خشونت گفتاری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[خشونت گفتاری در خانواده]] - [[نفی خشونت گفتاری در معارف و سیره نبوی]] - [[نفی خشونت گفتاری در معارف و سیره معصوم]]| پرسش مرتبط = سیره خانوادگی معصومان (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[خشونت گفتاری در خانواده]] - [[نفی خشونت گفتاری در معارف و سیره نبوی]] - [[نفی خشونت گفتاری در معارف و سیره معصوم]]| پرسش مرتبط = سیره خانوادگی معصومان (پرسش)}} | ||
== | == خشونت گفتاری == | ||
از جمله صورتهای به شدت [[ | از جمله صورتهای به شدت نکوهیده [[خشونت خانوادگی]]، خشونت گفتاری یا بدزبانی است. تندی و تیزی و درشتی در گفتار، به کار گرفتن واژههای [[زشت]] به منظور تحقیر و [[آزار]]، گزندگی در بیان، استفاده از داد و فریاد، نسبت ناروا دادن، [[ناسزا]] گفتن و... همه در [[راه و رسم نبوی]] مطرود و ممنوع است و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت به این موارد سخت حساسیت نشان داده است. از [[جابر بن عبدالله انصاری]] [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِ رِجَالِكُمْ قُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِرَارِ رِجَالِكُمُ الْبَهَّاتَ الْجَرِيءَ الْفَحَّاشَ...}}<ref>«آیا شما را از بدترین مردانتان آگاه نسازم؟ گفتیم: چرا، ای رسول خدا. فرمود: بدترین مردان شما کسی است که تهمتزن، بداخلاق و بدزبان و دشنامگوی است». الکافی، ج۲، ص۲۹۲؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۰۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۳۴۰؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۱۵.</ref>. | ||
آزار دادن یکدیگر در [[خانواده]] با زبان، به هر نحوی، در آموزههای [[نبوی]] به شدت [[نفی]] شده است، چنانکه پیامبر اکرم {{صل}} میفرمود: {{متن حدیث|أَيُّمَا امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَهَا بِلِسَانِهَا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُرْضِيَهُ وَ إِنْ صَامَتْ نَهَارَهَا وَ قَامَتْ لَيْلَهَا وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ حَمَلَتْ عَلَى جِيَادِ الْخَيْلِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ كَانَتْ أَوَّلَ مَنْ يَرِدُ النَّارَ وَ كَذَلِكَ الرَّجُلُ إِذَا كَانَ لَهَا ظَالِماً}}<ref>«هر زنی که شوهرش را با زبان بیازارد، اگر روزها را روزه بگیرد و شبها به عبادت بپردازد و بندهها آزاد کند و مالها در راه خدا انفاق نماید، خداوند هیچچیزی را در ازای بدزبانیاش نپذیرد و هیچ کار نیکی را از او قبول نکند تا آنگاه که شوهرش را از خود خشنود سازد، وگرنه آن زن نخستین کسی است که به دوزخ میرود؛ و مرد نیز اگر درباره همسر خود بدزبانی و ستم روا دارد، چنین گناه و عذابی خواهد داشت». المحاسن، ج۲، ص۶۳۰؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۵؛ امالی الصدوق، ص۲۹؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۴؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۲۶۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۵۴؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۳۴.</ref>. | آزار دادن یکدیگر در [[خانواده]] با زبان، به هر نحوی، در آموزههای [[نبوی]] به شدت [[نفی]] شده است، چنانکه پیامبر اکرم{{صل}} میفرمود: {{متن حدیث|أَيُّمَا امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَهَا بِلِسَانِهَا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهَا صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُرْضِيَهُ وَ إِنْ صَامَتْ نَهَارَهَا وَ قَامَتْ لَيْلَهَا وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ حَمَلَتْ عَلَى جِيَادِ الْخَيْلِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ كَانَتْ أَوَّلَ مَنْ يَرِدُ النَّارَ وَ كَذَلِكَ الرَّجُلُ إِذَا كَانَ لَهَا ظَالِماً}}<ref>«هر زنی که شوهرش را با زبان بیازارد، اگر روزها را روزه بگیرد و شبها به عبادت بپردازد و بندهها آزاد کند و مالها در راه خدا انفاق نماید، خداوند هیچچیزی را در ازای بدزبانیاش نپذیرد و هیچ کار نیکی را از او قبول نکند تا آنگاه که شوهرش را از خود خشنود سازد، وگرنه آن زن نخستین کسی است که به دوزخ میرود؛ و مرد نیز اگر درباره همسر خود بدزبانی و ستم روا دارد، چنین گناه و عذابی خواهد داشت». المحاسن، ج۲، ص۶۳۰؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۵؛ امالی الصدوق، ص۲۹؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۴؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۲۶۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۵۴؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۳۴.</ref>. | ||
بدزبانی در روابط دو [[همسر]] تعرضی است که موجب خدشهدار شدن [[روح]] و [[جان]] آنان میشود و چهبسا زخم حاصل از آن سالیان سال بماند. به بیان علی{{ع}}: {{متن حدیث|رُبَّ كَلَامٍ كَلَّامٌ}}<ref>«بسا سخنی که زخمی عمیق وارد میآورد». شرح غررالحکم، ج۴، ص۵۶؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۶۶.</ref>. | |||
مشخص است که [[زندگی خانوادگی]] با وجود چنین عوارضی تا چه اندازه سخت و ناگوار خواهد بود. [[امام صادق]] {{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|ثَلَاثَةٌ تُكَدِّرُ الْعَيْشَ السُّلْطَانُ الْجَائِرُ وَ الْجَارُ السَّوْءُ وَ الْمَرْأَةُ الْبَذِيَّةُ}}<ref>«سه چیز زندگی را تیره میکند: فرمانروای ستمگر، و همسایه بد، و زن بددهن و وقیح». تحف العقول، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۳۴.</ref>. | مشخص است که [[زندگی]] [[خانوادگی]] با وجود چنین عوارضی تا چه اندازه سخت و ناگوار خواهد بود. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|ثَلَاثَةٌ تُكَدِّرُ الْعَيْشَ السُّلْطَانُ الْجَائِرُ وَ الْجَارُ السَّوْءُ وَ الْمَرْأَةُ الْبَذِيَّةُ}}<ref>«سه چیز زندگی را تیره میکند: فرمانروای ستمگر، و همسایه بد، و زن بددهن و وقیح». تحف العقول، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۳۴.</ref>. | ||
بدزبانی چنان تیرهکننده زندگی است که حتی خوبیهای بدزبان را محو میکند و زحمات او را زایل میسازد و روابط [[زن]] و مرد را به [[تباهی]] میکشاند و موجب واکنشهای منفی میشود. | بدزبانی چنان تیرهکننده زندگی است که حتی خوبیهای بدزبان را محو میکند و زحمات او را زایل میسازد و روابط[[زن]] و مرد را به [[تباهی]] میکشاند و موجب واکنشهای منفی میشود. معمول چنین است که بدزبانی، طرف مقابل را به واکنشی از جنس [[ناسزاگویی]] میکشاند، ولی آموزههای [[نبوی]] این است که در چنین شرایطی نیز فرد به تقابل کشیده نشود و با واکنش [[نیکو]] مقابله نماید. [[امام کاظم]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|- لَمَّا رَأَی رَجُلَيْنِ يَتَسَابَّانِ - فَقَالَ الْبَادِي مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ}}<ref>«- آنگاه که دو مرد را دید که به یکدیگر ناسزا میگویند - فرمود: آغازکننده ستمکارتر است و گناه طرف مقابل نیز به گردن اوست، تا زمانی که ستمدیده زیادهروی نکند». تحف العقول، ص۳۰۸؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۲۴؛ و نیز ر. ک: الکافی، ج۲، ص۳۲۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۲۵.</ref>. | ||
معمول چنین است که بدزبانی، طرف مقابل را به واکنشی از جنس [[ناسزاگویی]] میکشاند، ولی آموزههای [[نبوی]] این است که در چنین شرایطی نیز فرد به | |||
سزاوار آن است که در هر شرایطی، زبان پاس داشته شود و زن و مرد آن را به | سزاوار آن است که در هر شرایطی، [[زبان]] پاس داشته شود و [[زن]] و مرد آن را به بدی نیالایند و زندگی این جهانی و آن جهانی خود را تیره نسازند. مُعاذ بن جَبَل<ref>معاذ بن جبل بن عمرو بن اوس انصاری خزرجی از اصحاب برجسته رسول خدا{{صل}} است. وی در هجده سالگی اسلام آورد و در پیمان دوم عقبه شرکت جست. پس از هجرت پیامبر{{صل}} به مدینه، معاذ پیوسته در خدمت پیامبر{{صل}} بود و در غزوه بدر و احد و خندق و دیگر غزوات در کنار آن حضرت جهاد نمود. پس از غزوه تبوک، معاذ از جانب رسول خدا{{صل}} به عنوان مبلغ و قاضی و کارگزار به یمن رفت و تا پایان حیات پیامبر{{صل}} آنجا بود. در خلافت ابوبکر بازگشت و همراه ابوعبیده جراح در فتوحات شام حضور یافت. پس از مرگ ابو عبیده جراح به بیماری طاعون، معاذ جانشین او گردید و در همان سال درگذشت.</ref> گوید: در سفری با [[پیامبر]] از حضرتش درباره آنچه به [[بهشت]] میبرد و از [[آتش]] دور میگرداند، سؤال کردم. حضرت فرمود: {{متن حدیث|لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْ عَظِيمٍ [ثُمَّ أَخْبَرَهُ عَمَّا سَأَلَ عَنْهُ]... ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِمِلَاكِ ذَلِكَ كُلِّهِ}}<ref>«سؤال بزرگی کردی. [سپس پاسخ سؤال را داد و فرمود:] آیا بنیاد همه اینها را به تو خبر ندهم؟» ر. ک: الطبقات الکبری، ج۳، ص۵۸۳-۵۹۰؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۴۸۹-۵۰۲؛ اسد الغابة، ج۴، ص۴۱۸-۴۲۱؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۴۴۳-۴۶۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۴۰۶-۴۰۷؛ خیر الدین الزرکلی، الأعلام، قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، الطبعة الثامنة، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۹۸۹ م. ج۸، ص۲۵۸.</ref>. مُعاذ گوید: عرض کردم: چرا، ای [[رسول خدا]]! پیامبر به زبان خود اشاره کرد و فرمود: {{متن حدیث|كُفَّ عَلَيْكَ هَذَا}}<ref>.این را نگه دار.</ref>. معاذ گوید: عرض کردم: ای [[پیامبر خدا]]! آیا ما درباره آنچه میگوییم مواخذه میشویم؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ - أَوْ قَالَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ - إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ}}<ref>«مگر مردم را چیزی جز درویدههای زبانشان به رو - یا فرمود: به بینی - در آتش میافکند؟» مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۳۱؛ منتخب مسند عبد بن حمید، ص۶۹؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۱۳؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۴۲۸؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۹۱۵؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۶۶.</ref>. | ||
مُعاذ بن جَبَل<ref>معاذ بن جبل بن عمرو بن اوس انصاری خزرجی از اصحاب برجسته رسول خدا {{صل}} است. وی در هجده سالگی اسلام آورد و در پیمان دوم عقبه شرکت جست. پس از هجرت پیامبر {{صل}} به مدینه، معاذ پیوسته در خدمت پیامبر {{صل}} بود و در غزوه بدر و احد و خندق و دیگر غزوات در کنار آن حضرت جهاد نمود. پس از غزوه تبوک، معاذ از جانب رسول خدا {{صل}} به عنوان مبلغ و قاضی و کارگزار به یمن رفت و تا پایان حیات پیامبر {{صل}} آنجا بود. در خلافت ابوبکر بازگشت و همراه ابوعبیده جراح در فتوحات شام حضور یافت. پس از مرگ ابو عبیده جراح به بیماری طاعون، معاذ جانشین او گردید و در همان سال درگذشت.</ref> گوید: در سفری با [[پیامبر]] از حضرتش درباره آنچه به [[بهشت]] میبرد و از [[آتش]] دور میگرداند، سؤال کردم. | |||
پیامدهای خشونت گفتاری و بدزبانی در [[زندگی]] این جهانی و آن جهانی چنان سنگین است که [[رسول خدا]]{{صل}} اینگونه درباره آن هشدار داده است. در برخی خبرها در ماجرای [[تدفین]] [[سعد بن معاذ]] که اشاره شد، آمده است که او گرفتار خشونت گفتاری و بدزبانی بوده است. از [[امام صادق]]{{ع}} دراینباره چنین [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|إِنَّ سَعْداً لَمَّا مَاتَ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلَى قَبْرِهِ فَقَالَ وَ مِثْلُ سَعْدٍ يُضَمُّ فَقَالَتْ أُمُّهُ هَنِيئاً لَكَ يَا سَعْدُ وَ كَرَامَةً فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ يَا أُمَّ سَعْدٍ لَا تَحْتِمِي عَلَى اللَّهِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ سَمِعْنَاكَ وَ مَا تَقُولُ فِي سَعْدٍ فَقَالَ إِنَّ سَعْداً كَانَ فِي لِسَانِهِ غِلَظٌ عَلَى أَهْلِهِ}}<ref>«وقتی سعد [بن مُعاذ] فوت کرد هفتاد هزار فرشته او را تشییع کردند و رسول خدا{{صل}} بر قبر او ایستاد و گفت: دوستی مانند سعد از دنیا رفت. مادر سعد گفت:[بهشت]بر تو گوارا و گرامی باد. پیامبر به او فرمود: ای مادر سعد، در کار خدا به طور جزم سخن مگو. مادر سعد گفت: ای رسول خدا، آنچه درباره سعد گفتی شنیدیم. پیامبر فرمود: سعد نسبت به خانوادهاش درشتی در زبان داشت». کتاب الزهد، ص۸۷؛ بحارالانوار، ج۶، ص۲۱۷. قریب به همین: الکافی، ج۳، ص۲۳۶.</ref>. | |||
[[ | خشونت گفتاری و بدزبانی چنان است که رسول خدا{{صل}} اینگونه [[پیروان]] خود را نسبت به آن هشدار داده است تا ساحت روابط خانوادگی را از آن [[پاک]] نمایند و فضای [[خانواده]] را با آن هولناک و رنجآور نسازند. اَنَس بن مالک از رسول خدا{{صل}} روایت کرده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ شَرَّ النَّاسِ مَنْزِلَةٌ يَوْمَ القِيَامَةِ مَنْ يُخَافُ لِسَانُهُ أَوْ يُخَافُ شَرُّهُ}}<ref>«بیگمان بدترین مردمان از نظر جایگاه در روز قیامت کسی است که از زبانش یا شرش بترسند». مداراة الناس، ص۳۵؛ کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۲۷؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۶۴؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۷۷؛ کنزالعمال، ج۳، ص۵۵۲.</ref>. | ||
کسی که در [[خانه]] با بدزبانی [[امنیت]] [[خانوادگی]] را میگیرد و [[روح]] اعضای [[خانواده]] را میآزارد در چنین جایگاهی است. [[رسول خدا]]{{صل}} در هشداری فرموده است: {{متن حدیث|فِتْنَةُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّيْفِ}}<ref>«گزش زبان، سختتر از ضربت شمشیر است». بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۸۶؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۱؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref>. | |||
با توجه به گزش زبان است که [[مراقبت]] از آن و جلوهگریهای آن در هر صورت، حیاتی است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[پیروان]] خود میآموخت که خشونت گفتاری را بهطور کامل ترک کنند و نه تنها تندی زبان و پرخاشگری و دشنامگویی را زیر پا بگذارند که حتی از فریاد زدن و بلند [[سخن گفتن]] هم بپرهیزند و به هیچ صورتی از صورتهای خشونت گفتاری [[آلوده]] نباشند. آن حضرت میفرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَكْرَهُ مِنَ الرِّجَالِ الرَّفِيعَ الصَّوْتِ وَيُحِبُّ الْخَفِيضَ مِنَ الصَّوْتِ}}<ref>«بیگمان که خداوند مردانی را که با صدای بلند سخن میگویند ناخوش دارد و صدای آهسته را دوست میدارد». الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۹۶؛ کنز العمال، ج۳، ص۵۶۹.</ref>. | |||
[[خداوند]] در سخن گفتن نیز [[ملایمت]] را میپسندد و آرام بیان کردن را خوش دارد و از داد و فریاد بیزار است. در [[حدیثی]] دیگر از رسول خدا{{صل}} آمده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الصَّوْتَ الْخَفِيضَ وَ يُبْغِضُ الصَّوْتَ الرَّفِيعَ}}<ref>«بیگمان خداوند صدای آهسته را دوست دارد و صدای بلند را دشمن میدارد». زین الدین بن علی بن احمد العاملی (الشهید الثانی)، منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، تحقیق رضا المختاری، الطبعة الاولی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۹ ق. ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۲، ص۶۳؛ میزان الحکمة، ج۶، ص۳۸۴.</ref>. | |||
[[خداوند]] در سخن گفتن نیز [[ملایمت]] را میپسندد و آرام بیان کردن را خوش دارد و از داد و فریاد بیزار است. در [[حدیثی]] دیگر از رسول خدا {{صل}} آمده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الصَّوْتَ الْخَفِيضَ وَ يُبْغِضُ الصَّوْتَ الرَّفِيعَ}}<ref>«بیگمان خداوند صدای آهسته را دوست دارد و صدای بلند را دشمن میدارد». زین الدین بن علی بن احمد العاملی (الشهید الثانی)، منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، تحقیق رضا المختاری، الطبعة الاولی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۹ ق. ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۲، ص۶۳؛ میزان الحکمة، ج۶، ص۳۸۴.</ref>. | |||
صدای بلند و داد و فریاد نزد خداوند چنان [[زشت]] شمرده شده است که در [[قرآن کریم]] از آن با تعبیری سخت هشداردهنده چنین آمده است: {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>. | صدای بلند و داد و فریاد نزد خداوند چنان [[زشت]] شمرده شده است که در [[قرآن کریم]] از آن با تعبیری سخت هشداردهنده چنین آمده است: {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>. | ||
در | در منطق [[دین]] هرگونه بدزبانی، هرچند فقط به صورت بالا بردن صدا باشد، ممنوع است، و [[خداوند]] آن را [[زشت]] و نکوهیده معرفی کرده است. بنابراین پرهیز از بدزبانی و جلوگیری از هرگونه جلوه آن از امور اساسی در [[زندگی]] و [[سلامت]] فرد و [[خانواده]] است؛ هرچند غرولند زیر لب باشد، و یا تعابیری که آرام به زبان آید ولی گزنده باشد و از خشونت گفتاری برآید. [[جمیل بن دراج]]<ref>وی شخصیتی برجسته از اصحاب امام صادق و امام کاظم{{عم}} و از راویان ثقه است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۱۲۶-۱۲۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۴۹-۱۵۲؛ معجم الثقات، ص۲۹؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۷۱۲-۷۱۵.</ref> از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمود: {{متن حدیث|أَيُّمَا امْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا}}<ref>«هر زنی به شوهرش بگوید: از تو خیری ندیدهام، خداوند اعمال [نیک] او را تباه سازد». کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵؛ جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۴۷. در برخی نقلها {{متن حدیث|مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْراً}} آمده است.</ref>. | ||
معلوم است که پاسداشت زبان تا چه حد لازم است، و اینکه هنگام [[اختلاف]] و بروز [[مشکلات]] زندگی و در وقت [[خشم]] نباید این پاسداشت [[سست]] گردد و سخنانی بر زبان آید که نباید؛ و لازم است آفات گوناگون زبان در | معلوم است که پاسداشت [[زبان]] تا چه حد لازم است، و اینکه هنگام [[اختلاف]] و بروز [[مشکلات]] زندگی و در وقت [[خشم]] نباید این پاسداشت [[سست]] گردد و سخنانی بر زبان آید که نباید؛ و لازم است آفات گوناگون زبان در روابط خانوادگی که هریک نمودی از خشونت گفتاری است شناخته شود و از آنها پرهیز گردد؛ جلوههایی چون: دشنامدهی، [[ناسزاگویی]]، [[مسخره کردن]]، [[سرزنش]] نمودن، بهتان زدن، [[لعنت]] کردن، [[منت]] گذاشتن، [[مشاجره]] نمودن و...<ref>ر. ک: احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۰۴-۱۵۷؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۱۹۰-۲۸۸ [کتاب آفات اللسان].</ref> که به مواردی از آنها اشاره میشود.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی ج۴]]، ص۳۳۶-۳۴۲.</ref> | ||
== دشنامدهی و ناسزاگویی == | == دشنامدهی و ناسزاگویی == | ||
زشتگویی، دشنامدهی و ناسزاگویی | زشتگویی، دشنامدهی و ناسزاگویی راه و رسمی غیر [[انسانی]] است و آنکه [[اهل]] [[انسانیت]] باشد و [[کرامت انسانی]] خود را زیر پا نگذاشته باشد، بدین [[راه و رسم]] تن نمیدهد، چنانکه در بیان علی{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|سُنَّةُ اللِّئَامِ قُبْحُ الْكَلَامِ}}<ref>«شیوه فرومایگان، زشتگویی است». شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۲۷؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸۳.</ref>. | ||
دشنامدهی و [[ناسزاگویی]] از هر سو که باشد موجب | [[دشنامدهی]] و [[ناسزاگویی]] از هر سو که باشد موجب تخریب روابط[[زن]] و مرد و مایه کدورت میان آنان است و به جد باید از آن [[پرهیز]] شود. مردی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و از حضرت خواست تا او را سفارشی کند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَكْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ}}<ref>«به مردم ناسزا مگویید که با این کار در میان آنان [برای خود] دشمنی فراهم میکنید». الکافی، ج۲، ص۳۶۰؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۶۱۰؛ بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۶۳؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۳، ص۴۲۹.</ref>. | ||
و از [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} وارد شده است: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ مُسْتَهْجَنَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ يُوغِرُ الْقُلُوبَ}}<ref>«زنهار از سخن زشت، که دل را کینهور میسازد». شرح غررالحکم، ج۲، ص۲۹۸؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۱۸۸.</ref>. | و از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} وارد شده است: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ مُسْتَهْجَنَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ يُوغِرُ الْقُلُوبَ}}<ref>«زنهار از سخن زشت، که دل را کینهور میسازد». شرح غررالحکم، ج۲، ص۲۹۸؛ میزان الحکمة، ج۱۰، ص۱۸۸.</ref>. | ||
دشنامدهی و ناسزاگویی نشانه [[بیماری]] [[دل]] و گندیدگی درون [[آدمی]] است، و [[زندگی خانوادگی]] را به [[تباهی]] و [[آخرت]] آدمی را به نابودی میکشاند. در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|سَبَّابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَةِ}}<ref>«ناسزاگوی به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد». الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۸؛ کنز العمال، ج۳، ص۵۹۸؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۱۸۶.</ref>. | دشنامدهی و ناسزاگویی [[نشانه]] [[بیماری]] [[دل]] و گندیدگی درون [[آدمی]] است، و [[زندگی]] [[خانوادگی]] را به [[تباهی]] و [[آخرت]] آدمی را به نابودی میکشاند. در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|سَبَّابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَةِ}}<ref>«ناسزاگوی به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد». الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۸؛ کنز العمال، ج۳، ص۵۹۸؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۱۸۶.</ref>. | ||
زشتگویی همانطور که خود از جنس گنداب است، زن یا مرد متصف به آن را نیز در گنداب فرومیبرد، و [[خداوند]] از چنین گندابی بیزار است و این [[بیزاری]] موجب [[حرمان]] آدمی از [[برکت الهی]] است. [[امام باقر]] {{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ}}<ref>«خداوند از انسان بدزبان دشنامگوی نفرت دارد». الکافی، ج۲، ص۳۲۴؛ تحف العقول، ص۲۱۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۲۷؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۷۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۳، ص۴۳۰.</ref>. | زشتگویی همانطور که خود از جنس گنداب است، زن یا مرد متصف به آن را نیز در گنداب فرومیبرد، و [[خداوند]] از چنین گندابی بیزار است و این [[بیزاری]] موجب [[حرمان]] آدمی از [[برکت الهی]] است. [[امام باقر]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ}}<ref>«خداوند از انسان بدزبان دشنامگوی نفرت دارد». الکافی، ج۲، ص۳۲۴؛ تحف العقول، ص۲۱۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۲۷؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۷۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۳، ص۴۳۰.</ref>. | ||
از [[عایشه]] نقل شده است که مردی نزد پیامبر {{صل}} آمد و اجازه ورود خواست. رسول خدا {{صل}} فرمود: چه [[خویشاوند]] [[بدی]]! [عایشه برخاست و به اتاق رفت]. رسول خدا {{صل}} به آن مرد اجازه ورود داد. چون مرد داخل شد، رسول خدا {{صل}} با [[خوشرویی]] با او به صحبت کردن پرداخت تا آنکه صحبتهایش تمام شد و بیرون رفت. عایشه گوید: به [[پیامبر]] گفتم: ای [[رسول خدا]] {{صل}} با اینکه آن مرد چنان فردی بود که شما دربارهاش آن سخن را فرمودی، باز با | از [[عایشه]] نقل شده است که مردی نزد پیامبر{{صل}} آمد و [[اجازه]] ورود خواست. رسول خدا{{صل}} فرمود: چه [[خویشاوند]] [[بدی]]! [عایشه برخاست و به [[اتاق]] رفت]. رسول خدا{{صل}} به آن [[مرد]]اجازه ورود داد. چون مرد داخل شد، رسول خدا{{صل}} با [[خوشرویی]] با او به صحبت کردن پرداخت تا آنکه صحبتهایش تمام شد و بیرون رفت. [[عایشه]] گوید: به [[پیامبر]] گفتم: ای [[رسول خدا]]{{صل}} با اینکه آن مرد چنان فردی بود که شما دربارهاش آن سخن را فرمودی، باز با خوشرویی با او برخورد کردی؟ پیامبر فرمود: {{متن حدیث|یَا عَائِشَةُ، إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ}}<ref>«ای عایشه، بیگمان خداوند بدزبانی و دشنامگویی را دوست ندارد». مداراة الناس، ص۳۴؛ کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۸۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۱۷. در خبر امام صادق{{ع}} آمده است که رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ تُكْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ}}. (از بدترین بندگان خدا کسی است که به سبب رفتار زشتش، همنشینی با وی ناخوشایند باشد). الکافی، ج۲، ص۳۲۶؛ کتاب الزهد، ص۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۲۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۸۲.</ref>. | ||
[[سیره رسول خدا]] {{صل}} چنین بود که هرگز به هیچکس [[دشنام]] نداد و [[ناسزا]] نگفت و صدا بر کسی بلند ننمود، چنانکه در خبر | [[سیره رسول خدا]]{{صل}} چنین بود که هرگز به هیچکس [[دشنام]] نداد و [[ناسزا]] نگفت و صدا بر کسی بلند ننمود، چنانکه در خبر عایشه آمده است: {{متن حدیث|لَمْ يَكُنْ [النَّبِيُّ{{صل}}] فَاحِشًا، وَلاَ مُتَفَحِّشًا، وَلاَ صَخَّابًا}}<ref>«پیامبر{{صل}} نه دشنامگوی بود و نه بدزبان، و نه هیاهوکننده و فریادزن». مسند أبی داوود الطیالسی، ص۲۱۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ مصنف ابن أبی شیبة، ج۶، ص۸۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۲۳۶؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۳۲۴؛ کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۳۵۴؛ فتح الباری، ج۶، ص۴۱۹؛ عمدة القاری، ج۱۶، ص۱۱۲.</ref>. | ||
دشنامدهی و [[ناسزاگویی]] در [[راه و رسم نبوی]] کاملا مطرود اعلام شده است و تربیتشدگان این | دشنامدهی و [[ناسزاگویی]] در [[راه و رسم نبوی]] کاملا مطرود اعلام شده است و تربیتشدگان این راه و رسم، آن را [[پاس]] میداشتند و هیچ حریمی را نمیشکستند، تا چه رسد به نزدیکترین اشخاص. در منطق [[دین]]، دشنامدهی و ناسزاگویی حتی به [[دشمن]] در حال [[جنگ]] نیز مجاز نیست. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} وقتی شنید گروهی از [[یاران]] او [[شامیان]] را در [[جنگ صفین]] [[دشنام]] میگویند<ref>نک: وقعة صفین، ص۱۰۳؛ أبوحنیفة احمد بن داوود الدینوری، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، الطبعة الاولی، دار احیاء الکتب العربیة، القاهرة، ۱۹۶۰ م. ص۱۶۵؛ أبومحمد احمد بن أعثم الکوفی، الفتوح، دارالندوة الجدیدة، بیروت، ج۲، ص۴۴۸؛ تذکرة الخواص، ص۱۴۲.</ref>، فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِه}}<ref>«من خوش ندارم شما دشنامگو باشید. لکن اگر کردههای آنان را بازگویید، و حالشان را فرایاد آرید به صواب نزدیکتر بود و در عذرخواهی رساتر. و به جای دشنام بگویید خدایا ما و آنان را از کشته شدن برهان! و میان ما و ایشان سازش قرار گردان و از گمراهیشان به راه راست برسان! تا آنکه حق را نمیداند بشناسد و آنکه به راه دشمنی میرود و بدان آزمند است باز ایستد». نهج البلاغه، کلام ۲۰۶.</ref>. | ||
[[ناسزاگویی]] فاقد هرگونه منطقی است و به هیچ وجه قابل [[دفاع]] نیست، و [[خداوند]] حتی از ناسزاگویی به [[بتها]] [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن|وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ}}<ref>«و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند» سوره انعام، آیه ۱۰۸.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} در [[روز]] [[جنگ بدر]] از [[دشنام]] دادن به کشتهشدگان [[مشرکان]] در [[بدر]] نهی کرد و فرمود: {{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُ لَا يَخْلُصُ إِلَيْهِمْ شَيْءٌ مِمَّا تَقُولُونَ وَ تُؤْذُونَ الْأَحْيَاءَ إِلَّا أَنَّ الْبَذَاءَ لُؤْمٌ}}<ref>«اینان را دشنام | [[ناسزاگویی]] فاقد هرگونه منطقی است و به هیچ وجه قابل [[دفاع]] نیست، و [[خداوند]] حتی از ناسزاگویی به [[بتها]] [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن|وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ}}<ref>«و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند» سوره انعام، آیه ۱۰۸.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز]] [[جنگ بدر]] از [[دشنام]] دادن به کشتهشدگان [[مشرکان]] در [[بدر]] نهی کرد و فرمود: {{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُ لَا يَخْلُصُ إِلَيْهِمْ شَيْءٌ مِمَّا تَقُولُونَ وَ تُؤْذُونَ الْأَحْيَاءَ إِلَّا أَنَّ الْبَذَاءَ لُؤْمٌ}}<ref>«اینان را دشنام ندهید؛ زیرا چیزی از گفتههای شما به آنان نمیرسد، درحالیکه زندگان را میآزارید. بدانید که دشنام نشانه پستی و فرومایگی است». کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۸؛ عمدة القاری، ج۸، ص۲۳۰؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۱۵.</ref>. | ||
دشنامدهی و ناسزاگویی تا بدان پایه [[نکوهیده]] است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|الْجَنَّةُ حَرَامٌ عَلَى كُلِّ فَاحِشٍ أَنْ يَدْخُلَهَا}}<ref>«ورود به بهشت بر هر دشنامدهندهای حرام است». کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۹؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۶۴؛ کنز العمال، ج۳، ص۵۹۸؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، | دشنامدهی و ناسزاگویی تا بدان پایه [[نکوهیده]] است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|الْجَنَّةُ حَرَامٌ عَلَى كُلِّ فَاحِشٍ أَنْ يَدْخُلَهَا}}<ref>«ورود به بهشت بر هر دشنامدهندهای حرام است». کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۹؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۶۴؛ کنز العمال، ج۳، ص۵۹۸؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی ج۴]]، ص۳۴۲.</ref> | ||
== مسخره کردن == | == [[مسخره کردن]] == | ||
از زشتترین جلوههای | از زشتترین جلوههای خشونت گفتاری و [[بدزبانی]]، مسخره کردن است؛ و اگر میان [[زن]] و مرد پیدا شود، چه انتظاری برای [[دوستی]]، [[مهربانی]]، همدلی و [[همراهی]] میتوان داشت؟ به تعبیر [[امام صادق]]{{ع}}: {{متن حدیث|لَا يَطْمَعَنَّ الْمُسْتَهْزِئُ بِالنَّاسِ فِي صِدْقِ الْمَوَدَّةِ}}<ref>«کسی که مردم را مسخره میکند، نباید به دوستی خالصانه آنان چشم امید بندد». الخصال، ج۲، ص۴۳۴؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۰، ج۷۵، ص۶۷، ج۷۸، ص۱۹۵.</ref>. | ||
همسرانی که به [[تمسخر]] یکدیگر یا وابستگان و [[نزدیکان]] و یا [[فرهنگ]] و آدابورسوم یکدیگر میپردازند، توجه ندارند که چه بنیانی را | همسرانی که به [[تمسخر]] یکدیگر یا وابستگان و [[نزدیکان]] و یا [[فرهنگ]] و آدابورسوم یکدیگر میپردازند، توجه ندارند که چه بنیانی را تخریب میکنند و چه گیاهان هرزی را در درون یکدیگر میکارند. تمسخر در این جهت است که طرف مقابل [[خوار]] گردد و [[تحقیر]] شود، دهانش بسته شود و [[سکوت]] [[اختیار]] کند، [[احساس]] کهتری به او [[القا]] شود، [[تسلیم]] و رام گردد و [[مطیع]] شود؛ و این شیوه، [[شیوه]] [[ستمگران]] کوتهبین است. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از مسخره کردن به شدت [[نهی]] کرده و فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی، ج۴]]، ص۳۴۶.</ref> | ||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، | |||
== [[سرزنش]] نمودن == | == [[سرزنش]] نمودن == | ||
سرزنش کردن یکدیگر و زبان گشودن به بیان [[اشتباهات]] هم و ابراز آن چیزی که یکی از اعضای [[خانواده]] انجام داده و خود درصدد [[اصلاح]] آن برآمده است و [[تمایل]] ندارد که گفته شود، از جمله صورتهای [[زشت]] و مخرب | سرزنش کردن یکدیگر و زبان گشودن به بیان [[اشتباهات]] هم و ابراز آن چیزی که یکی از اعضای [[خانواده]] انجام داده و خود درصدد [[اصلاح]] آن برآمده است و [[تمایل]] ندارد که گفته شود، از جمله صورتهای [[زشت]] و مخرب خشونت گفتاری و [[بدزبانی]] است. [[رسول خدا]]{{صل}} برای نشان دادن نکوهیدگی این عمل و [[پرهیز]] دادن از آن فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ}}<ref>«هرکس زشتکاری و گناهی را فاش کند، مانند کسی است که آن را انجام داده است، و هرکه مؤمنی را به چیزی سرزنش کند، نمیرد تا خود مرتکب آن شود». الکافی، ج۲، ص۳۵۶؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۹۳؛ تحف العقول، ص۳۳؛ الاختصاص، ص۲۲۹؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۹۶؛ بحار الانوار، ج۷۳، ص۳۸۴.</ref>. | ||
[[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} چنین بود که هرگز کسی را | [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} چنین بود که هرگز کسی را سرزنش نمیکرد، حتی آنان را که زشتترین سخنان را به وی گفتند و سرزنشها کردند. ابو [[جری]] [[جابر بن سلیم]]<ref>از اصحاب پیامبر{{صل}} و از راویان ثقه است. ر. ک: التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۰۵-۲۰۶؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۹۴؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۸؛ اسد الغابة، ج۱، ص۳۰۳؛ الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۲۶-۲۷.</ref> گوید: مردی را دیدم که [[مردم]] از سرچشمه اندیشهاش [[سیراب]] میشدند و هر سخنی که از دهانش خارج میشد، مردم آن را میقاپیدند. از آنان پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: او [[پیامبر خدا]]{{صل}} است... به او گفتم: مرا سفارشی فرمایید. فرمود: {{متن حدیث|"لَا تَسُبَّنَّ أَحَدًا" قَالَ: فَمَا سَبَبْتُ بَعْدَهُ حُرًّا، وَلَا عَبْدًا، وَلَا بَعِيرًا، وَلَا شَاةً، قَالَ: "وَلَا تَحْقِرَنَّ شَيْئًا مِنَ الْمَعْرُوفِ... وَإِنِ امْرُؤٌ شَتَمَكَ وَعَيَّرَكَ بِمَا يَعْلَمُ فِيكَ، فَلَا تُعَيِّرْهُ بِمَا تَعْلَمُ فِيهِ، فَإِنَّمَا وَبَالُ ذَلِكَ عَلَيْهِ}}<ref>«به هیچکس ناسزا مگو. [از آن پس، نه آزادهای را دشنام دادم نه بردهای را، نه شتری را و نه گوسفندی را. فرمود:] هیچ کار خوبی را کوچک مشمار و دستکم مگیر... اگر کسی به تو ناسزا گفت و به عیبی که از تو میداند سرزنشت کرد، تو به واسطه عیبی که از او سراغ داری سرزنشش مکن. در این صورت گناهش به گردن او خواهد بود». سنن أبی داود، ج۲، ص۳۷۸؛ ریاض الصالحین، ص۳۸۳؛ میزان الحکمة، ج۸، ص۳۳۹.</ref>. | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[خانواده]] هرگز زبان به بیان [[اشتباهات]] کسی نگشود و هیچیک از اعضای خانواده را [[سرزنش]] ننمود، چنانکه در خبر [[انس بن مالک]] آمده است<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۷۴؛ الادب المفرد، ص۱۰۵؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۳۳۴؛ اخلاق النبی و آدابه، ص۲۳؛ دلائل النبوة أبی نعیم الاصبهانی، ج۱، ص۱۸۳؛ الاربعون الصغری، ص۱۶۴؛ ربیع الابرار، ج۲، ص۲۸۶، ج۳، ص۵۱۵؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۵۷؛ مکارم الاخلاق، ص۱۶؛ اسد الغابة، ج۱، ص۳۶؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۳۳؛ شمائل الرسول، ص۷۷؛ البدایة و النهایة، ج۶، ص۴۲؛ دلیل الفاتحین، ج۵، ص۹۹.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، | [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[خانواده]] هرگز زبان به بیان [[اشتباهات]] کسی نگشود و هیچیک از اعضای خانواده را [[سرزنش]] ننمود، چنانکه در خبر [[انس بن مالک]] آمده است<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۷۴؛ الادب المفرد، ص۱۰۵؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۳۳۴؛ اخلاق النبی و آدابه، ص۲۳؛ دلائل النبوة أبی نعیم الاصبهانی، ج۱، ص۱۸۳؛ الاربعون الصغری، ص۱۶۴؛ ربیع الابرار، ج۲، ص۲۸۶، ج۳، ص۵۱۵؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۵۷؛ مکارم الاخلاق، ص۱۶؛ اسد الغابة، ج۱، ص۳۶؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۳۳؛ شمائل الرسول، ص۷۷؛ البدایة و النهایة، ج۶، ص۴۲؛ دلیل الفاتحین، ج۵، ص۹۹.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی ج۴]]، ص۳۴۷.</ref> | ||
== بهتان زدن == | == بهتان زدن == | ||
نسبت [[دروغ]] به یکدیگر دادن و [[افترا]] بستن از دیگر جلوههای [[زشت]] و مخرب | نسبت [[دروغ]] به یکدیگر دادن و [[افترا]] بستن از دیگر جلوههای [[زشت]] و مخرب خشونت گفتاری و بدزبانی است که [[قرآن کریم]] آن را چنین تصویر کرده است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا}}<ref>«و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار میکنند بیگمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند» سوره احزاب، آیه ۵۸.</ref>. | ||
همسرانی که به سبب کجخلقی، بدفهمی، [[سوءظن]]، [[تربیت]] غلط، [[تعصب]] نابجا و... به یکدیگر افترا میبندند، خود را [[اسیر]] و دربند نکوهیدهترین خشونت گفتاری میکنند و | |||
همسرانی که به سبب کجخلقی، بدفهمی، [[سوءظن]]، [[تربیت]] غلط، [[تعصب]] نابجا و... به یکدیگر افترا میبندند، خود را [[اسیر]] و دربند نکوهیدهترین خشونت گفتاری میکنند و روابط [[نیک]] میان خود را تباه میسازند و عذابی سخت را برای خود [[تدارک]] میکنند، چنانکه [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قَالَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ- أَقَامَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ- حَتَّى يَخْرُجَ مِمَّا قَالَ فِيهِ}}<ref>«هرکس به مرد یا زن مؤمنی بهتان زند یا درباره او چیزی بگوید که از آن مبراست خداوند در روز رستاخیز وی را بر تلی از آتش نگه میدارد تا اینکه از آنچه درباره او گفته است خارج شود [و آن را اثبات کند]». مسند زید بن علی، ص۴۷۳؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۷؛ روضة الواعظین، ص۵۱۶؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۶۰۳-۶۰۴؛ بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۹۴؛ میزان الحکمة، ج۲، ص۷۲.</ref>. | |||
در | در منطق [[پیشوایان دین]]، بهتان زدن چنان آسیبزاست که [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} درباره آن فرموده است: {{متن حدیث|لَا قِحَةَ كَالْبُهْتِ}}<ref>«هیچ وقاحتی چون بهتان زدن نیست». شرح غررالحکم، ج۶، ص۳۴۹؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۵۳۶.</ref>. | ||
برخی بهتانها آنقدر | برخی بهتانها آنقدر وقاحت دارد که [[سخن گفتن]] از آن نیز سنگین است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره چنین مواردی فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ قَذَفَ امْرَأَتَهُ بِالزِّنَا خَرَجَ مِنْ حَسَنَاتِهِ كَمَا تَخْرُجُ الْحَيَّةُ مِنْ جِلْدِهَا وَ كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ أَلْفُ خَطِيئَةٍ}}<ref>«هرکس به همسرش تهمت زنا زند از نیکیهایش خارج شود، چنانکه مار پوست میاندازد، و به شماره هر مویی که در بدنش باشد برای او هزار گناه نوشته شود». بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی ج۴]]، ص۳۴۹.</ref> | ||
== [[لعنت]] کردن == | == [[لعنت]] کردن == | ||
گشودن زبان به [[لعن]] و [[نفرین]] در [[خانواده]] نسبت به هرکسی مطرود است، و در نگاه [[نبوی]] چنان | گشودن زبان به [[لعن]] و [[نفرین]] در [[خانواده]] نسبت به هرکسی مطرود است، و در نگاه [[نبوی]] چنان نکوهیده شمرده شده که [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|لَعْنُ الْمُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ}}<ref>«لعنت کردن مؤمن، مانند کشتن اوست». مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۳؛ سنن الدارمی، ج۲، ص۱۹۲؛ الادب المفرد، ص۱۶۶؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۶۷، ج۱۶، ص۱۴۸-۱۴۹؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۷۳؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۷۳؛ کنز العمال، ج۳، ص۶۱۶.</ref>؛ {{متن حدیث|لَا يَكُونُ المُؤْمِنُ لَعَّانًا}}<ref>«مؤمن لعنتگر نیست». سنن الترمذی، ج۴، ص۳۲۶؛ کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۲۰۲؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۹، ص۴۱۴؛ کنز العمال، ج۳، ص۶۱۵.</ref>. | ||
پیامبر اکرم {{صل}} مکرر سفارش میکرد که اعضای خانواده به سبب مسائل و [[مشکلات]] پیش آمده، زبان به لعن و نفرین نگشایند، چنانکه میفرمود: {{متن حدیث|لَا تَدْعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَلَا تَدْعُوا عَلَى أَوْلَادِكُمْ، وَلَا تَدْعُوا عَلَى أَمْوَالِكُمْ، لَا تُوَافِقُوا مِنَ اللَّهِ سَاعَةً يُسْأَلُ فِيهَا عَطَاءً فَيَسْتَجِيبَ لَكُمْ}}<ref>«نه خود را نفرین کنید، نه فرزندانتان را، و نه اموالتان را. مباد در ساعتی باشد که بخشش الهی فرود میآید و مورد اجابت قرار گیرد». صحیح مسلم، ج۸، ص۲۳۳؛ فتح الباری، ج۸، ص۲۶۱؛ کنز العمال، ج۳، ص۶۱۴.</ref>. | پیامبر اکرم{{صل}} مکرر سفارش میکرد که اعضای خانواده به سبب مسائل و [[مشکلات]] پیش آمده، [[زبان]] به لعن و نفرین نگشایند، چنانکه میفرمود: {{متن حدیث|لَا تَدْعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَلَا تَدْعُوا عَلَى أَوْلَادِكُمْ، وَلَا تَدْعُوا عَلَى أَمْوَالِكُمْ، لَا تُوَافِقُوا مِنَ اللَّهِ سَاعَةً يُسْأَلُ فِيهَا عَطَاءً فَيَسْتَجِيبَ لَكُمْ}}<ref>«نه خود را نفرین کنید، نه فرزندانتان را، و نه اموالتان را. مباد در ساعتی باشد که بخشش الهی فرود میآید و مورد اجابت قرار گیرد». صحیح مسلم، ج۸، ص۲۳۳؛ فتح الباری، ج۸، ص۲۶۱؛ کنز العمال، ج۳، ص۶۱۴.</ref>. | ||
رسول خدا {{صل}} در شرایط سخت [[زندگی]] نیز سفارش میکرد که اعضای خانواده زبان به لعن و نفرین نگشایند، چنانکه فرموده است: {{متن حدیث|لَا تَمَنَّوْا هَلَاكَ شَبَابِكُمْ، وَإِنْ كَانَ فِيهِمْ غَرَامٌ}}<ref>«نابودی جوانانتان را آرزو مکنید، گرچه بدیهای بسیار در آنان باشد». حلیة الاولیاء، ج۵، ص۱۱۹.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، | [[رسول خدا]]{{صل}} در شرایط سخت [[زندگی]] نیز سفارش میکرد که اعضای [[خانواده]] [[زبان]] به [[لعن]] و [[نفرین]] نگشایند، چنانکه فرموده است: {{متن حدیث|لَا تَمَنَّوْا هَلَاكَ شَبَابِكُمْ، وَإِنْ كَانَ فِيهِمْ غَرَامٌ}}<ref>«نابودی جوانانتان را آرزو مکنید، گرچه بدیهای بسیار در آنان باشد». حلیة الاولیاء، ج۵، ص۱۱۹.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی ج۴]]، ص۳۵۰.</ref> | ||
== منّت گذاشتن == | == منّت گذاشتن == | ||
منّت گذاشتن [[همسران]] بر یکدیگر و بر فرزندانشان، صورتی از | منّت گذاشتن [[همسران]] بر یکدیگر و بر فرزندانشان، صورتی از خشونت گفتاری و بدزبانی و عامل [[تباهی]] [[نیکی]] و خدمتگزاری است. در اداره خانواده جایی بر [[منتگذاری]] نیست و اگر راه آن گشوده شود، روابط لطیف میان [[زن]] و مرد و [[فرزندان]] را به شدت آسیب میزند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در آموزههای [[مدیریتی]] خود فرموده است: {{متن حدیث|وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ... فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ}}<ref>«بپرهیز که با نیکی خویش بر رعیت خود منتگذاری یا آنچه را کردهای بزرگ شماری... که منت نهادن ارج نیکی را ببرد و کار را بزرگ شمردن نور حق را خاموش گرداند». نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | ||
برای [[حفظ]] روابط مطلوب [[خانوادگی]] لازم است از منتگذاری علیرغم خدمات و زحماتی که زن و مرد متحمل میشوند، | برای [[حفظ]] روابط مطلوب [[خانوادگی]] لازم است از منتگذاری علیرغم خدمات و زحماتی که زن و مرد متحمل میشوند، پرهیز شود تا شیرینی آن به تلخی نگراید و [[پاداش]] [[آخرتی]] آن تباه نشود؛ به بیان علی{{ع}}: {{متن حدیث|أَحْيُوا الْمَعْرُوفَ بِإِمَاتَتِهِ فَإِنَّ الْمِنَّةَ تَهْدِمُ الصَّنِيعَةَ}}<ref>«با میراندن (فراموش کردن) احسان خود، آن را زنده گردان؛ زیرا یاد کردن و منت گذاشتن، احسان را ویران میسازد». شرح غررالحکم، ج۲، ص۲۵۱؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۹۰؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۳۹.</ref>. | ||
[[ادب]] [[انسانی]] [[حکم]] میکند که زن و مرد خوبی و [[لطف]] و | [[ادب]] [[انسانی]] [[حکم]] میکند که زن و مرد خوبی و [[لطف]] و خدمت دیگری را به خود فراموش نکنند و آن را پیوسته در نظر داشته باشند، و خوبی و [[لطف]] و خدمت خود را فراموش کنند و از اینکه پیوسته آن را در نظر آورند و به رخ دیگری بکشند پرهیز نمایند. [[امیر]] بیان علی{{ع}} در آموزهای والا فرموده است: {{متن حدیث|إِذَا صُنِعَ إِلَيْكَ مَعْرُوفٌ فَاذْكُرْ، إِذَا صَنَعْتَ مَعْرُوفاً فَانْسَهُ}}<ref>«هرگاه به تو خوبی شد، آن را یادآوری کن، و هرگاه تو خوبی کردی، آن را از یاد ببر». شرح غررالحکم، ج۳، ص۱۱۹؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۱۳۴.</ref>. | ||
خوبی و | خوبی و لطف و خدمت آن [[زمان]] ماهیت خود را [[حفظ]] میکند که از [[منت]] گذاشتن عاری باشد: {{متن حدیث|مِلَاكُ الْمَعْرُوفِ تَرْكُ الْمَنِّ بِهِ}}<ref>«معیار خوبی کردن، منت ننهادن به آن است». شرح غررالحکم، ج۶، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی ج۴]]، ص۳۵۱.</ref> | ||
== [[مشاجره]] نمودن == | == [[مشاجره]] نمودن == | ||
مشاجره میان [[همسران]] از موارد برجسته و رایج | مشاجره میان [[همسران]] از موارد برجسته و رایج خشونت گفتاری و بدزبانی است که با آن حقی [[اثبات]] نمیشود و جز دامن زدن به تیرگی روابط ثمری ندارد. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درباره آن فرموده است:{{متن حدیث|الْمُخَاصَمَةُ تُبْدِي سَفَهَ الرَّجُلِ وَ لَا تَزِيدُ فِي حَقِّهِ}}<ref>«مشاجره، نادانی انسان را آشکار میکند و چیزی به [مطلب] حقِّ او نمیافزاید». شرح غررالحکم، ج۱، ص۴۰۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۹.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} هرگز مشاجره نمیکرد و هرگاه برخی همسران آن | [[رسول خدا]]{{صل}} هرگز مشاجره نمیکرد و هرگاه برخی همسران آن حضرت به مشاجره با وی میپرداختند، [[پیامبر]]{{صل}} [[سکوت]] [[اختیار]] میکرد و با آنان مقابله نمینمود. | ||
موارد یادشده نمونههایی از بدزبانی است که در [[راه و رسم نبوی]] به شدت منع شده است و با وجود آنها [[زندگی خانوادگی]]، رنگ سرزندگی نمییابد و روابط اعضای [[خانواده]] به سامان نمیآید | موارد یادشده نمونههایی از بدزبانی است که در [[راه و رسم نبوی]] به شدت منع شده است و با وجود آنها [[زندگی]] [[خانوادگی]]، رنگ سرزندگی نمییابد و روابط اعضای [[خانواده]] به سامان نمیآید<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی، ج۴]]، ص۳۵۲.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |