفتارهایی را داشت که مناسب مراحل بالاتر است و نمی‌توان از او رفتارهایی را خواست که بسیار فراتر از مقتضیات آن مرحله از [[رشد اخلاقی]] است که وی در آن قرار دارد.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۷.</ref>.


===[[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]]===
===[[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]]===
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:


بدین ترتیب، روشن می‌شود که در [[سیره معصومان]]{{عم}} وجود [[انسان]] صحنه [[کارزار]] میان دو قوای [[عقل]] و [[جهل]] است و [[سرنوشت انسان]] بستگی به نتیجه این [[نبرد]] دارد. اگر عقل [[پیروز]] شود، انسان [[خوشبخت]] و اگر جهل پیروز شود، [[آدمی]] [[بدبخت]] خواهد شد. با وجود این، خود انسان در [[پیروزی]] عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق [[خواسته‌های نفسانی]] خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، [[لشکریان]] جهل پیروز می‌شوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل [[رفتار]] کند و بر خلاف خواسته‌های نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی می‌رسند.
بدین ترتیب، روشن می‌شود که در [[سیره معصومان]]{{عم}} وجود [[انسان]] صحنه [[کارزار]] میان دو قوای [[عقل]] و [[جهل]] است و [[سرنوشت انسان]] بستگی به نتیجه این [[نبرد]] دارد. اگر عقل [[پیروز]] شود، انسان [[خوشبخت]] و اگر جهل پیروز شود، [[آدمی]] [[بدبخت]] خواهد شد. با وجود این، خود انسان در [[پیروزی]] عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق [[خواسته‌های نفسانی]] خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، [[لشکریان]] جهل پیروز می‌شوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل [[رفتار]] کند و بر خلاف خواسته‌های نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی می‌رسند.
از آنچه گفته شد، به اصل دیگری از اصول [[تربیت اخلاقی]] در [[سیر]] سیره معصومان{{عم}} می‌‌رسیم و آن عبارت است از [[مراقبت]] دائم از نفس و [[هواهای نفسانی]] و [[مخالفت]] با آنها؛ زیرا [[پیروی]] از [[شهوت‌ها]] و هواهای نفسانی و لشکریان جهل، انسان را به پرتگاه [[سقوط]] و [[انحطاط]] می‌‌کشاند. اصولاً در دیدگاه [[معصومان]]{{عم}} بزرگ‌ترین عامل [[گمراهی]] انسان و فرو غلتیدن در لجن‌زار [[انحرافات اخلاقی]]، [[هواپرستی]] است. همین امر اقتضا می‌کند انسان سخت مراقب نفس و هواهای نفسانی باشد که لحظه‌ای [[غفلت]]، او را به دره هولناک انحطاط می‌‌اندازد. وابشی می‌‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمود:
از آنچه گفته شد، به اصل دیگری از اصول تربیت اخلاقی در [[سیر]] سیره معصومان{{عم}} می‌‌رسیم و آن عبارت است از [[مراقبت]] دائم از نفس و [[هواهای نفسانی]] و [[مخالفت]] با آنها؛ زیرا [[پیروی]] از [[شهوت‌ها]] و هواهای نفسانی و لشکریان جهل، انسان را به پرتگاه [[سقوط]] و [[انحطاط]] می‌‌کشاند. اصولاً در دیدگاه [[معصومان]]{{عم}} بزرگ‌ترین عامل [[گمراهی]] انسان و فرو غلتیدن در لجن‌زار [[انحرافات اخلاقی]]، [[هواپرستی]] است. همین امر اقتضا می‌کند انسان سخت مراقب نفس و هواهای نفسانی باشد که لحظه‌ای [[غفلت]]، او را به دره هولناک انحطاط می‌‌اندازد. وابشی می‌‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمود:
{{متن حدیث|احْذَرُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَكُمْ فَلَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَعْدَى‌ لِلرِّجَالِ‌ مِنِ‌ اتِّبَاعِ‌ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۳۵.</ref>؛ «از هواهای نفسانی خود بپرهیزید، چنان که از [[دشمن]] خود دوری می‌کنید که برای [[مردم]]، [[دشمنی]] بدتر از پیروی هواها و درویده زبان‌هایشان وجود ندارد».<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۹.</ref>.
{{متن حدیث|احْذَرُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَكُمْ فَلَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَعْدَى‌ لِلرِّجَالِ‌ مِنِ‌ اتِّبَاعِ‌ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۳۵.</ref>؛ «از هواهای نفسانی خود بپرهیزید، چنان که از [[دشمن]] خود دوری می‌کنید که برای [[مردم]]، [[دشمنی]] بدتر از پیروی هواها و درویده زبان‌هایشان وجود ندارد».<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۹.</ref>.


۷۳٬۳۴۳

ویرایش