پرش به محتوا

حضرت حمیده: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۹: خط ۹:
حمیده، مادر گرامی [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}}، از [[بانوان]] ارجمند و بافضیلت عصر خود بود. در [[فضیلت]] حمیده همین بس که [[امام باقر]] {{ع}} در اولین دیدار با او، وی را بسیار ستود و به [[عقد]] فرزندش، [[امام صادق]] {{ع}} در آورد. او دارای [[فضائل]] و [[مناقب]] فراوان بود. راویان و مورخان، وی را بانویی دانشمند و راوی حدیث خوانده‌اند<ref>تنقیح المقال، ج۳، قسم ۲، ص۷۶.</ref>. حمیده بعد از [[ازدواج]] با امام صادق {{ع}}، بر اثر تعلیمات ایشان، به مرتبه بالایی از [[کمالات]] دست یافت؛ به گونه‌ای که امام صادق {{ع}} به [[زنان]] دستور می‌داد [[احکام شرعی]] خود را از او فرابگیرند<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر {{ع}}، ج۱، ص۴۳.</ref>.
حمیده، مادر گرامی [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}}، از [[بانوان]] ارجمند و بافضیلت عصر خود بود. در [[فضیلت]] حمیده همین بس که [[امام باقر]] {{ع}} در اولین دیدار با او، وی را بسیار ستود و به [[عقد]] فرزندش، [[امام صادق]] {{ع}} در آورد. او دارای [[فضائل]] و [[مناقب]] فراوان بود. راویان و مورخان، وی را بانویی دانشمند و راوی حدیث خوانده‌اند<ref>تنقیح المقال، ج۳، قسم ۲، ص۷۶.</ref>. حمیده بعد از [[ازدواج]] با امام صادق {{ع}}، بر اثر تعلیمات ایشان، به مرتبه بالایی از [[کمالات]] دست یافت؛ به گونه‌ای که امام صادق {{ع}} به [[زنان]] دستور می‌داد [[احکام شرعی]] خود را از او فرابگیرند<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر {{ع}}، ج۱، ص۴۳.</ref>.


حمیده از بانوان [[پاک]] و [[مطهری]] است که هیچ‌گاه گرفتار [[شرک]]، [[فسق]] و [[فجور]] نگردید. او از [[ارحام]] طاهره‌ای است که لیاقت مادری [[ولیّ خدا]] را یافت و در [[سلسله]] مادران [[ائمه]] {{عم}} قرار گرفت<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۱.</ref>.
حمیده از بانوان [[پاک]] و [[مطهری]] است که هیچ‌گاه گرفتار [[شرک]]، [[فسق]] و [[فجور]] نگردید. او از [[ارحام]] طاهره‌ای است که لیاقت مادری [[ولیّ خدا]] را یافت و در [[سلسله]] مادران [[ائمه]] {{عم}} قرار گرفت<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۱.</ref>.


== نام، [[لقب]] و نسب ==
== نام، [[لقب]] و نسب ==
خط ۲۱: خط ۲۱:
# [[مادر امام کاظم]] {{ع}} جاریه و کنیز بود. نامش حمیده اندلسیه با بربریه است. برخی نیز او را [[رومی]] دانسته‌اند. اندلسی بودن او رجحان دارد<ref>سیرة رسول الله و اهل بیته، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.
# [[مادر امام کاظم]] {{ع}} جاریه و کنیز بود. نامش حمیده اندلسیه با بربریه است. برخی نیز او را [[رومی]] دانسته‌اند. اندلسی بودن او رجحان دارد<ref>سیرة رسول الله و اهل بیته، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.
# مادر امام کاظم {{ع}}، حمیده، دختر صاعد بربری است. گفته شده که وی اندلسی است<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۴۹.</ref>.
# مادر امام کاظم {{ع}}، حمیده، دختر صاعد بربری است. گفته شده که وی اندلسی است<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۴۹.</ref>.
# علی بن میثم می‌گوید: حمیده، مادر [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}}، از اشراف [[عجم]] بود<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ص۸۴.</ref>. بنابراین، [[عرب]] نبودنِ حمیده مورد اتفاق همه نویسندگان است<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۲.</ref>.
# علی بن میثم می‌گوید: حمیده، مادر [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}}، از اشراف [[عجم]] بود<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ص۸۴.</ref>. بنابراین، [[عرب]] نبودنِ حمیده مورد اتفاق همه نویسندگان است<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۲.</ref>.


== راه‌یابی به [[خانه]] [[امام باقر]] {{ع}} ==
== راه‌یابی به [[خانه]] [[امام باقر]] {{ع}} ==
خط ۲۸: خط ۲۸:
چند [[روز]] بعد، نزد امام باقر {{ع}} رفتم، آن حضرت فرمود: آن برده‌فروش اکنون آمده است. شما این کیسه پول را بردارید و یک کنیز از او بخرید. نزد برده‌فروش رفتم، او گفت: همه [[برده‌ها]] را فروختم، فقط دو کنیز مریض باقی مانده که یکی از دیگری بهتر است. گفتم: آنان را بیاور تا ببینم. آنان را که آورد، گفتم: این نکوتر را چند می‌فروشی؟ گفت: هفتاد اشرفی. گفتم کم کن و [[تخفیف]] بده. گفت: کم‌تر از هفتاد اشرفی نمی‌دهم. گفتم: او را به همین کیسه پول می‌خریم؛ هر چند که باشد. مرد ریش‌سفیدی که نزد برده‌فروش بود، گفت: کیسه را باز کنید و بشمارید. برده‌فروش گفت: باز نکنید؛ من یک [[حبه]] کمتر از هفتاد دینار نمی‌فروشم. پیرمرد به ما گفت: نزدیک آیید. ما نزدیک او رفتیم. مهر کیسه را باز کردیم و اشرفی‌ها را شمردیم، که هفتاد اشرفی بود. کنیز را تحویل گرفتم و نزد [[امام باقر]] {{ع}} آوردیم؛ در حالی که [[امام صادق]] {{ع}} نزد آن حضرت بودند.
چند [[روز]] بعد، نزد امام باقر {{ع}} رفتم، آن حضرت فرمود: آن برده‌فروش اکنون آمده است. شما این کیسه پول را بردارید و یک کنیز از او بخرید. نزد برده‌فروش رفتم، او گفت: همه [[برده‌ها]] را فروختم، فقط دو کنیز مریض باقی مانده که یکی از دیگری بهتر است. گفتم: آنان را بیاور تا ببینم. آنان را که آورد، گفتم: این نکوتر را چند می‌فروشی؟ گفت: هفتاد اشرفی. گفتم کم کن و [[تخفیف]] بده. گفت: کم‌تر از هفتاد اشرفی نمی‌دهم. گفتم: او را به همین کیسه پول می‌خریم؛ هر چند که باشد. مرد ریش‌سفیدی که نزد برده‌فروش بود، گفت: کیسه را باز کنید و بشمارید. برده‌فروش گفت: باز نکنید؛ من یک [[حبه]] کمتر از هفتاد دینار نمی‌فروشم. پیرمرد به ما گفت: نزدیک آیید. ما نزدیک او رفتیم. مهر کیسه را باز کردیم و اشرفی‌ها را شمردیم، که هفتاد اشرفی بود. کنیز را تحویل گرفتم و نزد [[امام باقر]] {{ع}} آوردیم؛ در حالی که [[امام صادق]] {{ع}} نزد آن حضرت بودند.


پیش از آنکه سخنی بگوییم، امام باقر {{ع}} آنچه را بین من و برده‌فروش اتفاق افتاده بود خبر داد؛ سپس [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] را به‌جا آورد<ref>الخرائج والجرایح، ص۲۲۴؛ بحارالانوار، ج۴۸، ص۵؛ عوالم، ج۲۱، ص۱۲. جریان خریدن حمیده را مسعودی در اثبات الوصیه، از جابر نقل نموده است.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۳.</ref>
پیش از آنکه سخنی بگوییم، امام باقر {{ع}} آنچه را بین من و برده‌فروش اتفاق افتاده بود خبر داد؛ سپس [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] را به‌جا آورد<ref>الخرائج والجرایح، ص۲۲۴؛ بحارالانوار، ج۴۸، ص۵؛ عوالم، ج۲۱، ص۱۲. جریان خریدن حمیده را مسعودی در اثبات الوصیه، از جابر نقل نموده است.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۳.</ref>


== [[پرسش]] امام باقر {{ع}} ==
== [[پرسش]] امام باقر {{ع}} ==
ابن عکاشه می‌گوید: وقتی حمیده را نزد امام باقر {{ع}} آوردیم، آن حضرت از او سؤال کرد: نامت چیست؟ عرض کرد: حمیده. امام باقر {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|حَمِيدَةٌ فِي الدُّنْيَا مَحْمُودَةٌ فِي الْآخِرَةِ}}؛ «ستوده و پسندیده باشی در [[دنیا]] و [[آخرت]]».
ابن عکاشه می‌گوید: وقتی حمیده را نزد امام باقر {{ع}} آوردیم، آن حضرت از او سؤال کرد: نامت چیست؟ عرض کرد: حمیده. امام باقر {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|حَمِيدَةٌ فِي الدُّنْيَا مَحْمُودَةٌ فِي الْآخِرَةِ}}؛ «ستوده و پسندیده باشی در [[دنیا]] و [[آخرت]]».


امام باقر {{ع}} از حمیده پرسید: باکره هستی یا ثیّبه؟ عرض کرد: باکره. فرمود: چگونه بوده است و حال آنکه برده‌فروشان کنیزانی را که در دست آنها افتد [[فاسد]] می‌کنند؟ حمیده عرض کرد: یا ابن [[رسول الله]]! مولای من! هرگاه قصد من می‌کرد خداوند مرد سفید مویی را بر او مسلّط می‌کرد که آن‌قدر به او سیلی می‌زد تا از قصدش منصرف می‌شد. این قضیه چندبار اتفاق افتاد<ref>الدر النظیم، ص۶۵۰؛ الثاقب فی المناقب، ص۳۷۹؛ عوالم، ج۲۱، ص۱۳.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۴.</ref>
امام باقر {{ع}} از حمیده پرسید: باکره هستی یا ثیّبه؟ عرض کرد: باکره. فرمود: چگونه بوده است و حال آنکه برده‌فروشان کنیزانی را که در دست آنها افتد [[فاسد]] می‌کنند؟ حمیده عرض کرد: یا ابن [[رسول الله]]! مولای من! هرگاه قصد من می‌کرد خداوند مرد سفید مویی را بر او مسلّط می‌کرد که آن‌قدر به او سیلی می‌زد تا از قصدش منصرف می‌شد. این قضیه چندبار اتفاق افتاد<ref>الدر النظیم، ص۶۵۰؛ الثاقب فی المناقب، ص۳۷۹؛ عوالم، ج۲۱، ص۱۳.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۴.</ref>


== [[ازدواج]] حمیده ==
== [[ازدواج]] حمیده ==
[[باقر]] [[شریف]] قرشی (دانشمند معاصر) درباره ازدواج برخی از [[ائمه معصوم]] {{عم}} با کنیزان می‌گوید: [[سیره]] ائمه معصوم {{عم}} ما این بود که وقتی قصد ازدواج با کنیزی را می‌نمودند، ابتدا آن کنیز را در [[راه خدا]] [[آزاد]] می‌کردند و [[عقاید اسلامی]] را به او می‌آموختند و به [[اختیار]] خود او، با او ازدواج می‌کردند. امام باقر {{ع}} پس از آنکه حمیده را خرید، او را در راه خدا آزاد کرد و بعد به [[عقد]] پسرش، امام صادق {{ع}} در آورد<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر {{ع}}، ج۱، ص۳۹ و ۴۰.</ref>.
[[باقر]] [[شریف]] قرشی (دانشمند معاصر) درباره ازدواج برخی از [[ائمه معصوم]] {{عم}} با کنیزان می‌گوید: [[سیره]] ائمه معصوم {{عم}} ما این بود که وقتی قصد ازدواج با کنیزی را می‌نمودند، ابتدا آن کنیز را در [[راه خدا]] [[آزاد]] می‌کردند و [[عقاید اسلامی]] را به او می‌آموختند و به [[اختیار]] خود او، با او ازدواج می‌کردند. امام باقر {{ع}} پس از آنکه حمیده را خرید، او را در راه خدا آزاد کرد و بعد به [[عقد]] پسرش، امام صادق {{ع}} در آورد<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر {{ع}}، ج۱، ص۳۹ و ۴۰.</ref>.


[[تاریخ]] ازدواج [[امام صادق]] {{ع}} و حمیده معلوم نیست. جابر می‌گوید: بعد از آنکه امام باقر {{ع}}، حمیده را خرید، تصمیم گرفت آن بانوی گرامی را به عقد فرزندش، امام صادق {{ع}}، در آورد؛ بنابراین به فرزندش فرمود: ای اباعبداللّه! حمیده سرورِ کنیزان مهذب و [[وارسته]] و [[خالص]] از پلیدی‌هاست؛ مانند شمش طلا. همواره [[ملائکه]] او را برای تو حفاظت می‌کردند تا به دستت رسید و این کرامتی است از ناحیه [[خداوند]]<ref>اثبات الوصیه، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۵.</ref>
[[تاریخ]] ازدواج [[امام صادق]] {{ع}} و حمیده معلوم نیست. جابر می‌گوید: بعد از آنکه امام باقر {{ع}}، حمیده را خرید، تصمیم گرفت آن بانوی گرامی را به عقد فرزندش، امام صادق {{ع}}، در آورد؛ بنابراین به فرزندش فرمود: ای اباعبداللّه! حمیده سرورِ کنیزان مهذب و [[وارسته]] و [[خالص]] از پلیدی‌هاست؛ مانند شمش طلا. همواره [[ملائکه]] او را برای تو حفاظت می‌کردند تا به دستت رسید و این کرامتی است از ناحیه [[خداوند]]<ref>اثبات الوصیه، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۵.</ref>


== تولد فرزند ==
== تولد فرزند ==
خط ۴۵: خط ۴۵:
[[ابوبصیر]] می‌گوید: در سالی که حضرت امام [[موسی]] {{ع}} متولد شد، من همراه تعدادی از [[دوستان]] در خدمت [[حضرت صادق]] {{ع}}، به سفر حج رفته بودم. وقتی به [[منزل]] «ابوا» رسیدیم، حضرت صادق {{ع}} برای ما نهار‌طلبید و خدمتکار آن حضرت، غذای بسیار نیکویی برای ما آورد. در بین غذا خوردن، پیکی از جانب حمیده به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: حمیده می‌گوید اثر وضع حمل در من ظاهر شده است ـ امام از پیش به حمیده فرموده بود: زمانی که اثر وضع حمل بر تو ظاهر شد مرا باخبر کن ـ [[امام صادق]] {{ع}} خوشنود شد و به سوی [[خیمه]] حمیده رفت و بعد از اندک زمانی با [[خوشحالی]] و [[خنده]] بازگشت. گفتیم: [[خدا]] همیشه شما را خندان و دلتان را شاد گرداند؛ حال حمیده چگونه بود؟ فرمود: خداوند، حمیده را به [[سلامت]] داشت و به من پسری عطا فرمود که بهترین [[خلق]] خداست و حمیده خبری به من داد که من از او آگاه‌تر بودم. عرض کردم: فدایت گردم! حمیده به شما چه خبری داد؟ فرمود: حمیده گفت: پسرم که به دنیا آمد، دست‌های خود را بر [[زمین]] گذاشت و سر خود را به سوی [[آسمان]] بلند کرد. من به حمیده گفتم: این، علامتِ ولادت [[انبیا]] و اوصیاست<ref>دلائل الامامه، ص۳۰۴؛ عیون المعجزات، ص۹۵؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳؛ عوالم، ج۲۱، ص۲۰.</ref>.
[[ابوبصیر]] می‌گوید: در سالی که حضرت امام [[موسی]] {{ع}} متولد شد، من همراه تعدادی از [[دوستان]] در خدمت [[حضرت صادق]] {{ع}}، به سفر حج رفته بودم. وقتی به [[منزل]] «ابوا» رسیدیم، حضرت صادق {{ع}} برای ما نهار‌طلبید و خدمتکار آن حضرت، غذای بسیار نیکویی برای ما آورد. در بین غذا خوردن، پیکی از جانب حمیده به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: حمیده می‌گوید اثر وضع حمل در من ظاهر شده است ـ امام از پیش به حمیده فرموده بود: زمانی که اثر وضع حمل بر تو ظاهر شد مرا باخبر کن ـ [[امام صادق]] {{ع}} خوشنود شد و به سوی [[خیمه]] حمیده رفت و بعد از اندک زمانی با [[خوشحالی]] و [[خنده]] بازگشت. گفتیم: [[خدا]] همیشه شما را خندان و دلتان را شاد گرداند؛ حال حمیده چگونه بود؟ فرمود: خداوند، حمیده را به [[سلامت]] داشت و به من پسری عطا فرمود که بهترین [[خلق]] خداست و حمیده خبری به من داد که من از او آگاه‌تر بودم. عرض کردم: فدایت گردم! حمیده به شما چه خبری داد؟ فرمود: حمیده گفت: پسرم که به دنیا آمد، دست‌های خود را بر [[زمین]] گذاشت و سر خود را به سوی [[آسمان]] بلند کرد. من به حمیده گفتم: این، علامتِ ولادت [[انبیا]] و اوصیاست<ref>دلائل الامامه، ص۳۰۴؛ عیون المعجزات، ص۹۵؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳؛ عوالم، ج۲۱، ص۲۰.</ref>.


منهال قصاب می‌گوید: من به قصد [[تشرف]] به [[مدینه]] از [[مکه]] خارج شدم. وقتی به ابوا رسیدم، دیدم [[خداوند]] به [[حضرت صادق]] {{ع}} [[فرزندی]] عطا فرموده است. من زودتر از آن حضرت وارد مدینه شدم. [[امام]] پس از ورود به مدینه، سه [[روز]] [[مردم]] را ـ که من یکی از آنان بودم ـ به جهت ولادت فرزندش [[اطعام]] کرد<ref>هدایت‌گران راه نور، ص۶۳۹.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۵.</ref>
منهال قصاب می‌گوید: من به قصد [[تشرف]] به [[مدینه]] از [[مکه]] خارج شدم. وقتی به ابوا رسیدم، دیدم [[خداوند]] به [[حضرت صادق]] {{ع}} [[فرزندی]] عطا فرموده است. من زودتر از آن حضرت وارد مدینه شدم. [[امام]] پس از ورود به مدینه، سه [[روز]] [[مردم]] را ـ که من یکی از آنان بودم ـ به جهت ولادت فرزندش [[اطعام]] کرد<ref>هدایت‌گران راه نور، ص۶۳۹.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۵.</ref>


== نشر [[فقه]] [[اهل بیت]] {{عم}} ==
== نشر [[فقه]] [[اهل بیت]] {{عم}} ==
خط ۵۲: خط ۵۲:
[[محدث]] بزرگوار، [[شیخ عباس قمی]] در این‌باره می‌گوید: آن‌چه از بعضی [[روایات]] بر من ظاهر شده، آن است که آن مخدّره چندان فقیهه و عالمه به [[احکام]] و مسائل بوده که حضرت صادق {{ع}} [[زن‌ها]] را امر می‌فرمود برای یادگیری مسائل و [[احکام دین]] به وی مراجعه کنند<ref>منتهی الآمال، ج۲، ص۳۳۷.</ref>.
[[محدث]] بزرگوار، [[شیخ عباس قمی]] در این‌باره می‌گوید: آن‌چه از بعضی [[روایات]] بر من ظاهر شده، آن است که آن مخدّره چندان فقیهه و عالمه به [[احکام]] و مسائل بوده که حضرت صادق {{ع}} [[زن‌ها]] را امر می‌فرمود برای یادگیری مسائل و [[احکام دین]] به وی مراجعه کنند<ref>منتهی الآمال، ج۲، ص۳۳۷.</ref>.


سیره‌نویسان معاصر، حضرت حمیده را بانویی دانشمند و راوی حدیث اهل بیت دانسته‌اند. [[عبدالرحمان بن حجاج]] (از شاگردان امام صادق {{ع}}) می‌گوید: از امام صادق {{ع}} پرسیدم: در [[حج]]، طفلی همراه ماست؛ چگونه حج او را به جا آوریم؟ آن حضرت فرمود: به مادر طفل بگویید نزد حمیده برود و از وی سؤال کند که با کودکش چه کند؟ مادر آن طفل نزد حمیده رفت و سؤالش را از او پرسید. حمیده گفت: وقتی [[روز ترویه]] رسید، [[لباس]] دوخته‌اش را از تنش در آورید و غسلش دهید؛ همان‌گونه که مُحرِم لباس‌هایش را درمی‌آورد. سپس از طرف او، [[نیّت]] [[احرام]] کنید و او را در مواقف قرار دهید. وقتی [[روز]] نحر (دهم ذی‌الحجه) فرا رسید، از طرف او [[رمی]] جمرات کنید و سرش را بتراشید و او را [[زیارت]] بیت‌اللّه الحرام دهید. سپس امر کنید به کنیز تا او را در [[خانه کعبه]] و بین [[صفا و مروه]] [[طواف]] دهد<ref>وسائل، ج۸، باب ۱۷، از ابواب اقسام حج، حدیث ۱.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۷.</ref>
سیره‌نویسان معاصر، حضرت حمیده را بانویی دانشمند و راوی حدیث اهل بیت دانسته‌اند. [[عبدالرحمان بن حجاج]] (از شاگردان امام صادق {{ع}}) می‌گوید: از امام صادق {{ع}} پرسیدم: در [[حج]]، طفلی همراه ماست؛ چگونه حج او را به جا آوریم؟ آن حضرت فرمود: به مادر طفل بگویید نزد حمیده برود و از وی سؤال کند که با کودکش چه کند؟ مادر آن طفل نزد حمیده رفت و سؤالش را از او پرسید. حمیده گفت: وقتی [[روز ترویه]] رسید، [[لباس]] دوخته‌اش را از تنش در آورید و غسلش دهید؛ همان‌گونه که مُحرِم لباس‌هایش را درمی‌آورد. سپس از طرف او، [[نیّت]] [[احرام]] کنید و او را در مواقف قرار دهید. وقتی [[روز]] نحر (دهم ذی‌الحجه) فرا رسید، از طرف او [[رمی]] جمرات کنید و سرش را بتراشید و او را [[زیارت]] بیت‌اللّه الحرام دهید. سپس امر کنید به کنیز تا او را در [[خانه کعبه]] و بین [[صفا و مروه]] [[طواف]] دهد<ref>وسائل، ج۸، باب ۱۷، از ابواب اقسام حج، حدیث ۱.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۷.</ref>


== [[روایت]] آخرین [[کلام]] [[امام صادق]] {{ع}} ==
== [[روایت]] آخرین [[کلام]] [[امام صادق]] {{ع}} ==
[[ابو محمد]]، معروف به [[ابی‌بصیر]]، از نزدیک‌ترین اصحاب امام صادق {{ع}}، می‌گوید: بعد از درگذشت جان‌گداز امام صادق {{ع}}، برای عرض تسلیت به محضر سیده [[حمیده بربریه]]، خدمت او شرفیاب شدم و تسلیت گفتم. آن بانو گریست و من هم [[گریه]] کردم. سپس گفت: {{متن حدیث|لَوْ رَأَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَرَأَيْتَ عَجَباً فَتَحَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا لِي كُلَّ مَنْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ قَرَابَةٌ فَلَمْ نَتْرُكْ أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَتْ فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِصَلَاتِهِ}}<ref>معصوم هفتم، ص۱۰۲؛ ریاحین الشریعه، ج۳، ص۱۹؛ أعلام النساء المؤمنات، ص۳۱۱.</ref>؛ «ای [[ابوبصیر]]! اگر اباعبدالله را هنگام [[وفات]] می‌دیدی، چیز عجیبی مشاهده می‌نمودی. او چشمانش را گشود و فرمود: همه [[خویشاوندان]] مرا گرد آورید. ما نیز همه را گرد آوردیم. او به آنان نگریست و فرمود: [[شفاعت]] ما به کسی که نمازش را سبک شمارد نخواهد رسید»<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۸.</ref>.
[[ابو محمد]]، معروف به [[ابی‌بصیر]]، از نزدیک‌ترین اصحاب امام صادق {{ع}}، می‌گوید: بعد از درگذشت جان‌گداز امام صادق {{ع}}، برای عرض تسلیت به محضر سیده [[حمیده بربریه]]، خدمت او شرفیاب شدم و تسلیت گفتم. آن بانو گریست و من هم [[گریه]] کردم. سپس گفت: {{متن حدیث|لَوْ رَأَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَرَأَيْتَ عَجَباً فَتَحَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا لِي كُلَّ مَنْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ قَرَابَةٌ فَلَمْ نَتْرُكْ أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَتْ فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِصَلَاتِهِ}}<ref>معصوم هفتم، ص۱۰۲؛ ریاحین الشریعه، ج۳، ص۱۹؛ أعلام النساء المؤمنات، ص۳۱۱.</ref>؛ «ای [[ابوبصیر]]! اگر اباعبدالله را هنگام [[وفات]] می‌دیدی، چیز عجیبی مشاهده می‌نمودی. او چشمانش را گشود و فرمود: همه [[خویشاوندان]] مرا گرد آورید. ما نیز همه را گرد آوردیم. او به آنان نگریست و فرمود: [[شفاعت]] ما به کسی که نمازش را سبک شمارد نخواهد رسید»<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۸.</ref>.


== [[وصیّ]] شوهر ==
== [[وصیّ]] شوهر ==
خط ۶۸: خط ۶۸:
وقتی این نامه به دست خلیفه رسید، خندید و گفت: چگونه مقدور است این پنج نفر را بکشیم<ref>اصول کافی، ج۲، ص۱۲۰؛ کتاب الغیبة، ص۳۳.</ref>.
وقتی این نامه به دست خلیفه رسید، خندید و گفت: چگونه مقدور است این پنج نفر را بکشیم<ref>اصول کافی، ج۲، ص۱۲۰؛ کتاب الغیبة، ص۳۳.</ref>.


[[علامه مجلسی]] می‌گوید: [[حضرت صادق]] {{ع}} می‌دانست که [[منصور]] قصد کشتن وصیّ او را خواهد کرد؛ از این‌رو خلیفه و والی مدینه را به ظاهر، وصیّ خود ساخت. حمیده، [[شریک]] در [[وصایت]] [[الهی]] و [[سیاسی]] شوهرش شد تا [[جان]] فرزند عزیزش، [[امام]] موسای کاظم {{ع}} [[حفظ]] شود<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۵۸.</ref>.
[[علامه مجلسی]] می‌گوید: [[حضرت صادق]] {{ع}} می‌دانست که [[منصور]] قصد کشتن وصیّ او را خواهد کرد؛ از این‌رو خلیفه و والی مدینه را به ظاهر، وصیّ خود ساخت. حمیده، [[شریک]] در [[وصایت]] [[الهی]] و [[سیاسی]] شوهرش شد تا [[جان]] فرزند عزیزش، [[امام]] موسای کاظم {{ع}} [[حفظ]] شود<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۱۵۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۱٬۹۱۱

ویرایش