|
|
خط ۳۶: |
خط ۳۶: |
| == مخفی بودن قبر حضرت فاطمه {{س}} == | | == مخفی بودن قبر حضرت فاطمه {{س}} == |
| [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[قبر]] [[فاطمه]] {{س}} را به [[وصیت]] خود ایشان کاملاً مخفی کرد و در [[بقیع]] صورت قبرهای تازهای نیز پدید آورد<ref>دلائل الأمامه، طبری، ص۱۳۶.</ref>. [[مردم]] وقتی از [[دفن]] شبانه [[فاطمه]] {{س}} باخبر شدند و به [[بقیع]] رفتند، قبرهای تازهای را دیدند و نتوانستند تشخیص دهند کدام یک [[قبر]] [[فاطمه]] {{س}} است و با [[ناراحتی]] ناله سر داده و یکدیگر را ملامت کردند و گفتند: پیامبرتان، تنها دختری از خود در میانتان گذارده بود که [[وفات]] کرد و [[دفن]] شد و شما نه بر دفنش حاضر بودید و نه بر نمازش و نه حتی محل قبرش را میدانید. در این هنگام، [[عمر]] و [[ابوبکر]] گفتند: به زنها بگویید بیایند و این قبرها را بشکافند تا بدن او را یافته و بر او [[نماز]] بگذاریم و قبرش را [[زیارت]] کنیم. وقتی خبر این تصمیم به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} رسید، در حالی که غضبناک بود و چشمانش سرخ و رگهای گردن مبارکش نمایان شده بود و قبایی زرد بر تن داشت که آن در هنگامی که کاری را نمیپسندید (مثل [[جنگ]]) به تن میکرد، با شمشیرش [[ذوالفقار]]، خود را به [[بقیع]] رساند و فرمود: "این [[علی بن ابیطالب]] است و چنانکه میبینید به سوی شما آمده و به [[خدا]] قسم میخورد اگر حتی یک سنگ از این قبرها جا به جا شود، همانا [[شمشیر]] را بر گردن [[فرمان]] دهندگان به این عمل خواهد گذاشت". [[عمر]] با تعدادی از یارانش نزد آن حضرت آمد و گفت: "چه خواهی کرد ای اباالحسن؟! به [[خدا]] قسم، قبرها را نبش میکنیم و بر [[فاطمه]] [[نماز]] میخوانیم". تا [[عمر]] این سخن را گفت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} او را گرفت و تکانی داد و بر [[زمین]] کوفت و فرمود: "ای پسر [[زن]] سیاه! از حقم گذشتم مبادا که [[مردم]] از دینشان بازگردند اما [[قبر]] [[فاطمه]]؛ قسم به خدایی که [[جان]] [[علی]] در [[دست]] اوست اگر تو و یارانت کوچکترین چیزی از آن بردارید، [[زمین]] را از خونتان سیراب میسازم؛ اگر میخواهی انجام بده ای [[عمر]]!" در این هنگام [[ابوبکر]] خود را به [[علی]] {{ع}} رساند و گفت: "ای ابالحسن! تو را به [[حق]] [[رسول خدا]] و [[حق]] [[خداوند]] قسم میدهم او را رها کنی؛ ما کاری را که تو خوش نداری نمیکنیم".[[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز او را رها ساخت و [[مردم]] پراکنده شدند<ref>دلائل الامامه، طبری، ص۱۳۶؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref> | | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[قبر]] [[فاطمه]] {{س}} را به [[وصیت]] خود ایشان کاملاً مخفی کرد و در [[بقیع]] صورت قبرهای تازهای نیز پدید آورد<ref>دلائل الأمامه، طبری، ص۱۳۶.</ref>. [[مردم]] وقتی از [[دفن]] شبانه [[فاطمه]] {{س}} باخبر شدند و به [[بقیع]] رفتند، قبرهای تازهای را دیدند و نتوانستند تشخیص دهند کدام یک [[قبر]] [[فاطمه]] {{س}} است و با [[ناراحتی]] ناله سر داده و یکدیگر را ملامت کردند و گفتند: پیامبرتان، تنها دختری از خود در میانتان گذارده بود که [[وفات]] کرد و [[دفن]] شد و شما نه بر دفنش حاضر بودید و نه بر نمازش و نه حتی محل قبرش را میدانید. در این هنگام، [[عمر]] و [[ابوبکر]] گفتند: به زنها بگویید بیایند و این قبرها را بشکافند تا بدن او را یافته و بر او [[نماز]] بگذاریم و قبرش را [[زیارت]] کنیم. وقتی خبر این تصمیم به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} رسید، در حالی که غضبناک بود و چشمانش سرخ و رگهای گردن مبارکش نمایان شده بود و قبایی زرد بر تن داشت که آن در هنگامی که کاری را نمیپسندید (مثل [[جنگ]]) به تن میکرد، با شمشیرش [[ذوالفقار]]، خود را به [[بقیع]] رساند و فرمود: "این [[علی بن ابیطالب]] است و چنانکه میبینید به سوی شما آمده و به [[خدا]] قسم میخورد اگر حتی یک سنگ از این قبرها جا به جا شود، همانا [[شمشیر]] را بر گردن [[فرمان]] دهندگان به این عمل خواهد گذاشت". [[عمر]] با تعدادی از یارانش نزد آن حضرت آمد و گفت: "چه خواهی کرد ای اباالحسن؟! به [[خدا]] قسم، قبرها را نبش میکنیم و بر [[فاطمه]] [[نماز]] میخوانیم". تا [[عمر]] این سخن را گفت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} او را گرفت و تکانی داد و بر [[زمین]] کوفت و فرمود: "ای پسر [[زن]] سیاه! از حقم گذشتم مبادا که [[مردم]] از دینشان بازگردند اما [[قبر]] [[فاطمه]]؛ قسم به خدایی که [[جان]] [[علی]] در [[دست]] اوست اگر تو و یارانت کوچکترین چیزی از آن بردارید، [[زمین]] را از خونتان سیراب میسازم؛ اگر میخواهی انجام بده ای [[عمر]]!" در این هنگام [[ابوبکر]] خود را به [[علی]] {{ع}} رساند و گفت: "ای ابالحسن! تو را به [[حق]] [[رسول خدا]] و [[حق]] [[خداوند]] قسم میدهم او را رها کنی؛ ما کاری را که تو خوش نداری نمیکنیم".[[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز او را رها ساخت و [[مردم]] پراکنده شدند<ref>دلائل الامامه، طبری، ص۱۳۶؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref> |
|
| |
| ==[[قبر]] [[حضرت زهرا]]{{س}}==
| |
| در [[زمان]] [[وفات]] و مکان [[دفن حضرت فاطمه]]{{س}} [[اختلاف]] است، بیشتر منابع، وفات ایشان را سه یا شش ماه پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} ذکر کردهاند<ref>صحیح، بخاری، ج۲، ص۸۶؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۵۸۶؛ الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع والزندقه، بن حجر هیثمی، ص۹.</ref>. بعضی نیز ۷۵ [[روز]] یا ۹۵ روز گفتهاند<ref>الامامه والسیاسه، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۶.</ref>. [[صدیقه کبری]]{{س}} در آخرین لحظات [[حیات]]، به [[همسر]] خود [[وصیت]] کرد که او را خود شستشو داده و کسی جز او و «[[اسماء بنت عمیس]]» ایشان را [[کفن و دفن]] نکند و او را در شب به خاک سپارند. پس از وفات آن مکرمه، علی{{ع}} همراه اسماء بنت عمیس وصیت پاره تن [[رسول خدا]]{{صل}} را عملی ساختند و همانگونه که خواسته بود آن را به انجام رسانیدند. [[فاطمه]]{{س}} را در شب و مخفیانه به خاک سپردند و تا ابد قبر او را بر ارادتمندان و [[مشتاقان]] او پنهان ساختند. براساس [[منابع تاریخی]] و [[روایات]] مأثوره، [[محل دفن]] آن [[معصومه]] احتمالاً در یکی از سه نقطه زیر است.
| |
|
| |
| ۱. براساس [[روایت]] [[ابن شبه]] در [[تاریخ]] المدینه، قبر فاطمه{{س}} در [[قبرستان بقیع]] و در گوشه [[خانه]] «[[عقیل بن ابی طالب]]» است<ref>تاریخ المدینه المنوره، ابن شبه ج۱، ص۱۰۵ و ۱۰۶.</ref>. این خانه در وسط قبرستان بقیع و همان جایی که امروز قبر [[عقیل]] است قرار داشته است. بسیاری از [[بنی هاشم]] در اطراف یا داخل این خانه مدفون شدهاند. خانه او در نزدیکی قناتی بوده و قبر فاطمه{{س}} بر اساس روایات ابن شبه در مدخل خروجی کوچهای بین «خانه عقیل» و «خانه نبیه» قرار داشته که بین قبر و قنات مورد نظر ۲۳ ذراع (یازده متر) فاصله بوده است.
| |
| ابن شبه همچنین از [[عبیدالله بن علی]] روایت کرده است که [[حسن بن علی]]{{ع}} وصیت کرد که مرا کنار قبر مادرم در [[بقیع]] [[دفن]] کنید، پس او را در مقبرهای کنار قبر مادرش یعنی در مقابل پنجره [[خانه]] «نبیه بن وهب»؛ به خاک سپردند. در این [[مقبره]] دو [[قبر]] با سنگ نبشتهای وجود داشت: قبر «[[حسن بن علی]]{{ع}}» و قبر «[[عایشه]]» [[همسر رسول خدا]]{{صل}}<ref>مروج الذهب سمهودی، ج۳، ص۱۰.</ref>. [[سمهودی]] نقل کرده است که «[[امام صادق]]{{ع}}» در [[سال ۱۴۸ ق]]. [[وفات]] یافت و در [[بقیع]] کنار پدر و جدهاش مدفون شد؛ بر [[قبور]] آنان سنگ نبشته مرمری با این عبارت دیده میشد:
| |
| {{عربی|هذا قبر فاطمة بنت رسول الله سيدة نساء العالمين و قبر الحسن بن علي و علي بن الحسين و قبر محمد بن علي و جعفر بن محمد{{صل}}}}.
| |
| [[علی بن موسی]] نیز [[روایت]] کرده است که [[فاطمه]]{{س}} در کنار [[ائمه شیعه]] مدفون شده است.
| |
|
| |
| ۲. عدهای از [[مورخان]] گفتهاند که قبر فاطمه{{س}} در خانه ایشان قرار دارد. [[ابن شبه]] و سمهودی نیز روایاتی در این مورد ارائه کردهاند. از جمله سمهودی در جایی که از [[وصیت حضرت فاطمه]]{{س}} به علی{{ع}} سخن میگوید؛ که ایشان از علی{{ع}} در لحظات [[احتضار]] خواستند تا فرش خانه را برداشته و محلی را برای [[دفن]] ایشان آماده سازد<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۲، ص۹۰۳.</ref>.
| |
| [[شیخ صدوق]] از امام صادق{{ع}} روایت کرده است که فاطمه{{س}} در داخل خانه خود که در [[توسعه]] «[[عمر بن عبد العزیز]]» داخل [[مسجد]] شد دفن گردیدهاند<ref>من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج۱، ص۱۴۸ و ج۲، ص۳۴۱.</ref>. ابن شبه همچنین از ابوغسّان روایت میکند که فاطمه{{س}} در خانه خود دفن شده و بر مقبره او مثل همان چیزی که بر مقبره پدر ایشان قرار گرفت ساختند؛ چون او را در شب به خاک سپردند، بسیاری از [[مردم]] خبر نیافتند<ref>تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۰۸.</ref>.
| |
| طبق روایتی دیگر فاطمه{{س}} در آن خانه و در مکان محرابی که داخل [[مقصوره]] و [[ضریح]] کنونی مقبره است مدفون و این مسأله را بعضی از خدام مسجد نیز اظهار داشتهاند. سمهودی میگوید: هنگامی که پایههای گنبد مقبره نهاده میشد، در سمت شرق آن یعنی پشت [[حجره]]، مکانی مثلث شکل بود که قبری و لحدی در آن یافتند، خبر آن میان [[مردم]] سروصدایی ایجاد کرد<ref>وفاء الوفاء باخبار لدارالمصطفی، سمهودی، ج۲، ص۹۰۷.</ref>. علاوه بر آن، [[روایات]] [[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبار الرضا]] و [[ابن شهر آشوب]] در المناقب حاکی است که [[فاطمه]]{{س}} در [[منزل]] خود، داخل [[مقصوره]] و [[ضریح]] کنونی [[پیامبر]]{{صل}} مدفون گردیده است.
| |
|
| |
| ۳. عدهای چون [[ابوعبدالله]]، [[ابوالفتوح رازی]]، ابن جبیر و ابن شهر آشوب نیز [[روایت]] کردهاند که [[قبر]] فاطمه{{س}} در محل [[روضه]] النبی{{صل}} یعنی فاصله بین [[منبر]] و [[مرقد پیامبر]] قرار دارد<ref>مناقب الائمه، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۶۵.</ref> که این نظر نیز مؤید نظر دوم است زیرا به [[اعتقاد شیعه]]، چنان که گفتیم، منزل [[حضرت فاطمه]]{{س}} جزو روضه النبی{{صل}} محسوب میگردد. پس میتوان این نظر را با نظر دسته دوم که [[محل دفن]] را در [[خانه]] میدانند یکی دانست.
| |
| [[شیخ طوسی]] و شیخ صدوق، دو تن از علمان بزرگ [[شیعه]]، پس از بررسی مجموع روایات و [[اسناد]] اظهار داشتهاند که محل قبر دخت [[مظلوم]] [[رسول خدا]]{{صل}} در منزل خود یعنی پشت [[مرقد مطهر پیامبر]]{{صل}} قرار دارد. این محل با بقعهای کوچک مشخص و در قسمت جنوبی آن نیز محرابی به نام «[[محراب]] فاطمه{{س}}» وجود دارد که آن محراب در جنوب «محراب التهجد» واقع است؛ این مکان امروزه داخل ضریح و [[حجره]] است و قابل [[رؤیت]] نیست. به نظر میرسد این احتمال از سایر احتمالات صحیحتر و قویتر باشد؛ زیرا بعید است با توجه به فاصله نسبتاً زیاد بین [[خانه فاطمه]]{{س}} و [[بقیع]] و این که ایشان [[وصیت]] کرده بودند تا هیچ کس از محل دفن و [[مراسم تشییع]] او با خبر نشود، علی{{ع}} ایشان را از این مسافت عبور داده و در بقیع به خاک سپرده باشد؛ لذا معقولتر آن مینماید که برای رعایت این امر و مخفی نگاه داشتن [[تشییع]] و [[مراسم خاکسپاری]]، آن مظلومه را در منزل خود به خاک سپرده باشند. {{عربی|والله اعلم بالصواب}}.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۴۷.</ref>.
| |
|
| |
| {{مظلومیت حضرت فاطمه}}
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |