بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
«[[تربیت]]» بدون [[آموزش]] و | «[[تربیت]]» بدون [[آموزش]] و آگاهی بخشی ممکن نیست و اگر ممکن نیز باشد، نمیتوان آن را «تربیت» نامید. مهمترین [[وظیفه]] مربی، آموزش و آگاهیبخشی به موقع، است و بقیه کار که استفاده از این [[آگاهیها]] میباشد، بر عهده [[دانش]] پژوه است. آنچه در این باره مهم به نظر میرسد، در [[اختیار]] گذاردن آگاهیهای لازم به روش مطلوب و به موقع، از سوی مربی است. | ||
محتوای آموزش در بخشهای گوناگون تربیت، اعم از [[تربیت دینی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و...، متفاوت است و البته خود، بخش مهمی از آموزش را تشکیل میدهد. از آن مهمتر، چگونگی ارائه این محتوا از سوی [[آموزگار]]، و اصول و روشهایی است که او با استفاده از آنها، محتوای [[آموزشی]] را به دانش آموز و دانشجو آموزش میدهد و نیز چگونگی برخورد [[معلم]] با دانش آموز هنگام آموزش است. محتوا هر چه خوب و مهم باشد، اگر با توجه به اصول و روشهای صحیح آموزش داده نشود، ممکن است تلاشهای معلم و وقت [[ارزشمند]] دانش آموز را بر باد دهد. | محتوای آموزش در بخشهای گوناگون تربیت، اعم از [[تربیت دینی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و...، متفاوت است و البته خود، بخش مهمی از آموزش را تشکیل میدهد. از آن مهمتر، چگونگی ارائه این محتوا از سوی [[آموزگار]]، و اصول و روشهایی است که او با استفاده از آنها، محتوای [[آموزشی]] را به دانش آموز و دانشجو آموزش میدهد و نیز چگونگی برخورد [[معلم]] با دانش آموز هنگام آموزش است. محتوا هر چه خوب و مهم باشد، اگر با توجه به اصول و روشهای صحیح آموزش داده نشود، ممکن است تلاشهای معلم و وقت [[ارزشمند]] دانش آموز را بر باد دهد. | ||
از سوی دیگر، از مسائل مهم [[تربیت اسلامی]]، [[کشف]] اصول و روشهای آموزش در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} است. آیا آنان اصول و روشهای ویژهای را در [[آموزش احکام]] و [[معارف دینی]] به کار بردهاند؟ اگر به کار بردهاند آن اصول و روشها کداماند؟ از آنجا که [[معصومان]]{{عم}}، اسوههای کاملی برای [[بشریت]] هستند، [[انسانها]] میتوانند با [[اقتدا]] به ایشان و [[پیروی]] از راه و روش آنان، [[دنیا]] و [[آخرت]] خویش را تأمین کنند. معصومان{{عم}} با [[شناختی]] که از [[خدا]]، [[انسان]] و هستی دارند، [[حقیقت]] را دریافتهاند و بر اساس آن عمل میکنند. گرچه آنان بیشترین همّ خویش را صرف تعالی [[روحی]] و آبادسازی آخرت میکنند، ولی از دیدگاه آنان، [[زندگی]] این جهانی نیز بخشی از حقیقت است که باید در راستای آخرت، از آن بهره جست؛ چنان که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث| لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ}}<ref>صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص۱۵۶.</ref>؛ «از ما نیست کسی که دنیایش را برای آخرتش و آخرتش را برای دنیایش ترک کند». از این رو، کارهای [[دنیوی]] آنان نیز بر اساس [[شناخت]] آنان از [[خدا]]، [[انسان]] و هستی است و از [[اتقان]] و [[استواری]] بیشتری برخوردار است. [[علوم]] آنان بیشتر [[الهی]] و یا برگرفته از [[پیامبر خدا]]{{صل}} است؛ بنابراین، شیوههای [[آموزشی]] آنان و اصول و روشهایی که آنان در [[آموزش]] به کار میبرند، به گونهای است که از نظر [[علمی]] و روانی بیشترین و بهترین تأثیر را در مخاطب میگذارد؛ چون برخاسته از شناخت [[حقیقی]] از انسان و [[روابط انسانی]] است. از این رو، در این فصل به بررسی اصول و روشهای آموزش در [[سیره معصومان]]{{عم}} میپردازیم. | از سوی دیگر، از مسائل مهم [[تربیت اسلامی]]، [[کشف]] اصول و روشهای آموزش در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} است. آیا آنان اصول و روشهای ویژهای را در [[آموزش احکام]] و [[معارف دینی]] به کار بردهاند؟ اگر به کار بردهاند آن اصول و روشها کداماند؟ از آنجا که [[معصومان]]{{عم}}، اسوههای کاملی برای [[بشریت]] هستند، [[انسانها]] میتوانند با [[اقتدا]] به ایشان و [[پیروی]] از راه و روش آنان، [[دنیا]] و [[آخرت]] خویش را تأمین کنند. معصومان{{عم}} با [[شناختی]] که از [[خدا]]، [[انسان]] و هستی دارند، [[حقیقت]] را دریافتهاند و بر اساس آن عمل میکنند. گرچه آنان بیشترین همّ خویش را صرف تعالی [[روحی]] و آبادسازی آخرت میکنند، ولی از دیدگاه آنان، [[زندگی]] این جهانی نیز بخشی از حقیقت است که باید در راستای آخرت، از آن بهره جست؛ چنان که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث| لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ}}<ref>صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص۱۵۶.</ref>؛ «از ما نیست کسی که دنیایش را برای آخرتش و آخرتش را برای دنیایش ترک کند». از این رو، کارهای [[دنیوی]] آنان نیز بر اساس [[شناخت]] آنان از [[خدا]]، [[انسان]] و هستی است و از [[اتقان]] و [[استواری]] بیشتری برخوردار است. [[علوم]] آنان بیشتر [[الهی]] و یا برگرفته از [[پیامبر خدا]]{{صل}} است؛ بنابراین، شیوههای [[آموزشی]] آنان و اصول و روشهایی که آنان در [[آموزش]] به کار میبرند، به گونهای است که از نظر [[علمی]] و روانی بیشترین و بهترین تأثیر را در مخاطب میگذارد؛ چون برخاسته از شناخت [[حقیقی]] از انسان و [[روابط انسانی]] است. از این رو، در این فصل به بررسی اصول و روشهای آموزش در [[سیره معصومان]]{{عم}} میپردازیم. | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
در روزگاری که در میان مسلمانان افراد باسوادی که حتی بتوانند کودکان [[مسلمان]] را آموزش دهند، وجود نداشت، [[پیامبر گرامی]]{{صل}} از [[فرصت]] به دست آمده، استفاده کرد و از [[دشمن]] در راستای آموزش کودکان مسلمان بهره گرفت. | در روزگاری که در میان مسلمانان افراد باسوادی که حتی بتوانند کودکان [[مسلمان]] را آموزش دهند، وجود نداشت، [[پیامبر گرامی]]{{صل}} از [[فرصت]] به دست آمده، استفاده کرد و از [[دشمن]] در راستای آموزش کودکان مسلمان بهره گرفت. | ||
محدود کردن آموزش به زمانی خاص در [[روز]] موجب پایین آمدن کمیت و کیفیت [[تعلیم و تربیت]] [[جامعه]] است؛ از این رو معصومان{{عم}} همواره سعی داشتند از هر فرصتی برای ارتقای سطح [[علمی]] و [[فرهنگی]] جامعه استفاده کنند. آنان به هر بهانهای باب | محدود کردن آموزش به زمانی خاص در [[روز]] موجب پایین آمدن کمیت و کیفیت [[تعلیم و تربیت]] [[جامعه]] است؛ از این رو معصومان{{عم}} همواره سعی داشتند از هر فرصتی برای ارتقای سطح [[علمی]] و [[فرهنگی]] جامعه استفاده کنند. آنان به هر بهانهای باب گفتگو را باز میکردند و آن را به جلسه آموزش [[تغییر]] میدادند. به نمونههایی از [[سیره]] آنها توجه کنید: | ||
[[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} [[حال]] مردی را جویا شد. پاسخ داد: در [[خوف و رجا]] به سر میبرم. [[امام]] فرمود: هر کس به چیزی [[امید]] داشته باشد آن را [[طلب]] میکند و هر کس از چیزی بترسد، از آن [[فرار]] میکند؛ نمیدانم [[خوف]] مردی که شهوتی بر او روی آورد و او آن را واننهد، چه معنا دارد و [[امید]] مردی که بلایی بر او نازل شود و [[صبر]] نکند، به چه معناست؟<ref>حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول من آل الرسول، ص۲۱۲.</ref>. | [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} [[حال]] مردی را جویا شد. پاسخ داد: در [[خوف و رجا]] به سر میبرم. [[امام]] فرمود: هر کس به چیزی [[امید]] داشته باشد آن را [[طلب]] میکند و هر کس از چیزی بترسد، از آن [[فرار]] میکند؛ نمیدانم [[خوف]] مردی که شهوتی بر او روی آورد و او آن را واننهد، چه معنا دارد و [[امید]] مردی که بلایی بر او نازل شود و [[صبر]] نکند، به چه معناست؟<ref>حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول من آل الرسول، ص۲۱۲.</ref>. | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۵۷: | ||
خطابه، بیشتر برای عموم [[مردم]] به کار میرود و این ممکن است به دلیل مواد به کار رفته در آن باشد. موادی که در خطابه به کار میرود عبارتاند از: مظنونات، مقبولات و مشهورات، که مردم به اینها بیشتر [[عادت]] کردهاند، تا برهان و [[استدلال]]. بیشتر مردم [[قدرت]] [[درک]] و [[فهم]] برهان و استدلال را ندارند و یا دستکم استفاده از برهان برای تفهیم و اقناع [[عامه]] مردم، به [[زمان]] بیشتری نیاز دارد؛ بنابراین، از سویی، عموم مردم با خطابه زودتر اقناع میشوند و از سوی دیگر، [[خطیب]] نیز برای اقناع آنان زودتر و سادهتر به نتیجه میرسد. | خطابه، بیشتر برای عموم [[مردم]] به کار میرود و این ممکن است به دلیل مواد به کار رفته در آن باشد. موادی که در خطابه به کار میرود عبارتاند از: مظنونات، مقبولات و مشهورات، که مردم به اینها بیشتر [[عادت]] کردهاند، تا برهان و [[استدلال]]. بیشتر مردم [[قدرت]] [[درک]] و [[فهم]] برهان و استدلال را ندارند و یا دستکم استفاده از برهان برای تفهیم و اقناع [[عامه]] مردم، به [[زمان]] بیشتری نیاز دارد؛ بنابراین، از سویی، عموم مردم با خطابه زودتر اقناع میشوند و از سوی دیگر، [[خطیب]] نیز برای اقناع آنان زودتر و سادهتر به نتیجه میرسد. | ||
شایان ذکر است که خطابه با [[موعظه]] برابر نیست، بلکه به یک معنا | شایان ذکر است که خطابه با [[موعظه]] برابر نیست، بلکه به یک معنا خطابه غیر از [[موعظه]] است و به یک معنا موعظه مصداقی از خطابه است. استاد [[شهید مطهری]] در این باره میگوید: «خطابه با موعظه فرق دارد؛ زیرا خطابه [[صناعت]] است و جنبه فنی دارد و [[هدف]] آن تحریک [[احساسات]] و [[عواطف]] است؛ اما هدف موعظه تسکین [[شهوات]] و [[هواهای نفسانی]] است و بیشتر جنبه منع و ردع دارد. اگر هدف خطابه را مطلق [[اقناع]] بدانیم، [[وعظ]] و موعظه هم قسمتی از خطابه است<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، ص۲۳۷</ref>. | ||
توجه به این نکته نیز لازم است که موعظه در «فن» بودن چیزی از خطابه کم ندارد و هر کسی نمیتواند بدون [[آموزش]] و کسب آگاهیهای لازم درباره روش موعظه، به موعظه بپردازد، گرچه برخی از ویژگیهای آن، از قبیل تُن صدا و گیرایی سخن، [[خدادادی]] است؛ چنان که خطابه نیز چنین است.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۳۱.</ref>. | توجه به این نکته نیز لازم است که موعظه در «فن» بودن چیزی از خطابه کم ندارد و هر کسی نمیتواند بدون [[آموزش]] و کسب آگاهیهای لازم درباره روش موعظه، به موعظه بپردازد، گرچه برخی از ویژگیهای آن، از قبیل تُن صدا و گیرایی سخن، [[خدادادی]] است؛ چنان که خطابه نیز چنین است.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۳۱.</ref>. | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۵: | ||
با [[ظهور اسلام]] در [[جزیرةالعرب]]، که افراد باسواد آن بسیار کم بود، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[ترویج]] و [[تبلیغ اسلام]] و رساندن [[پیام]] [[وحی]] به مردم، روش خطابه را در پیش گرفت؛ زیرا شاید تنها روشی که [[پیامبر]]{{صل}} در آن زمان میتوانست برای رساندن پیامی [[الهی]] به مردم از آن استفاده کند، همین روش بود. | با [[ظهور اسلام]] در [[جزیرةالعرب]]، که افراد باسواد آن بسیار کم بود، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[ترویج]] و [[تبلیغ اسلام]] و رساندن [[پیام]] [[وحی]] به مردم، روش خطابه را در پیش گرفت؛ زیرا شاید تنها روشی که [[پیامبر]]{{صل}} در آن زمان میتوانست برای رساندن پیامی [[الهی]] به مردم از آن استفاده کند، همین روش بود. | ||
خطابه در [[اسلام]] همان خطابه پیش از اسلام است، ولی [[هدف]] از بهکارگیری آن متفاوت است. در اسلام نوع خاصی از خطابه، که [[موعظه]] نامیده میشود، بیشتر به کار میرفت، | |||
هر چند از انواع دیگر خطابه، مانند: خطابههای حماسی، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز استفاده میشد. خطبههای [[جمعه]] در [[صدر اسلام]]، مجموعه این اقسام را در بر میگیرد؛ اما پس از دوره [[پیامبر]]{{صل}} و پس از دوره پنج ساله [[حکومت امیرمؤمنان]] علی{{ع}} - که [[حکومت]] از دست [[اهل بیت]]{{عم}} خارج شد - خطابههای [[معصومان]]{{عم}} و [[پیروان]] آنان بیشتر جنبه [[اخلاقی]] و موعظه به خود گرفت. با وجود این، اسلام در پیشبرد و تقویت فن خطابه بسیار مؤثر بوده است<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، ص۲۲۴-۲۴۷</ref>.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۱۴.</ref>. | هر چند از انواع دیگر خطابه، مانند: خطابههای حماسی، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز استفاده میشد. خطبههای [[جمعه]] در [[صدر اسلام]]، مجموعه این اقسام را در بر میگیرد؛ اما پس از دوره [[پیامبر]]{{صل}} و پس از دوره پنج ساله [[حکومت امیرمؤمنان]] علی{{ع}} - که [[حکومت]] از دست [[اهل بیت]]{{عم}} خارج شد - خطابههای [[معصومان]]{{عم}} و [[پیروان]] آنان بیشتر جنبه [[اخلاقی]] و موعظه به خود گرفت. با وجود این، اسلام در پیشبرد و تقویت فن خطابه بسیار مؤثر بوده است<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، ص۲۲۴-۲۴۷</ref>.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۱۴.</ref>. | ||
خط ۲۷۳: | خط ۲۷۳: | ||
#همچنین خطابه به افراد خاص یا گروههای [[سنی]] و اجتماعی خاصی اختصاص ندارد، بلکه عموم [[مردم]] و همه گروههای سنی و اجتماعی را شامل میشود؛ زیرا مطالبی که معمولاً سخنران بیان میکند، میتواند برای همه این گروهها قابل [[درک]] باشد و یا دستکم قسمت زیادی از آن برای بیشتر افراد قابل [[فهم]] و درک است؛ چراکه هدف و غرض اصلی از خطابه، قانع کردن عموم مردم است، نه افراد و گروههای خاص. | #همچنین خطابه به افراد خاص یا گروههای [[سنی]] و اجتماعی خاصی اختصاص ندارد، بلکه عموم [[مردم]] و همه گروههای سنی و اجتماعی را شامل میشود؛ زیرا مطالبی که معمولاً سخنران بیان میکند، میتواند برای همه این گروهها قابل [[درک]] باشد و یا دستکم قسمت زیادی از آن برای بیشتر افراد قابل [[فهم]] و درک است؛ چراکه هدف و غرض اصلی از خطابه، قانع کردن عموم مردم است، نه افراد و گروههای خاص. | ||
#خطابه به [[زمان]] و مکان خاصی وابسته نیست؛ چون مخاطب ویژهای ندارد؛ از این رو در هر مکانی که گروهی از مردم جمع شده باشند، میتوان [[خطبه]] خواند؛ اما بیشتر خطابهها در مکانهای عمومی، مانند [[مساجد]]، [[حسینیهها]]، تکیهها و یا میدانهای [[شهر]]، که عموم [[مردم]] در آنها گرد هم میآیند، ایراد میشود. | #خطابه به [[زمان]] و مکان خاصی وابسته نیست؛ چون مخاطب ویژهای ندارد؛ از این رو در هر مکانی که گروهی از مردم جمع شده باشند، میتوان [[خطبه]] خواند؛ اما بیشتر خطابهها در مکانهای عمومی، مانند [[مساجد]]، [[حسینیهها]]، تکیهها و یا میدانهای [[شهر]]، که عموم [[مردم]] در آنها گرد هم میآیند، ایراد میشود. | ||
# | #خطابه تنها یک روش [[آموزشی]] صِرف نیست، بلکه [[هدف]] اصلی آن - چنان که در تعریف اصطلاحی آن گذشت - [[اقناع]] [[عاطفی]] عموم مردم است و در آن، [[خطیب]] به ذکر [[مواعظ]]، [[تاریخ]]، [[اخلاق]] و [[ارشاد]] مخاطبان میپردازد؛ در عین [[حال]] این هدف بدون ارائه اطلاعات [[دینی]]، [[اخلاقی]]، [[اجتماعی]]، [[تاریخی]] و... تأمین نمیشود و در نتیجه خطابه را میتوان از روشهای آموزشی به شمار آورد. | ||
#[[معصومان]]{{عم}} خطبههای خود را بیشتر با [[حمد]] و ثنای [[خداوند متعال]] شروع میکردند. این امر، افزون بر اینکه [[شکر]] و [[سپاس]] سخنران در برابر [[نعمت]] و [[توفیق]] نطقی است که [[خداوند]] به او داده، میتواند مطالب آموزشی دینی و [[معرفتی]] را نیز برای مخاطبان در بر داشته باشد. سخنران دینی میتواند از این [[راه خدا]] را به مخاطبان معرفی و راه و روش حمد و سپاس او را نیز بیان کند. | #[[معصومان]]{{عم}} خطبههای خود را بیشتر با [[حمد]] و ثنای [[خداوند متعال]] شروع میکردند. این امر، افزون بر اینکه [[شکر]] و [[سپاس]] سخنران در برابر [[نعمت]] و [[توفیق]] نطقی است که [[خداوند]] به او داده، میتواند مطالب آموزشی دینی و [[معرفتی]] را نیز برای مخاطبان در بر داشته باشد. سخنران دینی میتواند از این [[راه خدا]] را به مخاطبان معرفی و راه و روش حمد و سپاس او را نیز بیان کند. | ||
#سخنرانان [[صدر اسلام]]، به ویژه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}}، هنگام خواندن [[خطبه]]، بر مکانی بلند ایستاده و یا مینشستند و خطبه میخواندند. این عمل، افزون بر اینکه سخنران را در اشراف بر مجلس و [[تسلط]] بر سخن، [[یاری]] میرساند، به مخاطبان نیز این امکان را میدهد که سخنان او را بهتر بفهمند؛ چنان که امروزه در کلاسهای درس نیز مکان [[معلم]] و استاد از مکان [[دانشجویان]] بلندتر است. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} برای خواندن اولین خطبه خود در [[دعوت]] مردم به [[اسلام]]، از [[کوه صفا]] بالا رفت و در آنجا بر بالای سنگی بلند ایستاد و ندای: {{متن حدیث| یا صباحا}}<ref>عرب این کلمه را برای هشدار و اعلام خطر به کار میبرد و گزارشهای وحشتناک را معمولاً با این کلمه آغاز میکنند</ref> سر داد<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت: تاریخ تحلیلی زندگانی امیر المؤمنین، ص۲۱۷</ref>. بعدها نیز [[پیامبر]]{{صل}} در [[مسجد النبی]] - در [[مدینه]] - هنگام خواندن خطبه بر درختی تکیه میداد، تا اینکه یکی از [[اصحاب]] برای آن حضرت منبری تهیه کرد و از آن پس [[پیامبر]]{{صل}} بر [[منبر]] مینشست و [[خطبه]] میخواند. | #سخنرانان [[صدر اسلام]]، به ویژه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}}، هنگام خواندن [[خطبه]]، بر مکانی بلند ایستاده و یا مینشستند و خطبه میخواندند. این عمل، افزون بر اینکه سخنران را در اشراف بر مجلس و [[تسلط]] بر سخن، [[یاری]] میرساند، به مخاطبان نیز این امکان را میدهد که سخنان او را بهتر بفهمند؛ چنان که امروزه در کلاسهای درس نیز مکان [[معلم]] و استاد از مکان [[دانشجویان]] بلندتر است. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} برای خواندن اولین خطبه خود در [[دعوت]] مردم به [[اسلام]]، از [[کوه صفا]] بالا رفت و در آنجا بر بالای سنگی بلند ایستاد و ندای: {{متن حدیث| یا صباحا}}<ref>عرب این کلمه را برای هشدار و اعلام خطر به کار میبرد و گزارشهای وحشتناک را معمولاً با این کلمه آغاز میکنند</ref> سر داد<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت: تاریخ تحلیلی زندگانی امیر المؤمنین، ص۲۱۷</ref>. بعدها نیز [[پیامبر]]{{صل}} در [[مسجد النبی]] - در [[مدینه]] - هنگام خواندن خطبه بر درختی تکیه میداد، تا اینکه یکی از [[اصحاب]] برای آن حضرت منبری تهیه کرد و از آن پس [[پیامبر]]{{صل}} بر [[منبر]] مینشست و [[خطبه]] میخواند. | ||
#از دیگر ویژگیهای خطابههای [[معصومان]]{{عم}} کوتاه بودن خطابههای آنان است. طولانی کردن خطبه چیزی جز [[خستگی]] و بیعلاقگی در مخاطبان ایجاد نمیکند. متن بیشتر خطابههای معصومان{{عم}} بیش از سه تا چهار صفحه نیست<ref>البته ممکن است آنچه نقل شده همه خطبه نبوده و مطالبی از آن حذف شده باشد، ولی در عین حال آنچه موجود است، بیانگر این نکته است که خطبههای آنان چندان طولانی نبوده است، به ویژه آنکه آن بزرگواران سفارشهایی در کوتاه کردن خطبه و نماز جماعت دارند</ref>، مگر در برخی موارد که کمی از این مقدار بیشتر است. [[خطبه غدیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حجةالوداع]] که از اهمیتی ویژه برخوردار است – آنگونه که در [[بحارالانوار]] نقل شده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۳۷، ص۲۰۴</ref> -حدود سیزده صفحه است. بزرگترین [[خطبههای حضرت علی]]{{ع}} از بیست صفحه [[تجاوز]] نمیکند. سایر [[خطبهها]] معمولاً از این کمتر است. این امر به دلیل توجه آن بزرگان به این نکته است که [[سخن گفتن]] ممکن است سخنگو را خسته نکند، ولی برای شنونده خسته کننده باشد؛ از این رو باید [[حال]] مخاطبان را رعایت کرد، چه اینکه [[هدف]] از | #از دیگر ویژگیهای خطابههای [[معصومان]]{{عم}} کوتاه بودن خطابههای آنان است. طولانی کردن خطبه چیزی جز [[خستگی]] و بیعلاقگی در مخاطبان ایجاد نمیکند. متن بیشتر خطابههای معصومان{{عم}} بیش از سه تا چهار صفحه نیست<ref>البته ممکن است آنچه نقل شده همه خطبه نبوده و مطالبی از آن حذف شده باشد، ولی در عین حال آنچه موجود است، بیانگر این نکته است که خطبههای آنان چندان طولانی نبوده است، به ویژه آنکه آن بزرگواران سفارشهایی در کوتاه کردن خطبه و نماز جماعت دارند</ref>، مگر در برخی موارد که کمی از این مقدار بیشتر است. [[خطبه غدیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حجةالوداع]] که از اهمیتی ویژه برخوردار است – آنگونه که در [[بحارالانوار]] نقل شده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۳۷، ص۲۰۴</ref> -حدود سیزده صفحه است. بزرگترین [[خطبههای حضرت علی]]{{ع}} از بیست صفحه [[تجاوز]] نمیکند. سایر [[خطبهها]] معمولاً از این کمتر است. این امر به دلیل توجه آن بزرگان به این نکته است که [[سخن گفتن]] ممکن است سخنگو را خسته نکند، ولی برای شنونده خسته کننده باشد؛ از این رو باید [[حال]] مخاطبان را رعایت کرد، چه اینکه [[هدف]] از خطابه، سخن گفتن و تمرین [[سخنرانی]] نیست، بلکه [[آموزش دادن]] مخاطب است؛ پس خطابه باید به گونهای باشد که مخاطب به شنیدن آن [[رغبت]] کند. | ||
#ویژگی دیگر خطبههای معصومان{{عم}}، متنوع بودن مطالب و محتوای خطبههاست. آنان برای رفع خستگی مخاطبان، افزون بر کوتاه کردن خطبهها، از مطالب متنوع و موضوعهای گوناگون سخن میگفتند؛ برای مثال [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در اولین خطبه [[نهجالبلاغه]]، از چندین موضوع، مانند [[توحید]]، [[آفرینش جهان]]، [[خلقت حضرت آدم]]{{ع}}، [[بعثت پیامبران]] و [[بعثت رسول اکرم]]{{صل}}، سخن گفته است. تنوع موضوع و مطالب، به ویژه برای عموم [[مردم]]، موجب رفع خستگی و توجه بیشتر آنها به سخنرانی میشود. | #ویژگی دیگر خطبههای معصومان{{عم}}، متنوع بودن مطالب و محتوای خطبههاست. آنان برای رفع خستگی مخاطبان، افزون بر کوتاه کردن خطبهها، از مطالب متنوع و موضوعهای گوناگون سخن میگفتند؛ برای مثال [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در اولین خطبه [[نهجالبلاغه]]، از چندین موضوع، مانند [[توحید]]، [[آفرینش جهان]]، [[خلقت حضرت آدم]]{{ع}}، [[بعثت پیامبران]] و [[بعثت رسول اکرم]]{{صل}}، سخن گفته است. تنوع موضوع و مطالب، به ویژه برای عموم [[مردم]]، موجب رفع خستگی و توجه بیشتر آنها به سخنرانی میشود. | ||
#به کار بردن کلمات و عبارات خطابی در حین [[سخنرانی]] نیز از دیگر ویژگیهای خطابههای [[معصومان]]{{عم}}، برای رفع [[خستگی]] مخاطبان و جلب توجه آنان به سخنرانی است. تکیه کلامهایی چون {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ}}، {{متن حدیث| مَعَاشِرَ النَّاسِ}}، {{متن حدیث| عِبَادَ اللَّهِ}}، و مانند آنها، توجه مخاطبان را به سخنرانی جلب میکند. [[پیامبر]]{{صل}} در [[حجة الوداع]]، اینگونه [[خطبه]] خواند: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ... أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ يَئِسَ أَنْ يُعْبَدَ بِأَرْضِكُمْ هَذِهِ... أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ... أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً...}} <ref>حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول من آل الرسول، ص۳۱</ref>؛ | #به کار بردن کلمات و عبارات خطابی در حین [[سخنرانی]] نیز از دیگر ویژگیهای خطابههای [[معصومان]]{{عم}}، برای رفع [[خستگی]] مخاطبان و جلب توجه آنان به سخنرانی است. تکیه کلامهایی چون {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ}}، {{متن حدیث| مَعَاشِرَ النَّاسِ}}، {{متن حدیث| عِبَادَ اللَّهِ}}، و مانند آنها، توجه مخاطبان را به سخنرانی جلب میکند. [[پیامبر]]{{صل}} در [[حجة الوداع]]، اینگونه [[خطبه]] خواند: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ... أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ يَئِسَ أَنْ يُعْبَدَ بِأَرْضِكُمْ هَذِهِ... أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ... أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً...}} <ref>حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول من آل الرسول، ص۳۱</ref>؛ | ||
خط ۲۸۲: | خط ۲۸۲: | ||
#علاوه بر موارد یاد شده، خطبههای [[معصومان]]{{عم}} ویژگی دیگری نیز دارد و آن این است که حالت یک [[طرفه]] نداشت که فقط سخنران سخن بگوید و دیگران گوش دهند، بلکه هرگاه در [[ذهن]] مخاطبان پرسشی ایجاد میشد، هر چند در میان [[خطبه]] بود و یا پرسشی که ربطی به موضوع نداشت، میتوانستند [[پرسش]] خود را مطرح کنند و جواب بشنوند؛ به سخن دیگر معصومان{{عم}} حتی در خطبه نیز [[اولویت]] را به پرسش میدهند؛ [[هدف]]، [[سخنرانی]] نیست، بلکه هدف [[آموزش]] و [[اطلاعرسانی]] است؛ برای نمونه: وقتی [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} به ایراد [[خطبه شعبانیه]] مشغول بود، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} پرسید: {{متن حدیث|مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ؟}}؛ «[[برترین اعمال]] در این ماه چیست؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الورع من محارم الله}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۹۶، ص۳۵۶</ref>؛ «دوری گزیدن از آنچه [[خدا]] [[حرام]] دانسته است».<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۱۵.</ref>. | #علاوه بر موارد یاد شده، خطبههای [[معصومان]]{{عم}} ویژگی دیگری نیز دارد و آن این است که حالت یک [[طرفه]] نداشت که فقط سخنران سخن بگوید و دیگران گوش دهند، بلکه هرگاه در [[ذهن]] مخاطبان پرسشی ایجاد میشد، هر چند در میان [[خطبه]] بود و یا پرسشی که ربطی به موضوع نداشت، میتوانستند [[پرسش]] خود را مطرح کنند و جواب بشنوند؛ به سخن دیگر معصومان{{عم}} حتی در خطبه نیز [[اولویت]] را به پرسش میدهند؛ [[هدف]]، [[سخنرانی]] نیست، بلکه هدف [[آموزش]] و [[اطلاعرسانی]] است؛ برای نمونه: وقتی [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} به ایراد [[خطبه شعبانیه]] مشغول بود، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} پرسید: {{متن حدیث|مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ؟}}؛ «[[برترین اعمال]] در این ماه چیست؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الورع من محارم الله}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۹۶، ص۳۵۶</ref>؛ «دوری گزیدن از آنچه [[خدا]] [[حرام]] دانسته است».<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۱۵.</ref>. | ||
====استفاده از | ====استفاده از خطابه در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}==== | ||
می توان گفت اولین خطبهای که پیامبر{{صل}} پس از [[مبعوث]] شدن به [[پیامبری]] برای [[دعوت]] عموم [[مردم]] به [[اسلام]] ایراد کرد، زمانی بود که بر [[کوه صفا]] بر بالای سنگ بلندی ایستاد و با صدایی رسا فریاد برآورد: {{متن حدیث|یا صباحا}} و با جمع کردن مردم به گرد خود، آنان را به اسلام دعوت کرد و فرمود: | می توان گفت اولین خطبهای که پیامبر{{صل}} پس از [[مبعوث]] شدن به [[پیامبری]] برای [[دعوت]] عموم [[مردم]] به [[اسلام]] ایراد کرد، زمانی بود که بر [[کوه صفا]] بر بالای سنگ بلندی ایستاد و با صدایی رسا فریاد برآورد: {{متن حدیث|یا صباحا}} و با جمع کردن مردم به گرد خود، آنان را به اسلام دعوت کرد و فرمود: | ||
ای مردم! اگر من به شما گزارش دهم که پشت این [[کوه]] [[دشمنان]] شما موضع گرفتهاند و قصد [[جان]] و [[مال]] شما را دارند، آیا مرا [[تصدیق]] میکنید؟ همگی گفتند: ما در طول [[زندگی]] از تو دروغی نشنیدهایم. سپس فرمود: ای [[قریشیان]]! خود را از [[آتش]] [[نجات]] دهید. من برای شما در پیشگاه خدا نمیتوانم کاری انجام دهم. من شما را از [[عذاب]] دردناک میترسانم... <ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت: تاریخ تحلیلی زندگانی امیر المؤمنین، ص۲۱۷</ref>. | ای مردم! اگر من به شما گزارش دهم که پشت این [[کوه]] [[دشمنان]] شما موضع گرفتهاند و قصد [[جان]] و [[مال]] شما را دارند، آیا مرا [[تصدیق]] میکنید؟ همگی گفتند: ما در طول [[زندگی]] از تو دروغی نشنیدهایم. سپس فرمود: ای [[قریشیان]]! خود را از [[آتش]] [[نجات]] دهید. من برای شما در پیشگاه خدا نمیتوانم کاری انجام دهم. من شما را از [[عذاب]] دردناک میترسانم... <ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت: تاریخ تحلیلی زندگانی امیر المؤمنین، ص۲۱۷</ref>. | ||
خط ۲۹۴: | خط ۲۹۴: | ||
همچنین از زمانی که [[نماز جمعه]] [[واجب]] شد، [[پیامبر]]{{صل}} هر [[جمعه]] دو خطبه میخواند و در آن به [[آموزش]] مسائل [[دینی]]، اعم از [[اخلاقی]]، [[اعتقادی]]، [[سیاسی]] و...، میپرداخت. | همچنین از زمانی که [[نماز جمعه]] [[واجب]] شد، [[پیامبر]]{{صل}} هر [[جمعه]] دو خطبه میخواند و در آن به [[آموزش]] مسائل [[دینی]]، اعم از [[اخلاقی]]، [[اعتقادی]]، [[سیاسی]] و...، میپرداخت. | ||
از [[خطبههای پیامبر]]{{صل}} که بگذریم، خطابههای [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نیز مشهور و معروف است. برخی از خطبههای آن حضرت در کتاب [[شریف]] [[نهجالبلاغه]]، گردآوری شده است. از میان خطابههای آن حضرت، برخی از نظر محتوا و یا از نظر [[فصاحت]] و [[بلاغت]]، [[شهرت]] و برجستگی ویژهای دارد؛ از آن جمله: خطبههای مشهور و معروف «[[همام]]» یا [[متقین]]، «[[شقشقیه]]»، «[[قاصعه]]» و خطبه «وسیله» است. [[خطبههای امام علی]]{{ع}} به قدری [[فصیح]]، [[بلیغ]] و پر محتواست که [[ابن ابی الحدید]] آنها را از سخن [[خالق]] [[فروتر]] و از سخن مخلوق فراتر دانسته و میگوید: [[مردم]] دو فن | از [[خطبههای پیامبر]]{{صل}} که بگذریم، خطابههای [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نیز مشهور و معروف است. برخی از خطبههای آن حضرت در کتاب [[شریف]] [[نهجالبلاغه]]، گردآوری شده است. از میان خطابههای آن حضرت، برخی از نظر محتوا و یا از نظر [[فصاحت]] و [[بلاغت]]، [[شهرت]] و برجستگی ویژهای دارد؛ از آن جمله: خطبههای مشهور و معروف «[[همام]]» یا [[متقین]]، «[[شقشقیه]]»، «[[قاصعه]]» و خطبه «وسیله» است. [[خطبههای امام علی]]{{ع}} به قدری [[فصیح]]، [[بلیغ]] و پر محتواست که [[ابن ابی الحدید]] آنها را از سخن [[خالق]] [[فروتر]] و از سخن مخلوق فراتر دانسته و میگوید: [[مردم]] دو فن خطابه و [[نویسندگی]] را از او فراگرفتهاند<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، ص۱۵</ref>. | ||
اولین خطبه نهجالبلاغه خطبهای است که آن حضرت در [[معرفت خدا]]، [[توحید]]، [[نفی شرک]]، [[خلقت]] [[آسمان]] و [[زمین]] و خلفت [[انسان]] خوانده است. در این خطبه، پس از [[حمد]] و ثنای خدا، آمده است: | اولین خطبه نهجالبلاغه خطبهای است که آن حضرت در [[معرفت خدا]]، [[توحید]]، [[نفی شرک]]، [[خلقت]] [[آسمان]] و [[زمین]] و خلفت [[انسان]] خوانده است. در این خطبه، پس از [[حمد]] و ثنای خدا، آمده است: | ||
اولین واجب در [[دین]]، [[شناخت]] خداست، و کمال این شناخت به [[تصدیق]] اوست، و کمال این تصدیق به یگانه دانستن او و کمال یگانه دانستن او این است که این [[یگانگی]] را [[خالص]] گردانیم و کمال [[خلوص]] این است که صفات را از او [[نفی]] کنیم؛ زیرا هر صفتی [[گواهی]] میدهد که غیر از موصوف است، و هر موصوفی گواهی میدهد که غیر از صفت است؛ بنابراین، هر کس خدا را توصیف کند، او را [[قرین]] و همراه آن صفت دانسته است و کسی که خدا را در کنار صفت بداند، او را دو تا دانسته و کسی که [[خدا]] را دو تا بداند، او را به دو جزء تقسیم کرده است و هر کس او را دارای جزء بداند، نسبت به او [[جاهل]] است و کسی که به خدا اشاره کند، او را محدود دانسته و کسی که او را محدود بداند، او را به شماره درآورده است و کسی که گوید: «خدا در کجاست؟» او را مظروف دانسته، و کسی که گوید: «خدا بر کدام فراز است؟»، مکانهای دیگر را از او خالی دانسته است... <ref>نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، ص۳</ref>. | اولین واجب در [[دین]]، [[شناخت]] خداست، و کمال این شناخت به [[تصدیق]] اوست، و کمال این تصدیق به یگانه دانستن او و کمال یگانه دانستن او این است که این [[یگانگی]] را [[خالص]] گردانیم و کمال [[خلوص]] این است که صفات را از او [[نفی]] کنیم؛ زیرا هر صفتی [[گواهی]] میدهد که غیر از موصوف است، و هر موصوفی گواهی میدهد که غیر از صفت است؛ بنابراین، هر کس خدا را توصیف کند، او را [[قرین]] و همراه آن صفت دانسته است و کسی که خدا را در کنار صفت بداند، او را دو تا دانسته و کسی که [[خدا]] را دو تا بداند، او را به دو جزء تقسیم کرده است و هر کس او را دارای جزء بداند، نسبت به او [[جاهل]] است و کسی که به خدا اشاره کند، او را محدود دانسته و کسی که او را محدود بداند، او را به شماره درآورده است و کسی که گوید: «خدا در کجاست؟» او را مظروف دانسته، و کسی که گوید: «خدا بر کدام فراز است؟»، مکانهای دیگر را از او خالی دانسته است... <ref>نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، ص۳</ref>. | ||
پس از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، نقش | پس از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، نقش خطابه در [[سیره ائمه]]{{عم}} کمرنگ شد؛ زیرا در [[صدر اسلام]] رسم بر این بود که [[حاکمان]] برای [[مردم]] [[خطبه]] میخواندند و اگر کسانی، غیر از حاکمان، برای مردم خطبه میخواندند، باید از حاکمان [[اجازه]] میگرفتند و این، میطلبید که از درباریان و هواداران [[حکومت]] باشند و چون [[ائمه]]{{عم}} با [[حکومتها]] مخالف بودند، چندان موقعیتی برای خطبه خواندن نداشتند. در عین [[حال]] از برخی [[امامان]]{{عم}} چندین خطبه نقل شده است؛ از جمله: [[خطبه امام حسن]]{{ع}} در برابر معاویه. پس از [[پیمان]] [[صلح با معاویه]] [[امام]] بر [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و ثنای خدا و [[درود]] و [[صلوات بر پیامبر]] و خاندانش، به معرفی خود و بر [[حق]] بودن خود و معرفی معاویه و بر [[باطل]] بودن او پرداخت<ref>حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول من آل الرسول، ص۲۳۴</ref>. همچنین آن حضرت به هنگام [[شهادت]] پدر [[بزرگوار]] خویش، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا و درود بر [[رسول خدا]] و خاندانش، در مورد شهادت پدر و [[فضائل]] آن حضرت خطبه خواند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص۴۵۷</ref>. | ||
از [[حضرت امام حسین]]{{ع}} نیز دو خطبه مشهور و معروف است؛ یکی خطبه آن حضرت به هنگام خروج از [[مکه]]<ref>ابن طاووس، متن کامل و ترجمه لهوف سید بن طاووس، ص۹۱</ref> و دیگری خطبه وی در [[روز عاشورا]] برای [[سپاه]] [[دشمن]]<ref>صدر نجفی، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، ص۸۷ و ۱۹۷</ref>. | از [[حضرت امام حسین]]{{ع}} نیز دو خطبه مشهور و معروف است؛ یکی خطبه آن حضرت به هنگام خروج از [[مکه]]<ref>ابن طاووس، متن کامل و ترجمه لهوف سید بن طاووس، ص۹۱</ref> و دیگری خطبه وی در [[روز عاشورا]] برای [[سپاه]] [[دشمن]]<ref>صدر نجفی، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، ص۸۷ و ۱۹۷</ref>. | ||
بنابراین، | بنابراین، خطابه یکی از شیوههایی بوده است که برخی [[معصومان]]{{عم}}، در راستای [[آموزش]] [[اعتقادات]]، [[احکام]] و [[اخلاق اسلامی]] به عموم [[مردم]]، از آن بهره میبردهاند.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۱۸.</ref>. | ||
====مقایسه روش خطابه با روش سخنرانی در [[تدریس]]==== | ====مقایسه روش خطابه با روش سخنرانی در [[تدریس]]==== | ||
خط ۳۱۵: | خط ۳۱۵: | ||
#در روش سخنرانی، بحثها باید مستدل و برهانی باشد، در حالی که مواد خطابه اغلب از مظنونات، مشهورات و مقبولات [[عامه]] تشکیل میشود. | #در روش سخنرانی، بحثها باید مستدل و برهانی باشد، در حالی که مواد خطابه اغلب از مظنونات، مشهورات و مقبولات [[عامه]] تشکیل میشود. | ||
با توجه به شباهتها و تفاوتهایی که بیان شد، روش خطابه را نمیتوان با روش سخنرانی یکی دانست، هر چند شباهتهایی داشته باشند؛ همچنین، روش خطابه را نمیتوان روش تدریس تلقی کرد؛ اما میتوان آن را یکی از روشهای آموزش عمومی یا غیر رسمی دانست؛ زیرا آموزهها و آگاهیهایی را به عموم [[مردم]] انتقال میدهد؛ اما به سبک کلاسیک و با [[نظم]] خاصی که در روش [[تدریس]] وجود دارد، نیست. | با توجه به شباهتها و تفاوتهایی که بیان شد، روش خطابه را نمیتوان با روش سخنرانی یکی دانست، هر چند شباهتهایی داشته باشند؛ همچنین، روش خطابه را نمیتوان روش تدریس تلقی کرد؛ اما میتوان آن را یکی از روشهای آموزش عمومی یا غیر رسمی دانست؛ زیرا آموزهها و آگاهیهایی را به عموم [[مردم]] انتقال میدهد؛ اما به سبک کلاسیک و با [[نظم]] خاصی که در روش [[تدریس]] وجود دارد، نیست. | ||
بنابراین میتوان گفت روش [[سخنرانی]] از روش | بنابراین میتوان گفت روش [[سخنرانی]] از روش خطابه گرفته شده است که با توجه به مخاطبان خاص آن در مراکز [[آموزشی]]، ویژگیهایی، از جمله موضوع خاص، مستدل بودن و... به آن افزوده شده است؛ از این رو میتوان از ویژگیهای خطابههای [[معصومان]]{{عم}}، مانند کوتاه بودن سخنرانی، موزون بودن آن، پذیرش [[پرسش]] در حین سخنرانی و... برای بالا بردن کیفیت آن، بهره جست.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۲۱.</ref>. | ||
===روش [[مناظره]]=== | ===روش [[مناظره]]=== | ||
====مفهومشناسی==== | ====مفهومشناسی==== | ||
مناظره، در لغت به معنای بحث و | مناظره، در لغت به معنای بحث و گفتگو و نظر کردن دو نفر با هم در چیزی است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ماده «نظر»</ref> و در اصطلاح، [[سخن گفتن]] و [[استدلال]] دو نفر درباره چیزی، به منظور [[کشف]] [[حقیقت]] آن میباشد<ref>مصاحب [بیتا]، واژه «مناظره»</ref>. دهخدا نیز مناظره را به نظر کردن با هم، یا با هم [[فکر]] کردن در حقیقت و ماهیت چیزی، معنا میکند<ref>دهخدا، واژه «مناظره»</ref>؛ بنابراین، در مناظره دو چیز شرط است: اول اینکه مناظره کنندگان، دستکم، دو نفر باشند و دیگری آنکه، قصد آن دو کشف حقیقت باشد. | ||
[[ابن سینا]] مناظره را از نظر و اعتبار و [[هدف]] از آن را [[مباحثه]] در مورد دو [[رأی]] مقابل یکدیگر میداند، به گونهای که هر یک از این دو مناظره کننده، متکفل [[بیان حق]] بودن رأی و نظر خویش است و مناظره کننده دیگر نیز در این امر به او کمک میکند<ref>ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء (المنطق)، ص۱۵</ref>. | [[ابن سینا]] مناظره را از نظر و اعتبار و [[هدف]] از آن را [[مباحثه]] در مورد دو [[رأی]] مقابل یکدیگر میداند، به گونهای که هر یک از این دو مناظره کننده، متکفل [[بیان حق]] بودن رأی و نظر خویش است و مناظره کننده دیگر نیز در این امر به او کمک میکند<ref>ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء (المنطق)، ص۱۵</ref>. | ||
خط ۳۲۶: | خط ۳۲۶: | ||
همچنین، [[مجادله]] نیز گاهی بر مناظره اطلاق میشود و شاید این نامگذاری از این رو باشد که در مناظره از [[برهان]]، جدل و حتی مغالطه نیز بهره گرفته میشود، و چون مناظره کنندگان اغلب از جاده عدل و انصاف و کشف حقیقت بیرون رفته، درصدد اثبات و به [[کرسی]] نشاندن [[رأی]] خویش بر میآیند و در این راستا گاه از جدل نیز استفاده میکنند، به مناظره مجادله نیز گفته شده است؛ از این رو، در [[آیات]] و [[روایات]] از دو نوع [[جدال]] سخن به میان آمده است: «جدال أحسن» و «جدال غیر أحسن»<ref>{{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}} «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستادهاند ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵</ref>. [[جدال]] أحسن جدالی است که [[هدف]] آن [[کشف]] و [[بیان حقیقت]] است، بر خلاف جدال غیر احسن که هدف آن [[پیروزی بر خصم]] است و در آن از غیر [[حق]] و مغالطه نیز استفاده میشود. | همچنین، [[مجادله]] نیز گاهی بر مناظره اطلاق میشود و شاید این نامگذاری از این رو باشد که در مناظره از [[برهان]]، جدل و حتی مغالطه نیز بهره گرفته میشود، و چون مناظره کنندگان اغلب از جاده عدل و انصاف و کشف حقیقت بیرون رفته، درصدد اثبات و به [[کرسی]] نشاندن [[رأی]] خویش بر میآیند و در این راستا گاه از جدل نیز استفاده میکنند، به مناظره مجادله نیز گفته شده است؛ از این رو، در [[آیات]] و [[روایات]] از دو نوع [[جدال]] سخن به میان آمده است: «جدال أحسن» و «جدال غیر أحسن»<ref>{{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}} «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستادهاند ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵</ref>. [[جدال]] أحسن جدالی است که [[هدف]] آن [[کشف]] و [[بیان حقیقت]] است، بر خلاف جدال غیر احسن که هدف آن [[پیروزی بر خصم]] است و در آن از غیر [[حق]] و مغالطه نیز استفاده میشود. | ||
نتیجه اینکه: [[مناظره]]، به معنای نظر کردن و بحث و | نتیجه اینکه: [[مناظره]]، به معنای نظر کردن و بحث و گفتگو با هم در امری برای کشف [[حقیقت]] آن است و این غیر از [[جدل]] است که هدف آن، [[غلبه]] بر دیگری است؛ ولی چون معمولاً در مناظره از این هدف [[غفلت]] شده، از مغالطه و دلیل [[باطل]] نیز در آن استفاده میشود، به آن جدل و [[مجادله]] نیز میگویند.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۲۲.</ref>. | ||
====شرایط و آداب مناظره==== | ====شرایط و آداب مناظره==== | ||
خط ۴۱۵: | خط ۴۱۵: | ||
#روش پاسخ به [[پرسش]]: در این روش جوینده [[دانش]]، هر گونه پرسش و اشکالی را نسبت به موضوعی که با آن سروکار دارد و یا در [[تخصص]] اوست، مطرح میکند و پاسخ آن را از [[معصوم]] میشنود. در این روش، فعالیت اصلی به عهده [[شاگرد]] است و هم اوست که باید در رشته و تخصص خود، فعالیت [[علمی]] بسیاری انجام دهد، تا پرسشهای لازم و مناسبی بیابد و با طرح این [[پرسشها]] در محضر معصوم{{عم}}، پاسخ لازم را دریافت کند؛ بنابراین، نوع اول از این روش، شاگردمحور است و معصوم{{ع}} تنها پاسخ پرسشهای دیگران را میدهد. | #روش پاسخ به [[پرسش]]: در این روش جوینده [[دانش]]، هر گونه پرسش و اشکالی را نسبت به موضوعی که با آن سروکار دارد و یا در [[تخصص]] اوست، مطرح میکند و پاسخ آن را از [[معصوم]] میشنود. در این روش، فعالیت اصلی به عهده [[شاگرد]] است و هم اوست که باید در رشته و تخصص خود، فعالیت [[علمی]] بسیاری انجام دهد، تا پرسشهای لازم و مناسبی بیابد و با طرح این [[پرسشها]] در محضر معصوم{{عم}}، پاسخ لازم را دریافت کند؛ بنابراین، نوع اول از این روش، شاگردمحور است و معصوم{{ع}} تنها پاسخ پرسشهای دیگران را میدهد. | ||
#روش طرح سؤال: در این روش، ابتدا از سوی معصوم{{عم}} پرسشی مطرح میشود و پاسخ آن گاهی از سوی شاگرد است و گاه از سوی معصوم؛ یعنی [[معصوم]]{{عم}} [[پرسش]] را مطرح میکند و [[شاگرد]]، اگر پاسخ را میداند، پاسخ میدهد و اگر پاسخ را نمیداند از [[امام]] میخواهد که خود پاسخ آن را بدهد. در صورت اول نیز پاسخ شاگرد یا صحیح است که در این صورت معصوم{{عم}} آن را [[تأیید]] میکند و یا ناقص است، که آن تکمیل مینماید، و یا نادرست است که در این صورت نیز معصوم{{عم}} آن را [[اصلاح]] کرده و پاسخ درست را ارائه میکند. گفتنی است که در این قسم گاهی امام سؤالات پی در پی مطرح میکند تا شاگرد خود به پاسخ درست برسد، ولی این مورد نادر است. | #روش طرح سؤال: در این روش، ابتدا از سوی معصوم{{عم}} پرسشی مطرح میشود و پاسخ آن گاهی از سوی شاگرد است و گاه از سوی معصوم؛ یعنی [[معصوم]]{{عم}} [[پرسش]] را مطرح میکند و [[شاگرد]]، اگر پاسخ را میداند، پاسخ میدهد و اگر پاسخ را نمیداند از [[امام]] میخواهد که خود پاسخ آن را بدهد. در صورت اول نیز پاسخ شاگرد یا صحیح است که در این صورت معصوم{{عم}} آن را [[تأیید]] میکند و یا ناقص است، که آن تکمیل مینماید، و یا نادرست است که در این صورت نیز معصوم{{عم}} آن را [[اصلاح]] کرده و پاسخ درست را ارائه میکند. گفتنی است که در این قسم گاهی امام سؤالات پی در پی مطرح میکند تا شاگرد خود به پاسخ درست برسد، ولی این مورد نادر است. | ||
#روش بحث و | #روش بحث و گفتگو یا سؤال و جواب دو [[طرفه]]: در این روش، پرسش گاه از سوی معصوم{{عم}} است و گاه از سوی شاگرد، ولی [[پرسشها]] به صورت پیوسته و در راستای پاسخها طرح میشود. اگر امام پرسش را طرح کند، تا جایی پرسشها را ادامه میدهد که طرف مقابل را به مطلب صحیح و حقی برساند، و یا او را به تناقضگویی بکشاند؛ اما اگر غیر معصوم سؤال را طرح کند، گرچه او نیز قصدش این است که امام را به [[حق]] و یا تناقضگویی بکشاند، ولی معصوم{{عم}} پاسخ را به گونهای ارائه میکند که پرسش کننده به حق برسد و [[تسلیم]] شود؛ البته این روش سؤال و پاسخ دو طرفه را در اصطلاح «[[مناظره]]» میگویند که بحث آن گذشت.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۳۳۴.</ref>. | ||
====اهمیت و جایگاه پرسش در [[سیره]]==== | ====اهمیت و جایگاه پرسش در [[سیره]]==== |