←پرسش مستقیم
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در [[جنگ بدر]] نُه نفر از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند که یکی از آنان افسر مسلمان [[سعد بن خیثمه]] از [[نقبای دوازدهگانه]] رسول خدا {{صل}} بود<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. در این [[جنگ]] هفتاد تن به [[اسارت]] نیروهای اسلام درآمدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>، حضرت دو نفر از آنان را به [[قتل]] رسانید<ref>احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> و مصمم بود که باقیمانده [[اسرا]] را نیز به قتل برساند، اما مسلمانان عرضه داشتند: یا [[رسول الله]] اگر [[مصلحت]] است اینها را گردن نزن و از آنها فدیه بگیر که بدین سبب [[وضع نابسامان]] [[مسلمانان]] هم ترمیم شود. [[حضرت]] فرمود: اگر از اسرای [[مشرکان]] فدیه بگیرم، باید در [[جنگ]] سال بعد که شروع خواهند کرد، معادل آن کشته و [[اسیر]] بدهیم، آیا به این امر [[راضی]] هستید؟ مسلمانان این خسارت را به علت [[فقر مالی]] و تهیدستی پذیرفتند. پس [[پیامبر]] از کشتن ۶۸ نفر دیگر صرفنظر نموده و از آنان فدیه گرفت و آنان را [[آزاد]] کرد. در این جنگ عده زیادی از رؤسا و [[فرماندهان]] زبده نظامی [[دشمن]] (هفتاد نفر)<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۵۳۱؛ احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> به دست [[توانمند]] [[سپاهیان اسلام]] به [[هلاکت]] رسیدند.<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|مقاله «سیره نظامی پیامبر اعظم»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۷-۱۳۱.</ref> | در [[جنگ بدر]] نُه نفر از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند که یکی از آنان افسر مسلمان [[سعد بن خیثمه]] از [[نقبای دوازدهگانه]] رسول خدا {{صل}} بود<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. در این [[جنگ]] هفتاد تن به [[اسارت]] نیروهای اسلام درآمدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>، حضرت دو نفر از آنان را به [[قتل]] رسانید<ref>احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> و مصمم بود که باقیمانده [[اسرا]] را نیز به قتل برساند، اما مسلمانان عرضه داشتند: یا [[رسول الله]] اگر [[مصلحت]] است اینها را گردن نزن و از آنها فدیه بگیر که بدین سبب [[وضع نابسامان]] [[مسلمانان]] هم ترمیم شود. [[حضرت]] فرمود: اگر از اسرای [[مشرکان]] فدیه بگیرم، باید در [[جنگ]] سال بعد که شروع خواهند کرد، معادل آن کشته و [[اسیر]] بدهیم، آیا به این امر [[راضی]] هستید؟ مسلمانان این خسارت را به علت [[فقر مالی]] و تهیدستی پذیرفتند. پس [[پیامبر]] از کشتن ۶۸ نفر دیگر صرفنظر نموده و از آنان فدیه گرفت و آنان را [[آزاد]] کرد. در این جنگ عده زیادی از رؤسا و [[فرماندهان]] زبده نظامی [[دشمن]] (هفتاد نفر)<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۵۳۱؛ احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> به دست [[توانمند]] [[سپاهیان اسلام]] به [[هلاکت]] رسیدند.<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|مقاله «سیره نظامی پیامبر اعظم»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۷-۱۳۱.</ref> | ||
==[[جنگ بدر]]== | |||
جنگ بدر اولین [[جنگ]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[کفار]] [[قریش]] بود. این [[نبرد]] در هفدهم [[رمضان]] [[سال دوم هجری]] رخ داد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۵۰.</ref> و باعث [[پیروزی]] و [[عزّت]] [[اسلام]] گردید. گزارشهایی در ابواب متفرق [[کتب اربعه]]، بهویژه روضۀ کافی، دربارۀ مسائل جنگ بدر آمده است که به نقل آنها میپردازیم. این گزارشها بهطور عام [[سیره نبوی]] را ترسیم کرده و جنبه [[تاریخی]] هم دارد. | |||
'''[[زمان]] جنگ بدر''': جنگ بدر در [[ماه رمضان]] بود. در روایتی ذکر شده که [[پیامبر]]{{صل}} در [[سفر]] [[روزه]] نمیگرفت. جنگ بدر و [[فتح مکه]] در ماه رمضان رخ داد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۲۳۶؛ همو، الإستبصار، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. در [[روایات]] [[اعتکاف]] آمده چون جنگ بدر در ماه رمضان بود و پیامبر{{صل}} [[فرصت]] اعتکاف در آن سال را نیافت، در ماه رمضان سال بعد، بیست [[روز]] اعتکاف کردند که ده روز آن برای اعتکافی بود که در سال قبل از ایشان فوت شده بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۷۵؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۸۴.</ref>. | |||
'''وضعیت [[اقتصادی]] [[مسلمانان]] در جنگ بدر''': وضعیت [[مالی]] مسلمانان در هنگام جنگ بدر خوب نبود. آنان با [[ایمانی]] [[قوی]] و با کمترین امکانات به سوی [[دشمن]] رفتند. [[ابوبصیر]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند: رسول خدا{{صل}}، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[مرثد بن ابیمرثد غنوی]] در هنگام [[حرکت]] به طرف [[بدر]]، به نوبت سوار یک شتر میشدند<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. این گزارش در کتابهای تاریخی نیز آمده و ذکر شده از یک شتر، دو، سه یا چهار نفر استفاده میکردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴.</ref>. در برخی نقلها به جای مرثد، [[زید بن حارثه]] آمده و ذکر شده که مرثد و [[حمزه]] با یک شتر به بدر رفتهاند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۴۶.</ref>. | |||
[[مجلسی اول]] در شرح [[حدیث]] در لوامع صاحبقرانی مینویسد: منقول است از حضرت [[امام]] محمدباقر{{ع}} که وقتی حضرت [[سیدالمرسلین]]{{صل}} متوجه [[بدر]] شدند، بیست شتر داشتند و دو اسب؛ یکی از اسبها از [[زبیر]] و دیگری از [[مقداد]] بود. بیست شتر را به نوبت سوار میشدند و حضرت سیدالمرسلین{{صل}} و [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و مرثد یک شتر داشتند و آن شتر از مرثد بود و به نوبت سوار میشدند<ref>محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج۷، ص۴۰۷.</ref>. | |||
به نظر میرسد این نقل [[مجلسی]] آمیختهای از [[روایت]] فوقالذکر و گزارشهای [[تاریخی]] باشد؛ زیرا در روضة المتقین پس از شرح خبر فوق، مینویسد: و مشهور آن است که [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] پیاده بودند و [[جمعیت]] آنان ۳۱۳ نفر بود. بیست شتر نر ([[جمل]]) داشتند که به نوبت سوار میشدند<ref>محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۴، ص۲۵۸: {{عربی|و المشهور أنهم كانوا مشاة و كان عددهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر نفسا و كان لهم عشرون جملا يعقبون عليها}}.</ref>. | |||
اگر ملاک عبارت [[مجلسی اول]] را روضة المتقین بدانیم، به نظر میرسد [[ترجمه]] آن با متن لوامع صاحبقرانی در این مورد تطبیق ندارد. ممکن است گروهی زیر نظر مجلسی به ترجمه روضة المتقین پرداخته و در اینجا خبر [[امام باقر]]{{ع}} را با نقل تاریخی در هم آمیخته باشند؛ به گونهای که تصور میشود امام باقر{{ع}} عدد تمام شترانِ مسلمانان در بدر را، اعم از شتر نر و ماده، بیان کرده است. در کتب [[تاریخ]] و [[سیره]] تعداد شتران [[پیامبر]] هفتاد نفر ذکر شده است<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۴۶.</ref>؛ در نتیجه نقل مجلسی دقیق نیست. | |||
میتوان گفت مجموع شتران مسلمانان هفتاد نفر بوده که بیست نفر آن جمل (شتر نر) و بقیه، پنجاه شتر ماده بوده است. این توجیه را گزارشی [[تأیید]] میکند که میگوید: پیامبر{{صل}} هفتاد شتر (بعیر) داشتند. [[سعد بن عباده]] وسایل را بر بیست جمل (شتر نر) حمل میکرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۵؛ تقیالدین احمد بن عدی مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۱، ص۸۳.</ref>. ممکن است آنچه [[مجلسی اول]] نقل کرده، به بیست [[جمل]] [[سعد بن عباده]] اشاره داشته باشد که وسایل [[نبرد]] را میبرده است. بدیهی است که بخشی از شتران وسایل [[جنگی]] را حمل میکردند و بخشی از آنها برای سواری بوده است. | |||
'''[[امداد الهی]] با [[فرشتگان]]''': در [[آیات قرآن]] ذکر شده است که [[خداوند]] در [[جنگ بدر]] شما را با فرشتگان [[یاری]] کرد<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} «و بیگمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳؛ {{متن قرآن|إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ}} «(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود» سوره انفال، آیه ۹.</ref>. دو [[روایت]] دربارۀ این موضوع نقل شده است. در خبری از [[امام باقر]]{{ع}} میخوانیم: خداوند فرشتگان را که در [[بدر]] فرستاد، بر سر آنان عمامۀ سفیدی بود که گوشههای آنها افتاده بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۶۱: {{متن حدیث|كَانَتْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الْعَمَائِمُ الْبِيضُ الْمُرْسَلَةُ يَوْمَ بَدْرٍ}}.</ref>. روایت دیگر دربارۀ عکسالعمل [[شیطان]] به این امداد الهی است. در برابر این [[کمک الهی]]، شیطان دست به کار شد و برای کمک به [[کفار]] تلاش میکرد. امام باقر{{ع}} نقل میکند: [[ابلیس]] در [[روز]] جنگ بدر عدد [[مسلمانان]] را در نظر کفار اندک جلوه میداد و عدد کفار را در چشم مسلمانان زیاد مینمود. [[جبرئیل]] با [[شمشیر]] به او [[حمله]] کرد. او [[فرار]] کرد و میگفت: ای جبرئیل، من تا روز مشخصی مهلت داده شدم. جبرئیل به او حمله کرد تا به دریا رسید. ابلیس نگران بود که جبرئیل برخی از اعضای وی را قطع کند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷۷.</ref>. | |||
'''اهمیت [[نبرد بدر]] برای [[اسلام]]''': نبرد بدر برای مسلمانان بسیار مهم بود. این [[جنگ]] اولین [[تجربه]] جنگی موفق مسلمانان و اولین [[شکست]] [[کفار]] [[قریش]] مکی بود؛ به همین جهت [[مجاهدان]] [[بدر]] از [[احترام]] خاصی برخوردارند و در طول [[تاریخ اسلام]] مورد توجه [[مسلمانان]] بودند. خبری در کافی نقل شده که بهخوبی این موضوع را بیان میکند. [[فضیل]] بُرجُمی گوید: من در [[مکه]] بودم در وقتی که [[خالد بن عبدالله]] (یکی از [[جنایتکاران]] و [[حکام]] [[بنیامیه]]) [[امیر مکه]] بود و در کنار [[چاه زمزم]] در [[مسجدالحرام]] نشسته بود. او دستور داد: [[قتاده]] را (که یکی از [[علما]] و [[مفسران اهل سنت]] بود) نزدش بیاورند. قتاده که پیرمردی بود با سر و ریش سرخ، نزدش آمد؛ من نیز نزدیک رفتم تا سخن آن دو را بشنوم. خالد گفت: ای قتاده، گرامیترین واقعه [[عرب]] و نیرومندترین واقعه عرب و خوارترین واقعه ای را که در عرب اتفاق افتاده، برایم بگو. قتاده گفت: [[خدا]] کار [[امیر]] را [[اصلاح]] کند، گرامیترین واقعه عرب و نیرومندترین آنها و خوارترین آنها همه یک واقعه بوده. خالد: وای بر تو، چگونه همه آنها یکی بوده؟ قتاده گفت: آری، خدا کار امیر را اصلاح کند (همه یکی بوده). خالد: بگو آن واقعه کدام است؟ قتاده: آن [[واقعه بدر]] بود. خالد: چگونه چنین بوده؟ | |||
قتاده گفت: اما اینکه این واقعه گرامیترین واقعه عرب بود، به این علت است که [[خدای عزّوجل]] در آن واقعه [[اسلام]] و مسلمانان را گرامی و ارجمند کرد. نیرومندترین واقعه بود به خاطر آنکه [[خداوند]] اسلام و مسلمانان را بدان واقعه نیرومند و عزیز ساخت و خوارترین واقعه عرب بود؛ زیرا با کشتهشدن قریش، عرب [[خوار]] شد. خالد گفت: به خدا قسم که [[دروغ]] گفتی؛ زیرا در عربِ آن [[روز]] عزیزتر از آنها (یعنی از افرادی که در بدر کشته شدند) بودند، وای بر تو ای قتاده. برخی از اشعار آنها را برایم بخوان. | |||
قتاده گفت: ابوجهل در آن روز از [[لشکر]] بیرون آمد و بر خود علامتی زده بود که شناخته شود و [[عمامه]] سرخی بر سر و سپری طلاکاریشده در دست داشت و میگفت: چگونه [[جنگ]] [[سرکش]] بتواند از من [[انتقام]] بگیرد که من چون شتر هشت سال تمام هستم که دندان جدیدش نیش زده و در کمال نیروست. مادر مرا برای چنین روزی زاییده است<ref>مورخان نیز این اشعار را به ابوجهل نسبت دادهاند (ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۳۴؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۹۰؛ تقیالدین احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۱، صص۱۱۰ و ۱۰۵)؛ ولی برخی، بهویژه لغتدانان از علی{{ع}} دانستهاند (محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آلالرسول، ج۲۵، ص۲۷۰؛ جارالله زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۱، ص۹۳؛ ابناثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۱، ص۱۲۵؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۵۲).</ref>. | |||
خالد گفت: [[دشمن خدا]] [[دروغ]] گفته؛ چون برادرزاده من از او دلیرتر بوده و مقصودش [[خالد بن ولید]] بود؛ چون مادر [[خالد بن عبدالله]]، [[امیر مکه]]، قشیری بوده (و خالد بن ولید نیز از آن [[قبیله]] بوده است)<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۱۰؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه الروضة من الکافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. | |||
'''حضور [[بنیهاشم]] و [[اسارت]] آنان''': در [[جنگ بدر]] تمام کسانی که در کاروان [[تجاری]] [[ابوسفیان]] مالالتجاره داشتند، بهاجبار شرکت کردند<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۷۱.</ref>. دو گزارش قابل توجه درباره شخصیتهای بنیهاشم که در [[بدر]]، با [[کفار]] [[قریش]] بودند، نقل شده است: | |||
۱. '''حضور طالب [[برادر]] علی{{ع}}''': طالب برای جنگ بدر از [[مکه]] خارج شده بود، ولی در [[نبرد]] حضور نداشت. گفته شده وی مفقودالاثر شده است. چنین به نظر میرسد که کفار قریش از اسلامآوردن وی نگران بودند و اینکه ممکن است با [[مسلمانان]] [[همکاری]] کند. برابر [[نقلی]]، او از بدر به مکه بازگشت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. از خبری که در کافی آمده، [[تمایل]] وی به [[اسلام]] و برابر نقلی، مسلمانبودن وی<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۷۵.</ref> استفاده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: وقتی قریش برای نبرد به سوی بدر [[حرکت]] کردند و [[فرزندان عبدالمطلب]] را نیز با خود بردند، [[طالب بن ابیطالب]] هم با آنان به [[جنگ]] رفت. رجزخوانان آنان به [[رجزخوانی]] پرداختند. طالب فرود آمد و [[رجز]] خواند و گفت: «پروردگارا اگر طالب بجنگد، در میان سپاهی از این سپاهها در برابر آن [[سپاه]] چیرۀ جنگجوی، چنان کن که جامهاش را ببرند، ولی او [[جامه]] کس [[نبرد]] و مغلوب گردد؛ ولی او بر کسی غالب نشود». [[قریش]] که این رجز را شنیدند (و همان ابتدای کار [[نارضایتی]] او را در این جنگ و [[دل]] او را در هوای [[پیروزی]] [[رسول خدا]]{{صل}} دیدند) گفتند: این مرد بهراستی ما را [[شکست]] میدهد؛ پس او را به [[مکه]] باز گرداندند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۷۵؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمۀ الروضة من الکافی، ج۲، ص۲۲۹.</ref>. | |||
برخی نوشتهاند او با [[کفار]] قریش درگیر شد و آنان [[بنیهاشم]] را به طرفداری از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} متهم کردند<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۹.</ref>. طالب تا [[بدر]] آمد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶.</ref>، ولی نه جزو [[اسرا]] بود و نه جزو کشتهها و نه به مکه برگشت<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۲، ص۴۳۹.</ref>. او جزو مفقودین بود<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۸۱۷.</ref>. اشعار وی را که در کافی آمده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۷۵؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمۀ الروضة من الکافی، ج۲، ص۲۲۹.</ref> در منابع مختلف با تفاوت اندکی آوردهاند<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۹؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۲، ص۴۳۹.</ref>. | |||
۲. '''عباس و [[عقیل]]''': همانگونه که اشاره شد، جمعی از بنیهاشم همراه با [[مشرکان]] در [[جنگ بدر]] حضور داشتند. پیش از [[نبرد بدر]]، رسول خدا{{صل}} فرمود: من [[آگاه]] شدم جمعی از بنیهاشم از [[ناچاری]] به این جنگ آمدهاند؛ هر کس بنیهاشم را دید نکشد. هر کس عباس را دید نکشد. ابوحذیفه به این [[سخن پیامبر]]{{صل}} [[اعتراض]] کرد. [[پیامبر]] ادامه داد: هرکس ابوالبختری عاص بن هشام (هاشم) را دید نکشد. وی [[پیامبر]]{{صل}} را در [[مکه]] [[اذیت]] نمیکرد و در [[نقض پیمان]] [[قریش]] بر ضد [[مسلمانان]] که در [[شعب ابوطالب]] محاصره بودند، تلاش کرد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۴، ص۸.</ref>. | |||
[[روایت]] دیگری در کافی نقل شده که به این [[دستور پیامبر]]{{صل}} و فدیهدادن [[بنیهاشم]] برای [[آزادی]] از [[اسارت]] اشاره دارد. | |||
[[معاویة بن عمار]] گوید: شنیدم از [[امام صادق]]{{ع}} که میفرمود: [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! به اسیرانی که در دست دارید بگو: اگر خداوند در دلهایتان خیری ببیند به شما بهتر از آنچه از شما ستاندهاند خواهد رساند و شما را میآمرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره انفال، آیه ۷۰.</ref>. درباره عباس و [[عقیل]] و [[نوفل]] نازل شده است و فرمود: بهتحقیق [[رسول خدا]]{{صل}} در [[جنگ بدر]] مسلمانان را بازداشت که فردی از بنیهاشم و ابوالبختری را بکشند. این چند تن [[اسیر]] شدند. | |||
رسول خدا{{صل}} علی{{ع}} را فرستاد و فرمود: بنگر از بنیهاشم چه کسانی در جمع [[اسیران]] هستند. علی{{ع}} گذرش به [[عقیل بن ابیطالب]] افتاد و روی از وی برتافت. عقیل گفت: [[یا علی]]، به [[خدا]] که وضع مرا دیدی. علی نزد رسول خدا{{صل}} بازگشت و عرض کرد: این ابوالفضل ([[عباس بن عبدالمطلب]]) است که در دست فلان کس اسیر است و این عقیل است که در دست فلانی است و این [[نوفل بن حارث]] است که در دست فلانی است. رسول خدا{{صل}} برخاست تا به عقیل رسید و به او فرمود: ای ابایزید، [[ابوجهل]] کشته شد؟ عقیل گفت: در این صورت دیگر کسی درباره [[تهامه]] ([[سرزمین مکه]] و اطراف آن) با شما [[جنگ]] و [[ستیزه]] نمیکند؛ آنگاه عقیل چنین گفت: اگر آنها ([[دشمن]]) را از پای درآوردید (کشتید یا به [[زمین]] افکندید) رهاشان کنید وگرنه [[تسلط]] خود را بر آنها [[استوار]] نمایید (آنها را محکم ببندید). | |||
در این وقت عباس را آوردند؛ به او گفته شد: برای [[آزادی]] خود و دو برادرزاده ات ([[عقیل]] و [[نوفل]]) [[فداء]] بده تا [[آزاد]] شوید. | |||
عباس گفت: ای محمد، تو حاضری من (با پرداخت فدیه) به گدایی بیفتم و دست نیاز پیش [[قریش]] دراز کنم؟ | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: از همان پولهایی بده که نزد همسرت [[امالفضل]] گذاشتی و به او گفتی: اگر در این راهی که میروم آسیبی به من رسید، این [[پول]] را برای رفع نیاز خود و بچههایت [[مصرف]] کن. عباس گفت: برادرزاده، چه کسی این را به تو خبر داد؟ رسول خدا{{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] از جانب [[خدای عزّوجل]] به من خبر داد. عباس گفت: [[سوگند]] بدان که به او سوگند خورند، کسی از این جریان جز من و همسرم [[آگاه]] نبود. بهراستی [[گواهی]] میدهم که تو [[فرستاده خدا]] هستی. | |||
[[امام]] فرمود: اینگونه همه [[اسیران]] به [[حال]] [[شرک]] به [[مکه]] بازگشتند، جز عباس، عقیل و نوفل، [[کرم]] اللَّه وجوههم و [[آیه]] فوق درباره آنها نازل شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۰۲؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمۀ الروضة من الکافی، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. | |||
در اینجا ممکن است اشکال شود که چرا [[پیامبر]]{{صل}} از [[اقوام]] خویش [[دفاع]] کرده و فرموده آنان را نکشید؟ در پاسخ به این [[شبهه]] و شرح [[حدیث]] اشاره به چند نکته لازم است: | |||
# [[هدف]] پیامبر{{صل}} از [[رسالت]] [[دعوت]] [[مردم]] به [[اسلام]] بود و میدانستند که اولاً: [[بنیهاشم]] را بدون [[رضایت]] آوردهاند؛ ثانیاً: همانگونه که به نقل از طالب بیان شد، آنان متمایل به [[پیروزی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بودند؛ ثالثاً: امکان اسلامآوردن آنان وجود داشت؛ [[اسلامی]] با [[رضایتمندی]]، نه با [[زور]] مانند اسلامِ افراد بعد از [[فتح مکه]]. البته به نظر میرسد آنان مسلمانیشان را تا مدتی [[کتمان]] میکردند؛ زیرا در غیر این صورت امکان زندگانی در مکه برایشان میسر نبود. | |||
# [[ابوالبختری]] از بنیهاشم نبود که پیامبر{{صل}} دستور داد او را نکشند. [[امان]] [[پیامبر]]{{صل}} به جهت عملکرد خوب گذشته وی بود؛ اما او امان پیامبر{{صل}} را نپذیرفت و جنگید و در [[نبرد]] کشته شد<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۲۶، ص۱۱۲.</ref>. او را مجذر بن ذبار بلوی یا فرد دیگری کشت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۵۷.</ref>. | |||
#ابوالعاص، داماد پیامبر{{صل}} شوهر [[زینب]]، هم در [[جنگ بدر]] حاضر بود. اما [[رسول خدا]]{{صل}} چنین توصیهای دربارهاش نداشت؛ چون ذکر نشده وی به [[اکراه]] در [[جنگ]] شرکت کرده یا پیامبر{{صل}} [[امید]] به [[اسلام]] او داشته باشد. ابوالعاص [[اسیر]] شد و پس از پرداخت فدیه، به [[مکه]] بازگشت. زینب همسرش از او جدا شد و به [[مدینه]] آمد. وی شش سال بعد [[مسلمان]] شد و پیامبر{{صل}} زینب را به او برگرداند<ref>ر.ک: ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۰۱.</ref>. | |||
'''کشتههای [[کفار]]''': عدد کشتههای کفار را هفتاد تن و اسرای آنان را نیز هفتاد تن دانستهاند<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۶.</ref>. پیامبر{{صل}} دستور داد مردانی از [[قریش]] را که آلتهای آنان کوچک است، زیر خاک [[دفن]] کنند؛ زیرا آنان از [[مردمان]] [[بزرگوار]] هستند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۷۳.</ref>؛ یعنی کسانی که شهوتران نبوده و [[پاک]] زیستهاند. | |||
'''جنگ بدر ملاک ارزشگذاری''': جنگ بدر اولین نبرد مهم [[مسلمانان]] با کفار قریش بود و چون تعداد اندک مسلمانان در برابر هزار نفر<ref>احمد بن اینیعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵؛ تقیالدین احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۸، ص۳۴۳.</ref> از کفار قریش قرار گرفتند و بر آنان [[پیروز]] شدند و [[مجاهدان]] با [[اخلاص]] کامل در آن شرکت کرده بودند، در بسیاری از موارد، ملاک ارزشگذاشتن قرار میگرفت و دیگر مسائل با آن سنجیده میشد. | |||
#'''تعداد مجاهدان [[بدر]]''': تعداد مجاهدان مسلمان بدر را ۳۱۳ نفر دانستهاند<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۶۸.</ref> که به حروف ابجد واژه جیش را تشکیل میدهد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبهای که از نارساییهای باقیمانده از گذشته سخن میگوید، میفرماید اگر به تعداد مجاهدان بدر نیروی [[فداکار]] داشتم، در برابر این خلافها میایستادم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۲: {{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ لِي عِدَّةُ أَصْحَابِ طَالُوتَ أَوْ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَ هُمْ أَعْدَاؤُكُمْ لَضَرَبْتُكُمْ بِالسَّيْفِ حَتَّى تَئُولُوا إِلَى الْحَقِّ}}.</ref>. در خبری گزارشی از [[پیامبری]] دربارۀ بنیاسرائیل آمده است که وقتی یارانش به تعداد [[اصحاب بدر]] رسید، [[خداوند]] [[پیروزی]] را نصیب آنان فرمود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۸۲.</ref>. | |||
#'''[[برتری]] [[مجاهدان]] [[بدر]]''': از [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] استفاده میشود که حضور در [[جنگ بدر]] [[ارزش]] مهمی بوده که گاهی [[پیامبر]]{{صل}} افراد را به علت این حضور [[عفو]] کرده است. مانند [[حاطب بن ابیبلتعه]] که به [[جرم]] [[جاسوسی]] دستگیر شد و چون [[بدری]] بود، مورد عفو پیامبر{{صل}} قرار گرفت<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۵۸: {{متن حدیث|فَقَالَ النَّبِيُّ{{صل}} إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَ لَعَلَّ اللَّهَ تَعَالَى اطَّلَعَ عَلَيْهِمْ فَغَفَرَ لَهُمْ أَخْرِجُوهُ مِنَ الْمَسْجِدِ}}.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبهای مفصل که در [[مدینه]] ایراد کرد و از [[حوادث آینده]] در آن سخن گفت، به حکومتهایی اشاره کرد که [[امامت]] را به دست میگیرند و مدعی [[اسلام]] هستند. حضرت به حکومتهای بنیامیه و بنیعباس اشاره میکند که اصحاب بدر را دور ساختهاند و مخالفانِ [[رسول خدا]]{{صل}} را [[مقرّب]] میدارند و این ارزش بزرگ [[اسلامی]] را رها و بر عکس آن عمل میکنند. سخن حضرت چنین است: «و به [[جان]] خودم [[سوگند]] اگر پس از من دوران [[سلطنت]] [[بنیامیه]] را نیز به پایان رسانید، باز هم گرد [[سلطان]] دیگری را که به [[گمراهی]] [[دعوت]] کند بگیرید و [[باطل]] را زنده کنید و [[حق]] را پشت سر اندازید و از نزدیکترین [[جنگجویان]] (باافتخار) بدر ببرید و به دورترین [[فرزندان]] [[جنگ]] کنندگان با رسول خدا{{صل}} (یعنی فرزندان عباس که در جنگ بدر در زمره [[لشکر]] [[مشرکان]] بود) پیوند خورید»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۶؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمۀ الروضة من الکافی، ج۱، ص۹۴.</ref>. | |||
#'''[[همراهی]] با اصحاب بدر در [[قیامت]]''': رسول خدا{{صل}} فرمود: هر کس به [[مکه]] برای [[زیارت]] بیاید و برای [[زیارت]] من به [[مدینه]] نیاید به من [[جفا]] کرده است و هر کس به زیارت من بیاید، [[شفاعت]] او بر من [[واجب]] میشود و [[بهشت]] بر او واجب میگردد و هر کس در یکی از دو [[حرم مکه]] و مدینه بمیرد، متعرض او نمیشوند و اعمالش [[محاسبه]] نمیشود و به عنوان [[مهاجر]] در [[راه خدا]] مرده است و در [[روز قیامت]] با [[اصحاب بدر]] [[محشور]] میشود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۴۸؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۵.</ref>. | |||
#'''ملاک [[تاریخ]]''': چون [[نبرد بدر]] حادثهای مهم در [[تاریخ اسلام]] بود، حوادث را با [[زمان]] این [[نبرد]] تشریح میکردند. [[معاویة بن عمار]] گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم در چه زمانی [[رسول خدا]]{{صل}} به سوی [[کعبه]] [[تغییر قبله]] دادند، فرمود: پس از بازگشت از [[بدر]]<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۴۳: {{متن حدیث|قُلْتُ لَهُ مَتَى صُرِفَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَالَ بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ بَدْرٍ}}.</ref>. [[ازدواج علی]]{{ع}} با [[فاطمه]]{{س}} بعد از بدر بوده<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۳.</ref> و [[تولد امام حسن]]{{ع}} هم در سال [[جنگ بدر]] دانسته شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. | |||
#'''[[شهدای بدر]]''': به علت اهمیت جنگ بدر، شهدای آن نیز با دیگر [[شهیدان]] متفاوت دانسته شدهاند. در بیان اهمیت دیگر [[شهدا]] یا [[پاداش]] دیگران در کاری، آنان را به شهدای بدر [[تشبیه]] میکنند؛ برای مثال دو خبر را نقل میکنیم: | |||
## [[داوود بن فرقد]] گوید: به امام صادق{{ع}} عرض کردم: [[زائر]] [[امام حسین]]{{ع}} در هر ماه چقدر [[ثواب]] میبرد؟ فرمود: ثواب او مانند صدهزار [[شهید]] مانند شهدای جنگ بدر است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۵۲: {{متن حدیث|قَالَ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ ثَوَابُ مِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ}}.</ref>. | |||
## [[امام علی]]{{ع}} خطاب به [[عمار یاسر]] و دیگران میفرماید: اگر شما برابر [[اعتقادی]] که اکنون دارید باشید و در این راه به [[شهادت]] برسید، [[ارزش]] شهادتِ شما بیشتر از بسیاری از شهدای بدر و [[احد]] است، پس [[بشارت]] باد شما را<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۴: {{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ لَا يَمُوتُ مِنْكُمْ مَيِّتٌ عَلَى الْحَالِ الَّتِي أَنْتُمْ عَلَيْهَا إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ كَثِيرٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ فَأَبْشِرُوا}}.</ref>. | |||
'''[[نماز]] بر [[شهدای بدر]]''': شهیدانی که در معرکه [[نبرد]] به [[شهادت]] میرسند، به [[غسل]] و [[کفن]] نیاز ندارند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۳۲.</ref>، ولی لازم است بر آنان نماز خوانده شود. از خبری استفاده میشود نماز میتی که بر شهدای بدر خوانده شد، با آنچه اکنون خوانده میشود تفاوت داشته است. | |||
[[امام باقر]]{{ع}} در خبری که [[سنتها]] را بر میشمرد، درباره [[نماز میت]] میفرماید: امروز [[سنت]] در نماز میت پنج [[تکبیر]] است، درحالیکه بر شهدای بدر، نه یا [[هفت تکبیر]] گفته میشد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۸۷-۱۰۰</ref>. | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |