پرش به محتوا

عصمت امام در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۹۶: خط ۶۹۶:
اگر دنیا نزد [[خداوند]] به اندازه بال مگسی ارزش داشت، خداوند [[اجازه]] نمی‌داد کافر جرعه‌ای آب بنوشد. در [[حقیقت]]، اینها اموری است فراتر از دایره [[عصمت]] که فقط در زندگی نورانی اهل بیت{{عم}} نمود دارد<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۲۰۱.</ref>.
اگر دنیا نزد [[خداوند]] به اندازه بال مگسی ارزش داشت، خداوند [[اجازه]] نمی‌داد کافر جرعه‌ای آب بنوشد. در [[حقیقت]]، اینها اموری است فراتر از دایره [[عصمت]] که فقط در زندگی نورانی اهل بیت{{عم}} نمود دارد<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۲۰۱.</ref>.


===مجموعه [[روایات]] دسته دوازدهم: [[مطلاق بودن امام حسن]]{{ع}} و تعدد [[همسر]]===
=== مجموعه [[روایات]] دسته دوازدهم: مطلاق بودن امام حسن{{ع}} و تعدد [[همسر]] ===
از دیدگاه [[فیصل نور]]، در [[روایات]] متعددی که در مجامع [[روایی]] [[شیعه]] وجود دارد، از [[امام حسن]]{{ع}} با عنوان «مطلاق» یاد شده است؛ یعنی فردی که بسیار [[زن]] می‌گرفته و [[طلاق]] می‌داده است. روشن است که این امر، با [[اندیشه]] عصمتی که شیعه در مورد آن حضرت [[معتقد]] است، ناسازگار است<ref>ر.ک: فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵ – ۳۵۶.</ref>.
از دیدگاه فیصل نور، در [[روایات]] متعددی که در مجامع [[روایی]] [[شیعه]] وجود دارد، از [[امام حسن]]{{ع}} با عنوان «مطلاق» یاد شده است؛ یعنی فردی که بسیار [[زن]] می‌گرفته و [[طلاق]] می‌داده است. روشن است که این امر، با [[اندیشه]] عصمتی که شیعه در مورد آن حضرت [[معتقد]] است، ناسازگار است<ref>ر.ک: فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵ – ۳۵۶.</ref>.


'''بررسی'''
'''بررسی'''
خط ۷۰۵: خط ۷۰۵:
'''سند''': صحیح است.
'''سند''': صحیح است.


'''روایت دوم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵.</ref>: {{متن حدیث|حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً قَالَ وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۶.</ref>؛ «[[حضرت امیر]]{{ع}} در حالی که بر فراز [[منبر]] مشغول [[سخنرانی]] بود، فرمود: به حسن زن ندهید؛ زیرا او زیاد زن طلاق می‌دهد.»...
'''روایت دوم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵.</ref>: {{متن حدیث|حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً قَالَ وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۶.</ref>؛ «[[حضرت امیر]]{{ع}} در حالی که بر فراز [[منبر]] مشغول سخنرانی بود، فرمود: به حسن زن ندهید؛ زیرا او زیاد زن طلاق می‌دهد.»...


'''سند''': [[سند روایت]]، به دلیل [[واقفی مذهب]] بودن [[حمید بن زیاد بن حماد]]<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۳۲؛ ابن داود، رجال ابن داود، ص۳۸۶ و ۴۵۰.</ref> و [[حسن بن محمد بن سماعه]]<ref>کشی، رجال الکشی، ص۴۶۹؛ طوسی، الفهرست، ص۱۳۳.</ref>، [[موثق]] است.
'''سند''': سند روایت، به دلیل [[واقفی مذهب]] بودن [[حمید بن زیاد بن حماد]]<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۳۲؛ ابن داود، رجال ابن داود، ص۳۸۶ و ۴۵۰.</ref> و [[حسن بن محمد بن سماعه]]<ref>کشی، رجال الکشی، ص۴۶۹؛ طوسی، الفهرست، ص۱۳۳.</ref>، موثق است.


'''روایت سوم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵.</ref>: {{متن حدیث|عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا... عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ{{ع}} طَلَّقَ خَمْسِينَ امْرَأَةً فَقَامَ عَلِيٌّ{{ع}} بِالْكُوفَةِ فَقَالَ يَا مَعَاشِرَ أَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُنْكِحُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۶.</ref>؛ «[[امام حسن]]{{ع}} پنجاه [[زن]] را [[طلاق]] داد و [[حضرت امیر]]{{ع}} در [[کوفه]] فرمود: ای [[مردم کوفه]]! به حسن زن ندهید! زیرا او زیاد [[زنان]] را طلاق می‌دهد».
'''روایت سوم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵.</ref>: {{متن حدیث|عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا... عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ{{ع}} طَلَّقَ خَمْسِينَ امْرَأَةً فَقَامَ عَلِيٌّ{{ع}} بِالْكُوفَةِ فَقَالَ يَا مَعَاشِرَ أَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُنْكِحُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۶.</ref>؛ «[[امام حسن]]{{ع}} پنجاه [[زن]] را [[طلاق]] داد و [[حضرت امیر]]{{ع}} در [[کوفه]] فرمود: ای [[مردم کوفه]]! به حسن زن ندهید! زیرا او زیاد [[زنان]] را طلاق می‌دهد».


'''سند''': یحیی بن ابی العلاء رازی، [[توثیق]] نشده است. [[آیت‌الله خویی]] درباره او می‌گوید: {{عربی|يحيى بن أبي العلاء الرازي لم يرد فيه توثيق... فيحيى بن أبي العلاء مجهول}}<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۵.</ref>؛
'''سند''': یحیی بن ابی العلاء رازی، توثیق نشده است. [[آیت‌الله خویی]] درباره او می‌گوید: {{عربی|يحيى بن أبي العلاء الرازي لم يرد فيه توثيق... فيحيى بن أبي العلاء مجهول}}<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۵.</ref>؛ بنابراین، [[روایت]] به دلیل مجهول بودن یحیی بن ابی العلاء [[ضعیف]] است.
بنابراین، [[روایت]] به دلیل مجهول بودن یحیی بن ابی العلاء [[ضعیف]] است.


'''روایت چهارم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵ - ۳۵۶.</ref>: {{متن حدیث|فِي الْإِحْيَاءِ أَنَّهُ خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}}إِلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَارِثِ بِنْتَهُ فَأَطْرَقَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَنْ يَمْشِي عَلَيْهَا أَعَزَّ عَلَيَّ مِنْكَ وَ لَكِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّ ابْنَتِي بَضْعَةٌ مِنِّي وَ أَنْتَ مِطْلَاقٌ فَأَخَافُ أَنْ تُطَلِّقَهَا وَ إِنْ فَعَلْتَ خَشِيتُ أَنْ يَتَغَيَّرَ قَلْبِي عَلَيْكَ لِأَنَّكَ بَضْعَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صفَإِنْ شَرَطْتَ أَنْ لَا تُطَلِّقَهَا...}}.
'''روایت چهارم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵ - ۳۵۶.</ref>: {{متن حدیث|فِي الْإِحْيَاءِ أَنَّهُ خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}}إِلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَارِثِ بِنْتَهُ فَأَطْرَقَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَنْ يَمْشِي عَلَيْهَا أَعَزَّ عَلَيَّ مِنْكَ وَ لَكِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّ ابْنَتِي بَضْعَةٌ مِنِّي وَ أَنْتَ مِطْلَاقٌ فَأَخَافُ أَنْ تُطَلِّقَهَا وَ إِنْ فَعَلْتَ خَشِيتُ أَنْ يَتَغَيَّرَ قَلْبِي عَلَيْكَ لِأَنَّكَ بَضْعَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صفَإِنْ شَرَطْتَ أَنْ لَا تُطَلِّقَهَا...}}. امام حسن{{ع}} دختر عبدالرحمن بن حارث را خواستگاری کرد. عبدالرحمن بعد از اندکی [[سکوت]] گفت: به [[خدا]] قسم در [[زمین]] عزیزتر از تو نزد من نیست؛ در عین حال تو می‌دانی که دخترم پاره تن من است و تو زنان را زیاد طلاق می‌دهی. می‌ترسم تو او را طلاق دهی...». {{متن حدیث|رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِيرِينَ أَنَّهُ خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} إِلَى مَنْظُورِ بْنِ رَيَّانَ ابْنَتَهُ خَوْلَةَ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُنْكِحُكَ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّكَ غَلِقٌ طَلِقٌ مَلِقٌ غَيْرَ أَنَّكَ أَكْرَمُ الْعَرَبِ بَيْتاً...}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۴، ص۳۸.</ref>؛ امام حسن{{ع}}، [[خوله دختر منظور]] بن ریان را خواستگاری کرد. او گفت: با اینکه می‌دانم تو شخصی بداخلاق و طلاق دهنده و عهدشکن هستی؛ اما دخترم را به تو می‌دهم؛ زیرا تو از گرامی‌ترین [[خاندان]] [[عرب]] هستی».
امام حسن{{ع}} دختر [[عبدالرحمن بن حارث]] را [[خواستگاری]] کرد. عبدالرحمن بعد از اندکی [[سکوت]] گفت: به [[خدا]] قسم در [[زمین]] عزیزتر از تو نزد من نیست؛ در عین [[حال]] تو می‌دانی که دخترم پاره تن من است و تو زنان را زیاد طلاق می‌دهی. می‌ترسم تو او را طلاق دهی.»...
{{متن حدیث|رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِيرِينَ أَنَّهُ خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} إِلَى مَنْظُورِ بْنِ رَيَّانَ ابْنَتَهُ خَوْلَةَ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُنْكِحُكَ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّكَ غَلِقٌ طَلِقٌ مَلِقٌ غَيْرَ أَنَّكَ أَكْرَمُ الْعَرَبِ بَيْتاً...}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۴، ص۳۸.</ref>؛
امام حسن{{ع}}، [[خوله دختر منظور]] بن ریان را خواستگاری کرد. او گفت: با اینکه می‌دانم تو شخصی بداخلاق و طلاق دهنده و عهدشکن هستی؛ اما دخترم را به تو می‌دهم؛ زیرا تو از گرامی‌ترین [[خاندان]] [[عرب]] هستی».


'''سند''': روایت، ضعیف می‌باشد؛ زیرا سلسله سند ذکر نشده است.
'''سند''': روایت، ضعیف می‌باشد؛ زیرا سلسله سند ذکر نشده است.


'''روایت پنجم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۶.</ref>: {{متن حدیث|أَبُو طَالِبٍ الْمَكِّيُّ فِي قُوتِ الْقُلُوبِ إِنَّ الْحَسَنَ{{ع}} تَزَوَّجَ مِائَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ امْرَأَةً وَ قَدْ قِيلَ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ كَانَ عَلِيٌّ يَضْجَرُ مِنْ ذَلِكَ فَكَانَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ إِنَّ الْحَسَنَ مِطْلَاقٌ فَلَا تُنْكِحُوهُ}}، «[[امام حسن]]{{ع}} با ۲۵۰ [[زن]] [[ازدواج]] کرد و برخی گفته‌اند: سیصد زن. [[حضرت امیر]]{{ع}} از این امر آزرده‌خاطر بود و در [[سخنرانی]] خود می‌فرمود: حسن بسیار [[زنان]] را [[طلاق]] می‌دهد. پس به او زن ندهید».
'''روایت پنجم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۶.</ref>: {{متن حدیث|أَبُو طَالِبٍ الْمَكِّيُّ فِي قُوتِ الْقُلُوبِ إِنَّ الْحَسَنَ{{ع}} تَزَوَّجَ مِائَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ امْرَأَةً وَ قَدْ قِيلَ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ كَانَ عَلِيٌّ يَضْجَرُ مِنْ ذَلِكَ فَكَانَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ إِنَّ الْحَسَنَ مِطْلَاقٌ فَلَا تُنْكِحُوهُ}}، «[[امام حسن]]{{ع}} با ۲۵۰ [[زن]] [[ازدواج]] کرد و برخی گفته‌اند: سیصد زن. [[حضرت امیر]]{{ع}} از این امر آزرده‌خاطر بود و در سخنرانی خود می‌فرمود: حسن بسیار [[زنان]] را [[طلاق]] می‌دهد. پس به او زن ندهید». {{متن حدیث|أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَدِّثُ فِي رامش أفزاي إِنَّ هَذِهِ النِّسَاءَ كُلَّهُنَّ خَرَجْنَ خَلْفَ جَنَازَتِهِ حَافِيَاتٍ‌}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب{{عم}}، ج۴، ص۳۰.</ref>؛ «تمام این زنان با پای برهنه، پشت جنازه آن حضرت خارج شدند».
{{متن حدیث|أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَدِّثُ فِي رامش أفزاي إِنَّ هَذِهِ النِّسَاءَ كُلَّهُنَّ خَرَجْنَ خَلْفَ جَنَازَتِهِ حَافِيَاتٍ‌}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب{{عم}}، ج۴، ص۳۰.</ref>؛ «تمام این زنان با پای برهنه، پشت جنازه آن حضرت خارج شدند».


'''سند''': اولاً؛ [[ابوطالب مکی]]، از [[اهل سنت]] است و کتاب و [[کلام]] او برای ما [[حجت]] نیست. ثانیاً؛ سخن او صرفاً گزارشی [[تاریخی]] است نه [[روایت]]. ثالثاً؛ او نزد [[علمای رجال]]، [[موثق]] نیست. او [[صوفی]] و [[فاسد]] العقیده بوده است؛ از این رو، [[محدث قمی]] درباره او می‌نویسد: ابوطالب مکی می‌گفته است: {{عربی|ليس على المخلوق اضر من الخالق}}؛ ضرر احدی به قدر ضرر [[خدا]] به مخلوق نمی‌رسد- نعوذ بالله}}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۱۶۹.</ref>. مسلماً کسی که چنین عقیده‌ای دارد، نمی‌توان روایتش را قبول کرد و چنین [[تهمت]] بزرگی را از او پذیرفت.
'''سند''': اولاً؛ [[ابوطالب مکی]]، از [[اهل سنت]] است و کتاب و [[کلام]] او برای ما [[حجت]] نیست. ثانیاً؛ سخن او صرفاً گزارشی [[تاریخی]] است نه [[روایت]]. ثالثاً؛ او نزد علمای رجال، موثق نیست. او [[صوفی]] و [[فاسد]] العقیده بوده است؛ از این رو، [[محدث قمی]] درباره او می‌نویسد: ابوطالب مکی می‌گفته است: {{عربی|ليس على المخلوق اضر من الخالق}}؛ ضرر احدی به قدر ضرر [[خدا]] به مخلوق نمی‌رسد- نعوذ بالله}}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۱۶۹.</ref>. مسلماً کسی که چنین عقیده‌ای دارد، نمی‌توان روایتش را قبول کرد و چنین [[تهمت]] بزرگی را از او پذیرفت.


'''پاسخ کلی'''
'''پاسخ کلی:''' در منابع روایی شیعه و اهل سنت، با روایاتی روبه‌رو می‌شویم که امام حسن{{ع}} را دارای [[همسران]] زیاد می‌دانند و او را فردی مطلاق معرفی می‌کنند؛ یعنی بسیار زنان را طلاق می‌داده است. درباره این [[روایات]]، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد:
در [[منابع روایی شیعه]] و اهل سنت، با روایاتی روبه‌رو می‌شویم که امام حسن{{ع}} را دارای [[همسران]] زیاد می‌دانند و او را فردی مطلاق معرفی می‌کنند؛ یعنی بسیار زنان را طلاق می‌داده است. درباره این [[روایات]]، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد:
# برخی افراد [[جاهل]]، روایات را حمل کردند بر اینکه [[امام]]{{ع}} بر اثر هوسرانی و پاسخ‌گویی به نیازهای شهوانی خود به ازدواج‌های زیادی دست زده است؛ در حالی که چنین افتراهایی از [[مقام امام]] حسن{{ع}} دور است و پناه می‌بریم به خدا که مانند این سخنان را در [[حق]] کسی بگوییم که [[خداوند]] [[آیه تطهیر]] را در حق او نازل، و هرگونه [[پلیدی]] را از او دور کرد.
#برخی افراد [[جاهل]]، روایات را حمل کردند بر اینکه [[امام]]{{ع}} بر اثر [[هوسرانی]] و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[شهوانی]] خود به ازدواج‌های زیادی دست زده است؛ در حالی که چنین افتراهایی از [[مقام امام]] حسن{{ع}} دور است و [[پناه]] می‌بریم به خدا که مانند این سخنان را در [[حق]] کسی بگوییم که [[خداوند]] [[آیه تطهیر]] را در حق او نازل، و هرگونه [[پلیدی]] را از او دور کرد.
# بعضی [[علما]] این روایات را با وجوه متعددی، صحیح دانسته‌اند. از جمله اینکه در [[شریعت اسلام]]، مانعی از کثرت [[ازدواج]] وجود ندارد و [[اسلام]] چنین کاری را جایز دانسته است. گاهی هم پدرها، دخترانشان را به [[امام]]{{ع}} پیشنهاد می‌کردند تا به افتخار [[خویشاوندی]] [[پیامبر]]{{صل}} نائل شوند.
#بعضی [[علما]] این روایات را با وجوه متعددی، صحیح دانسته‌اند. از جمله اینکه در [[شریعت اسلام]]، مانعی از کثرت [[ازدواج]] وجود ندارد و [[اسلام]] چنین کاری را جایز دانسته است. گاهی هم پدرها، دخترانشان را به [[امام]]{{ع}} پیشنهاد می‌کردند تا به [[افتخار]] [[خویشاوندی]] [[پیامبر]]{{صل}} نائل شوند.
# گروهی دیگر از دانشمندان معتقدند، این [[احادیث]] از طرف [[دشمنان]] حضرت جعل شده است تا به این وسیله، [[سیره]] زیبای آن حضرت را که بیانگر سیره جدش پیامبر{{صل}} و پدرش علی{{ع}} بود، لکه‌دار کنند<ref>قرشی، حیاة الإمام الحسن بن علی{{ع}}، ج۲، ص۴۴۳ - ۴۴۴ (با تلخیص و تصرف).</ref>.
#گروهی دیگر از [[دانشمندان]] معتقدند، این [[احادیث]] از طرف [[دشمنان]] حضرت [[جعل]] شده است تا به این وسیله، [[سیره]] زیبای آن حضرت را که بیانگر سیره جدش پیامبر{{صل}} و پدرش علی{{ع}} بود، لکه‌دار کنند<ref>قرشی، حیاة الإمام الحسن بن علی{{ع}}، ج۲، ص۴۴۳ - ۴۴۴ (با تلخیص و تصرف).</ref>.
 
با تحقیق و بررسی درباره زندگانی [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، به این نتیجه می‌رسیم که مسئله کثرت [[زنان]]، سخنی [[دروغ]]، ساختگی و دور از ساحت آن امام [[بزرگوار]] است. روایاتی هم که در این باره وارد شده، فارغ از بحث‌های سندی<ref>در پایان، به بررسی روایت اول (صحیح) و روایت دوم (موثق) می‌پردازیم.</ref>، از حیث محتوایی نیز صحیح نیستند. [[دلایل]] زیر به خوبی نادرستی چنین اخباری را آشکار می‌سازد:
با تحقیق و بررسی درباره زندگانی [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، به این نتیجه می‌رسیم که مسئله کثرت [[زنان]]، سخنی [[دروغ]]، ساختگی و دور از ساحت آن امام بزرگوار است. روایاتی هم که در این باره وارد شده، فارغ از بحث‌های سندی<ref>در پایان، به بررسی روایت اول (صحیح) و روایت دوم (موثق) می‌پردازیم.</ref>، از حیث محتوایی نیز صحیح نیستند. [[دلایل]] زیر به خوبی نادرستی چنین اخباری را آشکار می‌سازد:
#اگر کثرت زنان [[امام حسن]]{{ع}} درست باشد، باید آن [[حضرت صاحب]] [[فرزندان]] بسیاری باشد؛ در حالی که چنین نیست. مثلاً [[شیخ مفید]]، [[فرزندان امام حسن]]{{ع}} را اعم از پسر و دختر پانزده نفر<ref>مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۰.</ref> و [[شیخ طبرسی]] تعداد آنها را شانزده نفر<ref>طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۲۱۳.</ref> دانسته است. روشن است که چنین تعدادی هرگز با آن همه زنانی که برای حضرت ذکر کرده‌اند، تناسب ندارد.
# اگر کثرت زنان [[امام حسن]]{{ع}} درست باشد، باید آن [[حضرت صاحب]] [[فرزندان]] بسیاری باشد؛ در حالی که چنین نیست. مثلاً [[شیخ مفید]]، فرزندان امام حسن{{ع}} را اعم از پسر و دختر پانزده نفر<ref>مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۰.</ref> و [[شیخ طبرسی]] تعداد آنها را شانزده نفر<ref>طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۲۱۳.</ref> دانسته است. روشن است که چنین تعدادی هرگز با آن همه زنانی که برای حضرت ذکر کرده‌اند، تناسب ندارد.
#از دلایل روشنی که جعلی بودن این [[روایات]] را ثابت می‌کند، مناظراتی است که بین آن حضرت و دشمنانش در [[دمشق]] و غیر آن صورت می‌گرفت؛ زیرا آنها سعی داشتند در [[زندگی]] خصوصی امام{{ع}} وارد شوند و نقطه ضعفی از او پیدا کنند و حضرت را در آن مجالس [[مجادله]] بکوبند؛ ولی هرگز نتوانستند [[عیب]] و نقصی برای او بیابند؛ بنابراین، اگر آن بزرگوار زنان فراوانی می‌گرفت و [[طلاق]] می‌داد، دشمنانش در این باره جنجالی به راه می‌انداختند و در مجالسی که تشکیل می‌دادند، با این [[حمله]] رویاروی حضرت می‌ایستادند؛ در صورتی که می‌بینیم هرگز چنین اعتراضی به میان نیامده و این، بهترین دلیل برای [[نفی]] این [[اتهام]] است<ref>ر.ک: قرشی، حیاة الإمام الحسن بن علی، ج۲، ص۴۴۹.</ref>.
# از دلایل روشنی که جعلی بودن این [[روایات]] را ثابت می‌کند، مناظراتی است که بین آن حضرت و دشمنانش در [[دمشق]] و غیر آن صورت می‌گرفت؛ زیرا آنها سعی داشتند در [[زندگی]] خصوصی امام{{ع}} وارد شوند و نقطه ضعفی از او پیدا کنند و حضرت را در آن مجالس [[مجادله]] بکوبند؛ ولی هرگز نتوانستند [[عیب]] و نقصی برای او بیابند؛ بنابراین، اگر آن بزرگوار زنان فراوانی می‌گرفت و [[طلاق]] می‌داد، دشمنانش در این باره جنجالی به راه می‌انداختند و در مجالسی که تشکیل می‌دادند، با این حمله رویاروی حضرت می‌ایستادند؛ در صورتی که می‌بینیم هرگز چنین اعتراضی به میان نیامده و این، بهترین دلیل برای [[نفی]] این [[اتهام]] است<ref>ر.ک: قرشی، حیاة الإمام الحسن بن علی، ج۲، ص۴۴۹.</ref>.
# [[طلاق]] مبغوض‌ترین [[حلال]] [[خداوند]] است<ref>برای نمونه ر.ک: کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲۸ و ج۶، ص۵۴.</ref> و تکرار آن بر مبغوضیت آن می‌افزاید<ref>کراهت طلاق در جایی است که [[اخلاق]] زوجین با یکدیگر سازگار است و مرد بدون هیچ دلیلی به [[زندگی]] [[زناشویی]] خود پایان می‌دهد یا به دلیل [[هوسرانی]] از [[همسر]] خود جدا می‌شود تا [[زن]] دیگری [[اختیار]] کند. البته گاهی اوقات، این امر [[مکروه]]، [[حکم]] [[استحباب]] و [[وجوب]] پیدا می‌کند و آن، زمانی است که [[اختلاف]] و [[کراهت]] زوجین از یکدیگر، به حدی می‌رسد که ادامه زندگی ممکن نیست یا حتی [[ترس]] از وقوع [[گناه]] در آنها وجود دارد.
# [[طلاق]] مبغوض‌ترین [[حلال]] [[خداوند]] است<ref>برای نمونه ر.ک: کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲۸ و ج۶، ص۵۴.</ref> و تکرار آن بر مبغوضیت آن می‌افزاید<ref>کراهت طلاق در جایی است که [[اخلاق]] زوجین با یکدیگر سازگار است و مرد بدون هیچ دلیلی به [[زندگی]] [[زناشویی]] خود پایان می‌دهد یا به دلیل [[هوسرانی]] از [[همسر]] خود جدا می‌شود تا [[زن]] دیگری [[اختیار]] کند. البته گاهی اوقات، این امر [[مکروه]]، [[حکم]] [[استحباب]] و [[وجوب]] پیدا می‌کند و آن، زمانی است که [[اختلاف]] و [[کراهت]] زوجین از یکدیگر، به حدی می‌رسد که ادامه زندگی ممکن نیست یا حتی [[ترس]] از وقوع [[گناه]] در آنها وجود دارد. حال در روایاتِ مطلاق بودن امام حسن{{ع}} باید بررسی کرد که طلاق‌های مکرر آن حضرت، از کدام سنخ بوده است. با [[تأمل]] در [[روایات]] مطلاق، روشن می‌شود که هیچ شاهدی مبنی بر استحباب یا وجوب طلاق‌های انجام شده وجود ندارد؛ بلکه همه روایات به گونه‌ای در صدد القای این مطلب‌اند که [[امام]] بدون هیچ دلیل موجهی اقدام به طلاق دادن همسرانش کرده است. برای نمونه، وقتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روی [[منبر]]، [[مردم]] را از دختر دادن به فرزندش [[نهی]] می‌کند، این [[پیام]] را به مخاطب می‌رساند که اِشکال، متوجه [[شخصیت امام مجتبی]]{{ع}} است و گویا ایشان [[توانایی]] نگه‌داری [[زنان]] را ندارد. [[شاهد]] دیگر، روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} است که ایشان می‌فرماید: «[[حسن بن علی]] زنان را بسیار طلاق می‌داد و به گونه‌ای بود که زنی از او جدا نمی‌شد، مگر اینکه او را [[دوست]] داشت» ([[ابن سعد]]، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۲)؛ بنابراین، [[روایت]] هرگونه کراهت یا [[ناسازگاری]] از جانب [[زن‌ها]] را نفی می‌کند. در نقل [[محمد بن سیرین]] (روایت چهارم) نیز زمانی که [[امام حسن]]{{ع}} دختر [منظور بن [ریان]] را [[خواستگاری]] کرد، منظور بن ریان، حضرت را فردی بداخلاق، [[طلاق]] دهنده و عهدشکن معرفی کرد. همه این قرائن، [[کراهت]] طلاق‌های [[امام حسن]]{{ع}} را تقویت می‌کند و نشان می‌دهد که هیچ مجوزی برای برداشتن مبغوضیت طلاق‌های آن حضرت وجود ندارد.</ref>. پذیرش این مطلب، مستلزم آن است که [[امام مجتبی]]{{ع}} در طول [[زندگی]] خود، بارها مرتکب امر [[مکروه]] شده باشد؛ در حالی که آن بزرگوار، جزء اهل بیتی است که [[خداوند]] هرگونه [[پلیدی]] ظاهری و [[باطنی]] را از آنها دور ساخته است؛ از این رو، محال است که چنین شخصیتی مرتکب کاری شود که خداوند به شدت از آن کراهت دارد؛ مخصوصاً که این کار، به [[طور]] مکرر از ایشان صادر شده باشد! افزون بر آن، چگونه کسی که توان [[مدیریتی]] برای [[تدبیر امور]] زندگی خود را ندارد، می‌تواند امور جامعه را [[تدبیر]] کند؟! چگونه [[امام علی]]{{ع}} از سویی فرزندش را غیر مستقیم، [[ناتوان]] در تدبیر امور زندگی معرفی می‌کند و از سوی دیگر، او را برای اداره جامعه به [[مردم]] معرفی می‌کند؟!
[[حال]] در روایاتِ [[مطلاق بودن امام حسن]]{{ع}} باید بررسی کرد که طلاق‌های مکرر آن حضرت، از کدام سنخ بوده است. با [[تأمل]] در [[روایات]] مطلاق، روشن می‌شود که هیچ شاهدی مبنی بر استحباب یا وجوب طلاق‌های انجام شده وجود ندارد؛ بلکه همه روایات به گونه‌ای در صدد القای این مطلب‌اند که [[امام]] بدون هیچ دلیل موجهی اقدام به طلاق دادن همسرانش کرده است. برای نمونه، وقتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روی [[منبر]]، [[مردم]] را از دختر دادن به فرزندش [[نهی]] می‌کند، این [[پیام]] را به مخاطب می‌رساند که اِشکال، متوجه [[شخصیت امام مجتبی]]{{ع}} است و گویا ایشان [[توانایی]] نگه‌داری [[زنان]] را ندارد. [[شاهد]] دیگر، روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} است که ایشان می‌فرماید: «[[حسن بن علی]] زنان را بسیار طلاق می‌داد و به گونه‌ای بود که زنی از او جدا نمی‌شد، مگر اینکه او را [[دوست]] داشت» ([[ابن سعد]]، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۲)؛ بنابراین، [[روایت]] هرگونه کراهت یا [[ناسازگاری]] از جانب [[زن‌ها]] را نفی می‌کند.
# طبق مبنایی که در روش‌شناسی مواجهه با [[روایات]] اتخاذ شد، نکته قابل توجه در یک [[روایت]]، [[اطمینان]] یافتن از صدور آن روایت از [[معصوم]]{{ع}} است. در آنجا گفتیم که ممکن است با وجود ثقه بودن تمام راویان یک [[حدیث]]، قرائنی در دست باشد که اطمینان ما را درباره صدور روایت از جانب معصوم{{ع}} سلب کند. درمیان روایات مطلاق نیز با وجود [[ضعیف]] السند بودن اکثر روایات، یک روایت صحیح و موثق وجود دارد؛ اما با توجه به قرائن گفته شده، نمی‌توان به صدور این دو روایت از معصوم{{ع}} اطمینان حاصل کرد. به این ترتیب، این دو روایت نیز از درجه اعتبار ساقط می‌شوند.
در نقل [[محمد بن سیرین]] (روایت چهارم) نیز زمانی که [[امام حسن]]{{ع}} دختر [منظور بن [ریان]] را [[خواستگاری]] کرد، منظور بن ریان، حضرت را فردی بداخلاق، [[طلاق]] دهنده و عهدشکن معرفی کرد.
 
همه این قرائن، [[کراهت]] طلاق‌های [[امام حسن]]{{ع}} را تقویت می‌کند و نشان می‌دهد که هیچ مجوزی برای برداشتن مبغوضیت طلاق‌های آن حضرت وجود ندارد.</ref>. پذیرش این مطلب، مستلزم آن است که [[امام مجتبی]]{{ع}} در طول [[زندگی]] خود، بارها مرتکب امر [[مکروه]] شده باشد؛ در حالی که آن [[بزرگوار]]، جزء [[اهل بیتی]] است که [[خداوند]] هرگونه [[پلیدی]] ظاهری و [[باطنی]] را از آنها دور ساخته است؛ از این رو، محال است که چنین شخصیتی مرتکب کاری شود که خداوند به شدت از آن کراهت دارد؛ مخصوصاً که این کار، به [[طور]] مکرر از ایشان صادر شده باشد! افزون بر آن، چگونه کسی که توان [[مدیریتی]] برای [[تدبیر امور]] زندگی خود را ندارد، می‌تواند [[امور جامعه]] را [[تدبیر]] کند؟! چگونه [[امام علی]]{{ع}} از سویی فرزندش را غیر مستقیم، [[ناتوان]] در تدبیر امور زندگی معرفی می‌کند و از سوی دیگر، او را برای [[اداره جامعه]] به [[مردم]] معرفی می‌کند؟!
با توجه به این نکات، روشن می‌شود که [[دشمنان]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} این [[اخبار]] را جعل کردند تا مقام ارزنده آن حضرت را در هم بکوبند و [[شخصیت]] ممتازش را تنقیص کنند؛ در حالی که [[سیره]] و [[منش]] آن بزرگوار ادامه همان روش [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۲۰۵.</ref>.
#طبق مبنایی که در روش‌شناسی مواجهه با [[روایات]] اتخاذ شد، نکته قابل توجه در یک [[روایت]]، [[اطمینان]] یافتن از صدور آن روایت از [[معصوم]]{{ع}} است. در آنجا گفتیم که ممکن است با وجود [[ثقه]] بودن تمام [[راویان]] یک [[حدیث]]، قرائنی در دست باشد که اطمینان ما را درباره صدور روایت از جانب معصوم{{ع}} سلب کند. درمیان روایات مطلاق نیز با وجود [[ضعیف]] السند بودن اکثر روایات، یک روایت صحیح و [[موثق]] وجود دارد؛ اما با توجه به قرائن گفته شده، نمی‌توان به صدور این دو روایت از معصوم{{ع}} اطمینان حاصل کرد. به این ترتیب، این دو روایت نیز از درجه اعتبار ساقط می‌شوند.
با توجه به این نکات، روشن می‌شود که [[دشمنان]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} این [[اخبار]] را [[جعل]] کردند تا [[مقام]] ارزنده آن حضرت را در هم بکوبند و [[شخصیت]] ممتازش را تنقیص کنند؛ در حالی که [[سیره]] و [[منش]] آن [[بزرگوار]] ادامه همان روش [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۲۰۵</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش