حدیث فاطمة بضعة منی: تفاوت میان نسخهها
←متن روایت
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
==== متن [[روایت]] ==== | ==== متن [[روایت]] ==== | ||
بخاری در صحیح خود به نقل از زُهری<ref>ابوبکر محمد بن مسلم بن شهاب زهری تابعی مشهور و از راویان مشهور [[احادیث]] و [[تربیت]] یافته [[خاندان]] [[زبیر]] است. او در سال ۵۰ یا ۵۲ هـ. ق. در [[مدینه]] متولد شد و در سال ۱۲۴ ه.ق در ناحیه شغب (مرز [[شام]] و [[حجاز]]) از [[دنیا]] رفت. [[احادیث]] او را بالغ بر ۲۲۰۰ حدیث شمردهاند. (عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۹۶). وی در کتب سته جمعاً حدود ۳۵۰۰ بار در [[اسناد روایات]] واقع شده است. تنها [[بخاری]] ۶۰۷ حدیث که حدود ۱۸۰ موردش از طریق [[عروه]] از [[عایشه]] است در صحیح خود از زهری نقل کرده است. بخشی از [[عمر]] وی مصادف است با دوران زندگانی [[امام علی بن الحسین]]{{ع}}، از این رو وی برخی [[روایات]] خود از جمله روایت مورد بحث را به آن حضرت نسبت داده است. (حیدری نسب، علیرضا، ابن شهاب زهری و عداوت اهل بیت{{ع}}، پژوهشهای قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۰، صص ۷۹-۹۹).</ref> مینویسد: «هنگامى كه على بن الحسين{{ع}} بعد از كشته شدن حسين بن على{{ع}} از نزد يزيد بن معاويه به مدينه آمد، مِسْوَر بن مخرمه به ديدار او رفت و گفت: آيا درخواستى از من دارى كه آن را انجام دهم؟ على بن الحسين فرمود: «نه» ... آنگاه مِسْوَر بن مخرمه به [[علی بن الحسین]]{{ع}} رو کرد و گفت: آن [[روز]] که على بن ابى طالب{{ع}}، دختر ابوجهل را در زمان فاطمه{{س}} خواستگارى كرد. من به سنّ [[بلوغ]] رسيده بودم، پيامبر [[خدا]]{{صل}} را به یاد میآورم که بالاى [[منبر]] براى [[مردم]] [[خطبه]] میخواند و از دامادش [[ابو العاص]] بن ربيع كه از طايفه بنى عبد شمس بود ياد میكرد و او را به خاطر خوش رفتاريش میستود و میفرمود: «او به هنگام گفت و گو با من راست مىگفت و به وعدهاى كه مىداد [[وفا]] مى كرد<ref>کنایه از آنکه علی{{ع}} پیامبر{{صل}} را تصدیق نمیکرده، و به وعدههای خود وفادار نبوده است.</ref>..... به خدا [[سوگند]]! [[دختر رسول خدا]] و دختر | بخاری در صحیح خود به نقل از زُهری<ref>ابوبکر محمد بن مسلم بن شهاب زهری تابعی مشهور و از راویان مشهور [[احادیث]] و [[تربیت]] یافته [[خاندان]] [[زبیر]] است. او در سال ۵۰ یا ۵۲ هـ. ق. در [[مدینه]] متولد شد و در سال ۱۲۴ ه.ق در ناحیه شغب (مرز [[شام]] و [[حجاز]]) از [[دنیا]] رفت. [[احادیث]] او را بالغ بر ۲۲۰۰ حدیث شمردهاند. (عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۳۹۶). وی در کتب سته جمعاً حدود ۳۵۰۰ بار در [[اسناد روایات]] واقع شده است. تنها [[بخاری]] ۶۰۷ حدیث که حدود ۱۸۰ موردش از طریق [[عروه]] از [[عایشه]] است در صحیح خود از زهری نقل کرده است. بخشی از [[عمر]] وی مصادف است با دوران زندگانی [[امام علی بن الحسین]]{{ع}}، از این رو وی برخی [[روایات]] خود از جمله روایت مورد بحث را به آن حضرت نسبت داده است. (حیدری نسب، علیرضا، ابن شهاب زهری و عداوت اهل بیت{{ع}}، پژوهشهای قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۰، صص ۷۹-۹۹).</ref> مینویسد: «هنگامى كه على بن الحسين{{ع}} بعد از كشته شدن حسين بن على{{ع}} از نزد يزيد بن معاويه به مدينه آمد، مِسْوَر بن مخرمه به ديدار او رفت و گفت: آيا درخواستى از من دارى كه آن را انجام دهم؟ على بن الحسين فرمود: «نه» ... آنگاه مِسْوَر بن مخرمه به [[علی بن الحسین]]{{ع}} رو کرد و گفت: آن [[روز]] که على بن ابى طالب{{ع}}، دختر ابوجهل را در زمان فاطمه{{س}} خواستگارى كرد. من به سنّ [[بلوغ]] رسيده بودم، پيامبر [[خدا]]{{صل}} را به یاد میآورم که بالاى [[منبر]] براى [[مردم]] [[خطبه]] میخواند و از دامادش [[ابو العاص]] بن ربيع كه از طايفه بنى عبد شمس بود ياد میكرد و او را به خاطر خوش رفتاريش میستود و میفرمود: «او به هنگام گفت و گو با من راست مىگفت و به وعدهاى كه مىداد [[وفا]] مى كرد<ref>کنایه از آنکه علی{{ع}} پیامبر{{صل}} را تصدیق نمیکرده، و به وعدههای خود وفادار نبوده است.</ref>..... به خدا [[سوگند]]! [[دختر رسول خدا]] و دختر دشمن خدا هيچ گاه با هم جمع نمىشوند»<ref>صحيح بُخارى، كتاب المناقب؛ ج۳، حدیث ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵، شماره ۳۵۲۳.</ref>. بخاری مشابه این نقل را در جای دیگری از صحیح خود نیز نقل کرده است<ref>ر.ک: صحيح بُخارى، كتاب المناقب؛ ج۳، حدیث شماره ۳۵۲۳.</ref>. وی همچنین در دو كتاب دیگرش «نكاح و [[طلاق]]»، به نقل از مِسْوَر بن مخرمه این داستان را طور دیگر نقل میکند و مینویسد: مِسْوَر گفته است: از پيامبر [[خدا]]{{صل}} شنيدم كه بر فراز [[منبر]] مىفرمود: «[[خانواده]] هُشام بن مغيره ([[ابوجهل]]) از من [[اجازه]] خواستند كه دخترشان را به [[ازدواج]] على بن ابى طالب{{ع}} درآورند! من اجازه نمىدهم، اجازه نمىدهم، هرگز اجازه نمىدهم!! مگر اينكه پسر [[ابو طالب]] بخواهد دختر مرا طلاق دهد و با دختر آنها ازدواج كند، چرا كه [[فاطمه]] پاره تن من است، كسى كه او را پريشان سازد، مرا پريشان كرده و كسى كه او را بيازارد مرا آزرده است»<ref>ر.ک: صحيح بُخارى، ج ۵، كتاب نكاح؛ حدیث ۲۰۰۴، شماره ۴۹۳۲ و کتاب طلاق؛ ج۳، حدیث ۲۰۲۲، شماره ۴۹۷۴؛ صحيح مُسلم، ج۵، حدیث؛ ۵۳- ۵۵؛ سنن تِرمذى، ج۵، حدیث؛ ۴۶۴ و ۴۶۵ شمارههاى ۳۸۹۳ و ۳۸۹۵؛ سنن ابن ماجه، ج۳، حدیث ۴۱۲ و ۴۱۳ شماره هاى ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹؛ سنن ابى داوود، ج۲، حدیث۹۱ و ۹۲ شماره هاى ۲۰۶۹ و ۲۰۷۱؛ المستدرک على الصحيحين، ج۳، حدیث ۱۷۳، شماره هاى ۷۴۴۹- ۴۷۵۱ و مسند احمد، ج ۴، حدیث ۵۷۱، شماره ۱۵۶۹۱.</ref>. | ||
==== بررسی [[روایت]] ==== | ==== بررسی [[روایت]] ==== |